گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

جای خالی قوه قضائیه

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «اوباما و غلط های زیادی!»،«شبکه خصوصی تلویزیون؛ضرورت یا ممنوعیت؟»،«دنیا از اوباما نمی گذرد»،«ضرورت رفراندوم یارانه‌ای»،«جای خالی قوه قضائیه»،«ماراتن اتهام و افتراءپایانی ندارد؟»،«چهره ژانوسی آمریکا و رسوایی‌های روزافزون»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۲۰۵۳۹

کیهان:اوباما و غلط های زیادی!

«اوباما و غلط های زیادی!»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آ ن می‌خوانید؛ساعت 8 و 15 دقیقه روز دوشنبه 6 اوت 1945- 15 مرداد 1324- هواپیمای آمریکایی 29-B که با دستور مستقیم هری ترومن- رئیس جمهور وقت آمریکا- به پرواز درآمده بود یک فروند بمب اتمی 9000 پوندی با نام رمز «پسر کوچک-LITTLE BOY» را بر فراز شهر هیروشیما رها کرد. حرارت تولید شده از این بمب چند میلیون درجه سانتیگراد بود. این گرمای عظیم همه آنچه را که تا شعاع 5/1 کیلومتری محل اصابت بمب قرار داشت، به طور کامل ذوب کرد.

بمب اتم رها شده بر فراز هیروشیما در لحظه اصابت جان بیش از 90 هزار نفر از مردم این شهر را گرفت و ده ها هزار نفر دیگر تا پایان همان سال -1945- بر اثر جراحات وارده جان باختند. صدها هزار نفر نیز طی چند دهه اخیر و در پی آثار تخریبی آن بمباران اتمی، معلول و همراه با بیماری های صعب العلاج به دنیا آمده اند. 3 روز بعد از بمباران هیروشیما، آمریکایی ها دومین بمب اتمی با همان مختصات و با اسم رمز «مرد چاق-FAT MAN» را بر فراز شهر ناکازاکی رها کردند و تلفات مشابهی به بار آوردند که رقم انسانی این دو بمب اتمی در اولین دقایق پس از اصابت 220 هزار نفر بوده است.

بازخوانی پرونده بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی نشان می دهد که آمریکایی ها تا چه اندازه وحشی، خونریز، بی رحم و فاقد کمترین ارزش های اخلاقی و انسانی هستند. این وحشی گری تاکنون در تمامی دولت های بعدی آمریکا نیز به وضوح دیده شده است. هیچ یک از دولت های آمریکا طی 65 سال گذشته نه فقط آن جنایت هولناک را محکوم نکرده اند بلکه ادعا می کنند با بمباران هیروشیما و ناکازاکی به جنگ جهانی دوم خاتمه داده و از کشتار بیشتر در جریان جنگ یاد شده جلوگیری کرده اند! این ادعای مسخره و برخاسته از خوی وحشی گری دولت های آمریکا در حالی است که جنایت هیروشیما و ناکازاکی بعد از قطعی شدن پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم صورت پذیرفته بود. زیرا از 3 دولت محور آلمان، ایتالیا و ژاپن که در مقابل متفقین قرار داشتند، دولت های آلمان و ایتالیا در ژوئن 1945- خرداد 1324- یعنی نزدیک به 2 ماه قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی، بدون قید و شرط تسلیم شده بودند، هیتلر، رهبر آلمان نازی در پناهگاه خود دست به خودکشی زده و موسولینی رهبر ایتالیا بازداشت و به جوخه آتش سپرده شده بود و ژاپن درباره شرایط تسلیم با متفقین در حال رایزنی و گفت و گوی رسمی بود. بنابراین در حالی که دو کشور اصلی و قدرتمند در ائتلاف محور، بی آن که از بمب اتمی علیه آنها استفاده شود، تسلیم شده بودند، به کارگیری سلاح اتمی برای وادار کردن ژاپن به تسلیم- آنگونه که دولت های آمریکا ادعا می کنند- با هیچ تاکتیک جنگی و منطق نظامی قابل توجیه نبوده و نیست و این حرکت وحشیانه آمریکا برای همیشه به عنوان یک داغ ننگ بر پیشانی دولت های آمریکا باقی است.

گفتنی است، ژنرال «هنری آرنولد» فرمانده ارتش آمریکا و نیروی هوایی این کشور در دولت ترومن تاکید می کند «همیشه به نظر ما اینطور می رسید که ژاپنی ها در هرحال سقوط می کردند و فرقی نمی کرد که از بمب اتمی استفاده شود یا نشود» و ژنرال «ویلیام لیهی» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا اعتراف می کند که «ژاپن قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی شکست خورده و آماده تسلیم بود. ژاپنی ها از دو ماه قبل یعنی ژوئن 1945 برای تسلیم اعلام آمادگی کرده و با ما در حال مذاکره بودند، بنابراین احساس من آن است که استفاده ما از بمب اتمی چیزی شبیه برخورد آدم های وحشی و قرون وسطایی بود».

درباره این جنایت هولناک اگرچه گفتنی های فراوان دیگری نیز هست که شنیدن آن نشان می دهد مقایسه این جنایت با «برخورد آدم های وحشی و قرون وسطایی» که در اعترافات ژنرال لیهی آمده، بسیار محترمانه!! است ولی از آن میان تنها به دو نکته دیگر بسنده می کنیم، و آن این که؛ آمریکایی ها پروژه تولید بمب اتمی را با نام «پروژه منهتن» از مدت ها قبل کلید زده بودند و این پروژه در ژانویه 1945 به نتیجه رسیده بود. «جک مدیگان» مشاور وقت وزارت جنگ آمریکا اعتراف می کند که «دانشمندان آمریکایی آزمایش های اولیه خود را با تزریق پلوتونیوم به بیماران و زندانیان و بدون اطلاع آنها آغاز کردند» و در ژانویه 1945، پروژه منهتن با تولید بمب هسته ای به موفقیت رسید و تاکید می کند که «بمب اتمی تولید شده نیاز به آزمایش داشت و چنانچه نتیجه آزمایش موفقیت آمیز بود، دیگر نیازی به ادامه تحقیق نبود و فرصت آزمایش نیز همیشه به دست نمی آمد»! تا همین جا میزان اعتقاد دولت های آمریکا به انسانیت و حقوق بشر و ده ها ادعای دهان پرکن دیگر را ارزیابی کنید! تا به نکته دوم که فقط «یک حرف از آن هزاران است» بپردازیم.

روز 20 ژوئن 1945 شورای عالی سیاستگذاری جنگ ژاپن که با حضور امپراتور، وزیر خارجه و فرماندهان نیروهای دریایی و هوایی ژاپن تشکیل شده بود با تسلیم ژاپن مشروط به باقی ماندن نظام امپراتوری- یعنی درخواستی که بعد از پایان جنگ نیز متفقین پذیرفتند- موافقت می کنند و این موافقت را رسما به اطلاع متفقین می رسانند، اما آمریکا خواستار تسلیم بدون قید و شرط می شود. برخی از ژنرال های آمریکایی از مخالفت آمریکا با درخواست تسلیم ژاپن- با حفظ امپراتوری- تعجب می کنند، چرا که تسلیم با حفظ نظام امپراتوری ژاپن، خواسته قبلا اعلام شده آمریکا بود!

سه هفته قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی- اواسط جولای 1945- ژنرال «رالف بارد» معاون فرمانده نیروی دریایی آمریکا با ارسال نامه ای رسمی برای «استیسون» وزیر جنگ، ضمن اشاره به تلفات انسانی سنگین و هولناک بمب اتمی و با تاکید بر درخواست ژاپن برای تسلیم، و ضرورت «بازی عادلانه»! توصیه می کند اکنون که تصمیم برای بمباران اتمی ژاپن در حال قطعی شدن است، بهتر است «اطلاعات لازم درباره قدرت تخریبی بمب اتمی اعلام شود» و نتیجه می گیرد که «ژاپن در حال تسلیم به طور قطع بعد از اطلاع از قدرت تخریبی بمب های اتمی، بدون قید و شرط تسلیم خواهد شد.» اما این توصیه کمتر وحشیانه از سوی «ترومن» رئیس جمهور وقت آمریکا رد می شود و انتشار هرگونه اطلاعات درباره بمب اتمی ممنوع اعلام می شود. ژنرال «رالف بارد» بعدها در خاطرات خود نوشت: «رد پیشنهاد وی تردیدی باقی نمی گذارد که ادعای آمریکا درباره استفاده از بمب اتمی برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم، فقط می تواند یک شوخی تلخ - BITTER JOKE- باشد و انگیزه اصلی در این جنایت هولناک، آزمایش تلفات انسانی بمب اتمی و ایجاد رعب و وحشت از قدرت آمریکا در جهان بوده است و....»

آنچه گذشت، تنها شرح مختصر و البته مستندی بود از جنایت هولناک آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی و انگیزه دولتمردان آمریکا از آن جنایت وحشیانه. آیا هیچ انسانی که کمترین بویی از انسانیت - دین و اخلاق و آزادگی و جوانمردی پیشکش!- برده باشد را می توان یافت که دولتمردان آمریکایی را وحشی، آدمکش، حیوانات درنده زنجیر گسیخته و جنایتکاران حرفه ای نداند؟! ممکن است گفته شود که این جنایت را دولتمردان وقت آمریکا - دوران ریاست جمهوری ترومن - مرتکب شده اند و نمی توان همه دولتمردان آمریکایی را اینگونه تلقی کرد! که باید گفت؛ اگرچه می توان برخی از دولتمردان آمریکایی را بیرون از این قاعده دانست ولی اولاً؛ تعداد آنها بسیار اندک بوده و هست و ثانیاً؛ این عده اندک فقط یک استثناء در مقابل قاعده کلی هستند که شرح آن به درازا می کشد. اما اوباما، رئیس جمهور کنونی آمریکا بی تردید و به یقین یکی از همان دولتمردان وحشی آمریکاست. تعجب نکنید، بخوانید!

روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در شماره روز سه شنبه 17 فروردین 89- 6 آوریل 2010- به نقل از اوباما در مصاحبه با این روزنامه نوشت «من به عنوان رئیس جمهور آمریکا متعهد می شوم که آمریکا هرگز از سلاح هسته ای علیه رقبای خود که این سلاح را در اختیار ندارند و به مقررات منع گسترش تسلیحات اتمی احترام می گذارند، استفاده نکند... البته کشورهای خارج از این معیار، مانند ایران از استثناهای این مقررات جدید خواهند بود»!
اوباما، رئیس جمهور مدعی حقوق بشر آمریکا در این مصاحبه که بازتاب جهانی گسترده ای داشته و خشم بسیاری از مجامع رسمی و ملت ها را برانگیخته است، با تلویحی نزدیک به تصریح، مردم ایران را به حمله اتمی تهدید می کند. اکنون با توجه به شرح مختصری که از جنایت وحشیانه و هولناک بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی گذشت، چه احساسی نسبت به اوباما دارید و آیا در پس آن لبخندهای مصنوعی، جانوری درنده، وحشی و زنجیرگسیخته ای را نمی بینید که کمترین نشانه ای از انسان و انسانیت ندارد؟! آدم نمایی که صد البته، حماقت او خیلی بیشتر و غلیظ تر از وحشی بودن اوست. وقتی اوباما با شعار «تغییر» و پز حقوق بشری و صلح طلبی به ریاست جمهوری آمریکا رسید، کیهان با بهره گیری از آموزه های امام راحل(ره) و خلف حاضر او درباره ماهیت آمریکا با تیتر «آن باز در لباس کبوتر آمد!» به استقبال ریاست جمهوری او رفت و هنگامی که در نقاب صلح دوستی از مذاکره با جمهوری اسلامی ایران سخن گفت؛ رهبر معظم انقلاب که بارها نشان داده است، هرجا، همه «مو» می بینند، ایشان از «پیچش مو» خبر می دهند، با درایتی مثال زدنی و همیشگی فرمودند «دولت جدید آمریکا می گوید ما مایلیم با ایران مذاکره کنیم، ما به سوی ایران دست دراز کردیم، خب! این چه جور دستی است؟ اگر دستی دراز شده باشد که یک دستکش مخملی رویش باشد، اما زیرش یک دست چدنی باشد، این هیچ معنای خوبی ندارد».

و دیروز وقتی با تهدید اتمی آمریکا آنچه را که آقا در خشت خام دیده بودند، همه جهانیان در آینه شفاف مشاهده کردند، ضمن تحقیر شخصیت رئیس جمهور بی شخصیت آمریکا فرمودند؛ «این سخن بسیار عجیب است و دنیا نباید از آن بگذرد، زیرا در قرن بیست ویکم که قرن ادعاهای حمایت از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم است، رئیس یک کشور تهدید به حمله اتمی می کند» ایشان با اشاره به تبلیغات آمریکایی ها درباره غیرقابل اعتماد بودن برنامه هسته ای ایران، گفتند «غیرقابل اعتماد، آن دولت هایی هستند که بمب اتمی دارند و با بی حیایی دیگران را تهدید به بمب اتم می کنند بنابراین سخنان رئیس جمهور آمریکا رسواکننده است».

اوباما می داند- یعنی به او فهمانده اند- که به قول حضرت امام(ره)، «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» و اظهارات اخیر وی قبل از آن که قلدرمآبانه باشد، نشان دهنده وحشت از اقتدار جمهوری اسلامی است. اما اظهارات اوباما برخلاف انتظار وی نه فقط از نگاه جمهوری اسلامی ایران تهدید تلقی نمی شود، بلکه حاوی نکات خشنودکننده ای نیز هست. این- به زعم اوباما- تهدید، نشان می دهد که؛

1- دشمنی آمریکا با ملت ایران است. پیش از آن نیز «واین برگر» وزیر دفاع وقت آمریکا گفته بود «ایران را به عنوان یک ملت باید نابود کرد»! رجز خنده داری که ماهیت واقعی آمریکا را برملا می کند و این افشای ماهیت، به نوبه خود موهبت بزرگی برای ایران و همه ملت های مسلمان است.

2- اوباما در اظهارات اخیر خود اعتراف می کند که تمامی توطئه ها و سرمایه گذاری های آمریکا و متحدانش برای مقابله با ایران اسلامی ناکام مانده و شکست خورده است که تازه ترین نمونه آن فتنه 88 بود.

3- او تاکید می کند که آنهمه رجزخوانی درباره جنگ نرم و سرمایه هنگفت رسانه ای و جاسوسی که با بهره گیری از وطن فروشان داخلی برای مقابله با ایران اسلامی به کار گرفته بود، دود شده و به هوا رفته است. یعنی به قول آقا، مردم ایران نشان داده اند در مقابله با جنگ نرم، نیز به اندازه مقابله با جنگ نظامی و سخت، کارآمد و قدرتمندند.

4- و بالاخره، اگرچه دراین باره سخن بسیار است ولی در محدوده این یادداشت محدود، این نکته نیز گفتنی است که هرچند ایران اسلامی درپی تولید و بهره گیری از سلاح هسته ای نیست ولی استفاده از سلاح اتمی در دنیای امروز نمی تواند یکجانبه باشد و از کجا معلوم که آمریکا در خاک خود با حملات تلافی جویانه مشابهی روبرو نشود؟ سلاح هسته ای که فقط در اختیار آمریکا نیست. هم اکنون صدها موشک با کلاهک های ویران کننده هسته ای به سوی آمریکا نشانه رفته است. به قول حضرت امام(ره) قصه قدرت های استکباری شبیه حلقه گرگ های درنده است که هریک منتظر کوچکترین حرکت دیگری برای پیشدستی در حمله هستند. و صد البته ایران اسلامی نیز از تمامی قوای خود و سایر ملت های مسلمان و فداکار جهان برای حملات پشیمان کننده و ضربات خردکننده علیه آمریکا در همه جای دنیا استفاده خواهد کرد. بنابراین بهتر است اوباما سخن امام راحل(ره) ما را آویزه گوش کند و دیگر از این غلط های زیادی نکند!

مردم سالاری:شبکه خصوصی تلویزیون؛ضرورت یا ممنوعیت؟

«شبکه خصوصی تلویزیون؛ضرورت یا ممنوعیت؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم مهدی قوامی پور است که در آن می‌خوانید؛در هفته گذشته هیات قانون گذاری رادیویی اتحادیه جهانی مخابرات از ایران خواسته با توجه به عضویت ایران در این اتحادیه و با استناد به قانون شماره 1 و 15 اتحادیه بین المللی مخابرات به ارسال پارازیت روی عملیات ماهواره ای یوتل ست پایان دهد. از سوی دیگر نائب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس گفته است: بر خلاف قوانین حاکم بر کشور برای عدم استفاده از ماهواره شاهد رشد 30 در صدی استفاده از ماهواره هستیم؟

به نظر می رسد همه تلاش های دولت برای محدودیت رسانه های ماهواره ای ، از تصویب قوانین تا ارسال پارازیت، بی نتیجه بوده است. اما به راستی چرا با وجود این همه موانع هم چنان شاهد رشد 30  درصدی  استفاده از ماهواره هستیم؟ این در حالی است که ما نمی دانیم دقیقا چند درصد مردم ایران از ماهواره استفاده می کنند. عموما مردم هر کشوری به طور طبیعی میل به قانون شکنی ندارند چرا که نقض قانون علاوه بر مجازات هایی که در قانون برای آن عمل در نظر گرفته شده است به نوعی در جامعه نیز یک نوع ناهنجاری محسوب می شود و لذا نظارت های اجتماعی عموما جنبه بازدارندگی بیشتری دارند تا مجازات های قانونی.

پس چرا نه نظارت های اجتماعی و نه مجازات های قانونی در مورد ممنوعیت استفاده از ماهواره و نه حتی پارازیت کارآمدی لازم را در این رابطه نداشته اند و گرایش مردم هر روز به استفاده از آن افزوده می شود ؟ در پاسخ به این سوال عده ای عملکرد یک سویه صدا و سیما را در پخش و انتشار اخبار و حوادث سیاسی- اجتماعی عامل اصلی این گرایش می دانند. اگر چه این مساله نمی تواند بی تاثیر باشد اما با نگاهی دقیق تر به بینندگان شبکه های ماهواره ای و کانال های مورد علاقه  این بینندگان به نظر می رسد پاسخ فوق خیلی نمی تواند درست باشد و عامل یا عوامل دیگری را باید جست.

با توجه به گستردگی شبکه های فارسی زبانی که صرفا به پخش سریال های تلویزیونی و برنامه های تفریحی مشغولند و حجم تبلیغاتی که در اختیار این شبکه ها هست،در نظر داشته باشید که همه این شبکه ها غیر از بی بی سی و صدای آمریکا خصوصی بوده و با درآمدی که از راه پخش تیزرهای تبلیغاتی به دست می آورند اداره می شوند ضمن این که چون اکثر مردم ایران بر خلاف بسیاری از کشورهای دیگر حتی همسایگان عرب ما به هیچ زبان دومی آشنایی و تسلط ندارند تا بتوانند از شبکه های غیرفارسی زبان استفاده کنند لذا چنین به نظر می رسد که اکثر استفاده کنندگان ماهواره بیننده این شبکه ها هستند و مسائل و اخبار سیاسی صرفا در مقاطع خاصی موجب گرایش مردم به استفاده از ماهواره می شود اما این مساله یقینا مقطعی است و اکثر بینندگان مشتریان شبکه های تفریحی هستند.

پس دلیل این گرایش چیست ؟ آیا برنامه های صدا و سیما فاقد جذابیت است؟ آیا لازم است مثلا صدا و سیما فیلم ها و سریال های بیشتری به نمایش گذارد؟ و یا این که...

 هیچ یک از این راهکارها نمی تواند به صورت قطعی در دراز مدت جلو گرایش مردم را به استفاده از ماهواره بگیرد چرا که آن چه موجب گرایش مردم به استفاده از ماهواره می شود همان گرایش به استفاده از آزادی انتخاب، در این جا مراد از آزادی ولنگاری و زندگی غیراخلاقی نیست بلکه آزادی، یعنی داشتن حق انتخاب. فی الواقع شبکه های ماهواره ای با تنوع بسیار به بینندگان خود حق انتخاب می دهند در حالی که صدا و سیما با محدودیت شبکه ها و دولتی بودن تمامی آنها به نوعی حق انتخاب مردم را به شدت محدود می کند.

بسیاری از خانواده ها علی رغم آگاهی از وجود برنامه های غیراخلاقی و گاه مخرب در بین شبکه های ماهواره ای صرفا به سبب وجود حق انتخاب در این سیستم تن به استفاده از آن- البته با در نظر گرفتن  مصلحت هایی- می دهند. مردم دوست دارند  در ساعاتی که به استراحت می پردازند حق انتخاب داشته باشند. بنابراین ما می بینیم که نقض قوانین مربوط به ممنوعیت استفاده از ماهواره جنبه بازدارندگی خود را از دست داده و جامعه نیز استفاده از ماهواره را یک نوع ناهنجاری به حساب نمی آورد لذا به نظر می رسد مسوولین به جای صرف هزینه های بسیار برای مبارزه با امواج ماهواره ها و نقض قوانین بین المللی درصدد یافتن راهکاری اساسی برای حل این مشکل باشند.  به نظر می رسد امکان استفاده از شبکه های خصوصی تلویزیون در داخل کشور با تنوع سلیقه ها و در چارچوب ارزش های مطلوب و باورهای اعتقادی مردم بهترین راه حل است.

رسالت:دنیا از اوباما نمی گذرد

«دنیا از اوباما نمی گذرد»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛راهبرد هسته ای جدید آمریکا طی یک هفته گذشته واکنشهای متفاوتی را در پی داشته اما اغلب اعتقاد بر این است که این استراتژی اوباما تهدید صلح بین المللی است و دنیا از کنار آن به سادگی نمی گذرد.

تهدید ایران توسط اوباما به حمله اتمی ثابت کرد تنها عضویت در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضامن امنیت کشورها نیست و باید سایر گزینه های بازدارنده را نیز روی میز حفظ کرد. چرا که هیچ تضمینی برای دوران جنون زدگی روسای جمهوری نظیر اوباما وجود ندارد. آمریکایی ها از یک سو اعلام می کنند تسلیحات هسته ای مایه امنیت کشورها نیست از طرفی وقتی پای منافع خودشان و متحدانشان باز می شود توسل به تسلیحات هسته ای را مجاز قلمداد می نمایند.

رهبر معظم انقلاب روز گذشته در همین رابطه در دیدار جمعی از فرماندهان ارتش فرمودند: “در قرن21  که قرن ادعاهای حمایت از حقوق بشر است، اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا بسیار عجیب است و دنیا نباید از آن بگذرد.”

پدیده اوباما یک خودزنی سیاسی برای بازسازی و ترمیم اعتبار ایالات متحده بود که با ناکامی در برخی ماموریت های خود لاجرم در حال  پرده برداری از چهره اصلی دولت آمریکا است. اوباما که در مدیریت پروژه انتخابات ایران، مسئله غزه در اراضی اشغالی، خلع سلاح حزب الله، عراق، افغانستان و ... شکست خورده است در حال نشان دادن چهره واقعی خود است.

امروز کاملا مشخص شده است که شعار پرطمطراق “تغییر” اوباما طرحی کلان برای بازگرداندن زمان به عقب است و وی تنها می خواهد اعتبار آمریکای قبل از بوش را بازسازی کند. دامنه گفتگوی مستقیم با تهران و دمشق که وی پیش از انتخابش بر آنها مانور می داد آنقدر لوث شده است که به او اجازه می دهد بی محابا راجع به ایران، سوریه، عراق، افغانستان و... لفاظی های غیر منطقی کند و حتی دو کشور ایران و کره شمالی را به حمله هسته ای تهدید نماید. موضوعی که بعد از حمله به هیروشیما و ناکازاکی در تاریخ اظهارات روسای جمهور آمریکا بی سابقه است.

انتخاب اوباما نوعی عقب نشینی برای بازسازی اعتبار آمریکایی بود که دامن حیثیتش در8  سال دولت بوش بیش از پیش لکه دار شده است. اما امروز  اوباما نه گورباچف شوروی است که با “پروستریکا” و “گلاسنوست” خود مقدمات تجزیه شوروی را فراهم کرد و نه وودرو ویلسون، هری ترومن، لیندون جانسون، ریچارد نیکسون و جورج دبلیو بوش است که با جنگ های بی محابا در گورستان امپراتوری ها برای آمریکا قبری بخرد.

اوباما یک مهره سوخته و بدون نقاب برای آمریکایی هاست که مجبور است ناکامی ها و ناتوانی های سیاست خارجی ایالات متحده را در قفای رجزخوانی های خصمانه فاقد راهبرد پنهان کند.

بدون تردید رای شهروندان آمریکایی به اوباما رای به اتمام جنگ، خشونت و آتش افروزی بود. مردم آمریکا خواستار پایان جنگهای صلیبی در عراق، افغانستان و حتی فلسطین هستند. نفرت از زندان های مخفی آمریکا در اقصی نقاط جهان، اعتراض به سیاستهای تنش زای نومحافظه کاران در سراسر دنیا، مخالفت با بی تدبیری های اقتصادی دولت جمهوری خواه که تا کنون ده ها تریلیارد دلار از پول آمریکایی ها را هیچ و پوچ کرده است و ... اما امروز اوباما به چند درصد از وعده های خود عمل کرده است.

بر اساس یک نظر سنجی که توسط موسسه نظرسنجی صهیونیستی پروجکت به عمل آمده و در شماره روز یک شنبه روزنامه صهیونیستی جروزالم پست منتشر شده بیش از73  درصد از مردم آمریکا با اظهارات جنگ طلبانه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا درباره حمله نظامی به ایران مخالفند و خواستار حل و فصل موضوع برنامه هسته ای ایران از طریق دیپلماسی و راههای سیاسی هستند.

توسل دولتمردان آمریکایی به سیاست ارعاب و تهدید هیچ مشکلی از مشکلات آمریکایی ها حل نمی کند.آمریکایی ها با پدیده  انقلاب  اسلامی  و منطق ضد سلطه آن  آشنایی  ندارند و عمدتا  در تجزیه  و تحلیل  مسائل  و تحولات  سیاسی  - اجتماعی  ایران دچار اشتباه  محاسباتی  می شوند. آنها نه  شناخت  درستی  از پیچیدگی های  جامعه  اسلامی  ایران  دارند و نه  ارزیابی  درستی  از تحولات  آن  برایشان  مقدور است.

در جهان امروز برنامه صلح آمیز هسته ای ایران به سمبل مقابله ملت ها با خوی استعماری آمریکا و متحدانش تبدیل شده است و این واقعیتی است که آمریکایی ها نمی توانند آن را انکار کنند.

 فقط یک رای گیری منصفانه در سازمان ملل متحد کافی است تا حق به جانب بودن ملت ایران ثابت شود. لذا تا زمانی که آمریکایی ها زیر دستکش مخملی خود یک دست چدنی دارند و بر سیاستهای یک جانبه گرایانه خود اصرار می ورزند نمی توانند منطق انقلاب اسلامی را درک کنند و این گونه به بیراهه می روند و با مواضع ضد و نقیض خود مایه بی آبرویی و رسوایی دولت و ملت آمریکا می شوند.

بهار:ضرورت رفراندوم یارانه‌ای

«ضرورت رفراندوم یارانه‌ای»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی بهار به قلم داریوش قنبری است که در آن می‌خوانید؛کمیته مشترک دولت و مجلس با هدف یافتن راهکارهایی برای حل اختلاف نظر دو قوه مقننه و مجریه درباره قانون هدفمند کردن یارانه ها تشکیل شده است اماجایگاه قانونی این کمیته هنوز برای نمایندگان محل تردید و شبهه برانگیز است.

هنوز این سوال مطرح است که اصلاً هدف از تشکیل این کمیته چیست؟ آیا تکلیف دولت بر اساس قانون در این مورد مشخص نشده است؟

تشکیل جلسه در ارتباط با اجرای قانون و رایزنی مجلس با نمایندگان دولت برای مکلف کردن آنان به اجرای قانون در واقع زیر سوال بردن مجلس و تنزل جایگاه آن محسوب می شود.

اما بحث دیگری که مطرح است، این است که دولت در این جلسه حتی حاضر نشده به پیشنهاد مجلسی ها در خصوص درآمد 20 هزار میلیارد تومان در مدت زمان 9 ماه به جای 12 ماه پاسخ مثبت بدهد و بر این عقیده است که باید لایحه یا طرحی جدید با محتوای 35 هزار میلیارد تومان (که در عمل همان نظر اولیه دولت مبنی بر درآمد 40 هزار میلیارد تومان از حامل های انرژی است) به مجلس ارسال کند و نمایندگان نیز به آن رای مثبت بدهند که به نظر من رای به طرح یا لایحه در واقع مخدوش سازی جایگاه مجلس است.

زیرا نمایندگان با رای مثبت خود به طرح یا لایحه اصلاحی، قانونی که هنوز مرکب تصویب آن خشک نشده، تنها عملکرد خود را زیر سوال می برند. اگر مجلس به راحتی از دیدگاه خودش که مدعی اجرای کار کارشناسی روی آن است بگذرد، تنها به تضعیف اعتماد مردم منجر خواهد شد همچنین ارائه طرح دو فوریتی که تصویب آن چندان محتمل به نظر نمی رسد، نیز به مصلحت جایگاه و شأن مجلس نیست. بنابراین، تنها از طریق برگزاری رفراندوم است که می تواند این مناقشات و جدل های بین دولت و مجلس به خط پایان برسد.

در قانون اساسی ما هم پیش بینی شده که در موارد بسیار مهم، تصویب آرای عمومی یا همان رفراندوم می تواند بهترین راهکار باشد و با توجه به اینکه بحث هدفمند کردن یارانه ها نیز یکی از مهم ترین بحث های اقتصادی در طول تاریخ ایران به حساب می آید، لازم است این طرح به رفراندوم گذاشته شود.

جمهوری اسلامی:جای خالی قوه قضائیه

«جای خالی قوه قضائیه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛عده ای معتقدند قوه قضائیه با شهادت اولین رئیس خود آیت الله بهشتی به شهادت رسیده است .

هر چند این اظهارنظر کمی افراطی به نظر می رسد ولی مسئولان قوه قضائیه برای اثبات افراطی بودن این نظریه فقط یک راه دارند و آن نشان دادن تحرک بموقع همراه با بی طرفی و قاطعیت است .

هنگامی که در اسفند ماه گذشته 233 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با انتشار نامه ای خطاب به رئیس قوه قضائیه خواستار برخورد قاطع بامفاسد اقتصادی شدند و از وی خواستند این مبارزه را از بالا شروع کند هیچکس کمترین تردیدی به خود راه نداد که علت اصلی نگارش این نامه فقدان تحرک لازم در قوه قضائیه به دلیل وجود فشارهای بیرونی است . نویسندگان نامه با این اقدام خود خواستند به رئیس و مسئولان بالای دستگاه قضائی بگویند افکار عمومی و نمایندگان مردم پشتیبان شما هستند و فشارهائی که برای کوتاه آمدن در برابر دانه درشت ها به شما وارد می شود در برابر این حمایت ها بی اهمیت است و شما باید به وظیفه قانونی خود بدون اعتنا به این و آن و در کمال استقلال عمل کنید.

متاسفانه تاکنون هیچ نشانه ای از فعال شدن قوه قضائیه در این زمینه بروز نکرده و همین امر موجب شده است در اولین هفته کاری سال جدید جنگ رسانه ای و تبلیغاتی میان دو بخش از اصولگرایان که عده ای منتقد دولت هستند و عده ای دیگر از اعضا دولت بالا بگیرد و موضوع اتهامات معاون اول رئیس جمهور به مساله مهم روز تبدیل شود. شدت یافتن این جنگ تبلیغاتی دقیقا جای خالی قوه قضائیه را در این ماجرا نشان می دهد و درستی محتوای نامه آن 233 نماینده مجلس را فریاد می کند و این سئوال را مطرح می سازد که نکند واقعا نظر آنها که می گویند « قوه قضائیه با شهادت اولین رئیس خود آیت الله بهشتی به شهادت رسیده است » درست باشد!

بهیچوجه با نوشتن این مقاله درصدد نیستیم به قوه قضائیه بگوئیم اتهامات وارده به معاون اول رئیس جمهور درست است و باید با وی برخورد شود کما اینکه درصدد تکذیب آن نیز نیستیم . خواسته ما از قوه قضائیه خواسته عموم مردم است که می گویند دستگاه قضائی کشور نباید در چنین شرایطی تماشاچی باشد و با سکوت خود به جنجال های تبلیغاتی میدان بدهد. این را هم میدانیم که مسئولان قوه قضائیه می گویند رسیدگی به چنین پرونده هائی نیازمند فرصت است و دادگاه خمره رنگرزی نیست که مواد مورد نظر را ظرف چند دقیقه رنگ شده تحویل بدهد. اما در کنار این واقعیت نکته دیگری نیز وجود دارد که به نظر می رسد مسئولان قوه قضائیه به آن توجه ندارند و یا از کنار آن بی تفاوت عبور می کنند.

انتظار مردم اینست که مسئولان قوه قضائیه با اطلاع رسانی دقیق شفاف و بموقع افکار عمومی را در جریان اقدامات خود قرار دهند و این اقدام را مرحله به مرحله دنبال کنند تا با این اقدام فضای خالی برای جولان دادن های دو طرف و آلوده ساختن افکار و اذهان مردم پدید نیاید. قوه قضائیه می تواند با یادآوری مقررات مربوط به پیشداوری ها و اطمینان دادن به مردم درباره اینکه با جدیت و قاطعیت درحال پی گیری موضوع است راه های انحرافی را به روی همه ببندد و افکار عمومی را از نگرانی نجات دهد.

در شرایط عدم حضور پرتحرک قوه قضائیه طرفین ماجرا با استفاده از امکاناتی که در اختیار دارند هرچه میخواهند می گویند یکی با وارد کردن اتهام و دیگری با بی اساس دانستن آن تلاش می کنند افکار عمومی را به هر طرف که خود میخواهند بکشانند و در این میان علاوه بر نگرانی مردم دشمنان نیز با دستاویز قرار دادن این مطالب که عمدتا از منابع منتسب به نظام در قوای اجرائی و تقنینی صادر می شوند هرچه میخواهند علیه نظام جمهوری اسلامی تبلیغ می کنند.

برای جلوگیری از این ضایعات تنها تحرک بموقع قوه قضائیه است که کارساز است . البته مردم از مسئولان دستگاه قضائی فقط انتظار بیانیه صادر کردن و وعده دادن ندارند بلکه برخورد قانونی قاطع و بی طرفانه با متخلفان و بی اعتنائی به فشارهائی که به این قوه وارد می شود خواست اصلی مردم است . حتی در برابر اتهام زنندگان نیز قوه قضائیه نباید بی تفاوت باشد. جامعه ما در طول سالهای گذشته از اتهام زنی های بیجا و برخورد نکردن قوه قضائیه با این پدیده شوم و ویرانگر زیان های زیادی متحمل شده که جبران ناپذیر است.

یکی از مشاوران رئیس جمهور دو روز قبل در واکنش به اتهاماتی که این روزها به معاون اول رئیس جمهور وارد می شود در اظهارنظر مفصلی که جنبه دفاعی از فرد متهم دارد گفته است : « هیچکس حق ندارد حیثیت افراد خصوصا کسانی که مسئولیت رسمی دارند را اینگونه بی پروا خدشه دار کند. این مسائل درحالی مطرح می شود که این ادعا در هیچ محکمه عادلانه ای مورد رسیدگی قرار نگرفته است و این نوع رفتارها محکوم و غیرقابل دفاع است.»

به اصل این سخن کمترین ایرادی وارد نیست هرچند از گوینده آن می توان پرسید شما در طول 5 سال گذشته یعنی از آغاز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم تا امروز که بسیاری از مقامات رسمی دولتی از صدر تا ذیل و قلم های مسموم و زبان های بی پروای آنان و حامیان آنان اتهامات سنگینی به بزرگترین شخصیت های رسمی و انقلابی و روحانی و غیرروحانی این نظام وارد کردند و می کنند چرا سکوت کردید و یا حتی از آنان و عملکردشان دفاع کردید و حالا که خودتان آماج حملات آنهم از درون مجموعه خودتان قرار گرفته اید فریاد « واقانونا » سر میدهید این مشکل هم به عدم تحرک قوه قضائیه مربوط می شود.

اگر در سال های گذشته قوه قضائیه به وظیفه خود در برخورد با اتهام زنندگان و آلوده کنندگان فضای سیاسی کشور برخورد قانونی می کرد اکنون با چنین مشکلاتی در جامعه مواجه نبودیم . دستگاه قضائی ما خوشبختانه از قضات شریف متدین و متعهد فراوانی برخوردار است که اگر امکان فعالیت مستقل و قضاوت عادلانه را داشته باشند می توانند به وظایف ذاتی و تعریف شده قوه قضائیه عمل کنند و کشور را از مشکلات زیادی که در اثر بی توجهی به قانون و اخلاق پدید آمده نجات دهند.

فراهم ساختن زمینه های چنین فعالیتی از وظایف رئیس قوه قضائیه است اقدامی که مستقیما با امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه سروکار دارد و زمینه ساز امنیت سیاسی و جلوگیری از خودکامگی ها استبداد و مفاسد اقتصادی و انحرافات فرهنگی نیز می شود. آیا رئیس قوه قضائیه با اعلام حمایت بی دریغ اکثریت قابل توجه نمایندگان مجلس که تبلور خواست و اراده عمومی است به وظیفه ذاتی خود که فراهم ساختن امکان فعالیت مستقل و قضاوت عادلانه است عمل خواهد کرد

ابتکار:ماراتن اتهام و افتراءپایانی ندارد؟

«ماراتن اتهام و افتراءپایانی ندارد؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛فضای سیاسی کشور بسیار ملتهب است از یکطرف قوای مقننه و مجریه به دلیل اختلاف نظر در خصوص لایحه مهم هدفمندسازی یارانه‌ها به رویارویی و تقابل روی آورده اند و این اختلاف باعث شده است که صف آرایی نیروهای کلیدی دو طرف هرروز تشدید شود راه حل‌های مقطعی هم که تاکنون ارایه شده است توسط یکی از دو طرف در همان ابتدا محکوم به شکست اعلام شده است با این وضع امیدی به حل و فصل قضیه و پایان دادن به شرایط و تخاصم فرسایشی وجود ندارد.

این در حالی است که ادامه بلاتکلیفی موجود، فضای عمومی کشور و بخش‌های اقتصادی را به شدت آسیب پذیر می‌کند .طرحی که اجرایش نیاز به عزم ملی دارد با این همه اختلاف معلوم نیست سرانجام به کجا ختم خواهد شد.

از طرف دیگر رفتار حاکم بر سیاسیون مملو از تهمت و افتراست و انگار ماراتن تهمت و افترا پایانی ندارد هر روز شاهد لیست بالا بلندی از اتهام‌های جدید توسط یکی از مقامات به دیگری هستیم و آن دیگری هم در مقام دفاع با مقابله به مثل لیستی از اتهامات مشابه را به طرف مدعی وارد می‌کند.

به عبارت دیگر هر کدام همزمان هم مدعی هستند وهم متهم می‌باشند و خود نیز در جایگاه قضاوت، تکلیف طرف مقابل را بر اساس اتهامات تعیین می‌کنند. این وضع چهره عملکرد مسئولان را در نظر مردم به شدت مکدر کرده است و به دلیل اینکه محور اتهامات فساد اقتصادی است و طرفین دعوا نیز از مسئولان طرز اول کشور بحساب می‌آیند،افکار عمومی به شدت حساس شده است و رسانه‌های بیگانه نیز بهره برداری خود را کرده اند،ادامه این روند و عدم اقدام شفاف و قاطع دستگاه قضایی( نه برای پاک کردن صورت مسئله که برای تعیین تکلیف) موجب خواهد شد که

1)این هرج و مرج رفتاری ادامه یابد و شان دستگاه قضاء شکسته شود و هر کس به خود اجازه دهد که هم ادعا کند هم حکم صادر کند و هم به جایی پاسخگو نباشد.

2) مردم کوچه و بازار باشنیدن این حجم اتهامات نسبت به مقامات عالی کشور به مرور اعتماد خود را بیش از پیش از دست خواهند داد.

3) عدم اقدام قاطع و به موقع قوه قضائیه با ادعاهای مطرح شده باعث خواهد شد که همچون استخوان لای زخم بماند و به طور طبیعی مردم در این میان قضاوت خود را خواهند داشت.

4قبح فساد برداشته خواهد شد اعتماد مردم به عزم مسئولان در مبارزه با فساد شکسته خواهد گردید.

5-فساد اداری در کشور از دیرباز تا کنون یکی از معضلات و مشکلات اساسی بوده و هست و دستگاه اداری کشور مستعد فساد می‌باشد.

اعلام علنی ارقام نجومی فساد اقتصادی به افراد در سطوح اجرایی بالا موجب خواهد شد که افراد سطوح پایین در شکستن حرمت بیت المال با همدیگر مسابقه بگذارند.

6- یکی از تبعات بدبینی افکار عمومی نسبت به پاکدستی مسئولان، گسترش احساس فقر عمومی است در جامعه همواره نسبت فقر و احساس آن یکسان نبوده است هر گاه مردم اعتماد کنند که اراده عدالت گستر حاکم است برغم وجود فقر اما احساس آن کمتر است اما آنگاه که مردم اعتماد خود را به سلامت مسئولان از دست دهند درد فقر و احساس محرومیت آنها چند برابر خواهد شد.

7-دولت آقای دکتر احمدی نژاد به شعار مبارزه با فساد و رانت خواری شهره عام یافته است اکنون که بحق یا نا بحق انگشت اتهام بطرف اشخاص مهمی در دولت ایشان نشانه رفته است مناسب است که دولت خود پیشقدم شود و دستگاه قضایی را به داوری بیطرفانه در این خصوص فراخواند. به هر حال شرایط کنونی و ادبیات حاکم و رایج در بین مسئولان نه در شان نظام است و نه مورد رضایت افکار عمومی می‌باشد آنچه این روزها گفته شده است می‌بایست در محاکم صالح به صورت واقعی دادرسی شود و اثبات و عدم آن به اطلاع عموم برسد اگر دستگاه قضایی کشور به صورت بی طرفانه و به شکل علنی به آنچه مطرح شده است، رسیدگی کرد و تکلیف را مطابق قانون تعیین نمود، هم پاکدستی مسئولان اثبات خواهد شد و هم کارآمدی این دستگاه به اثبات خواهد رسید نتیجه اینکه باید گفت حضرت آیت ا...لاریجانی مردم منتظرند یا علی.

تهران امروز:چهره ژانوسی آمریکا و رسوایی‌های روزافزون

«چهره ژانوسی آمریکا و رسوایی‌های روزافزون»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در ان می‌خوانید؛به‌رغم آنکه مناسبات و روابط ایران و آمریکا از زمان پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تاکنون همواره در فضایی متشنج و تنش‌زا قرار داشته است اما باراک اوباما نخستین رئیس‌جمهوری آمریکاست که طی 30 سال اخیر، جمهوری اسلامی ایران را به حمله هسته‌ای و به‌کارگیری سلاح‌های اتمی برای مقابله با ایران تهدید کرده است.

چنین پیش‌بینی می‌شد که با ریاست‌جمهوری اوباما از نقش نیروهای تنش‌زا در فضای روابط ایران و آمریکا کاسته شود اما به‌رغم پیش‌بینی‌های خوشبینانه ناظران داخلی و خارجی، اوباما آهسته اما پیوسته به‌سوی افزایش تنش‌ها در روابط دو کشور پیش می‌رود. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با دوراندیشی قابل‌تحسینی روند دگردیسی گفتار و رفتار رئیس‌جمهوری آمریکا را شرارت‌آمیز و غیرقابل اعتماد ارزیابی فرمودند.

ایشان در جمع فرماندهان ارشد نیروهای مسلح با تاکید بر اینکه برخی قدرت‌ها به‌دلیل غرور و اعتماد به پایه‌های پوشالی قدرت، اختیار خود را از دست می‌دهند، فرمودند: «نمونه این موضوع، سخنان اخیر رئیس‌جمهور آمریکاست که ملت ایران را تلویحا تهدید به استفاده از سلاح اتمی کرد. این سخن بسیار عجیب است و دنیا نباید از آن بگذرد زیرا در قرن بیست‌و‌یکم که قرن ادعاهای حمایت از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم است، رئیس‌ یک کشور تهدید به حمله اتمی می‌کند.» حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اینگونه سخنان را به ضرر آمریکا دانستند و خاطرنشان کردند: «معنای اینگونه سخنان این است که دولت آمریکا، دولتی شریر و غیرقابل اعتماد است.

 آمریکایی‌ها در سال‌های اخیر تلاش زیادی کردند تا بگویند جمهوری اسلامی ایران در موضوع هسته‌ای غیرقابل اعتماد است در حالی که اکنون مشخص است غیرقابل اعتماد، آن دولت‌هایی هستند که بمب اتمی دارند و با بی‌حیایی دیگران را تهدید به بمب اتم می‌کنند بنابراین سخنان رئیس‌جمهور آمریکا رسواکننده است.»

پرسش اینجاست چرا اوباما رسوایی را برای خود و دولت آمریکا می‌پذیرد اما ترجیح می‌دهد در قبال این رسوایی ایران را تهدید به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای کند؟

پیش از پاسخ به این پرسش، بررسی اجمالی رفتارهای روسای دولت‌های آمریکا در تاریخ معاصر، راهگشا می‌نماید.

پس از حمله ناموفق آمریکا به خلیج خوک‌ها به‌منظور براندازی نظام تازه استقرار‌ یافته کوبا که در راس آن فیدل کاسترو قرار داشت، روش‌های کنترل کوبا شکل‌های دیگری به خود گرفت. بحران هسته‌ای پیش‌آمده میان آمریکا و شوروی سابق بر سر استقرار موشک‌های هسته‌ای شوروی در خاک کوبا و تهدید جان کندی، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا به آغاز یک درگیری هسته‌ای هنوز در اذهان بسیاری از مردم جهان وجود دارد.

این داستانی معروف است که می‌گویند جمهوریخواهان جنگ‌طلبند اما جنگ‌ها را همواره دموکرات‌ها آغاز کرده‌اند. شاید استراتژی زبان نرم و پنجه‌های تیز نه‌تنها نومحافظه‌کاران آمریکایی که حتی دموکرات‌های به‌ظاهر ضدجنگ را نیز قانع کرده باشد که در پی 30 سال انفعال دیپلماسی آمریکایی در برابر ایران انقلابی و اسلامی، طرح‌های واشنگتن نتایج چندان خشنودکننده‌ای در پی نداشته است، اینکه باراک اوباما حساسیت‌های افکار عمومی جهان به‌ویژه ایرانیان را در برابر توان هسته‌ای آمریکا و تهدید به احتمال استفاده از آن علیه ایران برمی‌‌انگیزد، نخست، نشانه رسواکننده تمام ادبیات لیبرال دموکراتی است که دولتمردان آمریکا و به‌ویژه شخص باراک اوباما تاکنون درباره ایران به‌کار برده‌اند.

ادبیاتی که به‌ظاهر می‌کوشید با فاصله انداختن میان ملت و دولت ایران، ضمن بهره‌گیری از شکاف فرضی دولت- ملت، به مقاصد خود دست یازد و دیپلماسی آمریکایی را با چهره‌ای به ظاهر صلح دوست به افکار عمومی ایران و جهان معرفی کند.

اما آمریکا، آمریکایی با چهره «ژانوسی» نیمی دلربا و نیمی خوفناک است. به‌نظر می‌رسد اکنون ما در حال مشاهده نیمه خوفناک دیپلماسی دولتمردان آمریکایی در برابر ایران هستیم.

دولت آمریکا می‌کوشید با نشان دادن چهره‌ای انسان دوستانه، افکار عمومی ایران را تحت‌تاثیر قرار دهد، می‌کوشید ملت ایران را وادارد تا فراموش کند که در هیروشیما و ناکازاکی بمب‌های اتمی چه کردند یا بمب‌های ناپالم و سوپر ناپالم و انواع بمب‌های شیمیایی و خوشه‌ای و... در ویتنام چه فجایعی را رقم زدند. همین عراق و افغانستان را که در دو پهلوی کشور ما قرار دارند، چگونه می‌توان نادیده گرفت، هنگامی که اشغال و تصرف غیرقانونی به بهانه‌ها و دستاویزهای به ظاهر اطمینان بخش و معقول صدها هزار کشته و مجروح به‌جای گذاشته و هنوز هم ارتش آمریکا با سبعیت در این دو کشور تهدیدی بزرگ برای امنیت جان و مال و ناموس افغان‌ها و عراقی‌ها به‌شمار می‌رود.

دوم: تهدید اوباما به استفاده از سلاح هسته‌ای نشانه واقعیتی دیگر نیز هست. اینکه به‌رغم تمامی توطئه‌ها، دسیسه‌ها، رفتارهای خصمانه دولت آمریکا علیه دولت و ملت ایران که شمار آنها از حساب بیرون است، دولت و ملت ایران همچنان پای استوار و نستوه بر استقلال و نفی روابط استکباری پافشاری می‌کنند. به‌نظر می‌رسد دولت آمریکا به آخر خط نزدیک شده است.

ماشین جنگی دولت آمریکا به‌رغم هزینه‌های سرسام‌آوری که برای ملت آمریکا دارد خسته است، فرسوده است. سرباز آمریکایی هیچ انگیزه‌ای برای یک جنگ دیگر، کشتاری دیگر و برانگیختن نفرت افکار عمومی ندارد. سرباز آمریکایی «می‌خواهد» به «خانه» بازگردد. نه افکار عمومی آمریکا - چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ روانی- آمادگی یک نبرد و درگیری بی‌حاصل دیگر را ندارند و نه‌ارتش آمریکا. سرباز خسته، ارتش خسته و افکار عمومی گریزان از یک نبرد رویاروی دیگر که فرزندش، همسرش، برادرش، خواهرش و دوستش را به ناکجاآبادی خواهد کشاند که دیپلماسی واشنگتن به نحوی لجوجانه در پی آن است، نشانه‌های مناسبی برای آغاز یک درگیری نظامی از نوع افغانستان و عراق نیست. افزون بر این، ایران به‌لحاظ بافت جمعیتی، وسعت کشور، امکانات و منابع موجود، پیوند دولت – ملت و بسیاری دیگر از پارامترها، اساسا نه‌افغانستان است نه عراق. بدین رو دولت آمریکا نمی‌خواهد ریسک کند اما در عین حال واشنگتن می‌ترسد که ایران به‌راستی به قدرتی غیرقابل چشم‌پوشی- چه هسته‌ای و چه غیرهسته‌ای – در منطقه تبدیل شود. واشنگتن می‌ترسد و درست به همین دلیل است که آقای اوباما زبان به تهدید می‌گشاید.

سوم: این استدلال ملت و دولت ایران درست از آب درآمد که ایران همواره در معرض خطر حمله دشمنان بیگانه چه به شکل متعارف و چه به شکل هسته‌ای قرار دارد. تنها نتیجه‌ای که از سخنان آقای اوباما جهت قوام و تثبیت این استدلال می‌توان گرفت، ضرورت تقویت بنیه دفاعی ایران است.

بی‌گمان ملت ایران نمی‌تواند سایه یک تهدید هسته‌ای را نادیده بگیرد. گرچه مرعوب چنین تهدیدهایی نمی‌شود اما «علاج واقعه قبل از وقوع» باید کرد. تقویت بنیه دفاعی کشور ضرورتی واجب و مبرم است و نمی‌توان به هیچ رو از آن چشم‌پوشی کرد. توان دفاعی نیروهای مسلح باید به‌گونه‌ای افزایش یابد که آقای اوباما یا اخلاف وی بدانند که حتی نزدیک شدن به فکر یک تهدید هسته‌ای علیه ایران، مخاطرات و هزینه‌های بسیاری در پی خواهد داشت.

هم‌اکنون آمریکا بیش از 2200 کلاهک هسته‌ای در اختیار دارد. قدرت سلاح‌های هسته‌ای و هیدروژنی آمریکا به حدی است که می‌تواند چندبار تمام کره زمین را به آتش بکشد. دولت جمهوری اسلامی ایران گرچه جدا مخالف به‌کارگیری سلاح‌ هسته‌ای است و هیچ گاه در پی به‌دست آوردن آن نبوده و در آینده نیز نخواهد بود اما قطعا ‌باید تدابیری اتخاذ شود تا اوباما و سایر دولتمردان واشنگتن دریابند که توان بازدارندگی ایران را نباید دست کم گرفت.

دنیای اقتصاد:یارانه‌ها و عبور از مرز راه‌حل اقتصادی

«اوباما و غلط های زیادی!»،«شبکه خصوصی تلویزیون؛ضرورت یا ممنوعیت؟»،«دنیا از اوباما نمی گذرد»،«ضرورت رفراندوم یارانه‌ای»،«جای خالی قوه قضائیه»،«ماراتن اتهام و افتراءپایانی ندارد؟»،«چهره ژانوسی آمریکا و رسوایی‌های روزافزون»،«یارانه‌ها و عبور از مرز راه‌حل اقتصادی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم
محمد صادق جنان صفت است که در آن می‌خوانید؛سرسختی و پایداری دولت و نهاد ریاست جمهوری بر مواضع خود درباره هدفمند کردن یارانه‌ها که از 18 ماه پیش و در مراحل گوناگون آشکار شده است،

از یک طرف و اصرار مجلس قانونگذاری که نمی‌توان پس از تصویب قانون، آن را اجرا نکرد از سوی دیگر، قانون هدفمند کردن یارانه‌ها را به بن‌بست رسانده است. تداوم این مجادله نشان می‌‌دهد که آزادسازی قیمت کالاها که برخی گمان می‌کردند کار آسانی است و به راحتی آب خوردن انجام خواهد شد، چندان هم ساده نبوده و نیست.

دقت در گفتار و ادبیات مربوط به اختلاف دیدگاه‌ها در این موضوع از سوی دولت و هوادارانش و اکثریت مجلس قانونگذاری در روزهای اخیر نشان می‌دهد که مسیر بحث‌ها و مجادلات از حوزه اقتصادی عبور کرده و به میدان سیاست رسیده است. اگر چه بحث دو طرف روی 2 عدد 20 هزار میلیارد و 40 هزار میلیارد تومان متمرکز شده است، اما واقعیت این است که اجرا یا اجرا نکردن یک مصوبه قانونی که به تایید شورای نگهبان نیز رسیده به بحث عمده تبدیل شده است. خروج مجادلات و اختلاف‌ها از دایره الزام‌ها و راه‌حل‌های اقتصادی، این تصور را در ذهن ایجاد می‌کند که حل این اختلاف با استفاده از الزام‌‌ها و ابزارهایی از جنس سیاست‌ میسرخواهد شد.

این رویداد احتمالی البته در کوتاه مدت احتمالا شعله اختلاف را پایین کشیده و کار را یکسره خواهد کرد؛ اما آسیب‌های جدی بر تعامل دو قوه‌ اصلی کشور و مناسبات سیاسی داخلی به ویژه در درون جناح اصولگرایان وارد خواهد کرد. استفاده از الزام سیاسی برای موضوعی که پایه و اساسش متغیرها و عوامل اقتصادی است، آن اطمینان و اعتماد قلبی و متقاعدکننده برای مردم را که طرف اصلی این قانون هستند از استواری و صلابت دور می‌کند.

واقعیت این است که مجادله 18 ماهه میان کارشناسان مستقر در نهاد دولت و کارشناسان و قانونگذاران درباره اعداد و ارقام پس از اجرای قانون که اختلاف معناداری به ویژه به لحاظ ایجاد تورم دارند، تا همین‌جا نیز به قوت کارشناسانه بودن طرح و قانون، آسیب رسانده است.شهروندان ایرانی از زبان قانونگذاران و مسوولان دولتی یک حرف مشترک می‌شنوند و آن حفظ منافع آنها و جلوگیری از آسیب رساندن به شهروندان بر اثر اجرای قانون یا خواست دولت است. بلاتکلیفی میلیون‌ها شهروند ایرانی که اکنون تا اندازه‌ای آثار تورمی منبعث از فضای روانی یا تغییرات واقعی در قیمت کالاها و خدمات را احساس می‌کنند، به فرسودگی بیشتر آنها منجر خواهد شد.

ده‌ها هزار بنگاه صنعتی، خدماتی، بازرگانی، حمل‌ونقل و کشاورزی نیز بدون قدرت تصمیم‌گیری تازه درباره آینده بنگاه خود به دلیل ابهام در اجرا و چگونه اجرا شدن این قانون، هر روز نگرانی بیشتری را احساس می‌کنند. در حال حاضر و برای برطرف شدن معضل دو راه وجود دارد؛ یک راه ورود نیروی سیاسی جدید و قدرتمند برای حل اختلاف است.

راه‌حل اصلی و منطقی؛ اما مراجعه به کلیات علم اقتصاد به مثابه دانش ممتازی است که نیروی خود را برای هموار کردن دشواری‌ها نشان داده است. ادامه کشمکش میان نهاد دولت و مجلس درباره یک موضوع البته بسیار مهم، یک عیب بزرگ دارد و آن غفلت از مسائل ریز و درشت دیگر در کسب‌وکار شهروندان است.

آفرینش:گرایش به ماهواره وضعف های ما

«گرایش به ماهواره وضعف های ما»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛گذشته از نوع نگاه به ماهواره و کانال های گوناگون آن جهان قرن بیست و یک با واقعیاتی همانند ماهواره و اینترنت گره خورده است کشور ما ایران نیز بی گمان از این واقعیت بدور نیست و می باید با تهدید زدایی عملا از آن به مثابه فرصت استفاده شود.

امروزه در جهان حدود 200 هزار کانال تلویزیونی وجود دارد کانال هایی که  جدا از نوع نگاه گردانندگان و مالکان آنها سراسر جهان را تحت پوشش خود قرار داده و عملا تبدیل به بازار رقابت رسانه ای کشورها گردیده است.

در این میان بنا به آمارهای مختلف حدود دو هزار شبکه تلویزیونی ماهواره ای به وضوح در کشور دریافت می شود که بی گمان بسیاری از آنها با اعتقادات و ارزش ها اخلاقی و بومی ما  ، ناسازگار است همچنان که بسیاری در خدمت دانش و علوم مختلف می باشند.

در واقع از آغاز ورود ماهواره به کشور مجلس شورای اسلامی در 1373 آن را غیر قانونی اعلام کرد هر چند در سالهای بعد تلاش شد تا راه های دیگری برای جایگزین سازی وقوع استفاده از ماهواره طرح شود اما کما کمان این قانون در کشور پابرجاست با این حال رشد 30 درصدی و استفاده 40 تا 50 درصدی مردم از ماهواره در کشور بنا به آمارهایی مختلف نشان دهنده دو برابر شدن استفاده کنندگان از شبکه های ماهواره ای در کشور در عین غیر قانونی بودن آن است . 

در سالهای گذشته نگاه هایی همچون استفاده مدیریت شده از ماهواره ، لغو قانون ممنوعیت ماهواره ، برخورد فیزیکی و جمع آوری دیش های ماهواره ای ، افزایش توان رقابت رسانه های داخلی بویژه صدا و سیما و... مورد نظر بوده است.با این حال آنچه واقعی و عینی به نظر می رسد تداوم رشد استفاده از کانال های ماهواره توسط مردم است واقعیتی گریز ناپذیر که از آنجا که از دامنه پوشش رسانه های داخلی و صداو سیما می کاهد عملا به مثابه تهدیدی برای برنامه  ریزان فرهنگی کشور است.

گرایش به استفاده از ماهواره در واقع عللی چند بعدی دارد عللی که در کنار گسست نسلی میان نسل جوان و نسل قبل باعث شده است تا شاهد افزایش قارچ گونه دیش های ماهواره ای در کشور باشیم . در این حال دولت و مجلس در کنار صداو سیماو قوه و نهاد مهم کشور مسئولیتی اساسی بر عهده دارند.

به نگاه بسیاری گرایش به ماهواره در درجه نخست به علت عدم توان رقابت پذیری شبکه های مختلف تلویزیونی و رسانه ای کشور در مقابل سیل عظیم شبکه های ماهواره ای است یعنی در حالی که سالهاست در کشور از تهدید فرهنگی ماهواره ها سخن رانده می شود عملا نگاه های بیشتر به پارازیته کردن ، جمع آوری و مقابله با هجوم ماهواره ها منعطف بوده است در حالی که مهمترین امر اساسی که می بایست بیش از هر امری مورد نظر برنامه ریزان فرهنگی و رسانه ای کشور باشد تقویت توان تولید ات رسانه ای بویژه صداوسیماست در این راستا به گمان بسیاری ضعف در حوزه های فرهنگی و عملکرد نامناسب در این حوزه عملا خانواده ها و نسل جوان را به سوی کانال های ماهواره ای خارج از کشور می کشاند.

در این راستا صداو سیما به عنوان مهمترین رکن حوزه رسانه ای می باید با در نظر گرفتن اصولی همچون افزایش کانال های خود ، تخصصی کردن شبکه های تلویزیونی ، افزایش تولیدات رسانه ای بر محتوا ، جدید و جوان پسند در کنار مورد توجه قرار اصل مهم و اساسی تنوع در ارائه برنامه های دیداری و شنیداری خود توان رقابت پذیری رسانه های داخلی را در مقابل هجوم بنیان افکن شبکه های در حال رشد ماهواره ای خارجی وفارسی زبان حفظ کند امری که در صورت غفلت از آن می باید نظاره گر تداوم گرایش خانواده و بویژه نسل جوان به استفاده از ماهواره بود.

آرمان:اجماع سازی در کنفرانس دیپلماسی در مذاکرات

«اجماع سازی در کنفرانس دیپلماسی در مذاکرات»غتنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم دکترعلی‌خرم است که در آن می‌خوانید؛ دو کنفرانس امنیت هسته‌ای در واشنگتن و خلع سلاح هسته‌ای در ایران قابل مقایسه با یکدیگر نیستند و جایگاه هر کدام متفاوت است. پیش از آمریکا، روسیه اجلاسی مشابه را در اسفند ماه سال گذشته برگزار کرد، آمریکا، روسیه و انگلیس خود را امین معاهده ان پی تی می‌دانند و در نتیجه از زاویه وظایف خود به مباحثی چون امنیت هسته‌ای، سلاح هسته‌ای و خلع سلاح هسته‌ای می‌پردازند.

از سوی دیگر این کشورها به عنوان دارندگان سلاح هسته‌ای دیدگاه‌ها و منافع خود را دنبال می‌کنند. به این ترتیب که مایل به اشاعه تسلیحات هسته‌ای به دیگر کشورهای جهان نیستند اما حاضر نیستند که خلع سلاح هسته‌ای شامل حال شان شود. این کشورها تلاش می‌کنند.

خود را نسبت به عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای حساس نشان دهند در حالی که نسبت به امحاء یا نابودی سلاح‌های هسته‌ای حساسیتی نشان نمی‌دهند. در مورد جمهوری اسلامی ایران مساله تفاوت دارد؛ ایران قصد دارد حساسیت خود را نسبت به نابودی کامل تسلیحات هسته‌ای و ایجاد مناطق عاری از سلاح هسته‌ای نشان دهد و کنفرانس خلع سلاح تهران نیز همین هدف را دنبال می‌کند. 

تهران در عین حال تلاش دارد. علی‌رغم تلاش‌های غرب برای نشان دادن انحراف برنامه هسته‌ای ایران به سوی تسلیحاتی شدن، با برگزاری اجلاس‌هایی در زمینه خلع سلاح و زمینه سازی برای اوج‌گیری همکاری کشورها در این زمینه مخالفت خود را با تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌ای کشور نشان دهد.

آمریکا و چین و روسیه در قالب گروه 1+5 در حال بررسی و رایزنی پیرامون برنامه هسته‌ای ایران و محدودسازی این برنامه هستند اما این کشورها در کنار دیگر حاضرین کنفرانس امنیت هسته‌ای به دنبال تبیین مواضع در مباحثی چون زیان‌های اشاعه سلاح‌های هسته‌ای، ضرورت کنترل این سلاح‌ها و نقش توسعه این سلاح‌ها در برهم خوردن توازن قوا و مسائلی از این قبیل هستند.

بررسی وضعیت هسته‌ای ایران در زمره مباحث کنفرانس امنیت هسته‌ای در واشنگتن نخواهد بود اما این کنفرانس می‌تواند در یکدست سازی استدلال جهانی پیرامون زیان‌های اشاعه سلاح‌های هسته‌ای و ابراز حساسیت جامعه جهانی در برابر کشورهای مظنون به تلاش برای دست یابی به سلاح هسته‌ای  نقش مهمی داشته باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها