درباره مردی که هرگز ستاره نشد

آنلکا و هیولای درون

نیکولاس آنلکا که سیزده چهارده سال پیش امید بزرگ آینده فوتبال فرانسه نشان می‌داد در اواخر تابستان 2010 و در 32 سالگی یک مهره سوخته و بازیکن تاسف‌برانگیز جلوه می‌کند ، هرچند بشدت در یادها خواهد ماند، اما این امر به تمامی دلایل بد ممکن خواهد بود و نه با یک مشت خاطره مثبت فوق‌العاده.
کد خبر: ۳۵۰۸۹۳

عده‌‌ای بعد از دردسرهای اخیر آنلکا و رفتار تند و شرم‌آ‌ور وی در جریان جام‌جهانی نوزدهم ، او را بدرستی فرزند وحشتناک دوم فوتبال فرانسه نامگذاری کرده‌اند و بد نیست بدانید فرزند اول وحشتناک که در تندخویی و زشت‌کرداری حتی از نیکولاس فاقد اعتدال روانی هم فراتر رفت ، کسی نبود الا کاراته‌کار کم عقل و شعوری به نام اریک کانتونا که در زمان عضویتش در منچستریونایتد با لگد به جان یک هوادار تیم رقیب افتاد و صحنه اسفباری را خلق کرد.

آنلکا که در جام جهانی 2010 ، در بین دو نیمه بازی تیم ملی فرانسه با مکزیک به ریمون دومنک، سرمربی خروس‌ها توهین کرد و به تبع آن از اردوی ملی اخراج و به فرانسه دیپورت شد و 6 هفته بعد از اتمام مسابقات از 18 بازی ملی محروم و پرونده‌اش در این سطح بسته شد، بندرت با لباس آبی‌ها درخشید. اگر نقاط اوج کار او را با آرسنال در سال‌های پایانی دهه 1990 و با چلسی در سال‌های انتهایی دهه 2000 و به واقع از 2008 تا 2010 بدانیم، هیچ‌گاه برخی بازی‌های درخشان خود در سطح باشگاهی را به رده ملی منتقل نکرد.

سردمداران ماجرا

بعد از اخراج این فرزند وحشتناک و ناخلف از آفریقای جنوبی، سایر ملی‌پوشان فرانسه به حمایت از وی اولین جلسه تمرینی خروس‌ها را بایکوت کردند، اما فدراسیون فوتبال فرانسه بجز آنلکا فقط 3 نفر آنها را محروم کرد. با این استدلال که آنها سردمداران ماجرا بوده و سایرین از آنان خط گرفته‌اند. آنها پاتریس اورا،‌ فرانک ریبه‌ری و جرمی‌ تولالان بودند که به ترتیب 5، 3 و یک جلسه از مسابقات ملی محروم شدند. با وجود این آنلکا بود که تلخ‌ترین تصویر از جام‌جهانی 2010 را برای فرانسوی‌ها به تصویر کشید. آنها از جام‌جهانی 2002 نیز بدون حتی یک برد و با حذف در همان مرحله نخست فارغ شده بودند، اما اگر در آن سال فقط بن‌بست‌های تاکتیکی موجب توقف آبی‌ها شد، این‌بار آبروریزی‌های اخلاقی و انضباطی حرف نخست را زد و بی‌نظمی و خودرایی در اردوی ملی فرانسه، آنها را تیمی جلوه داد که از انضباط و منطق بویی نبرده و غرور و فردگرایی و سودجویی‌های شخصی در آن به حدی رسیده بود که حتی منافع گروهی و مصلحت تیمی را قربانی کرد که مجری نخست این سوءرفتار آنلکا بود.

این در شرایطی است که آنلکا را در سال‌های انتهایی دهه 1990 رونالدوی فوتبال فرانسه نامیدند و معتقد بودند وی می‌‌تواند پدیده بزرگ اروپا در مقابل آن پدیده آمریکای جنوبی باشد و کارهایی در سطح او انجام بدهد. در عمل کارها و زندگی او از آن سال‌ها به بعد چنان بد و بی‌نظم و فاقد اصالت سپری شد که جام‌جهانی اخیر، اولین جام او محسوب می‌گشت و در حالی که رونالدو پیشینه فتح 2 جام‌جهانی و یک نایب‌قهرمانی را نیز یدک می‌کشد، آنلکا حتی آنقدر عقل و زمان‌سنجی برای متقاعد کردن مربیان فرانسه نداشت که در 2 قهرمانی بزرگ آبی‌ها در جام‌جهانی 1998 و جام ملت‌های اروپا 2000 مشارکت جدید و عضوی از آن تیم‌های قهرمان باشد. حال آن که تیه‌ری آنری و دیوید ترزه‌گه سایر مهاجمان شاخص فرانسه با سن و سالی حدود او در هر دو افتخار فوق و حتی نایب قهرمانی جام جهانی 2006 مشارکت ورزیدند.

از این دیدگاه زندگی ورزشی نیکولاس آنلکا لااقل در قسمت ملی آن، یک زندگی از دست رفته و سرشار از افسوس عناوین کسب نکرده و هیچ چیز جز خیره‌سری او در خلق این وقایع نقش نخست را نداشته است.

او به جای مشارکت در لحظات طلایی فوتبال خروس‌‌ها به امثال روی کین و دیه‌گو مارادونا پیوسته است که فقط شرمساری برای خود خریدند.

اولی که ایرلندی است در آستانه جام جهانی 2002 به سبک و روش آنلکا چنان با سرمربی کشورش بگومگو کرد که از اردوی ایرلند و از کل جام اخراج شد و دومی هرچند با سرمربی تیم ملی آرژانتین در جام 1994 دچار مشکلی نشد، اما در بحبوحه آن رقابت‌ها و در حالی که آرژانتین با تمامی وجود به وی نیاز داشت، سند رویکردش به مواد مخدر از درون یک تست رایج و عادی در این‌گونه جام‌ها بیرون آمد و نه فقط خود را رسوا، بلکه یک کشور (آرژانتین)‌ را سرشکسته کرد.

همه چیز در خدمت او بود اما ...

لااقل امسال همه چیز در اختیار و خدمت آنلکا بود تا غیبتش در 3 جام جهانی گذشته را جبران و سرانجام در مهم‌ترین میدان این ورزش هم جلب نظر کند. نه‌تنها دیوید ترزه‌گه به سبب اختلافاتش با دومنک انتخاب نشده بود، بلکه آنری هم با تقلب بزرگی که در مسابقه با ایرلند جنوبی در مرحله پلی‌آف جام انجام داده بود به نیمکت ذخیره‌‌ها رانده شده بود تا ووووزلا‌های مخوف جام جهانی نوزدهم فقط مقابل گوش مهاجم منفور شده بارسلونا نواخته نشود. سیدنی گوو هم هرچند مورد علاقه دومنک قرار داشت، اما حتی خود این مربی هم اعتراف می‌کرد که سلاح اصلی تهاجمی‌اش برای آوردگاه آفریقای جنوبی آنلکاست که در یک فصل بسیار خوب برای چلسی در قهرمانی توامان این تیم لندنی در لیگ و جام حذفی انگلیس مشارکت کرده بود، اما ... .

حتی صحبت‌های آنلکا بعد از صدور احکام خاطیان نیز کوچکی او را نزد مردم بیشتر کرد، زیرا وی گفت از شنیدن حکم 18 جلسه محرومیتش تا سر حد مرگ خندیده است. او صادرکنندگان حکم را مشتی دلقک خواند و با قیافه‌ای حق به جانب پرسید، مگر آنها نمی‌دانند که وی از تیم ملی اعلام بازنشستگی کرده است. همه اینها در تضاد کامل با وضعیت روزهای نخست ظهور آنلکا در سطح اول فوتبال جهان قرار داشت.

آنلکا نه‌تنها در بدو خریداری شدن توسط مربی سرشناس هموطنش ـ آرسن ونگر ـ در افتخار فتح دوگانه لیگ و جام حذفی انگلیس در معیت آرسنال شریک شده بود، بلکه در فوریه 1999 در دیدار دوستانه تیم‌های ملی فرانسه و انگلیس در ویمبلی لندن در پیروزی شوکه‌کننده صفر ـ 2 آبی‌ها، هر 2 گل را به نام خود نوشته بود، به دنبال آن مسابقه بود که دیدیه دشان، کاپیتان وقت فرانسه و سرمربی فعلی باشگاه مارسی جمله غلط معروف خود را درباره آنلکا بیان کرده و گفته بود: «دنیا آگاه باشد که ما هم رونالدوی خود را یافته‌ایم».

مشکلات آنلکا یکی دو تا نبود و مهم‌تر از همه ناسازگاری ذاتی او با محیط و اطرافیان و تقابلش با تقریبا تمامی مربیانی بود که با آنها کار کرد. او به این سبب هرگز ماندگاری لازم را در هیچ تیمی نداشت و به شکلی غیرقابل شمارش تیم عوض کرد.

ادبیات سخیف

نیکولاس بزرگ شده محله‌ای به نام تراپس در حومه پاریس است که به داشتن آدم‌های پرشر و شور معروف است و او قطعا طبیعت ناآرام، اخلاق متغیر و زبان گاه تند و تاسف‌آور خود را در آنجا آموخته و ادبیات سخیفش را آنجا به بوته آزمایش‌های اولیه نهاده و تبدیل به موجود مهیبی شده که در اکثر سال‌های اخیر دیده و هیچ گاه هم از شگفتی آن رها نشده‌ایم. این ادبیات و رفتار نامناسب و تندخویی‌های نابخردانه مکرر باعث شده او اغلب با مربیان و مدیران اکثر باشگاه‌های استخدام‌کننده خود دربیفتد و در نتیجه مجبور به ترک کردن تمامی آنها شود.

او در دوران آرسنالی‌اش بسیار خوب بازی کرد، اما از سال 2000 که آرسن ‌ونگر با تصمیمی هوشمندانه او را به رئال مادرید فروخت و شر او را کند، دوران بد آنلکا شروع شد و این بار تنزل وی فقط اخلاقی نبود و او به خاطر همان حاشیه‌ها و هیولای مهار نشده درونی‌اش قادر به ارائه تمامی توان فنی خود نیز در میدان نبود.

راه بازگشت

آنلکا از راه فوق به پاری‌سن‌ژرمن، بولتون و منچسترسیتی هم رفت و در آنجاها نیز چیزی نشد که باید باشد. با این حال بازی‌های تقریبا خوب و گل‌های زیاد او در تیم متوسط بولتون به گونه‌ای بود که سران چلسی را اواسط فصل 2008 ـ 2007 متقاعد به استخدام او کرد.

در نقطه مقابل و حتی قبل از رسوایی اخیر کارنامه ملی آنلکا بسیار کمتر و نازل‌تر از چیزی بود که از بازیکنی صاحب استعداد وی انتظار می‌رفت. او در شرایطی وارد محرومیت 18 جلسه‌ای و به واقع پایان دوران حضورش در تیم ملی شده که در 69 دیدار ملی فقط 14 گل زده و بارها به نظر رسیده که بازی‌های ملی چندان هم برایش مهم نیست.

کله‌پوک اول

زندگی آنلکا همان‌طور که پیشتر نیز نوشتیم سلوک اریک کانتونا را به یاد می‌آورد که فرزند اول ناخلف فوتبال فرانسه و به قول برخی نویسنده‌های این کشور یک عقرب (!) واقعی بود.

او از همان سال 1988 که آنری میشل، سرمربی وقت تیم ملی فوتبال فرانسه را یک تهی مغز خواند، به واقع کله‌پوک بودن خود را به اثبات رساند و هر چند بعد از کلی دردسرسازی در لیگ انگلیس با منچستریونایتد به بالاترین درجات و فتوحات رسید، اما آنجا هم به خاطر ضرب و شتم یک تماشاگر 9 ماه محروم شد و امه ژاکه، سرمربی تیم ملی فرانسه دندان طمع را از جا در آورد و این آشوبگر حرفه‌ای را به تیم ملی برای شرکت در جام‌جهانی 98 فرانسه دعوت نکرد و او را یک سم مهلک برای تیمش خواند.

صحت این اظهارنظر با قهرمانی درخشان آبی‌ها در آن جام و بدون کوچک‌ترین مشارکت مرد غیر قابل اعتمادی که بعدا بازیگر سینما و تئاتر هم شد، از هر جهت به اثبات رسید و پرونده ملی کانتونا به واقع از 1996 بسته شد.

جالب‌ترین قسمت

این که چطور پاتریس اورا حاضر است با همه این مشکلات و پیشینه و ناآرامی‌ها از آنلکا تعریف و او را آدمی موجه معرفی کند، از جالب‌ترین قسمت‌‌های قضیه است.

مدافع چپ منچستریونایتد که بعد از تبعید شدن آنری به جمع ذخیره‌ها کاپیتان آبی‌ها در جام‌جهانی 2010 شد و سپس سردسته کسانی شناخته شد که بعد از اخراج آنلکا قصد کامل کردن کودتای سرکوب شده علیه دومنک را داشت (و به همین سبب نیز 5 جلسه از دیدارهای ملی محروم شده است) بعد از اعلام شدن خبر نقره داغ شدن آنلکا گفته است: «اگر نیکولاس آن حساسیت‌ها را نشان داد و آن ماجراها خلق شد، به این سبب بود که بسیار بیشتر از سایرین تیم ملی کشورش را دوست داشت. خیلی‌ها سعی می‌کنند از او در اذهان یک دیو بسازند، اما من که او را از نزدیک و بسیار بهتر از دیگران می‌‌شناسم باید متذکر شوم که او برعکس، موجودی آرام و بسیار نجیب است!»

تضادهایی از این دست و باورهایی اینقدر متفاوت به روشنی نشان می‌دهد که چرا فوتبال ملی فرانسه به این روز سیاه افتاده و مجبور است برای ملی‌پوشان خود جلسه محاکمه بگذارد و در مهم‌ترین جشنواره فوتبال جهان به جای آرامش و وحدت و عزم راسخ، شاهد یک بپاخیزی عجیب و مضر از جانب ناآرام‌ترین اعضای خود علیه مربی‌اش باشد.

منبع: روزنامه هرالد تریبیون 
وصال روحانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها