گفتگو با یک محکوم به مرگ

اعترافاتم دروغ بود!

امید جوانی است که به اتهام قتل همسر و فرزندش به قصاص و زندان و تبعید محکوم شده است. هر چند این مرد در دادگاه مدعی شد همسر و فرزندش را نکشته است اما با توجه به دلایلی که در پرونده وجود داشت و اعترافات قبلی این جوان وی مجرم شناخته شد. گفتگوی ما با این مرد جوان را که در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده است بخوانید.
کد خبر: ۲۵۷۵۷۷

مـتـهـم هـسـتی همسر و فرزندت را به قتل رساندی. در این باره چه می‌گویی؟

من آنها را نکشتم و اعترافاتم دروغ بوده است.

‌ چه مدتی است که در زندانی و در این مدت چرا تلاش نکردی ادعایت را ثابت کنی؟

من از سال گذشته تا به حال در زندان هستم و نمی‌دانم چرا گفته‌هایم را قبول نمی‌کنند. هرچند بار اول به قتل اعتراف کردم اما حالا می‌گویم گفتههایم درست نبوده است. با این حال باز هم قضات به گفته‌های من در اداره اگاهی استناد می‌کنند و حرف‌هایی که حالا می‌زنم را نمی‌پذیرند.

اگـر آنها را به قتل نرساندی پس از کجا می‌دانستی که همسر و فرزندت کشته شده‌اند و قبل از این‌که به پلیس خبر دهی به دختر مورد علاقه‌ات خبر دادی؟

من شب‌ها کابوس می‌دیدم و می‌دانستم که همسر و فرزندم یک روز کشته می‌شوند. روز حادثه هم بیدار شدم و دیدم آنها کشته شده‌اند. نمی‌دانم چطور اتفاق افتاده بود اما درست کابوسی که من دیده بودم به واقعیت تبدیل شده بود و من هم که به شدت عصبی و ناراحت بودم به دختری که با او ارتباط داشتم گفتم.

چرا آن دختر جوان را در جریان این قتل‌ها قرار دادی؟

چـون مـی‌دانستم پلیس در اولین گام به من مشکوک خواهد شد تصمیم گرفتم که او را در جریان قرار دهم تا با من تماس نگیرد و ظن پلیس را بیشتر نکند.

مـدعی هستی قتل‌ها را مرتکب نشدی اما در دادگاه گفتی که مسوولیت آن را می‌پذیری، چرا این کار را کردی؟

باز هم می‌گویم که قتل‌ها را مرتکب نشده‌ام اما چون در شرایط روحی خوبی نیستم و می‌خواهم هر چه زودتر از این شرایط خلاص شوم مسوولیت قتل‌ها را می‌پذیرم تا هر چه زودتر مرا مجازات کنند.

مگر می‌شود کسی خودش مرتکب قتل نشده باشد جسد همسر و فرزندش را ببیند و بعد هم با آسودگی کامل به خانه مادرش برود و در حالی که همسر و فرزندش کارد آجین شده‌اند با آرامش کامل تا شب بخوابد. تو این کار را کرده‌ای. به نظر خودت پذیرفتن این نکته که در این قتل‌ها نقشی نداشتی درست است؟

من شرایط روحی بدی داشتم. صبح بعد از آخرین تماسم با دختری که با او رابطه داشتم بیش از 200 قرص خوردم که خودکشی کنم اما زنده ماندم و مـتـاسـفانه آن قرص‌ها فقط باعث شد که کمی خواب‌آلوده شوم و تا شب خوابیدم.

اگر گفته‌هایت درست است چرا واقعیت را به مادرت نگفتی و شب حتی کیک خریدی و آنها را به خانه‌ات دعوت کردی و با هم راهی خانه‌ات شدید؟

نـمـی‌دانستم که باید چه بکنم و چه بگویم. می‌خواستم همه چیز را طبیعی جلوه دهم تا همه چیز خیلی عادی پیش رود.

در دادگاه زمانی که قاضی عکس‌های جسد فرزندت را به تو نشان داد دگرگون شدی، چرا؟

چون او فرزند من بود و من او را بسیار دوست داشتم. من همسرم را هم به شدت دوست داشتم. همسرم پاک‌ترین زنی بود که به عمرم دیده بودم. ما علاقه زیادی به هم داشتیم و زندگی ما زندگی بسیار خوبی بود. پس طبیعی است که از یادآوری خاطره به قتل رسیدن آنها من دگرگون شوم. هنوز هم هر شـب خـوابـشـان را می‌بینم و دلم برایشان تنگ می‌شود.

اگر به همسرت علاقه داشتی پس چرا با زن دیگری رابطه برقرار کردی و حتی به او قول ازدواج دادی؟

من همسرم را دوست داشتم و در مورد ارتباطم با زن دیگر اشتباه کردم. این مساله را قبول دارم. می‌دانم که نباید با زن دیگری ارتباط برقرار می‌کردم اما در آن زمان در شرایط روحی بسیار بدی بودم. با همسرم اختلاف پیدا کرده بودم، اما هیچ کدام از اینها دلیلی بر این‌که خانواده‌ام را از بین برده باشم، نیست.

در اعترافاتت گفته‌ای که شیطان تو را گول زد، چرا این حرف را زدی؟

من در آن زمان فقط می‌خواستم از شرایطی که داشتم رها شوم و با مادرم دیدار داشته باشم، به همین خاطر هم اعتراف کردم چون دلیل خاصی برای اثبات حرفم نداشتم مدعی شدم که شیطان به من فرمان داده است.

خـانـواده هـمسرت مدعی شده‌اند که تو و همسرت با هم اختلاف داشتید و حتی به دادگاه خانواده هم رفته‌اید، در این باره چه می‌گویی؟

این حرف درست است. ما در یک برهه زمانی با هم به مشکل برخوردیم و من بر اثر بی‌تجربگی به دادگاه خانواده رفتم و همسرم را طلاق دادم. زمانی که حکم طلاق صادر شد خودم پا پیش گذاشتم و از او خواستم که برگردد. من همسرم را بسیار دوست داشتم و نمی‌توانستم از او جدا شوم، به همین خاطر هم هر طور شده بود او را بازگرداندم.

به هر حال خانواده اولیای دم برای تو تقاضای قصاص کردند و این حکم هم صادر شده است. چه اقدامی برای جلب رضایت آنها خواهی کرد؟

خانواده همسرم بسیار انسان‌های خوبی هستند. ما با هم تا زمانی که این پرونده تشکیل شد هیچ مشکلی نداشتیم. من هم به اندازه آنها به خاطر اتفاقی که افتاده است ناراحت هستم و امیدوارم من را به خاطر این‌که از دخترشان خوب مراقبت نکردم ببخشند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها