در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از اولین تجربه سرمربیگری شما شروع میکنیم. شهرداری بندرعباس در چند قدمی صعود به لیگ برتر قرار داشت و چه شد در آن شرایط تیم را رها کردید؟
در آن زمان 2 بازی تا پایان مانده بود. 2 بازی بسیار راحت که من در پیروزی آنها شک نداشتم و بعد از این 2 برد راهی پلیآف میشدیم، اما مدیرعامل تیم در کارم دخالت کرد و من هم به خاطر این مساله و بعد از آن که تیم صنایع اراک را در خانه بردیم استعفا کردم و به تهران آمدم. حتی منتظر نشدم که ببینم استعفایم قبول می شود یا نه. بعد از من تیم نتایج ضعیفی گرفت و از صعود به لیگ برتر بازماند. به این دلیل که بازیکنان برای من با جان و دل بازی می کردند و تمام توانشان را در زمین میگذاشتند. به هر حال داستان شهرداری بندرعباس تمام شده و دلم میخواهد راجع به بازگشت دوباره ام به استقلال بیشتر حرف بزنم.
نتایج ضعیف استقلال و سست شدن پایههای مربیگری صمد مرفاوی در میانههای لیگ نهم با اولتیماتوم 2 هفتهای مدیریت باشگاه به سرمربی تیم در نهایت به حضور شما در کادر فنی همراه شد و به دنبال این اتفاق شاهد اوجگیری استقلال بودیم. خودتان چه ارزیابی در این رابطه دارید؟
قبل از هر چیز باید بگویم خواست خدا بود که با حضور من استقلال جان تازهای گرفت و شرمنده هواداران نشدم. از همان لحظهای که این همکاری را پذیرفتم، تنها هدفم کمک به تیم محبوبم بود. خوشبختانه با حضور من هماهنگی خیلی خوبی در کادر فنی به وجود آمد که باید گفت بعد از تلاش بازیکنان و حمایت خیلی خوب هواداران، منجر به این شد که استقلال در ادامه راه چهره خوبی از خود به نمایش بگذارد.
اما مشخص است که صرف هماهنگی نمیتواند ضامن موفقیت ولو نسبی یک کادر فنی آن هم در تیم بزرگی مثل استقلال باشد. اصولا چه اختیاراتی در کادر فنی به شما داده شد که تیم دگرگون شد؟
طبیعی است که در کار مربیگری تقسیم کار وجود دارد. ما هم از این قاعده مستثنا نبودیم. ضمن این که با مشورت خوبی که داشتیم کمک فکری خوبی برای هم بودیم. لازمه یک کار خوب همین هماهنگی است که به صورت کامل در کادر فنی استقلال وجود داشت. اگر اعتماد متقابل وجود نداشته باشد هیچ کاری صورت نمیگیرد. 2 مربی در درجه اول باید همدیگر را قبول داشته باشند و به هم اعتماد داشته باشند تا به موفقیت برسند.
در طول فصل هیچ وقت پیش آمد که مرفاوی نظر شما را در انتخاب آرایش تیم لحاظ نکند؟
در انتخاب آرایش برای هر بازی نظر همدیگر را قبول میکردیم. هیچ مربی از موفقیت بدش نمیآید و تلاش میکند از تمام ابزارهایش برای رسیدن به موفقیت استفاده کند.
ازجمله مواردی که باعث نارضایتی تماشاگران استقلال از کادر فنی و بویژه صمد مرفاوی در طول فصل گذشته شد، نیمکتنشینی آرش برهانی بود و این که آقای گل فصل قبل کمتر در ترکیب اصلی قرار میگرفت.
ما در هر بازی براساس 2 فاکتور ترکیب تیم را انتخاب میکردیم. اول میزان آمادگی بازیکنان و کیفیت تمرینات آنان و دوم وضعیت تاکتیکی حریفان. در واقع ما با سبک و سنگین کردن نقاط قوت و ضعف حریفان آرایش نهایی را انتخاب میکردیم و همه بازیکنان ازجمله آرش برهانی را بر همین اساس به میدان میفرستادیم. همه هدف ما بهرهگیری از توان تیمی برای نتیجه گرفتن بود. این که مثلا هاشم بیگزاده بازی رو به جلو و قدرت شوتزنی خوبی دارد، محسن یوسفی در رفت و برگشتها خوب عمل میکند و... همه و همه در انتخاب آرایش تیم موثر بودند.
مسائل انضباطی هم در این انتخاب تاثیر داشت؟
صددرصد تاثیر داشت. به نظر من اگر با مسائل انضباطی در هر تیمی به صورت سفت و سخت برخورد نشود مشکلات زیادی پیش میآید و روند رو به رشد تیم مختل میشود. بر این اساس مسائل انضباطی را در تمرینات بدقت زیر نظر داشتیم و خوشبختانه بازیکنان استقلال به صورت حرفهای با قضایا برخورد میکردند.
قبول دارید استقلال تیم پرمهرهای بود و دستکم شایستگی کسب یک جام قهرمانی را داشت؟
به هر حال ما هم خیلی دوست داشتیم به یک جام قهرمانی برسیم و حتی نایبقهرمانی لیگ را هم با بدشانسی از دست دادیم، اما این که استقلال پرمهرهترین تیم لیگ بود قبول ندارم و یکی دو تیم از ما پرمهرهتر بودند. هرچند استقلال بازیکنانی داشت که در کنار یکدیگر قدرت مضاعفی به تیم میدادند.
ازجمله نتایج این فصل استقلال حذف از لیگ قهرمانان آسیا بود که باعث سرخوردگی طرفداران این تیم شد، چه اتفاقی رخ داد که استقلال به این راحتی حذف شد؟ گفته میشد برخی بازیکنان در بازی با الشباب عربستان کمکاری کردند؟
واقعیت این است که هیچ بازیکنی کمکاری نکرد و همه با تمام وجود برای تیم بازی کردند. استقلال در مقابل الشباب در نیمه دوم دچار افت بدنی شدید شد و در آخرین دقایق هم با بدشانسی گل سوم را خوردیم تا شکست تلخی بخوریم.
ازجمله انتقاداتی که در آن مقطع صورت گرفت این که استقلال مقابل الشباب به درستی هدایت نشد و حتی گفته شد خود شما با مرفاوی در رختکن به جر و بحث پرداختید؟
نه به هیچ عنوان درگیری من و مرفاوی صحت نداشت. من هم مثل همه اعضای تیم از این شکست ناراحت و عصبانی بودم، اما خودم را کنترل کردم چون دلیل شکست تیم را افت قوای بدنی میدانستم نه هدایت تیم که خود نیز در آن سهیم بودم.
اما این افت بدنی بازیکنان هم به نوعی به کادر فنی برمیگردد، این طور نیست؟
نه این ایراد به سازمان لیگ و برنامهریزی فشرده آن برمیگشت. در فاصله 5 روز 2 بازی سنگین با راهآهن و الشباب انجام دادیم و از طرف دیگر سفر ما از تهران تا عربستان 15 ساعت طول کشید و با یک جلسه تمرین در عربستان به مصاف الشباب رفتیم. طبیعی است که در چنین شرایطی تیم به لحاظ بدنی افت میکند. ما در این بازی 2 چهره داشتیم. نیمه اول که دیدید واقعا خوب بازی کردیم. 2 گل زدیم و حداقل 2 گل نزدیم و حریف را در خانه تحت فشار گذاشتیم، اما متاسفانه در نیمه دوم تیم ما یک گل زودهنگام و بسیار بد دریافت کرد که به ما شوک بدی وارد کرد. به هر حال در ادامه بازی هم دیدید که خستگی باعث شد تا نتوانیم بازی را آن طور که باید ادامه دهیم. گل دقیقه 88 هم کمر تیم ما را شکست. باور کنید اگر 10 دقیقه زودتر گل خورده بودیم حتما جبران میکردیم.
به هر حال فصل به پایان رسید. به نظر میرسد خود شما هم با این موضوع موافقید که شما نه به عنوان دستیار که به عنوان آلترناتیو صمد مرفاوی به کادر فنی استقلال اضافه شده بودید؟
واقعیت این است که اصلا به این حرفها و شایعهها توجهی نداشتم و وقتی باشگاه از من دعوت به همکاری کرد مهلتی برای فکر کردن خواستم، چون هیچ کاری را بدون استخاره انجام نمیدهم. استخاره خوب آمد و با نیت کمک به استقلال پا پیش گذاشتم.
اما گفته میشد که یکی از شروط اصلی شما برای واعظی آشتیانی مدیرعامل باشگاه، تضمین سرمربیگری بوده است؟
اصلا چنین چیزی مطرح نبود و من به طور کامل آن را تکذیب میکنم. در صحبتهایی که با مدیریت باشگاه و همچنین با صمد مرفاوی داشتیم چنین چیزی مطرح نبود و به صمد گفتم که برای کمک به استقلال اینجا آمدهام. خوشحالم که صمیمیت موجود بین کادر فنی و بازیکنان باعث شد عملکرد خوبی داشته باشیم.
با وجود این، قدری دور از ذهن است که تصور کنیم نامجو مطلق دنبال سرمربیگری نبوده و نیست؟
درست است که من دنبال سرمربیگری هستم، اما نه در استقلال. سرمربیگری در استقلال به شرایطی که در آینده پیش بیاید بستگی دارد. دوست داشتم استقلال به اوج برگردد. از طرفی صمد آدم بسیار خوش قلبی است که جزو مربیان سالم فوتبال ایران به حساب میآید. او بیشتر از اینها باید مورد حمایت قرار بگیرد تا خودش را بخوبی ثابت کند.
شما سالها بود که از استقلال جدا شده بودید، علاوه بر این در سالهای پایانی فوتبالتان هم با پیراهن تیم رقیب یعنی پرسپولیس بازی کردید. با این وضعیت قدری شرایط برای بازگشت به اردوی آبیپوشان دشوار نبود؟
درست است که در پرسپولیس هم سه فصل بازی کردم، اما من خودم را یک استقلالی واقعی میدانم و 12 سال در این تیم بازی کردم. رفتنم به پرسپولیس به خاطر مصدومیتی بود که در خود استقلال برایم پیش آمد، اما مسوولان وقت استقلال هیچ کمکی به من نکردند و در مقابل، این امیر عابدینی مدیرعامل پرسپولیس بود که 2 بار مرا برای معالجه به آلمان فرستاد. در واقع یک جورهایی مدیون عابدینی بودم و به پاس این محبتش به پرسپولیس رفتم. در رده پیشکسوتان هم برای استقلال بازی میکردم چون بیشتر همبازیهایم در این تیم هستند. مردم همه میدانند که نامجو استقلالی است و حتی وقتی در تیم محبوبم بازی نمیکردم با دقت پیگیر بازیهایش بودم.
همین سابقه پرسپولیسی بودن شما باعث شد تا برای مربیگری چند بار از استقلال دور بیفتید. مثل زمان حجازی. درست است؟
زمان ناصر حجازی او با من صحبت کرد و برای همکاری به توافق کامل رسیدیم، اما در آن زمان هیات مدیره به دلیل سابقه حضور من در پرسپولیس با این قضیه مخالفت کرد و همین اتفاق هم برای رضا احدی افتاد. آنها هیچ وقت دلیل این که چرا من به پرسپولیس رفتم را بررسی نکردند و از من نپرسیدند. آنها اگر منطقیتر تصمیم می گرفتند استقلال آن فصل سیزدهم نمیشد.
نگران نبودید که شرایط و جوِ کار استقلال پس از این همه سال سنگین باشد؟
از این نگران بودم که شرمنده مردم شوم، چون میدانستم تماشاگران استقلال محبت دارند و بازیکنانی را که با صداقت برای تیم آنها بازی کردهاند، دوست داشته و با آغوش باز میپذیرند. از طرف دیگر کمی واهمه هم از نبود صمیمیت در تیم داشتم، اما وقتی آمدم و شرایط را دیدم خیلی امیدوار شدم، چون یکدلی خاصی در تیم دیدم.
پس از بازگشت به استقلال شرایط امروز این تیم را در قیاس با گذشته چطور دیدید؟
نمیتوان شرایط امروز را با آن موقع مقایسه کرد. الان فوتبال ما به سمت حرفهای شدن رفته است و مهمترین فاکتور آن نیز پول در آوردن است. آن موقع این چیزها نبود، بدون هیچ گونه مزایای امروزی، قرارداد قلبی میبستیم و رفاقت نهتنها در استقلال که در کل فوتبال پررنگتر بود.
بیشک شما یکی از ستارگان ماندگار تاریخ فوتبال ایران هستید، ستارهای که به نظر میرسد به دلیل مصدومیت تلخ نتوانست به حق خود برسد، واقعا به چه دلیل شما نتوانستید مثلا لژیونر شوید؟
آن زمان که من به قطر رفتم فوتبال ما از نظر مالی هیچ چیزی نداشت و حتی استقلالیها هم از رفتن من به قطر استقبال کردند، چون اعتقاد داشتند حداقل یکی از میان آنها به چیزی میرسد و شرایط مالی خوبی پیدا میکند، اما بدشانسی و مصدومیت اجازه نداد سیر این اتفاقات خوب، تکمیل شود. در آن زمان کسی از فوتبال اروپا اطلاعی نداشت و بحث لژیونر شدن بازیکنان اصلا مطرح نشده بود. من کارم با پاریسنژرمن تمام شده بود، اما بدشانسی آوردم و تکل اکبر یوسفی آنقدر کاری بود که من را از فوتبال دورکرد.
چرا، دلیل خاصی داشت؟
آن زمان علم ورزش به اندازه الان پیشرفت نکرده بود و به همین دلیل یک مصدومیت شدید میتوانست به قیمت پایان فوتبال یک بازیکن باشد. شاید اگر مارکو فان باستن هم الان مصدوم میشد تا سالها میتوانست فوتبال بازی کند.
شما ازجمله مربیانی هستید که پس از گذراندن سلسله مراتبی خاص در مربیگری و حضور در تیمهای مختلف به تیم بزرگی مثل استقلال آمدید. این در حالی است که مشاهده میکنیم برخی بازیکنان ما بلافاصله پس از خداحافظی از دنیای قهرمانی در امر سرمربیگری مشغول میشوند، چه ارزیابی در این زمینه دارید؟
به نظر من شرایط فوتبال در همه دنیا عوض شده است و کشورهای صاحب قدرت فوتبال کمکم به این نتیجه رسیدهاند که به مربیان جوان روی بیاورند. این تغییر رویکرد به دلیل کارایی، تلاش و شرایط جوانی مربیان در جهت فعالیت و تلاش بیشتر صورت گرفته است. نمونههای زیادی در حال حاضر در باشگاههای مختلف دنیا و حتی تیمهای ملی وجود دارد که موفقیتهایی هم داشتهاند. با این تفاسیر معتقدم در ایران هم باید به مربیان جوان فرصت بدهند تا فوتبال ما را دگرگون کنند.
اما بسیاری بر این عقیدهاند که ورود زودهنگام مربیان جوان به عرصه مربیگری بویژه در تیمهای بزرگ پیامد منفی بزرگی به نام ستارهسوزی در پی دارد. نمونه بارز این ستارهسوزی را میتوان سرنوشت علی دایی در راس تیم ملی دانست؟
ببینید به نظر من با یکی دو نمونه نمیتوان حکم قطعی صادر کرد، هرچند اگر به دایی در تیم ملی فرصت میدادند به نتیجه میرسید. نکته نگرانکننده این است که متاسفانه فوتبال ما بتدریج روند فوتبال کشورهای عربی را در پیش میگیرد که بلافاصله بعد از یک نتیجه، مربی را برکنار میکنند. این روند در فوتبال ایران نشات گرفته از نبود ثبات مدیریت است. از یک طرف خود مربی آرامشخاطر و امنیت شغلی ندارد و از سوی دیگر مدیر باشگاه هم به دنبال این است که با کسب نتیجه خوب، موقعیتش را تحکیم بخشد. در نتیجه بعد از یکی دو نتیجه ضعیف راحتترین راهحل را انتخاب میکنند که همان تعویض مربی است. این به هیچ عنوان درست و منطقی نیست. به نظر من مدیران موفق مدیرانی هستند که قرص و محکم بر تصمیماتشان ایستادگی میکنند. به هر حال مدیر یک فردی را به عنوان سرمربی انتخاب کرده و اگر هم تصمیمش اشتباه بوده، نباید این اشتباه را با اشتباهی دیگر تکمیل کند. بنابراین بهترین کار برای مدیران فرصت دادن به مربیان است تا آنها با آسودگیخاطر، ایدههای خود را به بهترین شکل ممکن اجرا کنند.
منظور شما حمایت مدیرعامل استقلال از صمد مرفاوی است؟ آیا این حمایت برای استقلال مثمرثمر بود؟
حمایت واعظی آشتیانی از صمد مرفاوی یک نمونه بسیار خوب حمایت مدیر از سرمربی بود. به نظر من آشتیانی از اعتماد به کادر فنی و حمایت آنها ضرر نکرد.
بدرستی از نبود ثبات مدیریت به عنوان یکی از تهدیدهای فوتبال ایران اشاره کردید، به نظر میرسد با وجود نقش و اهمیت دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس در فوتبال ایران متاسفانه بیشترین آسیب را از این منظر همین دو باشگاه متحمل شدهاند. در دهه اخیر بارها شاهد تغییر و تحولات در هیات مدیره و به تبع آن مدیران عامل این دو باشگاه بودهایم، به عنوان یک استقلالی باسابقه چه راهکاری برای استقلال و پرسپولیس در این زمینه پیشنهاد میکنید؟
اگر ارادهای برای اوج گرفتن فوتبال ایران وجود داشته باشد باید راه کشورهای صاحب قدرت این رشته را در پیش بگیریم. خوشبختانه تجربه موفق کشورهای صاحب فوتبال در امر خصوصیسازی، FIFA و AFC را بر آن داشت باشگاههای فوتبال را به این سمت سوق دهند. سودی که فوتبال روز دنیا از خصوصیسازی برده است بر هیچ کارشناسی پوشیده نیست. بخش خصوصی به دلیل نگاه اقتصادی به صنعت فوتبال همواره سعی میکند بهترین تصمیمات را با کمترین هزینه اتخاذ کند. این یعنی کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری. بنابراین یگانه راه رشد و تعالی فوتبال ایران و بویژه استقلال و پرسپولیس، خصوصیسازی است.
مشکل اینجاست که همه شعار خصوصیسازی این دو باشگاه را سر میدهند، اما در عمل هیچ اتفاقی نمیافتد.
چون بستر این کار فراهم نیست و با شعار دادن صرف، این اقدام بزرگ سرانجامی جز شکست به دنبال ندارد. بخش خصوصی همان طور که گفتم به دنبال درآمدزایی است و وقتی هیچ گونه بستر درآمدزایی در فوتبال ما، از حق پخش تلویزیونی گرفته تا کپیرایت و سایر امکانات سختافزاری وجود ندارد، خصوصیسازی راهی جز شکست در پیش نخواهد داشت. ممکن است فردی بیاید و به خاطر عشق و علاقه به فوتبال، باشگاهی را هم در این زمینه راهاندازی کند، اما عشق هم یکی دو سال بیشتر جواب نمیدهد و باید عایدی از این سرمایهگذاری در کار باشد. باید شرایطی به وجود آورد که امکان درآمدزایی برای بخش خصوصی وجود داشته باشد. در حال حاضر چنین شرایطی در ایران وجود ندارد و همان بهتر که در چنین شرایطی باشگاهها به شکل دولتی اداره شوند. در گذشته باشگاههایی چون بهمن و کشاورز آمدند و بعد از چند سال به طور کلی نابود شدند. امسال ابومسلم و استقلال اهواز خصوصی بودند که به لیگ دسته اول سقوط کردند، استیلآذین هم تازه سال اول فعالیتش در لیگ برتر بود و چنانچه روند کنونی ادامه داشته باشد قطعا او هم کنار خواهد کشید.
ولی مشکل باشگاههای استقلال و پرسپولیس این است که به معنی واقعی کلمه دولتی نیستند و در رقابت با باشگاههای بزرگ صنعتی کم میآورند.
درست است، اما تصور کنید اگر همین حمایتهای محدود سازمان تربیت بدنی هم نبود چه اتفاقی برای این دو باشگاه میافتاد. آیا غیر از این بود که این دو سرمایه بزرگ فوتبال هم نابود میشدند؟
پدیدهای به نام انتقال تیمهای تهرانی به شهرستانها را چطور ارزیابی میکنید؟ اتفاقی که برای پیکان و پاس در فصول گذشته افتاد و امسال هم ظاهرا مشهدیها دنبال چنین کاری هستند، این کار میتواند به بسط و گسترش فوتبال در نقاط مختلف کشور منجر شود؟
من به هیچ عنوان موافق این موضوع نیستم، چون تا استانی پتانسیل لازم را نداشته باشد، مستعد رشد نخواهد بود. فوتبال جایی رشد میکند که پتانسیل و زمینههای لازم برای رشد را داشته باشد و هر تیمی که رویای حضور در لیگ برتر را دارد باید بتدریج و پس از صعود به لیگهای مختلف و در نهایت لیگ برتر، در سطح اول فوتبال ایران عرضاندام کند. در کنار این رشد تدریجی، 10 بازیکن بومی و خوب هم به سطح اول فوتبال ایران معرفی کند. باید این موضوع برای همه استانهایی که طالب حضور در لیگبرتر هستند، جا بیفتد.
ازجمله موارد دیگری که در حاشیه لیگ نهم بحث آن خیلی داغ شد فوتبال ناپاک و مقوله دوپینگ در لیگ بود. به عنوان یکی از مربیان لیگ برتری در این زمینه چه نظری دارید؟
تبانی چون قابل اثبات نیست نمیتوان راجع به آن صحبت کرد، از طرفی هم نمیتوان به طور کامل آن را انکار کرد. در مجموع به نظر من ورزش فوتبال که یک ورزش هیجانی و سالم است، حیف است با این قبیل مسائل آلوده شود.
در آستانه جام جهانی فوتبال هستیم، به نظر شما عدمصعود به جام جهانی چه پیامدهایی برای فوتبال ما در بر داشته است؟
معتقدم جای فوتبال ایران در جام جهانی خیلی خالی است. متاسفانه فوتبال ما هر دوره که از راهیابی به جامجهانی بازمیماند، چند سال عقب میافتد. از طرف دیگر هربار که رفتیم جام جهانی، فوتبال ما رشد قابل ملاحظهای کرده است. به طوری که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فنی و کسب تجربه این رشد بسیار ملموس بوده است. زیرا به دلیل شناختی که در سطح جهان از فوتبال ایران به وجود میآید چند بازیکن ما لژیونر میشوند. متاسفانه در این دوره ما به جام جهانی نرفتیم و برای بازگشت به روزهای اوج فوتبال ایران و عقبافتادگی ناشی از عدم این صعود باید خیلی سخت تلاش کنیم.
به نظر میرسد در انتخاب کادر فنی تیم ملی فدراسیون بسیار احساسی و بیبرنامه عمل کرد. از طرفی عدهای معتقدند اگر دایی در تیم ملی باقی میماند میتوانست تیم ملی را به جام جهانی ببرد یا دستکم موفقتر عمل کند.
من نمیگویم اگر دایی سرمربی تیم ملی باقی میماند موفقتر عمل میکرد و نتایج بهتری میگرفت، اما زمان لازم را در اختیار او نگذاشتند تا امروز بتوان در رابطه با عملکرد و کارنامه او بخوبی قضاوت کرد.
عملکرد و برنامههای افشین قطبی را چطور ارزیابی میکنید؟
قطبی سال اولی که وارد فوتبال ما شد به خاطر ادبیاتش جایگاهی برای خود دست و پا کرد، اما به لحاظ فنی همه میدانند او یک هفته مانده به لیگ هفتم وارد ایران شد و هدایت پرسپولیس را به عهده گرفت و کار اصلی برای پرسپولیس را که قهرمان لیگ شد حمید استیلی انجام داد و قطبی این وسط تنها برداشت کرد. سال بعد دیدیم که قطبی چه عملکردی داشت. به هر حال معتقدم فوتبال ایران به مربیان بزرگ خارجی نیاز دارد. مربیانی چون ایویچ که با حضور خود در ایران، زمینهای را فراهم میآورند تا مربیان داخلی از تجربیات آنان بهرهمند شوند.
حریفان همگروه ایران در جام ملتها را چگونه ارزیابی میکنید؟
میتوان گفت گروه ایران هم آسان و هم سخت است. عراق پتانسیل زیادی دارد. با وجود شرایطی که در کشور عراق حاکم است، اما چون مردم این کشور عاشق فوتبال هستند و از نظر فیزیک بدنی هم به فوتبال ایران نزدیک هستند برای ما لقمه گلوگیری خواهند بود. امارات هم کمکم خود را در فوتبال آسیا به جایگاه مناسبی میرساند و کره شمالی هم سیری صعودی داشته و تیمی بسیار پرقدرت است. مطمئن باشید فوتبال بدون برنامه سیر صعودی نخواهد داشت و اگر دیر بجنبیم باز هم از قافله رقبای آسیایی عقب خواهیم ماند.
نامجو مطلق، فکور و بیحاشیه
مجید نامجو مطلق ازجمله مربیان فهیم و با شخصیت فوتبال کشورمان به حساب میآید. مربی آرام و ساکتی که با حاشیه میانهای ندارد و بیشتر از آن که خواسته باشد با هیاهو موجودیت خود را ثابت کند، ترجیح میدهد با کار و عملکرد مثبت خود، جایگاهش را در فوتبال ایران تثبیت کند.
مجید نامجو مطلق که در بین هواداران استقلال ارج و قربی ویژه دارد، در لیگ نهم و درست در شرایطی که استقلال به بنبست نتیجهگیری رسیده بود و بر مبنای آن موقعیت صمد مرفاوی به عنوان نفر اول فنی آبیپوشان پایتخت به خطر افتاده بود، به یاری تیم محبوبش شتافت تا با همفکری او و رابطه خوبش با بازیکنان، استقلال از بنبست موجود خارج شده و به نتایجی خوب و در خور توجه دست یابد.
بیشک اگر نامجومطلق خیلی زودتر از اینها (21 دی ماه 88 و از هفته 23 لیگ) به مجموعه کادر فنی اضافه میشد، تاثیرگذاریاش دوچندان میشد، اما به هر حال حضور12 هفتهای او در مجموعه کادر فنی استقلال نیز تاثیرات مثبت خود را بر جای گذاشت تا استقلال که با شکست در دربی، از کورس رقابت عقب افتاده بود با جبران ناکامیها و پشت سر گذاشتن پرسپولیس، برای کسب مقام دومی لیگ، با ذوبآهن رقابت شانه به شانه داشته باشد، اما تساوی در ایستگاه آخر و در مصاف با پیکان، استقلال را به عنوان سوم راضی کرد تا با جدایی صمد مرفاوی از این تیم و تغییر و تحولات مدیریتی باشگاه استقلال و آمدن علی فتحاللهزاده و پرویز مظلومی، از نامجو مطلق به عنوان گزینه اول دستیاری مظلومی نام برده شود. مظلومی که پیش از این در ابومسلم نامجو مطلق را در کنار خود دیده است، به وی پیشنهاد همکاری داد و مصرانه نیز بر این خواست خود پای فشرد، اما نامجو مطلق که با پایان لیگ اعلام کرده بود از این به بعد میخواهد بعنوان نفر اول فنی در تیمی مسوولیت بگیرد، به پیشنهاد مظلومی پاسخ منفی داد تا شرایط متفاوتی را برای خود در دنیای فوتبال مورد توجه قرار دهد.
بایستی اشاره کنیم که استقلال قبل از آمدن نامجو مطلق، از 7 بازی خود صاحب سه باخت، سه مساوی و یک برد شده بود که با حضور وی این معادله عوض شد تا طی 12 هفته لیگ، استقلال صاحب 8 برد، دو تساوی و دو باخت شود.
به هر صورت امثال نامجو مطلقها، سرمایه فوتبال ایران هستند و باید شرایطی را ایجاد کرد که فوتبال ما هرچه بیشتر از دانش و تجربه آنان بهرهبرداری کند.
امید توفیقی ـ محمدرضا مدنی / جامجم
در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حسن هانیزاده در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی در یادداشتی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رهبر در گفتوگو با جامجم:
در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با رئیس شورای تامین دام کشور وضعیت بازار واردات گوشت را بررسیکردیم
در گفتوگوی «جامجم» با مینا مهرنوش، کارآفرین و عضو هیات علمی دانشگاه تهران: