جزئیات پرونده‌ای که هنوز بسته نشده است

هیچ‌کس نمی‌خواست راز قتل بر ملا شود

قتل سعید، پرونده‌ای پیچیده را برای ماموران رقم زد. شواهد و قراینی که نشان می‌داد این مرد به دست همسرش به قتل رسیده است وجود نداشت، اما ماموران می‌دانستند که این زن راز قتل شوهرش را می‌داند. با این حال مدرکی که بتواند این زن را در بازداشت نگه دارد تا او اعتراف کند، وجود نداشت. در نهایت راز قتل سعید زمانی کشف شد که ماشین او چند خیابان پایین‌تر کشف شد و پلیس از ارتباط همسر سعید با مردی باخبر شد.
کد خبر: ۳۸۵۰۲۳

پرونده این مرد در دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. نماینده دادستان تهران در مورد این پرونده می‌گوید: ماموران با خبری که همسر مقتول داده است در جریان قتل قرار گرفته‌اند. این زن به ماموران گفته بود که نمی‌داند چه کسی شوهرش را کشته است و زمان قتل در خانه نبوده است. در بررسی‌های اولیه هرچند کاملا مشخص بود که همسر مقتول در حال پنهان کردن موضوعی است، اما از آنجا که مدرکی علیه وی وجود نداشت، ماموران در مرحله اول نتوانستند او را بازداشت کنند، اما در بازجویی‌های بعدی با توجه به این که پلیس فهرست مکالمات او را به دست آورده بود، بازداشت شد. ظن پلیس نسبت به همسر مقتول زمانی به یقین تبدیل شد که پلیس متوجه شد او در جریان پیدا شدن ماشین شوهرش قرار گرفته و به ماموران چیزی نگفته است و در نهایت مشخص شد که مقتول با مردی که از همکاران همسرش بوده است، اختلافاتی داشته است. وقتی متهم اصلی یعنی احمد بازداشت شد، همه چیز روشن و مشخص شد.

متهم در تحقیقات پلیس اعتراف کرد که زمان خروج از خانه یکی از دوستان خانوادگی‌شان به نام احمد وارد خانه شده است.

نماینده دادستان تهران ادامه داد: این تنها یافته پلیس نبود، ماموران متوجه شدند روز حادثه وقتی احمد وارد خانه شده است با مقتول بر سر اختلافات مالی که با هم داشتند درگیر شدند و احمد با ضربه چاقو سعید را به قتل رسانده است. احمد بعد از بازداشت اعتراف کرده است که با سعید به خاطر اختلافات مالی که داشتند درگیر شده و او را به قتل رسانده است. هرچند متهم می‌گوید با همسر مقتول رابطه نداشته است و دوستی آنها خانوادگی بوده است، اما این که چرا این دو در اختفای ادله جرم با هم همکاری کرده‌اند، سوالی است که بی‌پاسخ مانده است. از نظر دادسرا احمد باید به خاطر جرم قتل مجازات شود، اما تصمیم نهایی با دادگاه است.

من کسی را نکشته ام

گفته‌های نماینده دادستان تهران در حالی است که متهم قتل را انکار می‌کند و می‌گوید زمانی که به خانه مقتول رسیده است جسد در آنجا رها شده بود.

آشنایی تو و مقتول چه زمانی بود؟

من با همسر مقتول همکار بودم و هر دو در بیمارستان کار می‌کردیم. همسر مقتول به من گفت شوهرش چند تابلوی نقاشی می‌خواهد و این طور بود که با هم آشنا شدیم و معامله کردیم.

در مورد تابلوهای نقاشی که با توجه به مدارک پرونده دلیل اصلی قتل بوده است، توضیح بده؟

من در دادگاه گفتم که قاتل نیستم و آنچه در پرونده آمده است را قبول ندارم، اما در مورد تابلوهای نقاشی باید بگویم که قرار بود من چند تابلوی نقاشی به مقتول بدهم.

از او چک هم گرفتم، اما بعد از مدتی چک برگشت خورد. من به دنبال پولم بودم چون تابلوها را داده بودم و پولش هنوز به دستم نرسیده بود. این طور بود که اختلاف من و مقتول آغاز شد، اما من او را نکشتم.

اما تو ادله جرم را مخفی کردی. چرا؟

من این کار را نکردم. من ترسیده بودم و نمی‌توانستم کاری بکنم. همسایه‌ها دیده بودند که من وارد خانه شدم و اگر موضوع را به پلیس گزارش می‌دادم، قطعا خودم به عنوان قاتل بازداشت می‌شدم.

در مورد ماشین توضیح بده؟

من با ماشین مقتول از خانه خارج شدم. قرار بود آن را به جای بدهی به من بدهند. به همین خاطر هم این کار را کردم، اما بعد پشیمان شدم. وقتی به خودم مسلط شدم با همسر مقتول تماس گرفتم و گفتم که جسد شوهرت را در خانه پیدا کردم. بعد با هم قرار گذاشتیم که ماشین را چند روز بعد چند کوچه پایین‌تر رها کنم.

واکنش همسر مقتول چه بود؟

او خیلی عادی برخورد کرد و گفت از این موضوع که ماشین دست توست کسی نباید باخبر شود. من هم فکر می‌کردم این مخفی‌کاری می‌تواند به من کمک کند.

اما تو بعد از بازداشت به قتل اعتراف کردی و حتی صحنه قتل را نیز بازسازی کردی، چرا؟

خیلی ناراحت بودم و از اتهامی که به من وارد کرده بودند شوکه شدم. هر چه ماموران می‌گفتند قبول می‌کردم، اما بعد از مدتی که به خودم مسلط شدم فهمیدم که اشتباه کردم و نباید این حرف‌ها را می‌زدم. گفته‌هایم را تکذیب کردم، اما فایده‌ای نداشت.

تو خودت خانواده داری؟

بله، من همسر و فرزند دارم.

پس چطور با همسر مقتول ارتباط برقرار کردی؟

من این کار را نکردم. ما ارتباط نامشروعی با هم نداشتیم. به واسطه معامله‌ای که انجام شده بود ما با هم دوست بودیم و ارتباط ما خانوادگی بود، ما هیچ رابطه نامشروعی نداشتیم.

پس چه دلیلی داشت که تو و همسر مقتول هر دو ادله جرم را اختفا کردید؟

من از ترسم این کار را کردم. نمی‌دانستم که کار درست چیست. من همسر و فرزند داشتم و می‌ترسیدم گیر بیفتم و نمی‌توانستم تصمیم درستی بگیرم. در نهایت هم مجبور شدم اعتراف کنم در حالی که کار من نبود.

مادر مقتول می‌گوید تو با عروسش رابطه داشتی. درست است؟

نه این طور نیست. او از مرگ فرزندش ناراحت است و به همین خاطر هم چنین ادعایی می‌کند. من با عروسش هیچ رابطه خاصی نداشتیم و رابطه ما کاملا دوستانه بود.

فکر می‌کنی همسر مقتول راز قتل شوهرش را می‌داند؟

بله قطعا او می‌داند، اما نمی‌خواهد در این باره حرفی بزند. در روزهای بازجویی هم من این موضوع را تذکر دادم، اما ماموران به آن توجهی نکردند.

باید بی‌گناهی‌ات ثابت شود

مینا از اتهام قتل عمد شوهرش تبرئه شده است، اما دادگاه از دادسرا خواسته از او در مورد دلایل همکاری نکردن با پلیس سوال کند. این یعنی آغاز بازجویی از مینا. این زن جوان ممکن است از سوی دادسرا به اتهام معاونت در قتل دستگیر شود. این یعنی جدایی مینا از فرزندش. او در مورد روز حادثه این طور توضیح می‌دهد: می‌خواستم پسرم را به کلاس زبان ببرم. شوهرم مدتی بود که بشدت آشفته بود و نمی‌دانستیم باید چه کنیم. وی ادامه داد: آن روز من از خانه خارج شدم. سوئیچ ماشین را برداشته بودم تا پسرم را با ماشین به کلاس زبان ببرم. جلوی در احمد را دیدم. او گفت برای تسویه‌حساب با شوهرم آمده بود. گفت سعید گفته ماشین را به جای قرض به من می‌دهد. من هم سوئیچ را به او دادم و گفتم بدون اجازه سعید ماشین را جایی نبر.

وی ادامه می‌دهد: وقتی به خانه آمدم دیدم شوهرم کشته شده است. چاقویی به سینه او زده بودند. با احمد تماس گرفتم و از او پرسیدم چرا این کار را کردی به من گفت اگر به پلیس حرفی بزنی تو را می‌کشم و من هم از ترسم چیزی نگفتم.

مینا در حالی از نقش خودش می‌گفت که می‌دانست باید یک بار دیگر در بازپرسی به ابهامات پرونده پاسخ دهد. این زن در مورد رابطه‌اش با متهم پرونده می‌گوید: من و متهم پرونده سال‌ها بود با هم در بیمارستان همکار بودیم و به خاطر معامله‌ای که قرار بود با شوهرم انجام دهد ارتباطمان خانوادگی شد و در نهایت هم چون شوهرم نتوانست پول را جور کند کار به دعوا کشید.

او می‌گوید: شوهرم خیلی بداخلاق شده بود. او خشن رفتار می‌کرد و حتی چند بار به سمت من حمله کرد که من را بکشد و این معامله آنقدر او را اذیت کرده بود که زندگی ما در آستانه فروپاشی قرار داشت. دیگر به کارهای پسرمان رسیدگی نمی‌کرد و این من بودم که به همه چیز رسیدگی می‌کردم. من و متهم هیچ رابطه‌ای بجز رفت و آمد‌هایی که شوهرم با متهم به خاطر معامله داشت، نداشتیم.

وی در مورد ادعای مادرشوهرش در مورد این که آنها با هم ارتباط داشته‌اند، می‌گوید: چون متهم همکار من است برای مادرشوهرم چنین تصوری پیش آمده است. او مدعی است شوهرم در مورد رابطه من با متهم به او حرف‌هایی زده است و حتی با او درددل کرده است، اما این حرف‌ها درست نیست. من و متهم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم.

البته من نمی‌گویم اشتباه نکردم. باید همان موقع که جسد شوهرم را پیدا کردم پلیس را در جریان قرار می‌دادم که قاتل کیست، اما هرگز به شوهرم خیانت نکردم.

وی در مورد این که چرا سعی داشت مخفی کند قاتل کیست، می‌گوید: شرایط خیلی سختی داشتم. اگر واقعیت را می‌گفتم حتما چند روزی باید در بازداشت می‌ماندم. خانواده نسبت به من بدبین می‌شد و پسرم تنها می‌ماند. من باید بین واقعیت و پسرم یکی را انتخاب می‌کردم و حس مادرانه‌ام به من گفت که پسرم را انتخاب کنم.

در حال حاضر هم می‌دانم این رفت و آمدها دوباره آغاز خواهد شد، اما من امیدوارم بتوانم بیگناهی‌ام را ثابت کنم. مادرشوهرم در مورد من واقعیت را نگفت. من به شوهرم خیانت نکردم و توبه‌ای هم در کار نبوده است.

داوود ابوالحسنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها