گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

ذوق زده نشوید

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «گذشته ما و آینده آنها»،«مرحله تازه‌ای از پروژه ایران هراسی»،«پرسشی 30 ساله»،«معلم؛ اساس تحول کشور»،«در سپهر جانبخش معرفت مکتوب»،«ذوق زده نشوید»،«در ادامه مناقشه جمعیت‌»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۲۶۰۳۶

کیهان:گذشته ما و آینده آنها

«گذشته ما و آینده آنها»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛کنفرانس بازنگری ان پی تی در نیویورک صحنه رویارویی ایران و امریکا نیست بلکه صحنه رویارویی امریکاست با جامعه جهانی. ایران در این میان، فقط نماد و نشانه ای است از اراده مجموعه کشورهایی که حاضر نیستند حقوق و منافع خود را بر مبنای اخم یا لبخند امریکا تعریف کنند. کشورهای در حال توسعه جهان اکنون به این نتیجه رسیده اند که پرچم در دست بهترین گزینه ممکن قرار دارد.

اگر ایران بتواند مسیر هسته ای شدن را تا انتها برود -که به یک معنا رفته است- آن وقت مدلی جدید برای هسته ای شدن ایجاد خواهد که می توان پیش بینی کرد کشورهای بسیاری از آن تبعیت کنند و اگر به هر دلیل این مسیر تکمیل نشود، تقریبا تردیدی نیست که کشورهای در حال توسعه باید سودای هسته ای شدن را از سر خود بیرون کنند چرا که مستحکم ترین خاکریز سقوط کرده است و گذشته ما تبدیل به آینده آنها خواهد شد.

نیویورک اکنون جایی است که کشورهای در حال توسعه در آن برای آینده خود می جنگند. امریکایی ها مدت هاست دریافته اند دیگر در موقعیتی نیستند که بتوانند فناوری های سطح بالا از جمله فناوری هسته ای و مواهب استراتژیک ناشی از در اختیار داشتن آن را در انحصار خود نگه دارند و این انحصار بالاخره شکسته خواهد شد. مهم این است که اولین خط شکن چه کسی است یا به عبارت دیگر چه کسی اول بار امریکا را شکست خواهد داد؟ این سوال از این رو اهمیت دارد که همه می دانند این کشور خط شکن است که با بیشترین مقاومت روبرو خواهد شد و باید بیشترین هزینه را بپردازد و الا خط وقتی شکست عبور از آن دیگر دشوار نیست. ایران اکنون به طور داوطلبانه در چنین موقعیتی قرار گرفته و امریکایی ها هم می دانند که اگر راه حلی برای این مسئله نیابند، صورت مسئله در ابعاد منطقه ای و جهانی تکثیر خواهد شد و آن وقت است که آرزو خواهند کرد کاش با همان یک مسئله، یعنی مسئله ایران کنار آمده بودند.

همه کاری که امریکا اکنون در نیویورک می کند این است که به جهان بگوید باید خود را با محدودیت های بیشتر و حقوق کمتر وفق بدهد؛ چرا؟ چون امنیت و منافع امریکا در خطر است و چه دلیلی از این مهمتر در حالی که کسانی چون برژینسکی معتقدند امنیت امریکا همان امنیت جهان است نه برعکس! کشورهای در حال توسعه اما سوال می کنند در ازای صرف نظر کردن از حقوق خود و پذیرش محدودیت های بیشتر چه چیزی دریافت خواهند کرد؟ از نظر امریکا این دیگر زیاده خواهی است چرا که هیچ امتیازی بزرگتر از لبخند امریکا -همان که اصلاح طلبان درایران «اعتمادسازی» می خواندند- وجود ندارد. آیا جامعه جهانی می تواند از چنین الگویی تبعیت کند؟ زمانی این موضوع شاید امکان پذیر بود ولی ایران همه معادلات را به هم ریخته است.

کنفرانس بازنگری جایی برای گفت وگوست نه جایی برای تصمیم گرفتن. امریکایی ها اکنون می گویند مایلند از بذرهایی که در چند ماه گذشته کاشته اند محصول بگیرند و به همین دلیل هم هست که سطح توقعات از کنفرانس بازنگری 2010 را تا این حد بالا برده اند. مشکلی که وجود دارد فقط این است که امریکا باید بتواند جهان را متقاعد کند که واقعا بذری در کار بوده است. در حالی که بسیاری از ناظران کم و بیش مستقل -و حتی غیر مستقل!- عقیده دارند واقعا چیزی کاشته نشده و همه اقداماتی که اوباما در یکی دو ماه گذشته انجام داده یا دروغ هایی بوده برای همراه کردن کشورها با خود علیه ایران و یا نمایش هایی تبلیغاتی برای متقاعد کردن افکار عمومی داخلی امریکا در این باره که اوباما یک رئیس جمهور «بی کارنامه» نیست.

پیمان نیو استارت شوخی ای بود که امریکا و روسیه با جهان کردند. هر دو کشور به دلایل اقتصادی و نظامی دریافته اند که سلاح های هسته ای دیگر ارزشی بیش از «گیاه های تزئینی سر طاقچه» ندارند چرا که نه می توان با آن جلوی تهدید های نامتقارن جدید را گرفت و در جنگ های مدرن پیروز شد و نه شانه های نحیف اقتصاد این کشورها توان ادامه مسابقه توسعه تسلیحات هسته ای را دارد.

در نتیجه، تئاتری ترتیب داده شد که به دنیا بگوید قدرت های بزرگ در حال عمل به تعهدات خود طبق ان پی تی هستند بی آنکه بگویند به جای سلاح هایی که نابود می شود، سلاح هایی صدها برابر قدرتمندتر اضافه خواهد شد و ضمنا هیچ کس در جهان بالاخره نخواهد دانست که این دو کشور سرانجام به همین تعهد اعلام شده خود عمل کردند یا نه. کاری که امریکا روز دوشنبه انجام داد یعنی اعلام اینکه زرادخانه هسته ای پنتاگون فقط 5113 بمب هسته ای دارد از این هم خوشمزه تر بود چرا که نشان می داد امریکایی ها گویی فراموش کرده اند که تعهد آنها نابود کردن سلاح های هسته ای شان است نه اعلام تعداد آنها! وضع بقیه بذرهای کاشته شده توسط امریکا هم بهتر از این نیست.

سند ان پی آر (استراتژی وضعیت هسته ای) نه تنها نقش سلاح های هسته ای را در دکترین دفاعی امریکا کاهش نمی دهد بلکه نشان می دهد که اتفاقا امریکایی ها در کنار کارکرد نظامی -که گفتیم رو به افول است- در حال تعریف کارکردهای سیاسی برای این سلاح ها در قالب ابزار تهدید کشورهای دیگر برای پذیرش درخواست های آنها هستند. همینطور کنفرانس امنیت هسته ای در واشنگتن نهایتا به نتیجه ای جز این منتهی نشد که امریکا می خواهد تهدید ناشی از زرادخانه هسته ای خود را در پس مفهومی من درآوردی و بی معنا به نام تروریسم هسته ای مخفی کند و اصطلاحا جامعه جهانی را به دنبال نخود سیاه بفرستد.

از این بذرهای آفت زده در نیویورک محصولی بیرون نخواهد آمد به دو دلیل. دلیل اول این است که آنچه امریکایی ها از جامعه جهانی می خواهند بسیار گرانتر از بهایی است که حاضرند بابت آن بپردازند. امریکا می خواهد پروتکل الحاقی را جهانشمول کند، بر صادرات و واردات مواد و فناوری های هسته ای محدودیت های جدید اعمال کند، ماده 10 ان پی تی را که به کشورها اجازه می دهد در صورت احساس تهدید علیه امنیت ملی شان از معاهده خارج شوند حذف یا تعدیل کند و نهایتا حق غنی سازی و بازفرآوری مستقل را از کشورها سلب نماید. امریکایی ها می گویند با این کارها در پی آنند که حیات ان پی تی را تضمین کنند در حالی که تا جایی که به محتوای معاهده مربوط می شود این پیشنهادها فقط به معنای ادامه حیات در قبرستان خواهد بود.

و دلیل دوم، پیشنهادهای ایران است که درست بر نقاط ضعف و آسیب ان پی تی تاکید می کند. ایران عقیده دارد اولا مهم ترین موضوع بر زمین مانده ان پی تی خلع سلاح قدرت های جهانی است که در سایه امنیت ایجاد شده از طریق پای بندی دیگر کشورها به مفاد ان پی تی زرادخانه های هسته ای خود را به نحو خوفناکی توسعه داده اند و اکنون حتی به خود اجازه می دهند که با اتکا به آنها بقیه جهان را تهدید کنند. از نظر ایران تنها خلع سلاح است که منجر به عدم اشاعه می شود نه برعکس و الا در شرایطی که کشورهای دارای سلاح بر حفظ داشته های انحصاری خود تاکید می کنند باید بدانند که بالاخره دیگر کشورها دست روی دست نخواهند گذاشت تا آنها را تماشا کنند. ایجاد یک مکانیسم راستی آزمایی بین المللی و مستقل برای خلع سلاح قدرت های بزرگ در یک چارچوب زمانی مشخص، تنها تضمین معتبری است که می تواند ثابت کند غربی ها به تعهدات خود طبق ان پی تی پای بند خواهند بود. اگر امریکایی ها واقعا در مورد سند ان پی آر و پیمان نیواستارت صادق هستند باید از پیشنهادهای ایران استقبال کنند و اگر نکردند -که احتمالا نخواهند کرد- آن وقت جامعه جهانی به سادگی می تواند نتیجه بگیرد که اوباما نسبت به بوش فقط دروغگوی بهتری است وگرنه چیزی عوض نشده است.

پیشنهاد دوم ایران این است که بالاخره جامعه بین المللی یک بار برای همیشه به نقش مستمر و سیستماتیک ماده یک ان پی تی که منجر به ظهور پدیده منحوسی به نام رژیم صهیونیستی در خاورمیانه شده رسیدگی کند تا معلوم شود «عدم پای بندی» به معاهده ای که غربی ها ایران را به آن متهم می کنند واقعا چه معنایی دارد. اسرائیل غاصب فقط به لطف کمک های بی دریغ امریکا و فرانسه اکنون ششمین قدرت هسته ای جهان است بی آنکه کوچکترین مسئولیت پذیری در مقابل حقوق و امنیت دیگران داشته باشد. گره زدن خلع سلاح هسته ای اسرائیل به مسئله صلح که اکنون امریکایی ها در پی آن هستند فریبکارانه ترین طرحی است که تاکنون در این مورد اجرا شده چرا که از یک طرف اعراب را وادار می کند در ازای هیچ از حق مسلم مردم فلسطین عدول کنند و از سوی دیگر این امکان را برای صهیونیست ها محفوظ می دارد که هر زمان خواستند هرگونه ارتباطی میان این دو موضوع را انکار کنند همچنان که اکنون در مورد مسئله شهرک سازی در سرزمین های اشغالی همین کار را می کنند.

و نهایتا ایران خواهان آن است که مبادله مواد و تجهیزات هسته ای حتی الامکان تسهیل شود و ماده 4 ان پی تی که تنها نقطه امید کشورها برای پای بند ماندن به معاهده است اندکی جان بگیرد. این پیشنهاد از یک فرض بنیادین ناشی می شود و آن هم این است که ایران عقیده دارد همکاری صلح آمیز، هم خلع سلاح را به دنبال خواهد داشت و هم اشاعه را؛ به این صورت که اگر همکاری صلح آمیز هسته ای فراگیر شود و فناوری هسته ای در اختیار بازیگران بیشتری قرار بگیرد اولا بازدارندگی بیشتری در مقابل استفاده احتمالی کشورهای بزرگ از سلاح های هسته ای به وجود خواهد آمد و ثانیا کشورها با چشیدن مزه فناوری هسته ای صلح آمیز انگیزه بسیار کمتری خواهند داشت تا بودجه محدود خود را صرف پروژه های تسلیحاتی گرانقیمت کنند.

یک ماه آینده نشان خواهد داد که کدامیک از این دو منطق قدرتمند تر است. ولو اینکه اجلاس بازنگری ان پی تی سند نهایی نداشته باشد از همین حالا روشن است که امریکایی ها فضای گفتمانی را باخته اند. اثرات این توفیق زمانی نمایان خواهد شد که رویارویی ایران و امریکا در ماه های آینده صریح تر شود.

سیاست روز:مرحله تازه‌ای از پروژه ایران هراسی

«مرحله تازه‌ای از پروژه ایران هراسی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛هنگامی که رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا برای چندمین بار نسبت به توان نظامی جمهوری اسلامی ایران هشدار داد،گرچه اینگونه برداشت می‌شد که وی به عجز نیروهای یانکی خود در منطقه اعتراف کرده است اما پشت پرده آن چیز دیگری است.

وی روز دوشنبه 13 اردیبهشت گفته بو.د که نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس با ترکیبی از سلاح‌های دفاعی و تهاجمی ایران مواجه است.

این اظهارات در راستای پروژه ایران هراسی مدت‌هاست که از سوی مقامات سیاسی و نظامی آمریکا به اشکال گوناگون مطرح می‌شود.

آمریکا برگزاری رزمایش‌های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را در همین راستا به کشورهای عربی منطقه معرفی می‌کند و سعی دارد تا با القای این که توان دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی ایران خطری برای کشورهای منطقه است، آنها به واکنش نسبت به جمهوری اسلامی ایران وادار کند.

مدتی‌ است که بحث‌های گوناگونی علیه جمهوری اسلامی ایران در منطقه مطرح می‌شود.
ابتدا ادعای تکراری امارات بر مالکیت جزایر سه گانه‌ی ایرانی در خلیج فارس، سپس خبر دروغ و جعلی دستگیری جاسوسانی که برای سپاه پاسداران در کویت اقدام به جاسوسی می‌کردند و در نهایت تقسیم خلیج فارس به دو بخش فاسی و عربی و... از جمله پروژه‌هایی است که سیاست‌های آمریکا را در ایجاد اختلاف و هراس از ایران در منطقه نشان می‌دهد.

اظهارات وزیر خارجه امارات که گفته بود ایران جزایر سه گانه این شیخ‌نشین را در خلیج فارس اشغال کرده و جمهوری اسلامی را با رژیم صهیونیستی مقایسه کرده است،نشان از یک برنامه ریزی دقیق از سوی کشورهای فرا منطقه‌ای دارد.گرچه پاسخ مردم ایران و واکنش‌هایی که نسبت به این ادعا در داخل کشور بروز کرد به گوش اماراتی‌ها رسید اما این اقدامات پایان توطئه‌ها علیه ایران نخواهد بود.

نتیجه‌ و سودی که بر اساس اجرای این سیاست‌ها عاید آمریکا و دیگر کشورهای غربی می‌شود حضور پررنگتر نیروهای نظامی در منطقه و فروش تسلیحات و تجهیزات نظامی بیشتر به کشورهای عربی است.

افزایش بودجه دفاعی کشورهای منطقه نشان می‌دهد که سران شیخ نشین‌های خلیج فارس مرعوب تبلیغات پوچ آمریکا شده‌اند و دست به افزایش بودجه نظامی خود زده‌اند.

در همین راستا امارات متحده عربی بودجه دفاعی دو سال آینده خود را بر مبنای 35 میلیارد دلار بسته است و عربستان 50 میلیارد دلار را مبنای بودجه نظامی خود قرار داده است.همچنین سلطان نشین عمان نیز قرار است خرید تسلیحاتی به میزان 5 تا 10 میلیارد دلار داشته باشد.

"فاینشنال تایمز" فاش کرد آمریکا از هم پیمانان منطقه ای خود درخواست کرده است تا در بودجه دفاعی خود تجدید نظر کرده تا در برابر تهدیدات ایران توانمند باشند.

آمریکایی ها پیشنهاد داده اند که نیروی هوایی و سیستم دفاع هوایی کشورهای عربی باید قوی تر شده و به حالت آماده باش درآیند و شرکت هایی را نیز برای تامین جنگنده های مورد نیاز این کشورها به سران کشورهای عربی معرفی کرده است.

بر اساس تحلیل کارشناسان ارشد نظامی هنگامی که در منطقه‌ای حجم عظیمی از تسلحات نظامی متمرکز می‌شود،آن منطقه پتانسیل بالایی برای بروز درگیری نظامی دارد. چون این تسلیحات باید مورد استفاده قرار گیرند و در صورت عدم استفاده از آنها این تجهیزات و تسلیحات نظامی از یک طرف پس از مدتی کاربرد خود را از دست می‌دهند و از سوی دیگر سازندگان و فروشندگان تسلیحات بازاری را برای فروش محصولات تازه خود ندارند.

ژنرال‌های کشورمان از جمله دریابان شمخانی گرچه تحلیل کرده‌اند تا سال 1390 خورشیدی جنگی در منطقه بروز نخواهد کرد، اما در پنتاگون، کارشناسان مسائل نظامی آمریکا در حال بررسی توان نظامی خود در برابر ایران هستند.گرچه اوباما همچنان به گزینه نظامی علیه ایران فکر نمی‌کند اما گیتس و دیگر فرماندهان ارشد نظامی آمریکا نظری مخالف نظر اوباما دارند.

اگر احتمال گزینه‌ی نظامی را یک فرضیه تلقی کنیم،آیا اوباما همچون جان اف کندی عمل خواهد کرد؟
  
مردم سالاری:پرسشی 30 ساله

«پرسشی 30 ساله»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم مصطفی ایزدی است که در آن می‌خوانید؛از مقدمات آماده شدن برای ورود به فصل گرما در میان بعضی از مقامات کشوری و لشکری، همانا بحث حجاب و عفاف است که هر ساله کم وبیش رسانه ای می شود و علی الظاهر دلسوزان جامعه باید طرحی داشته باشند تا با کمترین تنش آن را عملیاتی کنند. من البته نمی دانم در قاموس کسانی که پاکی جامعه را در حفظ حجاب بانوان می دانند، رابطه عفاف را تنها با حجاب دختران و زنان تعریف می کنند یاکم و زیاد شدن معاصی فراوان دیگر را هم با کم و زیاد شدن عفاف مردم در ارتباط می دانند؟ در واقع آیا حجاب با عفاف برابر است؟یا عفاف بسیار جامع تر از حجاب است؟

شکی نیست که نزد مومنین و مومنات، در بحث سلا مت جامعه، دو مقوله حجاب و عفاف از اهمیت درخوری برخوردار است. بدیهی است گناهان کبیره فراوانی در جامعه جریان دارد که هیچ ربطی به روسری و چادر و مقنعه و مانتو ندارد. اما چون فصل توجه به ححاب است و عفاف را به دنبال آن آورده اند، نکاتی را قلمی می کنم.

1-همه دوست دارند افراد جامعه و متن اجتماع، از پاکی و عفت و شایستگی اخلا قی بهره مند باشند. این دوست داشتن مخصوص افراد با درجه  بالا  در ایمان نیست. واقعا همه دوست دارند. حتی کسانی که خود را مقید به آداب اخلا قی و هنجارهای اجتماعی نمی دانند، علا قه مند هستند که خانواده  آنان اعم از زن و فرزند، در خانه و جامعه، برخوردار از عفاف و پاکی و اخلا ق پسندیده باشند. بسیار بعید است کسی پیدا شود که پلیدی و هرزگی و بی بندو باری ظاهری یا باطنی را بر رفتار و منش درست و پاک ترجیح بدهد.

پس، نسبت دادن نارو ایی های ظاهری بخش کوچکی از جامعه به افراد یا تشکل های فرضی که برنامه ریزی شده و به قصد گسترش بی بندوباری، از میان مردم عفت زدائی می کنند، چندان درست نیست و باید به سراغ تعلیم و تربیت خانوادگی و بی توجهی فرهنگی، یا لجبازی و تاثیر پذیری از پدیده های متعلق به جوامع فرهنگی متفاوت با فرهنگ ما رفت.به یقین، عدم دور اندیشی والدین و اشتغالا ت متعدد آنان در فراهم کردن رزق و روزی فرزندان از جمله علل بسیاری از ناهنجاری های ظاهری و باطنی است که قاعدتا ربطی به سازماندهی های فرضی ضداخلا قی یا ضد حکومتی  ندارد. هم در آموزه های اسلا می و هم در آموزه های تربیتی غیر دینی، بی اعتنائی پدر و مادر در رها شدن فرزندان ازهر قید و بندی، مهم و تعیین کننده است و شاید اصلی ترین عامل بی عفتی ها و ناهنجاری های ناشی از آن همین بی اعتنائی ها باشد. در این صورت، ریشه یابی ناهنجاری ها، می تواند دستور العملی مفید برای برخورد با آنها را در اختیار برنامه ریزان و عناصر عمل کننده در ارشاد جامعه قرار دهد.

2-پوشش، خصوصا حجاب بانوان، از موضوعاتی است که نه تنها درسی سال اخیر بلکه در شش هفت دهه گذشته توجه جمع کثیری از رجال کشور، به ویژه عالمان دین را به خود جلب کرده است. هر وقت سخن از امر به معروف و نهی از منکر پیش می آید، ذهن ها متوجه پوشش بانوان و مهمتر از آن، پوشش سرآنان می گردد. هر وقت صحبت از ناهنجاری های اجتماعی می شود،بدحجابی زنان اصل می شود هرگاه به فکر رفع و دفع بی بندوباری از جامعه می افتند، رسیدگی به بی حجابی و بدحجابی درصدر قرار می گیرد و این همه نشانه این است که تا چه حد ظاهر جامعه برای متولیان امور، از درجه اهمیت بالا ئی برخوردار است، اما پرسش اساسی این است چراموضوعی با این درجه از اهمیت، هنوز که هنوزاست به نقطه مشخصی نرسیده است؟

در اینجا نکته مهم دیگر این است که اگر هم رابطه وجود گناه را با غضب ملکوت، قطعی بدانیم، گناهان فراوان و کبیره متعددی در جامعه هست که بدحجابی جزئی از آنهاست.هرچند که خود این نیز مهم است.بنابراین نباید صرفا پای بلا های طبیعی را برای توجیه ناتوانی های مدیریت فردی و جمعی به میان آورد و اصولا  افراد بی توجه  به شرائط مورد نیاز پاکی و آرامش جامعه، اعتنائی به این توجیهات نمی کنند.

هر چند حفظ حجاب یک فریضه فردی برای زنان و مردان مسلمان است و کسی نیز به اصل چنین آموزه وحکمی شک ندارد، اما در ذیل عبارت «حفظ حجاب فریضه است» ده ها  تبصره در نوع و شرائط و میزان و اثرات و شیوه و مسوولیت و اعتقادات وجود دارد. قطعا بدون مطالعه و بررسی همه جانبه همه این تبصره ها، در شرائطی که مردان و زنان بلند پایه در سه قوه موجود کشور، مصمم به برخورد با پدیده بدحجابی هستند، صرفا نمی تواند اوضاع را اصلا ح کند که اگر بود تاکنون فایده می داشت.

3-عالمان دین به ما گفته اند که اصلا ح امور، به ویژه مقولا تی از نوع ناهنجاری های فردی و اجتماعی، باید دامنه دار و ادامه دار باشد. لذا پیداکردن شیوه های اصلا ح امور، اولین وظیفه مصلحان اعم از شخص حقیقی یا نهادهای حقوقی است. در سال های اخیر، نقل ها و نقدهای فراوانی به گوشمان رسیده است که ابزار و شیوه فرهنگی موثرتر است یا شیوه انتظامی؟ ظاهرا در سه دهه اخیر فرصت امتحان هرکدام از این دو شیوه فرانرسیده است چون هرکدام که انتخاب شود،طرفداران شیوه دیگر آرام نخواهند نشست.

در همین دو سه هفته ای که بحث سالم سازی جامعه از طریق رسیدگی به حال و احوال بدحجابان در میان نیروهای عمل کننده و عناصر پیگیر در گرفته است، طرفداران دو شیوه برخورد، یعنی برخورد فرهنگی و برخورد انتظامی به صحنه آمده اند و در القای نقطه نظرات خود پافشاری می کنند. دراین میان، هم «متولیان فرهنگی و تبلیغی» کارنامه مشعشعی از اقدامات خود عرضه کرده اند و هم «متولیان ارشاد رهگذری و توبیخی» بر تلا ش همیشگی و مداوم خود صحه گذاشته اند. اما این پرسش تاریخی همچنان خودنمائی می کند که: به راستی چه باید کرد؟

این«چه باید کرد» از آن پرسش های همیشگی بازوبسته ای است که پاسخش را خیلی ها داده اند، اما همچنان بی پاسخ است. راستی چه باید کرد؟ سی سال زمان کمی نیست که مسوولا ن فرهنگی و مذهبی و تبلیغی و انتظامی و سیاسی می بایست به این پرسش پاسخ دهند. پس چرا موضوع حل نمی شود؟

شاید اشکال در یکسویه دیدن سوژه باشد: یعنی احتمالا  چندین «چه باید کرد»  دیگر راهم باید ریشه یابی کنیم  تا برای این «چه باید کرد» در موضوع حجاب پاسخ پیدا شود.                              
رسالت:معلم؛ اساس تحول کشور

«معلم؛ اساس تحول کشور» عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می‌خوانید؛ به راستی چه رازی در مظلومیت خون شهیدان نهفته است که در هر عصر و زمانی پیام و اثری تازه برای جامعه به ارمغان می آورند. بی تردد پیام مظلومیت و شهادت شهید مطهری، بازار اندیشه او را به سرعت رونق بخشید و چه بسا اگر این شهادت نبود جامعه ما با این شتاب به آثار ایشان روی نمی آورد.

بار دیگر در ایام عروج آن معلم شهید، معلمان کشور توفیق دیدار و بهره مندی از رهنمودهای رهبر گرانقدر حضرت آیت الله خامنه ای را یافتند و این نوشتار تلمذی بر آن رهنمودهاست.

ملت ایران شرایط تاریخی حساسی را می گذراند و در گذر زمان و پس از
31  سال مبارزه نفس گیر با نظام سلطه جهانی، اینک به نقطه تعیین کننده ای رسیده است که دیدگان مردم جهان را متوجه خود ساخته است و عبور از آن البته همت و کوششی خستگی ناپذیر را طلب می کند.

ملتی که اراده کند تا جایگاه شایسته خود را در جهان «بیابد و به الگویی کامل» و «مرجعی متقن» برای دنیای اسلام تبدیل شود و زمینه ساز «تغییر در سرنوشت دنیای اسلام» گردد و نهایتا سرنوشت و وضعیت ناخوشایند کنونی دنیا را تغییر دهد، چنین همتی طبعا فعالیتی همسنگ خویش را می طلبد.

روشن است که شرط موفقیت ملت ایران در این مبارزه آن است که افراد جامعه، انسان هایی مومن با انگیزه، صبور، امیدوار به آینده، پیگیر منافع عمومی، علاقه مند برای رسیدن به قله های کمال فردی و اجتماعی، مبتکر، متفکر و اهل تحقیق و پژوهش باشند و تربیت چنین انسان هایی مرهون تلاش معلم است.

باید اذعان کرد که «معلم فرزانه ما» امروز سرنوشت آینده کشور را رقم می زند و با پذیرش رسالت «تربیت انسان فردا» نقش تاریخی خویش را ایفا می کند. بر این اساس باید پذیرفت که دستگاه تعلیم و تربیت و محور آن یعنی معلم، اساس تحول کشور است و بر دولت و مجلس و رسانه ها و عموم جامعه فرض است که از این فرمانده میدان که در خط مقدم جنگ نرم مبارزه می کند، با تمام امکانات حمایت کنند.

البته اگر پذیرفتیم که نقطه آغاز تحول در کشور، معلم است حتی اگر جایگاه منحصر به فرد معلم، از طرف برخی اصحاب قدرت یا رسانه، مورد غفلت یا بی مهری واقع شود، این گونه ناآگاهی ها نمی بایست موجب آن گردد که معلم خود در عظمت جایگاه خویش تردید روا دارد، بلکه تواضع معلمی ایجاب می کند که در این گونه موارد نیز خود را ملامت کند که درس قدردانی از استاد را به شاگردان خویش نیاموخته است.

در دیدار روز گذشته، رهبر معظم انقلاب هم ضمن یادآوری عظمت جایگاه معلم تاکید فرمودند: «اگر معلمان همواره عظمت و بزرگی تاثیر کار خود را مد نظر داشته باشند، ایمان،  انگیزه، تحرک و تلاش آنها مضاعف خواهد شد.»

مباد روزی که معلم به نقش حداقلی در انتقال بسته ای از محفوظات به دانش آموزان اکتفا نماید و جامعیت مسئولیت و رسالت همه جانبه خویش را در تربیت  علمی و اخلاقی نسل آینده به فراموشی سپارد و در دشوارترین شرایطی که دشمن تمام توان علمی و فنی خود را در جنگ فرهنگی و ترویج فساد علیه نوجوانان و جوانان ما به کار گرفته است، معلم، دانش آموزان خویش را در این نبرد نابرابر تنها گذارد.

بی تردید تقویت موقعیت و جایگاه معلم، توان و بهره وری او را افزایش خواهد داد؛ بخشی از این تقویت، درون سازمانی است و وظیفه مسئولان وزارت آموزش و پرورش می باشد تا با مشارکت دادن معلم در تحول بنیادین و برنامه ریزی ها، شایسته سالاری در گردونه مدیریت خرد و کلان، تعیین و تفویض حقوق و اختیارات آموزشی، تربیتی و اخلاقی معلم و موارد دیگر، او را حمایت کنند.

بخش دیگر برون سازمانی است نظیر افزایش جذابیت معلمی، چندان که موجب روی آوردن نخبگان به این پیشه مقدس شود، تقویت پایگاه اجتماعی معلم و فراهم ساختن زمینه حضور فعال و نه منفعل او در عرصه های مدیریت کلان کشور، اعم از مجلس، شورای شهر، هیئت دولت، سازمان ها و خصوصا تقویت پایگاه معلم در نهادهای فرهنگی نظیر سازمان ها و شوراهای آموزش و فرهنگی، فرهنگستان ها، فرهنگسراها و بخصوص صدا و سیما. در شرایطی که «تجارت» و «سلامت» و بسیاری از مقولات و دستگاه ها، سهم مشخصی از رسانه  ملی دارند، با توجه به تاکیدات مکرر امام(ره) و مقام معظم رهبری بر نقش معلم، سهم معلم و دستگاه تعلیم و تربیت از صدا و سیما چیست؟!

تهران امروز:در سپهر جانبخش معرفت مکتوب

«در سپهر جانبخش معرفت مکتوب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در آن می‌خوانید؛گشایش بیست‌وسومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، فرصت مغتنمی است برای کتاب‌دوستان و علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی، تا با گشت و گذار در میان غرفه‌های گوناگون این نمایشگاه، روح و جان خود را آرامش بخشند و از گنجینه‌های دین،‌ دانش، ادبیات، تاریخ و طبیعت که به صورت مکتوب عرضه می‌شوند، بهره و حظی در خور خویش ببرند.

اما درباره کتاب و نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نکاتی چند به اجمال یادآوری می‌شود:
1 - ساحت و سپهر کتاب، ساحت و سپهر معرفت، اندیشه و هنر است. هر آن‌که در کار کتاب و نشر آن یا تقاضای این کالای گرانقدر و جانبخش دستی و مطالبه‌ای دارد،‌ جایگاه و پایگاهی دارد که ‌باید بدان ارج نهاده شود. به‌رغم آن که بعید می‌نماید مسئولی یا مدیری در دستگاه‌های ذی‌ربط و به‌ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یافت شود که با مفهوم پیش‌گفته مخالف باشد اما هنوز قشر ناشران و سایر دست‌اندرکاران نشر کتاب،‌ حقوق اعاده نشده و بر زمین مانده‌ای دارند که ‌باید بدین حقوق توجهی درخور و کافی و وافی شود.

متقاضیان کتاب نیز حقوقی دارند که می‌‌باید به تقاضاهای آنان توجه شود. مستور ماندن کتاب‌های وزین از چشم خوانندگان یا فرو کاستن از سلایق عمومی در بازگذاردن دست برخی از ناشران برای نشر کتاب‌هایی که به «عامه‌پسند» شهره شده‌اند، سلایق و ذائقه‌های کتابخوانان را در سطح، نگاه می‌دارد. برای برکشیدن ذوق و سلیقه‌ها نه تنها ناشران که متولیان امر کتاب نیز ‌باید احساس مسئولیت کنند.

2 - امر ممیزی کتاب، موضوعی نیست که از اساس منتفی تلقی شود، فضای فرهنگی و فکری جامعه ما به گونه‌ای است که هر نشریافته‌ای را کتاب توصیف نمی‌کند.

کتاب در فرهنگ ما جایگاهی بس بلند و محترم دارد و از این روست که ممیزی کتاب به عنوان یک امر ضروری برای پاکیزه نگاه داشتن فضای فکری و معنوی جامعه پذیرفته است اما می‌‌باید تاکید کرد که سلایق و ذوائق فردی و شخصی به هیچ رو نمی‌باید در این امر مهم دخالت داده شوند. ممیزی کتاب ‌باید روشمند و براساس مفاهیم تعریف شده باشد، با این حال مشاهده می‌شود که گاه بیش از توجه به اصول روشمند در امر ممیزی، سلایق و ذوائق شخصی و فردی تعیین‌کننده است که چنین چیزی از اساس درست نیست.

3- نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، می‌‌باید محل تلاقی دستاوردهای مکتوب فرهنگ بشری باشد اما متاسفانه گاه رخ می‌دهد که آنچه می‌خواهیم در آن نمی‌یابیم و آنچه نمی‌خواهیم، می‌یابیم. مطلوب‌تر این ‌بود که نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی، هر سال بهتر و قابل قبول‌تر از سال پیش برگزار شود اما همواره چنین نبوده است این نمایشگاه مهم رخداد فرهنگی بزرگی است که برگزاری آن با فراز و نشیب‌هایی روبه‌رو بوده است در حالی که توقع اهالی فرهنگ و کتاب چنین است که هر سال بر داشته‌ها و حیثیت علمی، فرهنگی و فنی این نمایشگاه افزوده شود.

4- و این بخش چهارم نه شکوائیه‌ای از دست‌اندرکاران برگزاری نمایشگاه است که از روزگار بدسگال و ناموافق است که «ما» به مثابه دانشجو، طلبه، استاد حوزه، استاد دانشگاه، آموزگار، روزنامه‌نگار و خلاصه کنم اهل کتاب و کتابخوانی، چندان که باید و شاید دستمان به جیب‌ تهی‌مان نمی‌رسد، روزگار سخت و معیشت سخت‌تر و کتاب هر سال به ناچار گران و گرانتر و ما کتابخوانان در آرزو و حسرت دستیابی به کتاب‌های دلخواه‌مان، از کنار غرفه‌ها و چیده‌مان کتاب‌ها رد می‌شویم و با گوشه چشمی به گنجینه‌های پرباری می‌نگریم که وسعمان به خرید آنها نمی‌رسد و در این میان بن 20 هزار تومانی خرید کتاب دردی از اهل کتاب و کتابخوانی که مستحق و شایسته دریافت این بن‌ها هستند دوا نمی‌کند و چندان مشکل‌گشا نیست.

صریح بگویم، باید بر مبلغ بن‌ها افزود. گرچه در این میان ما اهالی روزنامه‌ها هم لاجرم در فهرست دریافت‌کنندگان اینگونه کمک‌ها و یارانه‌های فرهنگی قرار نداریم اما چون ما برخوردار از این یارانه‌های فرهنگی نیستیم نمی‌توانیم نگوییم که مبلغ این بن‌ها اندک است و کفاف یک خرید نه چندان جانانه کتاب را نمی‌دهد.

جشنواره کتاب است، بدون بن ‌کتاب هم می‌شود سری به آن زد. همگان را به بازدید از این همایش و نمایش بزرگ فرهنگی دعوت می‌کنیم.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛تکاپوی برگزاری جلسات، سخنرانی‏ها و دیدارهای مربوط به بزرگداشت مقام کارگران و معلمان در این هفته، فضای کشور را با معنویت عجین ساخت. روزهای 11 و 12 اردیبهشت هر سال به مناسبت روز جهانی کارگر (11 اردیبهشت) و شهادت استاد مطهری (12 اردیبهشت) زمینه‏های مناسبی هستند برای یادآوری اهمیت جایگاه کارگران و معلمان در جامعه که دو قشر اثرگذار در پویائی مادی و معنوی هستند و در کشور ما این هر دو قشر در مبارزات انقلابی برای ساقط کردن رژیم منحط شاهنشاهی و کوتاه کردن دست استعمارگران به ویژه آمریکا نقش عمده‏ای داشتند و بعد از تأسیس نظام جمهوری اسلامی نیز در حفظ، تداوم و تقویت این نظام نیز سهم بزرگی برعهده گرفتند.

واقعیت اینست که علیرغم سهم مهمی که دو قشر کارگر و معلم در اصل پیروزی انقلاب و تداوم آن داشته و دارند، آنچنان که در خور آنانست به آنها توجه نشده است. قطعاً باید عوارض ناشی از 8 سال جنگ تحمیلی، تحریم‏ها و فشارهای اقتصادی و سیاسی و مشکلات داخلی، که تحقق اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را دچار کندی و تأخیر کرده‏اند، را نیز در نظر گرفت و به این واقعیت اعتراف نمود که بخشی از کم‏توجهی‏ها به دو قشر کارگر و معلم ناشی از این موانع بوده است. اما در این واقعیت نیز نباید تردید کرد که شرایط کنونی کشور برای جبران این کم‏توجهی‏ها مساعد است و از این پس باید برای حل مشکلات کارگران و معلمان همت شود.

درباره روز معلم به تناسب نامگذاری آن که از مناسبت شهادت آیت الله مطهری استفاده شده، تأکیدبر این نکته نیز لازم است که احساس می‏شود به تدریج بزرگداشت این متفکر بزرگ درحال خلاصه شدن در شعارها و اقدامات لفظی و سطحی است و عمل به سیره او و آنچه او در نوشته‏ها و گفته‏هایش بر آنها تأکید می‏ورزید مورد غفلت قرار می‏گیرد. ویژگی بسیار مهم شهید مطهری، واقعی بودن او و آزاد بودن از قید و بندهای مصنوعی بود. این ویژگی موجب شده بود شهید مطهری با آزاداندیشی کامل به معرفی اسلام و نقد مکتب‏ها و جریان‏های انحرافی بپردازد و فرهنگ آزاداندیشی را ترویج نماید. این ویژگی باید در کانون توجه همه کسانی باشد که به نحوی درصدد معرفی یا بزرگداشت شهید مطهری برمی‏آیند. تنها از این طریق است که می‏توان افکار مطهری را زنده نگهداشت و جامعه را از وجود او منتفع نمود.

اظهارات رئیس مجلس شورای اسلامی درباره انحراف مجریان اصل 44 از سیاست‏های مربوط به خصوصی‏سازی، از وقایع مهم هفته جاری بود. آقای علی لاریجانی، علاوه بر این، وضعیت تولید را در کشور نگران کننده توصیف کرد و ریشه آنرا با به بازی نگرفتن بخش خصوصی مرتبط دانست. وی که در جمع وزیر و مدیران وزارت صنایع سخن می‏گفت افزود: اجرای اصل 44 قانون اساسی و واگذاری امور به بخش غیردولتی صرفاً به این خاطر نبود که امکانات از یک قسمت به قسمت دیگر برود، بلکه برای ابن بود که چون سیستم دولتی ناتوانی داشت، سیستم عوض شود تا بهره‏وری بالا برود و ساختار تولید کشور به روز شود.

نگرانی از اجرای نادرست سیاست‏های اصل 44 واقعیتی است که این روزها از صاحبنظران اقتصادی نیز شنیده می‏شود. مشکل اصلی در عدم واگذاری صحیح و خارج از ضابطه است که نتیجه آن فقط جابجائی خواهد بود و چنین روشی بهیچوجه اهداف خصوصی‏سازی را تأمین نخواهد کرد.

اجلاس بازنگری در پیمان منع سلاح‏های اتمی که از 13 اردیبهشت تا7 خرداد در مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار می‏شود از دیگر وقایع مهم این هفته است. هر چند آنگونه که درباره اهداف این اجلاس اعلام شده قرار است در جریان این بازنگری مقرراتی برای جلوگیری از اشاعه سلاح‏های اتمی وضع و تصویب شود، لکن مشکل اصلی اکنون این نیست، بلکه مشکل اصلی عدم اجرای مقررات مربوط به نابودی سلاح‏های اتمی است که صاحبان این سلاح‏ها از جمله 5 کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به آن عمل نکرده‏اند. به همین دلیل، همانگونه رئیس جمهور کشورمان در سخنرانی اولین روز این اجلاس تأکید کرد، قبل از هر چیز باید صاحبان سلاح‏های اتمی به مفاد پیمان منع گسترش سلاح‏های اتمی عمل کنند و سپس برای جلوگیری از اشاعه تولید این سلاح مقررات وضع نمایند.

همزمان با اجلاس نیویورک، هزاران نفر در برابر ساختمان سازمان ملل در نیویورک تظاهرات کردند و با شعارهائی از قبیل مخالف تکرار هیروشیما و ناکازاکی هستیم، خواستار نابودی سلاح‏های اتمی شدند. این تظاهرات، در واقع دولت آمریکا را که از بمب اتمی برای کشتار مردم شهرهای هیروشیما و ناکازاکی استفاده کرده و تنها مجرم اتمی است، محکوم نموده و خواستار برچیده شدن همه زرادخانه‏های اتمی جهان شده است.

در بررسی مسائل خارجی هفته، تحولات عراق، فلسطین و افغانستان از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. در عراق، انتشار خبر ائتلاف رسمی دو گروه شیعه "دولت قانون" به رهبری نوری مالکی و "ائتلاف ملی" به رهبری سید عمار حکیم، رخداد مهمی است که ضمن اینکه می‏تواند بن بست دو ماهه تشکیل دولت را بشکند، ماهیت و جهت‏گیری دولت آتی را نیز تا حدود زیادی مشخص سازد.

اکنون باتحولات جدید و متحد شدن دو جناح سیدعمار حکیم و نوری مالکی، جبهه‏ای قدرتمند از شیعیان شکل گرفته است. دو گروه مذکور برروی هم 159 کرسی در مجلس عراق دارند و البته برای تشکیل دولت نیازمند 4 کرسی دیگر هستند تا به حد نصاب نصف بعلاوه یک از کل 325 کرسی مجلس دست یابند.

البته این به معنی پایان بحران سیاسی عراق نیست چرا که جناح "العراقیه" وابسته به ایاد علاوی نخست وزیر سابق و سیاستمدار سکولار، نیز مدعی تشکیل دولت است. این جناح که با حمایت‏های مالی، تبلیغاتی و سیاسی آمریکا و عربستان، 91 کرسی مجلس را در اختیار دارد مدعی است به دلیل داشتن اکثریت نسبی، حق تعیین نخست وزیر و تشکیل دولت را دارا می‏باشد. این درحالی است که کسب این نتیجه برای العراقیه در انتخابات با علامت‏های سئوال جدی مواجه است و منابع عراقی اعلام کرده‏اند. نتیجه بازشماری دستی آرا که از روز دوشنبه گذشته آغاز شده است می‏تواند گروه العراقیه را از اکثریت نسبی بیاندازد.

در پی اعلام این خبر بود که ایاد علاوی خواستار دخالت سازمان ملل شد و گروه نوری مالکی را به سبب اعتراض به نتیجه انتخابات و درخواست بازشماری آرا به ایجاد هرج و مرج سیاسی متهم کرد! علاوی و جناح وی با این حرکت خود، از سوی افکار عمومی عراق در برابر این سوال قرار گرفته‏اند که چرا از بازشماری آرا نگران هستند و اصولا این مسئله کاملاً داخلی چه ربطی به سازمان ملل دارد؟

با اینحال حتی اگر بازشماری آرا نیز تغییری در نتیجه انتخابات ایجاد نکند گروه علاوی برای تشکیل دولت باید توافق همه گروههای سیاسی عراق را جلب کند که امری بعید است.
این هفته در بخش دیگری از خاورمیانه، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر افراطی و جنایتکار رژیم صهیونیستی به قاهره سفر کرد و به دیدار حسنی مبارک رئیس رژیم مصر شتافت.

مبارک درحالی زیر پای نخست وزیر رژیم صهیونیستی فرش قرمز پهن کرد که این صهیونیست شرور سیاستهای کاملاً افراطی و جنایتکارانه‏ای علیه فلسطینی‏ها در پیش گرفته به طوری که حتی دولتمردان آمریکایی نیز رغبتی به دیدار با وی ندارند و از وی کناره‏گیری می‏کنند. استقبال از نتانیاهو توسط مبارک و فشردن دست وی به عنوان یک میهمان رسمی برگی دیگر از خیانت بر پرونده سیاه 30 ساله رئیس رژیم مصر افزود چرا که اکثریت قاطع ملت مصر مایل به این دیدار نبودند و آنرا یک سرشکستگی و ننگ برای کشورشان می‏دانند. همزمان با سفر نتانیاهو گروههای سیاسی مصر و گروهی از نمایندگان مجلس این کشور با صدور بیانیه و برگزاری تظاهرات ضمن اعلام انزجار از این صهیونیست جنایتکار خواستار بازداشت و محاکمه وی شدند.

سفر نتانیاهو به مصر در چارچوب برنامه تازه‏ای است که از سوی آمریکا طراحی شده است. برطبق بخش‏هایی از این برنامه که افشا شده، مقرر گردیده است در یک فاصله زمانی چهار ماهه مذاکرات سازش از سرگرفته شود. در این طرح، آمریکا از لزوم توقف شهرک‏سازی که تا به حال به آن اصرار داشت دست برداشته و به "توقف موقت شهرک‏سازی" بسنده کرده است.

تشکیل جلسه اتحادیه عرب در هفته جاری و صدور بیانیه ذلت‏بار پذیرش مذاکره با رژیم صهیونیستی توسط این اتحادیه، که کاملاً مشخص بود که از سوی آمریکا دیکته شده است در چارچوب طرح جدید احیای روند سازش قرار دارد.

این هفته محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان نیز آمادگی خود را برای مذاکره با نتانیاهو اعلام کرد تا حلقه سازشکاران برای احیای روند سازش تکمیل شود و روز گذشته فرستاده آمریکا راهی منطقه شد تا مقدمات اجرایی مذاکرات را آماده سازد. به نظر می‏رسد اعراب از 20 سال مذاکره بیهوده با رژیم صهیونیستی هنوز عبرت کافی نگرفته‏اند و بار دیگر خود را در دام طرح سازش صهیونیستی گرفتار می‏کنند. این دور از مذاکرات نیز قطعاً با شکست مواجه خواهد شد به ویژه اینکه طرف مذاکره اعراب این بار، رژیم صهیونیستی است که ذره‏ای حقوق اعراب را به رسمیت نمی‏شناسد و برای آنها اعتباری قائل نیست.

در افغانستان نیز شاهد تحولات تازه‏ای هستیم. "استانلی مک کریستال" فرمانده آمریکایی نیروهای ناتو در افغانستان از آماده شدن ناتو برای عملیات گسترده در قندهار خبر داد. تهاجم قریب‏الوقوع ناتو به قندهار در چارچوب به اصطلاح استراتژی اوباما قرار دارد که برمبنای "تلاش برای مذاکره با طالبان" همزمان با "عملیات گسترده نظامی" استوار است. حمله قبلی آمریکا به استان هلمند بود که علیرغم تبلیغات فراوان، به اذعان منابع غربی، نتوانست اهداف مورد نظر ناتو را محقق سازد.

در همین حال، مقامات آمریکایی از جمله رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا در هفته جاری اعتراف کردند آمریکا روزهای دشواری در افغانستان پیش روی دارد. برخی از این مقامات، بار دیگر تاکید کرده‏اند که افغانستان درحال تبدیل شدن به ویتنام دیگری است و هیچ روزنه و گشایشی برای خروج آمریکا و متحدینش از این باتلاق، حداقل در افق‏های نزدیک، مشاهده نمی‏شود. در همین حال اعلام شد حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان دوشنبه آینده به واشنگتن می‏رود و با مقامات کاخ سفید دیدار می‏کند. منابع خبری هدف از سفر کرزای به آمریکا را ترمیم روابط وی با مقامات آمریکایی ذکر کرده‏اند که پس از اظهارات اخیر کرزای و متهم کردن آمریکا به "اشغالگری" تیره شده است.

آرمان:ذوق زده نشوید

«ذوق زده نشوید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم محمد خوش چهره است که در آن می‌خوانید؛ در جوامع امروز مبحث سرمایه اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار شده است به گونه‌ای که سیاستمداران، حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی تلاش می‌کنند که پایگاه مردمی خود را حفظ نمایند و این سرمایه اجتماعی که به صورت حضور در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی متبلور می‌شود را تداوم بخشند.تجربه‌های جهانی ثابت کرده که سرمایه‌ای به نام مردم بسیار مهم است همچنان‌که همین سرمایه،توطئه‌های شرق و غرب را خنثی نمود واستقرار نظم جمهوری اسلامی و پیروزی در جنگ تمام عیار هشت ساله با اتکا به سرمایه‌ای به نام مردم محقق شد که باید برای حفظ آن تلاش کرد.سرمایه‌ای به نام مردم با شعار شکل نمی‌گیرد بلکه باید باور و اعتماد مردم در جغرافیایی سیاسی محقق شود. تجربه جهانی نشان داده که به هیچ وجه استمرار مشارکت مردم بدون باور و اعتماد واقعی شکل نمی‌گیرد.

اعتماد و باور واقعی مردم به صورت مستمر زمانی شکل می‌گیرد که حقانیت و صداقت یک تفکر و نظام سیاسی و مولفه‌هایی از این دست ملموس باشد بنابراین باید زمینه تحقق این صفات به منظور شکل گیری باور و اعتماد عمومی مهیا شود از همین رو  از هر گونه مساله‌ای که به اعتماد عمومی آسیب می‌زند باید دوری کرد.

دادن وعده‌هایی که با واقعیت تطبیق ندارد و بین مردم یاس ایجاد می‌کند به سرمایه‌ای به نام مردم آسیب می‌زند و این موضوع ،مورد نظر دشمنان و دنیای سلطه است حال اگر چنین بستر سازی از سوی برخی از مسئولان صورت بگیرد برای نظام جمهوری اسلامی پدیده خوبی نیست زیرا حضرت امام (ره)و مقام معظم رهبری بر داشتن صداقت با مردم بارها  تاکید کرده اند.

اگر این نکات مورد توجه  قرار نگیرد به جایگاه و پایگاه مسئولان آسیب می‌رساند بنابراین دادن وعده‌هایی غیرواقعی هزینه‌ای به نام نا امیدی را در جامعه ایجاد می‌کند بنابراین دولتمردان قبل از دادن هر وعده‌ای باید به امکان‌پذیر بودن آن توجه شود و گرنه صرف شادی‌های زودرس نمی‌تواند مبنائی برای اقدامات منطقی باشد.

دنیای اقتصاد:ضرورت بازنگری در معاملات فیوچرز سهام

«ضرورت بازنگری در معاملات فیوچرز سهام»عنوان سرمقال‌ی‌ِ روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن می‌خوانید؛مدیرعامل و معاون بورس تهران، ابتدای هفته جاری از راه‌اندازی فیوچرز سهام تا پایان اردیبهشت ماه خبر داده‌اند.

راه‌اندازی اوراق آتی سهام به عنوان یک ابزار معاملاتی پس از 46 سال، بورس تهران را از حالت تک‌ابزاری و تکیه صرف بر سهام خارج می‌کند و امکان کاهش ریسک سرمایه‌گذاری از طریق تنوع ابزارهای معاملاتی را فراهم می‌کند.

اما به نظر می‌رسد راه‌اندازی،‌ تدوین آیین‌نامه‌ معاملات و انتخاب نرم‌افزار معاملاتی فیوچرز سهام، بسیار عجولانه و با کپی‌برداری کامل از قرارداد آتی سکه طلا در بورس کالا صورت گرفته است. خرید نرم‌افزار معاملات فیوچرز سکه، تعیین دامنه نوسان روزانه،‌ محاسبه قیمت تسویه روزانه بر مبنای میانگین وزنی معاملات نیم ساعت پایانی و ضرورت تحویل سهام در صورت ورود به دوره تحویل، تنها نمونه‌هایی از کپی‌برداری غیرکارشناسانه بورس تهران از بورس کالا برای راه‌اندازی قراردادهای آتی سهام است.در این میان باید توجه داشت که برخی از سازوکارهای معاملات آتی سکه پس از گذشت 16 ماه از اجرا، همچنان ناکارآ هستند و تاکنون تلاشی برای اصلاح و افزایش کارآیی معاملات آتی سکه، صورت نگرفته است.

از سوی دیگر ماهیت معاملاتی دارایی پایه که اوراق آتی از آن مشتق می‌شود، در مورد سکه طلا و سهام کاملا متفاوت است.

به بیان دیگر به دلیل متفاوت بودن ماهیت سهام با سکه و ناکارآیی برخی از رویه‌های معاملات فیوچرز سکه در بورس کالا، تقلید کورکورانه از قرارداد آتی سکه و تعمیم آن به قرارداد آتی سهام، در ادامه کار می‌تواند آثار زیانباری در روند معاملات این ابزار جدید در بورس داشته باشد که در نهایت می‌تواند منجر به عدم تحقق اهداف در نظر گرفته شده، برای آن شود. یکی از مهم‌ترین موارد ناکارآیی معاملات فیوچرز سکه، تعیین قیمت تسویه روزانه بر مبنای میانگین وزنی معاملات نیم ساعت آخر است. این رویه باعث شده است که در عمل سرمایه‌گذاران و فعالان بازار قرارداد آتی سکه، تمام معاملات خود را در نیم ساعت پایانی انجام دهند و به منظور جلوگیری از زیان احتمالی، از انجام معاملات طی بیش از 6 ساعت معاملاتی خودداری می‌کنند.

حال بورس نیز با الهام از این شیوه، درصدد محاسبه قیمت تسویه روزانه قرارداد آتی سهام بر مبنای میانگین موزون معامله نیم ساعت آخر است.

رویه‌ای که می‌تواند پس از مدت کوتاهی، معامله قرارداد آتی سهام را به تنها نیم ساعت محدود کند. در این میان، یکی از راه‌های افزایش کارآیی بازار و رشد حجم معاملات می‌تواند تغییر نحوه محاسبه قیمت تسویه روزانه بر مبنای میانگین وزنی معاملات در کل ساعات معاملات باشد.اما اصلی‌ترین مشکل بالقوه در خصوص فیوچرز سهام، به نحوه تحویل در صورت باز بودن موقعیت سرمایه‌گذاران در آخرین روز قرارداد بازمی‌گردد. در بورس کالا، سرمایه‌گذاران در فیوچرز سکه، در صورت ورود به دوره تحویل، متعهد به تحویل سکه سال ضرب شده توسط بانک مرکزی هستند. در صورت تحویل سکه مربوط به سال‌های قبل، درصدی به عنوان جریمه از فروشنده اخذ می‌شود.

این در حالی است که تاکنون هیچ یک از قراردادهای آتی سکه، منجر به تحویل نشده و کلیه دارندگان موقعیت باز، در آخرین روز، قرارداد خود را بسته‌اند، اما در خصوص سهام با توجه به دارا بودن ارزش ذاتی توسط سهمی که قرارداد آتی آن دادوستد می‌شود و به واسطه امکان تشکیل صف خرید برای سهم پایه در آخرین روز معاملاتی قرارداد، ممکن است بخش زیادی از قراردادهای باز در خصوص سهام، منجر به تحویل شود.

در این حالت در صورت صف خرید بودن سهم پایه، در عمل امکان تحویل سهم به خریدار از سوی فروشنده وجود نخواهد داشت که این وضعیت در نهایت منجر به زیان خریدار و فروشنده خواهد شد؛ چرا که خریدار به دلیل استنکاف عمدی یا سهوی فروشنده،‌ از دستیابی به سهام مدنظر خود بازمی‌ماند و فروشنده نیز حتی در صورت تمایل به تحویل سهم، به دلیل وجود صف خرید و ناتوانی در تحویل سهم به خریدار، متحمل جریمه خواهد شد.

وضعیتی که ضرورت اصلاح دامنه نوسان قیمت و حجم مبنای سهم پایه را برای جلوگیری از تشکیل صف، بیش از پیش نشان می‌دهد. در مجموع به نظر می‌رسد؛ در تدوین آیین‌نامه معاملات فیوچرز سهام، باید تجربیات دیگر کشورها در کنار محدودیت‌های حاکم بر بازار سرمایه ایران مدنظر قرار گیرد. نکته‌ای که در بدو امر در مورد خرید نرم‌افزار معاملاتی از سوی بورس تهران رعایت نشده و نرم‌افزار قراردادآتی سکه (که نرم‌افزاری بسیار ساده و ابتدایی است) خریداری شده است.

جهان صنعت:در ادامه مناقشه جمعیت‌

«در ادامه مناقشه جمعیت‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت است که در آن می‌خوانید؛در شرایط فعلی و چه بسا در تمام ادوار تاریخ اقتصاد مدرن کشور عموما دو معضل اساسی در حوزه اقتصاد ایران مطرح بوده است.

اگر معضل اول را در قالب ساختار اقتصاد بدانیم، آنگاه مسلما معضل دوم را نمی‌توان و نباید در خارج از قالب ساختار جمعیت کشور تلقی کرد.

عرضه نیروی کار به‌خاطر برهم‌خوردن توازن جمعیتی کشور در دهه 1360 رو به تزاید گذاشته و فرآیند خلق شغل هم بنا به دلایل مشخصی از رشد هماهنگی با عرضه نیروی کار برخوردار نبوده است.

از انصاف خارج است که در تحلیل و تبیین این وضعیت، صرفا دولت فعلی را مقصر اصلی قلمداد کرد ولی در هر صورت این میراث از دولتی به دولت دیگر رسیده است.

آنچه مسلم است اینکه کیفیت جمعیت و اشتغال، یکی از مهم‌ترین موانع رشد و توسعه اقتصاد هر کشوری را سبب می‌شود (یعنی بیکاری). این مباحث چندان در کشور مسبوق به سابقه نبوده اما در جهان و در دهه 70 و 80 میلادی و همزمان با بروز پدیده آلودگی‌های صنعتی، مجددا نگاه جدیدی به مقوله جمعیت صورت گرفت به این ترتیب که جمعیت جهان به طور بی‌سابقه‌ای‌رو به افزایش نهاد و دیگر اینکه تحولات شگرفی در عرصه‌های فناوری نوین پدید آمد که به‌نوبه خود تخریب محیط‌زیست را به شکل جدی بر سر زبان‌ها انداخت.

در آن موقع این سوال مطرح بود که آیا فناوری‌ها و سازمان‌های اجتماعی و حتی خود جمعیت را می‌توان تحت کنترل درآورد یا خیر؟ به عبارت دیگر اگر جمعیت کشورها به طور اختیاری از رشد خود نکاهند، دیر یا زود دولت‌ها باید کنترل افزایش جمعیت را در دست گیرند. این مفهوم از آنجا مهم است که سیاست‌های دولت‌ها، چه در حمایت از کاهش زادوولد به‌طور کامل موفق نبوده و حداقل بخش‌هایی از جوامع را با خود همراه نمی‌سازد.

با این اوصاف و در حالی‌که کنترل‌های دولتی در قالب رهنمودها و رهیافت‌های اخلاقی عموما فاقد تاثیر تمام و کمال است بنابراین دولت‌ها به این صرافت می‌افتند که در قالب غیرمستقیم و از طریق سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی نظیر مالیات‌ها و امکانات آموزشی و... بر روند زایش تاثیر بگذارند.

هرچند دامنه تداوم این تاثیرپذیری‌ها به واسطه تغییر سیاست‌ها به‌شدت متغیر است اما در هر حال اقتصاددانان و جمعیت‌شناسان باید جمعیت بهینه کشور را تعیین کنند.
چه خوب بود اگر مقامات اقتصادی و آماری کشور این نرخ را اعلام می‌کردند.
نرخ بهینه جمعیت، همان نرخی از رشد جمعیت است که مانع رشد مطلوب اقتصادی (چه به‌لحاظ اسمی و چه به لحاظ حقیقی) نشود. برخی اقتصاددانان هم نرخ فوق را در ارتباط با فراهم‌سازی سرمایه اجتماعی و صنعتی تعریف کرده‌اند.

در هر حال به‌ نظر می‌رسد وجود یک نظام واحد و هماهنگ بین نرخ رشد جمعیت و نرخ توسعه اقتصادی همانا شرط اصلی برای ورود به مباحث تفصیلی در حوزه جمعیت‌شناسی اقتصادی است.

اساسا توسعه اقتصادی چه از منظر اقتصاد صنعتی و چه از منظر فرهنگی عاملی است که طی آن شکاف زمانی بین کاهش مرگ‌ومیر و کاهش باروری به‌ تدریج بهبود خواهد یافت.

پول:بحران ملی ایمنی در جاده‌ها

«بحران ملی ایمنی در جاده‌ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی پول به قلم مسعود خوانساری است که در آن می‌‌خوانید؛در تحلیل سوانح جاده‌ای از زاویه «تحمیل هزینه‌های اقتصادی» یک اصل همواره باید مورد توجه قرار بگیرد و آن خطرات ناشی از افزایش وسایل نقلیه در جاده‌هاست. در واقع اگر متوسط تلفات این نوع سوانح در کشور، سالانه به 23هزار نفر افزایش یافته است، تعداد وسایل نقلیه‌ای که در 10 سال اخیر روانه جاده‌ها شده، 6برابر رشد کرده است.

آمارهای سال 87 نشان می‌دهد که در این سال 817 هزار نفر مجروح شده‌اند که متاسفانه از این تعداد 230 هزار نفر دچار معلولیت شده‌اند. بررسی تعداد تلفات بر اساس تفکیک جنسیت نیز حاکی از آن است که بیش از 18هزار نفر از کشته‌شدگان تصادفات مرد و نزدیک به پنج‌هزار نفر هم زن هستند. این آمار اسف‌بار گویای این است که سالانه بسیاری از خانواده‌ها علاوه بر از دست دادن یک عضو خانواده، گاه نان‌آور خانواده خود را نیز از دست می‌دهند. البته عوارض ناشی از تصادفات خسارتی به اینجا ختم نمی‌شود؛ افزایش تعداد مجروحان و معلولان برجای مانده، اغلب تبعات اقتصادی سنگینی را به همراه داشته است.

نرخ متوسط رشد اقتصادی یا همان تولید ناخالص داخلی کشور در بهترین شرایط 6/6درصد در سال بوده است در صورتی که سالانه 7درصد از تولید ناخالص داخلی کشور در تصادف‌های جاده‌ای از بین می‌رود. طبق محاسبات صورت گرفته در سال 84 حدود 5/9میلیارد دلار از ناحیه تصادف‌ها به اقتصاد ایران خسارت وارد شده است. به‌گونه‌ای که خسارات ناشی از تصادفات و سوانح رانندگی سالانه در کشور، تمام رشد اقتصادی ما را می‌بلعد و همواره میزان این خسارات از رشد اقتصادی ما بیشتر بوده است.

به بیانی دیگر، ایران در پنج سال گذشته - از سال 83 تا 87- نزدیک به 61هزارمیلیارد تومان یعنی روزانه 34میلیارد تومان از جانب سوانح رانندگی زیان دیده است. این همان نقطه‌ای است که پیوند سوانح را با اقتصاد کشور نشان می‌دهد.

از طرف دیگر سازمان بهداشت جهانی پیش‌بینی کرده که تا سال 1399 معادل 25درصد از بودجه سلامت کشورها صرف قربانیان حوادث رانندگی می‌شود که ایران در حال حاضر در چنین جایگاهی قرار دارد. متاسفانه ما از نظر سوانح رانندگی و تلفات و خسارات در بین 10کشور پایین در جهان قرار داریم. در واقع اگر بخواهیم تعداد تلفات و خسارات را مورد تحلیل قرار دهیم این نتیجه عایدمان می‌شود که هر سال زلزله‌ای بزرگ‌تر از زلزله بم در جاده‌هایمان رخ می‌دهد.

در چنین شرایطی، بی‌شک، اهتمام در جهت «ارتقای ایمنی» است که می‌تواند راهگشا باشد. همان راهی که کشور‌های توسعه‌یافته نیز در پیمودن آن عزم خود را جزم کردند و امروز تصادفات منجر به فوت را به حداقل رسانده‌اند؛ البته ناگفته نماند که مشارکت کل جامعه، آموزش رانندگان و وضع مجازات‌های شدید جزو راهکارهایی است که مسیر آنان را برای رسیدن به «کاهش سوانح جاده‌ای» کوتاه‌تر کرده است. در این میان پیشنهادهای کلی کمیسیون حمل و نقل اتاق تهران برای رسیدن به این هدف، شامل سه پارامتر می‌شود که به طور خلاصه می‌توان به برخی از بندهای آن اشاره کرد؛ نخست تهیه برنامه اجرایی ارتقای ایمنی، جهت‌دهی به منابع بیمه از طریق تشکیل صندوق ایمنی و تخصیص رقمی معادل نیمی یا یک‌سوم از ضرر‌های سالانه در زمینه ایمنی و طبعا کاهش آن به تناسب بهبود ایمنی. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها