![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
آرزوهای ما در جوانی چه سهمی در شکل دادن به زندگی فردی و اجتماعیمان دارند؟ اینکه ما جوانانی باشیم با آرزوهای فراوان و دور و دراز یا جوانانی بیآرزو و بیرویا، چه تأثیری در جامعهای که در آن زندگی میکنیم خواهد گذاشت؟ آرزوهای ما چه ارتباطی با بقیه همنسلهایمان دارد؟ آیا میتوانیم در آرزوهایمان با دیگران شریک شویم؟
بعضیها به آرزوهای جوانی خوشبین هستند و بعضی بدبین. بعضی میگویند این آرزومندیها دارای نتایج مطلوب برای جامعه است و بعضی آنها را نامطلوب میدانند. اگر شما از آن دسته جوانانی هستید که فهرست آرزوهایتان را تنظیم کردهاید و هر شب خوابشان را میبینید، یا از آن دسته جوانهای ناامیدید که همه درها را بسته میبینند و هیچ چشمانداز روشنی را به آینده برای خودشان تصور نمیکنند، در هر دو صورت این نوشته را بخوانید.
آرزوی مشترک؛ آرزوهای فردی
آرزو داشتن یا نداشتن شما چه تاثیری در جامعهای که در آن زندگی میکنید، میگذارد؟ شرایط اجتماعی چطور میتواند باعث رسیدن شما به آرزوها یا ناکامیتان در دستیابی به آنها شود؟
آنهایی که آرزو را مطلوب میدانند، معتقدند آدمی که آرزو ندارد، خسته و سرگشته است. اگر شما رویایی در سر نداشته باشید، دیگر امیدواری بیمعناست. در این صورت دیگر برای چه باید تلاش و مبارزه کرد؟ برای رسیدن به چه چیزی؟
همین شرایطی که برای تکتک آدمها وجود دارد، برای یک جامعه هم قابل تصور است. جامعهای که آدمهایش، آرزو و رویای مشترکی ندارند، به حال احتضار میافتد و محکوم است ناامیدانه در همان وضعی که هست بماند. صحبت در اینجا از داشتن یک «آرزوی مشترک» است، وگرنه در جامعهای که هر کدام از اعضایش فقط به منافع و آرزوهای خودشان فکر میکنند و برای دستیابی به آنها حاضرند به دیگران هم آسیب بزنند، نمیشود از آرزوی مشترک جمعی حرف زد. آرزوهای مشترک وقتی شکل میگیرند که عده زیادی از آدمها، رویا و آرمان مشترکی دارند که همه باید با هم برای رسیدن به آن تلاش کنند و همه با هم از سود و منفعتهای آن بهرهمند شوند.
آرزوهای فردی هم برای زندگی آدمها ضروری است؛ اما تا موقعی که به خودمان اجازه ندهیم برای رسیدن به آرزوهای فردی، منافع جمع را قربانی کنیم. تخریب جامعه سرانجام ما را هم از آرزوهایمان دور میکند. دیدهاید این رانندههایی را که در ترافیک مدام بین لاینها ویراژ میدهند؟ همه امید و آرزوی آنها این است که با این کار زودتر به مقصد برسند، اما با این کارشان باعث سنگینتر شدن ترافیک میشوند و در نهایت خودشان هم دیرتر میرسند.
در ابعاد وسیعتر هم قضیه از همین قرار است. ما در جامعه و در کنار دیگر انسانها زندگی میکنیم. اگر برای رسیدن به آرزوهای فردی خودمان، به اجتماعمان آسیب بزنیم در واقع شرایط را برای رسیدن به آرزوهایمان سختتر خواهیم کرد.
جامعهای پویاست که اعضایش آرزو یا آرزوهای مشترکی دارند و با تفاهم و همکاری و همبستگی برای رسیدن به آنها تلاش میکنند. تاریخ نشان میدهد اگر یک نسل، آرزوهای مشترکی داشته باشد، از عهده کارهای مهمی برخواهد آمد. برای نسل جوان هر دوره مهم است که رویای مشترکی داشته باشد. مثلا جوانانی که سال 1357 با مبارزه جمعی، باعث پیروزی انقلاب شدند، آرزو و آرمان مشترکی داشتند که برای رسیدن به آن تلاش کردند و موفق شدند نامشان را در تاریخ ثبت کنند. یا جوانان همین نسل و نسل بعد از آنها که در جنگ شرکت کردند، رویا و آرزوی مشترکی را در سر میپروراندند، یعنی حفظ دین و تمامیت ارضی ایران.
در جستجوی آرزوی از دست رفته
آرزوهای مشترک، بویژه در میان یک نسل جوان که آیندهای به نسبت طولانی پیشرو دارد، میتواند بر سرنوشت یک جامعه و اعضایش تأثیرات عظیم به جا بگذارد. اما جامعهای که نسل جوانش آرزوی مشترکی ندارد، محکوم به ماندن در شرایط موجود خواهد بود، چرا که هیچکسی در آن انگیزهای برای تغییر یا اصلاح وضع موجود نخواهد داشت. در چنین جامعهای افراد هم در زندگیشان دچار ناامیدی و یأس خواهند شد و همه درها را روی خود بسته خواهند دید. افراد این جامعه، تبدیل به موجوداتی پراکنده و منفرد میشوند که هیچ آرزو و رویای مشترکی آنها را برنمیانگیزد تا با هم دست به کار تأثیرگذاری بر جامعه، محیط و تاریخشان شوند.
تا اینجا از دیدگاهی حرف زدیم که نگاهی مثبت به آرزوها و بویژه آرزوهای مشترک نسل جوان در جامعه دارد. اما از سوی دیگر دیدگاهی است که با تشویق افراد جامعه، بخصوص جوانان به واقعگرایی و پذیرش آنچه هست، آنها را از رویاپردازی برحذر میدارد.
این دیدگاه توجه ما را به پیامدها و نتایج نامطلوبی جلب میکند که وقتی افراد یا گروهها یا نسلها در رسیدن به آرزوهایشان شکست میخورند، به آنها دچار میشوند. همه ما در یک شرایط مشخص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی میکنیم. محدودیتهایی که این شرایط ایجاد میکند، گاهی مانع رسیدن ما به آرزوهایمان میشود. مثلا ممکن است آرزوی شما این باشد که یک خودروی بنز مدل S500 داشته باشید. اما در عین حال درآمد ماهانه شما 500 هزار تومان است یا بدتر از آن درآمدی ندارید و با پول تو جیبی والدینتان زندگی را میگذرانید.
بیایید این تصور را ادامه دهیم و فرض کنیم شما چندین سال بخشی از پولتان را در رویای خریدن این خودرو پسانداز میکنید، اما بعد از گذشت این چند سال میبینید پساندازتان حتی به یکدهم قیمت این ماشین هم نرسیده است. در این حالت 3 راه برای شما قابل تصور است. راه اول این است؛ بیخیال ماشین میشوید و واقعیت موجود را میپذیرید و دیگر تلاشی هم برای به دست آوردنش نمیکنید. راه دوم این است که پیش خودتان میگویید «این آرزو را به گور خواهم برد». یعنی این آرزو را سرکوب میکنید اما عقده داشتن یک ماشین گرانقیمت همیشه با شما خواهد بود. اما ممکن است کسی از این آرزو دستبردار نباشد.
راه سوم این است که او پیش خودش فکر کند «حالا که نمیتوانم از راههای معمول به آرزویم برسم، راههای نامعمول را امتحان میکنم». پس او میکوشد از هر طریق ممکن پول بیشتری به جیب بزند تا به آرزویش برسد. این راههای نامعمول ممکن است از رشوه گرفتن شروع و به سرقت مسلحانه و گروگانگیری ختم شود. یکی از علتهای انحرافات و کجرویهای اجتماعی میتواند داشتن همین آرزوهای دستنیافتنی باشد.
سالار اجتهد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: