گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

عمار یاسرهاکجا هستند؟!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «محکمات نظام جمهوری اسلامی»،«اگر مِلک شخصی خودتان بود...»،«پایان خاکستری ها»،«نقدی بر قدس شناسی آقای احمد توکلی»،«عمار یاسرهاکجا هستند؟!»
کد خبر: ۲۸۲۹۰۹

جام جم:محکمات نظام جمهوری اسلامی

«محکمات نظام جمهوری اسلامی» عنواتن سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در آن می‌خوانید؛
هر نظام حکومتی فارغ از ایدئولوژی و جهان‌بینی حاکم بر آن دارای اصول بنیادین و پایه‌ای است که همه شهروندان آن جامعه خود را مکلف و ملزم به وفاداری، حفظ و پاسداشت آن می‌دانند. در نظام جمهوری اسلامی که برخاسته از اسلام عزیز و متکی بر آرای عمومی مردم است، برخی اصول بنیادین به مثابه محکمات نظام است که میزان وفاداری، اعتقاد و التزام شهروندان براساس این شاخصه‌ها سنجیده می‌شود؛ اما در مرحله بالاتر نخبگان و مسوولان، کوشندگان و فعالان سیاسی، کارگزاران و دولتمردان که در حلقه اول خادمان کشور هستند، باید رفتار، عملکرد و مواضع آنان نسبت معنادار و مستقیمی با این محکمات داشته باشد.

در شرایط بس خطیر کنونی کشور، بازخوانی و مروری دوباره بر محکمات نظام جمهوری اسلامی می‌تواند شاخصه‌ای برای تمییز مدعیان باشد و افکار عمومی هم طبق همین سنجه‌ها درباره جریانات سیاسی، نخبگان، احزاب، تشکل‌های سیاسی و اشخاص روحانی و دانشگاهی داوری کند. در یک دسته‌بندی کلی می‌توان شاخصه‌های زیر را به‌عنوان محکمات نظام جمهوری اسلامی برشمرد.

یکم؛ مردم‌سالاری: امروزه بزرگ‌ترین جلوه از دموکراسی‌های رایج در دنیا، مردم‌سالاری است. حق رای، آزادی انتخابات و مشارکت سیاسی شهروندان، نماد بزرگی از مردم‌سالاری است. در نظام جمهوری اسلامی که امام خمینی(ره) حفظ آن را بر همه امور واجب‌تر دانسته است، مردم‌سالاری دینی که همان ترجمان اسلامیت و جمهوریت نظام است، از هم انفکاک‌ناپذیر و جدانشدنی هستند. به بهانه اسلامیت نمی‌توان جمهوریت را تضعیف کرد و برعکس. حفظ جمهوریت به همان اندازه واجب است که اسلامیت آن. مخالفان بی‌شک مردم‌سالاری دینی را نشانه گرفته‌اند که بزرگ‌ترین مظهر و نشانه نظام مستقر کنونی است.

دوم؛ ولایت فقیه و رهبری: براساس آموزه‌های دینی دیدگاه‌های معمار کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و نیز اصول مندرج در قانون اساسی که میثاق همه ملت است، نظام جمهوری اسلامی همان گونه که مستظهر به پشتیبانی ملت و اتکای آرای عمومی است، متکی بر حاکمیت ولایت فقیه و حضور مجتهد عادل و جامع‌الشرایط در راس حکومت است. ولایت فقیه استمرار راه انبیا و تداوم‌بخش ولایت ائمه علیهم السلام در زمان غیبت امام عصر(عج) است. ولی فقیه به عنوان جانشین امام عصر(عج)، مشروعیت و مقبولیت توامان دینی و مردمی برای اداره و رهبری جامعه را به عهده دارد. امروز ملت بزرگ ایران همان عهد و پیمانی را که با امام خمینی(ره) بسته بود، با خلف صالح او حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) دارد. میزان نزدیکی و دوری و نحوه تنظیم روابط و مناسبات نخبگان و اشخاص با ولایت و رهبری و اهتمام بایسته برای عملی شدن رهنمودها و اندیشه‌های ایشان، شاخصه‌ای بزرگ و محکم بر پایبندی به محکمات نظام جمهوری اسلامی است.

سوم؛ قانون‌گرایی: قانون در هر جامعه‌ای حبل‌المتین و فرقانی برای اداره امور است. همه امور و مناسبات فی‌مابین نهادها، قوای حاکم، حاکمیت و ملت بر پایه قانون است. حق و تکلیف شهروندان و حاکمیت در قانون تعریف شده است. وظایف، ماموریت‌ها، مطالبات، انتظارات و سوگندها و میثاق‌ها در قانون بدرستی نهادینه شده است. تشخص و هویت هر جامعه و شهروندان آن به میزان پایبندی و وفاداری آنان به قوانین است. هرگونه بی‌قانونی، خروج از نظم و آغاز استبداد و دیکتاتوری و منشأ هرج و مرج و آنارشیسم خواهد بود.

استبداد رای، یکه‌سالاری، بی‌اعتقادی به کار جمعی، نادیده انگاشتن تضارب آرا و جدال احسن و تحمیل یک عقیده یا سلیقه خاص بر اکثریت، از جمله مصادیق بی‌قانونی و عدم پایبندی به حاکمیت قانون در اداره کشور است.

چهارم؛ خط امام خمینی(ره:) مراد از خط؛ سیره، روش، اندیشه‌ها و بخصوص وصایای گرانقدر امام خمینی(ره) است. استکبارستیزی، دفاع از فلسطین و آرمان قدس، دفاع از محرومان، مستضعفان و کوخ‌نشینان در برابر زراندوزان و اشرافیگری و کاخ‌نشینان، طرد توامان تحجر و واپسگرایی، غرب‌زدگی و تجدیدنظرطلبی، دفاع از اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام ناب آمریکایی به مثابه اسلام بدلی و تقلبی، تقدم حفظ نظام بر همه امور، عدالتخواهی، توجه به شرایط زمان و مکان و اقتضائات زمانه در استنباط و احکام فقهی و صدور فتوی برای حل مشکلات و برون‌رفت از بن‌بست‌ها در جهت گره‌گشایی و کارآمدی نظام را باید از مهم‌ترین شاخصه‌های خط و سیره امام خمینی(ره) برشمرد. آیا براستی ادعای برخی مدعیان بی‌عمل در پیروی خط امام خمینی(ره) در شرایط کنونی و خروج علیه ارکان نظام نسبتی با اطاعت و تبعیت از خط آن حکیم فرزانه دارد؟ و چه زیبا در وصف حال چنین اشخاصی گفته بود که میزان حال فعلی افراد است. آیا برخی فعالان سیاسی که امروز به مطرودان امام خمینی(ره) تمسک کرده‌اند، می‌توانند خود را در زمره مدعیان خط امام بدانند؟

در شرایط کنونی کشور و فراز و فرودهای آن نسبت اشخاص، نخبگان حوزه و دانشگاه، احزاب و تشکل‌های سیاسی، کوشندگان و فعالان سیاسی و کارگزاران نظام را باید به میزان وفاداری و پایبندی آنان به محکمات نظام جمهوری اسلامی (مردم‌سالاری دینی، ولایت فقیه و رهبری، خط امام خمینی(ره)، قانون‌گرایی) ارزیابی کرد. هر میزان عملکردها، مواضع و رفتارها با این شاخصه‌ها و سنجه‌ها نزدیک‌تر، خودی‌تر و به میزان فاصله‌گیری از حلقه خودی‌ها دورتر است. خدا کند از مرز نظام بیرون نمانیم که خسران دنیا و آخرت را برای خود خریده‌ایم. امید که چنین نباشد.

آفتاب یزد:اگر مِلک شخصی خودتان بود...   

«اگر مِلک شخصی خودتان بود...»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آف5تاب یزد است که در آن می خوانید؛هنوز شش ماه از آغاز ریاست جمهوری باراک اوباما در آمریکا نگذشته بودکه سلسله گزارش‌های رسانه «ملی» ما از ناکامی او در تحقق اهدافش آغاز شد.

در این روند خبرنگاران با هوش صدا و سیما که «میلی» وافر برای رسوا کردن رئیس جمهور آمریکا و اثبات ناکارآمدی سیستم حکومتی آن کشور داشتند صحنه‌هایی را از کارتن‌خوابی و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی به نمایش می‌گذاشتند که احتمالاً همکاران آنها در داخل کشور از دسترسی به نمونه‌های بومی آن محروم بودند! قبل و بعد از تلاش رسانه ملی ما برای اثبات شکست اوباما در تحقق وعده‌های انتخاباتی، تعدادی از رسانه‌های داخلی هم، جسارت به خرج می‌دادند و از وعده‌های محقق نشده دولت با گذشت سه یا چهار سال از طرح علنی آن وعده‌ها سخن می‌گفتند.

البته این خبررسانی جسورانه برخی روزنامه‌های «نق زن» تغییری در عزم جدی رسانه ملی برای واگذاشتن امور بومی و پرداختن به کمبود‌ها در آمریکا و اروپا ایجاد نمی‌کرد. لذا این سخن مهم نایب رئیس مجلس که «دو سال طول کشید تا به دولت بفهمانیم بدون استراتژی اقتصادی، نمی‌توان کشور را اداره کرد» در صدا و سیمای رسمی ایران هیچ بازتابی نداشت.

ناگفته نماند که کوتاهی رسانه‌های عمومی و حکومتی در بازتاب ضعف‌های دولت و نیز مخفی نگه‌داشته شدن کژی‌هایی که رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس از آن به عنوان «خودرأ‌‌یی و ندانم کاری» نام برد، بیش از آن که ناشی از قوت دولت باشد از انفعال همین افرادی سرچشمه می‌گرفت که با از دست رفتن فرصت چهارساله، کم کم زبان به اعتراض می‌گشایند.

متاسفانه به نظر می‌رسد این انفعال هزینه‌ساز و فرصت سوز، تنها گریبان‌ نمایندگان موثر مجلس را نگرفته و سایر نهادهای نظارتی نیز در این کوتاهی و تداوم برخی خودسری‌ها و ندانم‌کاری‌ها– به تعبیر احمد توکلی– شریک جرم هستند.دیروز مصطفی پورمحمدی‌ رئیس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به موضوع پر سر و صدای «دوشغله‌ها در دولت نهم» اظهار داشته است: «برخی این مسئله را قبول نداشته و تردید می‌کردند و می‌گفتند این مسئله، مشکل قانونی ندارد و ما توانستیم در یک دوره شش هفت ماهه که وقتمان گرفته شد این موضوع را برای آنها توجیه کنیم تا بپذیرند و اکنون نیز این مسئله را مورد پیگیری قرار می‌دهیم.» موضوعی که پورمحمدی به آن اشاره کرد، به خودی خود نیز مهم است و تاثیر آن را می‌توان در برخی ناکارآمدی‌ها در عرصه‌های گوناگون مشاهده کرد. از جمله در عرصه مدیریت ورزشی کشور که مهمترین بحث‌ها در خصوص دوشغله‌ها در آن عرصه مشاهده شده است، ناکامی‌های بزرگ را می‌توان تحت تاثیر برخی مدیریت‌های غیر ورزشی دانست که بر تصدی چند شغل، اصرار داشتند.

اما نکته مهمتر آن است که آیا دستگاه‌های نظارتی همچون مجلس، بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات حق دارند به جای استفاده از اختیارات قانونی خود و الزام مدیران به اجرای قانون، وقت خویش را ‌ ‌برای توجیه قانون‌شکنان یا مشورت‌گریز‌ها صرف کنند؟ آیا به راستی در برخورد با آحاد جامعه به ویژه جوانان نیز تا این حد مسامحه به خرج می‌دهند و 7 ماه یا دو سال وقت صرف می‌کنند تا آنها را نسبت به قانون توجیه و آنگاه اجرای قانون را از آنها طلب نمایند؟ سوال دوم آن است که کدام‌یک از نمایندگان مجلس، مدیران و دستگاه‌های نظارتی و تریبون‌داران پرمخاطب، در مورد اموال و منافع شخصی یا حزبی خویش تا این حد مسامحه به خرج می‌دهند که اکنون برای الزام مدیران دولتی به اجرای قانون، «حسن خلق مفرط» را سرلوحه اقدامات خویش قرار داده‌اند؟ اگر یک همسایه به ملک شخصی هر یک از این حضرات تعدی یا حقوق شناخته شده قانونی او را به رسمیت نشناسد آیا 7 ماه وقت خود را برای توجیه او صرف می‌کنند یا دوسال صبر می‌نمایند تا فرد «قانون گریز» بداند «بدون وجود برنامه و پایبندی به قانون، حتی یک مجتمع آپارتمانی یا یک کوچه و خیابان را نمی‌توان اداره کرد؟» نگارنده پاسخ سوال خود را می‌داند و یقین دارد که پرسش شوندگان نیز احتمالا پاسخی مشابه دارند!

کیهان: پایان خاکستری ها

«پایان خاکستری ها»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛100 روز از انتخابات ریاست جمهوری گذشت. اکنون که هیجان ها و گرد و غبارها فرو نشسته، عرصه را بهتر می توان دید. حاشیه های تیره و تلخی که بر متن تابناک و شیرین مشارکت 85 درصدی ملت نشست، هنوز هم جای ارزیابی دارد. می شد فتنه پدید نیاید و شیرینی این حضور دوران ساز را کمرنگ نسازد اما پدید آمد. مسئولیت مقصران و برپاکنندگان فتنه هرگز فراموش نخواهد شد اما اگر عمیق تر به ماجرا بنگریم، شاید این آزمون سخت از مصادیق همان فرمایش الهی باشد که «عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیرلکم. بسا چیزی که از آن اکراه دارید و خیر شما در آن است». فتنه اگر چه هزینه های قابل توجهی به کشور و ملت و نظام تحمیل کرد- چرا که دشمن تنش و درگیری را به درون زمین ایران کشاند و آسیب ها و لطمه ها در این میدان پدید آمد- اما نشانه ها و پیامدهایی را هم با خود داشت که اگر این نشانه ها و پیامدها درست فهمیده شود، این ماجرا در فرجام خود به خیر ملت و کشور خواهد بود. همچنین از مسیر این فهم است که می توان افق «چه باید کرد» را روشن تر دید.

1- صرف نظر از ضعف روحی و اعتقادی یا غفلت و لجاجت رجالی که با ساده لوحی کوته بینی تمام سر نیزه فتنه گران رفتند، اصل این فتنه پیچیده، پرحجم و برنامه ریزی شده از خارج، به خودی خود از سرزندگی و حرکت شتابان انقلاب و نظام اسلامی در آغاز دهه چهارم حیات مبارک آن (دهه پیشرفت و عدالت) حکایت می کند. وقتی سران فریبکار و پنهانکار آمریکا، انگلیس و اسرائیل به همراه برخی دولت های اروپایی همسو با برانداختن نقاب دوستی در وسط میدان معارضه حاضر شدند و دستور آتش تهیه سنگین علیه ایران را به هزاران رسانه و تلویزیون و شبکه دادند، واقعیتی را بی آنکه مایل باشند، فریاد کردند. اینکه در برابر حرکت شتابان انقلاب و جمهوری اسلامی به ستوه آمده و چندان ناتوان و نگران شده اند که بی پرده و تعارف کینه خویش را آشکار ساخته و آداب و اطوار سیاست ورزی را یکسره کنار گذاشته اند.

وضعیت جوی آرام را در نظر بگیرید. وقتی ایستاده اید، حتی نسیمی هم به صورت شما نمی خورد. اگر شروع به دویدن کردید، نسیمی را بر گونه خود احساس خواهید کرد. سوار خودرو اگر شدید و بر سرعت خود افزودید، بر شدت فشار هوا افزوده می شود تا آنجا که اگر حرکت شما شتاب گرفت، مجبورید شیشه های خودرو را بالا بکشید. حال اگر سوار هواپیما شدید که با سرعت 800کیلومتر در ساعت در حرکت است، فشار و مقاومت هوای مخالف هم بی اندازه زیاد خواهد شد تا آنجا که یک رخنه کوچک در گوشه ای از هواپیما می تواند به تلاطم شدید در حرکت آن بینجامد. فشار و هجمه ای که جبهه اصلی و خارجی ضدانقلاب در حوادث پس از انتخابات وارد آورد، هر چند برنامه ریزی شده و پیچیده، اما برخاسته از این واقعیت مصیبت بار برای آنها بود که با خشم و غیض تمام، آغاز «تیک آف» و حرکت انفجاری نظام برای کنده شدن از باند پرواز و اوج گرفتن آن در آغاز دهه چهارم را مشاهده می کردند. دشمن پس از کاربست هجمه نظامی نابرابر، تحریم های اقتصادی فلج کننده، درگیری های قومی و فرقه ای، ترور شخصیت ها، و انواع تهدیدها و ارعاب ها، آخرین تیر در ترکش را بر کمان گذاشت تا مگر شماری از سرنشینان قبل از خیز نهایی، در مقابل اوج گرفتن دولت- ملت جمهوری اسلامی اخلال کنند و اصل حرکت و عزیمت را منتفی سازند. دشمن و عوامل آلوده آن تا آخرین لحظات و تا آنجا که امکان داشت، تمام خرابکاری ها و اخلال ها را انجام دادند تا از جهش بزرگ ملت ایران مانع شوند.

2-هیجانات دشمن (حقد و کینه از یک سو و شعف و ذوق زدگی از طرف دیگر) در حوادث اخیر باعث شد تا شبکه ای را که به تدریج در 20 سال گذشته با پنهانکاری و پیچیدگی تمام در درون جمهوری اسلامی از برخی رجال و گروه های ذی نفوذ فراهم کرده بود، در کمتر از 2 ماه بسوزاند و تمام اجزاء، مفاصل و ماموریت های این «شبکه خاکستری کودتا» را یکجا لو بدهد. ظاهراً دشمن و خواص خاکستری مأتلف آن- حداقل 6 ماه قبل از انتخابات- طرح خدعه را چنین چیده بودند که با ادعای تقلب و بسته بودن همه راه های حل سوءتفاهم و اختلاف، جمهوری اسلامی را به نقطه غیرقابل برگشت سرنگونی برسانند اما مکر و لطف در هم تنیده خداوندی برتر از همه اراده ها، دشمن مکار و نیروهای میدانی او را به دامی کشاند که خود برای ملت و نظام اسلامی چیده بودند. فرصتی پدید آمد تا هم دشمن باطن خبیث و پر از حقد خود را برملا کند و هم منافقین دو دله و مایل به دشمن، مافی الضمیر خویش را بیرون بریزند. خلجانی که از سال ها پیش در سینه فرقه «نومن ببعض و نکفر ببعض» وجود داشت، بیش از این تاب اختفا نیاورد و آنها به خیال اینکه کار جمهوری اسلامی تمام است پس باید از این نمد برای خود کلاهی فراهم کرد، هم داستانی و همدستی خویش با دشمن را آشکار ساختند. این 100 روز برای ملت ما و نخبگان صادق آن آزمایشگاهی شد برای تجربه عینی فتنه هایی که در احد و احزاب و تبوک و سقیفه و جمل و صفین تدارک شد تا میان رهبر و رهروان، میان امامت و امت شکاف افکند و از لابلای همان خلل، کار اسلام را یکسره کند. امروز چهره ها همه عیان است. همه محک خوردند در این آزمایشگاه بزرگ. حوادث این 100 روز، لوح فشرده ای شد از فتنه ها و ماجراهای پرفراز و نشیب یکصد ساله پس از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه .

3-حساب «قصور»ها، «تقصیر»ها و «اصرار بر تقصیر»ها را باید از هم جدا کرد. آنها را که عرصه را بد دیدند یا به خاطر غبارآلودگی نتوانستند درست ببینند، نباید با کسانی که می دانستند چه خبر است بلکه خود یک پای ماجرا شدند و اصرار ورزیدند یکی شمرد. بله، افعی فتنه پس از سال ها همرنگی و قربانی گرفتن، سر از گمین گاه خویش برون آورد تا به خیال خود دولت- ملتی را یکجا ببلعد. تاریخ پس از این قطعاً به روال تاریخ 6، 5 ماه پیش (خوش بینی و تجاهل و تغافل قبل از انتخابات) پیش نخواهد رفت. به آنها که در کانون فتنه و با علم و اطلاع و اصرار نقش آفرینی کردند- فارغ از اینکه از نامداران باشند یا عناصر به ظاهر حاشیه نشین- با همان حسن ظن سابق نگریسته نخواهد شد. دست و قبای شریکان دزد، لای در مانده است. آنها در شمار کسانی هستند که در دایره «دفع در حد ضرورت» قرار می گیرند. اما از این گروه که بگذریم، آغوش نظام برای خطاکارانی که توبه کنند و خود را نه طلبکار که بدهکار مردم و نظام بدانند، باز است. راه بازگشت را به سوی کسی- اگر قصد توبه و جبران داشته باشد- نباید بست و در عین حال جانب حزم و احتیاط و هوشیاری را نیز نباید از دست داد که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.

این روزها- به ویژه پس از درهم کوبیده شدن و از هم پاشیدن اردوگاه فتنه که حقیقت آن به ویژه در راهپیمایی بی سابقه و البته حاشیه دار روز جهانی قدس به عیان قابل مشاهده بود- واژه هایی نظیر لزوم وحدت و طرح دلسوزان نظام برای میانجی گری، آشتی ملی، مصالحه و... بسیار شنیده می شود. قطعاً باید صفوف دلبستگان به نظام را متحد کرد. بی تردید باید الفت میان قلب ها را تقویت کرد. اما نباید میان وحدت و مصالحه خلط کرد. مصالحه و آشتی سر چه چیز؟! آیا اختلاف سر سود و زیان یک شراکت اقتصادی است که بتوان با کم و زیاد کردن سهم طرفین، بین آنها سازش برقرار کرد؟! واقعیت این است که همزمان حقی بزرگ از ملت و نظام منتخب و مورد حمایت آنان ضایع شده و ستمی بزرگ بر آنان رفته است و تلخ تر اینکه جماعت زیاده طلب و هم پیمان با دشمن پس از تحمیل انواع هزینه ها به کشور، باز هم خویش را طلبکار می دانند و اصطلاحاً دست پیش می گیرند که پس نیفتند. و مضحک تر اینکه همان ها از میان خویش میانجی هم انتخاب می کنند.

 خودگویی و خودخندی، عجب مرد هنرمندی! اگر وحدتی باید جست که حتماً باید دنبالش بود صرفاً در مدار قانون و نقطه پرگار مجسم این مدار- ولایت و رهبری- امکانپذیر است، این مدار دو یا چند محور نمی تواند داشته باشد. قانون و امامت امت در «جمهوری اسلامی» جای چانه زنی و مذاکره و سازش ندارد. آنها که به غلط یا به خطا پیش افتادند یا عقب ماندند و زاویه گرفتند باید به این نقطه ثقل بازگردند. رحمت و ملاطفت نظام از موضع عزت و حکمت است نه از سر ضعف و بی تدبیری و بی خبری. آری به فرمایش امیر مؤمنان(ع) نباید خطاکاری را که به اشتباه افتاده با آن که راه باطل را می پوید و بدان می رسد، یکی گرفت. اما خطاکار باید به حق بازگردد نه اینکه میان حق، و باطل پیموده شد توسط وی حد وسطی برای چانه زنی و مصالحه جست. اگر از برخی خوش جنسی ها و ساده دلی ها بگذریم، ادعای میانجی گری ادامه پروژه ناکام «رسمیت بخشیدن به اپوزیسیون ضدانقلاب در درون نظام و انقلاب» است.

4-آنچه سپری شد با همه اهمیت، تنها مرحله ای از مراحل جنگ نرمی بود که دشمن تدارک دیده بود. تا انقلاب اسلامی می بالد و تا جمهوری اسلامی به سمت آرمان ها اوج بیشتری می گیرد، معارضه و کارشکنی جبهه استکبار هم شدت بیشتری خواهد یافت. این یک رزمایش مهم برای ملت بزرگ ایران و اصحاب جبهه انقلاب بود تا قوت ها، ضعف ها، خلل ها، نقص ها و شکاف های احتمالی را شناسایی کنند. این رزم تحمیلی از سوی دشمن که تبدیل به رزمایشی برای ملت- دولت ایران شد با وجود هزینه ها، فرصت های کم نظیری را به همراه داشت که اگر غنیمت شمرده شود، تحمل آن هزینه ها را آسان خواهد نمود.

جنگ نرم هنوز در اول راه است و جنگ های بزرگ تر با جبهه اصلی دشمن (استکبار) در پیش است. باید با چاشنی الفت و بصیرت، صفوف مقاومت را مستحکم تر ساخت. میدان را نباید اشتباه گرفت. دشمن نه دولت بلکه نظام و ایران را- به عنوان یک کل به هم پیوسته- هدف گرفته است. دشمنانی که سابقه 200 سال جنایت و خیانت و ستم و غارت را در کارنامه خود دارند، از ملتی که تمام معادلات آنها را به هم زده و بساط کامروایی آنان را به هم ریخته تا به سیادتی که مستحق آن است برسد، راحت نمی گذرند. هر اقدامی که پویایی، امید و اتحاد این ملت را مخدوش سازد یا دشمنی های آشکار را انکار کند و درگیری را به درون خانواده ملت و انقلاب بکشاند، خدمت به دشمن است و برای پرهیز از همه این خلل ها، باید با بصیرت به انگشت اشاره مقتدا چشم دوخت نه یک گام عقب و نه یک قدم جلو.

اعتماد:نقدی بر «قدس شناسی» آقای احمد توکلی

«نقدی بر قدس شناسی آقای احمد توکلی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی اعتماد به قلم عبدالله ناصری است که در آن می‌خوانید؛ابن خلدون تاریخ نگار معروف مسلمان که تا حدودی الگوی تاریخ پژوهی علمی و نگاه فلسفی به حوادث تاریخی در دو جهان اسلام و غرب شد، جمله معروفی دارد؛ «الماضی اشبه بالآتی من الماء بالماء». این عبارت کوتاه اگرچه در فرهنگ و تمدن اسلامی حرف نو و جدیدی نبوده و پیشینیان مسلمان او هم گفته اند- مانند آنچه ابوالعلاء معری در رساله «الغفران» خود همان کتاب الهام بخش «کمدی الهی» دانته سرود؛ وکانٌما هذالزمان قصیده ما اضطرٌ شاعرها الی ایطائها- بیانگر پیوستگی تاریخ و حوادث تاریخی به هم است و در بازگویی تاریخ و حوادث گذشته باید به آن توجه کرد. به قول «ژاک میلند» تاریخ پژوه غربی «وحدت تاریخ چنان است که هر شخصی که بکوشد قطعه یی از آن را بازگو کند، باید احساس کند جمله اولش رشته به هم پیوسته یی را پاره می کند». به عبارت ساده تر باید گفت در بیان انطباق پدیده ها و حوادث تاریخی معاصر خود با آموزه های تاریخی گذشته باید بصیرانه و عالمانه و جامع نگر باشیم.

در بیان تاریخ هر که و هر چقدر عالم به تاریخ باشیم، اگر بصیرت نداشته باشیم از جزر و مد آن درک صحیحی نخواهیم داشت و لذا سزاوار نیست در مورد پدیده های تاریخی بدون تامل و تعمق در آن و ریشه یابی آن پدیده اظهارنظر کنیم، چرا که تاریخ مطالعه علل است و انسان عاقل و فهیم در بیان و مطالعه تاریخ به دنبال علل پدیده هاست.به عبارت دیگر تاریخ نگار، تاریخ پژوه و روایتگر تاریخ نه خود را از گذشته رها می کند و نه به گذشته عشق می ورزد. بلکه با احاطه در فهم علل پدیده های تاریخی در گذشته، فهم و شناخت زمان خود را جست وجو می کند.تنها راه شناخت تاریخ و اظهارنظر صحیح درباره پدیده های تاریخی همین است.

مگر اینکه همچون «نیچه» آرزو کند ای کاش انسان هم همانند حیوان تاریخ نمی داشت یا قدرتی در فراموش کردن تاریخ را کسب می کرد و از گذشته تاریخی خود می گریخت. اما چنین نیست. باید با تاریخ زندگی کرد. گذشته همیشه فراروی انسان است.یکی از پدیده های مهم در تاریخ اسلام، تاریخ غرب و اساساً جهان معاصر «اشغال فلسطین» توسط صهیونیست هاست. به این علت این موضوع یک رویداد تاریخی است که اولاً از طرف همگان حادثه مهمی ارزیابی شده و ثانیاً با مجموعه یی از رویدادهای پیش و پس از خود پیوستگی دارد و چون پس از پیروزی انقلاب اسلامی اولاً در باور تاریخی مسلمانان ایرانی جای داشت و ثانیاً تاثیرگذار بر و تاثیرپذیر از بعد بین المللی جمهوری اسلامی بود، لذا زنده نگه داشتن آن و بزرگداشت پیوسته آن در دستور کار ملت و دولت قرار گرفت و با تعیین یک روز به عنوان «روز قدس» از سوی امام سلام الله علیه در جغرافیای اسلام و جهان موضوع فلسطین مهم تر از گذشته شد. از این پس علاوه بر مساله فلسطین، «روز قدس» خود یک پدیده تاریخی شد. این پدیده تاریخی

-یعنی روز قدس- مثل هر پدیده دیگری باید در قالب سطور پیشین تحلیل شود. به عبارت دیگر در هر سرزمینی و در هر جغرافیایی که این روز تکریم و تعظیم می شود، به حوادثی پیش و پس از آنکه مختص آن جغرافیاست مرتبط خواهد بود وگرنه یک رویداد تاریخی نخواهد بود.اینکه عقلاً و تاریخی و اعتقادی حاکمیت بر جغرافیای فلسطین از آن مردم فلسطین است تردیدی نیست. در اینکه همه مسلمانان دغدغه آزادی فلسطین و بیت المقدس را دارند شکی نیست. اما آیا باید فقط در بزرگداشت و راهپیمایی یک روز در سال متوقف شد؟ یا به قول آقای علی اکبر ولایتی (در مصاحبه با رسانه ها) باید در راستای تقابل با ظلم هم گام عملی برداشت.اکنون این پرسش بجاست. بخش عظیمی از ملتی که در داخل سرزمین خود در گیر و دار تظلم و انظلام اند، چگونه گام عملی بردارند؟

آیا باید انتظار داشت همچون گذشته گام بردارند. مگر نپذیرفتیم یک رویداد به وقایع پیش و پس از خود متصل است. آقای احمد توکلی به جای آنکه به بعضی از دوستان خود تاکید کنند ایده «الملک لایبقی مع الظلم» که بنیاد انتفاضه فلسطین را نهاده است و تحت تاثیر آموزه های امام خمینی سلام الله علیه جنبش سنگ را در سرزمین های اشغالی تاسیس کرده، همه جایی و همگانی است، به رهبران جنبش سبز ایران خرده می گیرد که چرا در برابر بعضی از شعارهای مردم در روز قدس موضع نفی و طرد نمی گیرند. آقای توکلی باید بدانند این جمله مورخ معاصر همان کشوری که در آن دکترا گرفته اند باور بسیاری از مردم جهان است حتی هم کیشان سیاسی ایشان. «طبع آدمی چنان است که حاضر است بار گناه را بر دوش بگیرد ولی احمقش نخوانند» (از استیفن رانسیمان مورخ معاصر انگلیسی.) اینکه بخشی از مردم شعارهایی داده اند که مورد قبول اصلاح طلبان و رهبری آن نیست نه به این معناست که این مردم خود را فروخته اند و به آرمان ها و اندیشه های امام پشت کرده اند، بلکه به این دلیل است که روز قدس نماد مبارزه همه جانبه با ظلم و تجاوز به حقوق انسان است، و نمی توانند بپذیرند در ایران گرانسنگ ترین حقوق شان پایمال شود و همچون گذشته تنها شعار مرگ بر اسرائیل سر دهند. شاید هم این ترفند جدیدی است که به بهانه بعضی از شعارهای به اصطلاح ساختارشکن توسط اندکی از مردم می خواهند میان مردم جست وجوگر حق خود با نامزدهای متعلق به این جنبش فاصله بیندازند. آقای احمد توکلی تعجب کرده اند از اینکه چرا امسال روز قدس صورت سال های پیشین را نداشت و گمان کرده اند علت آن تغییر جریان اصلاح طلبی و اندیشه اصلاح طلبی است.

ظاهراً فراموش کرده اند اولاً خاتمی نخستین کسی بود که سال ها پیش شعار «مرگ بر» را در هر حوزه و برای هر فرد و کشوری محکوم کرد. ثانیاً یادشان رفته که به قول بعضی از منصفان، در عصر اصلاحات هم مقاومت اسلامی لبنان قوی تر بود و هم گردن فرازی های رژیم صهیونیستی کوتاه تر و کمتر. اگر می خواهیم عقبه «لبنان» و «غزه» قوی تر باشد، باید همان راهبرد نامزد جنبش سبز را باور کنیم یعنی برخورداری از جامعه ملی منسجم با سیمای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی پرفروغ در حوزه جغرافیایی ایران. از آقای توکلی باید پرسید مگر این مردم همانی نیستند که قبل از 22 خرداد از میرحسین به عنوان «نخست وزیر امام» یاد می کردند.

مسببان بعضی از شعارها آنانند که به جای اقناع افکار عمومی نسبت به روند انتخابات، قهرآمیز پاسخ مردم را دادند و به بهانه مبارزه با انقلاب مخملی، خود حوادث مخملی آفریدند. آقای توکلی باید بدانند ایران غیرمنسجم، شکاف خورده و واگرا هیچ سودی برای لبنان و فلسطین نخواهد داشت جز آنکه رژیم اشغالگر را قلدرتر خواهد کرد. ایشان در نامه اخیر خود به آقایان خاتمی و موسوی تلویحاً این موج عظیم را که به تعبیر خصوصی یکی از نزدیکان ایشان حداقل میزان آن در تهران 50 درصد جمعیت حاضر بود، تلویحاً طرفدار اسرائیل خوانده اند. این باور آقای توکلی اگر واقعیت داشته باشد، فاجعه است.

نگارنده امیدوار است آقای توکلی به زودی با بعضی از خصلت های خوبی که در او سراغ دارد به زودی از مردم ایران حلالیت بجویند. ایشان و دوستان شان در رسانه ملی، به جای این نامه نگاری ها با رویکرد تاریخی به این پدیده ها و گسست ها بیندیشند و علل آن را با بصیرت و خردمندی نه از سر احساس و عاطفه و برای خوش بودن دیگران واکاوی کنند. از زاویه دیگری هم اگر بنگریم، آری می توان گفت مردم عوض شده اند. چون بعضی از حاکمان و کارگزاران عوض شده اند. این نص صریح سخن پیامبر(ص) است. «اذا تغیر السلطان تغیرالزمان». این صریح سخن امام علی(ع) است. «لاتصلح الولاه الٌا باستقامه الرعیه» (خطبه 216) این مسیر سبز مردم و سخنان و بیانیه های رهبران آن که بی شک یک حرکت بزرگ و دامنه دار اجتماعی است ریشه در باور دینی جامعه و رهبران اصلاحات و جنبش سبز دارد. این مسیر از موضع امر به معروف و نهی از منکر طی می شود. همان چیزی که پیامبر اکرم(ص) فرمود؛ الدین نصیحه...

آقای توکلی باید بداند مشکل امروز کشور و جامعه این است که بسیاری از دست اندرکاران ارشد کشور که می توانند اراده کنند و ازهم گسستگی را به پیوستگی اجتماعی تبدیل کنند، مصداق این سخن امام علی(ع) هستند. «من جهل وجوه الآرا اعتیه الحیل» (هر کس از نظرات مختلف بی خبر باشد، در جست وجوی چاره درمی ماند) بخشی از مردم و بزرگان آرا و دیدگاه دیگری دارند. باید آن را شنید. اینکه هر از چندگاهی کسانی به مردم نصیحت می کنند، اما نه برای اصلاح جامعه و در راستای منافع ملی آنها، بلکه برای پوشش جاه طلبی خود، این خیرخواهی نیست. مگر نشنیده ایم این سخن امام صادق (ع) را که فرمود؛ ربٌما حسبت انک ناصح للخلق و انت تریدهم لنفسک ان یمیلوا الیک. آقای توکلی،سخن آخر. آقایان خاتمی و موسوی از صالح ترین بندگان خدایند زیرا اصلاح طلب ترین آنهایند (پیامبر؛ اصلح الناس اصلحهم للناس) به آنها رنگ و ننگ همسویی با مخالفان آزادی فلسطین و آرمان های امام نمی چسبد.

شما نیز از محوطه مرکزی نمازگزاری روز قدس در دانشگاه تهران بیرون بیایید. واقعیت های تلخ و شیرین اجتماعی خیابان های اطراف را نظاره کنید و سعی کنید خود را از خودشیفتگی های مشابه بعضی از دوستان اصولگرایتان فارغ کنید. همان خودشیفتگی های کاذب و بی اساسی که بیش از چهار سال است در حاکمیت شدت گرفته و می رود که جامعه را «نارسیس وار» غرق کند. به جای این سخنان و نامه نگاری های بی پایه، پرابهام و کمتر شنوده و خوانده به کمک دیگر عاقلانی که در قدرتند همتی مبذول دارید و خطر را از جمهوری اسلامی دور کنید. تردید نکنید عموم مردم ایران بقا و عظمت جمهوری اسلامی را می خواهند. شعار «جمهوری ایرانی» یا اظهار بی علاقگی به «غزه و لبنان» حرف دل سرایندگان موج سبز نیست بلکه عکس العمل عصبی به «ناحق مداری» و «کج محوری» بخش هایی از حاکمیت پس از انتخابات اخیر است.
 
رسالت:عمار یاسرها کجا هستند؟!

«عمار یاسرهاکجا هستند؟!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛مقام معظم رهبری در دیدار اعضای مجلس خبرگان با تحلیل ابعاد جنگ نرم و اهداف دشمن در اختلاف افکنی و التهاب آفرینی مطالب دقیق و مهمی را فرمودند.ایشان در اینکه امروز برای حضور در عرصه نبرد نرم نیاز به شجاعت در فهم، آن هم فهم فقیهانه است به نقش عمار یاسر در نبرد صفین اشاره کرده و فرمودند: عمار یاسر در جنگ صفین مدام مشغول سخنرانی بود با این طرف لشکر و آن طرف لشکر می رفت با گروههای مختلف صحبت می کرد! عمار یاسر دائم مشغول روشنگری بود . آنجا فتنه عظیمی بود، عده ای مشتبه بودند.

مقام معظم رهبری در دیدار اعضای مجلس خبرگان با تحلیل ابعاد جنگ نرم و اهداف دشمن در اختلاف افکنی و التهاب آفرینی مطالب دقیق و مهمی را فرمودند.ایشان در اینکه امروز برای حضور در عرصه نبرد نرم نیاز به شجاعت در فهم،  آن هم فهم فقیهانه است به نقش عمار یاسر در نبرد صفین اشاره کرده و فرمودند: عمار یاسر در جنگ صفین مدام مشغول سخنرانی بود با این طرف لشکر و آن طرف لشکر می رفت با گروههای مختلف صحبت می کرد! عمار یاسر دائم مشغول روشنگری بود . آنجا فتنه عظیمی بود، عده ای مشتبه بودند.

عمار یاسر که بود و یادگاریهای او در تاریخ اسلام چیست؟
پدرعمار، یاسر اهل یمن بود. او با سمیه ازداوج کرد و ثمره آن عمار بود.پس از بعثت نبی اکرم ، یاسر و سمیه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و زیر شدیدترین شکنجه ها توحید را پاسداری کردند و از شرک تبری جستند و به مقام شهادت رسیدند. عمار فرزند شهیدی است که هم مادر و هم پدر او شهید شده بودند. او به محمد (ص) عشق می ورزید و از کفار به شدت نفرت داشت. او در سفر به حبشه همراه جعفر بن ابی طالب بود. حضرت محمد (ص) درباره عمار یاسر فرمود: «سراپای عمار را ایمان پر کرده  و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است .» او در جنگ خندق درکنار پیامبر بود و بعد از وفات پیامبر در دفاع از حق و ولایت و اهل بیت جزء معدود کسانی بود که جاه طلبی و دنیا طلبی او را فریب نداد و تا آخر عمر در سنگر ولایت باقی بود تا اینکه توسط اشرار صفین به شهادت رسید.

عمار ، معیار حق بود. رسول خدا (ص) فرموده بود : «عمار با حق است و از آن جدا نمی شود.»شهادت او در صفین باند معاویه را رسوا کرد . چرا که پیامبر فرموده بود گروه ستمکار و اهل «بغی» او را می کشند . لذا ثابت شد اهل بغی همان لشکر شام و معاویه هستند.عمار قبل از جنگ صفین معتقد بود حتی یک روز هم به دشمن نباید مهلت داد.

در همین انتخابات ریاست جمهوی کشورمان صورت رقابتهای انتخاباتی به سرعت به منازعات خیابانی تغییر شکل داد به گونه ای که یک ضلع از رقابت پا را از خطوط قرمز فراتر گذاشت و با دشمنان کینه توز اسلام و انقلاب همگرایی کرد.
همه دیدند  منافقین وسلطنت طلبها به دستور صهیونیستها، شعار مرگ بر اسرائیل را تبدیل به مرگ بر روسیه و چین کردند ، شعار استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی را شعار استقلال و آزادی، جمهوری ایرانی کردند . همه شنیدند آن جماعت شرور اهانت به امام و مقدسات نظام را در روز قدس در دستور کار داشتند و عجیب آنکه همه این شرارتها را در بسته بندی «جنبش سبز» انجام  دادند. هم دیدیم همین جماعت رو سیاه که از انقلاب و اسلام ضربه دیدند در مقابل مقر سازمان ملل در بسته بندی سبز در کنار صهیونیستها علیه برگزیده ملت که به نمایندگی از مردم ایران در مجمع عمومی سازمان ملل حضور یافته بود شعارهای موهن می دادند. آیا باز هم عده ای نبرد نرم را یک توهم می دانند؟ آیا در «شامی» بودن این حرکت تردید دارند.

آیا هستند کسانی که مداخله آمریکا و اسرائیل در رقابتهای انتخاباتی را انکار  کنند؟
آیا باز عده ای هستند که طرفداری صهیونیستها و آمریکایی ها را از جنبش موسوم به سبز واهی تلقی کنند؟
مگر نمی بینند برخی برای بی آبرویی نظام و امام و انقلاب تا آنجا رفته اند که به مرده سازی و مرده سوزی افتاده اند و آن را پیراهن عثمان کرده اند تا شاید به جنگ خود با علی زمان مشروعیت بخشند.

مگر نمی بینند کسانی بر تقلب در انتخابات  به عنوان یک دروغ مسلم اصرار دارند بدون اینکه کوچکترین مدرک و سندی داشته باشند ؟

مردم می گویند ما برای حضور در این عرصه از اول هم شک نداشتیم، سند آن رای بالایی است که به رئیس جمهور منتخب داده ایم.

حتی آن دسته از مردم که به غیر از احمدی نژاد رای داده اند منطق مرده سازی ومرده سوزی را محکوم می کنند و تقلب در انتخابات را یک دروغ می دانند و از همراهی با سران آشوب پرهیز کردند.

حتی رفقای کسانی که در تدارک جنگ صفین بودند اعتراف کردند ما برای تجویز خشونت، تقلب در انتخابات را رمز آشوب و شورش قرار دادیم.

مردم اکنون صبوری می کنند و منتظرند ببینند قانون و قضا در مورد پدیده «بغی» و «محاربه» با نظام چه تصمیمی می گیرند. اگر خدای ناکرده در این امر کوتاهی ببینند خود دست به کار می شوند.

سکوت برخی نخبگان و خواص در این میدان همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند کمک به اصل فتنه است.
مردم انتظار دارند آنها که دستی به قلم و دستی در تریبونهای رسمی و غیررسمی نظام دارند ریشه این فتنه را خشک کنند و «عمار» وار روشنگری کنند . این یکی از اصلی ترین مطالبات مردم در نبرد نرم با دشمنان انقلاب و نظام است.
 
ابتکار:عمق استراتژیک احمدی نژادی

«عمق استراتژیک احمدی نژادی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم مرتضی کاظمیان است که در آن می‌خوانید؛اندیشمندان علوم سیاسی و به ویژه صاحب نظران روابط بین الملل و سیاست خارجی معتقدند، «سیاست خارجی»، استراتژی یا مجموعه اقدامات برنامه ریزی شده ای است که تصمیم گیرندگان یک کشور با هدف نیل به اهداف خاصی که بر مبنای «منافع ملی» تعریف شده اند، در مقابل کشورها یا پدیده های بین المللی دیگر، پیگیری و اجرا می کنند. از زاویه ای دیگر، برخی از صاحب نظران تاکید می کنند که سیاست خارجی را دو مولفه محوری سامان می دهد: اهداف ملی و ابزار نیل به اهداف مزبور. اندیشمندان علوم سیاسی همچنین بر این باور اند که تصمیم گیری یک فرآیند انتخاب است; انتخاب میان گزینه های مختلفی که در مورد یک وضعیت خاص در برابر تصمیم گیران یک کشور قرار دارد.

تصمیم، معمولا" بر مبنای محاسبه سود و زیان (هزینه  فایده) انجام یک اقدام، اتخاذ و برای تحقق، تعقیب و عملیاتی می شود. افزون بر این، تصمیم گیری همچنین نتیجه تلاقی دیدگاه های گوناگون در مورد شرایط خاص است. نیز: تمامی تصمیمات سیاست خارجی در یک بستر ویژه و خاص داخلی متولد می شوند. این محیط شامل ارزش ها، هویت و تشخص ملی، فرهنگ سیاسی، سنت های تاریخی یک جامعه، مقتضیات ساختاری (اندازه، سطح صنعتی شدن، شکل حکومت، و...) و همچنین، امور سیاسی خاصی که در هر زمانی مهم هستند، می شوند. نقش «کارگزاران» و حکومت ورزان به مثابه «عاملان انسانی» هم، البته غیرقابل کتمان و اغماض است. با چنین نقطه عزیمت ها و مقدمه ای، می توان دقیق تر و منتقدانه تر به آنچه ذیل سیاست خارجی احمدی نژادی در حال وقوع و تحقق است، نظر افکند.

این که آیا فرآیند تصمیم گیری و تدوین راهبردها در عرصه سیاست خارجی ما از قواعد و چهارچوب های عقلانی پیروی می کند و یا در کادر رویکردهای ایدئولوژیک سامان می یابد؟ آیا عملکرد و خروجی سیاست خارجی ما، متاثر از دیدگاه های تمامی صاحب نظران و برآمده از گفت وگو و نقدی و بحث و تبادل نظر سلایق و تحلیل های جناح ها و جریان های مختلف سیاسی کشور است، یا باورها و مطلوب های یک جریان فکری  سیاسی خاص را نمایندگی می کند؟ آیا سخنرانی ها و ابراز عقیده  و رفتار و منش و عملکرد ما در صحنه بین الملل، موجب کاهش چالش ها و تخاصمات با دیگر کشورها (به خصوص دول موثر در جهان) می شود، یا برعکس، بر سوء تفاهم ها و اختلاف ها می افزاید؟ احمدی نژاد می تواند با «لبخند» در برابر خبرنگاران مهم ترین رسانه های غرب و جهان بنشیند و با طعن یا با طفره رفتن یا با «سئوال در برابر سئوال» و نیز با خونسردی، به پرسش های آنان پاسخ  دهد یا در مجمع عمومی سازمان ملل، با اعتماد به نفس فراوان، «کلی گویی» کند و بر این و آن طعن بندد و واقعیت های داخلی ایران را دگرگونه، بیان کند و مورد اشاره قرار دهد. اما خروجی این همه، در واقعیت مناسبات تهران با جهان توسعه یافته، چیست؟ آیا «منافع ملی» ایران با استراتزی اتخاذ شده، و با رویکردهای جاری در مناسبات بین الملل، تامین می شود؟ احمدی نزاد بدون این که از انتقاد کسی در داخل کشور هراس داشته باشد و کسی فریاد «وا انقلابا» سر دهد، پای سخنان باراک اوباما می نشیند; و پاسخ واشنگتن و رئیس جمهور جدید آن به احمدی نزاد، ترک جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هنگام سخنرانی اوست.

«عزت» مورد نظر احمدی نژاد و همفکران و همراهانش در ساخت قدرت، چگونه و کجا تامین می شود و چه تعریفی دارد؟ سیمای جمهوری اسلامی تصاویری تقطیع شده و گزینشی از محل سخنرانی احمدی نژاد را مکرر به بینندگان عرضه می کند و تلاش می کند با نشان دادن نمایندگان سنت لوییس، پاراگوئه، نپال، موریتانی، لیبریا، و جامائیکا در مجمع عمومی، مخاطبان سخنرانی احمدی نژاد را قابل توجه، جلوه دهد. غافل از این که در عصر ارتباطات و فنآوری اطلاعات، شمار شهروندانی که از حقیقت وضع سالن مجمع عمومی سازمان ملل متحد هنگام سخنرانی احمدی نژاد، مطلع هستند، بسیار بیش از آن چیزی است که آقایان می کوشند با تحریف حقیقت، شکل دهند.

آن «عمق استراتژیکی» که احمدی نژاد در تبلیغات انتخاباتی اش در خردادماه مکرر از آن سخن می گفت، در مجمع عمومی سازمان ملل، بیش از پیش، عریان شد: آن عمق استراتژیک، سنت لوئیس را در آن سوی جهان شامل می شود که باید با ذره بینی در دست، موقعیت جغرافیایی اش را در دریای کارائیب جست وجو کرد؛ یا کشورهای آفریقایی و آسیایی چون موریتانی و لیبریا و نپال که درگیر هزار و یک مشکل داخلی و اقتصادی، اجتماعی هستند. «عمق استراتژیک» سیاست خارجی احمدی نژادی، و استراتژی ها و رفتارها و گفتارهای او، به چه میزان، منافع ملی ایران را تامین می کند؟ آیا راهبردهای او، از منظر محاسبه و رعایت «هزینه  فایده»، مورد برآورد عقلانی و واقع بینانه قرار گرفته است؟ و اساسا" آیا استراتژی و رفتارهای جاری، «اهداف ملی» و مورد موافقت اکثریت شهروندان و صاحب نظران را تعقیب و نمایندگی می کند؟

جمهوری اسلامی:ابتکار عمل

«ابتکار عمل»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛اعلام خبر ساخت دومین کارخانه غنی سازی سوخت هسته ای ایران توسط مقامات کشورمان به آژانس بین المللی انرژی اتمی و قبل از آنکه غربی ها بتوانند این خبر را به عنوان برگی علیه فعالیتهای هسته ای کشورمان علم کنند غرب را در موضعی تدافعی قرار داد.

رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان دوشنبه گذشته با ارسال گزارشی به مقامات آژانس اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران در راستای حفظ و برخورداری از حقوق مسلم خود در بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای در یک گام موفق جدید اقدام به ایجاد تاسیسات غنی سازی سوخت هسته ای دیگری نموده که در احداث آن تمامی شرایط لازم از جمله پدافند غیرعامل رعایت شده است . در این بیانیه تصریح شده فعالیتهای این تاسیسات در چارچوب مقررات آژانس خواهد بود و تاکنون نیز هیچ تخلفی از مقررات بین المللی صورت نپذیرفته است .

اولین مجتمع غنی سازی ایران که در نطنز مستقر است مستمرا تحت نظارت و بازرسی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دارد . عیار فعالیت دومین مرکز نیز که در اطراف قم درحال احداث است 5 درصد خواهد بود که نیاز نیروگاه برق بوشهر را تامین خواهد کرد.

این خبر در 48 ساعت گذشته در صدر عناوین خبری رسانه های غربی قرار گرفت و بازتاب گسترده ای یافت . سران کشورهای آمریکا فرانسه و انگلیس که از قاعده نامشروع خصومت با انقلاب اسلامی و مخالفت با استقلال ملتها پیروی می کنند در نخستین واکنش خود که نشان از عصبیت و بی تدبیری آنها در موضعگیریشان داشت جمهوری اسلامی ایران را متهم به پنهان کاری کرده و ساخت این تاسیسات را مصداق اثبات ادعاهای خود مبنی بر عملیات پنهانی ایران در توسعه اهداف هسته ای عنوان کردند.

این سیاه کاری ها و عوامفریبی های سران کشورهای غربی در بازی دادن افکار عمومی ملتهای جهان درحالی صورت می گیرد که جمهوری اسلامی ایران طبق مقررات آژانس در مورد ایجاد تاسیسات جدید غنی سازی باید 6 ماه قبل از تزریق گاز و ورود مواد رادیواکتیو به آن موضوع را به آژانس گزارش نماید اما ایران در اقدامی داوطلبانه که قطعا باید از این بایت مورد تشویق قرار گیرد 18 ماه زودتر از زمانی که به لحاظ قانونی متعهد است باهدف اینکه دستمایه جوسازیهای غرب قرار نگیرد موضوع را به اطلاع آژانس رساند و این نکته ایست که غربی ها بهتر از هر کسی از آن با خبرند.

آنچه تاکنون جمهوری اسلامی ایران انجام داده کاملا قانونی و منطبق بر پادمان بوده و در واقع آنچه غیرقانونی است سیاستهای غرب و زیاده خواهی های آنهاست . غربی ها باید این موضوع را برای همیشه درک کنند که ایران هرگز وظیفه ندارد فعالیت خود را به کشورهای 1 +5 گزارش دهد چرا که آنها اصولا طرف حساب ما نیستند و گزارشهای فنی ایران باید فقط برای آژانس ارسال شود و تنها منبعی که می تواند به این گزارشها رسیدگی کند آژانس است و بس .

از این گذشته اگر قرار به حسابرسی و گزارش دهی از فعالیتهای هسته ای باشد این غربی ها و زایده شرم آورشان یعنی رژیم صهیونیستی هستند که چون با فعالیتهای مخرب هسته ای و پنهانکاریهایشان جهان را به سوی انفجار و تخریب اتمی پیش برده اند باید حساب پس بدهند . مردم دنیا به خوبی می دانند که آمریکا به عنوان دارنده بیشترین سلاح هسته ای بیش از 10 هزار کلاهک اتمی در اختیار دارد و اسرائیل نیز با مخفی کاریهایی که تحت حمایت غرب انجام می شود به 200 کلاهک هسته ای مجهز شده است .

اتهام پراکنی تهاجمی سران رژیم های جنگ افروز غرب علیه ایران و آلوده کردن فضا در آستانه مذاکرات نهم مهر که تا همین روزها در دستور کار آنها قرار داشت پس از اعلام تاسیسات جدید غنی سازی ایران به موضعی تدافعی در جهت پوشاندن شکست غرب در متوقف کردن برنامه های صلح آمیز هسته ای ایران و پایان سیاست باج خواهی هسته ای آمریکا بدل شده که اکنون این دست و پا زدنها نشان می دهد غیر از جوسازی رسانه ای کار دیگری از آنها ساخته نیست.

آمریکا این روزها هرچند سعی داشت با میدان داری در موضوع پرونده هسته ای ایران وانمود کند جبهه سیاسی جدیدی علیه ایران درحال تشکیل است ولی عمق شکاف در میان اجماع سازی ساختگی آمریکا علیه ایران آنچنان وسیع بود که برخی محافل غربی اعلام کردند حاضر نیستند لقمه چرب همکاری اقتصادی با ایران را به راحتی از دست بدهند. به اذعان مراکز پرنفوذ اقتصادی غرب سیاستمداران و بازیگران سیاسی در موضوع مذاکره با ایران هر چند وقت یکبار و در آستانه مذاکره برای تحت تاثیر قرار دادن مواضع تهران اقدام به ایجاد فشار تبلیغاتی برای سخت تر نشان دادن اوضاع و شرایط می کنند ولی شکاف میان اعضای 1 +5 آنچنان اساسی است که هر یک از آنها در هر مقطعی به دنبال مسابقه برای ایجاد نفوذ در 3 تحریم ایجاد شده علیه ایران و استفاده از مطلوبیت منافع مبادلات اقتصادی با ایران هستند.

به هر حال جمهوری اسلامی ایران با اعلام خبر ساخت تاسیسات جدید غنی سازی در ایران توان غافلگیرسازی خود را به غرب نشان داد و با بهم زدن آرایش سیاسی و تبلیغاتی شان به آنها فهماند که اعلام خبر معامله آنها با روسها نیز نمی تواند عاملی برای بدست گرفتن ابتکار عمل در مذاکرات آینده باشد.

دنیای اقتصاد:اتحادیه 20 و ایران

«اتحادیه 20 و ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزرنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛سران گروه 20 درپی اجلاس پیتزبورگ آمریکا دوتصمیم مهم گرفتند که برای جهانیان پاره‌ای آثار نیک و بد به دنبال خواهد داشت.

تصمیم اول این بود که سران کشورهای صنعتی جهان یا گروه 7 (آمریکا، کانادا،فرانسه،انگلستان، آلمان،ژاپن و ایتالیا) که عضو گروه 20 هم هستند،

... پذیرفتند که کشورهای صنعتی ضعیف‌تر مانند چین و روسیه و حتی برخی کشورهای غیرصنعتی در حال توسعه (عربستان سعودی و اندونزی) در صحنه جهانی نقشی فعال‌تر ایفا کنند و از عواید اقتصادی جهان سهمی بیشتر را به خود اختصاص دهند. ارتقای سطح بازیگری و برخورداری کشورهای ضعیف‌تر، به این شکل محقق می‌شود که این کشورها در تصمیم‌گیری نهادهای مالی جهان مانند صندوق بین‌المللی پول (IMF) حق رای موثرتری به دست می‌آورند. با این تحول، کشورهای چین، روسیه، عربستان سعودی، برزیل، آرژانتین، کره جنوبی، ترکیه، هند، آفریقای جنوبی و اندونزی به همکاران بین‌المللی کشورهای صنعتی پیشرفته تبدیل می‌شوند و دارای امتیازات و متقابلا تعهداتی تازه می‌شوند. امتیازات از هم‌اکنون مشخص است؛ نفوذ این کشورها در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و شبه‌سیاسی جهان بیشتر می‌شود، اما تعهدات آنها مسائلی در حوزه قدرت جهانی است که هنوز تعریف مشخصی از آن ارائه نشده است. یعنی تا اینجای کار، کشورهای ضعیف‌تر در عواید جهانی، شریک بازیگران درجه اول شده‌اند و ایفای تعهدات آنها به آینده موکول شده است.

تصمیم دوم اجلاس گروه 20 این بود که کشورهای عضو متعهد شدند تدابیری بیندیشند که بحران‌‌های مالی و اقتصادی نظیر آنچه در سال‌های 1997 و 2008 در جهان رخ داد، دیگر تکرار نشود. راهکاری که برای رسیدن به این هدف پیشنهاد شده، مبتنی‌بر توازن بین تولید و مصرف در سطح کشورها و سطح بین‌المللی است.

در این اجلاس ازآمریکا خواسته شده است از میزان مصرف خود بکاهد و از آلمان و چین خواسته شده است تقاضای کل را از طریق تشویق مصرف داخلی افزایش دهند. در این بخش همچنین گفته شده است که سیاست‌های یک سال اخیر دولت‌ها در زمینه کمک به بنگاه‌های زیانده و جلوگیری از ورشکستگی آنها ادامه خواهد یافت.

این دو دسته تصمیم اجلاس گروه 20 دارای ماهیت دوگانه سیاسی - اقتصادی است که وجه سیاسی آن می‌تواند صلح و ثبات جهانی راتقویت کند، اما وجه اقتصادی آن متضمن افزایش مداخله دولت‌ها در سطح ملی و تشدید سیاست‌های تجویزی صندوق بین‌المللی پول در سطح جهانی خواهد شد. تاثیر ملی تصمیم اجلاس پیتزبورگ این است که دولت‌ها را به تنظیم‌کنندگان بازار و مداخله‌جویان لگام گسیخته‌ای تبدیل می‌کند که هرجا مصلحت سیاسی آنها ایجاب کند، از کیسه اموال عمومی به دستکاری در نظم بازار روی آورند. این سیاستی است که در یک سال اخیر و به بهانه مهار بحران مالی، در برخی کشورها از جمله آمریکا و انگلستان اجرا شده است. باراک اوباما رییس‌جمهوری آمریکا و گوردون براون نخست‌وزیر انگلستان، از حامیان جدی این برنامه‌‌اند.

تاثیر جهانی تصمیم اجلاس پیتزبورگ هم این است که مداخله صندوق بین‌المللی پول را در امور اقتصادی کشورها بیشتر می‌کند. تلقی عمومی در جهان و به ویژه ایران، این است که صندوق بین‌المللی پول «کارگزار جهان سرمایه‌داری و اقتصاد آزاد» است. حال آن که اقتصاددانان و نظریه‌پردازان اقتصاد آزاد در صف مقدم مخالفان این نهاد مالی و ایضا دولت‌های غربی هستند؛ لیکن منظر و نحوه مخالفت این اقتصاددانان با IMF، با منظر و استدلال مخالفانی مانند هوگو چاوز و فیدل کاسترو فرق دارد. گروه اول به درستی معتقدند که نهادهای مالی جهانی و دولت‌ها مانع کسب‌وکار آزاد مردم و اجرای دقیق سازوکارهای بازار می‌شوند و از این جهت رویکردی ارتجاعی دارند. حال آنکه مخالفان گروه دوم، به غلط گمان می‌کنند نهادهایی مانند IMF مجری نظریه‌های اقتصاد آزاد هستند. حال آنکه IMF در بیشتر مواقع سیاست‌هایی را دنبال می‌کند که به روش دولت‌های مداخله‌گر و مخالفان اقتصاد آزاد نزدیک است.

به دلایل دوگانه‌ای که ذکر شد، تصمیم‌های سیاسی اجلاس سران گروه 20 رویکردی دموکراتیک و متمایل به شکستن انحصار قدرت و نفوذ مالی کشورهای صنعتی دارد، اما تصمیم‌های اقتصادی آن مخالف آزادی کسب‌وکار است و نفوذ دولت‌ها و نهادهای مالی جهانی را در امور اقتصادی مردم جهان افزایش می‌دهد.

بنابراین، می‌توان انتظار داشت که تناقض در این دو هدف که یکی صورت دموکراتیک و دیگری ماهیت غیردموکراتیک دارد، سرعت پیشرفت گروه 20 را در آینده کاهش دهد و آن را از رسیدن به هدف‌هایی که تعریف کرده است، باز دارد. در کنار این بدگمانی‌ها درباره آینده گروه 20، از این واقعیت هم گریزی نیست که این اجلاس، بیشترین تاثیر را در اردوگاه کشورهای در حال توسعه و بر ایران خواهد گذاشت. دو رقیب منطقه‌ای ایران، یعنی ترکیه و عربستان سعودی و یک همسایه دورتر، یعنی هند در هرم قدرت جهانی، چند پله را یکجا صعود کرده‌اند و حالا بعید نیست که رویای ایران برای کسب قله قدرت منطقه‌ای در دهه آینده، محقق نشود یا تحقق آن مستلزم جدی گرفتن رقابتی بسیار سخت باشد.

مردم سالاری:تعادل دیپلماتیک نیاز دیپلماسی کشور

«تعادل دیپلماتیک نیاز دیپلماسی کشور»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردمسالری به قلم عماد برقعی است که در آن می‌خوانید؛محمود احمدی نژاد یک باردیگر به نیویورک رفت تا در اجلا س مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کند. اما این سفر و مواضع اتخاذ شده در آن باردیگر نکاتی را یادآوری کرد. نکاتی که در طول 4 سال دولت نهم در حوزه سیاست خارجی کشور شد وجهه  تاثیر گذاری بین المللی ایران را کاهش داد.

یک بار در یکی از مناظره های تلویزیونی در زمان انتخابات ریاست جمهوری در نقد سیاست خارجی احمدی نژاد گفته شد بعضی تندروی ها این کندروی ها را هم به همراه دارد. ماجرای ملوانان انگلیسی و دستگیری آنان در آب های خلیج فارس و این که دولتی ها ابتدا گفتند که این سربازان متجاوزند و باید اعدام شوند   اما احمدی نژاد در مراسم رسمی متجاوزان را بدرقه کرد تا با لباس های نو و هدایایی که دولت به آنها داده بود به کشورشان بازگردند. مورد دیگر بحث درباره اسرائیل بود.دروغ بودن هولوکاست و حذف اسرائیل و آنگاه سخن از دوستی با مردم اسرائیل نمونه دیگری از عملکرد دولتمردان بود.

در همین چند ماه اخیر نیز چنین رویه ای ادامه یافت. به محض پایان انتخابات و حوادث پس از آن هواداران دولت حملات شدیدی را به غرب آغاز کردند. در همین راستا از اعتراضات مردم در خیابان ها تا بدرفتاری با معترضان در زندان ها توطئه کشورهای غربی و انگلیس و آمریکا دانسته شد. با همین تحلیل ها هم سخن از سیلی زدن به غرب تا گم کردن راه خانه شان و برخورد قاطع با آنان به میان آمد.

در این شرایط باز هم مثل همیشه رفتار بعد از این تندروی ها، کندروی و عقب نشینی بود. پنجمین سفر احمدی نژاد به کشوری که از نظر او متهم به دخالت در امور داخلی ایران است آن هم درست چند ماه پس از انتخابات نشانی از این کندروی هاست. سخنان رئیس دولت هم در این میان چنین معنایی داشت. چگونه است که ایران قرار است آغوش خود را برای کشورهایی که تا چند روز قبل دشمن و معاند و برانداز هستند باز می کند؟ چگونه است که با وجود ادعای اقتدار در عرصه بین المللی دیپلمات های ایرانی باید در تمام طول سخنرانی اوباما در سالن بنشینند اما آنها سالن را در حین سخنرانی نماینده ایران ترک کنند؟ چه لزومی دارد که دولت این همه در داخل کشور مواضع ضد خارجی بگیرد ولی در خارج از کشور با چنین مواضعی همراه باشد والبته چنین انتقادی حتی از سوی اصولگرایان طرفدار دولت هم مطرح می شود.
تمام این سوالا ت باز هم ذهن را به این سمت می برد که گویا بسیاری از مواضع این روزها بیشتر مخاطب داخلی دارد تا خارجی!

آیا بهتر نیست دستگاه دیپلماسی کشور تعادلی بین تندروی ها و کندروی های مقامات مسوول برقرار کند که لا زم نباشد به قیمت برخی موضع گیری ها از مواضع اصولی هم دست برداریم.
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود- رهرو  آن نیست گهی   تند و گهی خسته رود

ایران:جنجال و دیگر هیچ!

«جنجال و دیگر هیچ!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ایران به قلم مرتضی قمری‌وفا است که در ان می خوانید؛حسن نیت و اقدام قانونی ایران در اعلام رسمی و زودهنگام (یک‌سال و اندی جلوتر) ساخت دومین تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم برای تولید سوخت هسته‌ای، مجدداً با جنجال سیاسی و تبلیغاتی غرب مواجه شده است. در این میان حتی یک روزنامه معروف امریکایی پرده از سناریوی پیچیده‌ای برداشته و خبر داده است که امریکا و انگلیس می‌خواسته‌اند همزمان با نشست گروه 20 به اصطلاح با افشاگری درباره ساخت مرکز غنی‌سازی اورانیوم در 100 کیلومتری جنوب غرب تهران، جمهوری اسلامی ایران را متهم به «پنهانکاری هسته‌ای» کنند و زمینه فشار و گرفتن ابتکار عمل از کشورمان را پیش از مذاکرات اکتبر 1+5 با تهران فراهم آورند.

در این میان نامه رسمی و محرمانه دو هفته گذشته ایران به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بشدت واشنگتن و لندن را به مخمصه انداخته و بدین‌گونه خداوند متعال مجدداً مکر و کید دشمنان را به سوی خودشان برگردانده است و جمهوری اسلامی ایران بر خلاف خواست قدرت‌های غربی، با «برگ برنده و ابتکار عمل» وارد گفت‌و‌گوهای سوئیس خواهد شد و به بحث و تبادل نظر درباره بسته پیشنهادی‌اش خواهد پرداخت.

این در حالی است که باز هم مثل سابق، سران چند کشور غربی که اغلب بر خلاف مقررات بین‌المللی، به موضعگیری علیه جمهوری اسلامی ایران روی می‌آورند و آبروی نداشته خود را به ثمن بخس می‌گذارند، این‌بار هم تاوان «اشتباهات» خویش را خواهند پرداخت و تداوم تعامل قانونی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را نظاره‌گر خواهند بود.

همچنین واقعیتی دیگر چند کشور غربی را بشدت آزار می‌دهد و آن، ادامه حمایت توفنده و حداکثری ملت ایران از برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان است، چرا که دشمنان در پی آن بودند که در وجهی از تدارک استراتژی خود جهت بی‌ثباتی در ایران، با درهم شکستن وحدت ملی، پشتوانه حمایت یکپارچه ملت از فعالیت‌های هسته‌ای را مخدوش سازند که نه‌تنها در این هدف کور موفق نشدند، که در شرایط کنونی پشتیبانی ملی از برنامه صلح‌آمیز اتمی به امری تثبیت یافته تبدیل شده است. این واقعیت حتی در نظرسنجی اخیر مؤسسه بین‌المللی «پیپا» از جامعه ایران با دقت فراوان منعکس شده است.

با این همه، جمهوری اسلامی ایران با دستیابی به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای، به عنوان کشوری مستقل، مختار است در جهت منافع ملی ایرانیان فعالیت‌های صلح‌آمیز اتمی خود را در هر زمان، مکان و حوزه‌ای گسترش دهد و تنها در چارچوب مقررات بین‌المللی و پادمان آژانس هسته‌ای پاسخگوی اقدامات خود باشد؛ نکته‌ای که طرف‌های گفت‌و‌گوی کشورمان در غرب و شرق عالم باید به‌خوبی به آن واقف باشند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها