گفت‌وگو با محمد صادقی از «ولایت عشق» تا «مختارنامه»

نقش تکراری نمی‌پذیرم

محمد صادقی حدود 15 سال است که به ایران آمده و مشغول بازیگری است. او دوره «متداکتینگ» را در مدرسه «سن فورد مایزنر» در هالیوود به پایان رسانده و یک سال در دانشگاه «یواس‌سی» بازیگری مقابل دوربین و 2 سال در دانشگاه «یو‌سی‌ال‌ای» راهبری بازیگری خوانده است. همچنین حدود 8 سال آموزش در دانشگاه ایالتی ویسکانسن آمریکا و تدریس در بسیاری از مراکز آموزشی و دانشگاه‌های ایران را در کارنامه خود دارد.
کد خبر: ۳۸۵۶۲۲

تماشاگران تلویزیون او را بخوبی می‌شناسند بویژه با نقش هایش در سریال‌های تاریخی که اغلب صبغه‌ای دینی داشته و دارد؛ آثاری مانند ابراهیم خلیل‌الله، ولایت عشق، ستاره خضرا و حالا مختارنامه  با صدای آرام و صورت اغلب خندان. با محمد صادقی درباره «مختارنامه» سخن گفتیم. بیشتر  بازی‌های او را در قسمت‌های آینده مختارنامه خواهیم دید. از این رو شاید  برای آن که قصه لو نرود از داستان عبدالله بن مطیع که ایفاگر نقش اوست زیاد نمی‌گوید، اما وقتی به «ولایت عشق» می‌رسیم و بازی او در نقش مامون عباسی کمی هیجان‌زده می‌شود تا زمانی که دیگر هنگام سخن گفتن درباره لحظه اجرای نقشه شهادت امام(ع) بغض گلویش را می‌گیرد، صدایش می‌لرزد و به‌روشنی منقلب می‌شود. با این همه می‌گوید که دوست ندارد حالتی از تظاهر در صدا و گفتارش بنشیند. محمد صادقی برای ما از پدر آنتوان می‌گوید و از سیر و سلوک یک راهب نصرانی، شبی تا صبح با سر مبارک امام عاشقان، از طلبیدن اذن از امام هشتم(ع) برای بازی در نقش مامون و 8 ساعت توفانی زیستن در نقشی که می‌گوید «داشت بند از بندم جدا می‌کرد!»

مجموعه مختار نامه در حال پخش است و شما در چند سکانس این سریال دیده شده‌اید. البته بازی اصلی و طولانی‌تر شما در آینده آغاز خواهد شد. با توجه به حضور خودتان و قسمت‌هایی که تا به حال پخش شده ارزیابی کلی شما از این سریال چیست؟

باید سریال کمی جلوتر برود تا بتوانیم ارزیابی قاطعی داشته باشیم، اما تا این جای کار من راضی هستم. ازجمله آثاری است که نیازمند میزانی دقت‌نظر است. نمی‌توان آن را تفننی تماشا کرد. افرادی که در حین تماشای آن، به کار دیگری مشغول هستند ممکن است خط ماجرای این اثر را تا حدودی گم کنند، اما دقت و تخصص در اجزای مختلف این اثر به چشم می‌خورد. اعم از کارگردانی و فیلمنامه و بازی‌ها و... همچنین طراحی صحنه و لباس و گریم حکایت از تخصص و دقت کافی و وافی دارد.

شما تا به اینجا سریال، از بازی خودتان راضی هستید؟

بله من از بازی خودم راضی هستم. همان را که در نظر داشتم اجرا شده است. فیلمبرداری، نور، تدوین و ریتم نیز در این اثر مناسب است. ممکن است موضوع و روابط آدم‌ها و اسامی و تعداد شخصیت‌ها فراتر از ظرفیت تماشاگری باشد که کار را به طور تفننی می‌بیند. بنابراین همان طور که عرض کردم باید با دقت و تمرکز به دیدن این اثر نشست.

شما نقش عبدالله بن مطیع را بازی می‌کنید. او در زمره اشراف و نزدیکان طایفه ابن زبیر است. فضای سیاسی و اجتماعی دوران مختار و نیروهای تاثیرگذار و در نهایت حاکمیت عبدالله بر کوفه را چگونه می‌بینید؟ من مایلم درباره عبدالله بن مطیع که تا امروز از او چهره یک میانجی دیده‌ایم توضیح دهید؟

البته باید کمی صبر کرد و اثر را در قسمت‌هایی که بزودی پخش خواهد شد تحلیل کرد، اما درباره شخصیت عبدالله بن مطیع نمی‌توان توضیح زیادی داد، چراکه این شخصیت در تاریخ هم حضور پررنگی ندارد و درباره او توضیح زیادی داده نشده است. در سریال این شخصیت تا حدودی برجسته‌تر شده است و به عنوان مشاور در دربار زبیر حضور دارد. او از زبیریان است و در زمره اشراف این طایفه. در مقطعی از قصه او به حکومت کوفه منصوب می‌شود.

تا به اینجا مختارنامه از فضای سیاسی و اجتماعی دوران مختار 3 قطب قدرت تصویر کرده است. امویان، علویان و زبیریان 3 راس مثلت قدرت در دوران مختار هستند. عبدالله بن مطیع آیا کاملا در قطب زبیریان جا دارد؟ سابقه دوستی او با مختار چیست و آیا در سریال به آن اشاره‌ای می‌شود؟ ما از او نقشی میانجیگرانه را میان مختار و ابن زبیر دیده‌ایم. آیا این نقش ادامه می‌یابد؟

بله همین طور است که می‌فرمایید. به رغم آن که با مختار آزادانه گفت‌وگو می‌کند، اما سابقه چندانی از این دوستی در تاریخ و در فیلمنامه وجود ندارد. حتی درباره زندگی خصوصی عبدالله بن مطیع چیز زیادی نمی‌دانیم و در داستان هم نمی‌بینیم. یکی از مباحثی که من با آقای میرباقری در خلال فیلم عنوان کردم، این بود که افراد سیاسی ازجمله عبدالله بن مطیع وجوه سیاسی شخصیت خود را در محافل ارائه می‌دهند، اما برای شناختن بیشتر این شخصیت ما نیازمند مشاهده بخش‌هایی از زندگی خصوصی او نیز هستیم؛ روابط او با خانواده، همسر، فرزندان، دوستان و... .

آیا این گفت‌وگو باعث شد آقای میرباقری مجاب شوند و به این حضور شخصیت در خلال داستان چیزهایی را اضافه کنند؟

تا حدی که امکان‌پذیر بود بله. در جاهایی صحنه‌هایی اضافه شد و ایشان با من موافق بودند، اما در فیلم‌های تاریخی با شخصیت‌هایی بسیار و آثاری که تمرکز داستان روی یک یا چند شخصیت است نمی‌توان کار زیادی درباره دیگر شخصیت‌ها کرد، اما همین اضافاتی که انجام شد به شناخت بیشتر او کمک کرد.

در اندرونی خانه عبدالله بن مطیع یا در دیگر مکان‌های داستان؟

در اندرونی نه. متاسفانه مجالی برای این کار نبود و درست هم بود، چراکه ورود به فضاهای خصوصی شخصیت‌هایی مانند عبدالله بن مطیع ما را از بستر اصلی اثر و داستان دور می‌کرد.

به هر حال تماشای زندگی خصوصی شخصیت باعث ایجاد همدلی و همذات‌پنداری میان شخصیت و تماشاگر می‌شود. آیا آقای میرباقری معتقد بودند که شخصیت و جایگاه عبدالله بن مطیع در داستان به گونه‌ای است که نیازی به این همذات‌پنداری میان تماشاگر و او وجود ندارد؟

همین طور است. طبعا ایشان نیازی نمی‌دیدند. وقتی من خودم هم از قالب بازیگری که این نقش را ایفا می‌کند، فاصله می‌گیرم در کلیت این اثر نیازی به پرورش شخصیت‌هایی مانند عبدالله بیش از این اندازه نمی‌بینم. وجه سیاسی این فرد در بافت سیاسی آن دوران مدنظر است و چیزی بیش از این را در داستان نیاز نداریم.

احتمالا شخصیت عبدالله بن مطیع را پیش از بازی در این فیلم نمی‌شناختید؟

خیر. من نمی‌شناختم.

مختار را چطور؟

مختار را می‌شناختم، اما محدود.

درباره نهضت مختار چیزی می‌دانستید؟

بله، اما جزییات دیگر را از طریق کتاب‌ها و دیگر اطلاعاتی که در اختیار من گذارده شد، پیدا کردم.

در جریان بازی این نقش آقای میرباقری روی چه جزییاتی تاکید داشت؟ شما گفتید که خودتان و کارگردان با نمایش دادن زندگی شخصی عبدالله موافق نبودید. کارگردان چه وجهی از این بازی را می‌خواست که از محمد صادقی برای بازی در مختارنامه و این نقش دعوت کرد؟

من چندین نوبت برای بازی در این سریال دعوت شده بودم. خودم هم دوست داشتم با توجه به ارتباطی که این اثر با امام حسین(ع) دارد، نقش و سهمی در آن داشته باشم. برای نقش‌های دیگر دعوت می‌شدم و به هر دلیل به توافق نمی‌رسیدیم، اما بار آخر برای ایفای نقش عبدالله بن مطیع دعوت شدم و توافق کردیم. شخصیت، خاکستری است و نه به سمت اشقیا تمایل دارد و نه به سمت یاران امام(ع) و مثبت‌ها. قسمت شد که من این نقش را بازی کنم، اما دیدگاه و نظر خاصی روی محمد صادقی برای ایفای نقش عبدالله بن مطیع وجود نداشت. تعداد شخصیت‌های این فیلم آنقدر زیاد و مشغله عوامل در ضمن تولید آنقدر هست که گمان نمی‌کنم صرفا و حتما روی نقش و فرد خاصی تاکید وجود داشته. شاید مناسب بودن به طور نسبی مدنظر بوده است.

فرمودید شخصیت خاکستری. البته در آن دوره تاریخی هم از حالت دو قطبی گذشته‌ایم. یعنی در دوره مختار، امام(ع) به شهادت رسیده و دو قطبی حق و باطل و حسین(ع) و یزید به شکل پیشین وجود ندارد. اگرچه در همه ادوار تاریخ این تقسیم‌بندی در شکل کلان هست، اما در دوره مختار و دوره‌های بعد از حادثه کربلا از شفافیت و حساسیت دوران امام حسین(ع) کاسته شده. در این دوره احتمالا آدم‌های خاکستری باید بیشتر وجود داشته باشند. یعنی شما می‌فرمایید که عبدالله از زمره این شخصیت هاست؟

بله. او در زمره همین شخصیت‌هاست. از طرفی من در ایفای نقش با این که در ذهنیت خودم بر حسب عادات و روش کارم به همه جزییات و زندگی خصوصی او پرداخته‌ام در بسیاری موارد مجال نمایش آنها در سریال وجود نداشت. با این همه عادات، اخلاق و ریزه‌کاری‌های شخصیتی در این کاراکتر را در ذهن خودم داشته‌ام.

می‌توانید به طور فهرست‌وار به من بگویید که این جزییات چه هستند؟ در واقع خصایصی که در ذهن شما به عنوان بازیگر این نقش وجود داشت چه بود؟

این که این آدم کیست؟ خانواده او چه کسانی هستند؟ دارای چه عقایدی است؟ اینها پرداخته شده. ممکن است در فیلم مجالی برای نمایش این شخصیت با این همه جزئیات نباشد.

در ذهن آقای میرباقری چه بود؟ او از این شخصت چه می‌خواست و چه نحوه اجرای نقش را برای آن توصیه می‌کرد؟

آقای میرباقری می‌خواست که این شخصیت نو باشد. به لحاظ گریم و حرکات و سکنات و خصوصیات رفتاری و حتی لباس تازه باشد. این امر البته بسیار بجا بود و من از این ماجرا بسیار استقبال می‌کردم. ما تنها وجه سیاسی این شخصیت را می‌بینیم. عبدالله بن مطیع یک سیاستمدار است، همین. من نقش یک سیاستمدار را بازی کرده‌ام که از دیدگاه و حزب خاصی حمایت می‌کند و به دلیل همین وابستگی مسیری را که باید طی کند، مشخص است. ممکن است رفتاری که از او به عنوان سیاستمدار سر می‌زند با خصائل شخصی او تطابق نداشته باشد، اما او به اقتضای کسوتی که در آن است این رفتارها را بروز می‌دهد. او با خطرات و دگرگونی‌ها و پستی و بلندی‌های دوران خود دست و پنجه نرم می‌کند.

در بخشی از سخنانتان اشاره کردید که چون مختارنامه اثری است متعلق به امام حسین(ع) دلتان می‌خواست در آن بازی کنید. ما از شما یک تله فیلم دیده‌ایم با عنوان «ستاره خضرا»، داستان این تله فیلم این است که خولی (یکی از یاران سپاه عمر سعد در کربلا) مامور است که در صندوقچه‌ای سر مبارک سیدالشهدا(ع) را به مرکز حکومت بنی‌امیه ببرد. در راه برای استراحت در کلیسایی 400 ساله اتراق می‌کنند که راهب نصرانی آن پدر آنتوان نام دارد و شما نقش آن راهب مسیحی را بازی می‌کنید و در ادامه داستان سیر و سلوکی که این راهب با سر متبرک اباعبدالله در شبی که این صندوقچه در آن کلیسا هست دارد. شما به لحاظ عقیدتی چه حسی برای بازی در این گونه آثار دارید؟ مایلم رابطه حسی و روحانی شما را تا آنجا که کار به افشای احساسات شخصی نمی‌رسد و البته گرد ریا بر دامان ایمانیات نمی‌نشیند، بدانم.

به نکته بسیار خوبی اشاره فرمودید، اما پیش از آن باید مطلبی را بگویم. برای بازی در فیلم‌های تاریخی و فاخر با حال و هوای مذهبی، احساسات درونی و دلمشغولی‌های شخصی بازیگر در خصوص ابعاد روحانی ماجرا می‌تواند بسیار سرنوشت‌ساز باشد. وقتی شما رابطه و عقیده خاصی به امام حسین(ع)‌ یا شخصیت معنوی دیگری داشته باشید، بعد ویژه‌ای به بازی شما افزوده می‌شود که ارتباطی به فنون دراماتیک و تکنیک‌های بازیگری ندارد. این امر به نوعی بر اجرای نقش سایه می‌اندازد و با اجرای نمایشی ادغام می‌شود. سرانجام هم‌باوری را که می‌خواهید ارائه کنید وقتی با باور شخصی شما ادغام می‌شود، ماجرا سویه‌ای دیگر می‌گیرد و رنگی دیگر می‌پذیرد که به نفع بازیگر و اجرای نقش است. چرا که نقش را زنده‌تر و ملموس‌تر می‌کند. من البته این امر را به صورت کلی عرض می‌کنم. بالطبع قضاوت درباره کیفیت اجرای نقش به عهده منتقدان و تماشاگران است. به هر حال در مورد امام حسین(ع)‌ این احساس خاص همواره در درون من هست و ارادت ویژه‌ای به ایشان دارم. همان گونه که درباه امام رضا(ع) هم این حس را دارم و خیلی خوشحالم که در برخی تولیدات که مستقیما مرتبط با این بزرگواران است، مشارکت داشته‌ام. حال و هوای خاصی که در روند تولید داشته‌ام چیزی نیست که بتوان توضیح داد. من هم‌چندان مایل نیستم از این احساسات در یک رسانه عمومی صحبتی به میان آورم، چرا که اینها احساساتی شخصی است. اما در کل رابطه خاص قطعا وجود دارد و این وجه و بعد خاصی را در کنار اجرای نقش در اختیار من قرار می‌دهد و برای شخص من هم بسیار تاثیرگذار است. مثلا درباره ستاره خضرا که اشاره کردید حال و هوای اتاقی که این راهب نصرانی شب را با سر مبارک امام حسین(ع) به صبح می‌رساند، حال و هوای بسیار ویژه‌ای است و بسیار تاثیرگذار بود. تصورات و تخیلاتی که در جهت زنده ساختن آن فضا در ذهن من بود، آنقدر روی روح و روان آدمی تاثیر می‌گذارد که در برخی جاها بازیگر را اذیت می‌کند، زیرا عمق آن فاجعه و اهمیت آن واقعه آنقدر در خور تامل است که وقتی آدمی در مجاورت آن قرار می‌گیرد و قرار است که خود را در آن موقعیت قرار دهد، تاثیراتی شگرف را شاهد خواهد بود. هم در کیفیت اجرای نقش و هم در روح و روان بازیگر بسیار تکان‌دهنده است.

در جریان تولید (مقصودم بیشتر عوامل پشت صحنه هستند) آیا کمک ویژه‌ای به ساختن این فضا و انتقال این حس دراماتیک و زمینه‌سازی برای تصویر کردن کامل آن تراژدی به شما می‌شد؟ مثلا در همین ستاره خضرا؟

بله. مثلا آن جعبه خاص و اتاق جای ویژه‌ای بود. آن اتاق فوق‌العاده فضای تمیز و پاکیزه‌ای بود. با عطر خاصی همواره آراسته می‌شد. آمد و رفت در درون آن و حتی تزئینات آن با دقت ویژه‌ای انجام می‌شد و آن اتاق مکانی خاص تلقی می‌شد. هم از نظر من هم از نظر عوامل پشت صحنه. بیش از این توضیح نمی‌دهم. شاید خدای ناکرده حمل بر تظاهر شود.

حتما تلقی خوانندگان ما از شما این نخواهد بود، اما از آن تله فیلم من صحنه‌ای را به یاد دارم که شما در صندوقچه را می‌گشایید و سر مطهر حضرت را زیارت می‌کنید. می‌فرمایید که دیگران هم در ساختن حس و حال صحنه به شما کمک می‌کردند؟ آیا در درون شما هم در لحظه‌ای که عرض کردم، حس و حال و شور درونی به نقاط اوج و رستاخیز خود می‌رسید؟

بله، می‌رسید. من اصولا در این‌گونه صحنه‌ها زمان زیادی را برای آماده‌سازی نقش صرف می‌کنم. هنگامی که این صحنه‌ها تصویربرداری می‌شد، من زمان زیادی را در زیر ستارگان در هوای بسیار سرد می‌گذراندم و قدم می‌زدم تا به لحاظ روحی و روانی برای ایفای این نقش آماده شوم. متصل به آسمان نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم و شرایط آن فرد را مرور و اطلاعاتم را تکرار می‌کردم. می‌کوشیدم با همان ذهنیت و آماده‌سازی قبلی وارد صحنه شوم. آماده‌سازی پیش از فیلمبرداری اگر اهمیت بیشتری از خود اجرا نداشته باشد به طور حتم کمتر نیست. باید زمانی را صرف آماده‌سازی برای اجرای صحنه‌هایی از این دست کرد.

من برای این مصاحبه لحظاتی از بازی شما در سریال ولایت عشق را دیدم. بویژه به صحنه‌ای رسیدم که جام عصاره انار را به امام می‌دهید. با توجه به این که فرمودید به ایشان هم ارادت خاصی دارید، سوال من این است که بازی در نقش دشمنان امام معصوم(ع) و بویژه رسیدن به چنین لحظاتی که مامون عباسی در حال اجرای نقشه شهادت امام(ع) است برای شما چگونه بود؟ در این سکانس یک نمای درشت از چهره شما گرفته شده بود و من لرزش همه اجزای صورت شما را در حال دادن جام زهر به ثامن‌الائمه در خاطر دارم. گویی که به بالاترین درجه تحت تاثیر قرار گرفته بودید. برای شما ایفای این نقش‌ها و این لحظات دشوار نیست؟

شاید طی 2 سال و نیم فیلمبرداری این مجموعه، همین صحنه‌ای که اشاره فرمودید دشوارترین صحنه بود. حتی فکر می‌کنم چند ساعتی که من پشت صحنه به آماده‌سازی مشغول بودم کمی زیاده روی کردم. چرا که وقتی جلوی دوربین آمده بودم واقعا حالت انقباض عجیبی را در عضلات و مفاصل احساس می‌کردم. حتی به یاد دارم که از آقای فخیم‌زاده خواستم هر پلان بیشتر از یک بار تکرار نشود. یعنی در توان من نبود که هر پلان را بیش از یک بار بازی کنم. بزرگ‌ترین ترسم این بود که نتوانیم صحنه را همان روز تمام کنیم. یعنی حالت بد روحی داشت مرا به هم می‌ریخت. تلاش می‌کردم که این آشفتگی را در حدی حفظ کنم و از آن فراتر نروم. کنترل این حالت اما بسیار دشوار است، چرا که زمانی سپری می‌شود و دوربین جا به جا می‌شود. نورها جا عوض می‌کنند و صحنه‌ای را که طی 10 دقیقه دیده می‌شود شاید 8 ساعت یا بیشتر فیلمبرداری شده باشد. آن 8 یا 10 ساعتی که بازیگر در آن حالت به سر می‌برد و دوباره با شروع فیلمبرداری باید شروع شود و ادامه پیدا کند بسیار دشوار است. گویی حالت آشفتگی و سراسیمگی را باید روی puse گذاشت و دوباره بعد از دقایقی play کرد. این حالت تقریبا بازیگر را از بیرون و درون متلاشی می‌کند. بسیار روز دشواری بود.

پس این فشاری که ما در چهره شما می‌بینیم ناشی از فشاری است که به راستی و واقعا به شما وارد شده بود؟

واقعا بود. بند از بند من داشت جدا می‌شد. واقعا و بدون اغراق می‌گویم. به یاد دارم که آقای فخیم‌زاده با اقتدار، صحنه‌ای شلوغ را به گونه‌ای کنترل کردند که هر پلان بیش از یک بار گرفته نشود و به خاطر صدا یا حرکت نابجا مجبور به تکرار نباشیم. خوشبختانه پلان‌ها گرفته و تمام شد. به هر حال هرآنچه در بضاعت من بود تلاش کردم، اما شاید شما بخشی از آن آشفتگی را می‌بینید. بخش زیادی از غوغا و آشفتگی در درون به چشم نمی‌آید و همان‌طور که گفتم صحنه بسیار دشواری بود.

این دشواری‌ها که می‌فرمایید در پذیرش چنین نقش‌هایی شما را مردد نمی‌کند؟ یعنی وقتی نقش مامون عباسی به شما پیشنهاد شد، شما در پذیرش این نقش تردید نکردید؟ در ضمن چگونه این نقش به شما پیشنهاد و چه شد که پذیرفتید؟

چرا. بسیار مرا مردد می‌کند. مشهد بودم که این نقش تلفنی به من پیشنهاد شد! رفته بودم برای زیارت که به من گفتند و بسیار تعجب کردم که این چه حکمتی است؟! پیش از آن زیارت کردم و از امام خواستم که زندگی کاری مرا پربار کند. همان جا به من پیشنهاد شد که نقش قاتل آقا را بازی کنم! اولین واکنش من البته جواب منفی بود. روز بعد به تهران برگشتم و در سیمافیلم آقای فخیم زاده را دیدم. ضمن تشکر از این که لطف کردند و نقش اصلی سریال را به من داده‌اند و ادای احترام به ایشان گفتم که علاقه‌ای به بازی در این نقش ندارم. ایشان هم گفتند که این حق بازیگر است که امتناع کند. پیشنهاد ایشان اما این بود که فیلمنامه را مطالعه کن. من از این قضیه استقبال کردم و بسیار کنجکاو بودم که بدانم چه نوشته شده است. وقتی فیلمنامه را خواندم عصر بود که به پایان رسید. یکی از خصوصیات فیلمنامه این بود که در هیچ کجای فیلمنامه از سمت مامون نسبت به شخصیت امام رضا(ع) اهانتی وجود ندارد. گویی مامون همواره با علم به این که حقانیت از آن ثامن‌الائمه است در سراشیبی قدرت و دنیاپرستی قرار گرفته و سرعت این سراشیبی باعث شده او سقوط کند.

چه شد نقش را پذیرفتید؟

بعد از خواندن فیلمنامه. آنقدر فیلمنامه خوب و عاری از شعار نوشته شده بود که از آن لذت بردم. نوشته‌ای بسیار وزین و دراماتیک بود.

برای پذیرش نقش از حضرت ثامن‌الائمه(ع) اذن قلبی طلبیدید؟

بله طلبیدم. مثبت بود. حس غریزی به من می‌گفت اگر این کار با دقت و تامل ساخته شود و حق را ادا کند، می‌تواند بسیار مثمر ثمر باشد.

من با این نیت وارد این کار شدم و همه عوامل ازجمله کارگردان شاهدند که حجم وقتی را که برای ساختن نقش صرف کردم بیشتر از حد متعارف بود. شاید بیش از 160 صفحه مطلب خودم نوشتم در باب چراها و چگونه‌ها و کیفیت نقش و... نقش البته نقش خوبی است.

این حالت دو گانگی یعنی حفظ حالتی از اعتقاد مامون به حقانیت امام و در عین حال گرفتار آمدن او در دام دنیا پرستی در بازی شما هم بخوبی مشهود است.

بله. حتی بعد از شهادت امام رضا(ع)‌ او می‌گرید. این گریستن هم شاید برای خود اوست که در چنین پرتگاهی سقوط کرده و مرتکب چنین جنایاتی شده است.

این نقش‌های منفی ایدئولوژیکی و دینی در جاهای دیگر هم به شما پیشنهاد شده است؟

بله. در موارد دیگر هم به من پیشنهاد شده که نقش اشقیا را بازی کنم.

وقتی متن را می‌خوانم و کلماتی با معنای توهین‌آمیز به طور غیرمستقیم در متن هست به شکل قاطعی مرا پس می‌زند. در این متن اما به چنین موردی بر نمی‌خوریم که از نظر من اهمیت دارد.

به لحاظ بازیگری آیا نمی‌ترسید که کلیشه شوید؟ یعنی وقتی تماشاگر سریالی تاریخی را می‌بیند گویی که انتظار دارد در جایی محمد صادقی را هم ببیند. آیا از تکراری شدن و کلیشه شدن نمی‌ترسید؟

نه. از کلیشه شدن نمی‌ترسم. اعتقاد دارم که شرایط زیستی آدم‌ها و دوران مختلف با هم تفاوت دارد و اگر بتوانیم درک نسبتا عمیقی از آن شرایط پیدا کنیم این اتفاق نمی‌افتد. به هر حال با گریم‌ها و طراحی‌های لباس و هدایت کارگران و... این خطر به آن شکل تهدیدکننده نیست.

خود شما اعتقاد دارید نقشی را که در سریال یا فیلمی تاریخی بازی کرده‌اید نباید دوباره بازی کنید؟ در شما چنین دقت و حساسیتی هست؟

کاملا. حتی نقش‌های به روز اگر احساس کنم که تکرار نقش دیگری است به طور جدی از آن پرهیز می‌کنم. به راستی از تکرار نقش به نوعی واهمه دارم. جذابیتی ندارد. مرسوم است که موفقیت یک نقش باعث پیشنهادهایی شبیه به آن به شما شود، اما من آنها را نمی‌پذیریم.

اگر نقش شبیه مامون عباسی را به شما پیشنهاد دهند، بازی می‌کنید؟

نه. قطعا بازی نمی‌کنم.

چرا به دلیل تکراری بودن یا به دلیل فشار روحی که به شما وارد شده است؟

اصلا جذابیتی برای من ندارد که با همان علاقه‌مندی دوباره کار کنم، چون تکراری است. تکرار نقش چیزی است که بیات شده و علاقه و پویایی را در تکرار آن نخواهد داشت.

اگر شخصیت دیگری را که امام معصومی را به قتل می‌رساند در یک فیلم باز هم به شما پیشنهاد شود چه؟ آن را قبول می‌کنید؟

کاملا بستگی دارد به متن و کارگردان. اگر متن ارزشمند باشد بازی می‌کنم. ما می‌توانیم نقش‌های منفی را بسیار پربار بسازیم. نقش منفی پربار آموزنده است. آدم‌هایی هستند که در زندگی روزمره بسیار مثبت هستند. اما اگر در شرایط قدرت یا ثروت قرار بگیرند آیا دوباره همان خواهند بود. وقتی جوانان مامون‌ها را می‌بینند در می‌یابند که لغزش‌های کوچک باعث لغزش‌های بزرگ‌تر و خیلی بزرگ‌تر می‌شود. سرنوشت این آدم‌ها بسیار آموزنده است. چرا که انسان ذاتا آماده لغزش است. این اکتشاف من نیست. از دیرباز گفته‌اند که شیطان در مسیری تنگاتنگ با ما در حرکت است یا انحراف با زاویه کوچک در مسافت‌های طولانی به فاصله‌های بزرگ و انحراف‌های بزرگ تبدیل می‌شود. این داستان مامون و مامون‌هاست. آدمی با هوش که اهل علم و ادب است و معصوم و معصومیت و علم امام را تحسین می‌کند، می‌تواند در سراشیبی سقوط قرار بگیرد و اگر سست عنصر باشد براحتی نابود خواهد شد.

مهدی نیاکی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها