در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در همین رابطه به سراغ جمال میرصادقی رفتیم که یکی از نویسندگان و منتقدان نام آشنای کشورمان است و دیدگاههای متفاوتی را پیرامون جمالزاده در آثار و کتابهایش منتشر کرده است.
او در این گفتگو معتقد است که جمالزاده اگرچه آغازگر فصل نوین و تازهای در داستاننویسی ایرانی است، اما تاکید میکند که او را نمیتوان به عنوان پدر داستاننویسی مدرن ایرانی معرفی کرد.
جناب میرصادقی، شما کتابی با نام «نویسندگان نامآور معاصر» منتشر کردهاید که در آن به طور کامل به نویسندگان یکصد سال اخیر تا پیش از انقلاب اسلامی پرداختهاید. در این اثر چه جایگاهی برای جمالزاده در نظر گرفتهاید؟
من تقریبا تمام حرفهایم را پیرامون جمالزاده و آثارش و همچنین دیگر نویسندگان همچون چوبک، هدایت، بزرگ علوی و به طور کل 23 نویسنده در این اثر زدهام که با غزاله علیزاده هم به پایان میرسد.اما درباره جمالزاده همان طور که پیش از این بارها مورد اشاره قرار گرفته، جمالزاده آغازگر داستاننویسی نوین ایرانی است و آثارش را میتوان به معنی واقعی کلمه «ادبیات» دانست.
منظورتان از ادبیات آیا تعریف خاصی دارد؟
بله، من برای ادبیات خصوصیات خاصی قائل هستم که مهمترین آن این است که هم در زمان خودش و هم در دیگر زمانها توسط نسلهای مختلف خوانده شود که آثار جمالزاده شامل این تعریف میشود.
نخستین برخوردتان با آثار جمالزاده را به خاطر دارید؟
بله، اولین برخورد من با آثار جمالزاده به خواندن شاهکار او یعنی «یکی بود، یکی نبود» برمیگردد. این کتاب دقیقا در تعریف ادبیات (که پیش از این اشاره کردم) میگنجد و بهترین کار جمالزاده است، اگرچه پیش از آن که با جمالزاده آشنا بشوم، آثار هدایت را خوانده بودم.اما درباره آثار داستانی جمالزاده باید بگویم که نوعی از داستان است که به اصطلاح به آن «نوول» میگویند که در فارسی آن را مترادف با داستان کوتاه میشناسند، اما در اصل لغتی فرانسوی است که تنها یک نوع خاصی از داستان کوتاه را شامل میشود که تاکید و تکیه در این نوع داستان بیشتر بر حادثه است تا به عناصر دیگر داستانی و خصوصیات روحی و روانشناختی داستان.
آقای میرصادقی شما پیشتر در جایی عنوان کرده بودید که پدر داستاننویسی مدرن ایران صادق هدایت است و نه جمالزاده. در این باره برای ما کمی بیشتر سخن بگویید.
همان طور که اشاره کردم من پیش از آن که آثار جمالزاده را بخوانم با هدایت آشنا شدم و در تطابقی که با خواندن آثار این دو نویسنده داشتم به این نتیجه رسیدم که اگرچه «یکی بود، یکی نبود» مدتها پیش از آثار هدایت منتشر شده است، اما برخلاف آن تصور عامی که وجود دارد و جمالزاده را پدر داستاننویسی مدرن فارسی میداند اصلا این گونه نیست و من در کتابم هم اشاره کردم و با دلیل ثابت کردم که پدر داستاننویسی مدرن را نه جمالزاده، بلکه هدایت میدانم چون هدایت است که انواع داستان کوتاه را که امروز با عناوین مختلف معرفی میکنند در آثارش برای اولین بار خلق میکند.
اما آن جرقه اولیه که از سوی جمالزاده روشن شد را نمیتوان انکار کرد.
بله، ولی نوع داستانهای جمالزاده بیشتر لطیفهوار و بر یک پایانبندی غافلگیرکننده استوار است و ظاهرش خیلی خوشخوان و خوشساخت است ولی در نهایت شبیه لطیفههاست که برای یک بار خواندن و شنیدن خیلی جاذبه دارد، اما برای دومین بار لطفش از بین میرود؛ جمالزاده اگرچه واقعگرا و رئالیست است، اما نوع واقعگراییهای او عمیق نیست و لطیفهوار و سطحی است و به عبارتی یک بار مصرف است، درست برخلاف داستانهای واقعگرایانهای مثل کارهای چخوف که هر بار میخوانید چیز تازهای پیدا میکنید. به عنوان مثال در صحرای محشر تصورات و توهماتش درباره قیامت و زندگی پس از مرگ را خیلی خوب و سرگرمکننده آورده است، اما یک بار که میخوانید تمام شده است ولی شما بارها میتوانید داش آکل را بخوانید و تفسیر کنید.
به نظر شما تاثیرات اجتماعی و مشروطه بر آثار جمالزاده چه اندازه تاثیرگذار بوده است؟
ببینید،جمالزاده وقتی شروع به داستاننویسی کرد در خارج از ایران بود البته پدرش فعالیت سیاسی گستردهای داشت و میتوان گفت این باد آزادی مشام او را هم آغشته بود ولی بیشتر کارهای او الگوبرداری از ادبیات غرب است و آثار مشروطه را در نویسندگانی چون بزرگ علوی و رمان چشمهایش یا حتی در کارهای هدایت بیشتر میتوان جستجو کرد و در این آثار نمود بیشتری دارد.
اما آثار جمالزاده در مقایسه با آنچه که پیش از او و پیش از مشروطه میشناسیم بسیار متفاوت است؟
بله، در این که شروع داستاننویسی مدرن با جمالزاده است تردیدی وجود ندارد و قبل از جمالزاده اصلا داستان کوتاه به این شکل نبوده است و تنها رمان داشتیم آن هم نه با تعریف امروزی و مدرن آن مثلا در آثاری مانند «تهران مخوف» یا «وصیتنامه ابراهیمبیک» نویسنده موضوعات را میگرفته و نظرات خودش را ارائه میداده است و امروزه اصلا رغبت نمیکنیم که آن آثار را بخوانیم چراکه در تعریف ادبیات که پیش از این گفتم قرار نمیگیرند و تنها از نظر تاریخی قابل توجه و تامل هستند.
یک بخشی از فعالیتهای جمالزاده به ترجمههای او بازمیگردد مانند خسیس اثر مولیر.ترجمههای او را چگونه ارزیابی میکنید؟
جمالزاده در ترجمه معتقد بود که باید آن را به طور کامل به فارسی برگرداند و به عبارتی آن را کاملا ایرانی کرد و حتی شخصیتها را هم او ترجمه میکرد و به فارسی برمیگرداند، برای همین شخصیتهای داستانی که او به فارسی ترجمه کرده است، اصالت خودش را ندارد و برای همین هم در این زمینه آثار ترجمه شده توسط او چندان مورد اقبال قرار نگرفته است. درست برخلاف مثلا ترجمه هدایت از کافکا که امروز هم میتوان آن را مورد استناد قرار داد.
سینا علیمحمدی
گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد