در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
ابتکار:کدامیک؟ فتنه یا بحران؟
«کدامیک؟ فتنه یا بحران؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم سعید معصومی است که در آن میخوانید؛ دو گروه سیاسی در برداشت از اوضاع سیاسی بعد از انتخابات از کلمات خاصی استفاده میکنند. گروهی حوادث بعد از انتخابات را بحران و گروهی دیگر آن را فتنه قلمداد میکنند. استفاده از هر یک از کلمات فوق برای نامگذاری، بار سیاسی ویژهای دارد که تبیین آن پشت پرده بسیاری از حوادث را روشن می کند.
بحران یعنی شرایط بگونهای است که نظام در آستانه فروپاشی است و اگر اقدامی انقلابی صورت نگیرد همه چیز از دست میرود.
فتنه یعنی شرایط در حالت عادی خود، خوب پیش میرود ولی جریاناتی سعی در اختلال در مسیر درست آن دارند و مایل هستند نظام به سمت فروپاشی برود.
شکست خوردگان در انتخابات اوضاع را بحرانی میدانند. در مقابل پیروزشدگان از حوادث پس از انتخابات از آن به عنوان فتنه نام میبرند.
بحران و فتنه هرکدام علائمی دارند که با بررسی میدانی آنها در اوضاع ایران میزان تطبیق آنها با شرایط عینی را مشخص میشود. در اینجا به معیارهای نظری وجود بحران و سپس به علائم وجود فتنه در جامعه اشاره میکنیم.
علائم نظری وجود بحران در جامعه
1. نظام قادر به پاسخگویی نیست. یعنی عملکردها و رفتارها نظام را غیر قابل دفاع کرده است.
2. نظام قابل دفاع است ولی آنقدر قوی نیست که بتواند از عهده فشارها برآید و عنقریب شکست خواهد خورد.
3. مدیریت فعلی قادر به هدایت نظام در مسیر صحیح نیست و هر لحظه اوضاع را بدتر میکند.
4. افکار عمومی از نظام حمایت نمیکند. به عبارتی نظام به عدم مشروعیت دچار شده است و برای حفظ خود به روشهای پلیسی و دیکتاتوری روی میآورد.
5. نظام از مبانی اصیل انقلاب و خط امام فاصله گرفته و موجب یاس و ناامیدی یاران انقلاب شده است.
علائم نظری وجود فتنه در نظام
1. کلیت نظام در مسیر درستی است. عدهای سعی در ایجاد اختلال در این مسیر دارند.
2. گروهی ایستادگی روی اصول اساسی انقلاب اسلامی را به تحجر تعبیر کرده و دست کشیدن از اصول را همراهی با جامعه جهانی میدانند.
3. قانون رعایت نمیشود و عدهای سعی در اقدامات فراقانونی دارند. نظم عادی جامعه توسط گروهی دچار اختلال میشود. اختلال میتواند در حوزههای سیاسی؛ اقتصادی و یا حتی اخلاقی باشد.
4. گروهی در صدد بر هم زدن آرامش مردم هستند.
5. گروهی مدام در صدد سیاه نمایی بوده و اوضاع را بحرانی جلوه میدهند و سعی در ناامید سازی مردم دارند.
6. تحرکات دشمنان دیرینه انقلاب و اسلام و ایران زیاد میشود.
7. گروهی در صدد القاء شبهات در مبانی اسلام و انقلاب و اصول قانون اساسی دارند.
در این میان میبایستی به یک نکته کلیدی و مهم اشاره کنیم. طرفداران نظریه بحران مایل هستند تا بحران در جامعه وجود داشته باشد و حتی تشدید شود و در مقابل طرفداران نظریه فتنه با فتنه مقابله میکنند و سعی در بحران زدایی دارند.
نکته دیگر آن است که دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام و ایران بشدت طرفدار نظربه بحران هستند و با تمام قوا وجود بحران را در رسانههای خود تبلیغ میکنند.
موارد فوق علائم و نشانههای نظری وجود بحران و فتنه را بیان میکند. حال میبایستی شرایط موجود جامعه را با مشاهده عینی مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم در نهایت به برداشتی صحیح از برسیم.
1. انقلاب سی انتخابات را برگزار کرده است. لذا قطعا نطام از لحاظ جمهوریت دارای مشروعیت است. سال گذشته در ایران انتخابات با شکوهی انجام شد. طرفداران نظریه تقلب نتوانستند مطابق قانون انتخابات سند و مدرکی برای مخدوش دانستن نتایج آراء ارائه دهند.
2. انقلاب دارای بنیانهای قوی است. همین بنیانهای قوی آن را از حوادث کمر شکن سالم بیرون آورده است. دشمنی آمریکا نسبت به ایران به مراتب بیشتر از عراق و افغانستان است. تمایل به نابودی ایران در دولتمردان آمریکا زیاد است. تنها دلیل عدم حمله نظامی آمریکا به ایران قدرت انقلاب اسلامی در داخل و خارج آن است که هزینه هرگونه حمله برای آمریکا بشدت بالا میبرد.
3. ایران پس از هر توطئه، قوی تر از گذشته سر بلند کرده است. این قدرت در حوزههای دفاعی، علمی و اقتصادی غیر قابل انکار است.
4. مسیر حوادث بخوبی و با صراحت نشان داد که اعتراض به نتایج انتخابات بهانهای بیش نبوده است. بلکه در این مدت شعارها و حرکاتی مشاهده شد که قصد و غرض اصلی بسیاری از جریانات سیاسی را مشخص ساخت. شعارهای نه غزه نه لبنان، ترویج سکولارسیم، زیر سوال بردن مبانی قطعی اسلام مانند امامت و اصالت قرآن، ضدیت با اصل ولایت فقیه، نشان داد که در پس جریانات توطئهای برای براندازی در جریان است.
5. در سالهای اخیر دهها تلویزیون وهزاران سایت ضد انقلابی مانند قارچ شروع به کار کردند. همگی این رسانهها سعی در سیاه نمایی و القاء ناامبدی و ترساندن از فروپاشی را در دستور کار خود قرار دادند. بحران نمایی و بحران سازی بخصوص در حوادث بعد از انتخابات تنها وظیفه اصلی این بوقهای استکباری بوده است.
استفاده از قوه قهریه پس از انتخابات
نظام تصمیم گرفت در مواردی و برای کنترل اوضاع از قوه قهریه و زندان استفاده کند. ظرفداران نظریه بحران از این رویکرد به عنوان برخورد قهرآمیز نظام علیه افکار عمومی و حاکم شدن شرایط پلیسی و امنیتی نام میبرند. در نظر آنها استفاده از قوه قهریه و دیکتاتوری نشان دهنده بحران مشروعیت است.
طرفداران نظریه فتنه در توجیه این مسئله تحلیل دیگری دارند. برای اثبات این نظر دلایل زیر آورده میشود.
1. صرف استفاده از قوه قهریه، نشان دهنده ظهور دیکتاتوری و حاکم شدن شرایط امنیتی نیست. هم اکنون در بسیار از کشورها برای جلوگیری از بی نظمی از پلیس استفاده میکنند. این در حالی است که ثبات آن کشورها در معرض خطر نیست. حضور نیروی انتظامی در جلوگیری از تنشهای انتخاباتی امری بسیار عادی حتی در کشورهایی با نظام دمکراتیک است.
2. این درست است که تمامی دیکتاتورها و نظامهای غیر مشروع از قوه قهریه استفاده میکنند، ولی هرگونه استفاده از زور نشان دهنده وجود دیکتاتوری ظالمانه نیست. همان امیرالمومنینی که بواسطه شدت عدالتش در محراب به شهادت رسید و از شنیدن خبر بیرون آوردن خلخال از پای زن یهودی در جامعه اسلامی برخود لرزید، در یک روز قریب به چهارهزار نفر از خوارج را به قتل رساند و در جنگ جمل شکست سختی را به یاران دیرینه ولی پیمان شکن خود وارد کرد.
3. استفاده از نیروی پلیسی در حوادث بعد از انتخابات در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار کم و محدود است. حداکثر کسانی که در حوادث یکساله گذشته کشته شدند 35 نفر است که حدود بیست نفر آنها از بسیجیها و نیروهای طرفدار نظام هستند. در همان شرایط در عراق روزانه صدها نفر با عملیات تروریستی و انفجار بمب کشته میشدند. شرکتهای امنیتی آمریکایی مانند بلک واتر در خیابان مردم را کشتار میکنند و آب از آب تکان نمیخورد. همین شرایط در افغانستان و پاکستان هم وجود دارد.
4. نظام مجبور گردید برای کنترل اوضاع تعدادی از افراد کلیدی را دستگیر کند. ولی پس از مدتی تقریبا همه آنها را آزاد کرد. رهبران جناح مقابل آزادانه و با حمایت نیروی حفاظتی دولتی، هر روزه بر علیه نظام بیانیه میدهند و طرفداران خود را تحریک به بی نظمی میکنند.
5. وجود دیکتاتوری به معنای عدم پاسخگویی است. دیکتاتور، بدلیل آنکه نمیتواند توجیحی برای رفتار خود داشته باشد، سعی در ایجاد خفقان و زور دارد. در نظام دیکتاتوری انتخاباتی وجود ندارد و در صورت وجود آن، مردم در صحنههای نمایشی انتخابات شرکت نمیکنند. ولی در انتخابات سال گذشته 85 درصد مردم شرکت کردند. آیا این میزان حضور مردم نشان دهنده احساس آزادی بیان و عقیده نیست؟
6. حضرت آیت الله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب هیچگاه از پاسخگویی خودداری نکرده اند. در شرایط بحرانی، ایشان خود شخصا وارد میدان میشوند و استدلال کرده و اوضاع را تحلیل میکنند. این تحلیلها آنقدر پخته و دلسوزانه است که تاکنون کسی نتوانسته ردی بر آنها وارد نماید. این همان تاسی به امام المتقین علی است که قبل از شروع جنگ با خوارج، سخنرانیهای روشنگرانه زیادی برای آنها میکرد و آنها را از جنگ و مقابله بر حذر میداشت. رهبر انقلاب نیز، قبل از هر اقدامی مردم را صادقانه در جریان اوضاع قرار میدهد. همین برخورد صادقانه ایشان بود که دل مهربان مردم قدرشناس ایران را ربود تا آنها نیز در یوم الله نهم دی و بیست و دوم بهمن سال گذشته یکپارچه به حمایت از نظام آمدند و فریاد مرگ بر منافق سردادند.
7. هیچ فرد ایرانی دوست ندارد ظلم و فشار، شکنجه و اعدام در ایران وجود داشته باشد. ولذا همه دلسوزان ایران باید در کاهش این موارد، در صورت وجود، تلاش نمایند. ولی مع الاسف بعضا طرفداران نظریه بحران سعی در بزرگنمایی این موارد در ایران دارند. آقای کروبی بدون هیچ مدرک و سندی اتهام تجاوز در زندانها را مطرح کرد. آقای موسوی در مجلس ختم سعیده پورآقایی که ادعا میکردند به او تجاوز شده و بدنش را سوزانده اند و پنهانی دفن کرده اند شرکت کرد. این درحالی بود که این خانم زنده بود. آنها برای القای بحران و دیکتاتوری در جامعه تلاش زیادی را برای بزرگنمایی اعدامها و کشتنها در ایران کردند. انبوه ماهوارهها و سایتهای ضد انقلابی نیز هماهنگ با آنها، تصویری سیاه از اوضاع ایران نشان میدهند که اگر کسی در ایران نباشد فکر میکند همه مردم ایران در صف اعدام هستند و هر روز هزاران نفر به جوخههای اعدام سپرده میشوند.
در نظامهای دیکتاتوری، مظالم و ستمها آنقدر زیاد است که برای اثبات ظلم و جنایت نیازی به صحنه سازی نیست. اینکه پروژه قتل ندا آقا سلطان در ایران توسط عوامل خارجی انجام میشود، و آقای موسوی در مجلس ختم آدم زنده شرکت میکند و سعی در تهیه لیست دورغین اعدام هفتاد و دو تن میکند و اعدام تروریستهای آدمکش را به عنوان اعدام دگراندیشان اعلام میکنند، نشان دهنده آن است که دستشان خالی است و نظام آنقدر از قوه قهریه کم استفاده میکند که نمیتوان با استناد به موارد واقعی چهره نظام را کریه نشان داد. لذا باید با دروغ پردازی، کشتن و نظام را متهم کردن این خلا را جبران کرد و وجود بحران را در ایران ثابت کرد.
نظامهای ارزشی جاذبه و دافعه دارند. نظامی که فقط دافعه و یا فقط جاذبه داشته باشد، دیگر ارزشی نیست. پافشاری امیرالمومنین روی اصول، موجب آن شد تا اشراف به قدرت رسیده، رانت خواران حکومتی و دشمنان دیرینه اسلام که زخم شمشیر او را چشیده بودند؛ در مقابل این عدالت مجسم صف آرایی کردند. وجود مخالف در دوران علی به هیچ عنوان از حقانیت او کم نمیکند.
جمهوری اسلامی ایران یک نظام ارزشی است که بر پایه اصول قطعی دین مبین اسلام پایه گذاری شده است. این نظام بنا به طبیعت ارزشی خود میبایستی جاذبه و دافعه داشته باشد. وجود مخالفین نظام و حتی منتقدین به عملکردها امر طبیعی است. انقلاب اسلامی دشمنان دیرینهای مانند استکبار جهانی، اشراف خوشگذران داخلی، مخالفین وجود دین و ایمان در جامعه دارد. این دشمنان هیچگاه دست از دشمنی خود بر نداشته اند و هر لحظه مترصد فرصتی هستند که بتوانند ضربه خود را وارد نمایند.
وجود اختلاف در گروههای سیاسی نیز امری طبیعی است. در حقیقت فلسفه وجودی انتخابات در کشور برای قضاوت مردم در مورد اختلاف عقیده و روش اداره کشور توسط گروهها و جناحهای مختلف است. اینکه طرفداران نظریه بحران وجود مخالفین را نشانه بحران میدانند غلط است.
تبدیل شدن بعضی عناصر سست عنصر انقلابی و طرفدار گذشته به مخالف و ضد نظام نیز چیزی را ثابت نمیکند. مردم دارای کششها و علایق و قدرتهای مختلف هستند. شیطان هم در کمین است تا اگر بتواند با استفاده از نقطه ضعفها، افراد ضعیف را از جرگه مومنین خارج نموده و حتی آنها را به جنگ را طرف حق ببرد. امیر المومنین افتخار خود را جنگ با اهل قبله میداند.
طرفداران نظریه فتنه که بسیاری از مومنین و دلسوزان انقلاب را شامل میشوند، معتقد هستند آنچه پس از انتخابات رخ داد فتنهای سازمان دهی شده بود که هدف اصلی آن اسلام زدایی، حذف مبانی خط امام، بدنام کردن نیروهای حافظ نظام مانند روحانیت،سپاه و بسیج و از بین بردن اصل ولایت فقیه بود.
از انتخابات به عنوان بستر فتنه و مخالفت با مدیریت تیم آقای احمدی نژاد فقط برای یارگیری و فریب افکار عمومی استفاده شد تا با ایجاد بحران در جامعه بتوانند کار را تا براندازی کامل نظام پیش ببرند.
فتنه همانند بیماری نظام سالم را مورد حمله قرار میدهد. ولی بحران نمایانگر فساد کلیت نظام است. وجود بحران در جامعه انقلابی اسلامی ما یک ننگ و بدنامی است. وجود بحران موجب ضعف ایران در جهان میشود. دشمنان انقلاب را برای ضربه زدن به طمع میاندازد.
امریکا را برای حمله نظامی و زدن تیر خلاص به کشوری که سی سال خار چشم او بوده است تشویق میکند. کشورهای دوستدار انقلاب را دچار شک و ناامیدی میکند. دست استکبار جهانی را برای وضع تحریمهای بیشتر بازتر میکند. پیشرفت و ترقی کشور دچار اختلال میشود. عناصر ضعیف النفس داخلی را به سمت بی دینی میبرد. و دشمنان داخلی نظام را برای ایجاد بی نظمی و شورش آماده میکند. و ...
براستی طرفداران نظریه بحران با اصرار بر اثبات وجود و حتی ایجاد بحران به دنبال چه چیزی هستند؟ در جواب باید گفت در صورتی که بحران به رسمیت شناخته شود، میبایستی در مدیریت فعلی جامعه تغییرات اساسی صورت گیرد. در این شرایط میتوان نتایج انتخابات را نیز نادیده گرفت و مدیریت فعلی را حتی اگر پیروز انتخابات باشد کنار زد و تیم جدیدی را روی کار آورد.
طرفداران نظریه بحران، عامدانه و یا جاهلانه فقط برای تصاحب چند صباحی قدرت حاضر شده اند آبرو و حیثیت نظامی را که ثمره امام بزرگوار و خون صدها هزار شهید است را لجن مال کنند. زهی خیال باطل که نمیدانند نوری را که خدای متعال روشن کرده باشد با دهانهای ناپاک خاموش نمیشود.
جامعه ایران نه تنها شرایط بحرانی ندارد بلکه توانسته است با قدرت و قوت خود را از فشار دشمنان رها کرده و قوی تر، شفافتر و خالص تر از گذشته به مسیر خود ادامه دهد.
رسالت:انسجام دولت و مجلس
«انسجام دولت و مجلس»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی سه شنبه گذشته در دیدار با نمایندگان مجلس بر ضرورت همکاری و انسجام بین دولت و مجلس تاکید فرمودند. دولت کنونی به لحاظ اقتدار ملی پر قدرت ترین دولت پس از انقلاب است. رئیس دولت در انتخابات نهم و دهم رای نیرومندی از مردم گرفته است. کابینه دهم مستظهر به پشتیبانی مجلس و رای بالای نمایندگان محترم است. مجلس هشتم نیز برآمده از آرای میلیونی مردم در جای جای کشور است و سومین سال قانونگذاری خود را می گذراند.
مجلس در تبعیت از رهبری معظم انقلاب و نیز ملت همکاری صمیمانه ای با دولت دارد. رئیس مجلس از فرهیختگان و از چهره های شناخته شده انقلاب می باشد و نمایندگان محترم نیز خود را مکلف به همگرایی با دولت در حل مشکلات مردم می دانند. چرا که هر دو نهاد انتخابی برآمده از رای مردم از یک آبشخور فکری و نظری یعنی اصولگرایی تغذیه می شوند.
اما یک واقعیت را نباید از نظرها دور داشت و آن اینکه ما به تعبیر مقام معظم رهبری در وسط معرکه «نبرد نرم» دشمن علیه انقلاب قرار داریم.
هوشمندی دولت و مجلس در همراهی با آرای ملت همیشه توطئه های دشمن را خنثی کرده است. ولی وجود یک رگه مسموم و غیر محسوس در اخلال بین همکاری قوا و بویژه همکاری دولت و مجلس را نباید انکار کرد.
دشمن روی شکاف در حاکمیت بخصوص شکاف بین دولت و مجلس حساب باز کرده است و ممکن است هر جا که «غفلت» و یا «جهل» نسبت به اهمیت همگرایی دولت و مجلس دست دهد از همان در برای «واگرایی» وارد شود.
باید بپذیریم در مجلس علایق و سلایق گوناگون حتی میان اصولگرایان وجود دارد. باید به همه آنها احترام گذاشت. هنر کار با سلایق و علایق متفاوت از جمله پیچیدگی های سیاست ورزی و سیاستمداری است. تحلیل عقلانی «مشکلات» و پرهیز از نگاه کینه ورزانه و خصومت آمیز بسیار رهگشا است. گاهی در درون مجلس مناسبات نمایندگان با هم و مناسبات آنها با دولت از مرز عقلانیت، اخلاق و قانون عبور می کند. این رویکرد نادرستی است و کار به متهم کردن و بد و بیراه گفتن می کشد. دوای این درد همان طور که مقام معظم رهبری در این دیدار فرمودند؛ بررسی های کارشناسانه و دقیق در کمیسیون ها و حرکت در مرز واقع گرایی و آرمانگرایی است.
کارشناسان پایه و مایه اصلی همگرایی دولت و مجلس هستند. اگر آنها در داده های کارشناسی دقت نکنند و یا خدای ناکرده بخواهند در راستای اخلال در روابط نمایندگان با هم و روابط آنها با دولت گام بردارند، یک نقطه آسیب اصلی را به وجود آورده اند. یکی از وظایف اصلی کارشناسان بویژه در حوزه اقتصاد تنظیم فرایند «اجماع سازی» است. مجلس و دولت باید در نوع تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها در رسیدن به اجماع ماهرانه عمل کنند.
روند تصویب لایحه هدفمند کردن یارانه ها و نیز بودجه سال89 در مجلس روند درستی نبود یکی از اشکالات مهم که بارها در مقالات «رسالت» به آن اشاره شده است این است که میزان «تصرفات» مجلس در لایحه دولت به بهانه «بررسی» به قدری است که «لایحه» را به شکل «طرح» در می آورد و به فلسفه و جایگاه وجودی دولت در ارائه «لوایح» آسیب می زند. این آسیب خود را در اجرا نشان می دهد و اکنون سه ماه از سال گذشته و اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها در ابهام قرار دارد.
اکنون مجلس در برابر آزمون جدیدی قرار دارد و آن تصویب لایحه برنامه پنجم توسعه است. این لایحه باید قبل از ارائه بودجه سال90 حتما تصویب شود. دولت نیز باید بودجه سال90 را بر اساس برنامه پنجم ارائه کند.
اگر مجلس و دولت در تنظیم برنامه زمان بندی این دو لایحه دقیق عمل کنند می توان به همکاری صمیمانه و نهایتا انسجام دولت و مجلس امیدوار بود.
مدل ریاضی بودجه سال آینده دقیقا باید منطبق با مدل هندسی برنامه پنج ساله پنجم باشد. اگر در این انطباق دقت صورت نگیرد ممکن است در اجرای برنامه آن طور که مورد نظر دولت و مجلس است، اخلال به وجود آید. کما اینکه این اخلال در اجرای برنامه پنج ساله چهارم گاهی دیده شده است.
مردم سالاری:تعامل دولت با مجلس
«تعامل دولت با مجلس»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم کورش شرفشاهی است که در آن میخوانید؛اگر چه هفتم خرداد سالروز تاسیس مجلس شورای اسلا می است اما نمایندگان مردم در خانه ملت هجدهم و نوزدهم خرداد را برای تجدید میثاق با رهبری و بنیانگذار نظام برگزیدند زیرا مجلس هشتم برای سومین سال ادامه فعالیت خود، هیات رئیسه جدیدش را انتخاب کرده بود. نمایندگان ابتدا به دیدار مقام معظم رهبری رفتند تا خطوطی که ایشان ترسیم می کنند چراغ راه آینده شان باشد. حضرت آیت الله خامنه ای امر فرمودند که آرمانگرایی در کنار واقع بینی، همکاری صمیمانه دولت و مجلس و بررسی های کارشناسانه و دقیق در کمیسیون ها در دستور کار مجلس قرار گیرد تا حرکت روبه جلو کشور شتاب روز افزونی داشته باشد. ایشان تاکید کردند که نباید در دولت انگیزه نافرمانی از مجلس به وجود آید و در مجلس نیز نباید مطلقا انگیزه معطل کردن دولت وجود داشته باشد اما با نگاهی به گذشته نه چندان دور لازم است یک بررسی اجمالی در خصوص عملکرد دولت و مجلس داشته باشیم.
امروز آنچه که در دولت اهمیت دارد باورها و برنامه های قوه مجریه است و آنچه که در مجلس مصوب می شود چنانچه مغایر دیدگاه های دولت باشد به مرحله اجرا نمی رسد و اگر هم اجرایی شود در قالب آیین نامه با قانون مصوب تطبیق ندارد. طی 5 سال گذشته که کمتر موردی را می توان یافت که دولت مخالف آن بوده اما به احترام نظرات نمایندگان مردم در خانه ملت، آن قانون را مطابق مصوبه اجرا کرده باشد حتی لایحه جامع ایثارگران از سوی دولت تامین اعتبار نشد در حالی که دولت می توانست آن را در قالب لایحه بودجه سال های آتی تامین اعتبار کند تا اجرایی شود و در مجمع تشخیص خاک نخورد.یا بحث لا یحه هدفمند کردن یارانه ها که قرار بود از اردیبهشت ماه اجرایی شود اما به دلیل آن که دولت به دنبال اعمال دیدگاه های خودش در اجرای این لا یحه است آن را با تاخیر اجرایی می کند البته از این دست موارد بسیار است که هریک جای بحث و تامل دارد اما در این جا یک سوال مطرح می شود که چرا دولت گمان می کند مصوبات نمایندگان مردم در خانه ملت کارشناسانه نیست.
البته اتفاقی که در کمیسیون اصل 90 رخ داد و رئیس جمهور وزرای خود را برتر از نماینده ای دانست که با چند هزار رای به مجلس راه یافته نیز جای تامل دارد. شاید ما از تفسیر قانون اساسی بی خبریم و نمی دانیم که قوه مجریه هیچ برتری و الزامی نسبت به قوه مقننه و قضاییه ندارد شاید نمی دانیم که قرار است همه چیز را دولت تعیین کند و بقیه گوش به فرمان باشند و شاید خیلی چیزها را نمی دانیم اما آنچه را که نمی توان نادیده گرفت فرمایشات امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلا می ایران است که مجلس را در راس امور معرفی کرده اند. به هرحال امید آن می رود که این روزها و این رویکردها نیز به پایان برسد از خداوند می خواهیم تا کشتی نظام اسلا می همچنان بر پهنه سیاست کینه ورزانه سلطه گران جهان در امنیت کامل شناور بماند و تنها راه این موضوع انقیاد دولت از مجلس است و همکاری مجلس با دولت.
کیهان:آزموده را آزمودن خطاست
«آزموده را آزمودن خطاست»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن میخوانید؛ در حالی که خبرگزاری نووستی به نقل از وزیر امور خارجه فرانسه آورده بود؛ مساله تصویب تحریم های جدید علیه ایران پس از 14ژوئن (24 خرداد) بررسی می شود و پاسخ رسمی به پیشنهاد مشترک ایران، برزیل و ترکیه در خصوص برنامه هسته ای ایران داده خواهد شد، دیروز هم نامه های پاسخ آمریکا، روسیه و فرانسه به پیشنهاد تهران، تحویل آژانس و مقامات کشورمان شد و هم قطعنامه جدید تحریم علیه ایران در شورای امنیت به تصویب رسید.
ناکامی غرب به سرکردگی آمریکا عدم موفقیت در اجماع کامل اعضا در تصویب قطعنامه بود. مخالفت های گسترده برزیل، ترکیه و لبنان، اجماع را شکست و نهایتا قطعنامه با 12 رای مثبت، 2 رای مخالف(ترکیه و برزیل) و یک رای ممتنع(لبنان) به تصویب رسید. آمریکا با کمک انگلیس و فرانسه تلاش بسیاری برای به اجماع رساندن این مصوبه کردند.
از مفاد اصلی پاسخهای غرب به پیشنهاد ایران، خبری منتشر نشده است ولی آژانس ضمن اعلام رسمی دریافت پاسخها، گفته: به هر کدام از نامه ها، برگه های یکسانی با عنوان «نگرانی هایی درباره بیانیه مشترکی که توسط ایران به آژانس انرژی اتمی ارائه شد» پیوست شده است.
یک مقام آگاه مدعی شده است که این کشورها در نامه های جداگانه خود مجددا موارد تکراری گذشته را ذکر کرده و مخالفت یا موافقت خود را با بیانیه تهران اعلام نکرده اند. ظاهرا محتوای اصلی این نامه ها پرسش هایی در ارتباط با بیانیه سه جانبه تهران درباره مبادله سوخت هسته ای است.
نکته حائز اهمیت این است که این نامه همزمان با صدور قطعنامه تحریم علیه ایران در شورای امنیت صادر شده است. در حالی که پرسش های آمریکا، روسیه و فرانسه درباره پیشنهاد تهران حکایت از ایجاد فضای جدید برای مذاکره دارد، در عین حال صدور قطعنامه جدید، از تناقض و دوگانگی رفتار غرب با پرونده هسته ای ایران، پرده برمی دارد. این تلاش در حالی صورت می گیرد که گروه نم (اعضای جنبش عدم تعهد) در جلسه بعدازظهر دیروز شورای حکام آژانس، بیانیه ای به نفع تهران صادر و در آن بر استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای و چرخه سوخت برای کشورمان تاکید کرده اند. این بیانیه تصریح می کند که جنبش عدم تعهد، دیپلماسی و گفت وگو را تنها راه حل بلندمدت برنامه هسته ای ایران می داند و به همین منظور همه کشورهای عضو را نسبت به مشارکت مثبت تشویق می کند.
واقعیت آن است که رفتارها و سیاست های دوگانه ای از سوی برخی سازمانهای بین المللی مشاهده می شود. در حالی که آژانس بین المللی انرژی اتمی بارها بر فقدان هر نشانه ای حاکی از غیرصلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران تاکید کرده، اما شورای امنیت سازمان ملل تحت تاثیر قدرتهای استکباری اقدام به صدور قطعنامه جدید تحریم علیه ایران کرد. همه اینها در حالی است که هیچ نظارتی بر فعالیت های هسته ای و جنگ طلبانه رژیم صهیونیستی اعمال نشده و از طرف دیگر اقدامی نیز علیه این رژیم صورت نمی گیرد.
2- هفته ای که گذشت اجلاس سیکا در کشور ترکیه برگزار شد. سیکا مجموعه ای از کشورهای آسیایی شامل 20 عضو اصلی و 10عضو ناظر است که وظیفه برنامه ریزی برای حفظ امنیت کشورهای منطقه اعم از حوادث و بلایا، مبارزه با مواد مخدر و تروریسم را برعهده دارد. سیکا تلاش می کند همکاری های اقتصادی بین اعضا را نیز به صورت فراسازمانی مورد تشویق قرار دهد. این سازمان به پیشنهاد قزاقستان در اکتبر 1999 و با هدف تقویت همکاری برای ارتقای صلح، امنیت و ثبات در آسیا و تسهیل اعتمادسازی میان کشورهای عضو برپا شد.
ایران در عالی ترین سطح در این اجلاس شرکت کرد. رئیس جمهور ایران طی یک سخنرانی رسمی، پیشنهادات هفت گانه تهران را برای تغییر در وضع موجود از بی عدالتی، تبعیض، تجاوز، جنگ، ناامنی و فقر به نفع ملتها و امنیت و صلح پایدار، مطرح کرد.
هرچند انتظار نمی رود که یک اجلاس بین المللی قادر باشد تمامی مسایل جهان را حل کرده و مشکلات را به پایان برساند ولی کارکرد بزرگ اینگونه نشست ها برقراری همسویی بین کشورها و ملت ها و ایجاد یک حرکت مستمر و هدفمند برای اصلاح نظام حاکم بر جهان است.
«سیکا» می تواند دامنه همکاریهای منطقه ای و بین المللی را تقویت کرده و تصمیمات جدیدی برای حرکت به سوی اهداف این سازمان اتخاذ نماید.
اما در حاشیه این اجلاس 2 اتفاق مهم دیگر روی داد؛ یکی محکومیت رژیم صهیونیستی در جنایات این رژیم و حمله به ناوگان کمک های بشردوستانه آزادی و دیگری مباحث هسته ای ایران.
به انزوا کشیدن رژیم صهیونیستی به سبب حمله وحشیانه به ناوگان آزادی و اعلام انزجار از اقدامات ددمنشانه صهیونیست ها از محورهای مهم نشست سیکا بود. تمامی اعضای حاضر در این اجلاس علیه جنایات رژیم اسرائیل موضع گرفتند تا حدی که در عکس دسته جمعی اعضای سیکا هیچ مقامی حاضر به ایستادن در سمت راست یا چپ سفیر رژیم صهیونیستی نشد.
عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه درباره عکس العمل کشورهای عضو سیکا در مقابل اسرائیل گفت که تمام کشورها با محکوم کردن رژیم صهیونیستی نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. اما از آنجایی که اسرائیل عضو سیکا است، امکان صدور بیانیه رسمی علیه آن وجود نداشته است!
همچنین وقتی دکتر احمدی نژاد با ارائه پیشنهادهای هفت گانه کشورمان خواستار محکومیت اسرائیل در ماجرای جنایات اخیر این رژیم شد، خشم صهیونیست ها درآمد و سفیر رژیم صهیونیستی وادار به ترک سالن اجلاس شد.
جنایات رژیم اشغالگر قدس که پایبند به هیچ یک از قوانین و الزامات بین المللی نیست، از حد خارج شده تا جایی که حتی صدای حامیان خود را نیز درآورده است. «دانیل کورتزر» سفیر سابق آمریکا در اسرائیل در مقاله ای که در روزنامه دامینیون پست نیوزیلند به چاپ رسانده تاکید می کند؛ اقدام دولت اسرائیل در حمله به کاروان کمک رسانی به غزه، وضعیت سختی را برای اسرائیل به وجود آورده است و نتیجه ای جز انزوای شدید اسرائیل در عرصه بین المللی ندارد.
وی در این مقاله با تاکید بر اینکه صهیونیست ها با این اقدام، خشم ملت ها را برانگیخته اند، می گوید: وضعیت کنونی با سابق بسیار متفاوت است و این بار حتی دوستان اسرائیل نیز این اشتباه بزرگ را تحمل نمی کنند.
کورتزر همچنین خاطرنشان می کند؛ اسرائیل باید خواسته جامعه جهانی برای تشکیل کمیته تحقیق به منظور بررسی این موضوع را بپذیرد زیرا امتناع از این کار باعث افزایش تنفر جهانیان از اسرائیل شده و این تنفر می تواند برای رژیم اسرائیل خطرآفرین باشد.
نمایندگان کنگره آمریکا نیز نامه ای سرگشاده تسلیم اوباما کرده اند و در آن از نقض مکرر قوانین بین المللی و حمله به غیرنظامیان توسط اسرائیل شکایت کرده و گفته اند که این رژیم باید مراقب تعهدات خود نسبت به آمریکا باشد. در بخشی از این نامه آمده است؛ اسرائیل باید پاسخگوی حمایت های ما، جان سربازان ما و سرمایه های میلیارد دلاری مالیات دهندگان آمریکایی باشد. این رژیم خیلی بیشتر از بی اعتنایی و خشونت بدون فکر علیه افراد بی گناه، به ایالات متحده مدیون است.
اتفاق دیگری که در حاشیه اجلاس سیکا افتاد، حمایت اعضا از برنامه هسته ای ایران بود.
عبدالله گل در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران درباره موافقت اعضای شورای امنیت برای صدور قطعنامه ضد ایرانی اظهار می کند؛ در حال حاضر چنین تصمیمی لازم نیست و همچنان امکان حل موضوع هسته ای ایران به شیوه های دیپلماتیک وجود دارد.
3- احمدی نژاد در ترکیه پیشاپیش پاسخ غرب را چنین می دهد؛ «اگر دولت آمریکا و متحدانش فکر می کنند که چماقی به نام قطعنامه بلند کنند و بعد بخواهند گفت وگو کنند، در اشتباه بسر می برند. ما در چارچوب عزت و احترام گفت وگو می کنیم و اگر بخواهند با بلند کردن چماق و زبان بی ادبی صحبت کنند، جواب آنها از قبل مشخص است.»
احمدی نژاد تاکید می کند؛ بدون تردید بیانیه تهران فرصت ارزشمندی برای غرب است تا فضا را برای همکاری های سازنده همه کشورها به منظور فعالیت های صلح آمیز هسته ای باز نماید. جمهوری اسلامی بر راه حل های دیپلماتیک و گفت وگوهای سازنده برای حل مشکلات فی مابین تاکید دارد. پیشنهاد تهران در بیانیه سه جانبه نیز حاکی از همین سیاست است، اما ظاهرا غرب به سرکردگی آمریکا، فرانسه و انگلیس بیشتر دنبال سازوکار تحریم و خلق چماق های جدید است. چماقهایی که سابق بر این بارها ناکارآمدی خود را در مقابل عزم و اراده ملت ایران برای احقاق حقوق مسلم خود و استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای نشان داده اند.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بیست ویک سال از فراق آن یار سفر کرده و پیر طریقتی که حقی عظیم بر یکان یکان این ملت دارد، گذشت؛ همو که با انقلاب بیبدیلش ما را از زیر یوغ سلطه بیگانگان رها کرد، دروازههای آزادی و استقلال را به روی ما گشود و جمهوری اسلامی را برای این مردم به ارمغان آورد.
امسال در سالگرد فراق پیر جماران، ملت وفادار ایران با حضور گسترده در مرقد مطهر امام خمینی، نمازجمعه را به امامت رهبر معظم انقلاب برگزار کردند. به همین مناسبت ایشان در دیدار روز سهشنبه با نمایندگان مجلس از حضور میلیونی مردم در مراسم سالگرد ارتحال مظهر انقلاب تقدیر کرده و آنرا پس از گذشت 21 سال به معنای اوج عاطفه و پیوند مردم با امام و آرمانهای ایشان توصیف فرمودند.
از رویدادهای این هفته باید به تلاش گسترده و رایزنیهای وسیع آمریکا برای تصویب چهارمین قطعنامه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. در این قطعنامه، ایران در زمینه خرید هرگونه کالا و خدمات مرتبط با صنایع دفاعی و موشکی و سرمایهگذاری در معادن اورانیوم منع شده و با محدودیتهایی در زمینه بانکی، بیمهای و کشتیرانی مواجه گردیده است. در این رابطه در طول هفته هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا تماسهای زیادی با همتایان روسی و چینیاش برقرار کرده تا اینکه توانست رای این دو کشور را برای تصویب قطعنامه با خود همراه کند. هرچند این قطعنامهها میتواند مشکلاتی در رابطه با فعالیتهای آزاد ایران در عرصه بینالمللی ایجاد کند ولی قطعا نخواهند توانست باعث توقف چرخه غنیسازی اورانیوم در ایران که از حقوق مسلم کشورهای عضو آژانس است بشود و ملت ایران با اعتماد به نفس و شناخت دوست و دشمن، گامهای نهایی را در جهت رسیدن به خودکفایی هستهای خواهد برداشت. تصویب این قطعنامه، تنها میتواند تعامل هستهای را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و ملت ایران را به استفاده از کلیه ابزارهای قانونی در مقابله با این باجخواهیها وادار سازد.
در نگاه به رویدادهای خارجی هفته، ادامه محکومیت جهانی جنایت رژیم صهیونیستی در حمله به کاروان کمک رسانی به غزه، تحولات افغانستان و ادامه بن بست در تشکیل دولت جدید عراق، مهمترین خبرها بودند.
با وجود گذشت بیش از یک هفته از حمله رژیم صهیونیستی به کاروان بینالمللی کمک رسانی به مردم غزه، بازتاب این حادثه همچنان ادامه دارد و مردم کشورهای مختلف با برگزاری تظاهرات اعتراض آمیز، این اقدام تروریستی و ضد بشری رژیم صهیونیستی را محکوم میکنند. علاوه بر انزجار گسترده ملتهای مسلمان علیه صهیونیستها، در اروپا نیز موجی از تنفر علیه رژیم صهیونیستی پدیدار گشته است که رخدادی کم سابقه در این زمینه محسوب میشود. در این میان پیکان اعتراضها و انتقادها علاوه بر سردمداران رژیم صهیونیستی، سران بی خاصیت و منفعل حاکم بر اکثر کشورهای عربی را نیز نشانه رفته است. در این زمینه دوشنبه گذشته شمار انبوهی از تظاهر کنندگان با تجمع در مقابل سفارت مصر در لندن به سیاستهای خیانت بار رژیم قاهره در قبال مردم مظلوم و بی دفاع غزه اعتراض کردند و رژیم مبارک را شریک جرم اسرائیل در جنایات علیه مردم غزه قلمداد کردند. یورش نیروهای رژیم صهیونیستی به کاروان کمک رسانی به غزه، یک بار دیگر ملتهای جهان را متوجه خوی وحشی و ضد انسانی رژیم غاصب صهیونیستی کرد و تنفر جهانی از این رژیم را به حدی رساند که سران رژیم صهیونیستی را نیز شدیدا نگران کرده است.
در این باره "لیونی" وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی ضمن حمله به نتانیاهو، نخستوزیر کنونی این رژیم، اعتراف کرد رژیم صهیونیستی پس از این حادثه دچار انزوای مرگباری شده است. لیونی که رهبری حزب کادیمای اسرائیل را نیز برعهده دارد به دلیل این اقدام احمقانه نتانیاهو، خواستار برکناری وی توسط کنست رژیم صهیونیستی شد.
حمله به کاروان کمک رسانی، آنچنان خشم افکار عمومی جهان را برانگیخته که اصلیترین حامی این رژیم، یعنی دولت آمریکا را نیز دچار سردرگمی کرده است. دولتمردان کاخ سفید که در موارد گذشته با کمال گستاخی و جسارت در مقام دفاع از اقدامات رژیم صهیونیستی برمی آمدند در مورد اخیر، جسارت و مجال دفاع علنی از اقدام رژیم صهیونیستی را نیافتهاند. البته آمریکاییها با جلوگیری از صدور قطعنامه موثر در شورای امنیت درباره این قضیه، خوش خدمتی و تعهد خود را به این رژیم بروز دادند.
واقعیت این است که نتیجه اقدام رژیم صهیونیستی در حمله به کاروان کمک رسانی کاملا به ضرر صهیونیستها وحامیان آن تمام شد و بر حقانیت فلسطینیها تاکید گذاشت. اگرچه این حادثه، همچون موارد گذشته، رژیم صهیونیستی را یک گام به نابودی و شکست قطعی نزدیکتر ساخت ولی نباید توجیهی بر سکوت و ادامه بی تفاوتی مجامع بینالمللی و اسلامی در قبال تداوم محاصره غزه و سیاست کشتار جمعی فلسطینیها باشد. هفته گذشته سازمان کنفرانس اسلامی نشست فوقالعادهای در این باره برگزار کرد و بیانیهای نیز در محکومیت حمله وحشیانه صهیونیستها به کاروان امدادرسانی و کشتار شماری از فعالان صلح در این کاروان صادر نمود ولی این کافی نیست. کنفرانس اسلامی و اعضای این سازمان باید گامهای عملی و موثری در مقابله با جنایات صهیونیستها بردارند.
این هفته، افغانستان نیز شاهد حوادث مختلفی بود. درحالی نشست مشورتی ریش سفیدان و روسای قبایل افغانی برای بررسی طرح صلح دولت با طالبان، برگزار شد، شورشیان به محل نشست مذکور با خمپاره حمله کردند که موجب شد حامد کرزای رئیس جمهوری افغانستان جلسه را ترک کند.
کسانی که مسائل افغانستان را دنبال میکنند متوجه هستند که اینگونه نشست ها، جنبه نمایشی دارد و صلح با طالبان، طرحی است که از چند ماه قبل و مشخصا از اجلاس لندن در پائیز گذشته، از سوی کشورهای غربی دخیل در افغانستان، برنامه ریزی شده است تا بلکه بتواند گشایشی در وضعیت بغرنج و شرایط حاد غربیها در افغانستان ایجاد کند. با گذشت چند ماه از ارائه پیشنهاد صلح از سوی حامد کرزای به طالبان، استقبالی به این طرح از سوی طالبان مشاهده نشده است. اگرچه مقامات دولتی اظهار داشتهاند برخی جناحهای طالبان برای همکاری با دولت اعلام آمادگی کردهاند ولی سرکردگان طالبان هرگونه مصالحه با دولت را تا وقتی که نیروهای خارجی در افغانستان حضور دارند رد کردهاند.
اوضاع برای آمریکا و متحدینش در افغانستان روز به روز بحرانیتر میشود و تلفات نیروهای خارجی افزایش مییابد. تنها در روز دوشنبه این هفته 12 نظامی متعلق به کشورهای غربی در افغانستان کشته شدند به طوری که آن روز مرگبارترین روز برای نیروهای خارجی در افغانستان اعلام شد. درعین حال گفته میشود نیروهای ائتلاف خارجی خود را برای عملیات گسترده در قندهار آماده میکنند.
تلفیق سیاست مذاکره و حمله، استراتژی است که دولت باراک اوباما در افغانستان پیش گرفته است بلکه بتواند به غرب کمک کند تا از باتلاق افغانستان خارج شود. با اینحال بسیاری از ناظران این استراتژی را نیز بی نتیجه و منجر به شکست میدانند.
این هفته، بحران عراق با ادامه بلاتکلیفی در تشکیل دولت جدید تداوم یافت. با گذشت سه ماه از انتخابات عراق، گروههای سیاسی این کشور هنوز موفق به تشکیل دولت نشدهاند. پیشتر گزارشهایی دال بر اینکه برای تشکیل دولت توافق نهایی حاصل شده است، منتشر گردید ولی در عمل هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است. در تازهترین تحول، جلال طالبانی، رئیسجمهور عراق اعلام کرده است دوشنبه آینده مجلس جدید عراق اولین جلسه رسمی خود را برای بررسی تشکیل دولت جدید آغاز خواهد کرد. به گفته طالبانی، اگرچه وی مطابق قانون اساسی عراق، قدرت موثر سیاسی ندارد ولی در چنین مواردی که بن بست سیاسی پیش میآید قانون برای وی اختیاراتی را معین کرده است از جمله تعیین یک مهلت زمانی به مجلس برای معرفی نخست وزیر.
در چنین شرایطی اعلام شد قرار است "جوبایدن" معاون رئیسجمهور آمریکا به زودی برای بررسی تشکیل دولت جدید وارد عراق شود. این امر مسلما به نفع عراقیها نخواهد بود چرا که تاکنون نیز مداخلات آمریکا و دیگر طرفهای خارجی عامل عمده در ایجاد و ادامه بن بست برای تشکیل دولت بوده است و قطعا با سفر بایدن، و اعمال نفوذ وی، وضعیت پیچیدهتر خواهد شد. مشخص نیست دخالت معاون رئیسجمهور آمریکا در تشکیل دولت جدید در عراق براساس چه توجیه و مجوزی صورت میگیرد و چگونه آمریکاییها به خود حق میدهند در داخلیترین مسئله سیاسی عراق وارد شوند و ابراز نظر نمایند.
تهران امروز:هزینههای رویارویی با خواست یک ملت بزرگ
«هزینههای رویارویی با خواست یک ملت بزرگ»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهارن امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن میخوانید؛نشست اعضای شورای امنیت سازمان ملل زیر فشار آمریکا و برخی از متحدان غربی آن صرفنظر از تصویب مفاد قطعنامهای که خواستار تشدید تحریمها علیه ایران است، میزان توان و اثرگذاری تحریمها بر تهران را بیش از پیش به چالش خواهد کشید.
در اینکه جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به فنآوری صلحآمیز هستهای عزم خود را جزم کرده است، هیچگونه تردیدی نیست، اما اگر از نگاه یک ناظر بیطرف به کنش و واکنشهای طرفهای درگیر در مناقشه هستهای بنگریم، ورود آمریکا و متحدان غربی آن به لابیهای شورای امنیت سازمان ملل، بیانگر این واقعیت است که پتانسیل مذاکرات دیپلماتیک واشنگتن از طریق گفتوگوی رودررو با تهران، بهطور جدی زیرسوال رفته است.
جمهوری اسلامی ایران تقریبا از بدو تاسیس تاکنون همواره با انواع تحریمها رویارو بوده است. از این رو آزمون دگرباره تحریمهای تازه، آزمونی پیشاپیش غیرموثر خواهد بود.
پس از برقراری آتشبس میان ایران و عراق، تهران همواره کوشیده است، به توانمندیهای تکنیکی و امکانات داخلی خود متکی باشد، تهران همواره با سوءظن به قدرتهای جهانی نگریسته است و بیدرنگ باید افزود که تاریخ دو قرن اخیر ایران نشان میدهد که تهران به اندازه کافی شواهد و مستنداتی برای این نگاه تردید آمیز، در اختیار دارد. ترغیب روسیه و چین به ورود به اردوگاه آمریکا، پدیدهای نبوده است که از دید تحلیلگران ارشد ایرانی پنهان مانده باشد، آنان پیشاپیش سناریوهای جایگزین برای چنین اوضاعی را در نظر داشتهاند.
ایران:هوشیارتر از همیشه
«هوشیارتر از همیشه»عنوان سرمقالهی روزنامهی ایران به قلم مرتضی قمری وفا است که در آن میخوانید؛در دهه آخر خرداد یکی از سرنوشتسازترین روزها به ما خوشآمد میگوید.
«22 خرداد 88 روزی است که اراده ملت ایران به زیباترین وجه و در حداکثریترین سطح به میدان انتخاب آمد. بدینگونه ایرانیان با مشارکتی 85 درصدی (40 میلیون نفر) در انتخابات حضور یافتند و دکتر احمدینژاد با کسب نزدیک به 25 میلیون رأی مردم، برای بار دوم به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. این در حالی بود که نفر دوم رقابت انتخاباتی بیش از 11 میلیون رأی با برگزیده اکثریت ملت فاصله داشت.»
به باور همه ناظران سیاسی و اجتماعی، رقابت انتخاباتی سال 88 در ایران واجد بالاترین استانداردهای کمی و کیفی بود؛ به گونهای که حتی نسبت به دیگر انتخاباتها در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یک استثنا محسوب میشود؛ چرا که حداقل یکسال قبل از برگزاری این انتخابات، فعالیت احزاب و گروهها شروع شده بود، بالاترین فضای ثبات و امنیت بر کشور حاکم بود، وضعیت شاخصهای رفاهی و رشد و توسعه در جامعه در سطح بالایی قرار داشت، فعالیت تبلیغاتی و اطلاعرسانی نامزدها و جریانهای نزدیک به آنها در سطح بسیار بالایی انجام شد و جامعه را آماج خود قرار داد، اقشار مختلف مردم در فضای آزادی کامل به تکاپو و رایزنی پرداختند و حتی به جریانهای کارناوالیستی در این مسیر دامن زده شد، نقد عملکرد همه ارکان دولت از چندین سال قبل و حتی به صورت تخریبی در دستور کار جریان رقیب قرار داشت، ستادهای اجرایی و نظارت حداقل 9 ماه قبل از برگزاری انتخابات شروع به فعالیت و یکی از کممشکلترین و آزادترین انتخاباتها را برگزار کردند و ...
همه اینها برای نظام جمهوری اسلامی یک «پیروزی بزرگ» در پیشبرد الگوی مردم سالاری دینی محسوب میشود و اتفاقاً دشمن غدار از همین معبر و فضا برای ضربه زدن به این قدرتنمایی ملت ایران بهره برد و با استفاده از عناصر وابسته و دیگر عوامل ناآگاه و فریب خورده، بساط فتنهای چند لایه را پهن کرد که متأسفانه برخی هزینهها و ریزشها را به نظام و انقلاب تحمیل نمود. البته سنت الهی بر این امر قرار گرفت که صحنه آزمونی بزرگ پیش روی ملت قرار گیرد و بار دیگر همه فراخوان شدند تا حق از باطل بازشناخته گردد.
در این رستاخیز، بودند بزرگان و خواصی که به هزار دلیل مردود شدند و یا نمره خوبی نگرفتند ولی اکثریت مطلق ایرانیان، همچنان که «منتظر و شاهد» بودند، در این معرکه «نور نجات» را یافتند و با ولایتمداری تاریخی خود مسافر کشتی بزرگ انقلاب ماندند تا میعاد نهایی...
معتقدم کلمات و واژگان در توصیف دقیق وقایع سال گذشته ناتوانند و این روح مشترک ملت است که میتواند ترجمان دقیق آن را به اذهان ایرانیان متبادر سازد و به همین خاطر است که دقیقاً در این روزها همه ما فارغ از اینکه به کدام نامزد رأی دادیم و چه کسی منتخب شد، دارای حال و هوای مشترکی هستیم که ماحصل آن دو نوع حس متضاد است: «بیم و امید»، «شادی و اندوه»، «عشق و نفرت» و... این فضای ذهنی و تجربیات سال گذشته، همه ما را هوشیارتر کرده است که مبادا در اوج پیروزی و اقتدار سستی کنیم و تیغ کین دشمن را بر سر و صورت خود احساس نماییم.
اکنون یک سال از آن 22 خرداد تاریخی گذشته است و جمهوری اسلامی ایران ثابت قدمتر از گذشته به سوی تعالی و پیشرفت حرکت میکند اما دشمن نادان در خیال خامی دیگر دست به کار شده تا مجدداً ملت ایران را محک بزند. مختصات توطئه دشمن را این بار برخی «ورشکستگان سیاسی و خوارج برانداز» تدارک دیدهاند؛ «قطعنامه تحریم همراه با حمایت علنیتر از جریان فتنه در داخل کشور با هدف واهی تضعیف دولت ملی و در عوض تقویت ضدانقلاب، به امید باطل ایجاد نارضایتی در میان مردم و در گام بعد تعظیم نظام جمهوری اسلامی در مقابل مطالبات ویرانگر نظام سلطه»!!؟
زهی خیال باطل! ملت ایران در بیش از 30 سال اخیر در مقابل هرگونه جنگ و تحریم، روئینتن شده و به جای تسلیم، راه عزت و پیشرفت و اقتدار را طی کرده است. این وضعیت را حتی دشمنان احمق این کشور و نظام بارها تجربه کردهاند و دولتهای متفاوت در امریکا و انگلیس طعم تلخ آن را چشیده و از قدرت خارج شدهاند، اما چرا دوباره به این حربه متوسل شدهاند؟! پاسخ روشن است؛ از یکسو آنها در تاکتیکهای بومی خود به بنبست رسیدهاند و از سوی دیگر در داخل کشور ما با پدیدهای جدید (همان فتنهگران رنگ به رنگ و ستون پنجم) مواجه شدهاند که دست دوستی و حمایت دراز کردهاند. در اینجا مشت امثال اوباما و نتانیاهو باز میشود و آنها را در آغوش میگیرند!
بهراستی مردم با این وطنفروشان و خیانتکاران چه رفتاری باید پیشه سازند؟ این روزها ملت ایران بیشتر از همیشه هوشیاری داشته و همه تحولات داخل و خارج کشور را زیر نظر دارند. همچنانکه برای آنها پاسداری از نظام و انقلاب و ثبات و آرامش و امنیت کشورشان در درجه بالای اهمیت قرار دارد، از سلب امنیت فراگیر برای دشمنان داخلی و خارجی این مرز و بوم کوتاهی نمیکنند و در خنثیسازی توطئهها لحظهای درنگ نخواهند کرد؛ در این صورت است که سیل قطعنامهها هم بر این کشور ببارد، بنابر سنت الهی و عزم جزم مردم و تدابیر رهبر معظم انقلاب، این قطعنامهها تبدیل به کاغذپارههایی بلا استفاده میشوند.
آفرینش:نگاه چین به امریکا و ایران
«نگاه چین به امریکا و ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در ان میخوانید؛کمتر کسی اژدهای خاور دور را می توانست بدین گونه قدرتمند و با رشد اقتصادی بالا تصور کند اما گذر کمونیست های چینی از آرمان گرایی و توجه به واقعیت های موجود باعث شد تا این کشور دردو دهه گذشته با افزایش روابط اقتصادی ،سیاسی خود با غرب و سیاست های اقتصادی درهای باز اقتصادشان را به درجه ای از قدرت برسانند که اکنون تهدیدی علنی برای ژاپن تلقی شود اقتصادی که در پرتو سیاست های مقامات پکن جایگاه سیاسی - امنیتی و اقتصادی این کشور را در نظام جهانی ارتقا» بخشیده و پکن اینک هر چند آرام به دنبال جهانی چند قطبی است .
در این حال چین با رویکردی واقع گرایانه نه تنها به دنبال تغییر سریع در نظام بین الملل نیست بلکه با تعریف منافع کلان و استراتژیک خود می کوشد تا با استفاده از پتانسیل های گسترده قدرت هایی نظیر امریکا رشد اقتصادی بالای خود را حفظ کند بطوری که امروزه دو کشور مناسبات تجاری 800 میلیارد دلاری باهم داشته و چین با تراز مثبت تجاری 200 میلیارد دلاری سالانه با امریکا ، این کشور را بازار مناسبی برای فروش کالاهای خود در آورده در کنار این چین با پیگیری منافع ملی خود هر چند در مواضعی همانند مساله تبت ودالایی لاما ، فروش سلاح به تایوان و حمایت امریکا و مساله حقوق بشر با واشینگتن اختلاف نظری اساسی دارد اما به درستی بر منافع حداکثری خود در رابطه با غرب می اندیشد در این حال دست یابی به منابع خام انرژی مطمئن برای رشد اولویت درجه دوم برای چین است چه اینکه نگاه به ایران نیز درچنین هرمی برای کمونیست های چینی متصور می شود در واقع هر چند پکن می کوشد تا با استفاده از بازار تجاری ایران و صدور سالانه دهها میلیارد دلار کالا به ایران سرمایه گذاری ناچیزی در ایران داشته و از قبل استفاده از برگ ایران در تعاملات خود با غرب بهره گیرد اما آنچه مسلم است چینی ها نشان داده اند بیش از آنکه در راستای حفظ روابط خود با تهران باشند به حفظ مناسبات گسترده تجاری سیاسی و امنیتی خود با غرب می اندیشند در این راستا در دکترین امنیت ملی چین بی شک بحران هسته ای کره شمالی اهمیتی به مراتب بالاتر از مساله ای هسته ای ایران داشته لذا پکن با نگاهی رئالیستی، ارزیابی ویژه ای از مساله هسته ای ایران داشته و با آگاهی از فشارها ی غرب و منافع محدود و حداقلی در روابط با ایران به منافع حداکثری با غرب می اندیشند هر چند در روابط متقابل دو سویه با ایران این چین است که با استفاده از بازار ایران سود حداکثری را برده و در مقابل می کوشد تا کمترین لطمه ای به منافع ملی خود در قبال نقش تعدیلی خود در مساله هسته ای ایران داشته باشد.
در واقع رویکردهایی همانند بازی دوگانه چین در مساله هسته ای ایران کاهش واردات نفت از ایران ، رای مثبت به قطعنامه های ضد ایران و اتخاذ رویکردهایی همانند حمایت بیشتر از مذاکره برای تحریم ایران در شورای امنیت نشان می دهد چین بیش از آنکه به دنبال روابط خود با تهران باشد نگاه به غرب داشته است چه اینکه قول هایی همانند جایگزین سازی نفت وارداتی ایران توسط عربستان و امارات و حجم یک درصدی ایران در تجارت خارجی چین (در عین اینکه چین صادر کننده نخست کالا به ایران است وبه نگاه مقامات ایرانی روابط تجاری دو کشور می تواند تا 100 میلیارد دلار در سال افزایش یابد) باعث شده است تا چین اینک بیشتر از هر زمانی به استفاده هوشمند انه از برگ ایران در روابط خود با غرب بیاندیشد روابطی که به منافع ملی چین نظر دارد در این بین آیا تهران به بازتعریف روابط خود با چین خواهد پرداخت؟
دنیای اقتصاد:بازار به جای دولت در یک دعوایحقوقی
«بازار به جای دولت در یک دعوایحقوقی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در ان میخوانید؛اگرچه در ارتباط با نقش بخشخصوصی در دعواهای حقوقی و جایگزین شدن بازار به جای دولت در مقام حلال اختلافات حقوقی، دیدگاههای مختلفی وجود دارد و حوزه اقتصاد حقوق نیز به طور اخص به آن میپردازد،اما تجربههای عملی در کشورهای توسعه یافته وجود دارد که فارغ از توصیههای نظری آزمون نشده میتواند مورد توجه کشورهایی که هنوز این وادی را نپیمودهاند، باشد و بدون بیم از شکست عملی شود. در این مقاله نمونهای از این دست را بررسی میکنیم.
اگر تنها یکی از خیابانهای شهرتان را طی کنید، درمییابید که پارک ماشینها مقابل اماکن خصوصی چه معضل بزرگی برای ایرانیان است. در این بین برخی حتی مجبورند برای مورد تعدی قرار نگرفتن حریم خصوصی خود اقدام به تهدید عملی کنند و هشدار مرسوم «پنچری اتومبیل» است و از آنجایی که هیچ ارگان رسمی در پشت این هشدارها و علامتها نیست، رانندگان تنها با در نظر داشتن هزینه برخورد با طرف مقابل که نمیتواند بیشتر از یک درگیری لفظی باشد، اقدام به پارک کردن میکنند.
فراموش نکنیم که راننده با درصد بالایی مطمئن است، طرف مقابل برایش وقت صرف میکند و چند دقیقه منتظر وی میشود تا اینکه بخواهد واقعا تهدیدش را عملی کند و با پنچر کردن ماشین، موجبات دعوای بزرگتری را فراهم آورد که هم وقتش را بیشتر خواهد گرفت و هم ممکن است هزینههای بیشتری برایش بهوجود آورد. هر چند گهگاه میتوان مشاهده کرد که چنین رفتار عقلایی بروز نمیکند و اتومبیل پنچر میشود که خود مثالی است برای اقتصاد رفتاری. در این حالت ممکن است کار به مداخله دولت (بخوانید پلیس و قوهقضائیه) کشیده شود. با وجود این چگونه میتوان از یک مکانیسم بازاری برای حلاین معضل و صیانت از حقوق فردی و جلوگیری از سوءاستفاده از محل پارک بهره جست؟
توجه کنید در این جا فردی که خواهان حفظ حقوقش است حاضر است با پرداخت مبلغی برای یک مدت زمان معین، مصون از هزینههای احتمالی بالایی باشد که در آن مدت بر او حادث میشود (این مورد کاملا شبیه به حق بیمه است). دراین جا یک بنگاهخصوصی میتواند با قبول این مبلغ، نقش یک پلیس خصوصی را بازی کند و حافظ حقوق فرد شود.
حتی میتوان موردی را در نظر گرفت که این پلیس خصوصی با دریافت جریمه از سوی راننده متخطی، کسب درآمد کند و حتی نیاز به پرداخت از سوی طرف مقابل نباشد. در این حالت راننده با اطلاع از وجود این پلیس خصوصی، با هزینهای بسیار بالاتر مواجه است.
وی میداند اگراین پلیس خصوصی تخلف وی را بگیرد، وی مجبور است پولی را که این شرکت خصوصی مطالبه میکند، پرداخت کند وگرنه اگر جریمه ادعایی را نپردازد، باید هزینه دادگاه و مبلغی بالاتر را به پلیس خصوصی بپردازد (توجه کنید که این نوع شرکتها همواره به متخلف متذکر میشوند که این جریمه تا فلان تاریخ است و پس از این تاریخ، چند برابر میشود؛ بنابراین در صورت باخت در دادگاه، راننده باید مبلغ بیشتری بپردازد؛ ضمن آنکه میتوان مثل برخی از کشورها موردی را در نظر گرفت که بازنده باید هزینه اداری دادگاه را هم بپردازد).
در این وضعیت، رانندگان با وجود چنین هزینهای، کمتر حاضر به نادیده گرفتن حقوق خصوصی میشوند. رانندگان میدانند که این شرکت خصوصی، کارش گرفتن پارک کردنهای خلاف است و وقت کافی دارد تا برای مبلغ جریمه در صورت عدم پرداخت راننده از وی شکایت کند و این بسیار متفاوت از حالت ابتدایی است، جایی که طرف مقابل دعوا، خود باید راسا برای یک مورد پارک خلاف به دادگاه شکایت کند و رانندگان بدون هیچ نگرانی در صورت لزوم انگیزه لازم را برای تعدی کردن به حقوق خصوصی دارند.
با وجود این مکانیسم بازاری، بدون نیاز به دولت (تنها در موارد استثنایی نیاز به مداخله است)، یک دعوای متداول نه تنها کمتر بروز میکند، بلکه حتی بدون مداخله قانون دولتی، متخلف جریمه میشود. بگذریم از این که وجود چنین سازمانی میتواند بر اشتغال و تولید ملی نیز موثر باشد.
پول:برنامههایی که مانع توسعه هستند
«برنامههایی که مانع توسعه هستند»عنوان سرمقالهِ روزنامهی پول به قلم موسی غنینژاد است که در آن میخوانید؛رابطه میان برنامهریزی و توسعه اقتصادی در اقتصاد ایران از دوجهت قابل ارزیابی است؛ اگر از بعد نظری و تئوریک به موضوع نگاه کنیم برای توسعهیافتگی اساسا نیازمند یک برنامه توسعه که توسط دولت تدوین شده باشد نیستم اما در مورد اقتصاد ایران مساله متفاوت است زیرا ما در یک وضعیت مشخص اقتصادی قرار داریم که وزن دولت در اقتصاد بسیار زیاد است و حدود 80درصد اقتصاد ملی ایران یا با مالکیت دولتی است یا با مکانیسمهای دولتی درباره تخصیص منابع تصمیمگیری میشود و دولت نیز در مکانیسم قیمتها دخالت میکند در چنین شرایطی ما باید اقتصاد را غیر دولتی کنیم و دامنه حضور دولت در تصمیمگیریهای اقتصادی را کاهش بدهیم. در این شرایط ما نیازمند برنامه هستیم، منتها برنامهای که تنها بر غیر دولتی کردن اقتصاد متمرکز شود.
اما اگر شرایطی را داشتیم که اقتصاد ایران در طول این سالها به این شکل دولتی نشده بود برای توسعه اقتصاد کشور نیازی به برنامههای توسعه پنج ساله نبود زیرا این برنامهها اساسا مربوط به بنگاهها و سازمانهاست و دولت نیز صرفا به عنوان یک سازمان باید برای اداره خودش برنامه داشته باشد نه اینکه برای اداره کل اقتصاد برنامه بنویسد: مثلا سند بودجه سالانه نمونهای از این شکل از برنامه است. اما اینکه دولت در شرایطی که خود در عرصه تصمیمگیری دچار اغتشاش است و حضور 80درصدی در اقتصاد دارد برای کل اقتصاد برنامه بنویسد، کارآمدی نخواهد داشت زیرا دولت با این کار تنها روند توسعه را کند میکند که مانع تداوم آن میشود.
اما چون در شرایط فعلی دولت حضور شدیدی در اقتصاد دارد، غیر دولتی کردن نیازمند وجود برنامه برای خود دولت است و اولین کار دولت نیز در این زمینه باید آزادسازی باشد؛ یعنی دولت ابتدا تصمیم بگیرد در 20درصد بخش خصوصی فعلی دخالت نکند؛ این اولین قدم است و بعد از آن بحث خصوصیسازی مطرح میشود. یعنی این دو مرحله باید به صورت متوالی انجام شود ابتدا آزادسازی به این معنی که دولت در تخصیص منابع دخالت نکند و سپس خصوصیسازی به این معنی که دولت مالکیتهای دولتی را واگذار کند. به نظر من برنامه دولت باید تنها شامل این دو مرحله شود اما در حال حاضر که دولت دخالت زیادی در اقتصاد دارد باید با یک نقشه راه ابتدا این مسیر دولتی شدن را به عقب برگرداند.
از این منظر برنامه سوم توسعه برنامه خوبی برای تدوین این نقشه راه بود و یکی از بهترین برنامههای بعد از انقلاب نیز به حساب میآید زیرا هم به آزادسازی و هم به خصوصیسازی اشاره میکرد و تاکید برجایگزینی مکانیسمهای بازار و قیمتها به جای تصمیمگیریهای اداری دولت داشت. به نظر من روح کلی برنامه سوم اگر واقعا اجرا میشد به نتایج مطلوبی میرسیدیم، منتها فشارهای سیاسی که از طرف مجلس شروع شد مانع از اجرای برنامه شد یعنی برنامه سوم در همان ابتدا بهوسیله مجلس ششم مورد جرح و تعدیل قرار گرفت و در اولین گام مکانیسم اصلاح قیمتهای انرژی در برنامه سوم بوسیله مجلس ششم متوقف شد بعد از آن نیز بدعت برداشتهای بیرویه از حساب دخیره ارزی گذاشته شد، در نتیجه تفکر سیاستمداران در دولت مانع از اجرای این برنامه شد یعنی در مقطعی که دولت راضی به کاهش حجم تصدی گریها شده بود و در سند برنامه توسعه به طور شفاف روی این مساله تاکید کرده بود فشارهای سیاسی اطراف مانع از اجرای آن شد.
در حال حاضر نیز دولت نهم این مشکل را با سایر مراجع دولتی دارد اما تفاوت اینجاست که در دولت قبلی اعتقاد به خصوصیسازی بیشتر بود اما در حال حاضر دولت در معنای کلمه نیز به خصوصیسازی اعتقاد ندارد و صحبت از مردمیسازی و عمومیسازی میکند که چندان مفاهیم روشنی نیست.
البته مانع اصلی دیگر در مورد عدم تحقق اهداف برنامه اینجاست که ما اساسا طوری عمل میکنیم که ظاهرا برنامهها را برای اجرا ننوشتیم بلکه برای رفع تکلیف نوشتیم زیرا اگر دقت کنید برنامه سوم را افرادی نوشتند و اجرای آن را بر عهده افرادی گذاشتند که به برنامه اعتقاد نداشتند یعنی نوشتن برنامه عملا رفع تکلیف است ولی اگر واقعا بخواهد اجرایی شود باید به دست افرادی سپرده شود که اعتقاد به روح برنامه دارند این بلایی است که سر برنامه سوم آمد و کلا نشان میدهد که سیستم بوروکراسی دولتی ما اعتقادی به بینشهای اقتصادی ندارد و به صورت روزمره عمل میکند یعنی امروز تعهدی را در برنامه اشاره میکنیم و فردا اگر ایجاب نکرد این تعهد را اجرا نخواهیم کرد مانند حساب ذخیره ارزی که افتتاح شد ولی پایبندی برای اجرا نداشت به نظر من مشکل، برنامهها نیستند بلکه مشکل اینجاست که سیاستمداران نخواستند اجرایی شوند.
البته صرف نظر از فشارهای سیاسی ساختار اقتصاد سیاسی نیز در کشور ما بهگونهای است که شرایط را برای اجرای برنامه بسیار دشوار میکند. به طوری که هر جامعه مختصات سیاسی خاص خودش را دارد؛ مثلا در چین یک حزب کمونیست است و سیاستهای ابلاغی کاملا اجرایی میشود اما در ایران گرایشهای مختلف و احزاب حتی در درون خودشان یکپارچگی و انسجام ندارند و تصمیمات هر روز تغییر میکند بنابر این، ما دچار یک بیانضباطی سیاسی هستیم یعنی نه مثل کشورهای غربی لیبرال و دارای دموکراسی هستیم و سیستم ائتلاف و احزاب داریم و نه مانند کشورهای اقتدارگرا هستیم؛ یعنی بدیهای همه نظامهای اقتصادی و سیاسی را گزینش کردهایم و این باعث میشود تا برنامهها برای اجرا در این ساختار پیچیده اقتصادی و سیاسی به مشکل بخورند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد