«واو»

عنوان این نوشته «واو » است، یعنی واو عطف، نه واو که یکی از حروف الفباست! توضیح می‌دهم که چرا «و».
کد خبر: ۳۱۱۰۶۳

حقیقت این است که ضیاءالدین ترابی را با واو عطف می‌شناسم، آن هم واو عطف در انتهای سطرهای شعرش. راستی چرا باید مصرع یا بند شعری با «و» به پایان برسد؟ بهتر نیست هر کجا در پایان مصرعی به واو رسیدیم آن را به مصرع بعدی متصل کنیم؟ چرا ترابی چنین نمی‌کند؟ همین چند روز پیش از وی خواستم یکی دو نمونه از شعرهایش را در اختیارم بگذارد. لطف کرد و این شعر را با دستخط خودش به من داد که اتفاقا چند واو مهم دارد:

و اما دون کیشوتی که با دوچرخه سفر می‌کند
به دور جهان
یقین چیزی کم دارد
با این همه هرکس حدس خودش را می‌زند و
دون کیشوت حدس خودش را
بالا رفتن از نردبان پست مدرنیسم این آفت‌ها را هم دارد

بقیه شعر را نمی‌آورم، ولی بدانید چند «و» عطف دیگر در ادامه همین شعر هست!

***

شعر آیینه تمام نمای رفتار و سلوک شاعر نیست، اما معتقدم در شعر می‌توان بخش‌هایی از رفتار و کردار شاعر را تماشا کرد. نمی‌گویم مثلا اگر شاعری ریش پروفسوریش را رنگ می‌کند یا سیگارش را در جورابش می‌گذارد، حتما از واو عطف در انتهای مصرع‌های شعرش استفاده می‌کند! و اگر دست از این کارها بردارد، شاید دیگر اصلا از واو استفاده نکند، اما مطمئنم واو عطف به بخشی از وجود ضیاءالدین ترابی مربوط است.

واو عطف یعنی حرف‌های گوینده یا شاعر، به جای دیگری از این عالم معطوف است و معطوف بودن با عاطفه که رابطه‌ای میان آدمی و اطراف است بی‌ارتباط نیست و می‌خواهم از همین‌جا به طرز غیرمترقبه‌ای نتیجه بگیرم واو عطف در شعر ترابی نشانه عاطفه اوست، گرچه شاید هیچ‌کس ‌جز اهالی منزل ایشان از ایشان نشنیده باشد، عزیزم!

ترابی اصلا اهل این‌گونه اداها نیست، اما دلیل نمی‌شود که دلش برای کسی مثلا مجید سعدآبادی تنگ نشود یا برای دستگیری، به «پاره خط» سینا علی‌محمدی مقدمه ننویسد. ترابی به همین راحتی کسی را به وجودش راه نمی‌دهد. دوستی با او حتما «گمرکی» می‌خواهد و این شاید بی‌ارتباط با سوابق ایشان نباشد.

برگردیم به واو عطف؛ همین شعری که اتفاقی از او گرفتم و اینجا به عنوان نمونه آوردم. اصلا با واو شروع شده است و این یعنی همه حرف‌های من، «یعنی ترابی» به بیکرانگی دیگری وصل است و این شعر فقط چشمه‌ای معطوف به آن است.

ترابی توانسته با همین واو بظاهر کوچک، تشخصی به شعر خود ببخشد. این روزها کمتر شاعری را می‌شناسم که مانند ترابی به شعرهایش شبیه باشد. شعرهای ترابی شبیه خود اوست، با همان جدیت و عاری از عواطف افراطی و سرریز که خواننده‌های امروزی چندان نیازی به آن ندارند.

ترابی خواننده خود را متقاعد کرده است که پایان سطر، پایان عطف نیست و عطف‌های ما نباید در میانه حرف‌هایمان گم شوند.

سید اکبر میرجعفری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها