در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کارگردان این فیلم مهدی صباغزاده کسی است که خود زمانی پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران را در دهه 60 میساخت. پیشنهاد هشتاد میلیونی، روی پرده رفت و با وجود بازی خسرو شکیبایی در آن، نفروخت. چند روز بعدش تهیهکننده فیلم آن را از سینماها برداشت و به جای آن «حکم» را نمایش داد. البته فیلم کیمیایی روی پرده سینماهای دیگر بود اما تهیهکننده که دید پیشنهاد هشتاد میلیونیاش نمیفروشد، سالنهای این فیلم را به حکم داد تا این یکی که فروش بهتری دارد در سالنهای بیشتری نمایش داده شود. به این ترتیب مشاهده میکنید که حتی این ماجرا نیز تفاوتی اساسی دارد با اتفاقی که برای صبح روز هفتم افتاد. تا حالا سابقه نداشته که فیلمی پس از مدتی کوتاهی از نمایشش از روی پرده برداشته شود و سپس اعلام کنند که در زمان دیگری روی پرده میرود. البته در این که نمایش تکسئانس این فیلم (و اصولا هر فیلم دیگری) عملا به معنای نابودی اقتصادی آن است، تردیدی نیست، چرا که سینماها امثال این فیلم را روزی یک بار نمایش میدهند و خیلی وقتها اصلا معلوم نیست که زمان نمایش این فیلم کی است و در این شرایط کدام تماشاگر مشتاق میتواند برای دیدن یک فیلم هر روز موعد نمایشش را بررسی کند؟ به همین دلیل کل قضیه نمایش تکسئانس یک رسم غلط و ناعادلانه است که متاسفانه این روزها در سینمای ایران باب شده است. حال باید دید که آیا صبح روز هفتم میتواند نخستین فیلم سینمای این سالهای ایران باشد که در 2 مقطع روی پرده میرود و آیا اعتراض سازندگان این فیلم، جواب میدهد یا خیر.
صبح روز هفتم چگونه فیلمی است؟
قبل از پاسخ به این سوال باید بگوییم که صبح روز هفتم بازسازی یا اقتباس از روی فیلمی آمریکایی به نام «روز موشخرما» است که در آن بیل مورای نقش اصلی را بازی میکند. همین ابتدا نیز باید موضع خودمان را نشان داده و اعتراف کنیم که بر خلاف تصور رایج، این که فیلمی مورد بازسازی قرار بگیرد نهتنها کار بیارزشی نیست که اهمیت آن میتواند الگویی برای دیگر فیلمسازان باشد تا بتوانند با این جور آثار و آدابته کردن قصه آنها با جامعه و فرهنگ ایرانی، نوع تازهای از فیلمها و داستانپردازیها را ارائه کنند. با این توضیح مهم که اولا فیلم منبع قاعدتا باید اثری در حد روز موشخرما باشد و نه فیلمهای مبتذل و مزخرف و ثانیا در قاعده و چارچوب اقتباس، همهگونه اصول حرفهای و اخلاقی رعایت شود. به این معنا که اگر قرار است از فیلمی اقتباس کنیم، نام آن فیلم را در تیتراژ بیاوریم و خجالت نکشیم از این که این قصه مال ما نیست. در فهرست بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران و جهان، فراوانند فیلمهایی که در واقع حکم بازسازی را دارند و در خیلی از موارد، حتی از نسخه منبعشان هم آثار بهتری از کار درآمدهاند. نمونههایی مثل لولیتا (استنلی کوبریک/ آدریان لین)، تنگه وحشت (جیلی تامپسن/ مارتین اسکورسیزی)، پستچی همیشه دو بار زنگ میزند (لوکینو ویسکونتی/ تی گارنت/ باب رافلسن)، مولن روژ (جان هیوستن/ باز لورمان) و... نشانگر این واقعیت هستند؛ بنابراین نهتنها بازسازی یا اقتباس سیدمسعود اطیابی از فیلم روز موشخرما کار بدی نیست، بلکه به بهانه همین فیلم و با نشان دادن نقاط ضعف و قوتش میشود به آسیبشناسی این رویکرد پرداخت و به نوعی زمینه را برای کارهای مشابه فیلمسازان دیگر هم فراهم کرد تا این سنت غلط از بین برود که هنرمند کسی است که قصهای از خود بگوید و نه این که کار دیگران را تکرار کند. بدیهی است آنچه در سینما اهمیتی اساسی دارد نه چه گفتن که چگونه گفتن است. با این حساب اگر کسی بگوید که در سینمای ایران با وجود همه محدودیتها و مشکلاتش، اقتباسی مانند «ناخداخورشید» قابل مقایسه و در اندازههای جهانی با «داشتن و نداشتن» هاوارد هاکز است، سخنی به بیراه نگفته است.
اطیابی کارگردان فیلمهایی است که از کنار هم گذاشتن آنها نمیتوان به یک سلیقه مشخص رسید که بتوان بر اساس آن بینش و جهانبینیاش را مشخص کرد. او که سالها سابقه تولید در سینمای ایران را دارد، پس از ورود به این عرصه فیلمهایی از جنس «مصائب دوشیزه» را کارگردانی کرد که با وجود همه ضعفهایش نشان از گرایش این کارگردان به نوعی از سینمای روشنفکرانه و معناگرا داشت. پس از آن اما مسیر فیلمسازی اطیابی تغییری 180 درجهای کرد. مسیر کار او به سینمای تجاری و عامهپسند و گیشهای متمایل شد و در این راه فروش بالای فیلمی مانند «خروسجنگی» باعث شد این کارگردان بتواند در جمع تجاریسازان موفق نامی برای خود دستوپا کند. پرکاری این سالهای اطیابی به دلیل همین موفقیت است، اما مادامی که این موفقیت معطوف به جنبه تجاری سینما شود اعتباری برای اطیابی به همراه نخواهد آورد. شاید به همین دلیل بود که او در میانه کارهای تجاریاش ناگهان تصمیم به کارگردانی صبح روز هفتم گرفت و ماحصل فیلمش نیز نشان میدهد که او قابلیت کار در این عرصه را بخوبی دارد و در صورت تمایل میتواند این نوع فیلمها را هم بسازد. کار جدید این کارگردان «اخلاقتو خوب کن» نام دارد که از اسمش پیداست تا چه اندازه میتواند ادامه صبح روز هفتم باشد که نیست. در واقع نحوه نمایش عمومی این فیلم هم آنقدر ناامیدکننده بود که کارگردانی مانند اطیابی را از این مسیر دور کند و این بسیار مایه تاسف است.
این سینما به کجا میرود؟
مشخص است که پس از هیاهوی اکران عجیب صبح روز هفتم و استدلال تهیهکنندگان و سینماداران و حتی مسوولان که «این فیلمها مشتری مردمی ندارند» این سینمای بازیگوش و خلاقانه و جسور چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ چندی پیش یکی از منتقدان مشهور و باسابقه و خوشنام در یک نشریه تخصصی با ردیف کردن اسامی عجیب و خندهدار فیلمهای ویدئویی، نسبت به رواج سطحینگری در آثار این شبکه هشدار داده بود. روی سخن این نوشته در ادامه بحث این منتقد گرامی، متوجه سینمای ایران و فیلمهایی است که برای اکران ساخته میشوند. همین که کارگردان صبح روز هفتم فیلم بعدیاش را با نام اخلاقتو خوب کن میسازد، نشانگر وضعیت وخیم سینمای امروز ماست و خیلی راحت میتوان پیشبینی کرد که اکران چندروزه و ضرربار صبح روز هفتم جای خودش را به اکران پررونق و موفقیتآمیز اخلاقتو خوب کن میدهد و به این ترتیب هم تهیهکنندگان فرهنگی ما برای بقا به این سینمای تجاری و آساننگر گرایش پیدا میکنند و هم کارگردانها. با این وضعیت نباید انتظار جسارت و خلاقیت زیادی از سینماگرانمان داشته باشیم چون به فرض این که چنین کاری هم بکنند، نتیجه کارشان میشود صبح روز هفتم با آن وضعیت.
لیلا خراط
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد