
حمید بعد از این که وارد دبیرستان شد رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و هر سال با معدل بالای 19 قبول میشد تا این که به روزهای پایانی تحصیلش رسید.
آن زمان بود که یکی از دوستانش به او پیشنهاد وسوسهکنندهای داد: او گفت یکی از اقوامش زن مسن و پولداری است که میتوانیم از خانهاش سرقت کنیم و پول زیادی به دست بیاوریم.
من اول مخالفت کردم اما کمکم وسوسه شدم و با یکی دیگر از دوستانمان به خانه پیرزن رفتیم.
حمید دوست ندارد آن حادثه را دوباره بازگو کند و فقط به همین اکتفا میکند که در خانه پیرزن دستخوش هیجان شد و صاحبخانه را با چاقو به قتل رساند .
از کاری که کردهام بشدت پشیمان هستم. شبها نمیتوانم بخوابم. من آزارم تا قبل از آن به هیچکس نرسیده و خطایی انجام نداده بودم. خیلی عذاب وجدان دارم.
پسر جوان این روزها در زندان وقتش را با مطالعه میگذراند: بیشتر، کتابهای خودشناسی میخوانم و وقتم را به عبادت اختصاص میدهم.
پشیمان هستم و امیدوارم خانواده مقتول مرا حلال کنند. حمید بزرگترین آرزویش را این طور توصیف میکند: میخواهم یک بار دیگر مادرم را در آغوش بگیرم.
اگر قرار است مرا اعدام کنند ای کاش قبلش فرصتی داشته باشم تا بتوانم او را بغل کنم و حلالیت بطلبم.
حمید میداند اگر اولیای دم مقتول رضایت ندهند او قصاص خواهد شد اما به گفته خودش بیشتر از بخشش به گرفتن حلالیت فکر میکند: آزادی را دوست دارم اما بدون رضایت قلبی اولیای دم آزادی برایم معنی و مفهومی ندارد.
میخواهم آنها مرا واقعا ببخشند و از گناهم بگذرند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰