پیشخوان شعر جوان

آرزوها و شکست‌ها

کد خبر: ۳۴۶۲۱۱

سرم سینی گردیست

که در آن

به ناصرالدین‌شاه هندوانه تعارف کردند

دست‌هایم دو تندیس بلورین

برای دو نفر

که همزمان در کشورگشایی‌ها اول شده بودند

پای چپم عصای عجیب و غریب موسی

هنوز نمی‌توانم خوب به نیل بکوبم

پای دیگرم همان است که لنگ لنگان

تیمور را به اسب مهربانش رساند

و این تن ابرقدرت

سنگ قبر سیاه هیتلر است

می‌بینی!؟

شکست‌هایم را همه تجربه کرده‌اند

پیروزی‌هایم را

تنها آرزوهایم برای خودم مانده

مجید سعدآبادی

راه‌حل

نخند به خنده‌های کسی که نمی‌خندد

این آبرو را از موهای تو ریخته‌اند

از سری که دراز دراز

بلندی

با کوهی که تپه نیست

با دریایی که رود نیست

اینجا برکه است

و ماهیان برای هم قلاب می‌گیرند

و پریان دریایی

و پریان دریایی

ای پریان دریایی!

مرغان هزاران ساله را سفید پوش می‌کنید؟

تا ما با بال‌هایی از باد و باد

ای بال‌ها!

صدایی که نمی‌آید بلند است

خروسی که نمی‌خواند

پس دیواری که بلند است

شب با تکه‌تکه ستاره‌هایش نفس می‌کشد

وقتی تاریکی را اغفال می‌کند

شب با تکه‌تکه سوراخ ستاره‌هایش نفس می‌کشد

با اگر بیاید

صدا بلندترین عضو گلوی من است

با اگر بیاید

من شوهر عقل مردم هستم

من

با اگر بیاید

خروسخوان برو

این مسیر در ابتدا می‌ماند

و من به پایانی دور نزدیکم

به ابتدا بیا

درود بر من

حالا کسی هست که بخندد

و من به راه‌حل‌های تازه گره می‌بندم

این تن با

برای چه می‌خندد؟

لیلا مهرپویا

ماندن

نه راه پس

نه راه پیش

مانده‌ام

پشت دری که آمدنت را دشوار می‌کند

چون ماه، که پشت ابری ناگوار

چون تاریخ، که پشت افعال بعید

چون میوه کال، که روی درخت

چون پرچم گر گرفته خورشید، که پشت پرده شب

مانده‌ام

پشت دیواری که صدای اطلسی‌ها را

در خود مدفون کرده

و رستن باغچه را هنگام بهار دشوار می‌کند

پشت درخت‌هایی که زینت شانه‌شان تبر است

و به پاس شاخه‌ای که به شکوفه‌هایش ایمان آورده

به پرند‌گان

لبخند می‌زنند

مانده‌ام

پشت پنجره‌ای که چشم‌هایش را به آسمانی مکدر دوخته است

و خوشبختی را در کف دستانم دشوار می‌کند

پشت ابرهای عقیمی که به آیین باران قایل نیست

و سهم من از آسمان

ستاره‌ای‌ست

روی شاخه بید

که با هر بادی می‌لرزد

نسیم جعفری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها