هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

هفت خوان‌ازدواج

ازدواج بی‌خواستگاری، معنی ندارد. مگر این‌که یکی را به زور و بی‌آن‌که از قبل بداند چه خبر است، به عقد کس دیگری در بیاورند. اما در بقیه حالت‌ها، حتما یکی از دو طرف ازدواج، از آن یکی می‌خواهد که با او ازدواج کند. حالا این‌که جواب چه باشد، ازدواج به زور باشد یا با طیب خاطر و پر از عشق؛ یا با وجود مخالفت خانواده‌ها انجام بشود، بحث دیگری است. مهم این است که این وسط چیزی به اسم خواستگاری اتفاق افتاده و این اتفاق مهمی‌است.
کد خبر: ۲۸۵۶۷۵

بجز آداب و رسوم مربوط به دوره‌ای که دست دختر چایی به دست می‌لرزید و داماد سربه زیر نگاه‌های زیرزیرکی و دزدانه می‌کرد، راه‌های دیگری هم برای خواستگاری وجود دارد. مثل خواستگاری‌های اینترنتی، خواستگاری از طریقsms یا یواشکی خواستگاری کردن، که به خاطر دردسرهای بعدی توصیه نمی‌شود.

خواستگاری در روش سنتی‌اش با حضور پدر و مادر، خواهر بزرگ، عمه، خاله متین، عمو جان، زن‌دایی کتانه و تعداد زیاد دیگری از اهل فامیل برگزار می‌شود. معمولا تصمیم نهایی را همه با هم می‌گیرند، اما همه خوب می‌دانیم که حرف، حرف پدر خانواده است.

در این روش، تصور همه این است که در نهایت، زن بیچاره بدبخت می‌شود. اما این همه واقعیت نیست. واقعیت این است که اگر قرار باشد بدبختی اتفاق بیفتد، برای هر دو طرف است و این همان راز بزرگ ازدواج است. هیچوقت در بدبختی‌ها و خوشبختی‌هایت تنها نیستی. ترسناک به نظر می‌آید، اما دوست داشتنی هم هست.

یکی از عوارض بعد از ازدواج که برای بعضی‌ها عود می‌کند، جدایی است. این جدایی اغلب هیچ جنبه رمانتیکی ندارد و با دعوا و کتک کاری و در موارد استثنایی حتی کشت و کشتار همراه است.

گاهی که به آمار طلاق در کشورهای مختلف دنیا توجه می‌کنی، به نظر می‌رسد آدم‌ها به خاطر طلاق است که ازدواج می‌کنند. تعداد آدم‌هایی که چند بار ازدواج کرده و بعد از هسرشان جدا شده‌اند در اغلب کشورهای دنیا، بخصوص آمریکا، استرالیا و کانادا در حال افزایش است. انگار جادوی ازدواج آدم‌ها را ول نمی‌کند، اما از آنجایی که غربی‌ها امور مربوط به ازدواج و تشکیل خانواده را آنقدرها جدی نمی‌گیرند، خیلی زود به قسمت جدایی می‌رسند. در واقع آنها درکی از مفهوم سوختن و ساختن ندارند.

ازدواج یک جورهایی نعمت به حساب می‌آید و در اسلام هم به آن خیلی سفارش شده است. ائمه و پیامبر اسلام (ص) هم توجه ویژه‌ای به بحث ازدواج داشته‌اند و احادیث بسیاری از ایشان درباره ازدواج و آداب خواستگاری، چگونگی مراسم و شرایط دو طرف، تعدد زوجات و حقوق زن و مرد بر هم، وجود دارد.

ازدواج و قیل و قالش

خیلی‌ها از ازدواج فرار می‌کنند و دلایل زیادی هم برایش دارند. بی‌پولی، پدر و مادر بیمار، پیدا نکردن همسر مناسب و ... اما واقعیت این است که همه اینها بهانه است. ترس از قبول کردن مسوولیت است که دختران و پسران جوان و دم بخت را از فکر ازدواج می‌ترساند. تصور این‌که باید علاوه بر خودشان هر روز کس دیگری را هم دور و برشان ببینند، با او غذا بخورند و خلاصه مسوولیت یک زندگی دو نفره را تا آخر عمر روی دوششان احساس کنند. البته این ترس بیشتر در مردها وجود دارد. مرد ایرانی و غیر ایرانی ندارد. مشکلی است که همه مردهای دنیا با ازدواج دارند؛ آنها فقط ادعای توانمندی و قدرت می‌کنند اما پای یک مسوولیت کوچک که وسط می‌آید بیشترشان یا جا می‌زنند یا با ترس و لرز جلو می‌آیند.

البته مشکلات دیگری هم هست که می‌توانند مانع شکل گرفتن یک ازدواج بشود. بی‌پولی مهم‌ترین آنهاست. بی‌پولی معنی‌اش این است که خانه شخصی در کار نیست، قرار نیست ماشینی که داریم خیلی شیک باشد، جهیزیه آنچنانی وجود ندارد و همه اش یک مشت کاسه بشقاب است، کسی به تو پول قرض نمی‌دهد و خلاصه این‌که بهتر است عطای ازدواج را به لقایش ببخشی. حتی ممکن است بعضی‌ها تو چشمتان نگاه کنند و بگویند: «با این وضعت ازدواجم می‌خوای بکنی؟»

شکست‌های عاطفی متعدد هم می‌تواند شما را از ازدواج بترساند یا حتی بیزار کند. یک قلب شکسته چیزی نیست که به این راحتی‌ها ترمیم بشود و بتوانی یکی دیگر را تویش جا بدهی. زمان می‌برد و حسابی ‌از آدم انرژی می‌گیرد. طوری که ممکن است تو را از ازدواج بیزار کند و مثلا با خودت فکر کنی که همه مردها همین‌طوری هستند، دخترها همه سر و ته یک کرباسند و به این ترتیب تا آخر عمر ازدواج نکرده بمانی.

کار نداشتن هم بهانه خوبی‌است برای مجرد ماندن. خیلی واضح است که اگر شغلی نداری، تازه اخراج شده‌ای یا داری به صورت داوطلبانه و رایگان برای جایی کار می‌کنی، بهتر است فکر ازدواج را از سرت بیرون کنی.

با همه این مشکلات، حتما دلایلی هست که نه تنها دختران و پسران جوان، بلکه همه آنهایی که یک بار طعم زندگی دو نفره را چشیده‌اند، با علاقه تمام سراغ ازدواج می‌روند. راز ازدواج در تنها نبودن است. وقتی جوان هستید، در سنی که همه منتظرند بزودی شما را با حلقه ببینند، علاوه بر همه خوبی‌های ازدواج، تصور این‌که دیگر تنها نمی‌مانید، از همه بیشتر تشویق‌تان می‌کند. وقتی از تنهایی دارید خفه می‌شوید، دنیا با تمام سیاهی‌هایش حلقوم‌تان را گرفته و ول نمی‌کند، آسمان و زمین دارند به هم می‌رسند و بزودی شما را بین خودشان له می‌کنند، فکر این‌که کسی آن بیرون منتظر شماست و اگر نه همین حالا، اما بیشتر وقت‌ها به شما فکر می‌کند، واقعا آرامش بخش است.

بعضی‌ها آدم‌ ازدواج هستند. اصلا به دنیا آمده‌اند که ازدواج کنند و زندگی‌شان حتما یک جایی با جاده ازدواج برخورد می‌کند. این آدم‌ها مادر‌های خوبی‌ برای بچه‌هایشان هستند و مردهای واقعی برای زندگی زناشویی‌شان. زندگی این آدم‌ها فقط با ازدواج سر و سامان می‌گیرد. این بخشی از تقدیر آنهاست و تنها یک بد شانسی می‌تواند آنها را از مسیری که طبیعت برایشان در نظر گرفته، منحرف کند.

ازدواج این امکان را به ما می‌دهد که بچه‌دار شویم و نسل‌مان را که حسابی‌هم به آن مفتخریم، از خطر انقراض نجات بدهیم. علاوه بر مساله بقای نسل، بچه‌دار شدن زندگی‌تان را با شادی، غم، دعوا، شور و شوق همراه می‌کند. مهم این است که شما را از یکنواختی در می‌آورد؛ حتی اگر یک‌دفعه به خودتان بیایید و ببینید که تمام عمرتان را به پای آن بچه خرج کرده اید.

یکی دیگر از مزایای ازدواج، موقعیتی است که برای‌تان فراهم می‌کند. شما دیگر به عنوان یک آدم بزرگ که حرفش برو دارد شناخته می‌شوید. دیگر می‌توانید در جمع همکاران متاهل‌تان صاحب نظر باشید و وقتی دوستان مجردتان را می‌بینید، تظاهر کنید که زندگی‌تان بسیار معقول‌تر از روشی است که آنها برای زندگی‌شان در پیش گرفته‌اند.

قوانین اجتماعی که به نفع مزدوج‌ها تنظیم شده، امکانات زیادی را در اختیارتان می‌گذارد مهم‌تر از همه این‌که می‌توانید وام ازدواج بگیرید!

عقد در دریا

برگزاری مراسم عروسی یکی از مشکلات بزرگی است که سر راه خیلی از ازدواج‌ها قرار دارد. با این‌که آدم‌ها معمولا با یک مراسم معمولی راضی می‌شوند و کمی پول خرج کردن راضی‌شان می‌کند، اما هستند کسانی که به این قواعد تن نمی‌دهند و سراغ مراسم عجیب و غریب می‌روند.

ازدواج در قله اورست بعد از کوهنوردی در یک مسیر صعب‌العبور، آن هم با لباس عروسی، یا برگزاری مراسم در میانی‌ترین نقطه صحرای بزرگ آفریقا، می‌تواند غیرمتعارف‌ترین ازدواج‌ها را رقم بزند و بدون شک مستقیم وارد کتاب رکوردهای گینس می‌شوید.

یکی از بامزه‌ترین آداب ازدواج را مردم روستایی به نام «سیهانک ویل» در جنوب کامبوج دارند. این روستا که ساحلی بسیار زیبا در خلیج تایلند دارد، بهترین جا برای برگزاری یک عروسی باشکوه و رویایی است. مردم سیهانک ویل، عروس و داماد را در دریا به عقد هم در می‌آورند. قبل از مراسم حلقه دست کردن، عروس و داماد باید از میان سنگ‌هایی که زیر موج‌های ساحل جابه‌جا می‌شوند سنگی را بردارند و به طرف مقابل بدهند. شکل این سنگ حرف‌های زیادی دارد که مهمانان مراسم را سرگرم نگه می‌دارد. پدر داماد به کسی که بامزه‌ترین جوک را که درباره این سنگ‌ها و عروس و داماد بگوید یک هدیه درست و حسابی ‌می‌دهد. البته کامبوجی‌ها حس شوخ طبعی بالایی ندارند. احتمالا هدیه را یکی از آن جوکر‌های بی‌مزه می‌گیرد.

خطرناک‌ترین آداب ازدواج را هم مردم قبیله‌ای در دل جنگل‌های آمازون دارند. ازدواج‌هایی پر از رقص نیزه و خنجر که علاوه بر گرازهای در حال دویدن و پرنده‌های در حال پریدن، آدم‌هایی که حواس‌شان به جان‌شان نباشد و آن حوالی بپلکند هم شکار می‌شوند. هر ازدواجی در قبیله «تیل دا»ها با یکی دو کشته همراه است که مراسم شیون و زاری برای آنها، بعد از پایان عروسی 9 روزه، برگزار می‌شود. تنها قسمت خوشایند این مراسم این است که این کارها را فقط در شب اول عروسی انجام می‌دهند.

سیما دهقان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها