گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

دیگری هم حق دارد

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: «دیگری هم حق دارد» ، «افق خاورمیانه پس از انتخابات ایران» ، «گزارشی برای توجیه جنایات صهیونیست ها» ، «جمهوری دهم» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۷۰۲۵۰

رسالت: جمهوری دهم

«جمهوری دهم» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری می باشد که در آن می خوانید:

روز گذشته با تنفیذ رای بی سابقه مردم توسط رهبر معظم انقلاب دوران طلایی و مغتنم جمهوری دهم آغاز شد. جمهوری دهم با شعار دولت اسلامی در دهه چهارم انقلاب از دل اسلامیت نظام، ایمان و پایبندی مردم به نظام اسلامی و احساس دلبستگی  یک ملت کهن و پرافتخار، به دسترنج سی ساله‌ خود زاییده شد و به همراه خود انتظارات و مطالبات بزرگی را به ارمغان آورده است.‌

مقام معظم رهبری در حکم تنفیذ رئیس جمهور دهم با اشاره به غیرت و اهتمام ملت ایران نسبت به انقلاب اسلامی رای قاطع و بی‌سابقه‌ مردم به رئیس‌جمهور را، رای به ویژگی‌هایی دانستند که کارنامه چهارساله‌ دولت نهم بدانها زینت یافته است و سمت و سوی گرایشهای اکثریت بی‌چون و چرای ملت را آشکار می سازد.

ایشان در متن تنفیذ مرقوم فرمودند:«این، رای به گفتمان پربرکت و عزتمدار انقلاب اسلامی است؛ رای به استکبارستیزی و ایستادگی شجاعانه در برابر سلطه‌طلبان بین‌المللی است؛ رای به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و مبارزه با اشرافیگری است؛ رای به ساده‌زیستی و نزدیکی با مردم و غمگساری از ضعیفان و مستضعفان است؛ رای به کار و تلاش بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر است».

اقبال مجدد و قاطع مردم به دکتر محمود احمدی نژاد یک فرصت بی‌بدیل و تاریخی برای تجربه مدیریت اسلامی و مردمی است. احمدی نژاد در 4 سال گذشته سکاندار یک دولت پرتحرک و با نشاط بوده که جسارت داشته خود را در هماوردی معضلات کهنه جامعه ایران آماج انتقادات خارج گودنشینان کند. افرادی که همیشه عادت دارند صورت مسئله ها را پاک کنند.

اغلب اعتقاد بر این است دولت نهم یک دولت پرتحرک و معتقد به مبانی اصولی نظام بود که در راستای حل مشکلات و معضلات چندین ساله کشور گام‌های بزرگی را برداشت و طرح‌های بی‌شماری را در راستای ارتقای سطوح کیفی و کمی زندگی مردم در برنامه قرار داد.

موفقیت‌های بی‌نظیر دولت در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی واجتماعی همچون دستاوردهای هسته ای، هوافضا، توزیع سهام عدالت و واگذاری شرکت‌های سود ده دولتی به بخش خصوصی،‌ مبارزه با فساد مالی در ساختار اداری،‌ جایگزینی صدها هزار خودرو فرسوده، تمهیدات جدی دولت در بخش مسکن و واگذاری زمین‌های دولتی به مردم در اقساط 99 ساله،‌ گسترش همکاری‌های بین‌المللی و منطقه‌ای و تنش زدایی واقعی در عرصه سیاست خارجی، کاهش نرخ جرایم اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی و از همه مهمتر سفرهای پر خیر و برکت استانی، تنها بخشی از موفقیت‌های این دولت بود که مایه اقبال عمومی بی سابقه به دکتر احمدی نژاد در انتخابات دهم شد.

احمدی نژاد امروز با کوله باری از تجربه و سرمایه پشتیبانی عظیم ملت و رهبری دولتی را تشکیل می دهد که به مراتب نسبت به دولت نهم با مطالبات و انتظارات بیشتری روبروست.

دولت دهم در شرایطی تشکیل می شود که  به شدت تحت فشار فضاسازی سیاسی و رسانه‌ای دو طیف مخالفین زخم خورده و منتقدین در داخل و خارج کشور است. دشمنان انقلاب در خارج از مرزها و اذناب و دنباله های آنها در داخل طی دو ماه گذشته شمشیر را از رو بسته اند و همه پرده ها را فرو افکنده اند.‌

اما این دولت متعلق به آحاد ملت ایران و مستظهر به 40 میلیون رای است. تمام قیل و قال دشمن برای القای ناکارآمدی دولت دهم است.

اصولگرایان باید در دوران طلایی جمهوری دهم یک گام بلند در مسیر اثبات کارآمدی اسلام در اداره جامعه و تعمیق گفتمان پیشرفت و خدمت بردارند.‌رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در حکم تاریخی تنفیذ رئیس جمهور دهم توفیق خدمتگزاری به مردم؛ و تلاش در راه اعلاء کلمه اسلام؛ و اقدامات بزرگ و ماندگار و شایسته‌ ملت و کشور عزیز؛ و حرکت کوشنده به سوی پیشرفت و عدالت را اصلی ترین وظایف و ماموریت های دولت دهم عنوان فرمودند و تاکید نمودند:«بدیهی است رای مردم و تنفیذ اینجانب تا هنگامی است که ایشان(رئیس جمهور) بر این صراط قویم پایدار باشند».

فهم محتوای رای مردم موید مطالبات و انتظارات بزرگی است که آحاد رای دهندگان از رئیس جمهور دارند. فرهنگ عمومی جامعه به شدت نیازمند تقویت امید به آینده در میان مردم بخصوص جوانان است.

امید به آینده‌ای بهتر برای ملت‌های مسلمان وعلی‌الخصوص ملت ایران در سایه پرچم عدالت معنا می‌یابد و دولت دهم باید منادی گفتمان عدالت در آسمان مهدویت باشد.

چنین رویکردی در دولت حکایت از پایبندی به شعارها واصول اولیه انقلاب اسلامی و خط و منطق  امام خمینی(ره)  خواهد داشت. ‌

عدالت،‌محوری‌ترین نشانه گفتمان انقلاب‌اسلامی است که با انتخاب مجدد دولت اصولگرا روح تازه‌ای در آن دمیده شد و انقلاب اسلامی پس از سی سال نفس تازه کرد.

رویکرد اسلامی و ملی جمهوری دهم در حل معضلات و مشکلات چندین و چند ساله کشور و از همه مهمتر پیروی از الگوی توسعه بومی، حاکی از تلاطم موج دوم انقلاب‌اسلامی و سریان آن در دالان های اجتماعی در داخل و حتی خارج از کشور است.

22 خرداد تنها یک پدیده نبود بلکه واقعیت جامعه اسلامی ایران است. اساسا فلسفه انقلاب اسلامی زندگی و توسعه در پرتو اسلام است.‌

در دوران طلایی جمهوری دهم همه نخبگان و مسئولان کشور باید لباس خدمت بر تن کنند. دولت دهم به منظور تدبیر و بهبود امور، برخی سیاست‌ها را باید متناسب با اقتضائات اجتماعی تغییر دهد. این تغییرات در برخی موارد کلان و اساسی و در برخی دیگر ممکن است سطحی باشد.

بعضی سیاست‌های جدید از ترکیب سیاست‌های گذشته با یک رویکرد متفاوت به دست می آید و بدیهی است برخی از سیاست‌های گذشته نیز مورد تائید دولت قرار خواهد گرفت. دولت دهم باید متناسب با نیازهای جدید جامعه که یکی از مهمترین آنها خدمت رسانی ملموس است گام‌های درخور توجهی را بردارد.‌

در نهایت اینکه پاسخ به امید اجتماعی که امروز درجامعه جریان دارد و چالش کارآمدی با مقوله حساس وجدی «خدمت و پیشرفت» و همچنین اهتمام و التزام بیش ازپیش دولت بر منویات و فرمایشات مقام معظم رهبری تحصیل خواهد شد.‌

دولت دهم؛ دولت ایده، دولت کار و دولت خلاقیت اسلامی است و احمدی نژاد به نوکری ملت و تبعیت از فرمایشات رهبر معظم انقلاب افتخار می‌کند.‌

اعتماد ملی: دیگری هم حق دارد
 
«دیگری هم حق دارد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه اعتماد ملی به قلم تقی رحمانی است که در آن می خوانید:
دو واژه «حق داشتن» و «حقانیت» با هم شبیه‌اند، اما اولی به ‌معنی برخورداری از حقوق است. حقوقی که برای نوع انسان متصور هستیم و در هر زمانی این حق با قوانین و عرف وشرعیت تفسیر، تعریف، محدود و تبیین می‌شود اما در عین حال این حق موجودیت می‌یابد.

به‌عنوان نمونه در نظریه دولت- ملت مدرن، هر شهروند را صاحب حق می‌داند. تابعیت به معنی رابطه متقابل دولت – ملت مدرن است که حق و مسوولیت مردم با حکومت را توضیح می‌دهد. حقانیت به معنی اینکه من حق هستم پس حقانیت دارم این حقانیت به من حق می‌دهد که به دیگری حق ندهم.

پس حق داشتن بر حقانیت اولویت دارد. با این وصف چگونه می‌شود جمله «دیگری هم حق دارد» با جمله اینکه «من حقانیت دارم» را هضم کرد. به‌طوری که هیچ‌کدام دیگری را نفی نکند.

جدا از تحلیل‌های اخلاقی، عرصه حکومت، بیشتر من حقانیت دارم را باور ‌دارند و این نکته را عمده می‌کنند و در عمل «دیگری حق دارد را» نفی می‌کنند. فقط در زمانی می‌توان مانع از این رفتار حکومت‌ها شد که در جای دیگری امکان بروز ابراز حق همه انسان‌ها وجود داشته باشد.

آن مکان به طور عینی جامعه مدنی به معنی وجود نهادهای مدنی آن است که امکان تحقق «دیگری هم حق دارد» را به آدمی می‌دهد. توصیه اخلاقی مدارا و تسامح بین انسان‌ها اگر بدون ظرف عینی باشد، موفق نخواهد بود. به جای محکمی ختم نخواهد شد، در نتیجه دستاورد نخواهد داشت.

اگر جامعه و آحاد آن به اصل مهم دیگری حق دارد برسند، آنگاه است که می‌توان امیدوار بود که جامعه وارد مرحله جدیدی در حیات خود شده است.

مساله مهم این نیست که دیدگاه‌های مختلف با چه «تئوری» و پایه نظری به اصل «دیگری حق دارد» برسند، بلکه مهمتر آن است که در دیدگاه و گرایش با تکیه به مبانی نظری خود، اصول اخلاقی قوی برای حمایت و اجرای باور خود تدارک ببیند، چراکه حق داشتن و دیگری حق داشتن را توجیه کند.

مسیح می‌گفت که همسایه‌ات را دوست بدار. این اصل اخلاقی که از ایمان برمی‌خیزد اگر یک مسیحی را وادار کند که همسایه یهودی، مسلمان، غیرمذهبی و... را دوست بدارد، چنین باوری تضمین‌کننده اصل «دیگری حق دارد» می‌شود. قرآن از وفای به عهد و قرارداد توجه دارد و اجبار را برای تحمیل عقیده باور ندارد.

توجیه فلسفی با هر نگرشی باز می‌تواند اینچنین نقشی بازی کند اما برای رسیدن به چنین باوری باید به شرایطی مبتلا شد. به عبارتی موقعیت انسان‌هاست که بینش و منافع را تنظیم می‌کند.

برتولت برشت در مورد سرکوب و دستگیری مخالفان می‌گوید که وقتی هر مخالفی را گرفتند من گفتم که من هم‌عقیده او نیستم، نه کمونیست، نه لیبرال و نه... وقتی به سراغ من آمدند دیگر کسی نمانده بود. چنین قاعده‌ای را فقط در یک صورت می‌توان برهم زد و آن باور به اصل «دیگری هم حق دارد» حتی اگر حقانیت نداشته باشد، می‌باشد.

آقای هاشمی در خطبه‌های نمازجمعه تیرماه 1388 به مساله مهمی اشاره کرد که می‌تواند سنگ‌بنای تغییر باشد. هاشمی از توافق و قرارداد پیامبر در مدینه با کفار، یهود و... اشاره کرد.

توافق مزبور بر سر حق و حقوق قبایل یهود و کفار با مسلمانان مدینه بود. در این قرار افراد و جریان‌ها به دلیل زیست مدنی صاحب حق و حقوق بودند. به عبارتی حق باوری پیامبر از اسلام به معنی آن نبود که وی به حق داشتن دیگران اعتقادی ندارد.

در این باره فراوان مثال می‌توان آورد. می‌گویند رفتار نادرست را از هر فردی و جریانی از بدترین یا دشمن‌ترین نیروها شروع می‌کند و بعد به نزدیکترین جریانات خود می‌رسد.

نحوه اعدام امیرعباس هویدا در حالی که بازرگان بر محاکمه علنی و عادلانه وی تاکید داشت‌ نشان داد که این قاعده نادرست بعد حتی گریبان بسیاری از نیروها و جریان‌هایی را خواهد گرفت که اقدام مربوط را انقلابی درست می‌دانستند.

اگر دقت کنیم حقانیت پنداری در میان جریانات روشنفکری هم کم نبوده، این حقانیت محوری در قالب دیدگاه‌ها و جریانات مختلف خود را در تاریخ نشان داده است. و نتیجه، حذف بعد از حذف بوده است.

تا به تعبیر برتولت برشت وقتی که نوبت به من رسید، دیگر کسی نمانده بود که از من دفاع کند، چراکه من از هیچ‌کس در موقع تعرض دفاع نکرده بودم.

از همین روست که باید زیباترین منشور دموکراسی‌خواهی ما، با این جمله برجسته شود که دیگری هم حق دارد، اگر حقانیت نداشته باشد.

کیهان: افق خاورمیانه پس از انتخابات ایران

«افق خاورمیانه پس از انتخابات ایران» عنوان یادداشت روز امروز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید:

حکم ریاست جمهوری دوره دهم، دیروز در حضور جمع کثیری از مسئولین کشور توسط «ولی امر مسلمین» تنفیذ گردید. این مراسم در چرخه انتخابات ریاست جمهوری یک نقطه «مقدس» و تعیین کننده به حساب می آید.

براساس بند 9 اصل 110 قانون اساسی «امضاء حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب از سوی مردم» از «اختیارات رهبر» می باشد. براین اساس باید گفت مراسم تنفیذ رأی مردم یک مراسم تشریفاتی نیست بلکه بخشی از مشروعیت رئیس جمهور برای به دست گرفتن اداره قوه مجریه را تشکیل می دهد کما اینکه بدست آوردن بیش از نیمی از آراء شرکت کنندگان در پای صندوق رأی نیز بخش دیگری از مشروعیت رئیس جمهور برای اداره قوه مجریه به حساب می آید.

براساس آموزه های الهی حضرت امام خمینی(ره)، آنچه دیروز شاهد بودیم جنبه مشروعیت الهی رئیس جمهور بود که توسط نائب حضرت ولی عصر، بقیه الله الاعظم- عجل الله تعالی فرجه الشریف- انجام شد و آنچه در روز 22 خرداد با رأی 26 درصدی 58 درصد واجدین شرایط رأی انجام شد جنبه مشروعیت مردمی رئیس جمهور بود.

بعضی از صاحبنظران سیاسی از اولی به مشروعیت (legitimacy) و از دومی به مقبولیت (Acceptability) تعبیر کرده اند.

در ورای مراسم دیروز، موضوع مهم نقش انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و حضور بی سابقه 58 درصد شهروندان در پای صندوق های رأی و افزایش بیش از 000/250/7 رأی به آراء قبلی رئیس جمهور بود که دیروز رهبر عظیم الشأن و «نکته سنج» انقلاب به آن اشاره فرمودند.

اعتباری که این انتخابات در آغاز دهه چهارم انقلاب برای نظام پرنشاط جمهوری اسلامی به وجود آورد و موقعیت داخلی و بین المللی ایران را در چشم ناظران، تصمیم گیران و محققین عرصه روابط بین الملل را بالا برد، مهمترین نکته این انتخابات است.

دشمنان شناخته شده انقلاب اسلامی که در دوره 4 ساله گذشته صحنه های فراوانی را ناگزیر به جمهوری اسلامی واگذار کردند، انتخابات پرشور ایران را خطری بزرگ برای خود ارزیابی کردند.

آمریکایی ها، اسرائیلی ها و اروپایی ها در یک جمعبندی دقیق دریافتند که ایران طی 5-4 سال آینده، خاورمیانه را کاملاً از نفوذ و سیطره غرب پاکسازی می کند.

آنان در تحلیل های «آکادمیک و رهیافت های اطلاعاتی خود با صراحت از «خطر بزرگ» سیطره نیروهای هوادار ایران در مجموعه کشورهای خاورمیانه و فراتر از خاورمیانه خبر دادند.

«زلمان شوفال» در تاریخ هشتم اردیبهشت ماه یعنی حدود یک ماه و نیم قبل از انتخابات که محافل رسمی غرب از پرشور بودن انتخابات آینده ایران و پیروزی قطعی دکتر احمدی نژاد در دور اول خبر داده بودند، در مقاله ای با عنوان «اسرائیل امروز» هشدار داد: «خیلی زود مرکز ثقل خاورمیانه تغییر می کند و کشورهای عربی دوست آمریکا به جبهه ایران می پیوندند و موضوعاتی نظیر صلح خاورمیانه برای همیشه از بین خواهند رفت».

حدود یک هفته پس از هشدار «شوفال» روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال در سرمقاله خود نوشت: «ایران نگرانی شدید کشورهای عرب- یعنی جبهه منطقه ای غرب- را برانگیخته است؛ آنان از اینکه ایران موفق به عبور از اختلافات فرقه ای و ایدئولوژیک شده و از این طریق گروههای شیعه و سنی را بطور همزمان در گرد خود جمع کرده و ائتلافی از آنان پدید آورده است بشدت هراسناکند» در همین روز، روزنامه قطری «الوطن» در مقاله ای به قلم «مازن حماد» خطاب به رهبران عرب منطقه نوشت: «با ایران مصالحه کنید و دستان خود را برای همکاری به سوی آن دراز کنید و از این طریق بر مشکلات پیچیده منطقه فایق آیید. ایران می تواند بسیاری از تنشهای خاورمیانه را حل و فصل کند در حالی که آمریکا قادر به انجام آن نیست».

در این فضا انتخابات برگزار شد، کشورهای غرب - و بسیاری از نیروهای داخلی کشور- گمان می کردند انتخابات ایران با مشارکت حدود 23 میلیون نفر برگزار می شود و دکتر احمدی نژاد با حدود 91 میلیون رأی به ریاست جمهوری می رسد و این برای جبهه غرب یک فاجعه به حساب آمده بود اما آنچه اتفاق افتاد برای آنان سهمگین تر بود چرا که مشارکت مردم 8 میلیون و رأی دکتر احمدی نژاد نیز حدود 6 میلیون فزونی گرفت و این در ذهن آنان تصویری از یک «ایران بی مهار» و «رئیس جمهوری که نمی خواهد قواعد شناخته شده و قابل پیش بینی غرب را رعایت نماید» پدید آورد.

طبعاً در این فضا جایی برای مسائلی نظیر «به نتیجه رساندن مذاکره با ایران»، «بازسازی صلح خاورمیانه»، «به نتیجه رساندن بیانیه اناپولیس»، «احیای نقش تاریخی مصر و عربستان در خاورمیانه» و «انزوای ایران» باقی نمی ماند.

غرب از قبل ساز وکارهای خود را برای «رها شدن از دغدغه خاورمیانه ای ایرانی - اسلامی» آماده کرده بود. در این میان دیپلماسی، عملیات رسانه ای و یارگیری در داخل، سه ضلع اساسی استراتژی غرب در مواجهه با آثار انتخابات ایران را تشکیل می داد.

آمریکایی ها با استفاده علنی از «همه سرپل ها»یی که طی 03 سال بطور کاملاً محرمانه آنان را آماده کرده بودند، درجه خطر را بسیار بالا نشان دادند و به موازات آن به بعضی از کشورهای منطقه- که در سالهای گذشته دشمنی خود با اسلام و ایران را منافقانه پنهان می کردند- باوراندند که این دفعه کار تمام است.

آنان به گروههای داخلی- نظیر سازمان مجاهدین انقلاب، مشارکت، عناصری از مجمع روحانیون و پاره ای از مسئولان میانی- که سر و سر خود با محافل برانداز آمریکایی را با طرح پروژه های فرعی، پنهان نگه داشته بودند نیز قبولاندند که همه بطور کاملاً عملیاتی آمده اند تا جمهوری اسلامی را کاملاً «دگرگون» نمایند از این رو پاره ای از شخصیت های سیاسی که نیمچه آبرویی در میان مردم داشتند، فریب خورده و پرده ها را کنار زدند و آشکارا از آشوب های خیابانی، آشوبگران و حتی قتل مردم عادی حمایت کردند.

هر فرد محاسبه گر می داند که این چهره ها بسیار زیرک تر و عاقبت اندیش تر از آن هستند که به دنبال ادعای یک کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، بی گدار به آب بزنند و رو در روی ملت- که به دروغ سنگ آنان را به سینه می زدند- قرار گیرند. این رویارویی به وضوح از خاطر جمعی آنان از حاصل کار خبر می دهد.

این خاطر جمعی را چه کسان یا دستگاههایی پدید آورده اند؟ هرگز گمان نکنید فلان روحانی پشت پرده یا فلان روحانی مسئول در نظام، یا فلان روحانی که سابقاً رئیس قوه مجریه بوده یا فلان روحانی که نسبتی با حضرت امام خمینی- قدس سره- دارد این ها فراهم کننده آن خاطر جمعی و این جمعبندی بوده اند.

آمریکایی ها از راههای مختلف و با حجم انبوهی از فعالیت های دیپلماتیک، اطلاعاتی، تحقیقاتی و رسانه ای این خاطر جمعی را فراهم کرده اند.

خبرهای موثقی وجود دارد که یک دفتر در ژنو که بطور پیاپی میزبان پاره ای از شخصیت های سیاسی کشور و نیز میزبان بعضی از فرزندان و نیز تدارک کننده پاره ای از «گروههای اعزامی» بوده اند، با کارهای روانی پی در پی این «اطمینان به تحول اساسی» را در جان آنان کاشته اند.

اما در نهایت آنچه به دست آمد یک بار دیگر نشان داد که انقلاب اسلامی به پیروزی درخشان دیگری نایل گردیده و دشمنان آن هر چند بازو به بازوی یکدیگر داده اند جز «شکست فاحش» نصیبی نداشته اند.

این حقیقت روشن حتماً سایه خود را بر تحولات بین المللی پهن می کند و هر دیپلمات، تحلیل گر و تصمیم گیر بین المللی وقتی به ایران نگاه می کند این گوهر بی بدیل سیاسی را می بیند و نه آنچه آن طیف آلوده می خواهند بعنوان «ایران امروز» به جهان بقبولانند!

ایران امروز بر قله خاورمیانه ایستاده است و دنیا هیچ کشور دیگری در این منطقه و فراتر از آن را سراغ ندارد که با انقلابی بزرگ و پرخروش، ملتی مؤمن، انقلابی و در صحنه، نظامی برخوردار از عمق باور دینی شهروندان و مشارکت 58 درصدی آنان و رهبری پرصلابت و رئیس جمهوری انقلابی و مردمی راهنمای عملی دولت ها و ملت های خاورمیانه باشد.

جمهوری اسلامی:‌ گزارشی برای توجیه جنایات صهیونیست ها

«گزارشی برای توجیه جنایات صهیونیست ها» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
وزارت خارجه رژیم صهیونیستی با انتشار یک گزارش رسمی در 163 صفحه به بررسی ابعاد جنگ 22 روزه در غزه پرداخته و آنرا «ضروری» ارزیابی کرده است.

این گزارش رسمی صهیونیستها را صاحب حق برای شروع و تداوم این جنگ وحشیانه معرفی کرده و در توجیه جنایات ارتش صهیونیستی سنگ تمام گذاشته است. در خصوص انتشار این گزارش نکاتی وجود دارد که بررسی آنها ابعاد ناشناخته و مبهم این قضایا را فاش می کند.

1 ـ انتشار این گزارش آنهم توسط وزارت خارجه رژیم صهیونیستی قدری شتابزده و غیرمنتظره تلقی می شود. در جنگ 33 روزه علیه حزب الله لبنان کمیته تحقیقات دولتی (وینوگراد) تشکیل گردید و به بررسی تمامی جوانب جنگ 33 روزه پرداخت.

لکن گزارش کمیته وینوگراد انگشت اتهام را به سوی ایهود اولمرت نخست وزیر وقت ژنرال «دان حالوتص» رئیس ستاد ارتش صهیونیستی و «عمیر پرتز» وزیر دفاع نشانه گیری کرد.
 
اولمرت بلافاصله رئیس ستاد ارتش و وزیر دفاع را از کار برکنار کرد ولی خود برای باقیماندن در پست نخست وزیری لجاجت به خرج داد.

برخی شواهد و قرائن به خوبی نشان می دهند که انتشار بخش هائی از گزارش «وینوگراد» باعث شرمساری دولت اولمرت و ایجاد روحیه ناکامی و شکست بیشتر در بدنه ارتش صهیونیستی شد و به نظر می رسد به همین دلیل مقامات ارشد رژیم صهیونیستی از تشکیل کمیته وینوگراد برای جنگ 22 روزه منصرف شده اند و گزارشی جانبدارانه در توجیه جنایات ارتش صهیونیستی در غزه تنظیم و منتشر کرده اند.

2 ـ در مقایسه میان جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه می توان دریافت که توان ارتش صهیونیستی به شدت تحلیل رفته و برای مقامات صهیونیستی کاملا نومیدکننده بوده است.

اگرچه توان حزب الله و سلاحهای جنگی بویژه موشکهای حزب الله با توان رزمی حماس قابل مقایسه نبوده و چندین برابر قدرت رزمی حماس است ولی اسرائیل توانست 33 روز به جنگ ادامه دهد و حال آنکه جنگ علیه حماس 22 روز به طول انجامید و اسرائیل قادر به ادامه تهاجمات وحشیانه نبود.

این بدان معنی است که قدرت رزمی اسرائیل رو به افول است و مرتبا تضعیف شده و ترس جایگزین رفتارهای تهاجمی اولیه شده است. دقیقا به همین دلیل است که نزد افکار عمومی صهیونیستها و حتی در سطح جهانی ضرورت این تهاجم ناکام و نفرت انگیز مورد سئوال قرار گرفته است.

گزارش رسمی وزارت خارجه در واقع پاسخی به این سئوال پیرامون چرائی جنگ است که می خواهد ثابت کند این جنایات برای بقای صهیونیستها ضروری بوده است.

3 ـ رمز دیگر شتاب صهیونیستها برای انتشار گزارش به تحولات پیرامونی بازمی گردد. هم اکنون دو گروه دیگر سرگرم تهیه گزارش پیرامون فجایع غزه هستند.

الف ـ کمیته حقیقت یاب سازمان ملل که قرار است ماه آینده گزارش رسمی خود را پیرامون جنایات جنگی صهیونیستها منتشر کند.

ب ـ سازمان دیده بان حقوق بشر که در تدارک تهیه گزارش مدونی پیرامون موارد نقض حقوق بشر در جنگ 22 روزه در غزه است و در واقع مکمل گزارشی است که همین سازمان در اوائل سال جاری میلادی منتشر نمود و اسرائیل را به «جنایات بی شمار جنگی» متهم کرد.

این شتاب صهیونیستها در واقع به منزله نوعی «پیشدستی» در جهت خنثی کردن اثرات سیاسی ـ تبلیغاتی گزارش سازمان ملل است که پیشاپیش به افکار عمومی جهان وانمود کند که گویا مجبور به جنایت و شرارت بوده است.

4 ـ هدف دیگر رژیم صهیونیستی از انتشار این گزارش تحت الشعاع قرار دادن شرایط عینی در غزه است بدین ترتیب صهیونیستها اصرار دارند با گزارشات گستاخانه و توجیهات غیرمنطقی خود را در جهت تداوم محاصره غزه «ناچار» و «مجبور» معرفی کنند و چنین وانمود سازند که لازم است به جنایات علیه فلسطینی ها در غزه ادامه دهند.

صرفنظر از این مسائل رژیم تل آویو سعی دارد با انتشار این گزارش نظرها را از تحولات بیت المقدس کرانه باختری و حتی غزه منحرف سازد و شهرک سازی ها در تمامی سرزمین های اشغالی را تحت الشعاع گزارش قرار دهد و بر جنایات شهرک نشینان علیه فلسطینی ها سرپوش بگذارد.

تصادفی نیست که سخنگویان حماس در واکنش به این گزارش آنرا مضحک احمقانه و به شدت گستاخانه معرفی کرده و معتقدند این گزارش نمی تواند بر جنایات کنونی اسرائیل سرپوش بگذارد و آنرا توجیه کند.

5 ـ اگرچه به نظر می رسد این گزارش از دیدگاه صهیونیستها یک «اقدام چندمنظوره» محسوب می شود ولی در میدان عمل حتی محتوای همین گزارش نیز «سند محکومیت صهیونیست ها» ارزیابی می گردد. با مروری به محتوای این گزارش رژیم صهیونیستی به موارد متعدد «جنایات جنگی » خود اعتراف کرده ولی از دیدگاه خود آنها را توجیه نموده است.

در گزارش رسمی رژیم صهیونیستی به استفاده از «فسفر سفید» در مقیاس وسیع علیه فلسطینی ها اعتراف شده ولی اسرائیل مدعی است با این جنایت خود هیچ یک از قوانین بین المللی را نقض نکرده زیرا در مناطق مسکونی از آن استفاده نشده است! این بمب های حاوی فسفر سفید باعث سوختگی کامل بدن قربانیان می شود و گزارشات رسیده از صدها مورد سوختگی وسیع نزد کودکان و زنان و سایر ساکنان غزه حکایت می کند که نشانگر بمباران مناطق مسکونی توسط فسفر سفید است.

در گزارش تصریح شده است که مقامات ارشد صهیونیستی تصور می کردند جنگ فقط 2 روز طول بکشد ولی 22 روز به طول انجامید.

همین نکته هم ادعائی برای سرپوش گذاشتن بر شکست ارتش صهیونیستی است چرا که اگر صهیونیستها می توانستند جنگ را ادامه دهند قطعا در این زمینه تردید نمی کردند.

در گزارش به استفاده از «سپر انسانی» و سواستفاده از ساکنان غزه در جنگ علیه حماس اعتراف شده و این جنایات نیز توجیه گردیده است.

در گزارش به توجیه ابعاد وسیع تلفات غیرنظامیان فلسطینی پرداخته شده و آنرا بعضا به «خطای دید» و «اشتباه در هدف گیری» مرتبط ساخته است و حال آنکه طبق اعترافات اخیر برخی نظامیان صهیونیستی برای افزایش شمار قربانیان فلسطینی تعمدی وجود داشته و دستور اکیدی برای گسترش ابعاد خسارات مالی بویژه جانی فلسطینی ها صادر شده بود.

بعلاوه برخی نظامیان صهیونیستی به رفتار جنون آمیز علیه فلسطینی ها اعتراف داشته اند که در این گزارش اثری از آن موارد به چشم نمی خورد.

در متن گزارش به موارد متعدد حملات تلافی جویانه فلسطینی ها توسط موشکهای « قسام » اشاره شده و مشخصا ناتوانی رژیم صهیونیستی در مهار و مقابله با حملات موشکی حماس و جهاد اسلامی اعتراف شده است.

این بدین معنی است که در لابلای سطور همین گزارش 163 صفحه ای نیز موارد فراوانی از اعتراف صهیونیستها به شکست ناتوانی و «انفعال مطلق» ارتش صهیونیستی وجود دارد که حتی همین گزارش عجولانه را نیز به «سند محکومیت رژیم صهیونیستی» تبدیل کرده است.

دنیای اقتصاد: معضلات ایجاد محدودیت در بورس

«معضلات ایجاد محدودیت در بورس» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن می خوانید:

یک اتفاق درمعاملات روزگذشته بورس تهران،اکثر قریب به اتفاق فعالان بازار سرمایه را شگفت‌زده کرد؛تشکیل صف فروش برای حفاری شمال.هرچند تشکیل صف خرید یا فروش برای سهام شرکت‌ها امری طبیعی است و روزانه چندین بار برای شرکت‌ها یا حتی یک شرکت خاص رخ می‌دهد،
 
اما تشکیل صف فروش برای شرکت تازه وارد حفاری شمال از این نظر قابل توجه بود که این شرکت روزگذشته، نهمین روز حضور خود را در بورس تجربه کرد؛ نه روزی که هشت روز آن با تشکیل صف خرید و عطش وافر سرمایه‌گذاران برای خریداری سهم سپری شد، اما دیروز برخلاف 8 روز معاملاتی قبل، نه تنها صف خریدی در کار نبود، بلکه پس از معامله 26میلیون سهم، صف فروشی به میزان 36میلیون سهم برای حفاری تشکیل شد.

فارغ از ارزندگی سهام حفاری شمال، به نظر می‌رسد تشکیل صف خرید و فروش برای اکثر شرکت‌های بورسی ازجمله حفاری، لزوما منطبق با ارزندگی سهام شرکت‌ها نیست.

شاهد این نیز تشکیل صف خرید برای حفاری شمال در روز شنبه هفته جاری در قیمت 1668ریال و تشکیل صف فروش برای همین شرکت در روز دوشنبه (دیروز) در قیمت 1647ریال است.

این در شرایطی است که در فاصله روزهای یاد شده، هیچ اتفاق یا خبر خاصی در خصوص این شرکت وصنعت مرتبط با آن منتشر نشده است. به بیان دیگر به فاصله دو روز، خریداران سهام در قیمت بالاتر جای خود را با فروشندگان در قیمت پایین‌تر جابه‌جا کرده‌اند.

هر چند فاصله سه روز ممکن است زمان زیادی برای قضاوت در خصوص روند حرکتی قیمت سهم نباشد، اما مورد حفاری به عنوان نمونه‌ای از رفتار توجیه‌ناپذیر، به وضوح رفتار هیجانی سهامداران را در بورس تهران نشان می‌دهد.

نکته قابل توجه در خصوص حفاری، اینکه اکثریت فعالان بورس تهران طی روزهای پس از ورود این شرکت به بورس، تحلیل درستی از ارزش و قیمت مناسب سهام شرکت ندارند و صرفا بر مبنای پاره‌ای استدلال‌های غیراقتصادی و غیرمالی اقدام به قیمت‌گذاری سهام و تخمین هدف قیمتی حفاری می‌کنند.

وضعیتی که طی روزها، هفته‌ها و ماه‌های گذشته در خصوص بسیاری از شرکت‌های بورس (حتی به صورت تکراری در مورد یک شرکت) رخ داده است. اما در آسیب‌شناسی، علل بروز چنین رفتارهایی از سوی فعالان بورس، اولین و مهم‌ترین عامل، به وجود محدودیت‌های نوسان و حجم مبنا در ساختار معاملات سهام در بورس تهران بازمی‌گردد.

در این میان، هرچند نمی‌توان از فقر دانش مالی در میان سرمایه‌گذاران بورس چشم‌پوشی کرد، اما به طور قطع، افزایش دانش مالی نیز در صورت ثبات این محدودیت‌ها نمی‌تواند کمک چندانی به کاهش این گونه رفتارهای هیجانی کند.

در واقع، صف و خرید و فروش سهام بر مبنای صف در حال حاضر به قوی‌ترین ابزار تحلیلی سرمایه‌گذاران بورس تهران بدل شده است.

به گونه‌ای که تشکیل صف خرید برای یک شرکت (فارغ از دلیل آن) نشانگر ارزندگی سهام و تشکیل صف فروش نیز بیانگر ارزنده نبودن سهم است. حتی اگر این صف خرید و فروش برای یک سهم در یک روز اتفاق بیفتد، موضع سرمایه‌گذاران به همان سرعت تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

در واقع ، محدودیت نوسان که به گفته مسوولان بورس به منظور کاهش ریسک سرمایه‌گذاری تعبیه شده است، منشا ایجاد صف‌های خریدوفروشی در بورس تهران می‌شود که سهامداران را به حرکت‌ بر مبنای آن وادار می‌کند و در عمل، معامله بر مبنای تحلیل، جای خود را به دادوستد براساس صف داده است.

از سوی دیگر، یکی از تبعات منفی تشکیل صف برای سهام، کاهش درجه نقدشوندگی سهام در بورس است. درجه نقدشوندگی براساس تعریف به امکان دادوستد (خریدوفروش) یک‌سهم در هر زمان با کمترین انحراف اطلاق می‌شود.

بر این اساس، تشکیل صف خرید یا فروش برای یک سهم، از یک سو امکان معامله در یک جهت خاص (خرید یا فروش) را از سرمایه‌گذار سلب می‌کند و از سوی دیگر به دلیل طولانی شدن زمان تصحیح قیمت، نقدشوندگی را به لحاظ زمانی و قیمتی از بین می‌برد.

همچنین تشکیل صف به واسطه وجود محدودیت ناچیز روزانه 3درصدی، در عمل به عنوان یک ابزار تشویقی برای برخی سهامداران، به خصوص سهامداران عمده در جهت دستکاری قیمت سهم نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ وضعیتی که باعث می‌شود به خصوص در هنگام تشکیل صف خرید به دلیل وجود امکان خرید بی‌نام سهام، تخلفاتی از سوی کارگزاران نیز رخ دهد که کلیه موارد فوق به اذعان اکثر کارشناسان قابلیت پیگیری ندارد.

در نهایت اینکه، بررسی آمار و ارقام عملکردی بورس، طی سنوات گذشته به خوبی می‌تواند اثربخشی سیاست‌های محدودکننده را در نیل به اهداف تعریف‌شده، برای آن مشخص کند.

تحلیل آمار و ارقام عملکرد بورس تهران طی پنج‌سال گذشته، نشان می‌دهد؛ نه تنها بورس در هیچ سالی نتوانسته به بازدهی فراتر از 18درصد دست یابد ، بلکه در طرف مقابل ارزش معاملات، تعداد خریداران ، دفعات معامله و... نیز افت کرده است؛ متغیرهایی که نشان می‌دهند به‌رغم گسترش فیزیکی بورس در سطح شهرها و استان‌ها، تبلیغات گسترده تلویزیونی، بسط فعالیت مطبوعات در حوزه بورس و ورود شرکت‌های اصل44، سیاست‌های محدودکننده شکست خورده‌اند.

سرمایه: شاخص ها آینه تمام نمای بورس

«شاخص ها آینه تمام نمای بورس» عنوان نگاه روزنامه سرمایه به قلم رزا فیروزی است که در آن می خوانید:
شاخص ها نماگرهایی هستند که با فرمول های مختلفی محاسبه شده و عدد آن به تنهایی ارزش چندانی ندارد بلکه روند شاخص ها از آن نظر که حرکت و جهت بازار سهام و حتی اقتصاد را به ما نشان می دهد، حائز اهمیت است. 

تحلیلگران نیز شاخص را به عنوان معیاری برای ارزیابی سرمایه گذاری در بورس مورد بررسی قرار می دهند.در بورس ما تا پیش از ورود تکنولوژی مدرن و جایگزینی سیستم معاملات «جم» انواع شاخص، قیمت (Tepix)، قیمت و بازده نقدی (Tedpix)، بازده نقدی، مالی و صنعت محاسبه می شد و تحلیلگران با مراجعه به سایت رسمی بورس و مقایسه روند آنها با دوره های زمانی مختلف کارشناسانه اقدام به سرمایه گذاری در بورس می کردند.

اما جالب توجه آنکه با تجهیز بورس تهران به سیستم معاملاتی جدید که همزمان با دوره رکود بورس به تبع از بحران اقتصاد جهانی بود شاخص Tedpix (قیمت و بازده نقدی) که در بورس اوراق بهادار تهران به عنوان شاخص بورس شناخته شده بود، بدون اطلاع رسانی مناسب و با تغییراتی جایگزین شاخص قیمت (Tepix) که از آن شاخص کل نام می برند، شد.

این در حالی است که پیش از این شاخص بورس تهران پنج رقمی و شاخص کل چهار رقمی بود و جایگزینی شاخص قیمت و بازده نقدی به جای شاخص قیمت در حالی صورت گرفت که نه رقم و نه نام آن از شاخص کل تغییر نکرد و تنها نحوه محاسبه آن تغییر کرده بود.

به این ترتیب بسیاری از سهامداران، تحلیلگران و حتی رسانه ها بدون آنکه بدانند شاخص قیمت و بازده نقدی را تحت عنوان شاخص قیمت مبنای محاسبه قرار داده و روند آن را با دوره های زمانی گذشته مقایسه می کردند و جالب آنکه هیچ گاه بورس اوراق بهادار این موضوع را گوشزد نکرد.

در اواخر خردادماه با وجود کاهش حجم و ارزش معاملات در شرایط خاص سیاسی و البته تقسیم سود در مجامع شرکت ها روند روبه رشد شاخص بسیاری از تحلیلگران را متوجه تغییر شاخص کرد و در حال حاضر که مسوولان وعده تعریف شاخص های جدید به بازار را می دهند، شاخصی در سایت بورس تحت عنوان شاخص قیمت و بازده نقدی قرار دارد که قابل مقایسه با دوره های قبل نیست و تحلیل تکنیکال را با چالش مواجه کرده است و شاید این نکته را تداعی می کند که شاخص کانون توجه مسوولان است به نحوی که از شاخص قیمت و بازده نقدی با محاسبه جدید که با وجود تقسیم سود بالا در شرکت های ایرانی، احتمال نزول کمتری نسبت به شاخص قیمت دارد، استقبال کرده و از ارائه شاخص قیمت به بازار خودداری کردند.

در حالی که با تجهیز بورس به سیستم معاملات جدید انتظار می رود نه تنها شاخص های سابق به بورس بازگشته بلکه شاخص های جدید وعده داده شده نیز از طریق سایت بورس در اختیار تحلیلگران قرار گیرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها