رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
ماجرا را چنین بیان کردند: وسط تابستان و روز جمعه بود. سیل خودروها از استانهای اطراف و تهران وارد جاده جنگلی اسالم به خلخال میشدند. ما از ساعت 6 صبح ذبح گوسفندان را شروع کردیم برای فروش. هنوز چند دقیقه از فراغت کار ما نگذشته بود که 3 ماشین مدال بالا جلوی کافه ترمز کردند. آنها با چرب زبانی و مودبانه و در حالی که لباس ورزشی به تن داشتند دستور آماده کردن تعداد زیادی کباب دادند. آنها حتی به من فروشنده هم عزت گذاشتند و برای من هم غذا سفارش دادند به حساب خودشان . من هم که تا آن روز مشتری دست و دل باز مثل آنها ندیده بودم اعتمادم به آنها جلب شد. بعد از خوردن غذا یکی از آنها گفت ما اسم شما را از دوستان شنیدهایم آقا رحمت. اولین بار است که برای کوهنوردی به این منطقه آمدیم. ما در اصفهان کارخانه بستهبندی چای داریم. البته مهندس هم هستیم و در تجارت هم فعالیت میکنیم. چون به این منطقه آمدیم 500 کیلو چای قوطی یک کیلویی با خود آوردیم که تو خودت وکیل ما باش و آنها را بین رستوراندارهای مسیر و اطراف برایمان بفروش. البته چون چای تازه است میباید بعد از چند روز استفاده شود به خاطر رطوبت بالای منطقه. بعد از ساعتی 2 نفر از آنها عازم کوهنوردی شدند و یکی که خود را مهندس معرفی کرده بود پیش من ماند. به خاطر ازدحام گردشگران و مشتری زیاد برای خرید گوشت، مهندس فوق پیش من ماند و گفت چون دستهای تو خونین است و پولی که از مشتری میگیری آلوده میشود! به تو کمک میکنم. وی پولهای مشتریها را میگرفت و در نایلون برایم جمع میکرد. آن روز مهندس حدود 5 میلیون تومان پول گوشت برایم جمع کرد. شب هنگام دوستانش برگشتند و شام را با هم خوردیم. مهندس که در کار فروش گوشت کمکم کرده بود به خاطر امنیت، پولهایم را در ماشیناش گذاشت تا پس فردا که برای خرید گوسفند بروم. چون فردای آن روز میباید محموله چای آنها را در مسیر جاده ببرم و بین رستوراندارهای آشنا بفروشم. شنبه و یکشنبه، من مشغول فروختن نقدی چایهای قوطی فلزی شدم و فقط ظهرها و شبها همراه مهندس رامین و دو دوستش در کلبه کنار جاده مینشستیم و به حساب رامین غذا میخوردیم. آنها گاهگاهی با تلفن همراه مرموزانه صحبت میکردند. من هنوز از جیم شدن دوستان رامین به بهانه کوهنوردی و ولخرجی و ریخت و پاش آنها و مهمان کردن قصابها و کافیچیها بیاطلاع بودم. روز دوشنبه که تعطیل رسمی بود جاده پر از گردشگر شد. دوباره گوسفند ذبح کردم و به مشتریها فروختم طوری که وقت استراحت نداشتم. دوباره مهندس رامین به کمکم آمد و مشتری راه انداخت و پولها را برایم جمع کرد.
زمانی که فروش گوسفندان تمام شد دیگر شب فرا رسیده بود و من خسته و کوفته در کلبه چوبی نشسته بودم که مهندس رامین گفت: رحمت جان من چند کیلومتر بروم ارتفاعات هم کارت شارژ بخرم و هم دوستانم را پیدا کنم و برای تهیه پخت و پز شام آماده شویم.
زمانی که او محوطه را ترک کرد، استرس و دلهره عجیبی وجودم را فرا گرفت.7 میلون تومان پول بیزبانم در صندوق عقب ماشین او بود. تا صبح انتظار فایدهای نداشت.
صبح خبر دادند که دو دوست دیگر مهندس هم همین ترفندرا سر همکارانم در قصابیهای اطراف به کار بردهاند. هر 3 کلاهبردار با 20 میلیون تومان کلاهبرداری و فروش یک میلیون تومان چای بدلی و فاسد و تاریخ گذشته منطقه را از بیراهه ترک کرده بودند و ما 3 نفر قصاب بومی و ساده لوح را با یک ضرر جبرانناپذیر مواجه ساختند. نه شماره ماشینها را یادداشت کرده بودیم و نه مدل ماشین آنها را میدانستیم و نه یک شماره تلفن موثق از آنها داشتیم که پلیس بتواند آنها را قبل از خروج از استان دستگیر کند. سالها طول خواهد کشید که ما آن ضرر و زیان را جبران کنیم!
بهرام فرهودی ـ خلخال
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: