![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
آفتاب یزد:فرهنگ هفت رنگ!
«فرهنگ هفت رنگ!»عنوان یادداشت روز روزنامهی آفتاب یزد به قلم مرتضی طلایی رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران است که در آن میخوانید؛ فرهنگ از جمله قطعیترین مصادیقی است که میتوان برای اصطلاح "سهل و ممتنع" آورد. همه ما در ذهن، تعریفی از فرهنگ یا حداقل مصادیقی برای آن داریم اما به راستی فرهنگ چیست؟ حدود و ثغور آن کدام است؟ و سوالاتی از این دست، در مقام پاسخگویی مجالهایی دشوارند.
آنچه که روشن و قابل درک است، مجموعهای از باورها، هنجارها، ارزشها و نمادهای یک ملت، تشکیل دهنده فرهنگ آن ملت به شمار میرود و هنر یکی از شقوق و جلوههای بارز فرهنگ است که در جهان امروز زبان تصویر و جلوهگری مجازی از مهمترین نمودهای آن است.شاید در آن روز که برادران لومیر اولین تصاویر را در ظرفی به نام سینما ریختند، هرگز به ذهن نمیآمد که روزی این پدیده که هنر هفتمش خواندند، به این پایه از قدرت، تاثیرگذاری، اهمیت و پول سازی برسد.
امپراتوریهای عظیمی چون هالیوود با کمپانیهای معظمی چون برادران وارنر، جلوهای از این اعجوبه مولود عصر جدید است و امروز یکی از عرصههای ابراز قدرت فرهنگی در جهان، ارائه فیلمهای موثر و جذاب به شمار میرود. ورود سینما به ایران و تولید فیلمهای سینمایی از نسخههای صامتی چون آبی و رابی تا اولین فیلم ناطق و تا به امروز، ادوار مختلفی به خود دیده است.بیشک سینمای ایرانی، فرزندانی تقدیم فرهنگ ایران زمین نموده که میتوان به هر کدام ازآنها بالید و پیش چشم جهانیان گستراند اما آنچه دغدغه افزاست، دل نگرانی عمیقی است از موج وحشتناک تولیدات سطحی و نازل امروز سینما.
کمدیهای لوده که هیچ حد و مرزی در شوخیهای خود نمیشناسند، واقعیت تلخ سینمای ماست و بی ا~نکه بخواهم خدای ناکرده منکر زحمات دلسوختگان این هنر مقدس در تولید فیلمهای فاخر شوم (که بی شک بارقههای کم نور امید به دوام سینمای ملی را روشن نگاه داشتهاند) نمیتوان از کنار این واقعیت گذشت که متاسفانه نفسهای تولید فیلمهای موثر و پرارزش به شماره افتادهاست.فاجعه سنگینتر این که تولیدات در سوپرمارکتها و به بهایی اندک به سبد مصرف خانوار وارد شده و در نظر بیاورید پدری را که بااطمینان به تولیدات مورد تائید نسخهای از فیلم فیالمثل ]...[ را به خانه میبرد و با وقیحترین شوخیهایی که حتی در کشورهای غربی نیز فیلم را حداقل با محدودیت سنی بینندگان به بازار میفرستند، روبهرو میشود.
تنها نگاهی به عناوین فیلمهای تولیدی در این سالها کافی است تا دریابیم تا چه میزان تولیدات سطحی و کم ارزش، پردههای نقرهای را فتح کردهاند و سالنهایی که روزی با نمایش آثاری چون "مادر" جلوهگاه فرهنگ و آداب و رسوم ملی بودند، امروز جولانگاه تمسک به دمدستیترین روشها برای خنداندن مخاطب شدهاند. دغدغه نویسنده، سوای مسئولیتم از منظر یک علاقمند به فرهنگ ملی، سینمای فاخر و ارزشی و پدر یک خانواده ایرانی است.
به راستی دوستانی که روزی بر این عقیده بودند که میتوان سینما را از سبد فرهنگی جامعه حذف کرد و امروز بیکمترین حد و مرزی لودگیهای وقیح را به خانههای مردم میفرستند، به آینده سینمای ایران میاندیشند؟ سینمایی که روزی با "بچههای آسمان" ما مخاطب جهانی مییافت، امروز باید با به میزبانی مخاطب بنشیند؟ چه کسی باید از فرهنگ ملی و دینی ایرانیان در برابر این هجوم موریانهوار دفاع کند؟گناه پدران و مادرانی که از بیم ماهواره به تولیدات داخلی رجوع میکنندو ناگاه با چنان صحنههایی در حریم پاک خانواده مواجه میشوند چیست؟ کمرونقی جشنواره فیلم فجر را باید از کدام مسئول به پرسش نشست؟سوالهای این گونه فراوانند اما در پایان خواهشی از فیلمسازان متعهد و کاربلد این سرزمین دارم و آن اینکه؛ برای رهانیدن فرهنگ از هفترنگها، با دوربینهایشان رنگ یک رنگی به قاب سینمای ایران بنشانند و عمیقتر بیندیشند و دقیقتر عمل کنند.
کیهان:این انقلاب باج نمی دهد
«این انقلاب باج نمی دهد»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن میخوانید؛
1- انقلاب اسلامی یکی از پدیده های شگرف و بنیادی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران به شمار می رود. انقلاب ما علاوه بر تغییر در ساختار و نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور که طی چند ده سال حکومت قاجار و پهلوی رو به زوال گذاشته بود، توانست در منطقه و دنیای اسلام و همچنین بین سایر ملل جهان منشأ تحول و آثار و برکات بسیاری گردد.
وقوع انقلاب اسلامی باعث تغییر نگرش در دیدگاه های بسیاری از اندیشمندان جهان شد. غالب نظریه پردازان «انقلاب»، منشأ انقلابهای دنیا را یا در عاملی واحد جستجو کرده و یا اگر عوامل متعددی را برمی شمردند برای «دین و مذهب» نقش و اعتبار چندانی قایل نبودند. تا پیش از شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی، عنصری به نام «معنویت» در تحلیل های سیاسی آنان جایی نداشت. اما بروز و ظهور انقلابی که «اسلامی» بود و ریشه در باورهای دینی مردم داشت، باعث شد تا در «تئوریهای انقلاب» یک دگرگونی اساسی پدید آید.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» درباره ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی می نویسد: «در تفسیر و تحلیل انقلاب ما، گروهی معتقد به تفسیر تک عاملی هستند. یک دسته عامل را صرفاً مادی و اقتصادی، دسته ای دیگر عامل را تنها آزادی خواهی و دسته سوم عامل را فقط اعتقادی و معنوی می دانند. در مقابل گروهی معتقدند که در تکوین و ایجاد این انقلاب هر سه عامل بصورت مستقل دخالت داشته اند، اما در کنار این نظرات، نظر دیگری وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم. انقلاب ایران به اعتقاد بسیاری، یک انقلاب مخصوص به خود است، یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد.»
انقلاب اسلامی توانست ایده تشکیل حکومت دینی و مبتنی بر معنویت گرایی را ممکن سازد. تحقق عملی این ایده، توانست بسیاری از معادلات سیاسی و منطقه ای را بر هم زده و راه را برای سایر ملت های منطقه و جهان در برقراری حکومت دینی، هموار سازد. امروز چه اندیشمندان مسلمان و چه غیرمسلمان از «تئوری دینی» در کنار سایر تئوری های مربوط به «حکومت» سخن می گویند.
طرح مباحث جدید در مجامع علمی و فکری جهان، نظیر عدالت اجتماعی، حقوق بین الملل اسلامی، اندیشه سیاسی اسلام، وحدت بین ادیان و مذاهب، نقش و هویت مصلح جهانی، آگاهی بخشی در جهان نسبت به ماهیت قدرتهای بزرگ و... نتیجه انقلاب اسلامی و تئوری مترقی که بر مبنای آن شکل گرفته، می باشد.
انقلاب اسلامی توانست با ارایه الگوی جدیدی از نظام سیاسی که در تقابل با نظامهای الحادی و استکباری موجود قرار داشت، طرحی نو در اداره و شیوه حکومت مردمی مبتنی بر ارزشهای الهی و دینی ایجاد نماید. از طرف دیگر با تمسک به آموزه های اسلامی که نقش محوری در شکل گیری انقلاب داشت، تئوری هایی که منشأ انقلابات را صرفاً در عوامل غیرمذهبی جستجو می کردند در محاق فرو برد و عملاً دو قطبی بودن نظام جهان را به هم زد.
2- خیزش اسلامی در منطقه که در قرن 19 توانست در مواجهه با قدرتهای استکباری، تقابل قابل تأملی بر جای گذارد، از اواسط قرن 20 دوران فترت و سستی خود را آغاز کرد. جریان های چپ سیاسی و اعتقادی و هم چنین جریانهای ناسیونالیستی رفته رفته عرصه را بر اسلامگرایان تنگ کردند.
گروههای اسلامگرا که از داشتن یک الگوی جدید و سازگار با وضع پیش آمده محروم بودند، به انزوا کشیده شدند. در این شرایط دامنه نفوذ قدرتهای بیگانه در سایه حکومت های دست نشانده روز به روز گسترده تر می شد. ملت ها، تحت سلطه و ظلم بیشتری قرار می گرفتند و آنچه از اسلام برایشان مانده بود، ظاهر و پوسته ای بیش نبود. اسلام ظلم ستیز به اسلام سلطه پذیری که موردپسند دو قطب شرق و غرب بود، تبدیل شده بود. پیروزی انقلاب اسلامی و ارائه الگویی از اسلام ناب محمدی(ص) توانست جانی دوباره به جهان اسلام و نهضت های آزادی بخش اسلامی ببخشد.
جریانهای مختلف اسلامی در همه کشورهای منطقه، خیزشی دوباره و با رویکردی جدید یافتند. تا پیش از انقلاب اسلامی، الگویی که از سوی رهبران برای مبارزه ارایه می شد، به گونه ای بازسازی «الگوی خلافت» از نوع حکومت های عثمانی در ترکیه با رنگ شیعی بود. این الگو در سایه رشد اندیشه های مردم و تحولات بنیادی که در روابط اجتماعی و فرهنگی آنان ایجاد شده بود، دیگر جذابیت و کارایی چندانی نداشت. با ظهور انقلاب اسلامی، الگویی مبتنی بر تئوری مترقی «ولایت فقیه» ارائه شد که مردم در این الگو، نقش محوری داشته و با تکیه بر قدرت آنان می شد به تقابل با نظامهای حاکم فاسد رفت. حالا دیگر این خود مردم بودند که تحت هدایت رهبری دانا، عالم، شجاع و بابصیرت، دنبال تحقق شعار آزادی خواهی و استقلال طلبی در سایه اسلام می رفتند.
یکی از کانونهایی که از سالهای گذشته همواره مورد توجه جریانهای مختلف فکری و سیاسی در منطقه قرار گرفته، فلسطین است. این جریانات می کوشیدند تا مساله فلسطین را آنگونه که با اندیشه های سیاسی خود تناسب داشت، شکل داده و دنبال راه حلی برای حل این مشکل باشند. اما پیروزی انقلاب اسلامی، ناکارآمدی آنها را در ارایه یک راه حل متناسب با حجم مساله فلسطین آشکار کرد. نسخه جدید؛ مقاومت و حضور مردم در یک انقلاب اسلامی علیه اشغالگران صهیونیست بود.
در اندیشه امام خمینی(ره) که بنیانگذار جمهوری اسلامی و معمار بزرگ انقلاب بودند، برای حل بحران فلسطین، راه حل سیاسی پذیرفته نیست. امام(ره) بر این باور بودند که تنها راه نجات فلسطین جهاد و مبارزه علیه صهیونیست ها است. امام(ره) کسانی که دنبال روش های سیاسی و دیپلماتیک برای حل مسأله فلسطین هستند را ملامت کرده و می فرمایند: «من به سران فلسطینی نصیحت می کنم دست از رفت و آمدهای خودشان برداشته و با اتکا به خداوند متعال و مردم فلسطین و اسلحه خویش تا حد مرگ با اسرائیل بستیزند. چرا که این رفت و آمدها موجب می شود که ملت های مبارز شما دلسرد شوند. شما اطمینان داشته باشید که نه شرق به درد شما می خورد و نه غرب. با ایمان به خدا و تکیه بر سلاح های خویش تا حصول خواسته های مشروع خویش دست از مبارزه برندارید.»
نسخه امام(ره) خیلی زود جای خود را در منطقه باز کرد. حضور پرقدرت مردم در انتفاضه های فلسطین و گروه های اسلام گرای مبارزی چون حزب الله و حماس به نماد حضور جدی جریان اسلامی در منطقه تبدیل شدند.
3- دهه فجر امسال، انقلاب اسلامی 31 سالگی خود را پشت سر می گذارد. انقلاب و نظام برخاسته از آن طی این سالها، فراز و نشیب های زیادی را به خود دیده است که در برابر هر کدام چون کوهی استوار ایستاده و در مقابل بدخواهان و دشمنان، ذره ای سر تسلیم فرود نیاورده و کمر به ضعف خم نکرده است و از این روی هیچ نشیبی را نمی توان یافت که بعد از پیدایش به «فراز» تبدیل نشده باشد.
انقلاب اسلامی توانست تمام فرمول های اندیشمندان را در رابطه با تئوری های انقلاب به هم ریخته و عنصر جدیدی را در دکترین انقلابهای دنیا وارد کند. معادلات منطقه ای و جهانی را برهم زده و جهان دوقطبی را از میان بردارد. امروز دیگر بلوک شرق و یا بلوک غرب اساساً ماهیت خود را از دست داده و وجود خارجی ندارند، اما ظهور انقلاب اسلامی باعث شد تا بلوک سوم و جدیدی تحت عنوان بلوک «کشورهای اسلامی» تشکیل شود که قدرتهای بزرگ جهانی را در مقابل خود به زانو درآورد.
امروز تمامی مذاکرات صلح و خط سازشی که در منطقه دنبال می شود، رنگ باخته و حرفی برای گفتن ندارد. مقاومت مردمی و اسلامی در فلسطین توانست آمریکا، اسرائیل و سایر قدرتهای جهانی را که دنبال حل مسالمت آمیز مسأله - البته با هدف حذف فلسطین - بودند به چالش کشیده و روند مذاکرات به اصطلاح صلح خاورمیانه را به بن بست بکشاند.
اینها تنها بخشی از آثار و برکات انقلاب بزرگ اسلامی است. طی سالهای پس از انقلاب، دشمنان همواره در تقابل با نظام در دو جبهه جنگ سخت و نرم علیه ما جنگیده اند. دنباله های داخلی آنان نیز به عنوان پیاده نظامهایی که مشی دشمن بیگانه را در داخل دنبال می کردند، گاه نظام و انقلاب را با چالش هایی مواجه کردند که البته هیچگاه نظام در برابرشان کوتاه نیامد و به پشتوانه توفندگی مردم انقلابی، در برابرشان قد برافراشت و آنان را چون خس و خاشاک بر باد داد.
فتنه اخیر نیز - اگرچه فتنه ای بزرگ، اما- یکی از چالش های انقلاب بود. امام (ره) در برابر ایادی شاه و استکبار و بعد از پیروزی انقلاب در مقابل منافقین و معاندین، قدمی عقب نگذاشت، ذره ای کوتاه نیامد و هیچگاه باج نداد. اگر انقلاب و پیروزی آن در سایه قاطعیت امام و ملت در برابر دشمن، شکل گرفت، امروز بعد از 31 سال تداوم انقلاب نیز در گرو باج ندادن مردم و رهبری انقلاب است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تکیه بر اینکه حوادث اخیر باعث شد تا همه مردم برای حضور بیش از پیش در صحنه دفاع از جمهوری اسلامی احساس وظیفه کنند، می فرمایند: «البته در مقاطعی برخی طراحی های دشمن برای وادار کردن نظام اسلامی به باج دادن بوده است. اما امام بزرگوار هیچگاه باج نداد و همه بدانند ما نیز از طرف ملت ایران و از طرف خود به هیچ کس باج نخواهیم داد.»
خواست مردم و رهبری در قبال فتنه انگیزان عمل به «مر قانون» است. آیا از طرح هایی چون آشتی ملی، وحدت ملی، حکمیت،... و لویی جرگه هایی از این دست!! بوی باج خواهی به مشام نمی رسد؟!
مردم سالاری:از هدفمندکردن یارانه ها تا خوشه بندی
«از هدفمندکردن یارانه ها تا خوشه بندی»عنوان یادداشت روز روزنامهی مردم سالاری به قلم حمید رضا شکوهی است که در آن میخوانید؛سرگردانی مردم در مورد هدفمند کردن یارانه ها اکنون با سرگردانی مردم در مورد خوشه بندی ها همراه شده و ایجاد ارتباط بین هدفمند کردن یارانه ها و خوشه بندی ها در ذهن مردم، به معمایی لا ینحل تبدیل شده است. زمانی تنها سخن از هدفمند کردن یارانه ها بود که خود خالی از ابهام نبود.
هنوز مدتی تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم باقی مانده بود که دکتر محمود احمدی نژاد در سفر به اصفهان نوید داد که با هدفمند کردن یارانه ها، به هر ایرانی ماهانه 120 هزار تومان پرداخت می شود. آن روز احمدی نژاد گفت: اگر قیمت نفت را با همین قیمت امروز فرض کنیم که هر بشکه 50دلا ر می شود، 4میلیون بشکه روزانه رقمی بالغ بر 200 میلیون دلا ر را در بر می گیرد که اگر این مبلغ به طور مستقیم در اختیار مردم قرار گیرد به هر نفر از 70 میلیون جمعیت 85 هزار تومان ماهانه می رسد.
احمدی نژاد متذکر شد که اگر قرار باشد ماهانه 85 هزار تومان فقط در اختیار 50 میلیون نفر از 70 میلیون جمعیت و تنها به کسانی که باید مورد حمایت دولت قرار گیرند و از یارانه ها بهره مند شوند اختصاص یابد، رقمی بالغ بر 120 هزار تومان را تشکیل می دهد که با احتساب صرفه جویی 40 درصدی و کاهش هزینه های روز، بیش از این رقم خواهد بود.
اما به مرور زمان این گمانه زنی به ماهانه 25 و 20 هزار تومان برای هر فرد کاهش یافت; گویی رئیس جمهور هیچگاه وعده یارانه 120 هزار تومانی را نداده است. هر چند که محاسبه آن زمان براساس نفت 50 دلاری انجام شده بود و امروز قیمت نفت، بالاتر از 70 دلار است. در این میان، این پرسش ذهن مردم را به خود مشغول کرد که چگونه هر ایرانی قرار است ماهانه 20 هزار تومان دریافت کند اما فی المثل قیمت برق 21 برابر شود (نقل به مضمون از مسوولا ن وزارت نیرو) و قیمت گاز و آب و... هم افزایش زیادی را تجربه کند و آن گاه چگونه این یارانه اندک مشکلا ت ناشی از آن افزایش قیمت ها را جبران کند؟
همچنین این پرسش در بین افکار عمومی مطرح شد که آیا فقط باید قیمت کالا ها و خدمات در کشورمان با قیمت کالاها و خدمات در سایر کشورها یکسان شود و شاهد واقعی کردن قیمت ها باشیم و واقعی کردن دستمزدها، به فراموشی سپرده شود؟ البته هنوز افکار عمومی، پاسخی برای این پرسش ها پیدا نکرده که شاهد طرح مساله خوشه بندی هستیم، طرحی که ابهامات را افزایش داد و انتقادهای زیادی را برانگیخت، این روزها همه از هم می پرسند که خوشه چندمی هستی؟
و اغلب جواب ها یکسان است: خوشه سوم! در این میان تفاوتی بین خانواده ای دارای خانه و زمین و باغ با خانواده ای اجاره نشین و بدون هیچگونه دارایی وجود ندارد چون هر دو خانواده، خوشه سوم هستند و چه بسا خانواده متمول تر و با دارایی بیشتر، از خوشه دوم باشد; کما اینکه این اتفاق برای من و اطرافیانم هم رخ داده که شرح آن را به زمان دیگری موکول می کنم.
جالب اینجاست که مجلسیان می گویند قبلا صحبتی از خوشه بندی نبوده و وزیر اقتصاد هم پس از آنکه اعتراضات افزایش می یابد می گوید خوشه بندی ها ملا ک عمل نیست! اگر خوشه بندی ملا ک عمل نیست، پس این همه بحث و توضیح درباره خوشه ها برای چیست و اگر ملا ک عمل است، پس چرا آن را نقض می کنید؟ابهامات در مورد طرح هدفمند کردن یارانه ها البته بیش از این است اما به طرح مساله بسنده می کنیم تا مبادا انتقادمان رنگ و بوی سیاسی بگیرد. فقط سه پرسش را به امید دریافت پاسخ آنها مطرح می کنیم.
1- اگرقرار است به هر ایرانی ماهانه 20 تا 25 هزار تومان داده شود- آن گونه که مقامات دولتی می گویند- پس چرا هفت- هشت ماه پیش، صحبت از یارانه 120 هزار تومانی بود؟
2- به موازات واقعی کردن قیمت ها و هدفمند کردن یارانه ها، آیا کسی به فکر واقعی کردن درآمدها هم هست؟
3- سرانجام، تکلیف مردم را روشن کنید که خوشه بندی ها ملا ک عمل هست یا نیست؟
رسالت:حرکت بعدی چیست؟
«حرکت بعدی چیست؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی اسیت که در آن میخوانید؛ریخت شناسی تصمیمات اتاق فرمان آشوبهای اخیر پس از اعلام نتایج انتخابات، بیانگر نوعی منحنی در نبرد با آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی است که می توان حرکت بعدی را حدس زد.کسانی که در اتاق فرمان آشوب و اغتشاش در لندن و واشنگتن و تل آویو نشسته اند روی پیاده نظامی حساب بازکرده اند که به دستور «بدو» ، «بایست» خوب گوش می کنند. در صف مقدم این پیاده نظام منافقین ، سلطنت طلبها و گروه های الحادی قرار دارند.
سوال این است که چرا این گروهها زمینه ظهور استعدادهای خود را قبلا پیدا نکرده و خیلی فعال نبودند اما اخیرا فعال شده اند و حاضرند هزینه پرداخت کنند؟ پاسخ روشن است؛ چون دو تن از نامزدهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری چه قبل و چه بعد از انتخابات داخل پروژه نبرد نرم دشمن عمل می کردند و بستر لازم برای ظهور تبهکاریهای اتاق فرمان آشوب را فراهم کردند. دشمن فشنگ خود را از تفنگ این دو به سمت ملت شلیک کرد.اردوکشی خیابانی در25 و30 خرداد وزن و استعداد حریف را باز تولید و یک شیب مشخص با سرعتی معین آنها را به معارضه با نظام امیدوار کرد.
ریخت شناسی تصمیمات اتاق فرمان آشوبهای اخیر پس از اعلام نتایج انتخابات، بیانگر نوعی منحنی در نبرد با آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی است که می توان حرکت بعدی را حدس زد.کسانی که در اتاق فرمان آشوب و اغتشاش در لندن و واشنگتن و تل آویو نشسته اند روی پیاده نظامی حساب بازکرده اند که به دستور «بدو» ، «بایست» خوب گوش می کنند. در صف مقدم این پیاده نظام منافقین ، سلطنت طلبها و گروه های الحادی قرار دارند. سوال این است که چرا این گروهها زمینه ظهور استعدادهای خود را قبلا پیدا نکرده و خیلی فعال نبودند اما اخیرا فعال شده اند و حاضرند هزینه پرداخت کنند؟ پاسخ روشن است؛ چون دو تن از نامزدهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری چه قبل و چه بعد از انتخابات داخل پروژه نبرد نرم دشمن عمل می کردند و بستر لازم برای ظهور تبهکاریهای اتاق فرمان آشوب را فراهم کردند. دشمن فشنگ خود را از تفنگ این دو به سمت ملت شلیک کرد.اردوکشی خیابانی در25 و30 خرداد وزن و استعداد حریف را باز تولید و یک شیب مشخص با سرعتی معین آنها را به معارضه با نظام امیدوار کرد.
براساس دکترین حسین بشیریه؛ معارضه با نظام در هر مراسم، مناسک و در هر مناسبت است. آنها قدرت نرم دشمن را در13 آبان ، روز قدس،16 آذر و بالاخره روز عاشورا به رخ ملت کشیدند.
رکوردی که در روز عاشورا از شرارت به جای گذاشتند تاب مردم را به سرآورد و مردم در رفراندوم9 دی ماه یک پاسخ40 میلیونی به اصحاب فتنه و فرماندهان آنها در اتاق فرمان آ شوب داد.
پاسخ مردم در رفراندوم9 دی، سران فتنه را به بازخوانی عملکرد و اتاق فرمان را به تامل در تصمیمات خود واداشته است .
محصول آن بازخوانی و این تامل «باز تولید» شرارت جدیدی است که احتمالا در22 بهمن شاهد خواهیم بود.
بوقهای استکباری از هم اکنون مشغول طراحی نوعی حضور در راهپیمایی22 بهمن توسط معارضان هستند تا نحوه مقابله خود را همانند روز عاشورا با مقدسات اسلام و نظام در22 بهمن تکرار کنند.
بعید است آنها از این مناسبت براساس دکترین حسین بشیریه صرف نظر کنند. عده ای با مواضع دو پهلو می خواهند بگویند حادثه مهمی رخ نمی دهد و لذا لزومی ندارد مردم آماده برخورد با شرارتی باشند . دشمن می خواهد شیرینی حضور مردم در روز22 بهمن را به تلخی مبدل کند.
سید محمد خاتمی رئیس دولت موسوم به اصلاحات در آستانه دهه فجر در جمع اعضای شورای مرکزی خانه احزاب گفت: «ساختارشکنی و خشونت را تائید نمی کنیم» 1()هر کس که به این گزاره می اندیشد یک احساس همدری با آقای خاتمی می کند و فکر می کند ایشان در این بیان صادق است.
اما تصریحات وی در این دیدار عکس آن را نشان می دهد. اولا: این گزاره نشان می دهد خاتمی اعتراف می کند ساختار شکنی در آشوبهای8 ماه اخیر وجود دارد و این ساختار شکنی توام با خشونت است . اما در این دیدار هیچ نشانه ای که آقای خاتمی در برابر ساختار شکنان و طرفداران خشونت سینه سپر کند و از نظام و انقلاب به عنوان یادگار امام ، جانانه دفاع کند دیده نمی شود.او نه تنها علامتی از علائق خود به نظام و انقلاب و مقابله با ساختارشکنان نشان نمی دهد بلکه برعکس نوعی همدردی با آنها را هم ابراز می دارد.او در این دیدار تصریح می کند: «نمی شود گفت هر کس اعتراض دارد برانداز است و با او باید با سختی رفتار کرد... چقدر خوب بود همه عزیزانی که امروز در زندان هستند در جمع ما بودند و همه باهم در راهپیمایی22 بهمن شرکت می کردیم! »2()اگر آقای خاتمی قبول دارد طی8 ماهه گذشته خشونتی در کار بوده و ساختارشکنی، (بخوانید محاربه با نظام) بنابراین باید قبول کند کسانی که در آشوبهای اخیر دستگیر شده اند دستی درخشونت و ساختارشکنی داشته اند.
اگر این پذیرش به صورت منطقی وجود داشته باشد؛
1- چرا باید آقای خاتمی همه کسانی را که به جرم خشونت و ساختارشکنی در زندان هستند با عنوان «عزیزان» یاد کند!
2- آرزو کند آنها درجمع ایشان باشند!
3- جالب تر اینکه در راهپیمایی22 بهمن هم در کنار آقای خاتمی شرکت کنند!
مگر همین ها نبودند که در راهپیمایی روز قدس و13 آبان آن اغتشاشات را پدید آوردند، مگر همین ها نبودند که در روز عاشورا و16 آذر اهانت به اصل نظام را در دستور کار داشتند. این آرزوی آقای خاتمی و «عزیزان» خطاب کردن به آنها چه معنی می دهد؟ دو تن از همین «عزیزان» به تازگی به جرم محاربه اعدام شدند و تعدادی هم در نوبت مجازات قانونی هستند، چرا خاتمی باید رسما از آنها دفاع کند. شاید گفته شود منظور آقای خاتمی محاربان نیستند . اما ایشان در سخن خود تصریح کرده «همه عزیزانی که امروز در زندان هستند» کلمه «همه» عمق ارادت ایشان را به ساختار شکنان و طرفداران خشونت طی ماههای اخیر نشان می دهد.
ایشان در این دیدار تصریح می کنند ؛ «مردم حق دارند اعتراض کنند» شکی در این وجود ندارد.
اما آقای خاتمی باید توضیح دهد منظور از مردم در این «گزاره» چه کسانی هستند. آیا مردم همان کسانی هستند که در رفراندوم22 خرداد رای خود را و نگاه خود را به عنوان یک میزان اعلام کردند و آقای خاتمی و دوستانشان در مقام انکار رای آنها برآمدند؟
آیا مردم همان کسانی هستند که در رفراندوم9 دی در اندازه40 میلیون به خیابانها ریختند و خواهان مجازات ساختارشکنان و طرفداران خشونت و قانون شکنان شدند.
طبیعی است که مخاطبین ایشان می فهمند که هرگز او چنین منظوری ندارد. منظور وی همان کسانی هستند که اکنون به جرم معارضه و محاربه در زندان هستند و او آرزوی رها شدن آنها را دارد.وی حق آنها را در اعتراض (بخوانید محاربه و معارضه) به رسمیت می شناسد همین علائم گفتاری، آقای خاتمی و دوستانشان را در داخل و به اتاق فرمان آشوبهای اخیر در خارج و نیز عمال منافقین، ملحد و کافرشان در داخل که در گروهکهای ضد انقلابی متشکل هستند ، پیوند می دهد. این همان جریانی است که مهندس موسوی بارها در بیانیه های17 گانه خود از آن به عنوان «شبکه اجتماعی» معارضه با نظام یاد می کند. سخنان آقای خاتمی مصداق دو پهلوگویی و حتی چند پهلوگویی است که هر پهلوی آن جریان مجمع روحانیون مبارز را به یکی از اضلاع کفر، نفاق و الحاد که دشمنان اصلی و دیرینه نظام هستند نزدیک می کند و نوعی همدردی و همنوایی با آنان محسوب می شود.مردم و مسئولان نظام باید در سالروز پیروزی انقلاب خیلی هوشیار باشند تا شرارتهای 13 آبان ، روز قدس،16 آذر و روز عاشورا در22 بهمن تکرار نشود.ما در برابر انقلابیونی قرار داریم که پشیمان وفرسوده اند و رودرروی ما طی8 ماه در حالی که گاهی لبخند و گاهی اخم برچهره داشتند، خنجری را در پشت خود آماده برای فروکردن در سینه ما نگه داشته اند.
ما طی8 ماه گذشته علاوه براین جماعت در برابر جریان ضد انقلاب نیز قرار داریم که در گروهکهای سلطنت طلب، منافق و مارکسیست و لیبرال متشکل و سازمان یافته عمل می کنند این جماعت سر آشتی با آرای مردم و مسئولان نظام ندارند و هیچ علامتی از مهر و شفقت و صلح از خود بروز نمی دهند.روز22 بهمن روز نبرد نرم با پیاده نظام دشمن است هر چند ممکن است آنها به نبرد سخت روی آورند. باید آماده بود ، آماده بود و آماده بود.
پی نوشتها:
1 و2 و3 - روزنامه آرمان ، صفحه اول ،88/11/13
ابتکار:خوشه بندی های دولتی؛عیارانه یا عادلانه؟
«خوشه بندی های دولتی؛عیارانه یا عادلانه؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم یاسر سبحانی فرد است که در آن میخوانید؛چندی است در هر جمعی که صحبت از خوشه بندی جامعه جهت استفاده از یارانه های نقدی می شود، انتقاداتی نیز بر زبانها جاری می شود.در این نوشتاربحث بر سر اشتباه یا صحیح بودن نحوه تقسیم بندی و خوشه بندی افراد جامعه نیست بلکه اصل خوشه بندی مورد واکاوی قرارگرفته است. بنابراین فرض که نحوه خوشه بندی ها صحیح بوده باشد (که به این امر هم انتقادات زیادی وارد است) نکات زیر قابل ذکر به نظر می رسد:
الف) مبنای تسهیم امکانات غالبا به یکی از روشهای زیر امکان پذیر خواهد بود:
اصل برابری: در این مبنا هر فردی فارغ از هر ویژگی از امکانات سهمی برابر دیگران خواهد داشت.مانند استفاده از هوا که هر انسانی به اندازه دیگران از آن استفاده می کند.بر این پایه سهم هر ایرانی اعم از فقیر و غنی، تحصیل کرده و کم سواد و بی سواد و غیره از یارانه های کشور باید به یک اندازه باشد.
اصل عدالت: در این مبنا هر فرد بر مبنای تلاش و کوششی و یا ویژگی خاصی که دارد سزاوار امکانات بیشتری خواهد بود. بر این اساس ممکن است افراد سهم متفاوتی را از امکانات ببرند.مانند اختلاف حقوق یک تحصیل کرده و یک بی سواد در یک سازمان. براین پایه می توان چنین استنباط کرد که افرادی که برای کشور زحمت بیشتری کشیده اند از امتیازات بیشتری برخوردار شوند.
چنین مبنایی جهت استفاده در یارانه ها قابل استفاده نیست چرا که اولا میزان خدمات افراد را نمی توان اندازه گرفت و ثانیا مشخص نیست که تسهیم یارانه ها به کدامین ویژگی فردی ارتباط دارد و ثالثا یارانه ها امری است که به مالکیت افراد به عنوان سهم هر ایرانی از ایرانی بودن خود بر می گردد و وابسته به ویژگی های فردی نیست. البته چنین مبنایی ضد خود عمل کرده و در دید همگان به عنوان ناعدالتی تعبیر خواهد شد.
اصل نیاز: بر اساس این اصل آن کس که بیشتر از دیگران نیاز دارد سهم بیشتری خواهد برد. در این مبنا فرض بر این است که افرادی باید سهم بیشتری ببرند تا به صرف انسانیت لااقل نیازهای اساسی آنها تامین شود.مانند کمکی که کمیته امداد امام خمینی به فقرا صورت می دهد اما به افراد عادی هیچ مبلغی نمی پردازد. بر این پایه فقرای کشور باید بیش از دیگران از یارانه های دولتی سهم داشته باشند. در این مبنا بیان می شود از آنجا که درآمد کشور به صورت توزیع پارتو صورت گرفته است و ازآنجا که سطح استفاده از یارانه ها نیز به همین صورت است پس برای یکسان نمودن جامعه سطح توزیع یارانه ها نیز باید به صورت نمودار پارتو ولی به نفع فقرا باشد تا وضعیت بهبود یابد.
ب) خوشه بندی عادلانه به جای عیارانه:
بنابر برخی اظهارات مقامات دولتی، به نظر می رسد دولت محترم در نقدی نمودن یارانه ها و خوشه بندی ها در پی بکارگیری اصل نیاز می باشد و بر مبنای این فرض قرار است به خوشه های 1 و 2 یارانه ها نقدی پرداخت شده و به خوشه 3 نیز در نقل قولهایی مبلغی کمتر و در نقل قول هایی دیگر اصلا مبلغی پرداخت نشود.چنین مبنایی نمی تواند برای تقسیم یارانه ها صحیح باشد چرا که در این حالت دولت نقش عیاری را به خود خواهد گرفت که حقی را از ثروتمدان به اجبار گرفته و به نیازمندان می دهد.
دولت محترم باید توجه داشته باشد که مبنای تسهیم نیاز به گونه ای پیش نرود که این تسهیم تبدیل به عملی عیارانه شود. همانطور که می دانیم عیاران افرادی بودند بر این باور که می بایست از اغنیا به اجبار یا دزدی مالهایشان را گرفت و به فقرا داد تا عدالت برقرار شود. از این منظر فقر فقرا معلول خود خواهی و شاید دزدی ثروتمندان است.
در بهترین حالت ثروتمندان افرادی هستند که می بایست انفاق کنند اما چون نمی خواهند به اجبار می بایست این عمل را از طرف آنها انجام داد.درست است که دولت اسلامی می بایست از محل مالیاتها به فقرا برسد اما وضع در اینجا فرق می کند چون پرداخت یارانه های ملی از منابع مالیتها صورت نمی گیرد بلکه چنین یارانه هایی به منابعی بر می گردد که خداوند به تمامی ملت ایران ارزانی داشته و تمامی مردم سهم برابری از آن دارند.
بنابر این دولت نمی تواند بدون کسب رضایت از حقوق عده ای بریده و به دیگران بدهددولت میتواند از طریق مالیاتها به فقرا کمک کند. مانند عملی که در زمینه کمیته امداد و سهام عدالت به درستی انجام می دهد.هدف این نوشتار این نیست که بیان شود منظور نظر دولت و مجلس اعمال روشی عیارانه بوده است بلکه هدف انذار مسئولین است تا در این دام نیفتند.
از منظر دولتمردان چون اکثریت یارانه ها توسط اقلیت ثروتمند در حال مصرف است پس می بایست این افراد اکثر هزینه ها را نیز بپردازند.این استدال کاملا صحیح و عادلانه است اما دامی که دولتمردان در حال خزیدن در آن هستند این است کهممکن است بخواهند از حق ثروتمندان به فقرا چیزی ببخشایند بدون اینکه ثروتمندان از این عمل راضی باشند.هر ایرانی به صرف ایرانی بودن از منابع کشور حقی دارد و اگر بخواهد می تواند آن را به دیگران ببخشد.اگر یارانه ها بر گرفته از منابع ارزان کشور است پس هر ایرانی از آن سهمی دارد و تنها به شرط رضایت هر فرد می توان حقی از او گرفته و به دیگران انفاق نمود.
ج) انتقادی که اکثر مردم به خوشه بندی انجام شده دارند این است که چرا من با این وضعیت در خوشه 3 هستم و فلانی با ثروت بسیار او هم در خوشه 3 است.آیا من و او یکسان هستیم که به هر دوی ما یارانه داده نشود؟
د) مسئله دیگر نحوه خوشه بندی است. سوال این است که چرا مردم را تنها در سه خوشه طبقه بندی کرده اند؟ آیا صحیح است تمامی 70 میلیون را در سه دسته خوشه بندی کرد و با این هفتاد میلیون به سه روش برخورد نمود؟
پیشنهادات:
الف) به نظر می رسد که اگر یارانه ها بر اساس اصل برابری توزیع شوند مبنای بهتری رعایت شده است چرا که هر ایرانی به دلیل ایرانی بودن حق دارد به یک میزان از یارانه ها بهره مند شود و دلیلی نیست که حتی ثروتمندترین افراد از یارانه ها بهره مند نباشند. بنابراین هر سه خوشه می بایست به یک میزان از یارانه ها بهره ببرند.
آنچه در گذشته مبنای نابرابری بوده، واحد و مقیاس تسهیم یارانه ها بوده است.یعنی مثلا برای هر لیتر بنزین فلان تومان یارانه وجود داشته و بنابراین مقیاس اشتباه هرکسی که بیشتر مصرف می کرد بیشتر نیز از یارانه استفاده می کرد. بله این مبنا باید به هم بخورد که به درستی این اتفاق در حال افتادن است. روش کار می بایست طوری شود که به جای اینکه هر کس قابلمه بزرگتری داشت آش بیشتری بگیرد، هر کس که آش بیشتری می خواهد پول بیشتری بپردازد.
اگر برخورد طوری باشد که به خوشه های 3 و 2 کمتر از خوشه 1 پول نقد برسد باز نابرابری رخ داده که این امر روی دیگر سکه می باشد. البته درصورتی که ثروتمندان خود نیازی به دریافت یارانه ها ندیدند آنگاه می توان حق آنها را به باقی افراد داد. چنین افرادی همان افرادی هستند که به اختیار خود برای پر نمودن فرمهای وضعیت خانوار مراجعه نکردند اما هر فردی که مراجعه کرده است اعلان نموده که از حق خود به عنوان یک ایرانی نگذشته و مانند دیگران یارانه می خواهد حال این فرد چه متمول بوده باشد و چه فقیر. این افراد نمی خواهند انفاق کرده باشند و اگر از اینها به جبر چیزی گرفته شود همان عمل عیارانه صورت پذیرفته است.
ب) مشکلات بند ج و د از نحوه خوشه بندی نشات گرفته است. پیشنهاد می شود هیچگونه خوشه بندی صورت نگیرد چون آنگاه مشکل عیارانه عمل کردن پیش می آید. اگر عمل خوشه بندی جهت مشخص نمودن وضعیت افرد است در این صورت نیز چنین روشی به نظر بیشتر از قبل مردم را به سمت استنباط بی عدالتی سوق می دهد. پیشنهاد می شود به جای اینکه افراد جامعه در 3 خوشه طبقه بندی شوند این کار در خوشه های بیشتری صورت گیرد تا عدالت در خوشه بندی بیشتر نمایان شود. با این وضعیت دیگر فردی با یک میلیون تومان مازاد در سال خود را با فردی با 10 میلیون تومان مازاد در سال برابر ندیده و احساس نمی کند همه را به یک چوب رانده یا قرار است بلایی به سر آنها بیاید.
جمهوری اسلامی:گام های عملی واشنگتن در « طرح ایران هراسی »
«گام های عملی واشنگتن در طرح ایران هراسی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نیروهای آمریکائی در خاورمیانه و خلیج فارس ضمن اعلام خبر استقرار سامانه های دفاع موشکی آمریکا در 4 کشور منطقه خاطرنشان ساخت هر یک از این کشورها هم اکنون سامانه های موشکی « پاتریوت » را در اختیار دارند . نامبرده ادعا کرد ایران بطور مشخص برای کشورهای آنسوی خلیج فارس به عنوان یک تهدید بسیار جدی مطرح است . اگرچه وی نام کشورهای محل استقرار موشکهای پاتریوت را اعلام نکرد لکن یک مقام « پنتاگون » تصریح کرد که این کشورها کویت قطر امارات و بحرین هستند.
ماجرای استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان به تنش های جدی با روسیه منجر شد و در نهایت واشنگتن اعلام کرد که آن طرح را موقتا به حال تعلیق درآورده است . البته بعدا طرحی توسط « ناتو » دردست بررسی قرار گرفت که بجای استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان موشکهای مورد نظر در بلغارستان رومانی و ترکیه مستقر شود اما فعلا بحث آشکاری در این زمینه مطرح نیست . برابر گزارشات موجود طرح استقرار موشکهای پاتریوت در برخی شیخ نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس در آخرین سالهای حضور بوش کوچک در کاخ سفید مطرح شد ولی اجرائی کردن این تصمیم در دوران اوباما صورت گرفت و امروزه پترائوس از استقرار آنها در 4 شیخ نشین حاشیه جنوبی خلیج فارس سخن می گوید. اصل اینکه این مورد توسط آمریکا اعلام شده نشان می دهد شیخ نشین ها مسلوب الاختیار بوده و در هیچ زمینه ای تصمیم گیرنده نیستند.
بدین ترتیب مواضع و رفتار اوبامای مدعی تغییر با عملکرد قبلی کاخ سفید در دوران نومحافظه کاران جنگ افروز تفاوتی ندارد و دقیقا در همان مسیر گذشته به پیش می رود. درخصوص استقرار سامانه موشکی « پاتریوت » در این شیخ نشین ها نکات مهمی به ذهن می رسد.
1 واشنگتن در چارچوب « طرح ایران هراسی » تلاش کرده است اهداف و برنامه های خود برای حضور نظامی در منطقه را با تحریک همسایگان علیه ایران و تبدیل آنها به « سنگر آمریکا » عملی سازد. این رفتار همیشگی آمریکا برای دشمن تراشی و ایجاد کانونهای جدید بحران در هر گوشه از جهان است ولی به طور همزمان این پدیده نشانگر درک ناقص این کشورها درخصوص همزیستی مسالمت آمیز است . تمکین 4 شیخ نشین حاشیه جنوبی خلیج فارس در برابر طرحهای خصمانه آمریکا علیه ایران نشان می دهد که آنها با اتخاذ تصمیمات خطرناک خود منطقه را در آستانه تنش و تشنج قرار داده اند و بر آسیب پذیری خود در برابر تحولات منطقه افزوده اند.
2 پیش از این کویت یکبار با استقرار موشکهای پاتریوت انتظار داشت این کشور را در برابر حملات موشکی صدام صیانت کند لکن موشکهای پاتریوت عملا پوچ از آب درآمد و با هر شلیک از عراق دو نقطه در کویت آسیب می دید یکی توسط موشکهای شلیک شده از عراق و دومی توسط موشکهای پاتریوت آمریکائی که شدت و دامنه تخریب ها را بیشتر کرده و عمل زمینه های تخریب مضاعف کویت را فراهم ساخته بودند.
بدین ترتیب به نظر می رسد واشنگتن از یکطرف سعی کرده آبهای منطقه را گل آلود کند و از طرف دیگر از همین فرصتهای طلائی برای فروش جنگ افزارهای ناکارآمد خود سواستفاده نماید. این بدان معنی است که واشنگتن از این اقدامات چند منظوره تحقق اهداف دیگری را هم انتظار دارد و از جمله اصرار دارد از این طریق به « جنگ روانی » علیه ایران بپردازد و جو تخاصم میان کشورهای همسایه را ایجاد کند و به آن دامن بزند.
شبکه تلویزیونی « سی . ان . ان » با تمرکز تبلیغاتی بر روی این محور خاطرنشان می کند : « به نظر می رسد اوباما اسرائیل را برای فرماندهی جنگ روانی علیه ایران شایسته و کارآمد نمی داند و خود وارد میدان شده است » . حتی بدون اظهار این مطلب هم روشن بود که شیخ نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس فاقد توان و ظرفیت لازم در جهت تقابل با ایران هستند و این شیطنت واشنگتن عمدتا با هدف ایجاد یک جنگ روانی در منطقه صورت گرفته است .
3 استقرار موشکهای پاتریوت از جانب هر کسی که صورت گرفته باشد مسئولیت عواقب حفظ نگهداری و مسائل مرتبط با آن دقیقا متوجه شیخ نشین هائی است که محل استقرار این موشکها هستند. معنی دیگر این عبارت اینست که هرگونه پیامد استقرار پاتریوت و مسائل حاشیه ای دقیقا به شیوخ منطقه باز می گردد و ممکن است ایران را وادار به اتخاذ تصمیمات جدیدی کند که قبلا مطرح نبوده است .
این نکته بویژه از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است واشنگتن درصدد شیطنت برآید و امنیت منطقه را دچار تنش هائی کند که یقینا در آنصورت ایران از هر جائی که مورد تعرض قرار بگیرد به همان سمت هدفگیری خواهد کرد. ترجمان این موضع آنست که همسایگان جنوبی ما نباید اجازه دهند که آمریکا از خاک آنها علیه ایران دست به شرارتی بزند چرا که آنها باید پاسخگو باشند و قطعا از این بابت زیان سختی خواهند دید.
یکبار واشنگتن رژیم مفلوک صدام را فریب داد و از طریق تقابل با ایران آنرا وارد سراشیب سقوط نمود. امروزه سرنوشت شوم صدام و همدستانش درسهای مهمی برای منطقه دارد. با این تفاوت که امروزه حتی آمریکا هم اعتراف می کند ایران بزرگترین توانمندی و ظرفیت نظامی منطقه را در اختیار دارد و به صلاح هیچکس نیست که بخواهد شانس خود را در این مقوله بیازماید و با حماقت به آمریکائی های شرور « گرا » بدهد یا خود را دچار دردسرهای بی پایان کند.
4 واشنگتن مطمئن باشد که حتی با مخفی شدن در پشت برخی عناصر محلی نمی تواند عملکردش را مخفی سازد . در این نکته تردیدی نیست که حضور نظامی آمریکا در منطقه اصلی ترین خطر بالقوه برای ملتها و دولتهای منطقه بویژه در خلیج فارس محسوب می شود و درصورت تخطی و عبور از خطوط قرمز یقینا اهداف آمریکائی از دسترس ترین اهداف در یک اقدام تلافی جویانه به حساب می آیند. هیچکس نباید در این زمینه شکی داشته باشد.
ایران: چشم ما روشنتر یا کلاه شما بالاتر؟!
«چشم ما روشنتر یا کلاه شما بالاتر؟!»عنوان یادداشت روز روزنامهی ایران به قلم رضا خوشنود است که در آن میخوانید؛حمایت از آشوبگران و اغتشاشطلبان توسط آقای موسوی و کروبی به جایی رسیده است که آنها در ادامه حمایتها و بسترسازیهای خود از اقدامات غیرقانونی اخیراً نیز برای دو نفر معدومی که هفته گذشته به جرم اقدامات تروریستی فراوان به دار مجازات آویخته شدند، اظهار تأسف نمودند.
براساس اظهارات مقامات مسئول، گروهک تندر در دو سال گذشته اقدامات تروریستی متعددی با حمایت شیطان بزرگ امریکا در سطح کشور انجام داده که مهمترین آن انفجار حسینیه سیدالشهدای شیراز بود که منجر به شهادت 14 نفر و زخمی شدن 210 نفر گردید.براساس همین اظهارات و اسناد موجود، این گروهک در سال 1388 با هدف متشنج کردن فضای انتخابات، درصدد بمبگذاری در حسینیه ارشاد، مسجدالنبی(ص) نارمک تهران، در روز انتخابات بودند که در این رابطه 5 نفر از عناصر این گروه از جمله دو تن به نامهای آرش رحمانیپور با نام مستعار سورنا و محمدرضا علی زمانی با نام مستعار بردیا دستگیر شدند.آقایان موسوی و کروبی! شما به خوبی میدانید افراد دستگیر شده اقدامات تروریستی و ضدمردمی انجام دادهاند وبرخی جنایات تروریستی و مقاصد شوم گروهک تندر براساس اعتراف این افراد به شرح زیر است.
1. شرکت در اقدامات تروریستی و خرابکارانه متعدد و کشتن مردم بیگناه.
2. اهانت به آیات قرآن کریم و توزیع آن در دید عامه برای جریحهدار کردن افکار عمومی.
3. تهیه مواد شیمیایی برای تهیه مواد منفجره.
4. ساخت چندین مورد مدار الکتریکی برای ساخت بمب.
5. شناسایی عناصر فعال در مسائل سیاسی و دینی کشور برای انجام ترور آنان.
6. برنامهریزی برای ترورهای جدید.
7. طراحی عملیات بمبگذاری در پمپبنزین میدان بهارستان تهران.
8- ملاقات متعدد با عناصر اطلاعاتی و نظامی امریکا در عراق و امریکا برای هدفگذاری تروریستی در ایران و...
به گفته مسئولان مربوطه، این گروهک در طول مدت اغتشاشات بارها با حمایت محافل ضدانقلاب در امریکا و عناصر اطلاعاتی آن کشور تلاش کرده با اقدامات تروریستی در سطح کشور بویژه تهران، دست به کشتار مردم بیدفاع بزند که گروههای آنها زیر ضربه رفته و مقدار زیادی سلاح جنگی شامل نارنجک و بمبهای آماده انفجار کشف و ضبط گردیده است.خوب است بدانید کلیه اعضای گروه به داشتن ارتباط خود با خارج از کشور اعتراف کرده و مسئولیت مجموعه فعالیتهای تروریستی خود را از طریق رادیو و سایتهای ضدانقلاب پذیرفته اند که این مسئله موجب پذیرش شکوائیه مراجع قضایی توسط پلیس بینالملل گردید و برای سران گروهک و تعدادی از عوامل تروریستی آن حکم جلب بینالمللی صادر گردیده است.
همچنین عناصر این گروه چندین مرحله در عراق با افسران نظامی امریکا ملاقات نموده و مبالغ زیادی کمک مالی دریافت کردهاند.با این اوصاف، باز شما از اعدام این تروریستها اظهار تأسف نمودهاید که صد تأسف بر تأسف شما!! شما را چه شده است که مستقیماً و بیمحابا از تروریستهای ضد مردمی حمایت میکنید و این گونه بسترها را برای اقدامات بعدی آنها مهیا میسازید! آیا نمیدانید که با این حمایتها، گروههای تروریستی جریتر شده و درصددند در روزهای آتی نیز اگر توانستند، مشابه این کارها را انجام دهند؟!
دنیای اقتصاد:هدفمند شدن یارانهها، تورم و نرخ ارز
«هدفمند شدن یارانهها، تورم و نرخ ارز»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم کترفرخ قبادی است که در آن میخوانید؛این که اقتصاد کشور ما در سال آینده با چه نرخ تورمی مواجه خواهد بود، چندان روشن نیست.
آیا بانک مرکزی به سیاست پولی کنونی ادامه خواهد داد و در مقابل فشاری که برای افزایش نقدینگی از جانب فعالان اقتصادی، به ویژه بنگاههای تولیدی که سخت در مضیقه قرار گرفتهاند، مقاومت خواهد کرد؟ آیا مجلس بودجه پیشنهادی دولت را که در آن 40 هزار میلیارد تومان درآمد از محل افزایش قیمت کالاهای یارانهای دیده شده، تصویب خواهد نمود؟ سوالاتی از این دست فراوانند و پاسخ آنها، که جملگی بر نرخ تورم تاثیر خواهند گذاشت، هنوز روشن نیست.
اما چند نکته به سهولت قابل پیشبینی است. نرخ دستمزدها، طبق روال همه ساله در آغاز سال جدید بالا خواهد رفت و با توجه به شرایط کنونی شاید افزایش آن شدیدتر از سالهای گذشته نیز باشد. بودجه پیشنهادی دولت 30 درصد افزایش یافته و این خود عاملی در جهت افزایش تقاضای کل است. مهم تر از همهاینها، تورم (یا جهش قیمتهای) ناشی از هدفمند شدن یارانهها است که مقدار آن البته هنوز قابل تخمین نیست.
متاسفانه به نظر میرسد که درباره تاثیر هدفمند شدن یارانهها بر سطح قیمتها توهماتی وجود دارد. کاملا ممکن است که با هدفمند شدن یارانهها و تقسیم بخش قابل توجهی از درآمد حاصله به دهکهای کم درآمد جامعه، اقشار کمدرآمد شاهد تنزل درآمدهای واقعیشان نباشند و یا حتی اگر خوشبینانه بنگریم، از قدرت خرید بیشتری نیز برخوردار شوند. اما این مساله ارتباط چندانی با نرخ تورم (به معنای افزایش شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی) ندارد.
اگر قیمت بنزین، گازوئیل، برق، گاز، نان و کالاهای دیگری که قرار است یارانه آنها هدفمند شود، افزایش یابد، از آنجا که کالاهای مذکور در «سبد نمونه خانوار» قرار دارند، شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی افزایش مییابد که البته به معنای تورم است. تقسیم تمام یا بخشی از این درآمد اضافه شده دولت در میان گروههایی از جامعه، درآمد آنها را بالا میبرد، اما از نرخ تورم (به گونهای که توسط بانک مرکزی محاسبه و منتشر میشود) نمیکاهد. همه اینها بدان معنی است که صرفنظر از نحوه و میزان توزیع درآمدهای حاصل از هدفمند شدن یارانهها، هدفمند شدن (و البته افزایش قیمت) کالاهای یارانهای، میانگین قیمتها را افزایش خواهد داد.افزایش نرخ تورم در سال آینده و رسیدن آن به رقم مثلا 25 درصد در سال ( که با توجه به برآوردهای دیگر، شاید ملاحظه کارانه باشد) به معنی آن است که قدرت خرید ریال در بازار داخلی، در پایان سال آینده 25 درصد کمتر از قدرت خرید آن در آغاز سال آینده خواهد بود.
به بیان دیگر، آن ترکیب کالاها و خدماتی که در آغاز سال با 1000 تومان قابل خرید باشد، در پایان سال قیمتی در حدود 1250 تومان خواهد داشت.
با این اوصاف آیا هیچکس اندیشیده است که چنانچه ما همچنان نرخ دلار را کم و بیش ثابت نگهداریم، در طول سال آینده چه بر سر تولیدکنندگان داخلی و صادرکنندگان کشور خواهد آمد؟ اگر گزارشهای نشریات و شنیدهها و دیدهها حتی نزدیک به حقیقت هم باشد و تعداد روزافزونی از تولیدکنندگان داخلی، به دلیل ارزانتر تمام شدن تولید در کشورهایی نظیر چین، هم اکنون تولیدات خود را دربست «برون سپاری» میکنند، در سال آینده این قبیل اقدامات چه دامنهای خواهد یافت؟ خبر زیر در این زمینه گویای هزار نکته است: «تولید محصولات غذایى با برند ایرانى در خارج و واردات و فروش آن در داخل کشور در حال همه گیر شدن است. مسئول مرکز تحقیقات صنایع غذایى در گفتوگو با ایسنا، با بیان مطلب بالا مدعى شد: اخیرا برخى از تولیدکنندگان مواد غذایى به ویژه برخى برندهاى معروف، برخى از محصولات خود را در خارج از کشور تولید و وارد مىکنند. وى با هشدار این که این پدیده به سرعت در حال گسترش در صنعت غذایى کشور است، خاطرنشان کرد: درگذشته این اتفاق در صنایعى همچون فرش ماشینى، شیرآلات بهداشتى و قطعات خودرو افتاده بود، اما وقوع آن در صنعت غذایى کشور به شدت نگران کننده است.
به گفته وى این مساله به تعطیلى خطوط تولید داخلى کارخانهها و رشد سریع بیکارى منجر خواهد شد. فروتن با بیان این که در صورت ادامه این وضعیت، زیرساختهاى کشاورزى کشور نیز لطمات زیادى خواهد خورد، تصریح کرد: براى جلوگیرى از این پدیده دولت باید هزینه تولید در داخل کشور را کاهش دهد تا با کاهش هزینههاى تولید در داخل کشور، انگیزه تولید در خارج از کشور از بین برود.» (1) البته با تورم دورقمی، هزینههای ریالی تولید کاهش نخواهد یافت.
رسیدن نرخ تورم به حدود 25 درصد به معنای بالاتر رفتن قیمتها و هزینههای تولید (به ریال) کم و بیش در همین حدود در ایران است. اما در کشوری نظیر چین، نرخ تورم از یک تا سه درصد در سال تجاوز نمیکند و به بیان دیگر هزینه تولید (به یوآن) سالانه بیش از یک تا سه درصد بالا نمیرود. حال اگر ما نرخ برابری ریال با دلار و یوآن را ثابت نگهداریم، در حقیقت تولیدکنندگان ایرانی را در طول یک سال 22 درصد دیگر «عقبانداختهایم» و تردیدی نمیتوان داشت که در آن صورت «برون سپاری» تولیدات دامنه گستردهتری خواهد یافت، ضمن آن که رقابت تولیدات داخلی با کالاهای وارداتی بازهم دشوارتر خواهد شد.
تاکید براین نکته بیفایده نیست که افزایش هزینههای ریالی تولید، در شرایطی که نرخ ارز کم و بیش ثابت است، به معنای افزایش هزینه تولید به دلار است. برای مثال، افزایش 18 یا 20 درصدی دستمزدها به ریال، گرچه با توجه به شرایط کنونی، شاید حتی درآمد واقعی کارگران ما را نیز بالا نبرد و بهبودی در سطح زندگی آنها پدید نیاورد، اما تا آنجا که به تولید مربوط میشود، این امر به معنای افزایش 20 درصدی دستمزدها به دلار است. کدام کشوری را سراغ داریم که در آن سطح دستمزدها (به دلار) همه ساله چنین افزایشی را تجربه میکند؟ کمک دولت به صنعت و کشاورزی از محل درآمدهای یارانهای نیز که کم و کیف آن هنوز روشن نیست، ممکن است از وخامت مساله بکاهد، اما با مفروضات فوق، تضعیف باز هم بیشتر موقعیت نسبی تولیدکنندگان داخلی در مقابل رقبای خارجی شان جای تردید ندارد.
چندین سال است که تولیدکنندگان و صادرکنندگان کشور ما از نرخهای برابری غیر واقعی ارز شکوه کردهاند و زیانهای آن را بر شمردهاند. اما با جهشی که در پی هدفمند شدن یارانهها در قیمتها پدید خواهد آمد، خسارتهای ناشی از کاهش ارزش پول ملی در داخل و ثبات نرخ برابری ریال با ارز، تحملناپذیر خواهد شد و آثار مخربی در زمینه اشتغال و تولید داخلی و صادرات غیرنفتی، در پی خواهد داشت. سیاستگذاران کشور میبایست به این پیامدها بیندیشند و اصلاح نرخ ارز را به عنوان بخشی از طرح هدفمند کردن یارانهها در نظر گیرند. گذشته از همه چیز، کدام یک از یارانههایی که هماکنون پرداخت میشوند و به درستی در صدد هدفمند کردن آنها برآمدهایم، غیرمنطقیتر و خسارت بار تر از یارانهای است که با غیرواقعی نگهداشتن نرخ ارز به تولیدکنندگان و صادرکنندگان خارجی میپردازیم؟
منبع: 1- ابرار اقتصادی 28 دی ماه 1388
جهان صنعت:کدام را باور کنیم!
«کدام را باور کنیم!»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت است که در ْآن میخوانید؛طی دو هفته گذشته دو نهاد معتبر اقتصادی بینالمللی به روال سالهای قبل، چشماندازی از اقتصاد جهان ارایه میکنند که در این میان شاخصهای مهمی همچون رشد اقتصادی، نرخ تورم و نرخ بیکاری به عنوان مهمترین عوامل تاثیرگذار در چشمانداز اقتصادی کشورها مطرح شده است تا این شاخصها مورد استناد سازمانهای برنامهریز قرار گیرند.
اگرچه این آمارها در برخی موارد قابل استناد نیست اما چشماندازی از وضعیت اقتصادی کشورها را پیشروی سرمایهگذاران خارجی قرار میدهد تا تصمیم بگیرند کجا سرمایهگذاری کنند. بانک جهانی اخیرا، رشد یک درصدی را برای سال آینده ایران پیشبینی کرد. قاعدتا این پیشبینیها براساس نماگرهای اقتصادی صورت گرفته که بانک مرکزی هر سه ماه یکبار منتشر میکند.
به فاصله کمتر از 10 روز از انتشار این خبر صندوق بینالمللی پول که اخیرا ریاست آن از موج دوم بحران اقتصادی در سالجاری میلادی خبر داده، رشد اقتصادی ایران را یک درصد اعلام کرد و سرانجام واحد اطلاعات اکونومیست رشد نیم درصدی را برای اقتصاد ایران در سال آینده پیشبینی کرده است در چنین شرایطی معاون بودجه معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رییسجمهور رشد اقتصادی سال آینده و هدفگذاری دولت در سال آینده را دستیابی به رشد اقتصادی هشت درصدی عنوان میکند.
معلوم نیست که آقای ممبینی براساس کدام معیار، شاخص یا عملکرد چنین پیشبینی را انجام داده. اگر نیمنگاهی به عملکرد دولت درسال مالی جاری بیندازیم، بیتردید با چنین عملکردی یعنی رشد اقتصاد 3/2 درصد نمیتوان پرش هشت درصدی انجام داد؟ آقای ممبینی براساس کدام ملاک چنین ادعایی میکند؟ آیا چنین قلهای استهزا کردن آمارها و پیشبینیها نیست؟ این خوشبینیها بلندپروازیهایی است که طی چهار سال تکرار شد و هرگز به نتیجه نرسید.
آفرینش:هدفمند کردن یارانه ها و چالش ها
«هدفمند کردن یارانه ها و چالشها»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در آن میخوانید؛جراحی بزرگ این عنوانی است که به طرح هدفمند کردن یارانه ها گذارده شده است حراجی ای که قرار است اقتصاد ناتوان ایران را مداوا و به ادامه ی حیاتش امیدوار سازد اما براستی این جراحی بزرگ که مدنظر دولت قرار گرفته است آیا فکری هم برای حل مشکل پیامدهای گوناگون آن شده است یا همان گونه که در اعلام طرح دهک های خانوار و خوشه بندی ها اتفاق افتاد پر از اشکالات اساسی است؟ بی شک کمتر کارشناس اقتصادی است که با حجم سنگین یارانه های آشکار و نهان و هزینه سنگین سالانه 90 میلیارد دلاری آن بر اقتصاد ایران موافق باشد و خواستار اصلاح این کلاف سردرگم و بی هدف در اقتصاد ایران نباشد اما آنچه مشخص است انجام هر طرح بزرگ اقتصادی همچنان که در سایر کشورهای جهان نیز اتفاق افتاده و می افتاد بایستی با یاری گرفتن از کارشناسان خبره کارگروههای آشنا به مسائل و تیم های پژوهشی قدرتمند انجام گیرد چرا که اثرات چند بعدی طرح های بزرگ اقتصادی بر ابعاد سیاسی،امنیتی،اقتصاد ملی ،تورم ،تولید ناخالص داخلی و... مشهود و بارز است.
حال دولت به کلام مقامات دولتی جسارت یافته تا این طرح را به انجام برساند اما اتخاذ رویکردهایی همچون جمع آوری اطلاعات خانوار (که از تابستان 1387 آغاز شد)و اکنون اعلام خوشه بندی دهک های درآمدی خانوارهای ایرانی نشان داده است که بنا به تصور قبلی بسیاری از کارشناسان این طرح فاقد پیشینه ی مطالعاتی عمیق است پیشینه ای که در بسیاری از موارد ناقص ،نارسا و با ابهام های متعدد آینده ای غیر روشن روبروست.
در روزهای اخیر و پس از اعلام خوشه بندی سه گانه بر مبنای اطلاعات اقتصادی خانواده ها جدا از سردرگمی و حیرت ،کارشناسان و شهروندان بسیاری ادامه مسیر دولت در طرح هدفمندکردن تردید کرده و نگران شدند نگرانی ای که با تشتت مقامات دولتی درباره خوشه بندی ها ،میزان پوششی 100 درصدی ،70 درصدی یا ... و آینده آن که بر ابهامات قضیه افزوده است.در این حال تقسیم بندی اشتباه و ناقص دولت در خوشه بندی های سه گانه که کم در آمدترین و پردرآمدترین دهک ها را شامل می شود اقدامات دولت و مراکز تصمیم گیری را که مورد اشتباه بودن معیار های سنجش دهک ها مشخص کرد در این میان کارشناسان ،جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها در گذشته را طرحی غیر واقعی که اطلاعات ناشی از آن نیز موجب سردرگمی تصمیم گیرندگان شده می دانند.
به هر حال مشخص شدن پیامدهای اشتباه خوشه بندی های نادرست هر چند دولت را واداشت تا تصمیم در تجدید نظر آن بگیرد اما امر مهمی را آشکار ساخت و آن عدم برآوردهای دقیق ،نامشخص بودن آمارها و سناریوهای احتمالی و چگونگی استراتژی های اجرای طرح تحول اقتصادی است.طرحی که چالش های متعددی رابر آینده اقتصادی تحمیل خواهد کرد و دولت می بایست از قبل با شناخت این چالش ها اهرم و ابزارهای جبرانی و واکنشی را در مقابل آن بکار گیرد.
بطور مثال اثر اجرای طرح هدفمند ساختن یارانه ها بر میزان تورم باید بطور دقیقی محاسبه شود اما هنوز مشخص نیست دولت با استفاده از چه مکانیسم هایی سکته ی تورمی (10 تا 50 درصدی ) آمار و اطلاعات پشتیبان اشاره می کنند اطلاعاتی مبنا و اساس اجرای طرح است اما هنوز آمار دقیقی از جمعیت دهک ها ،مقدار پوشش یارانه ها و جمعیت دهک های کشور وجود ندارد افزون بر آن هنوز شهروندان نمی دانند مکانیسم های حمایتی دولت در قبال طرح آزاد سازی یا حذف تدریجی یارانه ها چیست و بر چه مبنایی استوار است و هدفمند سازی یارانه ها چه تاثیراتی بر صنعت،تولید و تولید خالص ملی خواهد گذاشت آیا اثرات تورمی آن نیز اندیشیده شده یا چه تاثیری بر رشد بیکاری خواهد گذاشت و... این پوشش ها بی شک جدا از آنکه چالش هایی اساسی در راه اجرای هدفمند کردن یارانه ها از سوی دولت است مورد نگاه کنجکاوانه کارشناسان و مردم نیز هست.آیا براستی دولت قادر خواهد شد تا اشکالات طرح را بر طرف وو با استراتژی مدون و دقیقی گام در راه اجرای هدفمند ساختن یارانه ها بگذارد؟
تهران امروز:خوشههای تناقض
«خوشههای تناقض»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم محمد عدلی است که در آن میخوانید؛در روزهایی که موضوع خوشهبندی خانوار ایرانی به محل نزاع میان مجلس و دولت تبدیل شده است، بیش از گذشته وجود فضایی منطقی برای نقد و تعامل میان دولت و مردم احساس میشود. دولت در قدم اول با شیوه خوشهبندی خانوارها و اظهارنظرهای متناقض مسئولان در این خصوص، نشانههای مثبتی را برای اجرای طرح بزرگ هدفمندسازی یارانهها، به جامعه القا نکرده است.
قوه مجریه باید بپذیرد در آستانه اجرای طرحی که از آن به عنوان جراحی اقتصاد یاد میشود باید انسجام بیشتری از خود نشان دهد. تنها در سایه برنامهریزی دقیق و اعلام صریح جزئیات آن به مردم است که میتوان به آینده اجرای این طرح امیدوار بود. در شرایطی که قرار است آزادسازی قیمتها از ابتدای سال 89 آغاز شود، توقع زیادی نیست که در روزهای باقی مانده تا پایان سال 88 مردم به تدریج در جریان چگونگی اجرا و جایگاه خود در این طرح قرار بگیرند.
این کار البته هرازگاهی توسط یکی از مسئولان دولتی انجام میشود. ابراز نگرانی مردم اما موجب میشود سایر مسئولان برای اطمینانبخشی به جامعه به تکذیب سخنان مطرح شده بپردازند و موضعی متناقض با آنچه در ابتدا گفته شده، بگیرند؛ اتفاقی که در اعلام خوشهها توسط رئیس مرکز آمار ایران رخ داد و پس از آن وزیر اقتصاد و معاون او به نوعی به تکذیب سخنان او پرداختند.
البته شمسالدین حسینی و محمدرضا فرزین هر کدام برای پوشش سخنان رئیس مرکز آمار نظر متناقضی نسبت به دیگری ابراز کردند. محمدرضا فرزین سه خوشه اعلام شده را درست دانست اما از پرداخت یارانه غیرمستقیم (تخفیف مالیاتی، تسهیل بیمه خدمات درمانی و...) به خوشه سوم سخن گفت. پس از او شمسالدین حسینی اعلام کرد که خوشهبندیها ملاک عمل نیست. ضمن اینکه رئیسجمهور نیز دستور بازنگری در خوشهبندیها را صادر کرد. این مجموعه تناقضها به علاوه اظهارنظرهای سایر مسئولان دولتی موج جدیدی از نگرانی را میان مردم به راه انداخت. اگر تا پیش از این مردم از آسیبهای اجتماعی و اقتصادی این طرح بزرگ میترسیدند، حالا هراس جدیدی به دل راه دادهاند به نام «سردرگمی دولت».
شاید اولین سوالی که در این روزها مردم در مواجهه با یکدیگر میپرسند، این باشد: خانواده شما در چه خوشهای قرار گرفته است؟ این ماجرا و تعلق نگرفتن یارانه نقدی به یکی از خوشهها، کابوسی به نام «خوشه 3» را به راه نداخته است.
قرار گرفتن تعداد زیادی از مردم در خوشه سوم و در یک جایگاه دیده شدن قشرهای مختلف درآمدی، مردم را نسبت به شیوه بازپرداخت یارانهها بدبین کرده است؛ هر چند موضوع خوشهبندیها، تکذیبها و تاییدهای دولتیان حالا به موضوع اصلی جوکهای پیامکی تبدیل شده است. در این میان هشدارهای نمایندگان مردم به دولت به تبع نگرانیهای موکلانشان به اوج خود رسیده است.
ساکنان خانه ملت صریحا موضوع خوشهبندیها را به چالش کشیدهاند تا جایی که غلامرضا مصباحیمقدم نمایندگان دولت را برای حضور در جلسهای به میزبانی کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی فراخواند. این نماینده مجلس با صراحت اعلام کرده است که عدم پرداخت یارانه به تمام اقشار جامعه خلاف قانون است و نمایندگان دولت باید نحوه خوشهبندیها را برای مجلس توضیح دهند.
در چنین فضایی روز به روز بر ابهامات مردم اضافه میشود؛ ابهاماتی که نگرانی از آینده معاش را به همراه خود آورده است.
در این شرایط که تناقضگویی میان مسئولان و سردرگمی در شیوه اجرای هدفمندسازی یارانهها به شدت احساس میشود دولت همچنان رسانهها و کارشناسان اقتصادی را به انتقال نگرانی به مردم متهم میکند. دولت بارها اعلام کرده است که «برخیها مردم را از هدفمندسازی یارانهها میترسانند.» ریشه نگرانی مردم اما در سردرگمیهای دستگاههای اجرایی مرتبط با هدفمندسازی یارانههاست.
در حالی که شمارش معکوس برای اجرای این طرح بزرگ آغاز شده است و در شرایطی که تقریبا همه کارشناسان اقتصادی بر فواید این طرح تاکید دارند وجود فضایی آرام و به دور از تنش و تناقض در میان دولت و مردم ضروری به نظر میرسد. این فضای آرام اما با خاموش ماندن نوای نقد حاصل نمیشود.
اگر دولت نقادی رسانهها و کارشناسان اقتصادی را سیاهنمایی تلقی و همچنان حالت دفاعی خود را در برابر آن حفظ کند، قطعا شرایط منطقی لازم حاکم نمیشود. حال که دولت مدعی است این نقدها مردم را هراسان میکند باید بپذیرد که نقش تناقضهای آشکار در اظهارنظرهای مدیرانش در انتقال نگرانی به مردم قابل انکار نیست و قبول کند که برای رفع این نگرانی نیاز به شنیدن صداهای مختلف و بررسی راهکارهای مورد اشاره نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی است.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: