دو‌خواهر

کد خبر: ۲۹۹۰۴۵

اولی پیشنهاد داد که یک روز در میان از این وسایل استفاده کنند. دومی ‌پیشنهاد داد که صبح تا ظهر یک نفر و ظهر تا شب یکی دیگرشان استفاده کند. اما دوباره به هیچ نتیجه‌ای نرسیدند و آخر به دعوا ختم شد. آقا موشه شاهد و ناظر آنها بود. جلو آمد و پرسید که چه شده است. دوقلوها کمی‌ سکوت کردند و بعد گفتند: «ما نمی‌دانیم چه کار کنیم. یک مبل و یک قاشق داریم و همیشه یکی از ما از این استفاده می‌کند و این منصفانه نیست.»

آقا موشه فکری کرد و گفت: «خب شما می‌توانید تقسیم کنید.» حلزون‌ها گفتند: «چطوری ؟» موشه گفت من با دندان‌هایم می‌توانم اینها را از وسط نصف کنم.»

حلزون عاقل گفت: «نه. آن‌وقت هیچ کدام نمی‌توانیم از آنها استفاده کنیم. اصلا فکر خوبی نیست.»

در این میان کرم کوچولو وارد شد و گفت: «من حرف‌هایتان را شنیدم و یک پیشنهاد دارم. شما می‌توانید قاشق و مبل را بین خودتان تقسیم کنید. یعنی وقتی که حلزون بزرگ‌تر از مبل استفاده می‌کند و مشغول استراحت است، حلزون کوچک‌تر غذا بخورد و از قاشق استفاده کند و برعکس.» حلزون‌ها کمی ‌فکر کردند و گفتند: «مرسی کرم کوچولو از پیشنهادت.» از فردا همین روش را پیش گرفتند و خیلی خوب مساله‌شان حل شد. ولی کم‌کم احساس تنهایی کردند، چون هیچ وقت نمی‌توانستند با هم غذا بخورند یا با هم استراحت کنند و حرف بزنند. به همین دلیل تصمیم گرفتند خودخواهی را کنار بگذارند و با هم یکی شوند. خواهرهای خوب و مهربانی باشند و با محبت به همدیگر، هر دو با آسودگی زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها