در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شاید یکی از دلایل غیبت بخش جنبی کودک از جشنواره فجر در این دو دوره، فقدان تولیداتی با این حال و هوا و عدم توجه به این سینما بود. اما دوره چهارم از راه رسید و بار دیگر به فیلمهای کودک بها داده شد. در این دوره مجموعهای از فیلمهای کودک سراسر جهان با عنوان «چشمانداز سالهای دور» و «سینمای دهه هشتاد» نمایش داده شدند. سال بعد بار دیگر این برنامه تکرار شد و در این سال بود که رشد تولیدات سینمایی درباره کودکان و نوجوانان و استقبال از این آثار، مدیران فرهنگی را به فکر برگزاری جشنوارهای مستقل برای این فیلمها انداخت. در سال 1367 همزمان با برگزاری جشنواره فجر، جشنواره مستقل فیلم کودک در قالب رقابتی برگزار شد و هیات داورانش را نیز تعدادی فیلمساز و سینماگر و کارشناس داخلی و خارجی تشکیل دادند. از آن سال به بعد، جشنواره کودک هویت مستقل خود را پیدا کرد و تاکنون به حیات خود ادامه داده است و بیست و سومین دوره آن از خرداد در همدان آغاز به کار میکند.
در سالهای دهه 60
فیلمهای دوره اول (1364): سازدهنی (امیر نادری)، مـسـافـر (عـبـاس کـیـارسـتـمـی)، وزنـهبـردار (آراپیک باغداساریان)، دنیای دیوانه دیوانه دیوانه (نورالدین زرینکلک)، نان و کوچه (عباس کیارستمی)، رهایی (ناصر تقوایی)، چنین کنند حکایت (محمدرضا اصلانی)، شهر موشها (محمدعلی طالبی)، تار و پود (کیومرث پوراحمد، فرهاد صبا)، زنگ انشاء (شاپور قریب)، سیب (امیر نادری)، راستقامتان (منوچهر احمدی)، چرا و چطور؟ (فرشید مثقالی) و پلکان (کیومرث پوراحمد.)
دوره دوم (1365): خانه دوست کجاست (عباس کیارستمی)، آلبوم تمبر (کیومرث پوراحمد)، گرایش یا فصل شکفتن (احمدرضا گرشاسبی)، چگونه بابا دو انشاء نـوشت (بهروز یغماییان)، ماجراهای کار و اندیشه (ابوالفضل رازانی)، پالیز (محسن شاهمحمدی)، شهر خاکستری (فرشید مثقالی) و گلباران (علیاکبر صادقی.)
دوره سوم (1366): گاویار (پوراحمد)، خانه در انتظار (منوچهر عسگرینسب.)
دوره چهارم (1367): کارآگاه2 (بهروز غریبپور)، مدرسهای که میرفتیم (داریوش مهرجویی)، گلنار (کامبوزیا پرتوی)، گال (ابوالفضل جلیلی)، لنگرگاه (پوراحمد)، ماهی (پرتوی)، نگاه دوم (جعفر پناهی)، قایق شکسته (غلامرضا رمضانی)، مرغ و همسایه (عـباس احمدیمطلق)، زنبقهای وحشی (ابراهیم فروزش)، بچهها در موزه (عبدالله علیمراد)، عکسالعمل (اسماعیل براری) و یک روز پرماجرا (تورج منصوری.)
دوره پنجم (1368): پاتال و آرزوهای کوچک (مسعود کرامتی)، دزد عروسکها (محمدرضا هنرمند)، کاکلی (غلامرضا آزادی)، تنهایی و کلوخ (براری)، باران شادی (اسفندیار احمدیه)، گنج (احمد عربانی)، مشق شب (کیارستمی)، باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی)، با من حرف بزن (مسعود جعفریجوزانی) و آزادی آمریکایی (پرویز کلانتری.)
این فیلمها نشان میدهند که بهمرور سینماگران از فیلمهای کودک، استقبال بیشتری از فیلمهای کودک مـیکـردنـد. از فـیلمسازان برجستهای مانند؛ عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، امیر نادری و بهرام بیضایی گرفته تا جوانان ناآشنای آن روزگار همچون کیومرث پوراحمد و کامبوزیا پرتوی. درواقع سینمای کودک در این سالها، سکوی پرتاب بسیاری از فیلمسازان مستعد به سمت سینمای حرفهای شد و بهسمت اشتهار تا فـتح بزرگترین قلههای بینالمللی. «دونده» فیلم محبوب و ارزشمند امیر نادری در همین مقطع ساخته شد و این، اولین فیلم و مهمترین اثر سینمایی ایران پس از انقلاب بود که توانست در جشنوارههای معتبر اروپایی شرکت کند و جوایزی بگیرد که تا آن زمان در سینمای ایران سابقه نداشت. عباس کیارستمی سهگانه مشهورش را در این سالها با «خانه دوست کجاست» آغاز کرد که پس از آن با دو فیلم دیگرش توانست به جهانیان نشان دهد که میتوان بدون الگو گرفتن و تبعیت از صنعت سینمای آمریکا هم حرفی برای گفتن داشت. بهرام بیضایی با «باشو غریبه کوچک» دغدغههای تاریخی و اسطورهای خود را در قالب قصهای درباره یک کودک آواره جنگ مطرح کرد و داریوش مهرجویی «مدرسهای که میرفتیم» را ساخت. سینماگران برجسته ایرانی در این سالها با همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مقطع مهمی را در تاریخ سینمای ایران رقم زدند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
جنبش سینمای آماتور و تجربی، در دهه پنجاه برای نخستینبار در ایران پا گرفت. در این سالها جوانان نوآمده و پرشور سینما که علاقهمند ساخت آثار مستند و کوتاه بودند، در شهرهای مختلف ایران گروههای مستقلی تشکیل دادند و تحتتاثیر جریان روشنفکرانه سینمای اروپا و بهخصوص فرانسه، سینمای آزاد را راهاندازی کردند. از میان جوانان سودایی آن زمان بعدها کیانوش و داریوش عیاری، علی سجادیحسینی، فریدون جیرانی و بـسـیاری نامهای دیگر بیرون آمدند و وارد جرگه حـرفـهایهـا شـدنـد. سـینمای آزاد را بصیر نصیبی بنیانگذاری کرد. نزد تئوریسینهای این جریان، سینما چیزی بود فراتر و پراهمیتتر از زرقوبرقهای صحنهای و ستارهها و قصهگویی متعارف. آنان بهنوعی تحتتاثیر دیدگاه «سینماقلم» و آرای نوگراهای موج نو در سینمای فرانسه همچون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو بودند. برخیشان علاقهمند سینمای نئورئالیستی ایتالیا و فیلمسازان بزرگ این جریان بودند اما ورای همه این گرایشها و سلیقهها، آنچه اینان را با هم پیوند میداد اعتقاد به سینمایی اندیشمند بود. در همان زمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تاسیس شد. با اینکه این کانون دامنه فعالیتش به عرصههای مختلف هنری کشیده میشد، اما در بخش سینما خبرسازتر بود. با ظهور انقلاب، این کانون فعالیت خود را گستردهتر کرد و سینماگران کماکان برای کودکان و نوجوانان فیلم میساختند و کانون از آنان حمایت میکرد. سینمای کودک در دهه 60 یک جریان جدی، پیشرو و روشنفکرانه در سینما و حتی در عرصه فرهنگ ما بود. در کنار کانون، گروه کودک شبکه دو تلویزیون نیز میزبان بسیاری از استعدادهای این سینما بود که بعدها شهرت جهانی یافتند. جعفر پناهی با نخستین فیلمش «بادکنک سفید» که محصول تلویزیون بود توانست جایزه معتبر دوربین طلایی جشنواره کن را برای سینمای ایران به ارمغان آورد. ابوالفضل جلیلی در طول بیش از یک دهه فیلمهایی با حمایت تلویزیون ساخت و پرویز شهبازی، کارگردان برجسته کنونی نیز یکی از کسانی بود که با حمایت تلویزیون فیلمساز شد. در کنار اینها، جشنواره فیلم کودک که در اواخر دهه 60 به طور مستقل در اصفهان برگزار میشد، موقعیتی عالی فراهم کرد برای دیده شدن و قضاوت شدن این آثار. بنا بر این با قاطعیت میتوان سینمای کودک را در دهه شصت، جدیترین جریان پویای سینمای ایران از ابتدا تاکنون قلمداد کرد.
آغاز انشعابها
جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان تا میانه دهه 70 به اصول اولیه خود وفادار بود. فیلمهایی در ایران ساخته میشدند و در کنار آثار بینالمللی قضاوت میشدند و به نمایش درمیآمدند و فیلمسازان جوانتر کار خود را با فیلمهای کوتاه و انیمیشن آغاز میکردند و رفتهرفته پا جای پای بزرگان میگذاشتند و به این ترتیب، سینمای کودک وامدار و مدیون جشنوارهای بود که به این آثار و کل این جریان رسمیت میداد. اما رسمیت بیش از حد، همواره توام با حاشیههایی است که این حاشیهها میتوانند یک جریان اصیل و تاثیرگذار را از اهداف اولیهاش دور کنند. با گستردهتر شدن جشنواره فجر و اهـمـیـت آن در صـحـنه بینالملل به لطف ظهور استعدادهای درخشان، جشنواره کودک هم بیکار نماند و بخشهای خود را افزایش داد. رفتهرفته این جشنواره که یک گردهمایی کوچک و صمیمی بود برای عرضه آثار هنری، تبدیل شد به یک جشنواره عریض و طویل با بخشهای بسیار گوناگون شامل بزرگداشتهای متعدد، مرورهای مختلف، بخشهای رقابتی، غیر رقابتی، کوتاه، ویدئویی، شهرستانها و... اگر زمانی حضور در جشنواره کودک، نوعی احساس دین به آن بود و هر کس که پا به اصفهان میگذاشت با دیدن این همه استقبال مردم و مسوولان به وجد میآمد، ناگهان انگیزهها و اهداف تغییر کرد. مسوولان و مدیران سینمایی در اواخر دهه هفتاد بیشتر علاقهمند بودند جشنواره صمیمی اصفهان را به جشنوارهای باشکوه تبدیل کنند که چیزی از جشنواره فجر کم نداشته باشد. بزرگ شدن و فربگی جشنواره کودک همزمان بود با بیمیلی بسیاری از فیلمسازان شاخص این عرصه به کار درباره کودکان، کیارستمی پس از سهگانهاش، با ساختن «طعم گیلاس» و دریافت جایزه نخل طلای کن، برای همیشه سینمای کودک را کنار گذاشت، نادری به خارج مهاجرت کرده بود، بیضایی دیگر سراغ شخصیتهای کودک نرفت، ابوالفضل جلیلی با سـاخـتـن فیلمهای ارزانقیمت و حضور یافتن در جشنوارههای جهانی به بهانه آنها، کمتر نشانی از گذشته خود داشت، مهرجویی به ملودرامسازی روی آورد، جعفر پناهی فیلمهایی با مضامین سیاسی ساخت، پرویز شهبازی با کارگردانی فیلم ستایششده «نفس عمیق» راه خود را از «مسافر جنوب» و «نجوا» جدا کرد و دیگر کمتر جوان علاقهمند به فیلمسازی بود که رویای ساختن فیلمی برای کودکان باشد. اتفاقا همزمان با فربگی و تورم بیش از حد جشنواره کودک با کلی تبلیغات و سر و صدا، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که مهمترین پشتیبان این سینما در سالهای دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد بود، عملکرد خود را به تهیه سالی یک فیلم محدود کرد و متاسفانه اغلب این فیلمها هم طبق نظر منتقدان آثاری متوسط ارزیابی میشدند. گروه کودک شبکه دو دیگر چندان تمایلی به ساخت فیلمهای سینمایی نداشت، زیرا پدیده تلهفیلم از راه رسیده بود و دلیلی برای کار پرزحمت و وقتگیر و پرهزینه فیلمسازی با دوربین 35 میلیمتری برای سینما نبود. اما جشنواره روزبهروز بزرگتر و باشکوهتر میشد. در شرایطی که درصد عمدهای از تولیدات سینمایی در سالهای دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد را فیلمهای کودک تشکیل میدادند، از آن پس دیگر فیلم کودکی به آن شکل نداشتیم. تعدادی از عاشقان و دلسوختگان این سینما که همواره طی این سالها بیهیاهو کارشان را کردهاند، کماکان هر چند سال یکبار فیلمی درباره کودکان میساختند و این فیلمها در جشنواره کودک اصفهان با کلی سروصدا به نمایش درمیآمد اما بعد به بوته فـراموشی سپرده میشدند. آدمهایی مثل ابراهیم فروزش، عبدالله علیمراد، بهروز یغماییان، حسین قناعت، غلامرضا رمضانی، مسعود کرامتی، مرضیه برومند، محمدعلی طالبی و...
بحران اکران فیلمهای کودک
دقیقا میتوان شروع این بحران را نیمه دهه هفتاد دانست. در این مقطع، با شرایط آزاد ایجاد شده و شکلگیری سینمای عامهپسند ستارهمحور خانوادگی و غیره، تهیهکنندگان بازار را در خدمت این فیلمها میدیدند. اگر زمانی کلاهقرمزیها و شهرموشها با فروش بالایشان تهیهکنندگان را وسوسه میکردند تا به این سینما رو آورند، اینک دوره فیلمهای دختر و پسری بود. با ورود به دهه هشتاد، وضعیت اکران سینمای کودک آنقدر اسفناک شده بود که گروهی را برای اکران آن در نظر گرفتند و دولت مجبور به حمایت از اکران فیلمها بود. سپس مدت کوتاهی گذشت و این گروه منحل شد و قضیه به طور کلی وارونه گشت و اکران به دست تهیهکنندگان و سینماداران افتاد و آنها هم سنگ فیلمهایی را به سینه میزدند که برایشان صرفه اقتصادی داشته باشد. نگاهی به جدول فروش فیلمها طی سالهای اخیر نشان میدهد آن تعداد فیلم کودکی هم که از بخت اکران شدن برخوردار شدند، آنقدر فروش ناامیدکنندهای داشتند که این داغ ننگ روی فیلمهای کودک بماند که «نمیفروشند.» طی ده سال اخیر، از میان بیش از 100 فیلمی که بدون هیچ مـشـکـل مـمـیـزی اکران نشدهاند، درصد عمدهشان اختصاص دارند به فیلمهای کودک. کاری نداریم به اینکه ساختههای پشت خط اکران مانده این 10 سال، از نظر کیفیت و زیباییشناسی چه قدر قابل مقایسه هستند با فیلمهای کودکی که در دهه شصت ساخته میشدند، اما واقعیت این است که دوران رونق سینمای کودک در ایران سالهاست به پایان رسیده است.
تاثیر این بیرونقی بر جشنواره
تا سالها جشنواره در اصفهان برگزار میشد (منهای یک دورهای که در کرمان برگزار و یک دورهای که همزمان با جشنواره فجر در تهران بود) و همه مهمانان خارجی و علاقهمندان به سینمای ایران، جشنواره فیلم کودک و نوجوان را جشنواره اصفهان مینامیدند. مدیران و شهرداران این شهر زیبا در طول سالهای برگزاری جشنواره، با ابتکارهایی توانستند قضیه سینمای کودک را به یکی از سمبلهای این شهر تبدیل کنند. هر ساله در مهر ماه، در این شهر غوغایی برپا بود. مراسم جالبی در منطقهای زیبا به عنوان مراسم افتتاحیه برگزار میشد و مردم، مهمانان و منتقدان و فیلمسازان در این روزها با شور و اشتیاق میزبانان باسلیقه روبهرو بودند. در حال حاضر موضوع این گفتار این نیست که چرا جشنواره از اصفهان به همدان نقلمکان کرد و چرا زمان برگزاریاش ابتدا از مهر ماه به اردیبهشت موکول شد و سپس به مرداد، موضوع مهمتر این است که آیا اصلا جشنوارهای به نام کودک و نوجوان را نیاز داریم یا خیر؟ اگر زمانی برگزاری این جشنواره توام با فعالیتهای موثر نهادهایی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تلویزیون همراستا با تلاش بخش خصوصی، برای تقویت سینمای کودک بود، اینک شاهد آنیم که از جمع فیلمهای تولید و اکران شده سال، درصد بسیار کمی را این گونه آثار تشکیل میدهند و متاسفانه در سالهای اخیر دیده شده که فیلمهای بسیار غیرمرتبط با موضوع کودک و نوجوان، برای خالی نبودن عریضه در این جشنواره به نمایش درمیآیند و جایزه اصلی را هم میگیرند. تعداد کم فیلمهای ایرانی گاه باعث شده تا در بخشهای جنبی این جشنواره، تعدادی از فیلمهای بیربط به کودکان به عنوان رهاورد جشنواره فجر نمایش داده شوند.
چه باید کرد؟
تجربه برگزاری جشنواره کودک طی پنج سال اخیر نشان میدهد که عزمی برای نظام بخشیدن مجدد به آن وجود ندارد. همچنین همه چیز سینمای کودک و نوجوان، زیر سخنرانیها و بحثهای تشریفاتی مسوولان پنهان مانده و کسی به طور ریشهای مشکلات این سینما را بررسی نمیکند. برای مهمانان، این جشنواره پنج روزه فرصتی است برای یک استخوان سبک کردن و سفر به منطقهای دیدنی مثل همدان. برای کارکنان و مدیران بنیاد فارابی به عنوان متولی اجرایی، برگزاری جشنواره کودک، تبدیل به یک عادتی شده که تحت هر شرایط باید به طور سالانه برگزار شود. معاونت سینمایی تلاش دارد تا با حمایت از این جشنواره به تقویت سینمای ملی کمک کند و ناگفته پیداست که مسوولان سیاسی استانهای میزبان جشنواره هم از این تبلیغاتی که جشنواره برای شهرهایشان ایجاد میکند استقبال میکنند. اما پرسش اساسی این است که آیا ضرورت جشنوارهای به این اندازه و با این تشکیلات و هزینهها در شرایط کنونی احساس میشود یا خیر؟ اگر برگزاری جشنوارهای تخصصی مانند کودک، تاکید بر اهمیت این ژانر است، پس چرا در عرصه تولید و نمایش دستمان خالی است؟ مثلا در روزهای نخستین سال جاری که همگان انتظار اخبار برگزاری جشنواره را در اردیبهشت ماه داشتند، کسی از خودش نپرسید که اگر این جشنواره هم مثل پارسال در موعد مقرر برگزار شود، چه چیزی عاید سینمای ایران خواهد شد؟ چند فیلم کودک در سال گذشته ساخته شده بودند که بتوانند رونقبخش جشنواره باشند و برگزاری آن را توجیه کنند؟ تا اینکه خبر رسید این جشنواره امسال در زمانی دیگر برگزار میشود. شاید برای نخستین بار بود که گفته شد کسی غیر از مدیرعامل بنیاد فارابی دبیر جشنواره است. اکبر نبوی که سابقه کار در سینما را دارد و علاقهمند به این حوزه است، به محض اینکه سمت دبیری جشنواره همدان را پذیرفت، با جلب حمایت مسوولان، بر تولید فیلمهایی تاکید کرد با زمینه کودک تا جشنواره مثل سالهای قبل بیخبر برگزار نشود. در پی تلاش او و اختصاص بودجه از طرف بنیاد سینمایی فارابی، تعدادی فیلم ساخته شدند. سازندگان این فیلمها اغلب چهرههای شاخص این سینما بودند که مدتها بود یا کار نمیکردند و یا ترجیح میدادند فعالیتی غیر از سینمای کودک داشته باشند. اینان به دعوت اکبر نبوی و با پیگیری او ترک عادت کردند و فیلمشان را به مرحله تولید رساندند. غلامرضا رمضانی «همبازی» را با بازی نیکی کریمی و حمید فرخنژاد شروع کرد، حسین قاسمیجامی «پریا» را ساخت، فرشته طائرپور «نخودی» را با گروهی تمامحرفهای تهیه کرد، علی شاهحاتمی «پرواز مرغابیها» را با رضا ناجی، مهران رجبی، مهران غـفـوریان و کیهان ملکی ساخت، پوران درخشنده «خوابهای دنبالهدار» را با بازی پانتهآ بهرام درباره` نحوه ارتباط کودکان و بزرگسالان کارگردانی کرد، مهدی رحمانی «جایی نزدیک زمین» را با بازی مریلا زارعی و مـحـمـدرضـا فـروتـن جـلـوی دوربین برد و علیرضا شجاعنوری فیلم «روشنایی رویا، خاموشی شاد» را با داستانی نامتعارف تهیه کرد. اینها تازه اطلاعات درباره فیلمهایی است که حین نوشتن این مطلب به یاد میآید و مطمئنا چند فیلم تازه دیگر را هم داریم که اساسا با موضوع کودک و نوجوان و برای شرکت در جشنواره کودک همدان ساخته شدهاند. اما چگونه است که درست سه هفته مانده به برگزاری این جشنواره قدیمی و معتبر، ناگهان دبیر آن استعفایش را تقدیم معاونت سینمایی میکند؟ اینها سوالاتی است که نمیتوان از کنار آنها به راحتی عبور کرد و نسبت بهشان بیتفاوت بود.
نتیجه
میگویند انسان به امید زنده است و کودکان بهترین نماد هستند از امید. حتما با وجود همه مشکلاتی که از آنها سخن به میان آمد، باز هم تعداد زیادی کودک همدانی هستند که دارند برای برگزاری جشنوارهشان دقیقهشماری میکنند. حتما تعدادی از مهمانان خارجی دل توی دلشان نیست تا به ایران بیایند و در جریان این جشنواره قرار بگیرند. حتما بسیاری از خبرنگاران و منتقدان سینمای ایران مترصد هستند تا درباره این جشنواره و حواشی آن بنویسند. بنویسند که کدام فیلم موفق بوده و کدامیک نتوانسته پیام خود را برساند. خبر داریم که تعدادی از فیلمهای نام برده شده در بالا، در همدان فیلمبرداری شدهاند. سازندگان این فیلمها در این روزها شدیدا درگیرند تا فیلمشان را برای روزهای مشخص آماده کنند و ارائه دهند. حتما خیلی از عوامل این فیلمها منتظر نظر نهایی داوران هستند تا بلکه برای یک بار هم که شده بتوانند جایزه این جشنواره را به خانه ببرند. ما هم خوشحالیم که علیرغم همه مشکلات و نارساییها، این جشنواره قدیمی و محبوب کماکان در حال برگزاری است و پروانههایش هر سال به پرواز درمیآیند. خوب است که در این روزهای کوتاه باقیمانده، کماکان امیدوار باشیم. این تعداد فیلم کودکی که ساخته شدهاند، با استعفای دبیر جشنواره هم به هر حال جزیی از سینمای ما به حساب میآیند و باید خوشحال باشیم از اینکه پس از حدود ده سال، شرایطی فراهم شده تا فیلمسازان و تهیهکنندگان به این ژانر مهجور اقبال نشان دهند. زمزمههایی شنیده شده درباره اینکه امسال آخرین دورهای است که جشنواره فیلم کودک در همدان برگزار میشود. مهم نیست این جشنواره سال بعد در کجا برگزار میشود و چه زمانی از سال، مهم این است که اینقدر ضرورت برگزاریاش احساس شود که بدون آن احساس کنیم سینمای ایران چیزی را از دست داده است، نه اینکه بارها زمان برگزاریاش عوض شود، سیاستهایش تغییر کند، بخشهای مختلفش بر اساس سلیقه برگزارکنندگان طراحی شود و هیچکس هیچ اظهارنظری دربارهاش نکند.
امان جلیلیان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد