در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
جام جم:چرا واقعیتهای جنگ را به تصویر نمیکشیم؟
«چرا واقعیتهای جنگ را به تصویر نمیکشیم؟»عنوان یادداشت روز روزنامهی جام جم به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛چرا مردم باید در جریان قرار نگیرند؟ چرا باید هنگامی که فیلمی نگاه میکنیم، با واقعیتهای ملموس روبهرو نشویم؟ مردم میخواهند بدانند چه اتفاقی افتاده است. میخواهند حقیقت را بدانند و واقعیت را.
شاید برخی بگویند هر واقعیت و هر حقیقتی را نمیتوان گفت. اکنون زمان مناسبی برای بیان واقعیتها نیست. نمیتوان آنها را به تصویر کشید. مردم رنجیده میشوند!
اما داستان جنگ، داستان دیگری است که نیازمند بیان واقعیات است. واقعیاتی که میتواند مردم را هر چه بیشتر به عمق چگونگی مقاومت فرزندانشان آگاهتر سازد.
مردم باید بدانند که سربازانشان چگونه از آب و خاک و ناموس این وطن دفاع کردند.
باید بدانند. حقشان است. چرا از آنها دریغ میکنیم؟ چرا نمیگذاریم بفهمند آن جانفشانیها و دلاوریها را؟ چرا نیازشان را بینیاز نمیکنیم؟
بیش از 20 سال از پایان آن حماسه بینظیر میگذرد، اما هنوز فیلمی در خور شأن آن جنگ نابرابر نداریم. تا دلتان بخواهد فیلمهایی ساخته میشود که... اصلا بگذریم.
از جنگ جهانی دوم تاکنون بیش از 60 سال گذشته است و همچنان میبینیم که کشورهای پیروز جنگ فیلم میسازند و مردم ما هم آن را میبینند و تحسین میکنند.
در فیلمهایشان حتی کشته شدن بسیاری از نیروهایشان را هم به تصویر میکشند تا نشان دهند سربازانشان با چه کشتاری مواضع را فتح کردهاند.
فیلم «نجات سرباز رایان» را حتما دیده اید. همان ابتدای فیلم قتلعام سربازان آمریکایی همه را میخکوب میکند، اما دست آخر این نیروهای آلمانی هستند که شکست میخورند! و سربازان آمریکایی نجاتدهندگان اروپا میشوند.
دفاع مقدس ما از این صحنههای دلهرهآور بسیار دارد، اما آنها را به تصویر نکشیدهایم تا جوان امروزی نتواند درک کند که چگونه از این آب و خاک دفاع شده است.تنها نشانشان دادیم رزمندگان اسلام سرود پیروزیخوانان، مواضع دشمن و خاک میهن عزیز را پس گرفتهاند. ارتش بعث عراق را با سربازانی ابله و احمق نشان دادهایم که هیچ مقاومتی ندارند. فتح را بسیار آسان نشان دادهایم.
سالهاست که هفته دفاع مقدس میآید و میرود، اما دریغ از آن که در این هفته ناگفتهها و نادیدهها را بگوییم و نشان دهیم.
مردم سالاری:ناهماهنگی برای هدفمندکردن یارانه ها
«ناهماهنگی برای هدفمندکردن یارانهها»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم شهرام صدوقی است که در آن میخوانید؛روز گذشته سخنگوی طرح تحول اقتصادی با اعلا م خبر تاخیر دربرداشت از مبالغ واریزی یارانه های نقدی مردم، پرده از ناهماهنگی جدیدی از اجرای طرحی برداشت که دولتمردان از آن به عنوان جراحی بزرگ اقتصادی کشور نام می برند.
این خبر در حالی منتشر شد که هنوز یک هفته از مصاحبه رئیس جمهور در تلویزیون و همچنین نشست خبری مدیر عامل سازمان هدفمندی یارانه ها و اعلا م شروع اجرای طرح مذکور و همچنین واریز نقدی یارانه ها از مهرماه سال جاری نمی گذرد. به عقیده کارشناسان، بزرگترین نقطه قوت اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها، پرداخت یارانه های نقدی و تامین مالی مردم قبل از شروع اجرای طرح عنوان شده است.
این موضوع بدان معنی است که خیل کثیر مردم دارای درآمد متوسط و پائین توانایی تحمل افزایش قیمت ها بعد از حذف یا کم رنگ شدن یارانه های کالا های مصرفی خویش را ندارند و وظیفه اجرا کنندگان این طرح بایستی تامین مابه التقاوت حذف یارانه ها قبل از هجمه گرانی ها باشد.
البته ناگفته نماند که دولتمردان و دست اندرکاران اجرای طرح تحول اقتصادی و حتی شخص رئیس جمهور نیز به این موضوع که باید قبل از شروع طرح، منابع مالی مابه التفاوت حذف یارانه ها در حساب مردم قرار بگیرد، معتقد هستند.اما، نکته اینجاست که از لا به لا ی اخبار منتشره واقعیت طور دیگری جلوه خواهد کرد.
روز گذشته علا وه بر اطلاعیه کارگروه تحولا ت اقتصادی و اظهارات دکتر فرزین سخنگوی این کارگروه مبنی بر عدم برداشت یارانه های نقدی تا زمان محاسبه دقیق قیمت حامل های انرژی در کشور (پس از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها)، حجت الا سلا م میرتاج الدینی معاون رئیس جمهور در امور مجلس شورای اسلا می نیز از واریز هر دو ما ه یکبار این یارانه ها به حساب های مردم خبر داد. اگر چه وی در گفت وگو با یک خبرگزاری طرفدار دولت از قطعیت شروع اجرای طرح هدفمند سازی یارانه از ابتدای مهرماه سال جاری خبر داده است، اما خبر مربوط به واریز 2 ماهانه یارانه به حسابها نیز برای اولین بار منتشر می شود که در نوع خود جالب توجه است.
این همه تنوع خبری در زمانی که کمتر از یک روز بیشتر به آغاز اجرای طرحی با گستردگی تمام زوایای اجتماعی و اقتصادی زندگی روزانه زندگی مردم نمانده خبر از وجود ناهماهنگی و شتاب زدگی و همچنین بلا تکلیفی در بین اجراکنندگان این طرح دارد. همین تنوع خبری در خصوص نحوه اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها که اوج آن به روز گذشته برمی گردد صدای نمایندگان مردم در خانه ملت را نیز درآورد و حتی برخی نمایندگان اصول گرا که همواره طرفدار بی قید و شرط اغلب طرح های دولت هستند نیز به این اخبار واکنش نشان داده اند. امید است با توجه به این دغدغه ها شاهد شفاف سازی بهتر از سوی مسوولا ن در مورد زوایای پنهان اجرای طرح هدفمندکردن یارانه ها باشیم.
کیهان:قهرمانانی که هرگز نمی میرند
«قهرمانانی که هرگز نمی میرند»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن میخوانید؛«آذرماه سال 60 بود. بعد از آزادی بستان در عملیات طریق القدس خدمت حضرت امام(ره) رسیدیم. رفته بودیم برای کسب تکلیف. فرماندهان تیپ ها گفته بودند که دیگر نمی خواهند فرمانده باشند و قصد دارند آرپی جی زن شوند! ماجرا از این قرار بود که ما در عملیات قبلی (شکست حصر آبادان) حدود 15 تا 17 گردان داشتیم که هر گردان شامل 300 تا 350 رزمنده می شد. بعد از عملیات جمع بندی کردیم و دیدیم هرگردان حدود 20 شهید داده است. در عملیات بعدی (یعنی طریق القدس) 3 تیپ تشکیل دادیم؛ تیپ امام حسین(ع)، تیپ کربلا و تیپ عاشورا. در آن عملیات هرتیپ حدود 300 شهید دادند. فرماندهان که تعداد شهدا را دیدند گفتند که ما دیگر نمی خواهیم فرمانده تیپ باشیم. حرف آنها این بود که مسئولیت خون شهدا سنگین است و... مجبور شدیم آنها را بیاوریم جماران، محضر امام(ره). عین مطلب را برای امام بیان کردیم. امام بعد از چند ثانیه سکوت با عظمت و قوت قلب فرمودند: اسمای شهدای شما از قبل در لوح محفوظ الهی ثبت شده است. بروید با تدبیر عمل کنید و نگران نباشید.» (نقل به مضمون از سردار رحیم صفوی).
دفاع مقدس به برکت خون همین شهدا، گنجینه تمام نشدنی است که فراروی نسل امروز ایران اسلامی قرار گرفته. هفته دفاع مقدس فرصت گرانبهایی است تا با بازشناسی حماسه عظیم ایثار و جانفشانی فرزندان خمینی(ره) ثابت کرد؛ تابوی شکست ناپذیری قدرتهای سلطه گر جهانی در برابر ایمان و اراده نسل نستوه انقلاب شکسته شده و ایمان و برادری برخوی جنگ افروز و ویرانگر ستم پیشگان به برتری رسیده است. شهدا پهلوانان عرصه جهاد و شهادت و قهرمانان میدان نبرد اسلام علیه کفر بودند. پهلوانانی که هرگز نمی میرند.
بازخوانی رشادتهای 8 سال دفاع مقدس یکی از ضروریات است؛ یادآوری و تذکر برای نسل انقلاب و جنگ و عبرت آموزی و درس برای نسل سوم و چهارمی که سالهای حماسه و جهاد را درک نکردند. امروز عزت و سربلندی ایران اسلامی حاصل همان رشادتها و شهادتهایی است که دلاورمردان ما در طول سالهای دفاع مقدس داشتند. باید این نقطه بی بدیل در تاریخ اسلام و ایران زنده بماند.
در مکتب انقلاب، دفاع مقدس شاخه ای از تفکر عاشورای حسینی(ع) و متصل به آن حماسه عظیم الهی است. همانطور که عاشورا و واقعه بزرگ کربلا در پیچ و خم تاریخ یک هزار و چند صد ساله گم نشده، غبار فراموشی بر آن نمی نشیند و تا ابد در رگ های تاریخ همچو خون تازه جاری است، حماسه دفاع مقدس نیز هیچگاه از خاطره ها زدوده نشده و غفلت و غفلت زدگی ها خاطره دلاور مردی قهرمانان واقعی تاریخ ایران زمین را از یادها پاک نخواهد کرد. قهرمانانی چون چمران، متوسلیان، باکری، همت، زین الدین و... پیروان راستین «مکتب» انسان ساز و نجات بخش «اسلام» و امام راحل(ره) بودند. همان دلاورمردان و پاک اندیشانی که در تاریخ این سرزمین هرگز کسی جای آنان را نخواهد گرفت.
امروز ایران اسلامی با ورود به دهه چهارم انقلاب و با اقتدا به اسوه های جاوید حماسه دفاع مقدس و درس آموزی در مکتب جهادی حضرت امام(ره) به نیکی آموخته است که در مواجهه با تحریم و تهدید دشمن و نظام سلطه جهانی، با اقتدار و صلابت، دنیای ستمکاران را به چالش کشیده و با تکیه بر توانمندیهای خود و استفاده از ظرفیت های سرشار کشور، ایران را به قله های پیشرفت و سعادت نزدیک تر سازد.
آمریکا و قدرتهای استکباری بقای قدرت و سیطره خود بر جهان را در تقابل با نظامهای مردمسالار، آزاداندیش و سلطه ستیزی چون ایران اسلامی دنبال می کنند. اگرچه، آمریکا با تجربه 8 سال جنگ تحمیلی علیه ایران و با توجه به پیشرفت های بزرگ در عرصه فناوری نظامی و تسلیحات جنگی کشورمان، می داند که تاب مقاومت در برابر آتش جنگ و قوه ایمان مردم ما را ندارد. تمسک به اهانت به قرآن کریم و هتک حرمت کتاب آسمانی مسلمانان نیز نشانه عجز و ناتوانی آمریکا در رویارویی با اسلام بود و نشان داد که تا فروپاشی نظام سلطه آمریکا زمان زیادی باقی نمانده است.
جنگ برای مردم ما دانشگاه بود. دانشگاهی که در آن آموختند که برپایه ایمان به خدا، اعتماد به نفس و خودباوری، بدون نیاز به بیگانگان روی پای خود بایستند. امروز ایران بیشتر از هر زمانی نیازمند ترویج روحیه استکبارستیزی بین جوانان است.
روزگاری مردم درگیر جنگ سخت با دشمن بودند. آن روزها مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کردند و از رفاه کنونی چندان خبری نبود. اما روحیه گذشت و ایثارگری و مبارزه و مقاومت در برابر تحریم های دشمن زبون بین آنان موج می زد.
امروز تهدید اصلی، جنگ نرم دشمن است. اشاعه روحیه سالهای دفاع مقدس بین مردم -خصوصاً جوانان- از ضروریات مهمی به شمار می رود که هفته دفاع مقدس می تواند بهانه و محمل خوبی برای این امر باشد.
تجلیل از ایثارگران نیز باید فرصتی برای تبیین مسائلی چون دشمن شناسی و استکبار ستیزی قلمداد شود. وحدت و برادری، مقاومت و پایداری، ایثار و شهادت، پاکی و خلوص، بی ادعایی و صداقت، توکل به خدا و معنویت گرایی، بصیرت و ولایت پذیری، تمسک به سیره پیامبر(ص) و معصومین(ع) از زمره همان ارزشهایی است که باید در این روزها برای مردم بازخوانی شود چرا که خوشبختانه این روزها فضای کشور بیش از هر زمان دیگر با معنویت و شمیم روح بخش ایستادگی و مقاومت در برابر باج خواهی دشمنان آمیخته است بنابراین بازخوانی حماسه دفاع مقدس و احیای این ارزشها، تداوم پویایی، نشاط و صلابت جامعه را تضمین خواهد کرد.
«دفاع مقدس» برای همیشه بر تارک تاریخ حماسه و جانبازی ایران خواهد درخشید و نشانه ای ماندگار از سلطه ستیزی و آمادگی مردم کشورمان در دفاع از ارزشهای اسلام و آرمانهای بلندانقلاب باقی خواهد ماند.
تهران امروز:چرا ایران باید قدرتمند باشد؟
«چرا ایران باید قدرتمند باشد؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛چند روز پیش که خبری از عایشه دختر معمر قذافی منتشر شد که صدام را «عمو» خطاب میکرد، ظریفی گفت: «اگر نبود ایثار و استقامت رزمندگان و دلیرمردان و شیر زنان ایرانی، ایبسا اکنون کودکان ما نیز مجبور بودند که آن دیکتاتور معدوم را «عمو» خطاب کنند.»
اما ایستادگی و پایمردی ایرانیان رویای خام ناپختگانی که میخواستند «ناهار را در تهران بخورند» یکسره باطل ساخت و تاریخ را دیگرگونه رقم زد. از آن سنخ دگرگونیهایی که موازنه قدرت در منطقه را به نفع ایران تغییر داد و راه را بر هرگونه زیادهخواهی بست تا سایر کشورها و دیگر قدرتها حساب کار خود را در مواجهه با ملت ایران بکنند.
اگر افتخار شلیک اولین گلوله در جنگ عراق علیه ایران نصیب ملک حسین پادشاه اردن شد که از داخل یک تانک به طرف ایران به نمایندگی از سران کشورهای عرب شلیک کند و شروع جنگ را به صدام تبریک بگوید ولی سایر سران عرب و غیرعرب منطقه و فرامنطقه نیز هر یک به نوبه خود تلاش کردند تا به تضعیف ایران و تقویت عراق بپردازند.
مروری بر کارنامه کشورهای کمککننده به صدام نشان میدهد که ایران یک تنه در برابر جبهه بیپایانی از کفر و عناد قرار گرفته بود و جز ایمان راسخ و توکل به خداوند و ملتی از جان گذشته چشمامید به هیچ کسی نداشت و اینچنین بود که نبردها و ایستادگیها و ایثارهای ایرانیان زبانزد و آموزنده شد و اکنون برخی از نبردهای همین رزمندگان در کلاسهای مختلف دانشگاهی دنیا تدریس میشود.
در جنگ تحمیلی هر کشوری هر چه میتوانست، تلاش کرد که ایران را شکست دهد.
«طه یاسین رمضان» معاون نخستوزیر اسبق عراق، حضور 14 هزار نیروی عربی از کشورهای مصر، اردن، تونس، سودان، مراکش و یمن در جنگ علیه ایران را تایید کرد. همان زمان «جعفر نمیری» رئیسجمهور وقت سودان نیز در مصاحبه با مجله «الیوسف» چاپ قاهره اعلام کرد: «اعزام نیرو به عراق از تصمیمات کنفرانس سران عرب بود.» بر این دامنه میشود افزود کمکهای مالی بیشائبه سران عرب مانند عربستان، کویت، امارات، مصر و دیگران را که نگذاشتند یک روز هم صدام غم مالی داشته باشد. در کنار اینها معرکهگردان اصلی جنگ تحمیلی کشورها و قدرتهای بزرگ بودند. همانها که امروزه در قالب گروه 5+1 و اعضای شورای امنیت بیشترین فشار را بر علیه ایران روا داشتهاند. طبق گزارشی که سازمان ملل منتشر کرده بیش از 300 کمپانی از کشورهای آمریکا، شوروی (روسیه)، آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، سوئد، چین، سوئیس، برزیل، اسپانیا، دانمارک، آرژانتین، هلند و... به عراق تسلیحات نظامی متعارف و غیرمتعارف دادند. فقط شرکت آلمانی «کارل کولمب» در شش خط تولید بزرگترین کارخانه سلاح شیمیایی جهان را در سامرا ساخت تا عراقیها بیش از صدها بار از سلاحهای شیمیایی و میکروبی، اعصاب، تاولزا، خفهکننده، آلودهکننده خون و... علیه رزمندگان ایرانی استفاده کنند. در چنین شرایطی بود که معاون وزیر خارجه اسبق آمریکا اعلام کرد:« تا زمانی که عراق از سلاحهای شیمیایی در دفاع از خاک خود و در مقیاس محدود استفاده میکند توسلش به این سلاح «قابل درک» است!»
در آن روز و روزگار که چندان هم از ما دور نیست، جبهه استکبار تمام و کمال و با همه تجهیزات و امکانات در برابر ملت ایران صفآرایی کردند تا ایرانیان آنی نشوند که میخواهند و نشد. و شد آنچه آنها انتظارش را نداشتند. اگر آنها آن روز دیکتاتور دستنشاندهای را به جان ایران انداختند و از او حمایت کردند امروز با طرح و نقشهای دیگر ولی با همان هدف دست در توطئه دارند. بیدلیل نیست که در دوران اوباما فروش اسلحه به کشورهای خاورمیانه بهخصوص خلیجفارس برای محاصره نظامی ایران تقویت شده است.
رسانههای غربی با پمپاژ پروژه «ایرانهراسی» در ظرف مدتی بسیار کوتاه مبلغی بالغ بر 128 میلیارد دلار انواع تسلیحات را به کشورهای منطقه فروختهاند.
اگر توطئههای آمریکا، غرب و متحدانش را نشود تهدید امنیت ملی ایران نامید پس چه باید گفت؟ از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون همواره امنیت ملی ایران از سوی آمریکا و متحدانش مورد تهدید واقع شده و جنگ تحمیلی نمونه بیّن و روشن آن است. درست به همین دلیل ضروری است که ایران بتواند بر انواع تهدیدات سخت و نرم فائق آید و قدرت بازدارندگی خود را روز به روز افزایش دهد.
اما اصلیترین و مهمترین مسئله در تدوین و اجرای دکترین امنیت ملی کشور نه صرفا توان بالای نظامی بلکه مقوله وحدت و همدلی ملی است.
آنچه توانست ایران را در دفاع مقدس به موفقیت رساند یکدلی و اتحادی بود که در زیر چتر ولایت امام امت بهوجود آمد در غیر اینصورت بسا آنکه سرنوشت جنگ بهگونهای دیگر رقم میخورد.
اکنون نیز که تهدیدات ریز و درشت، علنی و در خفا و به اشکال گوناگون بروز و نمود تازهای یافته باید بیش از پیش به وحدت توجه کرد و به نیکی دانست که تنها مخالفان امنیت ملی کشور دوست ندارند وحدت واقعی بهوجود آید.
رسالت:قاموس قدسی دفاع مقدس
«قاموس قدسی دفاع مقدس»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛سیمای شقایق را حاجت تقریر قلم نیست. آفتاب را بی آیینه می توان به گرمی حس کرد و چشمه را بدون ساغر نوشید. جمال بهار در تقویم واژه ها نمی گنجد و لطف باران را بر سیاهه صفحه نشاید دید. سرخی آلاله شهادت و سبزی سرو آزادگی و جام جمیل جانبازی، محتاج شرح نیست و امواج حماسه را در کویر بیان به تفسیر نتوان نشست. تا مهاجر نباشی، پرواز پرستوهای سپیدبال عرش نشین را ادراک نخواهی کرد. شهادت، تنها یک کلمه و مفهوم نیست. شهادت، مفهوم تمام مفاهیم و مصداق کل کلمات است. شهادت، مجموعه ادراکات اندیشه و دل است و بحر ناپیدای کرانه وصل؛ و این همه حسن و شکوه در تراوش هیچ خامه و در ارتعاش هیچ حنجره ای موصوف نخواهد شد.
شهید، غریق دریای عشق نیست، ناجی خیل غریقان اعماق ظلمت است. برهان مشائین است و الهام اشراقیان. حکمت حکیمان است و نوشداروی طبیبان و اکسیر کیمیائیان.
آزاده، آفتابی است فرا راه تاریخ. مدار جغرافیای غیرت است و پیر خرابات صابران و عارفان.
جانباز، بازنده جان نیست. جان یافته جانبخش است و بذر حیات در خراب آباد دنیا می افشاند. جانباز، سند ولایت و مهر حاکمیت مستضعفین بر صحیفه ارض است. پروانه نایب الائمه است و شعاع خورشید قیام خاتم الاوصیاء(عج). او لشکر عاشقان را پرچمداری کند و سالکان را سالاری، مراد فاضلان است و مرید اباالفضل(ع).
در جام جنگ، انوار رخسار یار دیده ایم و در محفل دلدادگی، نوای خنیاگران بیدل شنیده ایم. از قطره خون بر زمین ریخته شیدائیان، هزاران چشمه جوشان سر برآورده و جرعه ای از زلال آن، عالمی را هشیاری عطا کند. اسم اعظم حق از چکاچک سلاح مجاهدان به گوش
می رسد و جان اهل جنون را جلا می بخشد؛
نسبت رویت اگر با ماه و پروین کرده اند
صورت نادیده تشبیهی به تخمین کرده اند
شمه ای از داستان عشق شورانگیز ماست
آن حکایتها که از فرهاد و شیرین کرده اند
نکهت جانبخش دارد خاک گوی گلرخان
عارفان ز آنجا مشام عقل، مشکین کرده اند
ساقی بلابخش و صفاگستر، مینای رنج و باده درد را به دست نخبگان صافی صفت و می پرست سپرد و رامشگر مجلس رندان، چنگ بر چنگ جنگ نهاد و با آوای عشق، فراخوانی دلدادگان نمود. دفاع مقدس ما اجابت چاووش بلا در معرکه «هل من ناصر» بود؛
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما که دادیم دل و دیده به توفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
اگر خواهی که عصاره ایثار و نکهت کرامت و گلاب گلهای عطوفت را، زینت افزای وجود خویش کنی، چونان جانبخشان حریم جنگ، غبار خود از خود بروب و اناالحق گویان، سربدار دلدار شو. بسان آنان که تمامت ایثار و خلوص بودند و وجودشان غالیه دان عطر شکوفه های یاس در سرای احساس. رزم آوران عرصه ایثار، اندیشه را حیثیت عطا کردند و به دلها شمیم عرش بخشیدند.
شکوه کوه، تموج موج، سخای سحاب، ملاحت مهتاب، فتوت آفتاب، رشادت شمشاد، وقار بهار و صولت صبح، رهین یک واژه از قاموس قدسی دفاع مقدس است. سوگند به خاک میخانه مهر، هماره رهین ایثار عاشقان و حماسه وران جرگه جنگیم و از بوستان کرامتشان خوشه برمی چینیم.
عشق، مقوله ای است موقوف جان باختن و مانعی است بر راه فریفتگی انسان به رنگ و خاک. زنگ آیینه دل جز باده خون نزداید. افسانه لیلیها و مجنونها در پیش روایت رزم رزمندگان ما رنگ می بازد. در جبهه های ما اندیشه را به فرمان دل آورده بودند.
خاک کوی گلرخان، نکهت دلآرای بلا و ولا دارد. عارفان از این خطه، مشام عقل را لبالب می سازند. بر غبار چکمه های مبارزان راه فضیلت، به تساهل ننگرید، چه این نشانه خدمت به دلآرام عاشقان است و توصیف آن از عهده عقول، خارج است. جنگ، خرابات اهل کرامت بود و دانشگاه دلدادگی. جنگ، باغ شهادت بود و بسیجی، کلید درب آن. آنان بنده طلعت سیمای آن شاهدند که چشمه چشم و جاری خونشان را به بهای وجود، خریدار است.
کمان ابروان یار، قلب آنان را نشانه رفته و هوای دیدار، خمارشان کرده است. قرعه عشق، اقبال الهی و عزم رسا خواهد. در مسلخ وفا جرعه نوشان می پرست را می خوانند. خنجر بلیات بر حنجر ناز پروردگان سبکبار و ساحل نشین نمی نشیند. آرامگاه شمشیر دوست، قلب ایمانیان قلعه توحید است و بس.
بسیجی، گزیده تیر بلاست. بوی خاک تفتیده میدان بلا برای درد پروردگان مجاهد، خوشتر از عطر گلهای یاس در موسم بهاران است. گردباد برخاسته از معرکه ایثار، وزش نسیم بامدادان را ماند که از جانب منزلگه معشوق می آید. سرخی خون، زیباترین رنگها در نظرگاه مبارزان طریق حقیقت است و حرارت گلوله های خصم در سینه عاشقان، موجی از ملایمت هوای نوروزین را به ارمغان می آورد.
سلام و ثنای صالحین و صدیقین، نثار عزم آسمانی شان باد.
ابتکار:ظهور و افول گفتمانهای سیاسی در ایران
«ظهور و افول گفتمانهای سیاسی در ایران؛گفتمان راست مدرن»عنوان قسمت پنجم سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم دکتر رسول بابایی است که در آن میخوانید؛گفتمان راست مدرن در زمینهای از تحولات سیاسی و اقتصادی بعد از رحلت امام و نیز شروع دوره مربوط به سازندگی شکل گرفت. این گفتمان با تاکید بر سرمایه کلامی خاصی که در تقابل با راست سنتی قرار میگرفت، عمدتا از سیاست تشنج زدایی در حوزههای داخلی و خارجی حمایت میکرد و به نوعی در صدد آشتی با دنیای مدرن بوده است. نماینده یا در واقع پدرخوانده اصلی این تفکر، اکبر هاشمی رفسنجانی و مهمترین سرمایه سیاسی تشکیلاتی آن حزب کارگرازان سازندگی بوده است. با این همه، قدرت این گفتمان محدود به قوه مجریه به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی(1372-1376) باقی ماند و همچنانکه خواهیم دید، در سالهای بعد از آن ناگزیر به رفاقت استراتژیک با گفتمانهای چپ شده است.
بعد از پایان جنگ(1367) و رحلت امام(1368)، هاشمی رفسنجانی با نگاه تکنوکراتیک به امور سیاسی و اقتصادی دست به اعمال سیاستهایی زد که همزمان خشم دو گروه را برانگیخت. از یک سو، با اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی و گسترش فرایند خصوصی سازی در برابر اقتصاد سوسیالیستی جناح چپ قرار گرفت و از سوی دیگر، جناح راست که به سمت مواضع سیاسی و فرهنگی تند گرایش یافته بود، از بی بندوباری فرهنگی و اجتماعی ناراضی بود و برای اعمال نفوذ بر سیاستهای فرهنگی گروههای موسوم به گروههای فشار وارد عرصه شدند. در چنین شرایطی گروهی از راستهای پیشین که به عنوان عملگرایان، مصلحت گرایان، واقع گرایان، جناح میانه، فن سالاران و تکنوکراتها مشهور شدند راه خود را بر اساس موازینی از راست سنتی مسلط جدا کردند. این جدایی البته مبتنی بر گزارهها و اصولی بود که ما در اینجا از آنها به عنوان سرمایههای گفتمانی نام میبریم. در ذیل با تاکید بر اندیشههای هاشمی رفسنجانی تلاش میکنیم تا مهمترین اصول و سرمایههای گفتمانی راست مدرن را مورد بررسی قرار دهیم.
سرمایه کلامی مبنایی: راست مدرن بر خلاف راست سنتی و چپ سنتی که نگرشی انقلابی به جهان و هستی دارد و بر ریاضت کشی و دوری از دنیا تاکید دارد، مبتنی بر نگرشی فایده گرایانه است و مهمترین دستاورد انقلاب را تلاش برای سازندگی و توسعه میداند. از این رو بر توجه به دنیا و تلاش برای ساختن آن تاکید میکند. آیت الله هاشمی رفسنجانی در یکی از مصاحبههای خود بر این مساله تاکید میکند.
تفکر اصلی من این است که زهد واقعی بسیار ارزشمند است، اما باید با زهد فروشی مقابله کرد. حتی در زمان پیامبر (ص) این اتفاقات افتاد و پیامبر (ص) به دستور قرآن به شدت با زهد فروشی برخورد کردند.
به نظر منتقدان راست مدرن، تعریف این گفتمان از دین نیز غیر ایدئولوژیک شده است و دین را از عرصههای عمومی به زاویههای محدود خصوصی رانده است : راست مدرن سخت به توسعه میاندیشد. لذا سعی دارد تعریفی از دین ارائه کند که نه تنها مانعی فراروی توسعه نباشد بلکه حتی المقدور به کار آن بیاید. هاشمی رفسنجانی با تاکید بر وجه آزادی خواهانه و توسعه طلب انقلاب بر این باور است که مساله مهم جامعه ایران نه مسائل فرهنگی بلکه مساله گذر از عقب ماندگی است. دغدغه او وجه تمدن سازی است. به نظر ایشان بعد از دوران وابسته پهلوی و نزاعهای اول انقلاب و دوره جنگ، اینکه فرصت فراهم شده است تا ایران به یکی از بزرگترین تمدنهای اسلامی تبدیل شود.
سرمایه کلامی سیاسی: گفتمان راست مدرن با چنین دیدگاهی نسبت به انقلاب بر این باور است که هدف انقلاب بعد از گذر از دوران منازعات سازندگی است و باید شرایطی را فراهم کند که چنین هدفی متحقق شود. از این رو گفتمان راست مدرن به دلیل نزدیکی به مدرنیسم در میدان سیاسی خواهان نوعی سیاست تشنج زدایی بود که توسعه اقتصادی به مقصد برسد. از این رو در منازعه میان توسعه اقتصادی وتوسعه سیاسی جانب مورد دوم را گرفت. هر چند که در عمل تلاش میکرد تا برخی از اصول جامعه مدنی را نیز بپذیرد.
از این رو گفتمان راست مدرن برای ارائه یک نظام نظری منسجم تلاش میکند تا به مولفههایی دست یابد که با سیاست آرامش سازگار باشد: این اصول عمدتا در حول قانون گرایی و انضباط مدنی و سیاسی سامان مییابد.
سرمایه کلامی فرهنگی: گفتمان راست مدرن از حیث فرهنگی مبتنی بر نوعی تساهل و آزادی فرهنگی است و از این جهت تمایز عمیقی با چپ سنتی و راست سنتی دارد. باز گذاشتن فضای فرهنگی و رونق تئاتر، سینما و ادبیات مورد قبول این گفتمان است و از این رو تاکید میشود که نباید با اهل قلم و هنرمندان مبارزه کرد و باید شرایطی را فراهم کرد تا فرهنگ – البته فرهنگی که سیاست آرامش را مختل نکند- به عنوان حوزه مستقل به حیات خود ادامه دهد. از این رو، مفاهیمی مانند تهاجم فرهنگی در این گفتمان کمتر مورد استفاده و کاربرد مییابد.
سرمایه کلامی اقتصادی: گفتمان راست مدرن بر خلاف چپهای سنتی از اقتصاد آزاد و برخلاف راستهای مدرن از اقتصاد صنعتی و ورود به بازارهای جهانی و سیاستهای تعدیل اقتصادی حمایت میکند. همانطور که گفتیم در مفصل بندی عناصر گفتمانی راست مدرن اولویت با اقتصاد است و لذا بعد اقتصادی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. گفتمان راست مدرن با تاکید بر آزادی اقتصادی و اولویت توسعه اقتصادی بر سایر امور با بسیاری از گفتمانهای رقیب خود وارد منازعه سنگینی شد.
سرمایه کلامی در سیاست خارجی و روابط بین الملل: گفتمان راست مدرن به دلیل اولویت دادن به توسعه و سازندگی اقتصادی خواهان تدوام سیاست آرامش در بیرون از مرزهای ملی نیز بود. این هدف به ویژه با توجه به گرایش به سوی سرمایه داری صنعتی و بین المللی از اهمیت زیادی برخوردار بود. از این رو این گفتمان با چالشهای زیادی از سوی گروهها و گفتمانهای دیگر مواجه شد.
سرمایه سیاسی: گفتمان راست مدرن بر خلاف گفتمانهای چپ سنتی و راست سنتی که از پایگاههای دیرپا و نهادینهای در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه برخوردار بودند، به دلیل گرایش عملگرایانه و فن سالارانهای که داشته است فقط برای برخی از مقامات و فن سالاران اهمیت گفتمانی یافت. علاوه بر این، گفتمان راست مدرن از حیث ایدئولوژیک توان ارائه یک صورت بندی گفتمانی منسجم و همخوان با اصول انقلابی را نداشت. بر این اساس میتوان گفت که از حیث سرمایه سیاسی هم در دوره خاصی دست به انباشت قدرت زد و هم چنانکه خواهیم دید، در میدان قدرت از توانایی لازم برای مقابله گفتمانی و عملی با سایر گفتمانها و گروهها ناتوان بود.
جمهوری اسلامی:عبرتهای تاریخ و سرنوشت دشمنان ما
«عبرتهای تاریخ و سرنوشت دشمنان ما»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سی و یکم شهریور ماه هر سال در تاریخ معاصر کشور یادآور شکل گیری حماسه عظیمی است که ایران عزیز و انقلاب اسلامی را از گزند دشمنان کینه توز محافظت کرد و نجات دادو سرچشمه عزت و سیادت پایان ناپذیری است که ملت ایران را به اوج سربلندی تاریخی خود رساند.
اکنون در سی امین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی 8 ساله در شهریور 1359، بهتر میتوان در این زمینه به جمع بندی رسید. قرار بود استکبار به اهدافی که نتوانسته بود از طرق دیگر دست یابد، با توسل به جنگ نائل آید و صدام و رژیم منحط بعث عراق مأمور فتح 3 روزه تهران شدند. البته این آرزوی دشمنان انسانیت بود ولی اراده دلاورمردان و شیرزنان این سرزمین به خلق حماسهای جاودانه منجر شد و وعدههای نصرت الهی براثر پایداری و استقامت مثال زدنی این ملت، یکی پس از دیگری محقق گردید.
چنین رویداد عظیم و تاریخی، پیامدها و درسهای فراوانی را با خود به همراه دارد. طبعاً در این زمینه در طول دوران 30 ساله، تحلیلهای فراوانی مطرح شده است ولی در این مقوله هر آنچه مطرح شود، باز هم "نامکرر" است و نسل امروز و نسلهای آینده باید بتوانند از میان همین تحلیلها و بازگوئی تاریخ معاصر، به رمز و راز جبهه حق و ناکامی جبهه باطل پی ببرند.
مهمترین فرازها در این بخش از تاریخ کشور، به "سرنوشت انسانها در هر دو جبهه" باز میگردد. امروزه نه امام و شهدا در میان ما هستند و نه از صدام و مزدورانش در عراق اثری باقی مانده است. ولی دنیای معاصر از خمینی عزیز و دلاوران روزهای خون و آتش به بزرگی و عظمت یاد میکند و حال آنکه از صدام و حزب بعث و مزدورانش جز ننگ و نکبت، چیزی باقی نمانده است. این از عبرتهای بزرگ تاریخ است که صدام توسط قدرتهای شیطانی مامور نابودی ایران و انقلاب اسلامی شد و سرانجام با شکست و رسوائی در انجام مأموریتش توسط همانها از صحنه روزگار حذف گردید و بوش کوچک رئیسجمهور وقت آمریکا رسماً اعلام داشت ملت عراق شایسته حکومتی بجز بعث عراق و صدام است.
هر چند پرونده دو جنگ بعدی در عراق و منطقه نیازمند بازنگری و کنکاش جداگانهای است ولی بدون تردید، ریشههای دو جنگ بعدی را در همان جنگ 8 ساله باید جستجو کرد. در واقع قدرتهای شیطانی عظیمترین زرادخانههای منطقه را در اختیار صدام گذاشتند تا بلکه بتواند "ریشه ملت ایران" را بسوزاند و به حیات پرخیر و برکت انقلاب اسلامی خاتمه دهد. صدام در شرارت علیه ایران سنگ تمام گذاشت ولی در جنگ بعدی برای "تخلیه بار نظامی اضافی عراق" و از بین بردن همان جنگ افزارهائی تدارک شد که برای مقابله با ایران در اختیار صدام قرار گرفته بود. از میان بردن اسناد و مدارک جنگ 8 ساله، تخریب زیرساختهای عراق، عقیم ساختن عراق برای جلوگیری از پیروزی گروههای اسلامی و تسلط بر منابع نفت این کشور از مهمترین اهداف و برنامههای اشغالگران عراق بود.
این هم از عبرتهای بزرگ تاریخ معاصر است که استکبار نه تنها در جنگ 8 ساله که حتی در دو جنگ بعدی هم نتوانست به اهداف خود مطابق طرحهای اولیه دست یابد و هنوز هم با تلخکامی احساس میکند برای تدارک زمینههای تحقق اهداف و برنامههایش ناچار است بدنامیها را به جان بخرد ولی به اشغالگری در عراق ادامه دهد. تصادفی نیست که جنگ سالاران آمریکا از حضور نظامی تا ده سال دیگر در عراق سخن میگویند و علیرغم نمایشهای ظاهری در مورد خروج از عراق همچنان این کشور را به پایگاه اصلی اشغالگران در منطقه تبدیل کردهاند.
از این تاریخ 30 ساله درسهای دیگری هم میتوان آموخت. قرار بود عراق در ایران نقش آفرینی کند ولی امروزه دنیای معاصر اعتراف میکند و دشمنان اسلام باخشم و کینه از این واقعیت بزرگ یاد میکنند که نقش و نفوذ ایران در عراق، انکارناپذیر است. البته آنها مایلند همبستگی ملتهای مسلمان را تخطئه کنند و به زیر سئوال ببرند ولی دنیا به چشم خود دید که در اوج بحران عراق و در روزهای رنج و سختی ملت عراق، این ایران بود که دستهای پرتوان خود را برای کمک رسانی و کاستن از رنج و محرومیت آنها دراز کرد و به یاری آنها شتافت. این رفتار کریمانه و این دیدگاه سخاوتمندانه برای دوست و دشمن حیرت انگیز است و حال آنکه طبیعت یک جنگ 8 ساله میان دو کشور، اقتضائات دیگری داشت و روند دیگری را ایجاب میکرد.
به راستی آیا عجیب نیست که حامیان دیروز صدام، امروزه برای کشتار و جنایت و ویرانی در عراق، از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند؟ ارتجاع عرب از هر فرصتی برای شکل دادن به فجایع تروریستی و صدور بحران به عراق، بهره بردهاند تا بلکه به درگیریهای قومی - نژادی و مذهبی دامن بزنند و عراق را ویرانتر از دیروز، در کام حوادث روزمره گرفتار سازند. گروههای تروریستی تکفیری با همدستی بعثیهای شرور مطابق طرح اشغالگران و با هزینه قارونهای فاسد نفتی منطقه به فاجعه آفرینی در عراق سرگرمند و این پدیده یکبار دیگر ثابت کرده است که حتی حمایت آنها از صدام نیز با اهداف ناپاک و دشمن پسندی صورت گرفته است.
امروزه از بلوک شرق کمونیستی، اتحاد شوروی، پیمان ورشو، یوگسلاوی و طیف وسیعی از حامیان شرور صدام در جنگ تحمیلی هم اثری جز در موزههای تاریخی باقی نمانده است. این پدیده نشان داد که هیچکس از سرمایه گذاری علیه انقلاب اسلامی سودی نبرد و پاداش آنهمه تلاش برای تیز کردن شمشیر طغیان صدام علیه ایران غیر از بدنامی و انزوای سیاسی و درماندگی چیزی نبود.
تاریخ گذشته و سرنوشت گذشتگان، آموزگار خوبی برای انسان است ولی افسوس که برخی انسانها نمیتوانند یا نمیخواهند از سرنوشت دیگران درسهای لازم را بیاموزند.
آفرینش:حفظ نظام اسلامی در راس امور است
«حفظ نظام اسلامی در راس امور است» عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛انگار همین دیروز بود که حضرت امام(ره) خطاب به مسئولین و مردم می فرمودند"حفظ نظام از اوجب واجبات است". و ایشان مردم و مسئولین را به حفظ وحدت کلمه سفارش می کردند تا لطمه ای به نظام جمهوری اسلامی نرسد. اما در چند وقت اخیر شاهد برخی بی مهری ها و اختلافات کم ارزش بین قوا هستیم . اختلافاتی که به جز نا آرام کردن جو و مخدوش کردن وحدت در میان نظام حاصل دیگری ندارد.
صرف کردن انرژی قوای نظام به خاطر برخی ادعاهای بی ارزش که در چند وقت اخیر از سوی برخی مسئولین شاهد آن بودیم سبب ضعیف شدن قدرت کشور در مواجه با مشکلات می گردد. مطرح شدن اینکه کدام قوه کشور در "راس امور" است و از اختیارات بیشتری برخوردار است هرگز آن چیزی نیست که امام(ره) و مقام معظم رهبری بر آن تاکید دارند. آنچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی حضرت امام بر آن تاکید داشتند احترام و رعایت قانون از سوی مسئولین و وحدت بین قوای نظام بود.
از نمونه های رعایت قانون از سوی امام می توان به انتخاب بنی صدر بنا به رای مردم که معظم له باز هم با رعایت قانون نسبت به تنفیذ حکم ریاست جمهوری ایشان اقدام کرد. این نشان از اهتمام و اهمیت حضرت امام (ره) به رعایت قانون و مقررات کشور را می رساند. همچنین بیانات اخیر
رهبر معظم انقلاب با تاکید و خطاب به مسئولین جهت حفظ وحدت میان قوای سه گانه برای افزایش توان نظام در برابر مشکلات بزرگ خارجی و داخلی بود تا مسئولین با رعایت قانون و انجام وظایفشان قوای نظام را برای امور پوچ و بی ارزش تحلیل ندهند. در چنین شرایطی که کشور در یک جنگ سیاسی با غرب به خاطر حقوق مردم درگیر است طرح و بحث مسائل حاشیه ای فقط باعث افزایش توان دشمن و سو» استفاده آنان و کاهش قدرت کشور می شود.
باید به این نکته توجه داشت شکل گیری انقلاب اسلامی که به خاطر آن خون هزاران شهید عزیز ریخته شده است فقط برای احقاق خواسته های مردم و رعایت عدالت بوده است . و لذا قوای سه گانه که آن هم به رای و نظر مردم شکل گرفته اند باید وظایف خود را در چارچوب قانون اساسی انجام دهند و به عنوان نماینده های مردم در عرصه های داخلی و خارجی به فکر پیشبرد جایگاه نظام جمهوری اسلامی باشند.
هیچ گاه نباید این موضوع که حفظ نظام اسلامی در "راس امور" است از یاد و خاطر خدمت گذاران نظام پاک شود. و باید بدانند که به چه علت و برای انجام چه کاری از سوی مردم انتخاب شده اند. تا با رعایت قانون در انجام وظایفشان زمینه های تفرقه و از بین رفتن وحدت میان قوای نظام و مسئولین را از بین ببرند و به فکر ارتقای جایگاه نظام اسلامی و مردم کشور باشند.
آرمان:علل مخالفت ترکیه با تحریم ایران
«علل مخالفت ترکیه با تحریم ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم میر محمود موسوی است که در آن میخوانید؛ سیاستهای چند ماه گذشته ترکیه برخلاف انتظار غرب در راستای مخالفت با تحریم ایران بوده است. همراهی ترکیه در توافق تهران، رای منفی به قطعنامه تحریم و رایزنیهای اخیر مقامات ترکیه میان ایران و ترکیه از نمونه فعالیتهای ترکیه در این زمینه بوده است. یکی از دلایل مخالفت ترکیه با تحریم ایران، اهمیت بازار ایران برای این کشور است. ترکیه در گذشته هم تجربه استفاده مناسب از بازار ایران را دارد. در دهه 80 میلادی، در زمان جنگ ایران و عراق که ایران محدودیتهای
تجاری بسیاری داشت، سهم واردات ما از ترکیه برای این کشور بسیار حیاتی بود و بازار ایران در رشد اقتصادی ترکیه بسیار موثر واقع شد. علاوه بر بازار ایران، موقعیت ممتاز جغرافیایی- سیاسی ایران در شرق ترکیه یا غرب آسیا برای ترکیه مهم است و توجه به نقش و اهمیت سیاسى ایران در این منطقه قطعا در سیاست نگاه به شرق ترکیه جایگاه ویژهاى دارد.
علاوه بر این دو نکته، باید به چند نکته دیگر اشاره کرد که در رفتار ترکیه در پرونده هستهای ایران موثر است. نکته اول اینکه دولت حاضر ترکیه سیاستهاى خود را در این جهت تنظیم کرده است که مشکلات با کلیه همسایگانشان را به صفر برساند و بر اساس همین سیاست دولتمردان ترکیه نمیخواهند با هیچ یک از همسایگانشان دچار مشکل شوند.
دادن رای مثبت به قطعنامه یا تحریم ایران مىتواند به این سیاست خدشه وارد کند. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که ترکیه در سیاست بلندمدت و کلان ملی خود توسعه اقتصادى را هدف قرار داده و در این زمینه قدمهای بلندی برداشته است.
وضعیت نسبتا مطلوب موجود در ترکیه ثمره تغییراتی است که در ده سال گذشته در سیاستهاى اقتصادى انجام شده است. بر اساس آخرین گزارش رسمی دولت ترکیه این کشور در سه ماهه دوم سال جاری میلادی رشد 3/10 داشته است. این رشد دو رقمی براى ترکیه یک موفقیت جدی تلقى مىشود.
بدیهى است وقتی دولت ترکیه که به دنبال توسعه اقتصادى است، میخواهد تصمیمی سیاسی اتخاذ کند، توجه جدی به روابط اقتصادى و تجاری خود داشته باشد. یکى از این طرفهای تجاری عمده ترکیه، ایران است. این بدیهی است که رأى مثبت به قطعنامه مىتوانست روى روابط دو کشور تأثیر بگذارد. علاوه بر این ترکیه پیش از صدور قطعنامه تحریمهای جدید به همکاری با ایران در مورد تبادل اورانیوم غنى شده پرداخت.
شاید ترکیه این امیدواری را داشت که با این اقدام موضوع به مرحله تحریمهای اقتصادی نرسد و به این واسطه اقتصاد این کشور صدمه نبیند که متأسفانه قطعنامه صادر شد و تا حدودی بر روابط اقتصادی و تجاری ترکیه و ایران تاثیر خواهد گذاشت. برای بررسی ابعاد و میزان تاثیرگذاری تحریمها بر اقتصاد ترکیه باید به طرحهای کلان و گسترده ترکیه نیز اشاره کرد. ترکیه سالهاست که مىخواهد به چهارراه ترانزیت انرژی تبدیل شود.
در این چارچوب ایران یکى از منابع مهم تأمین انرژى دارای منابع گازی و یکى از تولید کنندگان عمده نفت دنیاست. طبیعی است که ترکیه در راستای طرحهای بلند پروازانه خود به دنبال این است که خللی به جریان نفت و گاز وارد نشود چرا که به منافع اقتصادی، تجارى، سیاسى این کشور در جهت تبدیل شدن به چهارراه ترانزیتى انرژی لطمه مىزند.
بنابراین این را هم مىتوان یک دلیل عمده دانست در پاسخ به این سوال که چرا ترکیه به دنبال حل مشکلات مابین ایران و غرب به خصوص در مسائل هستهاى هست. باید به نکات ذکر شده این موضوع را نیز اضافه کرد که ترکیه داراى منابع انرژى فسیلى نیست و یکی از بزرگترین هزینههاى ترکیه واردات نفت و گاز است.
در این زمینه نیز ترکیه از مشتریان جدى خرید سوخت از ایران بوده است. پروژه خط لوله گاز که از سالهای 61-60 شروع شد و در زمان نخست وزیری نجم الدین اربکان نهایى شد، از نمونههای این وابستگی به انرژی است. علیرغم این که در آن سالها دولتهایی که در ترکیه بر سر کار بودند، ترکیه را در بلوک غرب میدانستند و سیاست گرایش به غرب داشتند، ولی از آنجایی که نیاز به انرژى داشتند این پروژه عملی شد و از این محل سالهاست که تامین انرژی میشوند. بنابراین هر نوع تحریمى در شوراى امنیت یا توسط قدرتهای غربی مىتواند ترکیه را در مورد تأمین انرژی خود از ایران دچار مشکل کند. از این رو این نکته را هم میتوانیم به عنوان یک عامل دیگر برای فعال بودن ترکیه در پرونده هستهاى ایران ذکر کنیم. نکته دیگری که باید در این زمینه به آن توجه داشت بازار بزرگ منطقه است.
بازار بزرگ و ثروتمند منطقه در چارچوب سیاستهای کلی اقتصادی ترکیه برای توسعه تعریف مىشود. بدیهى است بحرانی شدن روابط ایران و قدرتهاى دیگر میتواند جریان سالم تجارت در کل منطقه را متاثر کند که این با سیاستهاى اقتصادى و تجارى ترکیه تعارض دارد. ترکیه همیشه به این نکته تاکید کرده است که این کشور دروازه آسیا به اروپاست اما خوشبختانه اخیرا این مطلب جدید در ادبیات مقامات ترکیه عنوان شد که ایران هم برای ترکیه دروازه آسیاست.
اگر ترکیه مایل است از بازار بزرگ آسیا و قابلیتهای اقتصادی- تجاری این منطقه استفاده کند طبیعتاً باید مایل باشد که این دروازه دچار مشکل نگردد. البته اینها همه علل و عوامل نیست، قطعا اگر بخواهیم بحث را گستردهتر مطرح کنیم موضوعات دیگری چون مسئله افغانستان، آسیاى مرکزى، آذربایجان، انرژى قفقاز و ... مطرح است. خصوصا این که دسترسی ترکیه به کشورهاى ترکزبان آسیای مرکزی که ترکیه به دنبال نفوذ در آن است، با گذر از خاک ایران ممکن است. یا مثلا میتوان به ارتباطات زمینى ایران چه راه ?آهن و چه راه شوسه اشاره کرد که شرق را به غرب متصل مىکند و ترکیه به آن نیازمند است. یا از جهت دیگر دسترسی به خلیج فارس برای ترکیه اهمیت دارد. خلیج فارس هم از این جهت که گذرگاه انژرى است و هم از جهت این که تولید کننده انرژی است مورد توجه ترکیه است.
بحرانهای منطقهای در این منطقه مىتواند به شدت در روند توسعه ترکیه مؤثر باشد. اینها عوامل دیگرى است که میتوان در ادامه فهرست قبلى به آنها اشاره کرد. همانطور که میتوان در بحثهایی که در حال حاضر و بعد از صدور قطعنامه در ترکیه مطرح است مشاهده کرد، مجموعه این عوامل در رسانههای ترکیه مورد توجه قرار گرفتهاند و این نگرانی مطرح مىشود که سرنوشت مبادلات دو کشور چگونه خواهد بود.
در اینجا لازم است به اراده سیاسی دو طرف اشاره کنیم که طرفین مایل به گسترش رابطه در حوزههای مختلف از جمله در اقتصاد و تجارت هستند اما در اینجا سخن از شرایط بین المللی است چرا که شرایط جهانی بر روند روابط دو کشور مؤثر است. به زبان دیگر میتوان گفت که منطقه آرام و روابط بدون بحران میتواند بستر مناسبى براى توسعه اقتصادى ترکیه باشد و اگر ترکیه با همکاری درطرح تبادل اورانیوم غنى شده در جهت حل و فصل مشکل و بحران قدم برداشت به درستی در جهت منافع ملی خودش اقدام کرده است.
با این حال با وجود مخالفت ترکیه با تحریم ایران باید به این توجه داشت که ترکیه عضوى از جامعه بینالملل است و همانند بقیه کشورها وقتی مصوبهای در شورای امنیت تصویب میشود ملزم به رعایت آن خواهد بود. علاوه بر آن دولتهاى غربى به دنبال آن خواهند بود که اهرمهایی را به کار بگیرند و ترکیه را مقید کنند که چارچوب تحریمها و حتی گاه فراتر از آن را رعایت کنند. اما قطعا رفتار ترکیه در این مورد با رفتار بسیاری از کشورها متفاوت است. به هرحال بین یک کشور دوست با غیر آن تفاوت وجود دارد. همانطور که در حال حاضر شاهد هستیم که برخی از کشورها تحریمهای اضافه بر تحریمهای سازمان ملل بر ایران را تصویب و اعمال کردهاند.
اما ترکیه چنین کارى را انجام نداده است و حتی در زمینه رعایت تحریمهای دولت آمریکا که مضاف بر تحریمهای شورای امنیت اعمال میشود اما و اگرهای بسیاری دارد و به همین خاطر حدود دو یا سه هفته پیش دولت آمریکا هیأتی را به ترکیه فرستاد و به مدت سه روز با بخشهای مختلف دولتی و خصوصى ترکیه در جهت تشویق و تهدید ترکیه و تامین تحریمهایی که مصوب دولت آمریکاست، مذاکره داشتند.
به هر تقدیر رفتارهاى ترکیه در این موضوع به عنوان یک کشور دوست اهمیت دارد و اگر این رابطه، رابطهاى دوستانه باشد در شرایط کنونی ، فشار کمترى متوجه ایران خواهد بود. اگر ما نیازمند داشتن روابط خوب با کشورهای بیشتری هستیم از این منظر است که میخواهیم در فضایی با حداقل مشکلات تنفس کنیم و روابط خود را از جهات مختلف در جهت برنامههایى که براى آینده کشورمان داریم با جهان توسعه دهیم.
در این راستا باید به دنبال دوستان بیشتری باشیم و با حفظ اصول از سیاستهایى که منجر به دور شدن بعضی کشورها و دولتها از ما شود پرهیز کنیم. در خاتمه لازم میدانم به تاثیر مثبت گرایشهای موجود در حزب حاکم در ترکیه نسبت به زمینههای مشترک تاریخی فرهنگی و اعتقادی با همسایگان نیز تاکید نمایم که قطعا این امر در تنظیم سیاستهای هر کشور مرعی است.
جهان صنعت:مریض از جراحی بزرگ میترسد
«مریض از جراحی بزرگ میترسد»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم حمیدرضا طهماسبیپور است که در آن میخوانید؛ وقتی که از اقتصاد ایران یاد میشود جملگی کارشناسان، مسوولان و حتی مردم از وابستگی شدید اقتصاد کشور به درآمد نفتی یاد میکنند و میگویند که بیماری معروف هلندی در این اقتصاد به وضوح دیده میشود. سیاست کاهش وابستگی به درآمد نفتی از یکسو و افزایش عادلانه سهم عمومی از این درآمدها از سوی دیگر دو موضوع اصلی در اقتصاد کشور است که تحقق آن از آرزوهای چند دههای ما به شمار میرود.
دقت در بخش دوم این آرزوهای تحققنیافته میگوید که نام جراحی اقتصادی زمانی مطرح گردید که قرار شد یارانههای حاصل از همین درآمدهای نفتی به صورت هدفمند به عموم مردم اختصاص یابد.
جراحی اقتصادی که به زعم دولتمردان بدون خونریزی نیز نیست ،همان بحثی است که درخصوص هدفمند کردن یارانهها مطرح میشود و طی چند سال اخیر به سوژه یک اقتصادی دولت تبدیل شده است.
این سوژه دایمی که در جزییاتش چون اجرا یا عدم اجرا، چگونگی اجرا، تصویب، زمان اجرا، مبلغ یارانه پرداختی و... همیشه حاشیهساز بوده، بعد از طی ماجراهای بیشمارش این روزها بهعنوانهایی چون مبلغ یارانه و زمان اجرا محدود شده و عمده مباحثش به این دو عنوان اختصاص یافته تا آنچه در این بحثها بدان وقعی نهاده نمیشود نکتهای باشد که به نظر پراهمیت میآید. به واقع نگفتن مبلغ یارانه و زمان دقیق اجرای آن، چه تبعاتی را برای کشور و مردم داشته و خواهد داشت و چرا از اعلام آن طفره میروند؟
آیا اصرار دولت بر عدم ارایه اطلاعات در این بخشها که به گفته رییسجمهور، به دلیل مشکلات احتمالی احتکار اقلامی چون بنزین یا اعتراض بخشی از مردم است خود به تنهایی گویا نیست که جراحی اقتصادی دولت علاوه بر خونریزی، ترسهایی را نیز به همراه خود دارد؟
میتوان از رفتارشناسی رییس کابینه و مسوولان ستاد هدفمندی یارانهها این نکته را مطرح کرد که مریض یادشده که قرار است مورد جراحی قرار گیرد ممکن است از ترس و بیاطلاعی درخصوص وضعیتش در اتاق عمل دچار تبعات بدی شود.به واقع در این شرایط چه تضمینی وجود دارد که از واهمه این جراحی، مریضمان پیش از ورود به اتاق عمل از ترس نمیرد و قالب تهی نکند؟ از سمت دیگر ماجرا هم باید به خاطر داشت که انکار این موضوع فایدهای ندارد، وقتی که میدانیم بخشی از مردم ایران زمین پیش از اجرای هدفمندی یارانهها با قیمت عجیب و غریب قبوض برق و آب شوکه شدهاند و همین الان هم نمیدانند چه میشود و چه باید بکنند.
این در حالی است که میتوان به سردرگمیهای بیشمار مردم این نکته را هم اضافه کرد که مسوولان از واریز یارانهها و عدم اجازه برای برداشت تا دو ماه بعد هم خبر دادهاند و مردم نگرانتر شدهاند که اگر قبوض افزایش یابد، باید از جیب پرداخت اضافه کنند و حمایتها در ادامه کمتر از میزان توقعشان باشد.از اینرو بدون در نظر گرفتن تورم احتمالی این طرح که مسوولان بانک مرکزی هم بر آن اذعان دارند، باید این سوال را پرسید که آیا مبلغ یارانهها و زمان اجرای این طرح مهمتر است یا نسبت ارایه یارانهها و هزینههای مترتب بر این طرح؟
چرا مسوولان از این نسبت افزایشی هزینهها چیزی نمیگویند و هراس ایجاد شده در مردم را با گفتههایشان درمان نمیکنند و به راحتی از بینیازی برای اطلاعرسانی در این طرح میگویند و خود را بینیاز از کار رسانهای معرفی میکنند.
با کمال ناراحتی باید گفت که بدتر از این هم وجود دارد، وقتی گفتههای دیگر مسوول را میشنویم که ابتدا کار رسانهها را در این خصوص بخشی از فعالیت اتاق توطئه علیه هدفمندی یارانهها میخواند و دلسوزی منتقدان منصف که بیجیره و مواجب اشکالهای دولتمردان را نشان میدهند به زیرسوال میبرد و بعد از ایجاد واکنش عمومی با اندکی اصلاح گفتههایش را تغییر میدهد اما نمیگوید چه مستنداتی برای این موضوع دارد و دولت تا چه حد به همان انتقادهای دلسوزانه پاسخ داده است.
به هر سو تاکید دوباره نگارنده بر این موضوع است که نقادیهای اخیر به دلیل اشکالات فراوان دولت و اظهارنظرهای نگرانکننده برخی مسوولان بعضا غیرمرتبط مطرح میشود و امید است که دولت پیش از آنکه به اتاق عمل وارد شود تا این جراحی بزرگ را صورت دهد به این فکر هم باشد که مریضش قالب تهی نکند و بدون دردی دیگر زیر این درمان قرار گیرد تا ایمنی و سلامت این عمل هم ضمانت داشته باشد.
دنیای اقتصاد:لزوم تجدیدنظر دربرنامه درسی دانشگاهها
«لزوم تجدیدنظر دربرنامه درسی دانشگاهها»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم علی سرزعیم است که در آن میخوانید؛آغاز به کار مجدد دانشگاهها در مهرماه فرصتی است تا نگاهی دوباره به ماموریت و مدیریت این پدیده مهم دوران مدرن داشته باشیم.
دانشگاهها ماموریت دارند تا مهارتهای تخصصی را به دانشجویان منتقل کنند و آنها را برای پذیرش مشاغل پرمهارت آماده سازند و به این ترتیب، سرمایه انسانی فوقالعاده گرانقدری را برای جامعه عرضه نمایند. این ماموریت متفاوت از ماموریت دوران مدرسه به شمار میرود. کل سالهای تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم فرصتی است که فرد را به عنوان یک شهروند عادی برای زندگی در جامعه مدرن آماده میسازد. اینکه برنامه درسی مدارس تا چه حد این هدف را محقق میسازد، مجال جداگانهای میطلبد؛ ولی آنچه مسلم است این است که دانشگاهها مسوولیت متمایزی دارند.
در کشورهای غربی، دوره تحصیلات کارشناسی چیزی حدود سه سال به طول میانجامد؛ در حالی که همین مقطع در ایران حدود چهار سال است (بیش از ده سال قبل دوره کارشناسی در ایران حداقل 5/4 سال به طول میانجامید). این تفاوت باید مورد توجه قرار گیرد و در مورد آن کمی تامل کرد. پیش از هر چیز باید به خاطر داشت که دانشگاهداری اصولا مقوله پرهزینهای است؛ خصوصا اگر قرار باشد کیفیت خدمات آموزشی (و تفریحی و فوق برنامه) در سطح بالا و قابل قبولی باشد؛ بنابراین یک سال بیشتر طول کشیدن باید دارای چنان مزیتی باشد تا هزینه مذکور را توجیه کند. اما آیا در عمل اینگونه است؟ آیا واقعا طولانیتر بودن سالهای تحصیل در مقطع کارشناسی موجب میشود تا فارغالتحصیلان ایرانی در مقایسه با همتایان خارجی از تخصص بیشتر و بهتری برخوردار باشند؟ کافی است تا نگاهی به لیست دروس دانشگاهی بیندازیم تا متوجه شویم که عامل این تفاوت چیست؟ بخشی از مساله مربوط به دروس عمومی (نظیر معارف، ادبیات، زبان عمومی و ورزش) میشود که در عرف دانشجویان اصطلاحا 20 واحد نمره 20 گفته میشود. بخش دیگری از دروس، دروس متفرقهای است که ارتباط وثیقی با دروس تخصصی ندارند.
به عنوان مثال، در رشتههای مهندسی، دروسی همانند فیزیک عمومی، آزمایشگاه فیزیک، آزمایشگاه شیمی، کارگاههای جوشکاری یا فلزکاری و ... وجود دارد که انصافا تاثیری قابلتوجه و ارزشمند در تخصص فرد دانشجو ندارد و با یک مقایسه ساده هزینه- فایده آدمی درمییابد که اصولا به صرفه نیستند. اگر ماموریت گفته شده را قبول داشته باشیم، میتوان پذیرفت که میشود از دروس مذکور صرفنظر نمود و زمینه کوتاهتر شدن دورههای تحصیل را به وجود آورد. آیا واقعا نمیشود با کاهش سالهای تحصیل و تمرکز هزینه مذکور بر بهبود کیفیت آموزش، فارغالتحصیلان متخصصتری عرضه نمود؟
وقتی هزینه فرصت بیشتر ماندن در دانشگاهها؛ یعنی هزینه یک سال تاخیر در ورود به بازار کار (و از دست دادن درآمد مذکور) و کاهش بهرهمندی اقتصاد از پتانسیل مذکور را در نظر بگیریم، انجام این تجدیدنظر آسان میشود. ممکن است برخی ماموریت یاد شده را برای دانشگاهها قبول نداشته باشند.
از دید آنها ماموریت اصلی دانشگاهها صرفا افزایش تخصص و ارائه مهارتهای تخصصی نباشد و در کنار آن و به شکل جانبی اهداف دیگری نیز دنبال شود. از این زاویه برخی وجود دروس مذکور را توجیه کنند. به عنوان مثال کسانی که دغدغههای فرهنگی - مذهبی دارند، وجود دروس معارف را توجیه نمایند.
برخی که دغدغههای ملی دارند وجود درس ادبیات فارسی را ضروری شمرند. برخی که معتقدند دانشگاه باید انسان عقلایی و علمی به جامعه تحویل دهد، از وجود آزمایشگاههای فیزیک برای اثبات هزارباره قوانین اول تا سوم نیوتن و شتاب جاذبه زمین دفاع کنند و این آزمایشها را زمینه پرورش نگاه علمی دانشجو بدانند.
حتی اگر وجود این اهداف جانبی را بپذیریم آن وقت باید این نکته را مطرح کرد که آیا این دروس در تحقق این اهداف موفق بودهاند. آیا دروس عمومی توانستهاند باورهای مذهبی را تقویت کرده و فرهنگ دینی را اشاعه دهند؟ آیا واحدهای تربیت بدنی نقشی در بهبود سلامت دانشجویان داشتهاند؟ آیا درس ادبیات فارسی تاثیری در بهبود شناخت ادبیات غنی این کشور داشته است. فاجعهآمیزتر از همه درس زبان خارجی است که نمونه واضح شکست یک هدف آموزشی به شمار میرود.
ارائه دروسی در منطق کاربردی، تاریخ و فلسفه علم نیز به مراتب بهتر از آزمایشگاههای فیزیک و شیمی میتواند تفکر علمی را در دانشجویان پرورش دهد. علاوه بر موارد فوق، نیازهای مهمتری وجود دارد که به دانشجویان منتقل شود. به عنوان مثال، دانشجویان پس از فارغالتحصیلی یا به عنوان نیروی کار در بنگاههای موجود استخدام میشوند یا خود دست به تاسیس شرکت و بنگاهی تجاری میزنند.
آیا این دانشجویان از حداقل دانش و اطلاعات مربوط به حقوق کار (به عنوان استخدام شونده یا استخدام کننده) و حقوق شرکتها برخوردارند؟ آیا بخشی از مناقشات حقوقی موجود ناشی از عدم آگاهی از مسائل مذکور نیست؟ آیا این افراد به عنوان فعالان اقتصادی از دانش لازم در مورد حقوق تجارت برای انجام مبادلات مالی و اقتصادی برخوردارند؟ آیا میتوانند به عنوان یک عامل اقتصادی منابع خود را مدیریت مالی کنند؟ آیا دانش آموختگان با مفاهیم و روشهای سرمایهگذاری، بازار سرمایه، محاسبات و قوانین مربوط به وام گرفتن، مالیات دادن و الفبای حسابداری آشنا هستند؟ آیا بخش مهمی از وقت افراد پس از فارغالتحصیلی صرف فراگیری دست و پاشکسته همراه با سعی و خطای زیاد نمیشود تا این مفاهیم ضروری برای کسب و کار در جامعه مدرن را فراگیرند؟ به نظر نگارنده، اهمیت و ضرورت این امور آنقدر زیاد است که حتی اگر قرار باشد هزینه تطویل دورههای دانشگاهی را پذیرا شویم، بهتر است صرف این امور شود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم