![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
میرعابدینی در سال 87 فیلم «خواب است پروانه» را کارگردانی کرد و در همان سال فیلمنامه «آنجا» را نوشت که محمدرضا کاهانی آن را مقابل دوربین برد. عابدینی در این فیلم نقش اصلی را بازی کرد. با او به گفتگو نشستیم تا درباره بازیاش در فیلم بدرود بغداد بیشتر بدانیم. او در این فیلم نقش یک سرباز آمریکایی را که بوکسور است، بازی میکند.
معمولاً وقتی نقشی با لهجه یا زبان خارجی بازی میشود، بهخاطر اینکه بازیگر روی آن زبان و لهجه تسلط ندارد، باورپذیر از کار در نمیآید. پیشینه کار و زندگی در خارج از کشور، چقدر به شما کمک کرد و خودتان تجربه بازی در بدرود بغداد را چگونه ارزیابی میکنید؟
نقش من، نقش یک سرباز بوکسور بود و باید روی این دو ویژگی، یعنی سرباز بودن و بوکسور بودن شخصیت، بیشتر کار کنم. به نظر من وقتی یک بازیگر به نقشش خیلی خوب فکر کند، حتماً میتواند آن نقش را خوب از کار دربیاورد. یعنی مثلاً لازم نیست حتماً به پادگان برود یا بوکس تمرین کند. ضمن اینکه زندگی در آمریکا از نظر زبان و لهجه به من خیلی کمک کرد. کسانی هستند که زبان انگلیسی را خوب میفهمند، اما نمیتوانند خوب حرف بزنند و در نتیجه برای بازی در نقشهای خارجی به مشکل برمیخورند. در بدرود بغداد بعضی نقشها که کوتاه بودند، میتوانستند درخشش بیشتری داشته باشند، اما با وجود اینکه بازیگرها خوب بازی میکردند، چون در زبان و لهجه آمریکایی ضعف داشتند، نمیتوانستند خیلی برجسته باشند. عکس قضیه هم صادق بود. یعنی کسانی که بر زبان مسلط بودند، در بازیگری ضعف داشتند. من سر همین فیلم فهمیدم تعداد کسانی که هم چهرهشان به یک آمریکایی بخورد، هم زبان خوب بلد باشند و هم بازیگر باشند چقدر کم است. نسل جدید چون با اینترنت و ماهواره سر و کار دارد، با فهم زبان انگلیسی هم زیاد بیگانه نیست، اما وقتی پای حرف زدن به میان میآید، در این جنبه خیلی قوی عمل نمیکند.
این امکان هست که لهجه شما در بدرود بغداد برای تماشاگر آمریکایی قابل قبول نباشد، ولی برای مخاطب ایرانی باورپذیر و اقناعکننده باشد.
در خیلی از فیلمها که یک بازیگر به زبان انگلیسی صحبت میکند، حتی تماشاگر ایرانی هم اصلاً نمیتواند آن بازیگر و نقشش را باور کند، چه برسد به تماشاگر آمریکایی؛ اما در نمونههای آمریکایی، در فیلمی که یک بازیگر به زبان فارسی حرف میزند، اولاً چند کلمه بیشتر به کار نمیگیرد، ثانیاً هیچ لزومی برای خودش ایجاد نمیکند که کلمات را درست ادا کند. میخواهم بگویم برای ما بازیگران ایرانی هم لزومی ندارد که همه ظرایف زبان خارجی را بدون اشکال ادا کنیم. مثلاً فیلم «راکی» را وقتی با دوستان بوکسورم میدیدم، فهمیدم اجرای فنون بوکس چقدر مشکل دارد و از واقعیت بوکس به دور است؛ ولی برای تماشاگر عادی که راکی را میبیند قابل باور است و ایرادی نمیبیند. همینطور در نمونههای مشابه اگر یک آدم حرفهای در آن کار بخواهد بازی بازیگر را بررسی کند، ایراد و اشکال زیادی به آن وارد میکند، اما بازیگر سعی میکند کار را برای مردم عادی که دارای آن حرفهها نیستند قابل قبول جلوه دهد.
برای بازی در این نقش چه تدارکاتی دیدید و چه مراحلی را گذراندید؟
من نزد آقای شیشهگران و تحت نظر دکتر شاهرخ یعقوبی تمرین بوکس کردم. دکتر یعقوبی وقتی فیلمنامه «رهسپار» را خواند، به من خیلی کمک کرد که بوکس با وجودم یکی شود. با هم بازی بوکسورهای بزرگ را دیدیم و بررسی کردیم. 2 شب تا صبح در ورزشگاه شیرودی بوکس تمرین کردیم. حریف روبهروی من میلاد سلیمی، قهرمان بوکس ایران بود و مثل نابازیگری که به اشتباه در لنز دوربین نگاه میکند، او هم واقعاً مرا زد! این دوره باعث شد من بوکس را با تمام وجود لمس کنم و بفهمم برای ادامه این کار واقعاً باید عاشق باشی.
در فیلمهایی که به ورزش میپردازند، بخشی از کار دست بازیگر است و بخش دیگر روی میز تدوین و با توجه به قاببندی فیلمبردار و هدایت کارگردان به وجود میآید. چقدر از سکانسهای ورزشی فیلم راضی هستید؟ نحوه فیلمبرداری و تدوین نهایی طوری بود که همه جزییات را نمایش دهد؟ چیزی از بازی شما از دست نرفت؟
انتظارم با هر بار دیدن فیلم بالاتر میرود. یعنی هر بار فکر میکنم باید بهتر از این بازی میکردم. درست است که بعضی ظرایف و جزییات بازی با نظر تدوینگر و کارگردان از بین میرود، اما همیشه مواقعی هم هست که ممکن است در بازی ضعفی وجود داشته باشد و کارگردان و تدوینگر آن را پوشش دهند. در مورد سکانس بوکس فکر میکنم همه تلاششان را کردند که یک سکانس مستندوار باشکوه از کار در بیاورند؛ولی دلم میخواست واقعاً مثل میلاد سلیمی بوکسور بودم.
خودتان چقدر سابقه ورزش دارید؟
من در تیم دانشگاه و بعد تیم ارتش بسکتبال بازی میکردم.
چند سالتان است و چند سال در آمریکا بودید؟ در آنجا تمرین خاصی برای بازیگری کردید؟
من متولد 1355 هستم و حدود 7 یا 8 سال ساکن آمریکا بودم. مهمترین اتفاقی که در آمریکا برای من افتاد، آشنایی با داستین هافمن بود. در کالج سانتامونیکا درس میخواندم و روزی که تئاتر ما منتخب اعلام شده بود، فهمیدم داستین هافمن هم به آن کالج رفته و در مراسم خیریه شرکت داشته است. با درخواست استادمان، داستین هافمن در تمرینهای گروهی ما شرکت کرد و ما 6 روز تحت نظر او تئاتر کار کردیم. تا آن روز 7 فیلم کوتاه ساخته بودم، اما چون همیشه چیزهایی را که دوست دارم به تعویق میاندازم، دوست داشتم بازیگری را یک روز خاصی ادامه بدهم. این یک اتفاق بود که برای هر کسی ممکن بود بیفتد و من بعد از کار با داستین هافمن فهمیدم این روز همان روز خاص است.
به نظر شما در ایران در این شرایط و این زمان، فیلمسازی مشکلتر است یا بازیگری؟
معتقدم هر کسی هر کاری را که دوست داشته باشد، آن کار برایش آسان است. کار شماره یک برای من بازیگری است. در بازیگری احساس راحتی بینظیری دارم. در فیلمنامهنویسی این احساس راحتی، کمی کمتر میشود و در کارگردانی تقریبا از میان میرود. با توجه به تجربیات اندک من در این چند سال، فکر میکنم برای کارگردانی خوب دیر نمیشود. یک فیلم خوب که میبینیم، وقتی با کارگردان آن صحبت میکنیم، میبینیم پنج شش سالی درگیر آن بوده. میشود سالی یکی دو تا فیلم ساخت یا شاید هم بیشتر، ولی مثل فیلمهای قبلی من دستگرمی میشود. من خیلی فیلمها را میبینم که کارگردانهایشان خیلی مدعی هستند، اما حاصل کارشان در حد تجربهاندوزی است.
فیلمسازی برای شما نقطه آغازی بود که خود را به بازیگری برسانید یا بازیگری این حالت را برای شما داشت؟ یا این دو از هم مجزا هستند و اگر اینطور است کدام برای شما اولویت دارد؟
معمولاً بازیگرانی که به نقطهای از پختگی در بازیگری رسیدهاند، شروع کردهاند به فیلم ساختن، اما در مورد من برعکس بوده. 8 فیلم کوتاه ساختهام که در بعضی از آنها بازی هم کردهام. بعد از آن روز خاص که داستین هافمن را دیدم، فیلم کوتاهی ساختم که بعد آن را در ایران بهصورت فیلم بلندی به اسم «مسافرکش» دوباره بازسازی کردم. همزمان شروع کردم به نگاشتن تجربههای ذهنیام، ولی شاید از شجاعت و شاید هم از حماقتم بود که این تجربهها را روی فیلم بلند انجام میدادم. در 29 سالگی یک فیلم را نوشتم و ساختم و بازی کردم و تدوین و طراحی لباس و صحنه و زیرنویس و خلاصه همه کارهایش را به تنهایی به عهده گرفتم. اما خسته شدم. یعنی آن راحتی که در بازیگری داشتم در اینجا نداشتم.
شاهین شجریکهن
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: