مریم حاتمی، شاعر جوان کرمانشاهی درگذشت
کد خبر: ۳۳۶۵۶۰

نوشتن درباره مرگ یک شاعر سخت است... اصلا نوشتن درباره مرگ سخت است، چه برسد به این‌که بخواهی درباره از دست رفتن یک دوست، یک شاعر، یک بانوی جوان بنویسی.

مریم حاتمی شاعر خوبی بود. نه این‌که بخواهم به عادت مرسوم پس از مرگش آسمان ریسمان به هم ببافم و یکی را هزار تا کنم!

این را می‌گویم، چون حتی اگر بخواهیم به جوایز ادبی بی‌اعتنا باشیم و رتبه‌های برتر و مقام‌های متعدد او را در کنگره‌ها و جشنواره‌های مختلف ادبی کشور نادیده بگیریم، تنها مجموعه شعر چاپ شده‌اش، گواه این ادعاست که مریم حاتمی شاعر خوبی
بود.

آشنایی من با مریم حاتمی و شعر او به سال‌های
82 ـ 1381 و دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بازمی‌گردد که او کارشناسی علوم سیاسی می‌خواند و من در مقطعی بالاتر در رشته حقوق تحصیل
می‌کردم.

همان ایام با تعدادی از دوستان شاعر، حلقه ادبی دانشکده حقوق را راه انداخته بودیم که به علت عدم همکاری مسوولان وقت و کمبود جا و امکانات، چندان به درازا نکشید. مدتی بعد من پایان‌نامه‌ام را ارائه دادم و او هم برای کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل راهی دانشگاه علامه طباطبایی شد.

اما هیچ کدام از اینها باعث نشد که در شب شعرهای مختلف و جلسات پنجشنبه‌های پاتوق فرهنگی آبان، شنیدن شعرهایش را از دست بدهیم.

مجموعه غزل‌هایش با نام اشک‌های گل‌آلود یک الهه در سال 1384 چاپ شد. مجموعه‌ای از شعرهای سپید و مجموعه دیگری از غزل‌ها و رباعیاتش را یکی دو سالی می‌شد که برای چاپ کنار گذاشته بود، اما چاپ کردن کتاب شعر در روزگار نامهربان با ادبیات، شکستن شاخ دیو سپید می‌خواهد! کاری که مریم حاتمی فرصت انجامش را پیدا نکرد.

مریم حاتمی تواضع دیریاب غریبی داشت. هیچ وقت پیشنهاد دوستان شاعر برای برگزاری جلسات نقد و بررسی مجموعه شعرش را نپذیرفت. هیچ وقت مصاحبه یا گفتگویی نکرد. حتی مواقعی که جایزه اول جشنواره‌ای را کسب می‌کرد، بسختی می‌شد برای ایستادن کنار دیگر برنده‌ها و گرفتن عکس یادگاری، متقاعدش
کرد.

سختگیری رشک‌برانگیزی داشت در ادبیات و هرچه نوشت برای خودش بود و بندرت وارد فضای تکراری و سفارشی ادبیات شد.

رنج این واقعه تلخ و مرثیه وار بودن این یادداشت، اجازه این را نمی‌دهد که بتوانیم نقادانه و جدی ـ هرچند دیر ـ شعرهای مریم حاتمی را بررسی کنیم.

حرف زدن در مورد غزل‌های چاپ شده قدیمی و کارهای چاپ نشده او ـ که امیدوارم هرچه زودتر به همت اهالی ادبیات و متولیان فرهنگی به چاپ برسند ـ بماند برای بعد...

درباره شعرهای او بسیار خواهند نوشت. شکی نیست! مریم حاتمی شاعری نیست که بتوان به این راحتی‌ها فراموشش کرد؛ چرا که او به معنی واقعی کلمه شاعرانه زندگی کرد و شاعرانه بدرود گفت.

در ادامه با هم3 غزل از مجموعه شعر اشک‌های گل‌آلود یک الهه سروده روانشاد مریم حاتمی را می‌خوانیم.

1)

گفتی صبور باش چه جوری پسر عمو؟

دیگر بس است عشق و صبوری پسر عمو

جان خودت به خاطره‌ها اکتفا نکن

دق می‌کنم از این همه دوری پسر عمو

گفتی به من لجوجی و مغرور و خیره سر

وقتی ندارمت چه غروری پسر عمو

یعنی ندیده‌ای که مرا آب کرده‌اند

این گریه‌های شبانه، کوری پسر عمو!

حالا تمام پنجره‌ها مال تو..... فقط

بر من ببخش روزن نوری پسر عمو

من با تمام دل به خدا دوست دارمت

اما چقدر فاصله؟ دوری پسر عمو

اه...... باز هم که من همه‌اش حرف می‌زنم

تو از خودت بگو چه جوری پسر عمو؟

حق با تو است من بدم و خیره سر هنوز

اما تو باز هم چه صبوری پسر عمو

2)

عید هزار و سیصد و هشتاد... نیستی

مرگ هزار خاطره در باد... نیستی

آقا دوباره پنجره‌ات را که بسته‌ای

بر شاخه شاخه شاخه شمشاد... نیستی

دارد برای آمدنت دیر می‌شود

اردیبهشت رفته و خرداد نیستی

هی ساده! هی صبور! صمیمی سربه زیر

ما را دوباره برده‌ای از یاد... نیستی

تقویم‌های کهنه خود را ورق بزن

حتی دوشنبه پنجم مرداد نیستی

دیگر برای قصه شیرین کوچکت

از من قبول کن که تو فرهاد نیستی

**

امشب من و پیاده رو و هی صدای بوق

ماشین گل زده ؟ نه... تو داماد نیستی...

3)

دوباره سیب... حوا... آسمان... زمین... آدم

و عشق... پنجره‌ها را ببند نه... محکم

بمان که مثل همیشه شکوه شانه تو

به زخم هق هق دلتنگی‌ام شود مرهم

به آیه آیه چشمان آسمانی تو

طلسم می‌شوم... ایمان می‌آورم کم‌کم

مرا ببخش اگر باز عاشقت شده‌ام

مرا ببخش که این گونه دوستت دارم!

غروب‌های دوشنبه مرا مبر از یاد

درست ساعت دلواپسی، دو حادثه کم

مرا نگاه کن از دوردست وهم و خیال

به یاد خاطره‌مان صدا بزن: مریم!

بیا و گاز بزن سیب سرخ حوا را

بیا و حادثه‌ها را ورق بزن از دم...

بگو که روسری‌ام را گرفته‌ای از باد

بس است... گریه نکن... من هم عاشقت هستم...

حامد ابراهیم‌پور/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها