در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رسالت:امام مخالف صدای آمریکا بود!
«امام مخالف صدای آمریکا بود!»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛آقای مجید انصاری عضو مجمع روحانیون مبارز در مصاحبه با جماران نیوز در بازخوانی منشور برادری امام(ره) میگوید: "منشور برادری به رسمیت شناختن چند صدایی در جامعه است. امام معتقد به چند صدایی بودند."1
این حرف درستی است و امام در منشور برادری صداهایی را که در جهت نظام و انقلاب و ولایت فقیه هستند به رسمیت شناخته و نام بردهاند. اما امام(ره) هرگز صدای آمریکا و صدای انگلیس را در گفتمان انقلاب اسلامی به رسمیت نمی شناسند و با آن مرزبندی دارند.
امام در منشور برادری صریحا فرمودند؛ "هر[ دوجریان ] کاملا متوجه باشند که موضع گیریها باید به گونهای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایهداری غرب و در راس آن آمریکای جهانخوار و... باشند".
امام صریحا تاکید میکنند: "هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذرهای از سیاست نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی عدول نشود... هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمیکنند. دو جریان با کمال دوستی مراقب آمریکای جهانخوار و شوروی خائن به امت اسلامی باشند."
امام در منشور برادری آمریکا را دشمن شماره یک معرفی مینمایند. بنابراین امام در فضای چندصدایی ایران هیچ وقت به بلند کردن صدای آمریکا در ایران توسط یک جناح رضایت ندادند.
جناب آقای مجید انصاری خوب میدانند که یک جریان در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با تهمت تقلب به نظام، رای مردم را بر نتافت و حکم نهادهای فیصله بخش همچون شورای نگهبان و نهاد ولایت فقیه در این دعوا و مرافعه را تخطئه کرد و اعلام جنگ به نظام داد. شعارهای ساختارشکن در راهپیماییهای غیرقانونی 26 خرداد، 30 خرداد و روزهای 13 آبان، 16 آذر، روز قدس و روز عاشورا مصداق این اعلام جنگ بود.
جناب آقای مجید انصاری خوب میدانند که یک جریان کادرهای رسانهای خود را به خارج فرستاد تا صدای آمریکا و صدای بی بی سی را علیه ملت تقویت کند و اکنون کادرهای اصلی گردانندگان صدای دشمن، دوم خردادیها و یا همان جناحی است که امام(ره) در منشور برادری از آنها چشم یاری به نظام، انقلاب و ولایت فقیه داشتند. آقای مجید انصاری عضو مجمع روحانیون مبارز و یکی از دو مخاطب امام در منشور برادری هستند. مجمع روحانیون مبارز به عنوان اعتراض به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، روز 30 خرداد 88 روز قیام منافقین علیه امام(ره) اعلام راهپیمایی کرد. من در همان ایام در سرمقالهای مشفقانه به حضرات مجمع عرض کردم به مصلحت شما نیست که در سالروز اعلام جنگ منافقین با نظام در سال 60 شما با اعلام راهپیمایی، دستور شورش خیابانی صادر کنید. آن هم یک روز پس از خطبه های روشنگرانه مقام معظم رهبری که در آن همگان را به رعایت قانون و حفظ هوشیاری در برابر نبرد نرم آمریکا علیه ملت ایران و رعایت حقوق ملت دعوت فرموده بودند.
خوشبختانه آن راهپیمایی را "مجمع" چند ساعت قبل از برگزاری لغو کرد. اما تجمع و راهپیمایی برگزار شد. متاسفانه یک جناح بر طبل مخالفت با رای ملت و ستم به جمهوریت نظام و بلندتر کردن صدای آمریکا علیه رای ملت کوبیدند و به اردوکشیهای خیابانی خود بر خلاف منشور برادری ادامه دادند.
آقای مجید انصاری خوب میدانند که یک جریان بر خلاف رهنمودهای امام خمینی(ره) در منشور برادری تا آنجا پیش رفتند که در 16 آذر عکس امام را به آتش کشیدند، در روز قدس با شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، آرمان امام در رهایی قدس را به سخره گرفتند و در روز عاشورا مقدسات مردم را به بازی گرفتند تا جایی که فریاد ملت در 9 دی سال 88 در سرتاسر ایران از این همه جفا و همگرایی با دشمن بویژه آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی به آسمان بلند شد و در اندازه یک رفراندوم از این رویکرد تبری جستند و بنیانگذاران این راه را نفرین کردند. این فریاد در راهپیمایی 22 بهمن سال 88 یک بار دیگر خود را نشان داد.
آقای انصاری خوب میدانند که امام معتقد به چند صدایی در جامعه ما بودند اما هرگز به تبلیغ و ترویج صدای آمریکا و صدای انگلیس رضایت نمیدادند. امروز کار اصلی همان جناحی که مخاطب امام در منشور برادری است این است که صدای خود را از صدای آمریکا و انگلیس تفکیک کند. وظیفه اصلی این جناح آن است که برای ابراز وفاداری به منشور برادری از کسانی که از انگلیس پناهندگی سیاسی گرفتند تا صدای انگلیس را در ایران تقویت کنند تبری جویند. آنها باید بگویند صدای وزیر ارشاد دولت اصلاحات در رادیو بی بی سی صدای ما نیست. آنها باید بگویند حرفهای کفر آلود اکبر گنجی علیه مقدسات شیعه و بویژه امام(ره) صدای ما نیست.
آنها باید به مردم بگویند صدای آلوده به ارتداد حسین حاج فرج دباغ معروف به سروش صدای آنها نیست.
آقای انصاری و دوستانشان در مجمع روحانیون مبارز باید مداخله آمریکا و انگلیس را در رقابتهای سیاسی به عنوان تقویت یک صدا محکوم کنند و از ننگ حمایت اجانب از نامزدهای مورد حمایت خود تبری جویند. آقای انصاری و دوستانشان در مجمع روحانیون مبارز باید بپذیرند مدال شجاعت به مهدی کروبی دبیر کل سابق مجمع روحانیون مبارز با عنوان "شیخ شجاع" از سوی رادیو آمریکا و رادیو بی بی سی و رادیو رژیم صهیونیستی و سایتهای ضد انقلابی از جمله منافقین و سلطنت طلبان یک ننگ است و باید رسما این ننگ را از دامن خود پاک کنند. این مدال نشانه عدول از خط امام(ره) و عدول از خطوط کلی منشور برادری است.
آقای انصاری و دوستانشان در مجمع روحانیون مبارز باید بپذیرند نامزد مورد تائید آنها در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در مناظرات تلویزیونی در برابر منطق اصولگرایی فرزند مظلوم ملت یعنی دکتر محمود احمدینژاد نتوانست افکار عمومی را راضی کند.
لذا رای ملت بویژه محرومان و مستضعفان - همان کسانی که امام(ره) آنها را ولی نعمت خود میدانست - به سوی نامزد اصولگرایان سرازیر شد اما نامزد شکست خورده با پشتوانه اشراف و چراغ سبز آمریکا به 40 میلیون رای که پشتوانه مشروعیت سیاسی نظام بود اعلام جنگ و اقتدار ملی را هدف قرار داد.
او و مجمع پشیزی برای رای اکثریت و حقوق برگزیده ملت ارزش قائل نبودند لذا اردوکشی خیابانی را برای تشفی درد عدم دستیابی به قدرت برگزیدند. مردم با این بیمهری چه کنند؟ امام(ره) فرمود؛ "میزان رای ملت است" آنها حریم و حرمت این میزان را مراعات نکردند.
آقای انصاری باید بگویند حالا که این میزان و میزانی را که امام در منشور برادری فرمودند قبول ندارند چه باید کرد؟
پی نوشت:
1- روزنامه آرمان، ص 9، مصاحبه با مجید انصاری18/8/89
تهران امروز:روستای گاودانه؛ سند انحراف از مسیر صحیح توسعه
«روستای گاودانه؛ سند انحراف از مسیر صحیح توسعه»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم دکتر امیر دبیری مهر است که در آن میخوانید؛شهرام تازه 11 ساله شده بود که پدرش قول داد این بار که از دهدشت برگشت یک خودنویس برایش بخرد. وقتی شنید پدر نزدیک است دوان دوان به سمت رودخانه رفت. سوار نیمکت شد، دستش را روی سیم گرفت و آن را به جهت مخالف حرکت نیمکت کشید. همه هوش و حواسش پی خودنویسی بود که در دستان پدر و زیر نور خورشید گرم گاودانه میدرخشید.
با صدای بلند خوشامد گفت. میخواست هر چه زودتر از رودخانه بگذرد، داشت نزدیک میشد که ناگهان چیزی در دل پدر شکست و هری پایین ریخت. صدای شهرام بود که داد میزد. فریادش خوشامد نبود، از درد بود. از درد انگشتی که لای دندانههای چرخ گرگر مانده بود.
از درد، دردی که دیگر نمیتوانست خودنویس را در دست بگیرد. مدتهاست شهرام خودنویسش را روی تاقچه خانه گذاشته و نگاهش میکندچون دیگر تکیه گاهی برای نگه داشتنش در دست ندارد. (خبرگزاری مهر؛18آبان 1389؛خبرشماره 1144503) عبارات بالا داستان نیست. خیالپردازی نیست. بلکه بخشی از یک حکایت سوزناک از توسعه نیافتگی مناطقی از کشور عزیزمان ایران است.
حکایت رنجی است که فرزندان ما و خواهران و برادران ما از توسعه نیافتگی مناطق روستایی دور افتاده میبرند. این بار سخن از روستانشینانی محروم در استان کهگیلویه و بویراحمد است که برای خروج از روستا مجبورند از رودخانهای که بین جاده و محل زندگیشان واقع شده با «گرگر» عبور کنند.
گرگر یا جره که شبیه به تله کابین دستی یا تله اسکی و درواقع یک نیمکت آهنی است که
به وسیله سیم محکمی دو طرف رودخانه مارون را به یکدیگر متصل میکند. باید هر قربانی برای رفتن از روستا به جاده روی این وسیله بنشیند و سیم را برای حرکت گرگر به سمت چرخهای دو طرف آن هدایت کند. در بیشتر مواقع انگشت دست قربانی زیر چرخ گرگر میرود و انگشتش را قطع میکند. گرگر تابهحال انگشت دست اعضای چندین خانواده روستایی را قطع کرده است.امیدواریم گزارش مستند خبرگزاری مهر منجر به رفع محرومیت از روستای مذکور شود اما همه ماجرا این نیست. ماجرا انحرافی است که سالیان مدیدی است در نگاه به توسعه ملی در کشور رخداده و هنوز اصلاح نشده است. رویکردی که آنقدر در کلان نگری و کلی گویی فرو رفته که از دیدن مشکلات و دردها و محرومیتهای پیش روی شهروندان یعنی صاحبان حقیقی کشور عاجز و غافل است. تجارب گذشته نشان میدهد دو رویکرد غلط و انحرافی نسبت به مشکلات و نارساییهای کشور وجود داشته و وجود دارد.
1 - رویکرد اول که در دولتهای سازندگی و اصلاحات بهطور برجسته به چشم میخورد رویکردی است که با کلان نگری صرف و برنامهریزیها ی دراز مدت فرآیند توسعه را در مدلی تمرکزگرا پیگیری میکند و دردهای انسانهای عادی و بیادعا را یا نمیبیند یا بیاهمیت میشمارد. رویکردی که شرعا، اخلاقا و قانونا حرام و مذموم و نارواست زیرا برنامههایی که توسعه را هدف قرار داده باشند ولی برخی از انسانها را قربانی اهداف توسعه بشمارد غیر انسانی ترین برنامهها هستند و کسی این حق را به مدیران نمیدهد که نسل امروز را فدای نسل فردا کنند و بالعکس.چنانچه الگوی اصلی توسعه نیز امروز در جهان با محوریت انسان تعریف میشود نه صرفا با برجها و آسمانخراشها و هواپیماهای پیشرفته آن هم از نوع نظامی.هنوز از یادمان نرفته است هشدار شدیداللحنی که حضرت آیت الله وحید خراسانی چند سال پیش به یکی از روسای جمهور سابق درخصوص کارتنخوابهای تهران دادند و از وظیفه محتوم دولت در رسیدگی به آنها سخن گفتند.
2 - رویکرد دوم رویکردی است که هرچند رویکرد نخست را مردود میشمارد و سعی میکند مدیریت و سیاست را ابزاری برای رفع مشکلات دم دستی و جزئی مردم قرار دهد اما خود دچار دو انحراف دیگر میشود یکی اینکه تصور میکند رسیدگی به مشکلات مردم به معنای کنار گذاشتن برنامهریزی و بهکارگیری دانش و تخصصهای برآمده از علوم انسانی و علوم اجتماعی است و دوم اینکه با رویا پردازی سرگرم مفاهیم پیچیده انتزاعی و استعلایی میشود در حالی که این رویکرد نیز نه تنها دردی از دردهای شهروندان را دوا نمیکند بلکه فرصتهای بسیاری از پیش روی توسعه کشور از دست میدهد.
آنچه که ایران امروز به آن نیاز دارد عبارت است از:
1 - تمرکز زدایی از برنامهریزیها واجرای آنها و توزیع منابع و امکانات ملی براساس مطالعات دقیق آمایش سرزمینی به گونهای که توسعه کشور متوازن و عادلانه باشد.
2 - توجه بیش از پیش به برنامهریزی و مطالعات علمی آینده پژوهانه با محوریت نخبگان.
3 - عزم جدی برای رفع مظاهر آشکار محرومیت و فقر از کشور حتی در دور افتاده ترین نقاط کشور و پرهیز از ظاهر سازی و افزایش تجملات در مناطق شهری در حالی که برخی هموطنان از امکانات حداقلی رفاهی محروم هستند.
4 - پرهیزجدی از رویا پردازی و طرح شعارهای غیر مرتبط با زندگی و نیازها ی مردم و توجه به وظایف اولیهای که همین مردم براساس قانون اساسی برعهده دولتمردان و دیگر مسئولان در قوای سهگانه و نهادهای مسئول گذاشتهاند.شرح مطالب مذکور نیازمند تفصیل بیشتری است و مجال دیگری میطلبد ولی انتظار میرود گزارشهای جانسوزی مانند محرومیت مردم روستای گاودانه تنها تلنگری باشد برای همه ما که فراموش نکنیم در مسیر ناهموار توسعه گردنههای سختی وجود دارد که جز با تعهد دینی و ملی، محوریت نخبگان و صاحبنظران، دلسوزی و میهن دوستی و بلند نظری و صداقت در رابطه با مردم طی کردنی نیست.
جمهوری اسلامی:آرزوهای متزلزل اوباما در آسیا
«آرزوهای متزلزل اوباما در آسیا»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛رویدادهای سفر 10 روزه اوباما به آسیا پس از شکست سنگین وی در انتخابات کنگره، که "نه" بزرگ مردم این کشور به سیاستهای شخص اوباما و حزب دموکرات آمریکا بود، واقعیتهای تلخی را برای او تداعی میکند که امروز رئیس جمهور دموکرات آمریکا با آن مواجه است.
این سفر 10 روزه به کشورهای هند، اندونزی، کره جنوبی و ژاپن که چند روز پس از شکست اوباما و دموکراتها در انتخابات کنگره انجام میشود، با اینکه ظاهرا از قبل تنظیم شده و با هدف شرکت وی در مجمع همکاریهای اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (اپک) در ژاپن و اجلاس گروه 20 در کره جنوبی و امضای قراردادهای تجاری با هند انجام میشود، حاشیههای سئوالبرانگیزی دارد که اصل سفر را تحت الشعاع خود قرار داده است.
1 - اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا در حالی از واشنگتن خارج شد که رأی دو سال پیش رایدهندگان آمریکایی را به دنبال خود ندارد و در اولین آزمون انتخاباتی و وزنکشی رسمی پس از روی کار آمدنش، شکست سنگینی را تجربه کرده است. هرچند روسای کشورهای میزبان سعی کردهاند با ترتیب دادن مراسم استقبال پرزرق و برق از وی نشان دهند که رئیس جمهور آمریکا نزد آنها از اهمیت زیادی برخوردار است، اما تظاهرات و مخالفتهای مردمی در قاره کهن نشان داد که در بیرون از آمریکا نیز به اوباما به عنوان یک رئیس جمهور شکست خورده که همچنان به جنگ، کشتار و چپاول اموال ملتها میاندیشد، نگاه میکند.
2 - پرهزینه و تجملی بودن سفر اوباما به کشورهای آسیایی از جمله هند که نخستین مقصد اوست، دقیقا با هدف تحتالشعاع قرار دادن شکست سنگینی میباشد که او از افکار عمومی مردم آمریکا و حتی در میان رأی دهندگان خورده است. منابع مختلف خبری اعلام کردهاند اوباما و هیات همراهش که روز شنبه وارد هند شدند به ازای هر روز اقامت در این کشور 200 میلیون دلار هزینه روی دست مالیات دهندگان آمریکایی و هندی گذاشتهاند به طوری که هزینه هر یک روز از این سفر حتی بیشتر از هزینه یک روز جنگ افغانستان است. اگرچه برخی منابع آمریکایی این خبر رسانهها را نادرست و اغراقآمیز دانستهاند اما به گفته مجله آلمانی اشپیگل، با توجه به تدابیر شدید امنیتی و تدارکاتی که از هفتهها پیش برای تأمین امنیت این میهمان ناخوانده و اختصاص کامل گرانترین هتل جهان در بمبئی برای اقامت چهارروزه اوباما و همراهانش و همچنین آمادهباش دهها هزار نیروی ارتش و پلیس هند، به نظر میرسد گزارشهای رسانهها درباره هزینه این سفر، چندان هم دور از واقعیت نباشد.
3 - روزنامه آمریکایی واشنگتن پست نیز سفر اوباما به چهار کشور آسیایی را تلاشی برای پوشاندن شکست رئیس جمهور دموکرات آمریکا دانسته است. واقعیات آشکار حکایت از آن دارد که اوباما و گردانندگان کاخ سفید که از ماهها پیش احتمال شکست سنگین اوباما را در انتخابات کنگره میدادند با ترتیب دادن چنین سفری به کشورهایی که به زعم آنان اوباما در آنها از محبوبیت بیشتری برخوردار است سعی کردند این شکست احتمالی را که اکنون محقق شده، پوشش داده و راهی برای فرار از شکستهای رئیس جمهور آمریکا بیابند. از این رو برنامه سفری را ترتیب دادند که با نشان دادن تمرکز اوباما بر سیاست خارجی در جهت بهبود مناسبات اقتصادی آمریکا با کشورهای پیشرفته آسیایی، شکست داخلی را بپوشاند، اما رویدادهای چهار روز گذشته نشان داد که سفر به این کشورها نیز برای رئیس جمهور شکست خورده آمریکا بدون دردسر نخواهد بود و اوباما برای متقاعد کردن سیاستمداران و صاحبان اقتصاد این کشورها برای توسعه همکاریها با آمریکا راه دشواری در پیش دارد زیرا آنها حاضر نیستند با اقتصاد بحرانزده آمریکا مشارکت کرده و با آمریکائیهای مالباخته سهیم شوند.
انتخاب چهار کشور آسیایی برای این سفر، حاکی از آنست که دولت اوباما تصور میکند با این کشورها راحتتر کنار خواهد آمد و تیم سیاست خارجی اوباما براین باورند که مسائل داخلی و موضوعات خارجی همچون سازش خاورمیانه، عراق و افغانستان، وقت، حیثیت و هزینه زیادی از دولت آمریکا گرفته و لذا به این جمعبندی رسیدهاند که در درازمدت، مسائل اقتصادی و روابط با کشورهایی مانند هند، اندونزی، کره جنوبی و ژاپن برای منافع آنها اهمیت بیشتری دارد.
4 - اوبامای شکست خورده در انتخابات کنگره که از نارضایتی مردم از عملکرد اقتصادی و عدم تحقق وعدههایش در مورد بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی آنان مطلع است، به دنبال ایجاد فرصتهای اقتصادی برای صنایع و بخشهای بازرگانی آمریکا دست به این سفر زده تا بلکه بیتحرکی خود و افول قدرت اقتصادی آمریکا در آسیا را جبران نماید.
اوباما در بازار این کشورها به شدت به دنبال تعدیل مشکلات پیشروی اقتصاد آمریکاست تا بتواند با امضای قراردادهای میلیاردی موجب ایجاد دهها هزار شغل برای آمریکائیان بیکاری شود که به باور دموکراتها، علت اصلی شکست اوباما و حزبش در انتخابات هفته گذشته کنگره شدند.
به نظر میرسد اوباما پس از گذشت دو سال از ریاست جمهوری خود تازه به اهمیت توسعه صادرات آمریکا و ایجاد شغل برای آمریکائیهای بیکار شده در بحران اقتصادی این کشور پی برده و در صدد آنست که بخشی از مشکلات را با بهرهگرفتن از نفوذ سیاسی خود و ر خنه بیشتر در بازار رو به رشد برخی کشورهای آسیایی حل کند.
5 - مستثنی شدن چین و پاکستان از سفر دورهای اوباما به آسیا در عین حال که میتواند پیامهایی را برای این دو کشور داشته باشد، متضمن واکنشهای پکن و اسلامآباد نیز خواهد بود. واقعیت اینست که اوباما در آسیا به دنبال متحدی قوی برای رویارویی در برابر چین است به همین منظور، زنجیرهای از کشورهای جنوب شرقی آسیا مانند ژاپن، کره جنوبی و ویتنام را تشکیل داده که با پیوستن هند میتواند حلقه رویارویی اقتصادی و سیاسی با چین را کامل کند. از این رو اوباما در آستانه سفر خود به دهلی بارها بر این نکته تاکید کرد که هند نقش مهمی در نقشه سیاسی جهانی بازی میکند. پرواضح است که مقامات واشنگتن در صدد باشند با ایجاد یک محور ضدچینی در منطقه که هند نیز نقش بسیار تعیین کنندهای در آن ایفا خواهد کرد به دنبال اجرای این نقشه باشند.
به همین دلیل تقویت رابطه اقتصادی و نظامی آمریکا با هند حساسیت و تحریک چین را برانگیخته و باعث نگرانی مقامات پکن شده است. کاملا مشخص است که واشنگتن به دهلی نو نه تنها به عنوان یک فرصت تجاری مناسب میاندیشد بلکه انتظار دارد هند نقش یک قدرت نظامی در رویارویی با چین را القا کند.
از سوی دیگر مقامات پاکستانی نیز نسبت به این سفر موضع تحریک شدهای داشته و معتقدند واشنگتن به دنبال باجخواهی از اسلامآباد و استفاده از چماق هند علیه این کشور میباشد. به عبارت روشنتر آمریکائیها در صدد کسب منافع بیشتر از ایجاد رقابت و حسادت میان دو کشور همسایه هند وپاکستان هستند، چرا که بنظر میرسد واشنگتن منافع دهلی را بر اسلامآباد ترجیح داده و طبعا اگر مقامات پاکستانی بخواهند از گردونه حمایت آمریکا خارج نشوند، باید امتیازهای بیشتری بدهند.
به هر حال با اینکه سفر 10 روزه اوباما به آسیا هنوز به نیمه نرسیده و باید شاهد آثار و تبعات دیگری در کشورهای اندونزی، کره جنوبی و ژاپن نیز بود، لکن از هم اکنون روشن است که اگر رئیس جمهور آمریکا بخواهد از وضعیت نزولی که برای سپری کردن باقیمانده عمر ریاست جمهوری خود گرفتار آنست خلاصی یابد، چارهای جز دست برداشتن از سیاستهای غلط استکباری آمریکا در داخل و خارج این کشور ندارد.
کیهان:مرد جنگی نمی خوابد
«مرد جنگی نمی خوابد»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛مرد جنگی، بیدار و همیشه هوشیار است. ا نّ اخا الحرب الار ق. مرد جنگی یک موقعیت یاب و رادار همیشگی است. می داند کجاست و پیرامونش را می شناسد. سپهبد علی صیاد شیرازی یکی از آن مردان جنگی بود. نه از آن جهت که فقط نظامی کارکشته ای بود، که قطعاً بود؛ مرد جنگی بود یعنی «اخاالحرب» - نگویید پس چرا روز روشن مقابل خانه اش بی هیچ محافظی ترور شد. به تعبیر امیرمؤمنان(ع) هر انسانی را سپری است در برابر مرگ و چون اجل سر رسد، آن سپر گشوده شود و تیر کارگر افتد.
و اساساً «ترور» پهلوانانی که مرد جنگند، شیوه عاجزانه اهل شقاوت و نفاق است، همچنان که صیادی شهادت، هنر مردان خداست.- صیاد مرد جنگی بود به این اعتبار که موقعیت شناس بود. می گویند فراوان آیه 561 (آخر) سوره انعام را تلاوت می کرد و متذکر می شد. «و هوالذی جعلکم خلائف الارض و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فیما آتاکم. خداوند کسی است که شما را جانشینان زمین قرار داد و برخی از شما را بر بعضی دیگر درجه و برتری داد تا شما را در آنچه داده بیازماید».
صیاد یقین کرده بود جایگزین و جانشین شدن را، و باور داشت که انسان مدام با موقعیت گرفتن- یا نگرفتن- «مبتلا» و امتحان می شود. آن روز که مقتدای انقلاب پیش پیکر پاکیزه صیاد بر زانو نشست و بر آن جان مطهر بوسه ای غبطه برانگیز زد، ابراز مشتاقی و قدرشناسی نسبت به این «مرد جنگی» بود.
سخن از «اصولگرایی» و جبهه بزرگ و مبارکی است که با همین نام طی دهه اخیر پا گرفت و اسباب برآمدن مجالس هفتم و هشتم، و دولت های نهم و دهم را فراهم ساخت. استقبال عمومی از اصولگرایان در اوج سیطره جریان نفاق جدید بر مجلس و دولت، حاکی از آن بود که افکار عمومی نیز به سان سیاستمداران انقلابی، نگران غلبه اباحی مسلکی و زوال اصول و آرمان های انقلاب است.
ظهور جریان اصولگرایی در کشور به مفهوم آن نبود که پیش از آن اصولگرایانی در کشور نبوده اند بلکه به معنای کمرنگ شدن اصول نزد طیفی از صاحب منصبان و سیاستمداران بود که اتفاقاً روزگاری از همه انقلابی تر و اصولگراتر و خط امامی تر می نمودند اما به تدریج بند را به آب داده و به خیال موج سواری سیاسی، غرق شده و از دست رفته بودند. جبهه بزرگ اصولگرایی هنگامی پا گرفت که دشمن به واسطه «خواب مردان سیاست» از هر سو به کشور تاخته بود، از اقتصاد و فرهنگ کشور بگیرید تا سیاست داخلی و خارجی. اصولگرایان در چنین فضایی و پس از قریب 7 سال خون دل خوردن، جانشین و جایگزین مجلس ششمی ها و دولت هشتمی ها شدند.
و تاریخ از سر گرفته شد؛ هلاکت و انتحار گروهی به دست خود و جانشین شدن اهل ایمان، اما نه برای تن آسایی و عافیت طلبی و خوش باشی یا احیاناً به راه هلاک شدگان پیشین رفتن. «ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعملون. پس شما را بعد از آنها ]گروه ستمگر[ در زمین جانشین قرار دادیم تا ببینیم شما چه می کنید» (آیه 41 سوره یونس). دوره ای مالامال از محنت و غصه و خیانت و سختی گذشت تا پس از آن گشایش حاصل شد. «(جز خدا) کیست که مضطر را اجابت کند و بدی ها و سختی ها را کنار زند و شما را جانشینان زمین قرار دهد؟ آیا اله دیگری همراه خداوند است؟ چه اندک متذکر می شوید!». (آیه 26 سوره نمل)
به یقین حاکمیت اصولگرایی در مجالس هفتم و هشتم و دولت های نهم و دهم، توفیقات و برکات بسیاری را برای کشور و ملت به ارمغان آورده است. بی آنکه بخواهیم از کاستی ها و کمبودها و خطاها و احیاناً برخی تخلف ها و خیانت ها چشم بپوشیم، انصاف باید داد که عملکرد اصولگرایان در زمینه خدمتگزاری، عدالت خواهی، مبارزه با فساد و تبعیض و فقر، و دفاع عزتمندانه از کیان کشور در مقابل مستکبران اصلا قابل قیاس با عملکرد خیانت آلود جریان اصول گریز یا اصول ستیز قبلی نیست.
اما با وجود این کارنامه انباشته از نقاط عطف و درخشان، نمی توان از خلل ها و فتنه ها و رخنه جویی های دشمنان و منافقین غافل شد؛ حرکتی که به ویژه پس از فتنه رسوا و منکوب شده سال گذشته وارد فاز جدیدی شده است. تمرکز فتنه جدید بر خلل جستن و شکاف انداختن در رمز اقتدار جبهه اصولگرایی یعنی وحدت و همدلی و کوشایی بر مدار ولایت و رهبری است.
جریان منهزم فتنه با انواع ترفندها از جمله ایجاد بدگمانی می کوشد میان دولت (خط مقدم مقاومت و خدمت) و مجلس (پشتوانه بزرگ و تعیین کننده خط مقاومت و خدمت) شکاف اندازد اما به این بسنده نمی کند بلکه درصدد است فراکسیون 022 نفره اصولگرایان در مجلس را نیز دچار انشقاق کند همچنان که از رخنه جویی در اجزاء دولت- به ترفندهای گوناگون- غافل نیست.
برخی غفلت ها در فراکسیون اصولگرایان- از سوی شماری از اعضا- و غفلت های مشابه از سوی برخی دولتی ها که بازی از سر غفلت در زمین و پروژه دشمن و زدن ساز موافق دشمنان (ساز مخالف با اصولگرایی) را تداعی می کند، قاطبه اصولگرایان را به هوشیاری دوچندان فرا می خواند، هرچند که این خطاها در قیاس با توفیقات بزرگ و انسجام قاطبه اصولگرایان اساساً قابل ذکر نباشد یا بزرگ نمایی برخی از اختلافات، اساساً و به درستی، عملیات روانی دشمن برای القا و ایجاد اختلاف مبنایی و آغاز شکاف افکنی تلقی شود.
امیر مؤمنان علی علیه السلام هنگامی که مالک اشتر را به ولایت مصر می فرستاد، نامه ای خطاب به مردم آن دیار نوشت که حاوی 2 مضمون بود، یکی نگرانی از رخنه جویی و غلبه جبهه مفسدی که مقابل امام صف کشیده بودند و دیگری آگاهی بخشیدن به اینکه مرد جنگی تن به سستی و سنگینی و خواب نمی دهد تا در کمین دشمن افتد. «... به یقین من به ملاقات پروردگار مشتاقم و پاداش نیکوی او را منتظر و امیدوار.
اما نگرانم که نابخردان و ستمگران حاکم شوند و اموال الهی را دست به دست میان خود بگردانند و بندگان خدا را به بردگی بگیرند و با صالحان بجنگند و با فاسقان حزب تشکیل دهند. پس، از آنها کسی است که شراب نوشید (ولید بن عقبه) و حد تازیانه بر او جاری شد... آیا نمی بینید اطرافتان را که چگونه مرزهای شما رو به کاهش می رود و شهرهای شما چگونه فتح می شود... خدایتان بیامرزد! بسیج شوید برای جهاد با دشمنانتان و سنگینی نکنید که در این صورت، در خواری فرو می روید و در ذلت پناه می گیرید و پست ترین موقعیت زندگی نصیب شما می شود. و انّ اخا الحرب الارق و من نام لم ینم عنه. همانا مرد جنگی همیشه بیدار است و هر کس به خواب رود، دشمن او به خواب نمی رود». (نامه 26 نهج البلاغه).
مرد جنگی ملاک دارد. هیجان هایش با همت بلند او گره خورده است. او در کمین نمی افتد چون مهار هیجان خود را در زمینه «خواستنی ها» و «دلخوری ها و ناگواری ها» رها نکرده است. اصولگرای تراز دین، نهایت همتش را مستی نعمت، گروکشی، خودشیفتگی، خوش باشی، و خنک دل خود بر سر خشم و غضب شخصی قرار نمی دهد.
همت و دل مشغولی و جدیت او فراتر از مدار تنگ خودمداری است. امیر مؤمنان در نامه 66 نهج البلاغه به عبدالله بن عباس متذکر می شود «اما بعد، انسان از چیزی شادمان شود که هرگز فوت نمی شود و از دست نمی رود.و برای چیزی محزون و غصه دار شود که هرگز نصیب او نمی شود.
پس نباید رسیدن به لذتی یا خنک کردن دل از غیظ و غضبی برترین چیزی باشد که تو از دنیا به آن می رسی بلکه برترین مراد تو باید خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد و شادمانی تو باید برای چیزی باشد که پیش فرستاده ای و تأسف و غصه تو بر آن چیزی که بر جای می گذاری، و همت تو باید برای بعد از مرگ باشد».
تنها خللی که می تواند به اصولگرایی اصولگرایان آسیب زند و این جبهه بزرگ و منسجم را دستخوش انشقاق کند، کوتاه شدن قد همت های بلند در حد هیجان های شخصی- دمیدن در روحیه «از خود متشکر بودن» و «خالی کردن خشم برای خنک کردن دل از دلخوری ها»- است.
به یقین وسواسان خناسی در این میان هستند که کار ویژه شان «شرارت»، «پنهانکاری» و «وسوسه» است، فرقی هم نمی کند این وسوسه گران خزیده در لباس دوست و خوش نما، راهی به عرصه مطبوعات و احزاب بخزند یا به جانب اصولگرایان مجلس و دولت بخزند. اگر هم بعضاً حاشیه های تلخی در مجلس یا دولت اصولگرا پدید می آید، آبشخور آن را باید در همین آمیزش «رخنه» و «خواب» و «مستی نعمت» جستجو کرد که غبار بر چهره حقیقت مسئولیت و امانتداری و امتحان می نشاند.
آنجاست که می بینی پای گاوهای پیشانی سفیدی مثل «هوشنگ- الف» به همایش ایرانیان و نظایر آن باز می شود یا حیله شرعی «وقف دانشگاه آزاد» رأی می آورد همچنان که فوریت طرح نظارت بر نمایندگان مجلس از رأی و تصویب باز می ماند. کار به آنجا می رسد که فلان نماینده وابسته به جریان ورشکسته فتنه، جرئت می کند لاف بزند «ائتلاف نانوشته ای میان ما و برخی نمایندگان اصولگرا به وجود آمده و فراکسیون اصولگرایان رو به انشعاب است»!
نشست صمیمانه 42 تن از سران جبهه اصولگرایی به دعوت رئیس جمهور که دو هفته پیش انجام گرفت و توافق تقریباً قاطع شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان بر سر انتخاب رئیس -با وجود رقابت 2 نامزد- و نیز همدلی دولت و مجلس در مقاطع گوناگون به خودی خود شاهدی است بر این که منافقین و فتنه گران آلت دست دشمن، بخیه بر آب می زنند و صرفاً دست خیانت و خباثت خود را رو می کنند. بی تردید بسیاری از فضاسازی های رسانه ای در زمینه اختلاف اصولگرایان، صرفاً کاربرد القایی و جنگ روانی دارد.
همچنین نباید فراموش کرد که اصولگرایی یک «جبهه» است نه «حزب» و از ابتدا تنوع و تکثر اضلاع به شرط پایبندی به مبانی و اصول پذیرفته شده است که عملکرد جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم و اجماع- تقریبا کامل- بر سر نامزدی دکتر احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم از جمله نشانه های آن است. اما نباید از یاد برد که خلل ها و روزنه هایی ولو کوچک در سدی بزرگ- اگر به موقع چاره جویی و مسدود نشود- می تواند فاجعه آفرین باشد.
دشمن برای زدن خط اول اصولگرایان (دولت) نقشه های فراوان چیده، همچنان که برای انشقاق و آشفتگی در پشتوانه استراتژیک خط مقدم (مجلس). و خطاست اگر به مرزبندی های جعلی «دولت- مستقل از دولت» یا «فراکسیون حامیان دولت- فراکسیون اصولگرایان منتقد» اعتبار قائل شویم.
مرزبندی حقیقی، مرزبندی بزرگ «انقلاب- ضدانقلاب» و «جبهه پیشرفت و عدالت- جبهه عقب ماندگی، وابستگی و تبعیض» است و هر مرزسازی دیگری که حاشیه ها را جای اصول بنشاند و به خط کشی میان دولت و مجلس یا درون فراکسیون اصولگرایان منجر شود، به یقین انحرافی، القایی و فرصت سوز است.
رقابت و عداوت را نباید به اردوگاه بزرگ اصولگرایی کشاند و هر کس عملگی چنین رقابت و عداوتی را بکند، یا سرانگشت رخنه دشمن است و یا انسان کم ظرفیتی که قابلیت سواری دادن به دشمن را دارد و بنابراین اهلیت مشورت و هم نشینی ندارد. درباره توان دشمن زمین خورده و جریان منفعل و متأثر از آن که در فتنه سال گذشته تن به هر خفتی داد، نباید اغراق کرد اما در عین حال از دشمن زخم خورده هم نباید غافل شد. دشمن خواب هایی می بیند، نباید به خواب او رفت!
آنچه اطمینان آفرین است کاستن از فاصله ها، عمق بخشیدن به الفت و محبت ها، راندن اختلاف افکنان و بدگویانی که بدگمانی می پراکنند و قدرشناسی نعمت ولایت و رهبری از طریق نصب العین قرار دادن رهنمودهاست. و این نعمتی است که منافقین و فتنه گران از آن محرومند و حسادت می برند و به انحاء مختلف نسبت به آن غیظ و غضب می ورزند.
...ره دراز است سبک تر بشتابیم ای قوم
خصم بیدار است، یک چشمه بخوابیم ای قوم
نه بنوشیم از این رودکه زهرآلوده است
غوطه باید زد و بگذشت که پل فرسوده است
... می رویم امروز با صاعقه همپای سفر
گردبادیم و ز سر تا به قدم پای سفر
مردم سالاری:جای کار کارشناسی کجاست؟
«جای کار کارشناسی کجاست؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن میخوانید؛همانطور که بارها از سوی کارشناسان و برخی از مقامات رسمی نیز اعلا م شد، «طرح خروج کارمندان دولت از تهران» به دلا یل مختلف شکست خورده است و دولت طی یک اقدام شتاب زده و بدون پشتوانه کارشناسی فراوان، ماه هاست که بخشی از انرژی خود را به این امر اختصاص داده است.
اینکه تهران، شهر شلوغی است و باید از جمعیت آن کاسته شود، امری قابل دفاع است اما نکته اساسی در اینجاست که این اتفاق قراراست چگونه و با چه اهرم ها و ابزارهایی صورت گیرد و به طور مشخص چه تحقیقات و کارشناسی هایی برای تحقق این خواسته صورت گرفته است؟
احمدی نژاد در سال جاری، چندین بار سخن از خروج 3الی5 میلیون نفر از شهر و استان تهران به میان آورد.
رئیس دولت نهم و دهم، طی سخنرانی های مختلف، آن هم هر از چندگاهی اعلا م کرد: خودم محاسبه کرده ام و باید حدود 5 میلیون نفر از تهران خارج شوند.
براین اساس، دستگاه های دولتی موظف شدند طی یک اولتیماتوم چندهفته ای، از تهران خارج شوند.
اما باید پرسید که امروز که حدود یک ماه ونیم از نیمه دوم سال نیز گذشته است، دولت چه گزارشی می تواند در خصوص میزان اجرای این طرح ارائه کند؟ همانطور که رئیس دیوان عدالت اداری نیز در شهریور ماه اعلا م کرد، انتقال شتاب زده کارکنان دولت از تهران جز گسستگی خانواده ها و افزایش شکایت از دولت بهره ای ندارد و به طور قطع شکست می خورد.
امروز، وقتی دولت پس از اولتیماتومی که تا پایان مرداد به دستگاه هایی اجرایی داده بود 4 ماه دیگر این خروج را تمدید می کند، حکایت از آن دارد که کارکارشناسی لا زم برای این طرح صورت نگرفته و تمام زوایای آن پیش بینی نشده است.
بحث اصلی عقب افتادن 4 ماهه اجرای این طرح که قطعا فرصت اجرا برای آن دوباره تمدید خواهد شد، نیست بلکه انتقاد اصلی از آن است که چرا دولت اقدام به رسانه ای کردن و دادن اولتیماتوم های زمانی مکرر برای طرح هایی می کند که به صورت همه جانبه در خصوص آنها، کارکارشناسی صورت نگرفته است؟ کاش سخنگویان دولت، در دسترس بودند تا براین تاخیرها در اجرا پاسخ می دادند. دولت بالا ترین مقام اجرایی در کشور است و قطعا اجرای امور با روش آزمون و خطا در عصر تکنولوژی پذیرفتنی نیست.
نمی توان ماه ها ذهن افکار عمومی را درگیر موضوعی کرد و در نهایت در اجرای آن، همه زوایای موضوع را پیش بینی نکرد. وقتی فقط 10 هزار نفر پس از این همه تسهیلا ت دولت، حاضرند که از تهران خارج شوند، حکایت از آن دارد که دولت پیش بینی درستی از شرایط جامعه برای اجرای این طرح نداشته است. امید که همیشه کار کارشناسی، قبل از استارت هرکاری، در دستور کار دولتمردان باشد.
ابتکار:مذاکرات آنکارا و بسترهای جدید؛فقدان دستورکار؛ تاکتیک است یا اشکال؟
«مذاکرات آنکارا و بسترهای جدید؛فقدان دستورکار؛ تاکتیک است یا اشکال؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛چندی است که مذاکرات هستهای ایران و غرب راه خروج ازبن بست را در پیش گرفته و به تدریج جای خود را به رایزنی جدی برای ازسر گیری گفتگوهای رسمی داده است. درسفر احمدی نژاد به نیویورک و در جریان مصاحبههای متعدد با رسانههای آمریکایی و اروپایی اولین جرقه بازگشت مجدد ایران و غرب به میز مذاکره زده شد.
تجربه نشان داده است در مواقعی که طرفین یک منازعه حداقلهایی از اعتماد را نسبت به طرف مقابل از دست داده و گفتگوها به بن بست رسیده است، بهترین جایگزین میز مذاکره، گفتگوهای مطبوعاتی و بیان دیدگاهها ازطریق تریبونهای رسمی و پرمخاطب است.
اتفاقی که چندی است برای پرونده هستهای ایران حادث شده و طرفین، سمت و سوی مذاکرات را نه پشت میز مذاکره و نه در جریان رایزنیهای پیدا و پنهان دیپلمات ها، که ازطریق گفتگوهای مطبوعاتی مدیریت میکنند. اما پس از چندماه چراغ سبز مطبوعاتی، ایران و 1+5 به تدریج رضایت دادند که برای رسیدن به تصمیمی نهایی با میز مذاکره آشتی کنند.در این بین نکته ناامید کننده این است که علیرغم همه فراز و فرودها و توافقات و نامه نگاری ها،ازابتدای توافق زمان، مکان وسطح مذاکرات و مهم ترازهمه موضوع و محورهای مذاکرات مشخص نگردید تا تحلیلگران در گام اول اعلام توافق چندان امیدی به حل و فصل اختلافات پشت میزمذاکره نداشته باشند.
اوایل هفته جاری بالاخره ازمیان مجموعه حلقههای مفقوده و ملزومات یک مذاکره جدی و نتیجه گرا، محل برگزاری مذاکرات مورد توافق دو طرف قرار گرفت تا با میزبانی ترکها حداقل یک مجهول از معادله چند مجهولی مذاکرات جدیدی هستهای معلوم شده باشد.
اگرچه در اولین اعلام رسمی توافق، نیمه نوامبر مصادف با 24 آبان ماه به عنوان زمان آغازمذاکرات پیشنهاد شده بود اما اظهارات دو طرف و بخصوص رئیس دستگاه دیپلماسی کشورمان در روزهای اخیر نشان میدهد که زمان گفتگوها نامعلوم ولی قریب الوقوع است.در این بین ابهام اصلی موجود، دستور کار مذاکرات آنکارا است.
شواهد نشان میدهد که دو طرف در حالی خود را برای دست و پنجه نرم کردن دیپلماتیک مهیا میکنند که حتی حداقلهایی از توافق بر روی مباحث و محورهای گفتگو فراهم نشده است و شاید مانند سالهای گذشته این گفتگوها صرفا مذاکره برای مذاکره باشد و نه حصول یک توافق تعیین کننده و خاتمه دهنده به موضوعات مورد منازعه.در حالی که غربیها اصرار دارند محور اصلی مذاکرات پیش رو مبادله سوخت باشد، اخیرا منوچهر متکی، وزیر امور خارجه تاکید کرده است که محور مبادله سوخت در دستور کار گفتگو با گروه 1+5 نبوده و از این رو موضوع مذاکرات آنکارانیز نخواهد بود.
به گفته متکی این موضوع با گروه وین مطرح بوده است و باید از همان کانال و مطابق توافق تهران پیگیری شود. با مروری بر بحثهای گذشته آخرین گام مذاکرات جلیلی با نمایندگان 1+5، قبل از طرح موضوع مبادله سوخت برای نیروگاه تحقیقاتی تهران، تبادل بستههای پیشنهادی بود که دو طرف بستههایی را به هم ارایه کردند اما با توجه به فاصله زیاد محورهای پیشنهادی برای تداوم گفتگوها و کارشکنیهای واشنگتن و فرانسه مذاکرات به بن بست رسید و پرونده سر ازجلسات شورای امنیت، صدور قطعنامه وتحریمها درآورد.
این بار و پس از پاسخ مثبت ایران به دعوت کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مبنی بر ازسرگیری مذاکره انتظار میرفت طرفین با پیشنهادهایی نزدیک به هم و متبادر به توافق از همدیگراستقبال نمایند. اما شواهد به هیچ وجه گویای چنین اتفاقی نیست.
در روزهای اخیر و در حالی که ایران پیشنهادهای شفاف و مشخصی را در خصوص حقوق مسلم خود و همچنین توقع برخورد غیر تبعیض آمیزبا همه کشورهای هستهای را بری طرح درمذاکرات آماده کرده و مبادله سوخت را دستور کار مذاکرات نمیداند، منابع خبری از ارائه بسته پیشنهادی جدیدی ازسوی آمریکا اختصاصا درباره مبادله سوخت خبر میدهند.
به نوشته نیویورک تایمز، دولت آمریکا و متحدان اروپایی این کشور، پیشنهاد جدیدی برای مبادله سوخت به ایران ارائه خواهند داد که در مقایسه با پیشنهادات قبلی محدودیتهای بیشتری را پیش روی ایران میگذارد و نمیتوان به هیچ وجه این بسته را به چشم مشوقی برای رهایی پرونده ازبن بست تلقی نمود. غرب در دور تازه مذاکره ازایران خواهد خواست که حدود 2000 کیلوگرم از اورانیوم غنی شده با خلوص پایین خود را با سوخت اتمی مبادله کند، که بیشتر از مقداری است که در طرح مبادله سوخت گذشته آمده بود.
واقعیت این است که اززمان مذاکرات پیشین تاکنون در حوزههای مختلفی ازقبیل فعالیتهای هستهای کشورمان، مناسبات دیپلماتیک جهانی، اوضاع اقتصادی داخلی و جهانی، اوضاع سیاسی آمریکا و ... وقایع جدیدی رخ داده است که ظاهرا طرفین در نظر دارند ازهر کدام از شرایط جدید به مثابه ابزار و تاکتیکی برای پیشبرد دیدگاههای خود در مذاکرات استفاده نمایند. تا جاییکه برخی پا را فراتر از این گذشته و ابهامات موجود درخصوص محور مذاکرات را تاکتیک طرف گفتگو برای رسیدن به اهداف در این مذاکرات قلمداد میکنند.
ایران کارغنی سازی در نطنز را ادامه داده و به تکنیک غنی سازی 20 درصدی دست یافته است و ازطرفی براساس گزارشهای آژانس انرژی اتمی میزان اورانیوم غنی شده با غلظت کمتر از 4 درصد ایران نیز چند برابرسالهای گذشته شده است. از این رو برخی نمایندگان مجلس و صاحبنظران معتقدند درصورت دستیابی ایران به سوخت 20 درصدی ضروتی برای مذاکره بر سر مبادله سوخت در آنکار وجود ندارد و اظهارات دیپلماتهای ارشد کشورمان نیز موید چنین دیدگاهی است.
علاوه بر این در بوشهر با آغاز استقرارمیلههای سوخت در قلب راکتورو تست نهایی استخرها و توربینها عملا نیروگاه اتمی بوشهر وارد فازبهره برداری و تولید برق شده است. بر همین اساس بسیاری معتقدند که پس از بهره برداری از بوشهر، روسها و سایر دول عضو 1+5 به بهانه تحقق یافتن رویای ایران برای دستیابی به برق اتمی این سوال را برای متقاعد سازی جامعه جهانی در رسانهها مطرح کنند که ایران با برخورداری از برق اتمی دیگر چه نیازی به غنی سازیهای تازه و .... دارد.
در سطح بین المللی نیز آمریکاییها به بهانه قطعنامه شورای امنیت، همه اهرمهای نظامی اقتصادی و سیاسی خود را بکار گرفته اند تا به خیال خود حلقه تحریم اقتصادی ایران را تنگ تر نمایند. اروپاییها کماکان به تبعیت حداکثری از کاخ سفید ادامه میدهند. مسکو هم به طور رسمی راهی متفاوت ازسالهای گذشته را در پیش گرفته و با قرار گرفتن صد در صدی در مسیرغرب از تهران فاصله گرفته است. چینیها همچنان برسیاست یکی به میخ و یکی به نعل خود ادامه میدهند اما چندان امیدی به مهره پکن نیز در مناسبات سیاسی نمیتوان داشت. در این مدت ترکیب شورای امنیت دچار تغییر شده است و اعضای موقت جدید در مقایسه با اعضای پیشین همسویی بیشتری با کاخ سفید دارند.
در آمریکا اما موازنه مجلس نمایندگان به ضرر دموکراتها و به نفع جمهوری خواهان به هم ریخته است و همه تحلیلگران سیاسی معتقدند این اتفاق سیاست خارجی باراک اوباما و کاخ سفید را تغییر داده و تصمیم سازیهای پیشین دستگاه دیپلماسی این کشور را متزلزل و تهاجمی تر میکند. اکنون با کنار هم قرار دادن این سه واقعه جدید و با در نظر گرفتن اوضاع پیش روی اقتصاد داخلی پس از آغاز هدفمند سازی یارانه، شش کشوردرحالی مقابل ایران به گفتگو مینشینند که خیال میکنند تحریم ها، ترکیب یکدست شورای امنیت، مواضع تغییر یافته واشنگتن و همچنین اوضاع اقتصادی جدید در ایران منجر به حداقلی کردن مطالبات ایران از میزمذاکرات خواهد شد و گفتگوهای جدید اهداف از پیش تعیین شده غربیها را محقق خواهد ساخت.
اما مواضع رسمی تهران چیز دیگری را نشان میدهد وحتی به اعتراف دیپلماتهای غربی هیچ نشانهای ازسوی ایرانیها مبنی بر ابراز تمایل برای عدول ازمواضع و حقوق مسلم خود در مقابل مشقهای حداقلی موجود که جدی ترین آنها کاستن از فشارها و تحریمهای اقتصادی و مبادله سوخت 20 درصدی میتواند باشد، به چشم نمیخورد.
بر این اساس سوال مهمی که در آستانه ازسرگیری مذاکرات مطرح میشود این است که واقعا دستور کار نهایی مذاکرات آنکارا چیست و در حالیکه اصلی ترین مجهول این معادله پیچیده یعنی محورهای گفتگو نامشخص و مباحث مورد نظر از هم دور است، طرفین قرار است در این جلسات درباره کدام موضوع مشترک پای میز مذاکره حاضر شوند؟
دنیای اقتصاد:آژانس و رویه ناصواب
«آژانس و رویه ناصواب»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بار دیگر ایران را به همکاری نکردن با بازرسان آژانس متهم کرد و در موضعی غیرحقوقی از ایران خواست قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را اجرا کند. بخش نخست سخنان یوکیا آمانو تازگی ندارد.
وی در یک سال ونیم گذشته بارها برنامه هستهای ایران را مبهم توصیف کرده و هر بار دولت ایران پاسخ آن را داده است؛ اما بخش دوم سخنانش تاملبرانگیز است.
انگیزه آمانو از این سخنان هرچه باشد، آثار و نتایج گفتار و کردار وی موجب ایجاد رویههای ناصواب در سازوکار حقوقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواهد شد. اساسنامه این نهاد تابعه سازمان ملل، همه کشورهای عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را دارای حق برابر میداند و تاکید دارد که اختلاف کشورها بر سر مسائل مبتلا به مسائلی که نیاز به تفسیر دارد، در چارچوب آژانس حل و فصل شود.
شورای حکام آژانس در واقع نوعی نهاد نظارتی و داوری است که آژانس را از مداخله و داوری سایر نهادهای جهانی از جمله شورای امنیت سازمان ملل بینیاز میکند. با وجود این، مسیر پرونده هستهای ایران در سالهای اخیر به سویی رفته که موجب خلط برخی مباحث حقوقی و سیاسی شده و موضعگیریهای یک سال و نیم گذشته آمانو به آن دامن زده است.
پرونده هستهای ایران اساسا موضوعی فنی و حقوقی است؛ اما مسائل سیاسی فیمابین ایران و آمریکا بر آن سایه افکنده و در عمل این پرونده فنی و حقوقی را به پروندهای سیاسی تبدیل کرده است.
محمد البرادعی، رییس پیشین آژانس میکوشید مرافعه سیاسی ایران و آمریکا و مساله هستهای در هم نیامیزد؛ اما آمانو، رییس کنونی، ظاهرا چنین دغدغهای ندارد.
شاید اظهارات آمانو تاثیر آنی، مشهود و واقعی بر پرونده هستهای ایران نگذارد؛ زیرا هر بار که وی ادعایی میکند، ایران هم سریعا آن را رد میکند.
اما فارغ از ادعاها و ردیهها، بیم آن میرود که تکرار اختلاط بین مسائل سیاسی جهان و ساز و کارهای فنی و حقوقی آژانس و شکلگیری چنین رویهای، فضای حقوق بینالملل را مخدوش کند و نظام داوری حقوقی را تابع نظام تصمیمگیری سیاسی بینالمللی کند. چنین رویهای، تهدیدی بزرگ برای صلح جهانی است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر