این فیلم با وجود بازی خوب رضا بابک در نقش یک مرد بیمار و پرداختن به موضوعات روانشناختی و اجتماعی، با انتقاداتی از جمله ضعف در روایت و پیچیدگی بیش از حد داستان مواجه شده. ترک عمیق ماجرای پیرمردی به نام محمود را روایت میکند که بهتازگی از آسایشگاه روانی مرخص شده و به خانه برگشته. او سعی دارد ارتباطش را با همسرش ترمیم کند اما کارهای گذشتهاش، فضای خانه را پرالتهاب کرده است. در همین حین، ورود یک مهمان ناخوانده موجب فاش شدن رازهای خانواده میشود. ناهنجاری این اثر کاملا بالا و موضوع آن برای کودک و نوجوان نامناسب است. ترک عمیق یکی از آثاری است که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.
ترک عمیق با اینکه دغدغه عمیق شدن و واکاوی روح و روان انسان معاصر را دارد نتوانسته در تمام مدت زمان خود، همراهکننده عمل کند و نتیجه، آن شده که فیلم در شرح روایت خود کشدار درآمده و مضامین اصلی خود را زیادی تکرار میکند. مشخص است که مضمون فیلم، بحران کهنسالی و عشق و تنهایی است اما آرمان زرینکوب با وجود تلاشهایی که برای پیشبرد داستان زوج فخری و محمود داشته، نتوانسته فیلمی همراهکننده و عمیق بسازد که ریشه اصلیاش بیش از کارگردانی، فیلمنامه است.
زرینکوب امتیاز بدی در کارگردانی نمیگیرد چون توانسته دلهره و تعلیق را در لحظاتی به تماشاگر منتقل کند و این حسبرانگیزی را به تصویر درآورد؛ بهخصوص آنکه دو بازیگر فیلم خاصه رضا بابک درخشان هستند و بهراحتی میتوان او را نامزد بهترین بازیگر مرد جشنواره دانست.
درخشش رضا بابک در برابر شخصیتی منفعل
فیلم آرمان زرینکوب یک درام روانشناسانه است؛ فیلمی با بازی درخشان رضا بابک که حاشیه افتتاحیه او را به ستاره جشنواره بدل کرد. موسیقی و فضای وهمآلود خانه قدیمی به این فضا کمک کرده اما گلچهره سجادیه برعکس بابک، فضایی برای بازی ندارد. ترک عمیق با ریتمی کند پیش میرود و چرخش پایانیاش که تم آن را جنایی میکند دیر و بدون ضربات بعدی است. ضمن اینکه اطلاعات کاملی از دختر غایب نمیدهد و اگر فرض بر این باشد که پلیس حاضر در صحنه بهصورت اتفاقی همسر دختر مفقود است، غیرقابل باورترین اتفاق ممکن رخ داده است. مگر میشود کسی به پلیس ۱۱۰ زنگ بزند و از شانسش، داماد او که سالها در میرجاوه بوده بیاید آن هم در شهر بزرگی مثل تهران؟!
ترک عمیق در روایت
ترک عمیق یکی دیگر از فیلماولهای جشنواره فجر بود که روی کاغذ و براساس حضور رضا بابک و گلچهره سجادیه در نقشهای اصلی، کنجکاویبرانگیز بهنظر میرسید؛ بازیگرانی که سنگتمام گذاشتهاند و در حد پتانسیل شخصیتها و داستان فیلم، چشمنواز ایفای نقش کردهاند. فیلم ترک عمیق به دو نیمه متفاوت تقسیم شده که لزوما بد نیست. فیلم درخشان انگل (بونگ جونهو، ۲۰۱۹) و دیگر آثار فیلمساز تحسینشدهاش چنین ویژگیای دارند اما مسأله در مورد ترک عمیق این است که تغییر حالوهوا و عوض شدن ژانر نه فقط چیزی به فیلم اضافه نکرده بلکه به چشم اسفندیار آن بدل شده؛ موضوعی که بیارتباط به سابقه کارگردان ترک عمیق نیست که تهیهکننده فعالی بوده و سریال «ستایش» جزو کارهای او به حساب میآید.
نیمه اول ترک عمیق نوید فیلمی دیدنی درباره کهنسالی، تنهایی و زوال میدهد اما از همین بخش و مثلا صحنه دراز کشیدن شخصیت محمود روی تخت و هراس خفهکنندهای که قرار است با تمهیدات صوتی و بصری گریبانگیر او شود بضاعت گروه بصری و کارگردان عیان میشود. البته اگر از حق نگذریم بهنظر میرسد بخشی از کاستیهای بصری این صحنه به تولید کمهزینه فیلم برمیگردد. با این حال، از سینمای کلاسیک و حتی عصر طلایی سینمای صامت میتوان تمهیدات خلاقانه متعدد و مؤثری آموخت. فیلم با ورود به نیمه دوم، با یک چرخش داستانی، از یک درام روانشناختی به تریلری از این جنس بدل میشود که البته برای عموم تماشاگران جذابیت بیشتری دارد؛ و پای مضامین عامهپسندتری چون خشونت، خیانت و عذاب وجدان به میان میآید.
از شروعی جذاب تا خروج از مسیر
سایکودرام (درامهای روانشناسانه) بهعنوان یکی از شاخههای ملودرام، طرفداران زیادی بین تماشاگران سینما داشته و فیلمهای فوقالعادهای هم در این باب ساخته شده که حتی گذشت زمان نیز از اعتبار آن نکاسته است. در سینمای ایران نیز گهگاه با نمونههایی از آن برخورد میکنیم، که البته عموما آثاری ماندگار به حساب نمیآیند. در دومین روز از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر و در سالن ویژه رسانه، شاهد نمایش یک سایکودرام با نام «ترک عمیق» ساخته آرمان زرینکوب بودیم. ترک عمیق که پیش از این در چند جشنواره خارجی هم به نمایش درآمده، شروع جذاب و کنجکاویبرانگیزی داشته و خیلی سریع با معرفی شخصیتهای اصلی خود (محمود و فخری) شکل میگیرد. محمود که مدتی برای درمان مشکلات روانیاش بستری بوده، حالا ترخیص شده و به خانه بازگشته در حالی که فخری از او متنفر است.
قصه تا نیمه خوب پیش میرود و جزئیات زیادی در آن به چشم میخورد. مثل علاقه بیمارگونه محمود به چشمچرانی و پرهیز فخری از تنها ماندن کنار همسرش و قفلهایی که جایجای خانه به چشم میخورد اما با ورود پلیس جوان به فیلم، قصه از مسیر اصلی خود خارج شده و تغییر لحن میدهد. هر قدر هم که به پایان نزدیک میشود، افت بیشتری کرده و در آخر تماشاگر را مات و مبهوت بدرقه میکند!
ترک عمیق با داستانی جسورانه، روایتگر بخشی از زندگی مردی است که در هوسرانی و قمار و شربخمر ید طولایی داشته و از این رو خانواده، دوستان و همسایگان خود را رنجانده و با عقلی زایل، مسئولان یک مرکز اعصاب و روان را کلافه و خسته کرده است و نهایتا به خانه بازگشته. غم و تنهایی او در نیمه آغازین، مخاطب را با خود همراه میکند و فیلم نیز به آهستگی و با عدم تزریق اطلاعات از زندگی و سرگذشت محمود و فخری ذرهذره با اضطراب و اندوه داستان را پیش میبرد و تماشاگر نیز در تلاش برای افشای راز مهم میان این زن و شوهر است اما ایراد اصلی فیلم در یکسوم پایانی و آغاز حادثه هولناک انتهایی و افشای اسرار زندگی این خانواده است؛ مسیری که ترک عمیقی در سایکودرام ترک عمیق بهوجود آورده و پایانی تلخ اما تحمیلی برای فیلم بههمراه میآورد.
تکلوکیشن، ریتم کند و تعلیقی که ساخته نمیشود
ترک عمیق، اولین ساخته آرمان زرینکوب است که تا پیش از این او را بهعنوان تهیهکننده میشناختیم. او یک فیلم آپارتمانی و رئالتایم ساخته که در نوع خودش دیدن اینگونه فیلمها طاقتفرساست مگر اینکه پر از دیالوگ یا حادثه باشد. رئالتایم یعنی زمان درام با زمان واقعی یکسان است. نمونه موفق رئالتایم ایرانی «سعادتآباد» مازیار میری است که نهتنها پر از دیالوگ است بلکه در چند دقیقه با یک اتفاق جدیدی روبهرو میشویم. ترک عمیق از هرگونه دیالوگ مؤثر یا اتفاق جالب توجه عاری است. فیلم مملو از نمایش پرطمطراق باز و بسته شدن درهاست، که اگر دست من بود به فیلم اسم «نبرد درها» را میدادم.
ترک عمیق در دسته فیلمهای سایکودرام است که از منظر روانشناسی باید آن را بررسی کرد. فیلم اینقدر دیر شروع میشود که دوسوم اولش روندی فرسایشی دارد. ترک عمیق با عنوان بازگشت گلچهره سجادیه به سینما اکران شد اما فیلم بیشتر از اینکه فیلم سجادیه باشد، فیلم رضا بابک است که امسال 80ساله میشود.
ترک عمیق سعی دارد در نیمه اول خود با قاببندی و ترکیب صدا، تماشاچی را بهسمت یک بحران روانی و عاطفی هدایت کند اما این تلاشها در نهایت بیثمر بوده و هیچ چیزی برای ارائه ندارد. در حالی که فیلم سعی دارد با ایجاد یک بحران عاطفی و روانی تماشاگر را درگیر کند، این تلاشها در بیشتر مواقع خنثی و بیاثر بهنظر میرسند. داستان فیلم در نگاه اول درباره مردی به نام محمود با بازی رضا بابک است که از بیمارستان اعصاب و روان مرخص شده و به خانهاش بازمیگردد. فخری، از ورود محمود به خانه میترسد و تمام در و پنجرهها را قفل میکند. کمی بعد متوجه میشویم بیمارستان بهدلیل حاد شدن بیماری محمود، دیگر مسئولیتی در پذیرش او بهعهده نگرفته و او را به خانه بازگردانده است.
در فخری چیزی بیشتر از ترس وجود دارد و آن تنفر است. فیلم در ادامه تلاش میکند به واکاوی نفرت فخری بپردازد و این کار را با ورود نفر سوم یعنی پلیس انجام میدهد. ترک عمیق از خانه محمود و فخری شروع میشود، در همانجا میماند و در همانجا به پایان میرسد. موسیقی مرموزی که از ابتدا تا انتها میشنویم انتظار ما را برای دیدن تصاویری فراتر از کشمکش احساسی و درونی دو بازیگر بالا میبرد ولی فیلم در همان لوکیشن با همان کشمکشهای قبلی میماند و به چند نمای لانگشات از حیاط و خیابان آن هم از پنجره خانه بسنده میکند.
باید بگوییم تکلوکیشن بودن فیلم به هیچ عنوان ضعف یک فیلم محسوب نمیشود، که گاهی حتی نقطه قوت فیلم است. خیلی از شاهکارهای سینمایی لوکیشنهای محدود داشتهاند. مثل «12مرد خشمگین».
بهعبارتی خیلی از این سبک فیلمها آنقدر در دیالوگ و کنش و نقطه اوج قوی هستند که مخاطب به هیچ عنوان احساس نمیکند از آن تکلوکیشن تکان نخورده ولی در فیلم ترک عمیق، هارمونی سازندهای بین لوکیشن، موسیقی وهمآلود و داستان مرموزی که تا اواسط فیلم از آن سر در نمیآوریم وجود ندارد.
حتی اگر کارکرد انتخاب تکلوکیشن برای ترک عمیق از نگاه کارگردان، القای احساس خفقان و ایجاد میل به انتقام باشد باز هم چیزی جز سردرگمی و جابهجایی بین اتاقها نداریم که کارکرد این جابهجایی را هم بیشتر وقتها متوجه نمیشویم. البته باید گفت فیلم ترک عمیق اصراری به این ندارد که ما در حال تماشای یک تئاتر سینمایی هستیم و این نقطه قوت آن است. از دیگر نقاط قوت آن هم باید به بازی خوب و بهاندازه رضا بابک و گلچهره سجادیه اشاره کرد.
فیلم تا سی و چند دقیقه اول همچنان زن و شوهر را در کشمکش با هم نشان میدهد. پلانهایی متعدد از در باز کردن و سریع قفل کردن، نگاههای ترسآلود، نگاه نفرتآلود زن و نادیده گرفتن محمود توسط فخری. حتی تلاشهای بیمارگونه محمود برای ترمیم رابطهای مخدوششده و ازهمگسسته با همسرش نیز فیلم را دلچسب نمیکند. چون نمیدانیم چه خبر است. همه اینها ما را متوجه این میکند که قرار است راز بین محمود و فخری در پایان فاش شود تا عنصر غافلگیری را برای مخاطب به ارمغان بیاورد ولی لو رفتن همین مسأله فیلم را از مخاطب دور میکند تا جایی که تماشاگر دوست دارد بگوید: «به من هم نگاه کن و با من حرف بزن». ولی باید گفت صبوری تماشاگر تا جایی کارساز است و در ادامه او را سر پا نگه نمیدارد.
حفرههای فیلمنامه و منطق روایی از دست رفته
تا همینجا موسیقی با تونالیته و ملودیای مرموز، فضا را اسرارآمیز کرده ولی همچنان چیزی در قصه نمیبینیم که با موسیقی همخوانی داشته باشد، جز اینکه مردی از بیمارستان روانی مرخص شده و زنی از او متنفر است. پس کارکرد موسیقی مرموز فیلم برای چیست؟ بالاخره در اواسط رو به پایان فیلم (تقریبا دقیقه 40) شخصیت سوم (پلیس) وارد میشود ولی باز هم فرآیند کشمکش درونی ادامه مییابد و نمود بیرونی پیدا نمیکند. یعنی حتی با ورود نفر سوم چیزی فراتر از کنشهای قبلی اتفاق نمیافتد، جز کفشهای طلاییرنگ در جعبه کفش که از ظاهرش پیداست متعلق به دختری نوجوان بوده.
فیلم با ورود پلیس همچنان سوالات را بیشتر میکند. کارهایی که علی رشید بهعنوان پلیس پیشگیری انجام میدهد منطقی است؟ وقتی محمود از پلیس میخواهد بیاید تا با او حرف بزند، معلوم نیست چرا پلیس قبول میکند. یا اصلا پلیس حق چنین کاری را دارد یا نه؟ یا در ادامه چه میشود که پلیس در شمایل ناجی برمیگردد تا زن و شوهر را از عذاب دادن همدیگر رها کند؟ یا چرا وقتی متوجه میشود محمود تازه از تیمارستان مرخص شده ولی باید دوباره بستری شود، باز هم اعتماد میکند و وارد خانه میشود؟
مواجهه ناکام با مضامین جسورانه
بعد از گذشت یک ساعت، بالاخره اوج فیلم اتفاق میافتد و محمود اسلحه پلیس را برمیدارد. با شلیک شدن تیری از اسلحه، مخاطب بالاخره نفس راحتی میکشد. البته معلوم نیست چرا طبقات پایین صدای شلیک را نمیشنوند! فیلم باز هم مکث کوتاهی دارد تا اطلاعاتی بدهد. این باعث میشود مخاطب دیگر عطشی برای فاش شدن راز فیلم نداشته باشد؛ البته اگر تا اینجای فیلم خودش حدسهایی نزده باشد و در نهایت مشخص نشود حدسش درست بوده است. اگرچه وقتی راز فاش میشود نام «ترک عمیق» به نسبت فاجعهای که در گذشته اتفاق افتاده، تلطیف داده شده بهنظر میرسد. چیزی بیشتر از یک ترک عمیق آن وسط بهوجود آمده؛ اگرچه این نام در قیاس با نام قبلی فیلم، یعنی «والس سهنفره» قابل قبولتر است.
ترک عمیق میخواهد به مسأله تجاوز بپردازد؛ موضوعی که هنوز آنچنان که باید و شاید در ایران به آن پرداخته نشده و همچنان تابوست ولی چندان موفق نیست. گویی تجاوز در حاشیه داستان است و فیلم تمام تلاشش را کرده که اضمحلال یک رابطه را نشان دهد؛ اگرچه در نمایش این هم میلنگد و ما هیچ نما یا دیالوگی درباره رابطهای که روزی خوب بوده ولی بعد به قهقرا رفته نداریم. ما از همان اول با یک رابطه از آغاز متلاشی روبهرو هستیم.
پایانی رها شده و پرسشهای بیپاسخ
فیلم با صدای شلیکی تمام میشود و نمایی از مرگ شخصیت اصلی داریم. بگذریم از اینکه پایان باز با رها کردن پایان فیلم فرق دارد و اینها دو چیز مجزا هستند اما سوالات دیگری پیش میآید: اگر شخصیت اصلی فیلم بمیرد چه اتفاقی برای فیلم میافتد؟ ما در پیدا کردن شخصیت اصلی اشتباه کردهایم و شخصیت اصلی فخری است؟ اگر فخری است، پس چرا هیچ کنشی ندارد؟ آیا محمود را فخری کشت یا نه، خودکشی کرد؟ پلیس چه نقشی داشت جز پیدا شدن سر و کلهاش برای استفاده از اسلحهاش؟ بهعبارتی اسلحه پلیس در فیلم کنش بیشتری داشت تا خود پلیس. سوالات دیگری هم همچنان بیجواب میماند. ما نمیفهمیم چرا همسر پلیس مدام نگران است و اشاره به نویسنده بودن همسر پلیس چه کمکی به داستان فیلم میکند؟ ابهاماتی که انتظار داریم در پایان مشخص شوند ولی رها میشوند.