سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
هربار بهانهای دارد. میگوید اینکه هیچ وقت بچههایش با او بیرون نمیروند به خاطر این است که درس دارند. نمیگوید چرا لباسهایش چروک خورده و کثیف است. با کسی درباره شکستگی شیشه ماشین و صفحه موبایلش حرف نمیزند. کار میکند و دیرتر به خانه میرود تا پول بیشتری در بیاورد و ماه به ماه به زنش بسپارد بدون اینکه هیچ سهمی در جمع کوچک خانواده داشته باشد.
همسرآزاری از خبرهای داغی است که اگر هر روز در صفحات حوادث روزنامهها دیده نشود، دستکم هر چند روز یک بار در گزارشها و خبرها به آن پرداخته میشود.
مردان زور دارند و سنت و هنجارهای اجتماعی هم از آنها حمایت میکند. برای آنها متوسل شدن به خشونت در برخورد با زنان، یک رفتار عادی است که بسیاری از آنها در سطوح مختلف آن را به کار میگیرند. خشونتهای خانگی برای خیلی از زنان چنان پذیرفته شده است که حالتی غیر از آن را نمیتوانند تصور کنند. زنان هم تحقیر میکنند؛ چون به غلط گمان میکنند راه جبران ناکامیهای همسرشان، تحقیر و نادیده گرفتن اوست.
همسرآزاری خاص جامعه ما نیست و همه جا حتی در کشورهای توسعه یافته دیده میشود. اما در کشورهای در حال توسعه، همسرآزاری و بویژه زنآزاری، بخشی از فرهنگ و روال طبیعی زندگی است و زنان آن را به عنوان یک مساله عادی در زندگی خود پذیرفتهاند. به کار بردن جملاتی مانند مرد اگر زنش را کتک نزد مرد نیست یا غیرت ندارد و... خود سبب ایجاد فرهنگ همسرآزاری در این جوامع میشود. از نظر فرهنگ اجتماعی، در بعضی جوامع میزانی از خشونتهای خانگی مجاز شمرده میشود و اجتماع سطحی از همسرآزاریها را تحمل و تایید میکند. در محیطهای عمومی، هیچ کس نمیتواند به دیگری تعرض کند؛ حتی اگر طرف مقابل رفتار اشتباه و تحریک آمیزی داشته باشد، اما در درون خانه چنین نیست و مردان اجازه هر گونه رفتاری را به خود میدهند. در ایران هم به خاطر وجود اقشار و اقوام متفاوت، تنوع رفتاری زیادی در این ارتباط دیده میشود. افزایش بیرویه جمعیت خانوار، وجود فاصله طبقاتی بین همسران، ادامه فرهنگ مردسالاری و تداخلهای فرهنگی باعث شده است این پدیده در ایران با شدت زیادی وجود داشته باشد. طبیعی است که در استانهای محروم که سیستم اجتماعی بستهتر است، واکنشهای احساسی و برخوردهای خشن با زنان رواج بیشتری داشته باشد.
اما آمارها درباره بقیه جاهای دنیا چندان رضایتبخش نیست. آمارها نشان میدهند در انگلستان از هر 10 زن یک زن تا حد مرگ از شوهرش کتک میخورد. در ایالات متحده هم در هر 15 ثانیه زنی مورد تهاجم قرار میگیرد.
میزنم چون عاشقت هستم!
میگویند بعضی از آنها که عاشقترند، خشنتر هم هستند. انگار بعضیها که بلد نیستند علاقه خود را به همسرشان نشان دهند، از زبان زور و کتک استفاده میکنند. اما این عشقها را نمیتوان چندان طبیعی و قابل قبول دانست. عشق بیش از اندازه مرد به زن گاهی از ضعف شخصیت و عقدههای حقارت مرد ناشی میشود و ترکیب عواطف شدید و هیجانات روحی سبب بروز خشونتهای به اصطلاح عاشقانه میشود. برخی مردان مرز بین عشق و نفرت را در هم میآمیزند و به آزار بیمارگونه همسران خود میپردازند. این عشقهای بیمارگونه معمولا با سوءظن و اختلالهای روحی و روانی همراه است. این عاشقهای افراطی، علاوه بر اینکه با ضرب وشتم و زور رفتار میکنند، نشانههای دیگری هم دارند؛ زندانی کردن، کنترل رفت وآمدها و تلفنهای همسر و توهین و تحقیر لفظی.
آزار خانگی زنان شکلهای دیگری هم دارد. آزارهای روحی، تخریب شخصیت اجتماعی و خانوادگی زن در جمع اطرافیان، تحقیر، انتساب القاب ناپسند و تهمتهای ناموسی به زن و در برخی موارد آزار جنسی زن از سوی شوهر دیده شده است.
مینو جمالوند، مشاور خانواده و روانشناس میگوید: «مردان زنآزار، بیماران روحی و روانی هستند. عقده حقارت، خود کم بینی، ضعف منزلت اجتماعی و توهم قدرت در بسیاری از مردان همسرآزار وجود دارد. برخی از مردان هم مشکلات مختلف اقتصادی و روحی و روانی خود را با آزار همسرانشان تخلیه میکنند.»
این روانشناس معتقد است که مهمترین عامل در رفتارهای آزاردهنده مردان نسبت به زنان، عامل فرهنگی است که هنوز هم در شوون مختلف اجتماعی وجود دارد: «نگاه تحقیرآمیز به زنان در اجتماع وجود دارد. وقتی در بعضی فیلمها و برنامههای تلویزیونی زنان در نقشهایی ضعیف ظاهر میشوند و در کوچه و خیابان هم توهین و متلکپراکنی به زنان مثلا زنان راننده وجود دارد، میتوان انتظار داشت که این رفتارها به داخل خانوادهها هم نفوذ کند و از طرفی همین رفتارها نشانه فرهنگ درونی خانوادههاست.»
رازهای سر به مهر
بعضی از آزارهای خانگی چنان ناراحت کننده و خصوصی است که جایی مطرح نمیشود. در واقع بسیاری از زنان به خاطر ترس از تشدید رفتارهای خشن، مورد خشونت قرار گرفتن خود را تایید نمیکنند یا آن را به عنوان بخش طبیعی زندگیشان قبول کردهاند. در میان این رفتارها، خشونتهای جنسی جای ویژهای دارد. به گفته کارشناسان، بعضی مردان در مسائل زناشویی از همسران خود انتظار دارند ناملایمات رفتاری و تمکینهای ناممکن جنسی را تحمل و قبول کنند. از سوی دیگر زنان زیادی به دلیل هرزگی همسران خود به بیماری ایدز مبتلا میشوند.
زنان واکنشهای متفاوتی در برابر اقدامات خشن همسران خود دارند. آنها اغلب به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و از جمله به علت احساس مسوولیت نسبت به فرزندان، امکان مقابله چندانی در برابر رفتارهای خشن همسرانشان ندارند. حتی زنان شاغل که درآمد کافی برای اداره زندگی مستقل دارند، به دلیل مشکلات پس از جدایی، از طلاق خودداری میکنند. بیشتر زنان ترجیح میدهند آزارهای خانگی همسران خود را تحمل کنند و با الزامات تنها زیستن و ناامنی روانی و اجتماعی بعد از جدایی مواجه نشوند. بعضی هم با درددل و شکایت به پدر و مادر و دوستانشان از نظر روانی خود را تخلیه میکنند. اما ممکن است ماجرا به همین جا ختم نشود. وقتی خشونت گسترش پیدا کند، ردپای واقعیتهای دردناک دیگری هم در زندگی پیدا میشود. آنها که مشکلات روانی دارند، ممکن است برای انتقام از همسرشان و «انتقال درد» به کودکان خود صدمه بزنند. تعدادی از زنان هم به عنوان راه آخر به دادگاه مراجعه میکنند و در موارد حادتر ممکن است کار به جنایت و همسرکشی ختم شود.
خانهای که امن نیست
در حال حاضر، بیشترین آمار آسیبهای اجتماعی در سطح کشور مربوط به انواع خشونتهای خانگی است. رئیس سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده در میان تماسهای برقرار شده با خط اورژانس اجتماعی، بیشترین تماسها مربوط به انواع خشونتهای خانگی است که 35 درصد از کل تماسها را شامل میشود. این خشونتها شامل همسرآزاری، کودکآزاری و سالمندآزاری است. وزیر رفاه و تامین اجتماعی هم بیشترین موارد ارجاع به اورژانس اجتماعی را در مورد انواع آزارها، همسرآزاری میداند. اگر چه سازمانهایی مثل بهزیستی به عنوان مدعیالعموم میتواند از فرد آزاردهنده در مراجع قضایی طرح شکایت کند، اما آنها معمولا تلاش میکنند تا جای ممکن بدون پیگیری قانونی مساله را با آموزش و راهنمایی از سوی مددکاران و روانشناسان بهزیستی حل کنند.
روانشناسان معمولا مراجعه به مشاوران را به عنوان اولین راه در ارتباط با آزارهای خانگی، پیشنهاد میکنند. اما به گفته مینو جمالوند، هرچند در حال حاضر میزان مراجعه به مراکز مشاوره افزایش یافته، اما متاسفانه بیشتر مراجعان خانمها هستند. مردان معمولا نمیخواهند حرفهای خانوادگی را پیش مشاور مطرح کنند و در نتیجه به این مراکز مراجعه نمیکنند. مراجعه یکطرفه به مشاور هم کمک چندانی نمیکند.
حقوقدانان هم میگویند حمایت قانونی از زنان آسیب دیده وجود ندارد و توسل به قانون برای زنانی که گرفتار خشونتهای خانگی میشوند، دشوار است. روال قانونی خاصی برای رسیدگی به ضرب و جرح زنان پیشبینی نشده است. زنانی که مورد آزار همسران خود قرار میگیرند باید با مراجعه به پزشکی قانونی طول درمان گرفته و برحسب مورد ضرب و جرح به دادگاه شکایت کنند. در این موارد دستگاه قضایی معمولا به آرام کردن مشاجره و ترغیب زن به ادامه زندگی میپردازد و دادگاه حکم به سازش میدهد. اما در صورت اصرار زن به شکایت خود، در نهایت حکم جریمه نقدی یعنی دیه صادر میشود. در این حالت زن به خانه شوهر بازمیگردد و خشونتهای سابق احتمالا با شدت بیشتری تکرار میشود.
یکی از راهکارهای حل این مساله، ایجاد «خانههای امن» برای زنانی است که در محیط خانواده با خشونت و آزارهای جنسی و جسمی همسران خود رو به رو هستند. در کشورهای غربی زنان میتوانند با مراجعه به این مراکز و سکونت در آنجا تا مشخص شدن وضعیت زندگیشان از حمایتهای قانونی و امنیت فیزیکی و روانی بهرهمند شوند که بتازگی در برخی شهرهای کشور خانههای امن ایجاد شده است.
آن روی سکه
این تنها زنان نیستند که آزار میبینند؛ مردانی هم وجود دارند که مورد خشونت خانگی قرار میگیرند. هرچند نسبت همسرآزاری در میان زنان و مردان یکسان نیست و آزار زنان توسط مردان رواج بیشتری دارد و از نسبتی حدود 10 به یک پیروی میکند، اما شوهرآزاری به خاطر تغییرات اجتماعی، این روزها بیشتر از قبل دیده میشود. جمالوند معتقد است مردانی که به نسبت مردان دیگرضعف روحی و جسمی بیشتری دارند؛ بیشتر ممکن است مورد این آزارها قرار بگیرند. شوهرآزاری یعنی رفتاری آزاردهنده از سوی زن نسبت به شوهر که در محیط خانواده اتفاق میافتد و البته ممکن است جنبه روانی، جنسی، اقتصادی و جسمی هم داشته باشد.به گفته مینو جمالوند؛ در حالی که آزار زنان از سوی مردان بیشتر به عوامل فرهنگی و تاریخی برمیگردد؛ شوهرآزاری پدیدهای جدیدتر است و بیشتر به شکل واکنش زنان در مقابل ناتوانیهای همسرشان دیده میشود: «نباید فراموش کنیم تغییر نقشهای اجتماعی و بیشتر شدن مسوولیتهای اقتصادی زنان هم باعث میشود جایگاه اجتماعی آنها تغییر کند و توقع از آنها بیشتر شود که در نتیجه ممکن است به شوهرآزاری ختم شود.»
در حالی که همسرآزاری مردان در خیلی از مواقع جنبه فیزیکی دارد، زنان بیشتر از نظر روانی شوهرانشان را آزار میدهند. خشونتهای زنان، به روح و روان شوهر آسیب میرساند و او را تحت فشارهای روحی و روانی قرار میدهد. معمولا این نوع آزردگی، شیوع بیشتری داشته و به صورت غیرمستقیم اثرات مخربی برجای میگذارد. تخریب حیثیت و آبروی شوهر، شکستن حرمت پدر در نزد فرزندان، فحاشی و انتساب صفتهای ناشایست، بیتوجهی به خواست و انتظارات شوهر، تبعیض بین خویشاوندان خود و شوهر، مقایسه همسر با سایر مردان، بزرگنمایی مسائل جزئی، بدبینی و سوءظن از نمونه رفتارهایی است که زنان ممکن است برای آزار شوهرشان در پیش بگیرند.
بعد دیگری از آزار مردان، میتواند در روابط جنسی با شوهر بروز کند. در جامعه ایران که به خاطر آموزههای دینی، یکی از وظایف اساسی زن، ارضای نیاز جنسی شوهر است و در اسلام مسأله تمکین زن از شوهر در هنگام نیاز مرد، از حقوق شوهر محسوب میشود، برخی از زنان با عدم تمکین اقدام به آزار شوهرانشان میکنند.
جمالوند میگوید: زنان به خاطر افسردگی، توقع زیاد یا توهم ممکن است دست به آزار همسرانشان بزنند. گاهی زن در ذهن خود از شوهرش تصویری نادرست میسازد و متناسب با آن تصویر با او رفتار میکند، مثلا احساس میکند همسرش بین بستگان خود و خویشاوندان او تفاوت میگذارد و برای آنها ارزش بیشتری قائل است و تمام توجه خود را به آنان معطوف کرده؛ براساس این توهم، مقابله به مثل میکند یا ممکن است فکر کند همسرش او را دوست ندارد و درصدد موقعیتی است تا همسر دیگری را انتخاب کند، در این حالتها، زن برای لجاجت، شوهرش را آزار میدهد. مردانی که مورد آزار همسرانشان قرار میگیرند، معمولا دچار افسردگیهای حاد میشوند و شخصیتی منزوی و منفعل پیدا میکنند.
رفتارهای خشن زنان با مردان ممکن است در نهایت صورت جنایی پیدا کند و به همسرکشی بینجامد. به همین دلیل است که کارشناسان معمولا حل مشکلات را به صورت ریشهای و مستمر و در طول زمان پیشنهاد میکنند. به گفته جمالوند، الگوهای غلط در روابط زناشویی و تاثیر سنتهای فرهنگی نادرست که به سوءرفتار همسران ختم میشود، تنها در طول زمان و با خواست طرفین امکان پذیر است، ضمن این که قوانین اجتماعی هم میتواند از افراد آزاردیده حمایت کند و از سوی دیگر، بازدارنده ادامه رفتارهای خشن باشد.
نعیمه دوستدار
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد