«ناجی العلی» را من هم می شناسم ، شما هم می شناسید ، دست کم اگر او را نشناسیم ، حنظله اش را که همه دیده ایم ، همیشه پشت به من و تو و خیره به فلسطین به لبنان به جهان عرب و با قلم پر از نیش و کمتر نوش ، هزار حرف نگفته از سرزمین های اشغالی دارد.
کد خبر: ۲۷۱۲۲
فقط من و تو او را نمی شناسیم ، همه او را می شناسند. در تمام جهان نام او زنده است . هرچند که دیگر ناجی العلی در میان هنرمندان فلسطینی نیست ؛ اما هنوز حنظله او زنده است و با غمی کودکانه به امید آزادی فلسطین نگاه به فرداها دارد. این که چه زمانی به دنیا آمد، چه کارهایی در زندگی اش انجام داد ، چه طرحها و چه گفته هایی داشت و چه زمان به شهادت رسید ، به همه این موضوعات می پردازیم ؛ اما آنچه اینجا قابل یادآوری است ، کاروان شهدای هنر و فرهنگ فلسطینی است که ما تنها از میان خیل آنها با غسان کنفانی ، نویسنده و ادیب فلسطینی و ناجی العلی آشنا هستیم . حال آن که یکی از طرحهای رژیم صهیونیستی برای منحرف کردن مقاومت فلسطینی ، از میان برداشتن روشنفکران و نوآوران این ملت بوده است .روزهای گذشته مصادف بود با هفدهمین سالگرد شهادت ناجی العلی . به همین منظور درج مطلبی درباره این هنرمند آزاده را خالی از فایده ندیدیم . باشد تا با احترام به روح بزرگ این هنرمند فلسطینی ، گامی در جهت تحقق آرمان های آزادیخواهانه او برداشته باشیم .

روزشمار زندگی ناجی العلی

ناجی سلیم حسین العلی ، معروف به وجدان انقلاب در سال 1936 در روستای الشجره ، واقع میان الناصره و طبریه در الجلیل شمالی فلسطین متولد شد. در سال 1948 خانواده ناجی العلی به همراه اهالی روستا به سوی لبنان (بنت جبیل) کوچانده شدند. خانواده او ، خانواده ای فقیر بودند که از راه کشاورزی زندگی می کردند. پس از آن به اردوگاه عین الحلوه ، شرق شهر صیدا پناهنده شدند. وی زندگی پر از دردی را در اردوگاه پشت سر گذاشت و این موضوع باعث شد که خیلی زود به این آگاهی دست یابد که او و مردم فلسطین قربانیان توطئه جنبش صهیونیسم جهانی هستند. در سال 1957 پس از آن که در رشته مکانیک دیپلم گرفت به عربستان سعودی رفت و 2سال در آنجا مقیم بود و در همین زمان در اوقات فراغت شروع به طراحی کرد. ناجی العلی طی سالهای 1960 -1961 به همراه چند تن از دوستانش در جنبش ملیون عربستان نشریه سیاسی به نام «فریاد» به شکل دستنویس منتشر کرد و سپس در سال 1960 به مدت یک سال وارد آکادمی طراحی لبنان شد؛ اما به دلیل تحت تعقیب بودن از سوی پلیس لبنان ، این دوره تحصیلی وی ناتمام ماند و باقیمانده سال تحصیلی اش را در زندان های پادگان های لبنان بازداشت بود. پس از آزادی از زندان های لبنان روانه شهر صور شد و 3سال در مدرسه الجعفریه ، متعلق به شیعیان این کشور با امام موسی صدر همکاری کرد و در این مدرسه به تدریس پرداخت . سپس در سال 1963 به کویت رفت و در مجله «الطلیعه» کویت تحت عناوین طراح و خبرنگار و با هدف جمع آوری پول برای تحصیل هنر در قاهره یا ایتالیا مشغول به کار شد. پایان سال 1975 در روزنامه «السیاست» کویت کار کرد و در این سالها شخصیت معروف حنظله را در طرحهایش به وجود آورد. ریاست انجمن کاریکاتوریست های عرب در سال 1979 شاید سمت مناسبی برای وی بود ؛ زمانی که هنر کاریکاتور در کشورهای عربی رو به فراموشی می نهاد.

تولد حنظله برای ناجی العلی

طرحهای ناجی العلی در دهها نمایشگاه در جهان عرب و کشورهای جهان به نمایش درآمد. 3کتاب از گزیده طرحهایش طی سالهای 1976 ، 1983 و 1985 منتشر شد. آماده انتشار چاپ کتاب چهارم بود که مجال نیافت . آثارش در 2نمایشگاه کاریکاتوریست های عرب که طی سال 1979-1980 در دمشق برگزار شد ، جوایز اول را به دست آورد. عضو هیات رئیسه اتحادیه نویسندگان و روزنامه نگاران فلسطینی بود در طول زندگی اش بیش از 40هزار کاریکاتور منتشر کرد. روزنامه «آساهی» ژاپن ، وی را از میان 10کاریکاتوریست برجسته جهان به عنوان نفر اول برگزید. همسرش فلسطینی بود و از او 4فرزند به نامهای خالد ، اسامه ، لیال و جودی به یادگار مانده است . در روز 22جولای سال 1987 ترور شد و 29آگوست همان سال دار فانی را وداع گفت . پس از شهادت ناجی العلی به پاسداشت نام او مرکز فرهنگی ای در شهر بیروت تحت عنوان مرکز فرهنگی ناجی العلی ایجاد شد و روزنامه «السفیر» نیز مسابقه کاریکاتوری به نام وی برگزار کرد. در سال 1988 نیز اتحادیه بین المللی ناشران روزنامه ها در پاریس ، ناجی العلی را یکی از بزرگترین کاریکاتوریست های چند قرن گذشته دانست و جایزه «قلم طلای آزادی» خود را به او داد که این جایزه در ایتالیا به همسر و فرزندش خالد تحویل داده شد. گفتنی است ؛ ناجی العلی اولین روزنامه نگار و طراح عربی است که برنده این جایزه شد. نکته تعجب آور این که پس از شهادت وی مجله «الکرمل» ، ارگان اتحادیه نویسندگان و روزنامه نگاران فلسطینی که ناجی العلی عضو آن بود ، هیچ اشاره ای به شهادت وی نکرد.

گفته های ناجی العلی پیش از شهادت

ناجی العلی در گفتگو با دکتر رضوی عاشور، رمان نویس می گوید: اولین کسی که مرا تشویق کرد، غسان کنفانی ، نویسنده فقید فلسطینی بود. آمده بود تا در میزگردی که در اردوگاه ما برگزار می شد، شرکت کند که کاریکاتورهای من را روی در و دیوار دید. صدایم کرد و از من چند کار گرفت و در مجله «الحریه» چاپشان کرد. وی می گوید: بعد از این که مدتی در دانشکده الجعفریه درس دادم ، امکان این را پیدا کردم تا به کویت بروم و در مجله «الطلیعه» کار کنم . قصد داشتم آنقدر پول جمع بکنم تا بتواتم به قاهره یا ایتالیا بروم و هنر بخوانم در این کشور خیلی آزار و اذیت دیدم همین جا بود که «حنظله» من به دنیا آمد. در سایت ناجی العلی از قول وی می خوانیم : من با حل و فصل و سازش (با صهیونیست ها) موافقم ؛ اما با صلح نه من موافق آزادی فلسطین هستم فلسطینی که تنها منحصر به کرانه باختری و نوار غزه نمی شود. کبوتر و شاخه زیتون ، نشانه صلح است و تمام جهان این نشانه ها را می شناسند؛ اما همه نسبت به حق قانونی ما درخصوص فلسطین ناآگاهند. اگر انگشتان دستانم را قطع کنند، با انگشتان پاهایم طراحی خواهم کرد. در جوانی دوست داشتم در عرصه نمایش کار کنم و می خواستم خواسته های بحق خودم را فریاد بزنم ؛ اما شرایط موجود من رابه سوی روزنامه ها کشاند و در این زمان احساس کردم که کاریکاتور بهترین وسیله برای بیان نظراتم است . کاریکاتور تنها یک اعلامیه نیست ؛ بلکه وظیفه دارد تشویق کند و بشارت بدهد. بشارت بدهد از آینده و آرزوها را بیان کند. کاریکاتوریست ها وظیفه دارند ترس میان مردم و حکومت ها را از میان بردارند. بیننده های من نباید تنها با دیدن طرحهای من تفریح کنند؛ بلکه این آثار باید آنها را به اندیشیدن وادارد. تنها خط قرمز در برابر طراحی من ، تسلیم در برابر اسرائیل است و حنظله نماد تلخیهای آغاز راه . او را چون کودکی فلسطینی در نظر گرفتم که به مرور زمان ، آگاهی اش فزونی می یابد من معنای مناورهای سیاسی را نمی فهمم من اصلا سیاست را نمی فهمم و به نظر من تنها راه حل موضوع فلسطین تفنگ است.

ترور و شهادت طراح و کاریکاتوریست بزرگ فلسطینی

حوالی ساعت 5و 13دقیقه بعدازظهر ، روز چهارشنبه 22جولای سال 1987 ناجی العلی به خیابان اکرویرت پلیس رسید. قصد عبور از خیابان درایکوت افنیو به خیابان ایفز در وسط لندن ، که دفتر روزنامه «القبس» آنجا بود را داشت . بعد از این که ماشینش را ابتدای این خیابان پارک کرد، پیاده به طرف ساختمان دفتر روزنامه راه افتاد. هنوز 30متری طی نکرده بود که یکی از همکارانش از پنجره اتاقش که مشرف به خیابان بود، دید که جوانی موسیاه و ژولیده ، قدم به قدمش پیش می آید. چند ثانیه طول نکشید که صدای چند گلوله به هوا برخاست و دید که ناجی العلی روی زمین افتاده است . بنا به گفته پلیس انگلیس ، جوان مجهول الهویه ای که به موازات او گام برمی داشته به طرفش تیراندازی و سپس فرار کرده است . هنوز سوئیچ ماشینش دستش بود و لخته ای خون زیرش جمع شده بود که آمبولانس می آید و او را به بیمارستان نست اشیفنر منتقل می کند. پلیس اسکاتلندیارد باز دیر می رسد العلی را به اورژانس بیمارستان می برد. از بیهوشی کامل در نمی آید و روز دوم او را به بیمارستان چارنگ کروس منتقل می کنند. 38روز بعد از ترور ناجی العلی تمامی خبرگزاری های جهان عرب و کشورهای دیگر خبر شهادتش را مخابره می کنند که در اثر جراحات وارده ، ناجی العلی درگذشت . باوجود وصیت شخصی العلی مبنی بر دفنش در کنار پدر و مادرش در اردوگاه «عین الحلوه» خانواده شهید ناجی العلی ، ناچار می شوند او را در انگلیس و در آرامگاه مسلمانان در بروک وود در منطقه ویکمنگ (30مایلی لندن) به خاک بسپارند در حالی که روی مزار وی پرچم فلسطینی برافراشته است.

ناجی العلی پس از شهادت

پس از شهادت ناجی العلی ، روزنامه کویتی «الوطن» با انتشار مقاله ای تحت عنوان «درختها ، ایستاده می میرند» نوشت : برای مرگ ناجی العلی اندوهگین نباشید؛ بلکه برای خودتان و وضعیتی که دارید، اندوهگین باشید؛ از این لحاظ که ملتی نوآور خود را می کشد. ناجی العلی ، راه زندگی و مرگش را خود انتخاب کرده بود و نسبت به آن اصرار داشت . در این مقاله آمده است : ناجی العلی ، مخالف فعالیت های دکتر رشیده مهران در اتحادیه نویسندگان و روزنامه نگاران فلسطینی بود و براین باور بود که او از طرف اطلاعات و امنیت سازمان آزادیبخش مامور است ناجی العلی چه بسا به این دلیل ترور شد ؛ چرا که یک فلسطینی به معنای کامل کلمه بود و هرگز جز در برابر آزادی تمامی سرزمین های اشغالی کوتاه نمی آمد. ترور شد ؛ چون هنرش از میان مردم برمی خاست و طرحهایش بسیاری از اشخاص را عصبانی می کرد. ترور شد ؛ چون نبض یک فلسطینی در آثارش می زد ترور شد ؛ چون پیش از آن که به دنبال حق غذا باشد ، حق سخن گفتن می خواست به همین دلیل هم با گلوله او را برای همیشه ساکت کردند.

ترجمه : یوسف علیخانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها