در دیر مغان رفتم، مست از می ‌دوشینه دیری که در آن ساقیش، همچهره اوشینه گشته همه جا پر گل، با کاغذ دیواری گردیده فضا یکسر، از ادکلن عطرینه
کد خبر: ۲۷۶۳۲۷

مطرب ویلون بر کف، با یک دهن پر کف
گاهی بزند بر دف، گاهی به سر و سینه
خنیاگر مجلس هم، با واکمنی اندر گوش
می‌خواند ز لعل لب، از بس که دهن بینه
خم خم خودشان خوردند، تا نوبت من آمد
در پیش نهادندم یک چایی جوشینه
پیری دو سه من گیسو، بنشسته به لب یاهو
یک میکده گرم از او، او گرم ز شومینه
بر مصطبه لم داده با اشکمی همچون طبل
با هیبتی افزون‌تر از پادشه گینه
چون حکم قضا این است، وقتی که غذا آمد
مغ، مرغ پلو می‌خورد؛ مغبچه ز خاگینه
صوفی گری امروزه، کشک  است و لذا جمله
پوشیده به روی کت، یک خرقه پشمینه
چون خوب نظر کردم، دیدم همه جا پر رپ
 هر یک بتر از دیگر، زرینه و سیمینه
دیدم که به روی لب، «یارب» نه و «یارپ» بود
«یاهو» نه و «یاهیوی»؛ آن هم شب آدینه
جا خوردم و فهمیدم در «دیر رپان» هستم
یک پارتی مملو از آدم آلینه
گفتی که برون گشته از یک خم پر رنگ‌اند
پر رنگ چو رنگینه، پر نقش چو نقشینه
در رفتم از آن مجلس(لوس آنجلس کوچک)
با حالتی از خشم و با حالتی از کینه
ماییم کجا ای دل، آنها به کجاها ول
هر دو ز یک آب و گل، وضعیت ما اینه
ما از می ‌عرفان مست، آنها ز می‌ انگور
مستیم ولی هستیم، چون سنگ و چو آیینه
ما آینه دل را دل‌سنگ نمی‌خواهیم
هرکس کشدش داند، دل‌های که سنگینه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها