گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

رای رهبری، حرفها و حدیثها

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پر داخته‌اند از جمله «نطق قاهره دویدن روى ماسه ها»،«احیای حقوق شهروندی و اصلاح وضع اقتصادی»،«خطر تکرار فجایع مشروطیت»،«رای رهبری، حرفها و حدیثها»،«دولت تکذیب» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۵۷۶۴۸

کیهان:نطق قاهره دویدن روى ماسه ها

«نطق قاهره دویدن روى ماسه ها» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا  روز پنجشنبه گذشته وارد قاهره شد تا پیام مهمی را که از حدود سه ماه پیش وعده آن  داده بود، خطاب به مسلمانان صادر کند. در این فاصله رسانه ها و محافل سیاسی به گمانه زنی هایی درباره مفاد پیام روی آوردند.

بعضی از رسانه ها برای آنکه اولین سفر خاورمیانه ای و پیام اوباما به مسلمانان را بسیار مهم جلوه بدهند به عبارت پردازی هایی روی آوردند. روزنامه انگلیسی تایمز چند روز قبل از سفر اوباما نوشت: «اوباما نخستین رهبر غربی است که پس از ناپلئون بناپارت، جهان اسلام را مستقیماً  مورد خطاب قرار می دهد» در داخل ایران نیز از سوی بعضی از مطبوعات اولین دیدار  خاورمیانه ای اوباما پس از احراز پست ریاست جمهوری آمریکا مهم ارزیابی شد.

مباحث رسانه ای سطح توقعات را از سفر اوباما تا آنجا بالا برد که روزنامه آلمانی اشپیگل نوشت اوباما تلاش می کند تا توقعات را از سفرش به خاورمیانه پایین بیاورد از این رو گفت: «اشتباه نشود هدف از سخنرانی من در مصر تلاش برای ایجاد گفت وگوی بهتر برای مسلمانان است.»

اوباما در نطق کوتاهی که در دانشگاه مذهبی الازهر مصر ایراد کرد حرف جدیدی نزد او البته درباره ایران و برنامه هسته ای آن، عراق، افغانستان، فلسطین و رژیم صهیونیستی صحبت کرد ولی همه این حرف ها را قبلاً خود او  یا  همکارانش بیان کرده بودند. اوباما فعالیت هسته ای ایران را مورد تایید قرار داد ولی درباره صلح آمیز بودن اهداف آن ابراز تردید کرد. او از نظریه دو کشور در یک سرزمین سخن  گفت و در همان حال که حماس را مسئول خشونت ها معرفی کرد از اسرائیل خواست با متوقف کردن توسعه شهرک سازی در کرانه باختری موافقت کند. اوباما در  حالی که برنامه ای برای افزایش نیروهای نظامی در افغانستان تدوین کرده و  به اجرا گذاشته است، گفت که کشورش قصد ندارد نیروهای خود را در افغانستان نگه دارد. در واقع اوباما حدود 4 ماه پس از آغاز به کارش نتوانست مخاطب چندانی را پای صفحه تلویزیون بکشاند و شاید بیش از سه هزار نفری که در صحن الازهر به دیدار او آمدند و همه مقامات رسمی بودند شنونده ای نداشت. درخصوص مواضع و اظهارات اوباما نکات زیر شایسته تأمل است.

1-اوباما در سخنرانی خود در قاهره و سپس تکرار بخشی از آن در آلمان در دیدار با آنجلا مرکل سری به تاریخ مداخلات آمریکا زد و فقط در مورد کودتایی که کشور او نزدیک به 6 دهه قبل علیه دولت ایران انجام داده است، موضع گرفت این در حالی است که اقدامات  آمریکا در حمایت از صدام برای حمله به ایران، ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرباس،حمله به سکوهای نفتی ایران، مسدود کردن دارایی های کشورمان،  اشغال نظامی عراق و افغانستان و اقدامات زورمدارانه علیه دولت ها و ملت ها توجه او را برنینگیخت در واقع او از موضوعی عذرخواهی کرد که عذرخواهی وی چیزی را تغییر نمی دهد و صرفاً ابعاد تبلیغاتی دارد.

2- اوباما در قاهره از تغییر سخن گفت و مدعی شد کشورش آماده است تا نحوه همکاری با جهان اسلام را مورد بررسی قرار دهد او در عین حال جنبش مردمی حماس را مورد خطاب قرار داد و از آنان خواست اسرائیل و توافقنامه های پیشین بعضی از گروههای فلسطینی با آن را به رسمیت بشناسد و البته در کنار آن صرفاً از اسرائیل خواست تا به حقوق فلسطینی ها اعتراف کند! اوباما در این دیدار پدیده دو کشور در یک سرزمین را مورد تاکید قرار داد ولی تکیه کلام های او روی حقوق اسرائیلی ها متمرکز بود.

3- باراک اوباما در قاهره وانمود کرد که مشکل کشورش با ایران صرفاً  تاریخی است او گفت: «سالهاست که ایران، آمریکا را دشمن خود می داند و این به خاطر پیشینه ای است که این کشور از آمریکا دارد.» این در حالی است که همین آقای اوباما نیز حدود دو ماه پیش، قانون اعمال محدودیت علیه شرکت های خارجی طرف قرار داد با ایران را امضا کرد. کشور او طی 5-4 سال گذشته بارها محور صدور قطعنامه ها و بیانیه های ضد ایرانی بوده است. تکلیف پرونده ناو متجاوز وینسنس - که حدود 290 ایرانی سرنشین هواپیمای ایرباس را به شهادت رساند- مشخص نیست و اموال ایران علیرغم گذشت حدود سه دهه هنوز در انبارهای ارتش آمریکا خاک می خورد این مشکلات اگرچه در سینه تاریخ حک شده اند ولی هیچ گاه فراموش نشده و ارزش حقوقی آن از بین نرفته است.

4- اوباما در سخنرانی کوتاه خود در الازهر وانمود می کند که کشورش آماده است تا گام های اولیه را در راه عادی سازی رابطه با ایران بردارد و برای این کار شرطی قایل نیست اما واقعیت این است که ایران پیش شرط هایی دارد که کاملاً منطقی است. پیش شرط های ایران اعاده آن دسته از حقوق تضییع شده ای است که امکان اعاده آن وجود دارد. آمریکا اگر واقعاً حق ایران را در برنامه هسته ای اش پذیرفته است باید پیشگام لغو چهار قطعنامه ای شود که خود در تصویب آن پیشتاز بوده است. اموال بلوکه شده ایران را آزاد کند، فرمانده ناو وینسنس را محاکمه کند، مجرمان جنایتکار فراری را به ایران تحویل دهد و... اگر آمریکا می خواهد در موضوعات مرتبط با حوزه خاورمیانه به نظرات ایران نزدیک شود باید دولت قانونی حماس که برآمده از آراء مردم است را بپذیرد و حزب الله لبنان را بعنوان یک حقیقت مشروع در سپهر مناسبات خاورمیانه به رسمیت بشناسد وگرنه ایران اسلامی قادر نیست سرنوشت مسلمانان را با آمریکا - که مسئول بسیاری از مصیبت ها و آلام جهان اسلام است- به گفت وگو بگذارد.

5- بخش عمده نطق کوتاه اوباما به ایران ارتباط داشت به گونه ای که به نظر می آمد نطق او در پاسخ به نامه ای است که حدود شش ماه پیش دکتر احمدی نژاد به او نوشته است. نطق ملاطفت جویانه اوباما یک هفته پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران یک معنای اضافی هم دارد کما اینکه دیدار 3 ساعته سارکوزی رئیس جمهور فرانسه با منوچهر متکی در کاخ الیزه- در روزی که اوباما در قاهره مشغول سخنرانی بود- دارای آن مفهوم اضافی بود. اوباما و سارکوزی منتظر برگزاری انتخابات 22 خرداد ایران نشدند و «ایران کنونی» را بعنوان کشوری که باید جایگاه بی بدیل آن را در اداره خاورمیانه- مهمترین نقطه جهان- به رسمیت شناخت، مورد خطاب قرار دادند این نشان می دهد که دولت کنونی را پیروز انتخابات می دانند و نمی خواهند با تأخیر در مخاطبه تولید بدبینی بیشتر نمایند.

6- چندی پیش «دنیس راس»  دستیار ارشد وزارت خارجه آمریکا در امور خاورمیانه در کتاب «افسانه ها، توهمات و صلح؛ یافتن مسیری جدید برای آمریکا» نوشت «اگر آمریکا از سیاست های کنونی خود در برابر ایران دوری نکند و الگویی میانه رو را در پیش نگیرد حتماً با شکستی سنگین روبرو خواهد شد» روزنامه اماراتی «گلف نیوز» نیز 4 روز پیش - با اشاره به سفر منطقه ای  اوباما- در سرمقاله خود نوشت: «فاصله گرفتن اوباما از ایران به منزله به خطر افتادن منافع آمریکاست. چنانچه اوباما نتواند اعتماد ایران را جلب کند، سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه بشدت شکست خواهد خورد.» بر این اساس ایران باید آمریکایی ها را وادار کند تا پیش از لفاظی درباره لزوم بهبود مناسبات تهران- واشنگتن، به جبران اقدامات ضد ایرانی خود متعهد شوند.

7- واقعیت این است که سیاست تغییر از خاورمیانه و بخصوص از مرکز فکری آن - ایران- به آمریکا راه یافته است. شعار انتخاباتی اوباما- change- با نگاه به شکست های سیاست خارجی این کشور در دوره بوش مطرح گردید و سبد او را پر از رأی کرد. بنابراین برخلاف تحلیل بعضی از عناصر اصلاح طلب در ایران نباید گمان کرد که ما برای اجابت دعوت آنان باید تغییری در سیاست های خود ایجاد کنیم بلکه تغییری که امروزه سایه خود را بر سیاست خارجی آمریکا گسترانده است - اگر تظاهر نباشد- از طریق ایستادگی ایران- و سایر کانونهای مقاومت در خاورمیانه- بدست آمده است و برای عملی شدن آن باید بر مواضع خود تأکید کنیم نه اینکه در آنان تجدید نظر نمائیم.

اعتماد:احیای حقوق شهروندی و اصلاح وضع اقتصادی

«احیای حقوق شهروندی و اصلاح وضع اقتصادی»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی اعتماد به قلم محمد کاکاوند است که در آن می‌خوانید؛
1-هفته پیش با یکی از دوستانم به دیدن یکی از استادان به دانشکده رفته بودیم. قبل از اینکه وارد اتاق کار آن استاد شویم یکی از دانشجویان از راه رسید و بدون توجه به حضور ما بسیار راحت و لبخندزنان از استاد اجازه خواست که سوالی طرح کند. استاد تذکر داد که ما (= من و دوستم) وقت گرفته ایم و نوبت ماست. جوان دانشجو به این تذکر اعتنایی نکرد و انگار ما را نمی دید، پرسید؛ «استاد به چه کسی رای می دهید؟» استاد کمی مکث کرد و نگاهی زیرچشمی به دوست من انداخت و گفت هنوز تصمیم نگرفته است که رای بدهد یا ندهد اما اگر بخواهد رای بدهد به ... رای می دهد. با شنیدن نام نامزد مورد نظر استاد، جوان دانشجو از شایستگی نامزدی دیگر دفاع کرد. او یکی از علل شایستگی نامزد مورد نظرش را در این اعلام کرد که محور برنامه کاندیدای محبوبش مطالبات «حقوق شهروندی» است اما محور برنامه کاندیدای مورد نظر استاد مطالبات «اقتصادی»،

این گفت وگو به همین جا ختم نشد و جوان دانشجو می خواست بداند چرا استادش از نامزد به خصوصی دفاع و آن را اعلان نمی کند؟، استاد پاسخ داد دانشگاهی است و معلمی ساده غ= یعنی هیچ کاره،ف. به جوان دانشجو گفت معلم دانشگاه در نظر دانشجویان ارج و قرب زیادی دارد اما در جامعه ما معلم جایگاه و وزنی ندارد، به علاوه اگر معلم دانشگاه بخواهد از کسی علنی طرفداری کند ممکن است ارزش علمی کارش پایین بیاید. آدم دانشگاهی باید به مسائل علمی نگاه کند و کار علمی هم دلیل و برهان می خواهد. برای ختم گفت وگو دوستم با عذرخواهی از ورود در آن گفت وگوی استاد و دانشجو، خطاب به جوان دانشجو گفت خردمندانه و پسندیده ترین کاری که می توان از آدم دانشگاهی مخصوصاً در دانشگاه توقع داشت، این است که از اصل حکومت مردمسالار و فواید آن و چگونگی کارکرد و موفقیت آن سخن بگوید و طرفداری کند و نه از کارگزاران حکومت مردمسالار که چه کسی بهتر از چه کسی است و شایسته اداره امور، از این گذشته، بهتر است از استاد بخواهید در انتخابات شرکت کنند و دانشجویان و دیگران را به شرکت آگاهانه در انتخابات تشویق کنند؛ نه اینکه ایشان را وادار کنید از نامزدی طرفداری کنند و برای او تبلیغ،

اما جوان دانشجو دست بردار نبود و بر نظر خودش اصرار کرد و استدلال که نخیر استاد شکسته نفسی می کنند و می گویند وزن و جایگاهی ندارند، ایشان هزاران هزار دانشجو تربیت کرده اند. اگر ایشان از کسی طرفداری کنند دانشجویان قبلی و فعلی هم از ایشان تبعیت خواهند کرد، استاد این بحث را دیگر ادامه نداد و خوشبختانه ما به کار خودمان رسیدیم اما این گفت وگو مرا به فکر فرو برد.

2-اولاً تعجب کردم که آن دانشجو بر خلاف آنچه ادعا می کرد که هزاران هزار دانشجو از استاد خودشان تبعیت می کنند، چرا خودش حرف استادش را نمی پذیرفت؟، چطور توقع داشت که دانشجویان دیگر دربست و بی چون و چرا حرف استادشان را قبول کنند؟ آیا دانشگاه محلی است که بدون اندیشیدن باید هر حرف و نظر را پذیرفت و اطاعت کرد، از هر چه در آن گفته یا شنیده می شود؟، ثانیاً تعجب کردم که چرا ما ایرانیان بی حد و حصر دلبسته نتیجه هر کاری هستیم و وسیله و مسیر رسیدن به نتیجه برای ما هیچ ارزشی ندارد؟ ما عجول هستیم و می خواهیم به آنچه می خواهیم و دوست داریم زود برسیم. متاسفانه ما منتظریم کارهای سخت را کسی دیگر تحمل کند و ما فقط وقتی آب ها از آسیاب افتاد در خوشی و خرمی شریک باشیم. هیچ دوست نداریم خودمان در به ثمر رسیدن کاری دخالت کنیم. متاسفانه در عرصه زندگی اجتماعی ما منتظریم یک نفر پیدا شود و کارها را درست کند و ما در بهترین وضعیت برایش کف بزنیم. هنوز نیاموخته ایم مهم نیست که چه کسی روی صندلی مناصب عمومی می نشیند، مهم این است که ما همه با هم در روندی دوستانه و مسالمت آمیز تصمیم می گیریم چه کسی شایستگی نشستن بر آن صندلی را دارد و او هم برای کار کردن خواست و نظر مردم را اعمال می کند نه خواست خودش را.

متوجه نیستیم که جمهوری بودن هر نظام جمهوری بستگی به مشارکت مردم دارد. مردم باید نه از سر تکلف و نه با خواهش و تمنا و برای نمایش به پای صندوق های رای بیایند.

هیچ کس نمی گوید ماستش ترش است. مردم خودشان باید قضاوت کنند که دارندگان مناصب عمومی واقعاً در جهت منافع مردم حرکت کرده اند یا نه، انتخابات روز داوری مردم است که چه کسی در جهت منافع مردم کار کرده است یا خواهد کرد و مردم به او اطمینان دارند اما وقتی هر کس سرش به کار خودش گرم باشد و به اداره امور بی اعتنایی کند معلوم است که نتیجه چندان مطلوب از آب درنمی آید،

3-انتخابات از جهتی شبیه مسابقات جام جهانی فوتبال است. هر دو هر چهار سال یک بار برگزار می شوند؛ با این فرق که یکی پر از شور و شوق و بیم و امید است اما آن دیگری به نظر عده یی که به خطا گمان می کنند بیایی نیایی، رای بدهی ندهی نتیجه معلوم است، هنوز به قدرت خودمان ایمان نداریم، در مسابقات جام جهانی فوتبال ضعیف ترین تیم هم با امید به میدان می آید نه از سر تکلف و تصنع.

زیباترین لحظات زمان برگزاری مسابقات است نه آن موقع که جام را به برنده تسلیم می کنند. آیا تا به حال دیده اید کسی از لحظات تسلیم جام به تیم برنده تصویر برداری کرده باشد و فقط از دیدن آنها خوشحال باشد؟

اگر تیمی بخواهد به جام دست یابد باید در بازی کردن مهارت پیدا کند. تیمی برنده خواهد شد که اعضای آن هر کدام در کار خودشان ماهر باشند و با یکدیگر هماهنگ بازی کنند. حتی در مسابقات عادی فوتبال هر تیم تا آخرین دقیقه که به «دقیقه 90» مشهور شده است از کوشش نمی ایستد. چرا انتخابات شروع نشده می گوییم «معلومه کی انتخاب می شه،»

4- به ادعای آن جوان دانشجو فکر کردم که مطالبات حقوق شهروندی بر مطالبات اقتصادی برتری و ارجحیت دارد، آیا واقعاً فلان کاندیدا طرفدار حقوق شهروندی است و آن دیگری طرفدار و مدافع اصلاح وضع اقتصادی؟ می توان این پرسش را طرح کرد که حقوق شهروندی چیست؟ یعنی چه؟ اما می توان گفت هدف و غرض اصلی اش ارج نهادن، تضمین، اجرا و دفاع از شأن اتباع یک دولت است.

بر خلاف نظر آن جوان دانشجو نمی خواهم و نمی توانم به صراحت حکم کنم کدام بر دیگری برتری و ارجحیت دارد. به یاد ژنده پوشانی می افتم که متاسفانه، در سطل های بزرگ زباله یا تا کمر خم شده اند یا سطل بزرگ را تا نیمه خم کرده اند تا درون آن چیزی بیابند و بتوانند از خود محتویاتش یا فروشش نصیبی ببرند،

به یاد مردان و زنان ظاهراً مرتب و منظم و مودب می افتم که با آوردن عذری و در صورت لزوم تصریح به اینکه گدا نیستند، از مخاطب می خواهند مبلغی به آنها بپردازند... داشتن ارج و احترام وقتی شکم خالی است و سرپناهی نداری و فشارهای گوناگون اقتصادی بر آدمی وارد می شود چه ارزشی دارد؟ دائم روی کاغذ بنویسیم و در هر مجلس از ارزش انسان سخن بگوییم اما عملاً در جهت پاسداشت ارزش و احترام انسان ها هیچ کاری نکنیم، چه سودی دارد؟

اولین قدم در احترام به شأن انسان این است که نیازهای اساسی و اولیه اش برطرف شود بدون آنکه توهین یا تحقیر شود. از سوی دیگر اگر وضع زندگی مردم بهتر شود و آن نیازهای اولیه و اساسی برطرف شود اما مردم هیچ ارزشی نداشته باشند و اجازه نداشته باشند یا نتوانند که به بیش از نیازهای اساسی بیندیشند و وجود و خواست شان به حساب نیاید؛ این بودن چه حاصلی دارد؟، آیا تیم فوتبالی را سراغ دارید که دروازه را بدون دروازه بان رها کند و از حضور او در میدان استفاده کند تا گل بزند، یا تمام بازیکنان دیواری مقابل دروازه خودشان درست کنند که گل نخورند، احترام به حقوق شهروندی و اصلاح وضع اقتصادی هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند، هیچ یک بدون آن دیگری راهگشا نیست،

جمهوری اسلامی:خطر تکرار فجایع مشروطیت

«خطر تکرار فجایع مشروطیت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛از فضای تبلیغات انتخاباتی آهنگ تکرار فجایعی که نهضت مشروطیت را به مسلخ برد و آنرا از مسیر منحرف کرد به گوش می رسد. با قطع نظر از اینکه چه کسی از صندوق های رای بیرون می آید و رئیس جمهور می شود آنچه این روزها در تبلیغات انتخاباتی مطرح می گردد انکار کارآمدی نظام جمهوری اسلامی و سر بر آوردن عده ای غارت گرو خائن به کشور و ملت و دین از چرخه این نظام است.

این همان چیزی است که 30 سال است دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از رادیوهای خود تبلیغ کرده اند و در نشریات و کتاب های خود نوشته اند و منتشر کرده اند. عده ای میخواهند به قیمت متهم کردن نظام جمهوری اسلامی به این تهمت ها و اثبات بی کفایتی اسلام و خارج ساختن روحانیت از عرصه مدیریت کشور همان وضعیت قبل از انقلاب را برگردانند و بدون آنکه مزاحمی داشته باشند بر مردم حکومت کنند.

در ماجرای مشروطیت آیت الله شیخ فضل الله نوری را با تهمت طرفداری از استبداد و مخالفت با مشروطه و قدم برداشتن در مسیری که خلاف مسیر مردم است به پای چوبه دار بردند و به شهادت رساندند و سپس به نوبت سراغ سایر روحانیون رفتند و سران مشروطیت را از سر راه خود برداشتند و زمینه را برای دیکتاتوری رضاخان فراهم کردند. دیکتاتوری و استبداد رضاخانی که یک شبه سر بر نیاورد مقدمات تسلط رضاخان بر کشور را کسانی فراهم کردند که ابتدا تبلیغات علیه آیت الله شیخ فضل الله نوری را شروع کردند سپس او را به شهادت رساندند و بعد از او به سراغ سایر سران مشروطه رفتند و در نهایت میدان را از مردان مبارز خالی کردند و زمینه را برای یکه تازی رضاخان فراهم ساختند.

گناه آیت الله شیخ فضل الله نوری این بود که زودتر از دیگران صدای پای بیگانگان را شنیده بود و میگفت « مشروطه مشروعه » میخواهیم و مشروطه ای را که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سر در بیاورد نمیخواهیم . سفیر انگلیس در تهران به شیخ پیشنهاد کرده بود پرچم آن کشور را بر سر در خانه اش نصب کند تا از تعرض کسانی که خود را متولی مشروطه میدانند و ادعای دلسوزی برای کشور و ملت دارند و می گویند میخواهیم به مردم خدمت کنیم در امان باشد ولی شیخ به آنها پاسخ داد : مشکل اصلی خود انگلیس است که عوامل خود را به جان مشروطیت انداخته و با متهم ساختن علمای مشروطه خواه درصدد خالی کردن میدان و سوار شدن بر موج است . اگر شما و عوامل استیجاری تان از سر راه مشروطه کنار بروید مردم به راه خود ادامه خواهند داد و نهضت مشروطیت نیز به ثمر خواهد نشست .

غفلت علما و تنها ماندن آیت الله شیخ فضل الله نوری راه را برای کارگر افتادن فریبکاری های موج سواران باز کرد و شیخ در میدان غورخانه تهران میدان امام خمینی امروز به دار آویخته شد و عده ای از متدینین کلاه نخی و تسبیح صددانه به دست نیز پای چوبه دار خدا را شکر کردند که از شر شیخ ضد مشروطه ! خلاص شده اند غافل از اینکه شهادت شیخ آغاز سقوط نهضت مشروطیت و زمینه ساز حاکمیت رضاخان است . کار به جائی رسید که طبق پیش بینی و هشدار شیخ شهید ـ که البته به آن توجهی نشد ـ رهبران روحانی مشروطیت یکی بعد از دیگری از میان برداشته شدند و حتی آیت الله سیدحسن مدرس که یکی از پنج مجتهد معرفی شده توسط مراجع نجف برای نظارت بر قوانین مجلس بود کنار زده شدو علیرغم آنهمه خدمت که به استقلال ایران و آزادی ملت کرده بود توسط رضاخان به خواف تبعید شد و ماموران رضاخان او را در کاشمر با دهان روزه مسموم کردند و به شهادت رساندند.

آیت الله سیدحسن مدرس بعد از آنکه اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت توسط مستبدین زیر پا گذاشته شد به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس فعال شد ولی رضاخان در انتخابات مجلس ششم دستور داد اسم او را نخوانند تا او وارد مجلس هم نشود. این اوج وقاحت رضاخان بود که وقتی به قدرت رسید حتی آرا مردم را هم نادیده گرفت و دستور داد به قول مدرس حتی رای خود مدرس به خودش را هم نخوانند. رضاخان ابتدا که روی کار آمد با سالوس بازی مردم را فریب می داد و در مجالس عزاداری محرم شرکت می کرد و با گل مالیدن به پیشانی و سر خود در دسته های سینه زنی همراه عزاداران حسینی می شد ولی هنگامی که جای پای خود را محکم کرد چادر از سر زنان کشید مساجد را بست و تکیه ها و حسینیه ها را به انبار تبدیل کرد لباس روحانیون را قیچی کرد در حرم حضرت معصومه شیخ بافقی را کتک زد حوزه های علمیه را تعطیل کرد و هرچه اربابان به او دیکته کردند انجام داد.

پسر رضاخان هم راه پدر را با تفاوت هائی در شیوه عمل ادامه داد آیت الله کاشانی را خانه نشین کرد روحانیت انقلابی را ارتجاع سیاه نامید امام خمینی را زندانی و تبعید و متهم به پول گرفتن از خارج و همکاری با بیگانگان نمود به مبارزه ریشه ای با دین پرداخت همه مخالفان را سرکوب کرد و نام همه این خیانت ها را ماموریت برای وطن و خدمت به مردم گذاشت . او هم مانند پدرش برای فریب دادن مردم در مجالس عزاداری شرکت می کرد و مدرسه شهید مطهری امروز و سپهسالار دیروز شاهد روضه خوانی های وعاظ السلاطین با حضور او بود. البته محمدرضا پهلوی بدشانس بود که با امام خمینی معاصر بود و در برابر آن سیاستمدار روشن ضمیر و هوشمند کم آورد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و همانگونه که رهبر معظم انقلاب در روز 14 خرداد جاری فرمودند امام خمینی دو پرچم عزت اسلام و ایران را در سراسر جهان به اهتزاز در آوردند و ملت ایران آزادی و استقلال خود را باز یافت .

امروز با تبلیغات مسمومی که علیه روحانیت یاران انقلابی امام و مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی درحال انجام است صدای پای خطر تکرار فجایع مشروطیت به گوش می رسد. جلوی این خطر را قبل از آنکه کار از کار گذشته باشد باید گرفت . اینکه کسی خود را با حضرت علی مقایسه کند و سران نظام جمهوری اسلامی را خائن بداند واقعه ای عادی نیست .

چرا بزرگان در برابر تهاجم شدیدی که این روزها به ارکان نظام صورت می گیرد ساکتند چرا علما و مراجع تقلید در برابر هجمه شدیدی که علیه روحانیت در جریان است به وظیفه شرعی خود عمل نمی کنند مردم این روزها می پرسند و حق دارند بپرسند اگر این اتهامات صحت دارد چرا متهمان در بالاترین مناصب شرعی و قانونی در نظام جمهوری اسلامی حضور دارند و اگر صحت ندارد چرا با اتهام زنندگان برخورد نمی شود مسئولان عالی قضائی کشور چرا به وظایف خود عمل نمی کنند چرا چشم این فتنه را کور نمی کنند آیا در نظام جمهوری اسلامی باید اجازه داده شود افراد برای رسیدن به قدرت از هر وسیله ای استفاده کنند ! آیا در نظام جمهوری اسلامی ما به این نتیجه رسیده ایم که هدف وسیله را توجیه می کند ! آیا در برابر شادی دشمنان نظام جمهوری اسلامی که این روزها می گویند آنچه در 30 سال گذشته درباره نظام جمهوری اسلامی و سران آن می گفتیم به اثبات رسیده است باید ساکت بمانیم و شاهد باشیم که از رسانه ملی همین نظام آنچه دشمنان در 30 سال گذشته گفته اند تایید شود ! با ادامه این وضعیت آیا چیزی جز پوسته ای رنگ و رو رفته از نظام جمهوری اسلامی باقی میماند ! رزمندگان می پرسند اگر وضع اینست پس ما برای چه چیزی جنگیده ایم و اگر این نیست پس چرا کسی جلوی این سمپاشی ها را نمی گیرد خانواده های شهدا می پرسند آیا شهدای ما خون داده اند که نظام جمهوری اسلامی زیر سئوال برود و دشمنان شادی کنند وفاداران به نظام جمهوری اسلامی تا چه وقت باید صبر کنند و خار در چشم و استخوان در گلو شاهد شادی های دشمنان انقلاب باشند آیا وقت آن نرسیده است که به این ماجراجوئی ها و ضرباتی که بی رحمانه بر پیکر نظام مظلوم جمهوری اسلامی وارد می شود پایان داده شود !

ابتکار:رای رهبری، حرفها و حدیثها

«رای رهبری، حرفها و حدیثها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم رضا صنعتی است که در آن می‌خوانید؛یکی از مسائلی که همواره در انتخابات ریاست جمهوری مطرح بوده و از آن به عنوان عاملی جهت هدایت آرای مردم و نخبگان به سبد کاندیدای خاصی استفاده می شود نظر و رای مثبت مقام معظم رهبری نسبت به یک کاندیدای خاص است.این در حالی است که رهبری معظم انقلاب تاکنون حداقل دو بار به صورت علنی بر مخفی بودن رای خویش تاکید کرده اند. ایشان در سخنرانی خود در مشهد مقدس و در ابتدای سال جدید فرمودند: «درباره موضع رهبری در مورد انتخابات، گمانه زنی و شایعه و اینها همشیه بوده و خواهد بود... بنده یک رای دارم، آن را در صندوق می اندازم. به یک نفری رای خواهم داد، به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت...» همچنین در سخنان اخیر خود در مرقد حضرت امام خمینی فرمودند: «بنده در این انتخابات یک رای بیشتر ندارم، آن رای را هم به نظرم می رسد که کسی به طور مشخص نمی داند.»تاکید ایشان بر این مساله از یک پشتوانه ای نظری و یک منطق مدیریتی برخوردار است. که به آنها اشاره خواهیم کرد.

پشتوانه نظری
در نگاه فقهی ایشان رای و نظر مردم یکی از پایه های مشروعیت حکومت اسلامی است و بر این اساس است که در سخنان خود در مشهد می فرمایند: «به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت که به کی رای بدهید، به کی رای ندهید; این تشخیص خود مردم است.» و یا در سخنانشان در مرقد مطهر امام تاکید کردند که: «من به کسی نمیگویم، نگفته ام و نخواهم گفت به چه کسی رای بدهید، به چه کسی رای ندهید; رای من مربوط به خود من است. این مال ملت است.» این تاکیدات چنانچه گفته شد بر اساس جایگاه فقهی رای مردم در حکومت اسلامی از منظر ایشان است.

منطق مدیریتی
نکته دیگری که به عنوان پشتوانه تاکید بر مخفی بودن رای و نظر رهبری مطرح است، جایگاه و منطق مدیریتی و رهبری جامعه است. به عبارتی در صورت اعلام نظر رهبری در حمایت از یک کاندیدای خاص، میدان انتخابات پیش از آنکه جایگاهی برای رقابت نامزدهای مختلف باشد به میدانی برای تایید یا رد مواضع رهبری تبدیل خواهد شد و این مساله ایست که هیچ نظام مدیریتی و حکومتی بدان تن نخواهد داد. مساله زمانی حساس تر خواهد شد که کاندیدایی که نظر رهبری موافق با وی تبلیغ می شود موفق به کسب آرای لازم نشود در این فرض تعامل رهبری با رئیس جمهور منتخب لااقل در افکار عمومی دستخوش چالش های متعددی خواهد شد و دشمنان نظام را به طمع خواهد انداخت.

چند تذکر
1 -حضرت امام  خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (دامت برکاته) همواره حمایت های خویش را از دولت های مختلف دریغ نداشته اند. این حمایت ها به تناسب شرایط زمانی و مکانی، عملکرد دولت های مختلف و مهم تر از همه نوع رفتار مخالفان دولت ها با خدمات آنان در یک سطح نبوده است لکن معمولا پس از اتمام چهار سال اول ریاست جمهوری و آغاز انتخابات دوره بعد از جانب هواداران روسای جمهور کوشیده  شده است تا با برجسته کردن این حمایت ها به مردم چنین القا شود که نظر رهبری بر تداوم ریاست جمهوری آنهاست. مقام معظم رهبری اما با توجه هوشمندانه به این مساله همواره از اصل مخفی نگه داشتن رای و نظر خویش دفاع کرده اند.به عنوان نمونه ایشان در سخنان خود در مشهد مقدس می فرمایند: «بنده گاهی از دولت حمایت می کنم، دفاع می کنم; بعضی سعی می کنند برای این کار معنای نادرستی جعل و ابداع کنند. نه، من از دولت ها همیشه دفاع می کنم; منتها اگر دولتی بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس کردم حملات غیر منصفانه ای می شود، بیشتر دفاع می کنم. من طرفدار اعمال انصافم; من می گویم باید منصف باشیم. رفتارها را نگاه کنیم; این ربطی به انتخابات ندارد، بحث انصاف و بی انصافی است. حمایت کردن از خدمتگزاران در کشور، وظیفه ای است که هم من دارم، هم همه دارند; این مربوط به اعلام موضع انتخاباتی نیست.»

2- با توجه به نکات بیان شده در پشتوانه نظری و مدیریتی این موضوع و پیامدهای بی توجهی به این پشتوانه ها; به نظر می رسد هیچ یک از کاندیداها و یا حامیان آنها با هیچ منطق و استدلالی (ولو خیرخواهانه) نمی بایست تاکیدات صریح و مکرر ایشان بر عدم اطلاع دیگران از رای رهبری را نادیده گرفته و با این استدلال به دفاع از نامزدی خاص و نفی سایر نامزدها بپردازند.

3- طبیعی است که اعلام رهبری بر مخفی نگه داشتن رای خویش لااقل به این معنا خواهد بود که بیش از یک گزینه برای رای احتمالی ایشان وجود دارد.

4 -آنچه گفته شد البته منافاتی با ارائه ملاک ها و معیارهایی برای تشخیص کاندیدای اصلح از جانب رهبری ندارد، لکن در همین مورد نیز حامیان نامزدها می بایست پس از اطمینان از تطبیق ملاک های مورد نظر رهبری با ویژگی های کاندیدای مورد نظر خود از انتساب سلیقه خویش به «رای رهبری» و تخطئه و نفی سلیقه حامیان سایر کاندیداها، خودداری کرده و پیروی عملی خویش از ولایت فقیه را به نمایش بگذارند.

بر همین مبنا بود که مقام معظم رهبری به حامیان کاندیداها سفارش کردند: «عزیزان من! نامزدهای مختلف هر کدام طرفدارانی دارند، علاقه مندانی دارند. علاقه مندان این نامزد نمیتوانند اعتراض کنند به علاقه مندان آن نامزد که شما چرا به او علاقه مندی، به نامزد مورد علاقه من علاقه ای نداری. که، این جزو افتخارات کشور ماست. افراد گوناگون می آیند; با منشهای مختلف، با سلائق مختلف، با شیوه های گوناگون کار، در مقابل مردم قرار میگیرند. یک عده این را می پسندند، یک عده آن را می پسندند، یک عده آن را می پسندند. این افتخار است; این خوب است. هر کدام از نامزدهای محترم هم طرفدارانی دارند. بعضی ها از این طرفداران متعصب هم هستند، خیلی علاقه مند سرسختند به آن نامزد خودشان. خیلی خوب، باشند، حرفی نیست; اما مواظب باشید، مراقب باشید که این علاقه مندی ها به اصطکاک نینجامد; به اغتشاش نینجامد. شما دارید برای عقیده خودتان، برای ایمان خودتان تلاش میکنید; نگذارید دشمن این ایمان، دشمن این آرمان از شما سو» استفاده کند.»

دنیای اقتصاد:معیار انتخاب

«معیار انتخاب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم علی سرزعیم است که در آن می‌خوانید؛این روزها به دلیل نزدیکی به روز رای‌گیری، این سوال برای آحاد جامعه مطرح است که به چه کسی رای دهند. پاسخ به این سوال منوط به این است که بدانیم که چه ملاک‌هایی برای رای دادن باید در نظر گرفته شود. برای این مقصود باید نخست بدانیم که ...

... نقش سیاست‌مداران در اداره جامعه چیست و بر اساس آن بتوان کاندیدایی را که بهتر با این ملاک‌ها سازگار است، انتخاب کرد. برای تبیین این مساله از یک مثال متعارف و آشنا برای خوانندگان استفاده می‌کنیم. فرض کنید که ناگهان برق یک منطقه برود و چراغ‌های راهنمایی رانندگی از کار بیافتد. همه تجربه کرده‌ایم که در این مواقع چه معضل و گره کوری از‌ترافیک در چهارراه‌ها به وجود می‌آید.

در این مواقع به دلیل نبود چراغ راهنما، هر کس تلاش می‌کند، خود سریعتر از دیگری چهارراه را رد کند و نتیجه این می‌شود که‌ترافیک به شکل پیچیده‌ای گره می‌خورد. همه در این مواقع می‌دانند که اگر مصلحت جمعی رعایت شود و اولویت و حق تقدم‌ها رعایت گردد، برای همه بهتر است و خودشان نیز زودتر به مقصد می‌رسند. اما از آنجا که این اطمینان را ندارند که دیگری این ملاحظه را رعایت کند، همه رفتار فرصت‌طلبانه را پیشه می‌کنند و بدون ملاحظه حق‌تقدم‌ها و مصلحت‌ها وارد گره‌ترافیک شده و مشکل را وخیم‌تر می‌کنند.

در چنین مواقعی با رسیدن یک افسر پلیس به تدریج مشکل حل می‌شود. نکته مهم این است که چگونگی حل این مشکل را بازبینی کنیم. در این مواقع کاری که پلیس می‌کند، این است که با توجه به شکل گره‌ترافیکی، بهترین راه‌حل مشکل را پیدا کرده و خودروها را ملزم می‌کند تا این راه‌حل را به اجرا در آورند. در این مواقع خودروها از راه‌حل پیشنهادی وی به دو دلیل تبعیت می‌کنند. از یک سو می‌دانند که پلیس دارای قدرت تنبیه کسانی است که از راه‌حل وی تبعیت نکنند ولی مساله تنها این نیست بلکه عموم رانندگان می‌دانند که مصلحت خود آنها در گرو تبعیت از دستور پلیس است.

پیش فرضی که در این تبعیت داوطلبانه وجود دارد، این است که پلیس مذکور اولا خیرخواه همه است و می‌خواهد که مشکل همه رانندگان حل شود و نسبت به‌حل مشکل یک بخش خاص از رانندگان سوگیری و جهت‌گیری ندارد. ثانیا آنقدر عاقل است که بهترین راه‌حل را انتخاب می‌کند و راهی را بر نمی‌گزیند که مشکل را وخیم‌تر سازد.

وضعیت جامعه نیز همانند رانندگانی است که در چهارراه بدون چراغ راهنما قرار دارند. اگرچه رویه‌های اداری همانند تعیین حق تقدم‌ها در رانندگی تا حدودی تبیین‌کننده است، اما اجرا و الزام آنها منوط به وجود مدیران است. همه کارمندان و دستگاه بوروکراسی دولت می‌توانند وظایف خود را با دقت یا بدون دقت و سرسری انجام دهند. همه می‌توانند تعهد کاری داشته باشند یا کار خود را سمبل کنند.

همه می‌توانند خدمت با کیفیت یا بدون کیفیت ارائه کنند. اگر هر کس با خود بیاندیشد که اگر وی درست کار کند چه فایده‌ای خواهد داشت، وقتی که دیگران تعهدی به انجام درست وظایف نخواهند داشت، در این صورت او نیز به این نتیجه می‌رسد که تعهد کاری نداشته و خدمت با کیفیت عرضه نکند و وقتی همه همین استدلال را با خود انجام دهند، نتیجه این می‌شود که همه‌ترجیح می‌دهند که در اجرای وظایف لاابالی شوند و کار خود را سمبل کرده و خدمت بی کیفیت ارائه کنند. پیامد مستقیم این وضعیت قرار گرفتن جامعه در یک تعادل بد است. تعادلی که همه اگرچه می‌دانند که خوب کار کردن بهتر است و همه می‌توانند بهتر کار کنند، اما همه‌ ترجیح می‌دهند که بد کار کنند، کما اینکه در مثال فوق رانندگان اگرچه می‌دانند رعایت حق‌تقدم‌ها به نفع همه است، اما همه بنا به استدلالی که با خود می‌کنند، راه‌حل بد یعنی نادیده گرفتن حق تقدم را انتخاب می‌کنند. رهبران سیاسی این کارکرد را دارند که می‌توانند به جامعه القا کنند که همه گزینه بهتر را به جای گزینه بدتر انتخاب کنند. اگر رهبران سیاسی در انتخاب وزرا و مسوولین دستگاه‌های دولتی با دقت و حساسیت عمل کنند و طوری عمل کنند که گویی با جدیت دنبال اجرای وظایف هستند، وزرا نیز همین احساس را به معاونین خود القا می‌کنند و این زنجیره تا آخر ادامه پیدا می‌کند. رفتارهای سمبلیک رهبران سیاسی این پیام را به جامعه منتقل می‌کند که از میان گزینه رفتار بد و خوب، با کیفیت یا بدون کیفیت، با حساسیت یا سمبل‌کردن، کدام گزینه را انتخاب کنند. به عبارت دیگر رهبران سیاسی می‌توانند نقش هماهنگی (coordination) را در جامعه اجرا کنند. برای درک مساله کافی است که به این مثال توجه کنیم. فرض کنید کسی بگوید هر کس باید میان عدم سرمایه‌گذاری در یک پروژه یا سرمایه‌گذاری به میزان 10‌میلیون تومان دست به انتخاب زند. اگر بیش از 90‌درصد جامعه حاضر به سرمایه‌گذاری شوند، هر کس سودی معادل 5‌میلیون تومان نصیبش خواهد شد، اما اگر افرادی که حاضر به سرمایه‌گذاری می‌شوند کمتر از 90‌درصد جامعه باشد، نه تنها سودی حاصل نخواهد شد، بلکه این 10‌میلیون تومان‌ها نیز از دست خواهد رفت.

معمولا وقتی این بازی در جمع‌های مختلف به اجرا در می‌آید، نتیجه این می‌شود که اکثرا حاضر به سرمایه‌گذاری نمی‌شوند، چون هر کس گمان می‌کند که دیگری سرمایه‌گذاری نخواهد کرد، در حالی که منفعت همه در انجام این سرمایه‌گذاری مشترک است. لذا نتیجه نامطلوب که عدم سرمایه‌گذاری و از دست رفتن این فرصت کسب سود است، حاصل می‌گردد. حال اگر کسی در میان جمع پیدا شود و آنها را ‌ترغیب کند که از این فرصت سود آوردن استفاده کرده و اعتماد آنها را جلب کند، بیش از 90‌درصد حاضر به سرمایه‌گذاری شده و آنها از این فرصت بهره‌مند می‌شوند.

این مثال به خوبی نشان می‌دهد که رهبران سیاسی چگونه می‌توانند نقش ایجاد هماهنگی (coordination) را میان آحاد جامعه ایفا کنند و جامعه را از یک تعادل بد به یک تعادل خوب سوق دهند.

رهبران سیاسی برای اینکه بتوانند نقش مذکور را ایفا کنند، باید دارای دو ویژگی باشند. از یک سو باید برای آحاد جامعه ثابت شود که او خیرخواه آنها است و صرفا به دنبال منفعت شخصی خود نیست که باور به این ویژگی در گروی عدم انحراف از مسیر صداقت است.

از سوی دیگر باید بدانند که وی عاقلانه رفتار کرده و بهترین گزینه‌ها و راه‌حل‌ها را برای مشکلات جمعی آنها پیدا می‌کند. رفتار عاقلانه در سطح کلان به معنی استفاده حداکثری از پتانسیل علمی‌و کارشناسی جامعه است. هرچه رهبران سیاسی توجه بیشتری به توان کارشناسی کشور داشته باشند، معنای آن این است که در حل مشکلات جمعی خود از عقلانیت بیشتری استفاده خواهد شد.
حال در زمان نزدیکی به انتخابات جامعه ما با انتخاب کاندیدای خود می‌تواند میان انتخاب تعادل خوب و تعادل بد دست به گزینش زند. روشن است که کاندیدایی برای جامعه بهتر است که بهتر بتواند نقش هماهنگی مذکور را ایفا کرده و دو مشخصه خیرخواهی و عقلانیت را بیشتر واجد باشد.

مردم سالاری: دولت تکذیب

«دولت تکذیب»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمدرضا ذاکری است که در آن می‌خوانید؛سخنرانی مهندس میرحسین موسوی در ورزشگاه شهدای انقلاب کرج به دلیل قطع سیستم صوتی ورزشگاه لغو شد.

به گزارش خبرنگار قلم نیوز، در حالی که ده ها هزار تن از مردم کرج ساعت ها پیش از حضور مهندس موسوی در ورزشگاه 12 هزار نفری انقلاب منتظر ورود وی بودند و جمع زیادی بیرون و در خیابان های اطراف ایستاده بودند، با ورود مهندس میرحسین موسوی به وجد آمدند و با شعارهای خود او را مورد حمایت قرار دادند اما دقایقی بعد مشخص شد، برق سیستم صوتی ورزشگاه از سوی فرد یا افرادی که تاکنون شناسایی نشده اند، قطع شده است. مردم پرشور کرج که از لحظه ورود مهندس موسوی در حال تشویق و حمایت از وی بودند، شعار می دادند: «ما صدات رو می خواهیم سید»، «موسوی موسوی حمایتت می کنیم»، «رای ما یک کلام، نخست وزیر امام».

مهندس موسوی که در میان ابراز احساسات پاک مردم کرج به ورزشگاه وارد شده بود و به شدت مورد استقبال و حمایت جمعیت کثیر حاضر قرار گرفته بود، سعی کرد با یک بلندگوی دستی از حضور مردم تشکر کند و به ابراز احساسات آنها پاسخ گوید اما به دلیل شنیده نشدن صدای موسوی برنامه سخنرانی وی لغو شد و موسوی به ناچار زود هنگام از مردم کرج خداحافظی کرد. مردم پرشور، شعار می دادند: «بلندگو هم قطع بشه موسوی اول می شه».

مردم کرج در حالی که با شعارهایشان از موسوی حمایت می کردند و برای او دست تکان می دادند نسبت به قطع شدن برق و بلندگو اعتراض می کردند و پس از رفتن میرحسین موسوی، با شعارهای اعتراضی نسبت به قطع برق، ورزشگاه را ترک کردند.

حدود یک ماه پیش آقای حداد عادل که از چهره های شاخص اصولگرایان است میهمان یکی از برنامههای گفت وگو محور تلویزیون بود. در فرازی از این برنامه، ایشان به تاثیر دولت بر فرهنگ عمومی جامعه اشاره کردند. جمله طلایی آقای حداد عادل این بود که مردم در رفتارشان آنچنان که از دولتشان تاثیر می پذیرند، از پدرانشان تاثیر نمی گیرند. آقای حداد عادل این روزها از احمدی نژاد حمایت کرده است!

  آغاز سریال تکذیب

از زمانی که دولت نهم سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست گرفت، "نرخ تکذیب" رشد چشمگیری داشت. دولت نهم از همان اولین روزی که از صندوقها بیرون آمد، تا امروز که میزهای مدیریتی را برای واگذاری به دولت بعد خلوت می کند، یا تکذیب کرد یا تکذیب شد.

مهدی کلهر، مشاور رسانه ای آقای احمدی نژاد که شلوار جین به پا می کند و موهای خود را پشت سرش می بندد، 3 روز پس از انتخابات تیرماه 84 با تکذیب صحبت هایش در گفت وگو با شبکههای ماهواره ای در خصوص امکان بازگشت خوانندههای لس آنجلسی، سریال تکذیبهای دولت نهم را کلید زد. البته هرچند کلهر تکذیبها را آغاز کرد اما همواره نقش اول و آخر برعهده شخص آقای احمدی نژاد بود. همه ایرانیها شعار "نفت، سر سفره مردم ایران" را به یاد دارند اما رئیس دولت نهم، با اعتماد به نفس بالای خود این شعار انتخاباتی اش را پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری تکذیب کرد. جالب اینجاست که روزنامه کیهان، حامی همیشگی و سرسخت دولت نهم در ایامی که وزیر فعلی ارشاد مسوولیت سردبیری آن را برعهده داشت، در صفحه اول شماره 31 خرداد 84 به نقل از احمدی نژاد نوشت: "پول نفت باید سر سفره مردم دیده شود." اما رئیس دولت نهم حتی کیهان را نیز سندی معتبر ندانست و گفتههای خود را تکذیب کرد. آقای احمدی نژاد علاوه بر این تکذیب تاریخی، "هاله نورانی"اش را نیز تکذیب کرد. وی پس از اولین سفرش به آمریکا به دیدار آیت الله جوادی آملی رفت. در فیلم کوتاهی که از این دیدار منتشر شد، احمدی نژاد با شور و حال زیادی بههاله نورانی ای که وی را در زمان سخنرانی اش احاطه کرده بود، اشاره می کرد. او حتی با کمک گرفتن از دستانش سعی داشت تا آن صحنه را برای آیت الله جوادی آملی مجسم کند. آقای احمدی نژاد در پایان تعریف هایش ازهاله نور، به آیت الله جوادی آملی رو کرد و گفت: "غلو نمی کنم ها!" البته چنان که انتظار می رفت، این فیلم هم تکذیب شد و غلامحسین الهام، مرد چندشغله کابینه اصالت فیلم را زیر سوال برد. علاوه بر الهام، خود آقای احمدی نژاد نیز در فیلم مستندی که از آخرین سفر ایشان به نیویورک توسط کامران نجف زاده تهیه شد، در موردهاله نورانی گفت: "گروهی می گویند احمدی نژاد گفتههاله نور داریم. ما کی چنین حرفی زدیم، هاله نورمان کجا بود؟" احمدی نژاد در همین مستند تلویزیونی شایعههایی همچون "قرار دادن یک صندلی خالی در جلسات هیات دولت برای امام زمان (عج)"، "پهن کردن یک سجاده در جلوی صف نماز برای امام زمان (عج)" و "خالی گذاشتن یک ظرف سر سفره برای امام زمان (عج)" را نیز تکذیب کرد.

بزرگترین اشتباه سیاسی محمود احمدی نژاد در طول حیات سیاسی اش، نحوه معرفی علی کردان به مجلس هشتم بود. وی در روز رای اعتماد با اشاره به جلسه اش با رهبری ادعا کرد: "آقا موافقت کردند و فرمودند بروید برای رای آوری آنها تلاش کنید!" همین ادعای احمدی نژاد کافی بود تا مجلس از برخی مواضع انتقادی اش نسبت به علی کردان کوتاه بیاید و به وی رای اعتماد بدهد. اما چند روز بعد معلوم شد که رهبر انقلاب موافقت یا مخالفت خود را در مورد کردان اعلام نکرده بودند و تنها اظهار داشتند که "مخالفتی ندارم".
جوسازیها و سرسختیهای دولت برای حفظ کردان در کابینه کار را به جایی رساند که از سوی دفتر مقام معظم رهبری توضیحاتی در این مورد منتشر شد که البته توضیحات دفتر رهبری با ادعاهای محمود احمدی نژاد متفاوت بود. این اشتباه سیاسی احمدی نژاد حتی دوآتشه ترین هوادارانش را نیز برآشفت. حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشتی که در این روزنامه منتشر کرد، به شدت از احمدی نژاد گله کرد و نوشت: نقل قول احمدی نژاد از مقام معظم رهبری، مخدوش و غیرواقعی بوده است و به همین دلیل رای اعتماد مجلس به کردان قابل تردید است و باید تکرار شود. در نهایت هم مجلس وزیر بداقبال کشور را استیضاح و برکنار کرد.

تکذیب محاسباتی

 مفقود شدن یک میلیارد و پنجاه و هشت میلیون دلار از خزانه و گزارش تفریغ  1385 موضوعی بود که احمدی نژاد و دولت نهم را در آخرین ماههای باقیمانده تا انتخابات به چالشی جدی کشاند. دولتمردان از انتشار این خبر سخت برافروخته شدند و از تمام کانال های رسمی و غیررسمی خود برای تکذیب استفاده کردند. معاون حقوقی و امور مجلس احمدی نژاد در نامه ای به علی لاریجانی، ادعای عدم واریز یک میلیارد دلار به خزانه، را  اشتباهی محاسباتی خواند. احمدی نژاد نیز به بهانه گفت وگوی مستقیم با مردم به تلویزیون آمد و دیوان محاسبات کشور و نمایندگان معترض مجلس را زیر سوال برد. البته دیوان محاسبات هم پس از این اظهارنظرها، نسبت به سخنان رئیس کابینه نهم واکنش نشان داد و خواستار حضور در تلویزیون و روشن کردن مساله شد; درخواستی که از سوی صدا و سیما بی پاسخ ماند.

 تکذیب بین المللی

 ادعاها و در پی آن تکذیبهای دولت نهم طی چهار سال گذشته به مرزهای داخلی محدود نبود. هیجان انگیزترین تکذیب بین المللی مرتبط با آقای احمدی نژاد، به سفر پرحاشیه وی به عراق مربوط می شود. رئیس دولت نهم، پس از بازگشت از سفر دو روزه اش به عراق، در اجلاسیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادعا کرد که آمریکاییها برای دزدیدنش برنامه داشته اند. وی گفت: براساس اطلاعات موثق، دشمنان طرح ربودن و ترور خادم ملت را در سفر به عراق برنامه ریزی کرده بودند که به فضل الهی با تغییر یکی، دو برنامه در اراده و تصمیم آنها تزلزل ایجاد شد و وقتی متوجه موضوع شدند که عراق را ترک کرده بودیم و آنها همچنان مبهوت مانده اند. احمدی نژاد همچنین ادعا کرد با یکی از فرماندهان ارشد نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا در عراق دیدار کرده و با وی و معاونش عکس یادگاری انداخته است.

سخنان احمدی نژاد با بی تفاوتی دولتهای عراق و آمریکا و حتی بی تفاوتی وزارت امور خارجه دولت ایران و کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، به گونه متفاوتی تکذیب شد. البته در این میان عبداللطیف ریان، سخنگوی نیروهای چند ملیتی در عراق در یک تماس تلفنی با شبکه العربیه هرگونه ملاقات نیروهای نظامی مستقر در عراق با احمدی نژاد را تکذیب و آن را ادعایی بی پایه خواند. یکی از مقامات دون پایه دولت عراق نیز پس از چند روز ادعاهای احمدی نژاد را رد کرد.

در بعد بین الملل نباید از گران ترین حرف احمدی نژاد گذشت. او در مدت ریاستش بر قوه مجریه بارها هولوکاست را رد کرد و آن را دروغ دانست. این ادعای احمدی نژاد ترکیب دوستان و دشمنان ایران در بعد بین المللی را دستخوش تغییرات زیادی کرد.

 یاوران

 حلقه تنگ مردان احمدی نژاد در سریال تکذیب نیز وی را تنها نگذاشتند. بیشترین نقش در این پرونده بر عهده اسفندیار رحیم مشایی، پدر عروس احمدی نژاد بود. وی که معاون رئیس دولت و رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود، طی عمر دولت نهم چهار  تکذیب شاخص را به ثبت رساند. اولین تکذیب مشایی به ادعای رسول خادم، عضو شورای شهر تهران، مربوط بود. قهرمان سابق کشتی جهان در گفت وگویی با خبرگزاریها اعلام کرد مشایی که در زمان شهرداری احمدی نژاد، رئیس سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران بود، در طی 6  ماه اول سال 84 یعنی سال انتخاب شدن احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، کل بودجه 50 میلیارد تومانی این سازمان را بدون ارائه اسناد قانونی هزینه  کرده است. رئیس جدید این سازمان نیز ادعا کرد سرنوشت 17 میلیارد تومان از اموال سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران در دوره مشایی نامعلوم است. مشایی طبق قاعده دولت نهم این اظهارنظرها را به سرعت تکذیب کرد.

 روزنامه صباح ترکیه در خرداد 85 نیز موجی از انتقادها را متوجه وی کرد. منابع خبری نوشتند مشایی در پاسخ به خبرنگار زن این روزنامه در دفترش که از وی پرسیده آیا می تواند روسریش را  بردارد گفته بود: "بله." روزنامه صباح همچنین به نقل از معاون احمدی نژاد نوشت: استفاده از حجاب در ایران آزاد است.

اما هیچ یک از این ها، خبرسازتر و حاشیه دارتر از سخنان مشایی در مورد دوستی با مردم اسرائیل نبود. این اظهارات و در پی آن حمایت همه جانبه رئیس جمهور از دوست قدیمی اش، حتی رهبر انقلاب را نیز به واکنش واداشت. البته اسفندیار رحیم مشایی زمانیکه اوضاع را بر وفق مراد ندید، شیوه مسبوق دولت نهم را در پیش گرفت و بخشی از سخنان خود را تکذیب کرد.

به یادماندنی ترین تکذیب مردان احمدی نژاد به غلامحسین الهام اختصاص دارد. وی در اولین روزهای سال 1386 شایعههای زیادی را که در مورد تغییرات کابینه شنیده می شد، دروغ سیزده دانست و همه شایعهها را تکذیب کرد اما دیری نگذشت که وزرای کشور و اقتصاد از کابینه کنار گذاشته شدند. پیش از الهام نیز علی سعیدلو، معاون اجرایی احمدی نژاد دو مرتبه به صورت جداگانه اخبار خروج ابراهیم شیبانی، رئیس اسبق بانک مرکزی و محمود فرشیدی، وزیر سابق آموزش و پرورش از کابینه را تکذیب کرد اما پس از مدتی هر دو نفر از ترکیب کابینه خارج شدند.

 تکذیبهای انتخاباتی

 با نزدیک شدن به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، حجم تکذیب شدنها و تکذیب کردنهای دولت نهم بیشتر شد. در دو ماه اخیر سفرهای استانی دولت سرعت زیادی گرفت و همزمان با این سفرها، اخباری از توزیع اقلام تبلیغاتی در بین مردم شهرها و روستاهای مسیر حرکت احمدی نژاد، منتشر می شد. در حالی که تصاویر این اقلام تبلیغاتی در رسانهها منتشر شده بود، دولت هرگونه اقدام تبلیغاتی در حاشیه سفرهای استانی را رد می کرد و این اخبارها را ساخته مخالفان خود می دانست. لازم به ذکر است که منتقدان احمدی نژاد، توزیع هدایای نقدی توسط دولت بین پرستاران، دانشجویان، معلمان و کارمندان سازمانهای مختلف در فاصله چند هفته مانده تا انتخابات، را نیز نوعی اقدام تبلیغاتی ارزیابی کردند اما هر بار یکی از مدیران دولت به میدان آمد و این هدایای نقدی را غیرتبلیغاتی دانست. حتی فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران، اعتراض های دانشجویان این دانشگاه نسبت به توزیع بن پنجاه هزار تومانی را غیرسیاسی خواند و ادعا کرد: اعتراض دانشجویان در کوی دانشگاه به دلیل کم بودن میزان کمک بوده نه انتخاباتی بودن آن.

تیم رسانه ای ستاد انتخاباتی آقای احمدی نژاد در این مدت از تکذیبهای مردان سیاست بی نصیب نماند. احمد توکلی، محمد باقر قالیباف، علی لاریجانی، آیت الله ملکوتی، دفتر مرحوم آیت الله بهجت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افراد و نهادهایی بودند که در هفتههای گذشته نسبت به انتشار اخباری در خصوص حمایت آنها از احمدی نژاد واکنش سریع و صریح نشان داده و آن اخبار را تکذیب کردند.

 آخرین قسمت های سریال

 هرچند به نظر نمی رسد که "تکذیب" در دولت نهم پایانی داشته باشد اما آخرین تکذیب ادعاهای دولت نهم به سخنان احمدی نژاد در خصوص قطع دست مافیای نفت مربوط بود. پس از اینکه بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت دولت هشتم درآمدهای نفتی دولت نهم را به چالش کشید، محمود احمدی نژاد در جمع مدیران صنعت نفت کشور اعلام کرد که دست مافیای نفتی را قطع کرده ایم. تنها یک روز بعد از این اظهارنظر احمدی نژاد، ر ئیس حفاظت اطلاعات قوه قضاییه گفت: در خصوص مافیای نفت به موردی برخورد نکرده ایم.

قدس:آمریکا ؛ پنهان کاری با نقاب دموکراسی

«آمریکا ؛ پنهان کاری با نقاب دموکراسی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛سخنرانی رئیس جمهور آمریکا در مصر با وجود اعلام قبلی در خصوص سخن با جهان اسلام و با عنایت به شعار تغییر، جهت گیری جدید و ادبیات متفاوت از سلف جمهوریخواه خویش را نسبت به موضوعهای جغرافیای اسلام در اذهان تقویت نمود و بر دفاع از اسرائیل غاصب و تکرار مواضع رئیس جمهور قبلی ایالات متحده صحه گذاشت.

وی در اظهارات خویش بر اساس رسالت تاریخی دولتمردان آمریکا، حمایت از رژیم صهیونیستی را شاه بیت سخنانش قرار داد و از مردم و گروه های فلسطینی درخواست نمود که اسرائیل را به رسمیت بشناسند.

او در حالی خواستار به رسمیت شناخته شدن رژیم جعلی گردید که این رژیم را به دلیل ارتکاب جنایتهای بی شمار در سرزمینهای اشغالی مورد ملامت و شماتت قرار نداد. منتخب مردم آمریکا در دوران رقابتهای انتخاباتی، تصویری آشکار از مردم تحت ستم فلسطین در سیاست خارجی خود ترسیم نمود: «هیچ ملتی مظلومتر از مردم فلسطین در روی کره زمین نمی باشد، به این دلیل آنها مظلوم هستند که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند.»

بر کسی پوشیده نیست که حمایت از رژیم اشغالگر قدس در بین دولتمردان آمریکا به فریضه ای تبدیل گردیده که عدول از آن موجب از دست دادن جایگاه ریاست بر کاخ سفید می گردد. قتل جان اف کندی رئیس جمهور این کشور را می توان به عنوان نمونه ای برای اثبات این ادعا مطرح کرد.

وی در بخش دیگری از سخنانش موضوع تشکیل دو کشور فلسطینی و اسرائیلی را مطرح کرده است که این سخن سوژه جدیدی در زمینه روند به اصطلاح صلح خاورمیانه نیست، بلکه ایشان با طرح مذکور تلاش دارد نه تنها مشکلات امنیتی اسرائیل را مرتفع کند، بلکه بتواند استمرار گفتگوها را به جریان بیندازد تا از این رهگذر سیاست خارجی آمریکا را راهگشای حل و فصل منازعات در جهان معرفی نماید.

اوباما با خشونت آمیز خواندن اقدامهای حماس در دفاع از مردم فلسطین در برابر حملات ارتش رژیم صهیونیستی افزود که «حماس باید به خشونتها پایان دهد و اسرائیل و توافقنامه های پیشین را به رسمیت بشناسد و برای اسرائیل حق موجودیت قائل باشد.»
این سخن بیانگر پیش فرضی به نام پذیرش مسؤولیتهای درگیریها در سرزمینهای اشغالی به نام حماس است. در حالی که گروه یاد شده همواره از سوی اشغالگران در معرض تهدید و تهاجم می باشد و برای دفاع از خویش اقدام می نماید، ولی در ادبیات اسرائیلیها و حامیان آنها مفهوم دفاع به خشونت تعبیر گردیده است تا از این منظر مقاومت مردم فلسطین مخدوش گردد و اسرائیل بدون هیچ گونه مقاومتی بتواند هر لحظه ای که اراده نمود، مردم فلسطین را مورد تهاجم قرار دهد.

وی اعلام نمود ما از هر دولت منتخب و صلح طلبی که به همه ملتش احترام می گذارد، استقبال می کنیم.
اگر این ادعا یک شعار برای ژست سیاسی دولتمردان کنونی کاخ سفید نباشد، باید جنبش حماس که منتخب رسمی مردم فلسطین بود مورد حمایت قرار می گرفت و با این گروه نیز مانند دیگر بازیگران مستقل در مناسبات جهانی رفتار می شد؛ این در حالی است که نه تنها چنین اتفاقی رخ نداد، بلکه در اقدامی خلاف عرف سیاسی و صرفاً بر اساس انگاره های نژاد پرستانه رژیم صهیونیستی، دیگر کشورها بویژه دولتهای غربی در اقدامی همسو با تل آویو پس از تحریم دولت منتخب فلسطینی، از طریق مهره های وابسته داخلی، بستر کودتای مدنی در کرانه باختری علیه اسماعیل هنیه را فراهم کردند.

مقامهای آمریکا تاکنون بر این نکته صحه گذاشته اند که مقصود آنها از ترویج دموکراسی، حمایت از نظامهای سیاسی با شناسنامه مردمی نیست، بلکه مراد از مردم گروه هایی هستند که ترجمه همسو با دولتمردان کاخ سفید از حقوق مردم و آموزه های دمکراتیک ارائه نمایند؛ به همین دلیل امواج دموکراسی خواهی در جهان اسلام پس از به قدرت رسیدن گروه های مخالف آمریکا، متوقف گردیده است.

اوباما در سخنان خود به هولوکاست یهودیان به دست نازیها اشاره کرد، اما به حماس و ملت فلسطین اشاره ای نکرد و از هولوکاست غزه به دست اشغالگران صهیونیست چیزی نگفت و این سرپوش گذاشتن بر تجاوزهای مداوم اسرائیل بر ملت فلسطین بود.

وی نگرانی خود را در خصوص تشدید اختلافها بین شیعه و سنی پنهان نکرده است. در این زمینه، باید اذعان نمود که سنی و شیعه با یکدیگر اختلاف نداشته و دو گروه یاد شده حول محور وحدت اسلام در تعامل می باشند. گفتنی است، جریان وهابیت را باید خارج از دایره تسنن بررسی نمود، زیرا این گروه متحجر تا کنون شیعیان و سنی های زیادی را به خاک و خون کشیده است.

بنابر این، آنچه اوباما تحت عنوان سخن با جهان اسلام مطرح نمود، در حقیقت فضا سازی برای بهبود مناسبات با اسرائیل و شکستن بن بست صلح خاورمیانه از یک سو و تطهیر چهره آمریکا از دیگر سو می باشد.

اوباما با برابر خواندن جلاد (رژیم صهیونیستی) و قربانیان آن (فلسطینی ها) جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) را عامل استمرار و طولانی شدن درگیریها معرفی نمود، به نحوی که با بیان این موضع نه تنها حق ملت تحت اشغال را انکار کرد و حق مقاومت برای آن قائل نشد، بلکه از نژادپرستی یکجانبه حمایت کرد و بر ضرورت به رسمیت شناختن «رؤیای وطن یهودی» پافشاری کرد و این به معنای رد حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان است.

آقای اوباما اگر فارغ از شعار و تبلیغات خواستار اعاده صلح به گستره جهان اسلام، بویژه حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای اسلامی می باشد، در گام نخست باید از عراق و افغانستان عقب نشینی کند و از تجهیز و گسترش پایگاه های نظامی خود در حاشیه خلیج فارس اجتناب نماید.به نظر می رسد رئیس جمهور آمریکا با تغییر لحن و ادبیات تعاملی تلاش می کند بتواند به نوعی این نگاه نرم افزاری را جایگزین ایده ناکام سخت افزاری جرج بوش نماید، البته الگوی جدید ضمن برخورداری از مؤلفه های نرم نوعی جهت گیری هوشمندانه نیز در آن تعبیه گردیده است که به اقتضای زمان گزینه های سخت افزاری را منتفی نمی دانند.

  

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها