در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
اول فروردین 1310 خورشیدی در محله سنگلج تهران چشم به جهان گشود. با توجه به ذوقی که داشت، پس از پایان دوره ابتدایی تحصیلی، رشته ادبی را برگزید و دیپلم گرفت؛ اما آنچه را که در پیاش بود، در درسها و فصول رشته تحصیلی ادبیات که به طور کامل به آثار قدما و متون کلاسیک میپرداخت، نیافت. بیشتر به دنبال آن نوع از ادبیات بود که نبض زمانه در آن بتپد و آیینهای در مقابل جامعه باشد. همین نیاز درونی بود که جمشید جوان را به هنرستان هنرپیشگی کشاند و در سال 1332 از آن فارغالتحصیل شد. این درست زمانی بود که شاهین سرکیسیان در خانهاش گروهی از دانشآموختگان هنرستان هنرپیشگی را جمع کرده بود و آنان را برای شروع فعالیتی جدی در عرصه تئاتر آموزش میداد.
از خانه سرکیسیان تا گروه هنر ملی
جمشید لایق در نوشتهای با عنوان «یادداشتهای یک آکتور» از آن روزها و وضعیت تئاتر اینچنین یاد میکند: در سالهای پس از کودتای 28 مرداد، بیشتر تئاترها به سیرک و کاباره تبدیل شده بودند. فقط تئاترهای تهران و پارس بودند که گاه کمدیهایی را به روی صحنه میآوردند. این آثار هم یا ترجمه شده از زبانهای خارجی بودند یا نوشتههایی از نویسندگان معدود ایرانی مثل آقارفیع حالتی و اصغر گرمسیری.
لایق در ادامه مینویسد: حالا که یاد آن روزها میافتم، تعجب میکنم که تا چه اندازه خودمان تئاتر را سرسری و سبک گرفته بودیم و تصور میکردیم هر فرد تازه واردی که این هنر را دوست داشته باشد، میتواند روی صحنه برود. آن تجربه باعث شد ما سنگینی کار تئاتر را بیشتر احساس کنیم و بدانیم برای موفق شدن در هدف بزرگی چون هنر نمایش، وقت گذاشتن، تجربه اندوختن و تحمل کردن بسیار لازم است و باید همه آنها را پشت سر گذاشت تا به جایی رسید.
جعفر والی که یکی دو سال پیش از جمشید لایق درس هنرستان هنرپیشگی را به پایان رسانده بود، با یادآوری آن روزها میگوید: آن زمان تازه نهضت پر شور ملی ایران به رهبری دکتر مصدق سرکوب شده بود و همه ما به اقتضای شرایط، دغدغهمان این بود که در صحنه تئاتر، مسائل جامعه ایران، آدمهایش، مشکلاتش و غمها و شادیهایش را مطرح کنیم. این احساس بود که باعث شکلگیری گروه هنر ملی به سرپرستی و همت عباس جوانمرد شد؛ جایی که تئاتر ایرانی حرکت خود را آغاز و به مرور چهرههای زیادی را در عرصه نمایشنامهنویسی، بازیگری و کارگردانی به جامعه هنری معرفی کرد و شاخهها و سبکهای گوناگونی را شکل داد.
والی با اشاره به این که تئاتر ملی تنها براساس متون نوشته شده از سوی نویسندگان ایرانی میتوانست هویت پیدا کند، میافزاید: نمایشنامههای غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی و اکبر رادی از نخستین آثاری بودند که در گروه هنر ملی کار شدند و روی صحنه رفتند. این نوشتهها شخصیتهایی کاملا ایرانی و اینجایی را در بر میگرفتند که در جان دادن به آنها، جمشید لایق به بهترین وجه هنرنمایی میکرد.
باورپذیر ساختن آدمهای نمایش
جعفر والی که اولین همکاریاش با جمشید لایق به سال 1342 و کارگردانی تئاتر زنده تلویزیونی «بامها و زیربامها» به نویسندگی غلامحسین ساعدی باز میگردد، درباره ویژگیها و سبک بازی این هنرمند میگوید: این بازیگر بزرگ، تیپهای جا افتاده سنتی ایرانی را بسیار خوب از کار در میآورد و آنها را باورپذیر میکرد. برای مثال سال 1353 در نمایش «ابراهیم توپچی» که من کارگردانی میکردم، جمشید چنان به جلد یک قزاق مفتخور و لافزن فرو رفته بود که فکر میکردی اصلا با همان لباس و هیبت به دنیا آمده است. اما چگونه و با چه روشی جمشید لایق نقشها را چون موم در دستانش نرم میکرد و به آنها شکل میداد؟ محمد مطیع که برای اولین بار سال 1346 در نمایش صحنهای بامها و زیربامها در تماشاخانه سنگلج با لایق همبازی شده بود، در این باره توضیح میدهد: او در حوزه بازیگری محقق بود. روی شخصیت مطالعه میکرد و کار را جدی میگرفت. لایق در نقش غرق میشد و شخصیت نمایش یا سریال در کالبد او فرو میرفت.
وی با اشاره به این که تئاتر عشق و زندگی جمشید لایق بود، ادامه میدهد: او نقش را براساس نوشتهای که به او میدادند، از نو میآفرید و چنین توانایی را با صرف عمرش در راه آموختن و کار بازیگری به دست آورده بود.
عاشق صحنه
صحبت از صرف عمر در پای تئاتر شد. خود جمشید لایق هم در پیامی که همین مهرماه به مناسبت 44 سالگی تاسیس تماشاخانه سنگلج نوشته بود، اشاره میکند: این تماشاخانه تداعی شور نوجوانی و جوانی من است که همه یا سرصحنه گذشت یا در اندیشه و دغدغه سرصحنه بودن. در همین ارتباط جعفروالی میگوید: جمشید لایق عاشق تئاتر بود و بارها میگفت که این هنر برای او مانند یک قدیس است. از این رو عجیب نیست که میبینیم و میفهمیم او عمرش را پای آن گذاشته است.
محمد مطیع هم در این خصوص میافزاید: او در تمام عمرش به آموختن و تجربه اندوختن پرداخت. پس از تحصیل در ایران سالهای 33 و 34 به آمریکا رفت و دوره بازیگری و کارگردانی را زیر نظر استادان دانشگاه گذراند. با وجود این در حالی که سال 1353 به چهرهای شناخته شده در تئاتر تبدیل شده، در تعدادی فیلم هنری هم خوش درخشیده بود و در عرصه بازیگری استاد محسوب میشد، باز از آموختن نایستاد و برای دریافت مدرک کارشناسی درامشناسی در دانشکده هنرهای زیبا مشغول به تحصیل شد.
ایرج راد نیز درباره عشق لایق به هنرش تاکید میکند: او با تمام وجود وقت خود را صرف نوشتن و رسیدن به یک نقش میکرد و در این مسیر خودخواسته تن به تمرینها و تحقیقاتی مشکل میداد.
مدیرعامل خانه تئاتر میافزاید: جمشید لایق از کوچکترین فرصت و زمان برای ارتقای سطح هنری خود بهره میبرد و علاوه بر علم روز و تسلط بر بدن، به بیانی گیرا و قرص نیز رسیده بود.
این بازیگر تئاتر و تلویزیون ادامه میدهد: او چون دیگر هنرمندان برتر عرصه نمایش وقتی وارد سینما و تلویزیون شد نیز بسیار خوش درخشید و نقشهایی به یاد ماندنی از خود به یادگار گذاشت.
از صحنه تئاتر تا صفحه تلویزیون
آنچه ایرج راد از آن به عنوان نقشهای ماندگار یاد میکند، در فهرست بلندبالایی از مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی جلوه پیدا کرده است. سریالهایی چون هزاردستان، سلطان و شبان، سربداران، بوعلی سینا و روزی روزگاری از مجموعه آثار تلویزیونی هستند که بیشتر مردم لایق را با هنرنمایی در آنها میشناسند. فیلمهایی چون رگبار، کلاغ، دایره مینا، شاید وقتی دیگر، کفشهای میرزانوروز، مسافران، سگکشی و ... نیز کارنامه سینمایی این بازیگر را تشکیل میدهند.
لایق در کارهای سینمایی و تلویزیونی نیز مثل سابقه تئاتریاش هر نقش کوتاهی را به خاطرهای فراموش نشدنی در ذهن مخاطب تبدیل میکرد. برای مثال میتوان به شخصیتهای خزانهدار در سریال سلطان و شبان و قلیخان (راهزن سالخورده) در مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری اشاره کرد که برای مخاطب عام نیز بسیار آشنا و دلنشین هستند.
امرالله احمدجو، کارگردان مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری درباره ویژگیهای بازیگری جمشید لایق میگوید: مهمترین چیزی که در تجربه همکاری با لایق مرا تحت تاثیر قرار میداد، انضباط فوقالعاده او بود که از نوع آموزش و نگاه قدیمیها به کار بازیگری ناشی میشد. این کارگردان که در فیلم سینمایی شاخههای بید هم از هنرنمایی لایق بهره برده است، ادامه میدهد: او نگاهی جدی و حرفهای به کار داشت و پس از شناخت و تحلیل نقش، باتوجه به دانش و تجربهای که اندوخته بود، آن را به بهترین شکل ایفا میکرد.
احمدجو در پایان تاکید میکند: جدا از تواناییهای هنری جمشید لایق باید بگویم انسانی شریف و بسیار مهربان بود و همکاری با او همیشه به تجربهای دلنشین و به یادماندنی تبدیل میشد.
مهدی یاورمنش
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد