در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
«سلما شیر» دختر 26 سالهای است که به اتهام به قتل رساندن مادر46 سالهاش «نائومی» دستگیر و راهی دادگاه شده است. این دختر متهم است زمانیکه با مخالفتهای چند ساله مادرش مبنی بر ازدواج او با مرد مورد علاقهاش مواجه شده یک روز نقشه قتل او را طراحی کرده و به اجرا درآورده است. اتهامی که با وجود دستگیری سلما از حدود 7 ماه قبل تاکنون به ارتکاب آن اعتراف نکرده است.
«درست است که مادرم همیشه با ازدواج من با مرد مورد علاقهام «بلیک» مخالف بود، اما این دلیل نمیشود که بخواهم او را به قتل برسانم. من هم مثل هر دختر دیگری میتوانستم هر طور شده و از هر راهی که ممکن بود او را راضی کنم تا به خواستهام دست پیدا کنم. اینکه اطرافیان و خویشاوندانم با اطمینان بر علیه من شهادت دادهاند به خاطر این است که من سالهای سال است با هیچکدام از اقواممان رفت و آمدی ندارم و این خصومت سالهای متمادی است که میان ما وجود دارد و این شهادتها هم از همین جا نشاکت میگیرد. اگر من دختر سنگدلی باشم که بخواهم به خاطر ازدواج با فرد مورد علاقهام مادرم را از سر راه بردارم و به آن شیوه وحشیانهای که به من نسبت دادهاند با او رفتار کنم، چطور ممکن است که همسر آیندهام من را بپذیرد؟ تاکنون فکر کردهاید که کدام مردی است که بخواهد با زنی که توانسته مادرش را با قساوت به قتل برساند ازدواج کند؟ مطمئنا «بلیک» از آن دسته مردها نیست و به همین علت است که در تمام دادگاههایی که برای من تشکیل شده به نفع من صحبت کرده است.»
جسد بیجان خانم نائومی که با شلیک سه گلوله به سر و بدنش به قتل رسیده بود توسط خواهرش کشف شد. او زمانیکه متوجه شد نائومی سر 2 قرار کاریاش حاضر نشده و حتی همسایه او که رابطه نزدیکی با وی داشته مدتهاست از وی خبر ندارد به خانه او رفت و جسد بیجانش را در تختخواب پیدا کرد. به محض پیدا شدن جسد ماموران پلیس در محل حاضر شدند و خیلی زود مشخص شد که مرگ این زن نه به خاطر شواهدی که آن را خودکشی جلوه کرده، بلکه به شکل بیرحمانه به قتل رسیده است. با تشکیل پرونده مرگ این زن ماموران پلیس تلاش برای یافتن دختر او «سلما» را آغاز کردند. به گفته خواهر بزرگتر «نائومی» او هرگز رابطه خوبی با دخترش نداشته و این اواخر نیز به خاطر شدت گرفتن اصرارهای سلما مبنی بر ازدواج با فرد مورد علاقهاش این رابطه تیرهتر نیز شده بود، آنطور که به نظر میرسید سلما میتوانست مهمترین مظنون به قتل باشد و مهمترین علت آن نیز مفقود شدن ناگهانی وی بلافاصله پس از کشف جسد مادرش بود. «سلما» 3 هفته بعد در حالی که قصد داشت وارد مرز مکزیک شود دستگیر شد. «من میخواستم از کشور خارج شوم زیرا دیگر تحمل فشارهایی که روی دوشهایم سنگینی میکرد را نداشتم از یک سو «بلیک» اصرار داشت که با وجود گذشت 3 سال از نامزدیمان هر چه زودتر ازدواج کنیم و از سوی دیگر هم هرچقدر به مادرم اصرار میکردم که با این وصلت موافقت کند به هیچ عنوان زیر بار نمیرفت. از بحث کردن خسته شده بودم و واقعا نمیدانستم چه کار دیگری از دستم برمیآید. پدرم را سالهای پیش از دست داده بودم و با خانوادهام هم در قطع رابطه بودم و تنها فردی که به غیر از نامزدم «بلیک» در زندگیم حضور داشت مادرم بود که او هم بشدت با ازدواجمان مخالفت میکرد. او معتقد بود که «بلیک» پسری لاابالی است که به هیچ عنوان لیاقت گرداندن یک زندگی مشترک را ندارد و نمیتوان به او به عنوان یک مرد زندگی تکیه کرد. از سوی دیگر «بلیک» هم هیچ سعی نمیکرد تا بتواند رابطهاش را با مادرم بهتر کند و من از این وضعیت خسته شده بودم.
10 روز قبل با مادرم بر سر مساله ازدواج بحث کردم و از خانه خارج شدم. به نامزدم گفتم نیاز دارم تا مدت زمانی را به زندگی و آیندهام فکر کنم. این بود که چند روزی را در منزل یکی از دوستانم مستقر شدم و سپس تصمیم گرفتم که به مکزیک بروم. من اصلا نمیدانستم که مادرم قربانی این جنایت شده وگرنه هرگز قصد خروج از کشور را نمیکردم. ما به خاطر دعوای شدیدی که کرده بودیم ارتباطی با هم نداشتیم و به همین خاطر اصلا نگران او نشده بودم تا این که دستگیر شدم و متوجه شدم او به قتل رسیده است. از مرگ او بیش از اندازه متاسفم و احساس گناه میکنم؛ اما این به خاطر آن نیست که من نقشی در مرگ او داشتهام بلکه به این علت است که او زمانی از دنیا رفت که ما با هم قهر بودیم و من هرگز فرصت آن را پیدا نکردم که به خاطر اذیتها و دعواهای دائمی که داشتیم از او عذرخواهی کنم. من او را به قتل نرساندم و هرگز زیربار این اتهام سنگین نخواهم رفت. در حالی که سلما مدعی است که از مرگ مادرش کاملا بیاطلاع بوده است، از سوی دیگر دوستی که وی در خانهاش برای مدت یک هفته ساکن شده بر علیه او شهادت داده است. به گفته این دختر جوان، سلما در تمام طول مدتی که پیش او زندگی میکرده با احساس تنفر شدیدی از مادرش سخن میگفته و مدام تکرار میکرده که مادرش را سد راهی در برابر رسیدن به آرزوهای بزرگ خود در زندگیاش میبیند. سلما حتی مدعی شده که اگر نتواند مادرش را راضی به ازدواج با بلیک کند به ناچار باید راه دیگری را در پیش بگیرد زیرا نامزدش او را تهدید کرده که در صورت مخالفت مادرش هرگز با او ازدواج نخواهد کرد و نامزدیشان را بههم میزند. سرنخ مهم دیگری که همین دوست در اختیار ماموران پلیس قرار داد تلفنهای مشکوکی بود که او به افراد خلافکار میزد و مدام با آنها صحبت میکرد. ظاهرا سلما قصد خرید سلاح را داشته و برای تهیه آن با چندین نفر نیز وارد مذاکره شده است. آخرین جملهای که سلما به دوستش گفته بود نیز آن بود که من خودم این مشکل را حل خواهم کرد؛ مشکلی که به گفته دوست صمیمی سلما ظاهرا با به قتل رساندن مادرش از نظر او حل شده است.
«پس از مرگ پدرم من و مادرم هرگز رابطه خوبی نداشتیم و علت آن هم مشخص بود. این همواره پدرم بود که آرامش را میان ما برقرار میکرد زیرا اختلافنظر میان ما همیشه وجود داشت. بعد از تصادف مرگبار پدرم، دیگر هیچ وقت روی خوشبختی را ندیدیم و مادرم روز به روز از من دورتر شد. این احساس به معنی این نبود که بخواهیم کوچکترین آسیبی به یکدیگر برسانیم یا حتی من بخواهم چنین نقشه بیرحمانهای را بر علیه او طراحی و اجرا کنم. من هم مثل هر دختر دیگری با وجود اختلافهای زیادی که با مادرم داشتم او را از ته قلبم دوست داشتم و حاضر نبودم که کوچکترین آسیبی به او وارد بشود. متاسفانه من جزئیات زیادی از زندگی مادرم نمیدانم چون دخالتی در آن نداشتم وگرنه حتما میتوانستم پلیس را به رساندن قاتل اصلی او که اکنون آزادانه زندگی میکند کمک کنم و خودم را از این اتهام نجات دهم.»
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد