در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
شاید یکی از تفاوتهای کودکی ما با آنها در حضور بیشتر و غالب تر رسانهها و بویژه «تلویزیون» باشد که به اقتضای زمانه در بچگی ما نقش پررنگی داشت و البته روز به روز هم این نقش پررنگتر میشود. زمان ما غیر از 2 کانالی که فقط در ساعات مشخصی از شبانه روز برنامه داشت، چیز دیگری برای تماشا نبود. از این ساعات محدود، سهم خیلی کمی مال بچهها بود و بقیهاش هم اکثرا با برنامههای تکراری پر میشد. ولی همانها هم برای خودش دنیایی داشت؛ بخصوص برنامههای کودکش. همه آن سریالها و برنامهها و حتی کارتونهایی که آن موقع برای ما پخش میشد، آنقدر حس و خاطره خوب برایمان گذاشتهاند که تکراری بودن خیلیهاشان را فراموش کردهایم.
موضوع «نقره» همین مرور با بهانه یا بیبهانه گذشتهها و خلاصه یک جور «خاطره بازی» است. طراحان این برنامه خیلی خوب میدانند که حتی مرور نصیحتهای مجریهای برنامه کودک الهه رضایی و گیتی خامنهای هم که شاید برای بچههای امروز غیرقابل تحمل باشد، جزیی از آن آلبوم سیاه و سفید جذاب است. برای همین وقتی گیتی خامنهای به عنوان مهمان به برنامه دعوت میشود و همراه با او تصاویر رنگ و رورفته آن دوران را میبینید، شاید آنقدر تحت تاثیر احساسات قرار بگیرید که مثل من نم اشکی هم گوشه چشمتان بنشیند. فکرش را بکنید که سالها قبل مرضیه برومند که هنوز قیافه دخترانهای داشته، با 2 تا دختربچه 10 ساله که حالا میدانیم لیلا حاتمی و لیلی رشیدیاند، برای ما شعر و قصه میخوانده. ولی آن موقع واقعا کی میدانست هرکدام از این آدمها چه مسیری را قرار است طی کنند؟
«نقره»ایها با حضور یک مهمان با بهانه یا بیبهانه در بخشهای مختلف، آن برنامهها را از آرشیو عریض و طویل و بی در و پیکر تلویزیون نبش قبر میکنند و بیرون میکشند و دوباره برای ما پخش میکنند؛ کار سخت و طاقتفرسایی که منصور ضابطیان طراح، نویسنده و یکی از کارگردانان کار هم رویش تاکید میکند. اما با همه اینها میشود حدس زد که اگر این کار منظمتر و با دقت و وقت بیشتری انجام بشود، میتواند نتایج بهتری داشته باشد.
«نقره» برای خاطره بازی از چیزهای دیگری هم استفاده میکند و بخشهای دیگری را هم طراحی کرده. نمونهاش مستندهای مختلفی است با همین موضوع؛ مثلا صداهایی که قبلا دور و بر ما نبود و حالا هست. پنکه قدیمی کنار صحنه، بهانهای میشود برای این که یادمان بیاید این وسیله در غیاب کولر گازی و فن کوئلهای امروزی، تقریبا تنها ابزار خنک شدن و خلاصی از گرما بود. کاسه آب دوغ خیار یا شربت سکنجبینی که مجری با مهمانش میخورد هم بار احساسی خاصی را در خیلی از ما زنده میکند.
یکی از نقاط ضعف این برنامه شاید اجرای آن باشد. احسان کرمی که گویا رادیویی است و این برنامه اولین تجربه تلویزیونی اوست، پس خیلی نمیشود از او انتظار اجرای شاهکار داشت. سخت نبود، اگر کسان دیگری انتخاب میشدند که فقط و فقط نفس حضورشان در این برنامه میتوانست حس خاطره بازی همه ما را قلقلک بدهد و یکدفعه همه آنها را برای ما زنده کند. شاید هم دستاندرکاران سراغ گزینههایی از این دست رفته باشند و بعد در ملاحظات بعدی به کرمی رسیده باشند. او کلام شیرینی دارد. ولی مکثها و آکسانگذاریهایش روی بعضی کلمات، نشان میدهد که هنوز کارش تا مرز پختگی و تسلط فاصله دارد.
برنامهای مثل «نقره» درست مثل ورق زدن یک آلبوم قدیمی پر از عکسهای سیاه و سفید و رنگی است که به مرور زمان تغییر رنگ دادهاند و زردتر شدهاند. برای همین است که موقع دیدن برنامههای قدیمی که کیفیت تصویری پایینی دارند، این نکته زیرنویس میشود. آلبومی که ورق زدنش غیر از خاطره بازی و این حرفها، میتواند این حسن بزرگ را برای همه ما و مخصوصا خود تلویزیونیها داشته باشد که ببینند قبلا چه کردهاند و حالا چه میکنند. این بازاندیشی در گذشته و قیاس با شرایط فعلی، بی برو برگرد به بهتر شدن برنامه سازی الان کمک خیلی زیادی میکند.
پخش «نقره» بزودی تمام میشود. ولی فکرش را بکنید اگر 20 سال دیگر یکی بخواهد برنامهای شبیه «نقره» را برای بچههای آپارتماننشین امروز بسازد، باید سراغ چه مولفههایی برود؟ اصلا این نسل چقدر اهل نوستالژی، خاطره مشترک و این جور حرفهاست؟
جابر تواضعی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد