خنده جام

علت تشریف فرمایی

کد خبر: ۲۵۳۱۰۹

من به شوق گل چو بلبل عازم دنیا شدم
شاهدش هم این که در عشقش چنین رسوا شدم
چون شنیدم قبل من، گل وارد دنیا شده است
دست و پا گم کرده ، با سَر وارد دنیا شدم
عشق، تنها علت تشریف فرماییم شد
تا به باغ زندگی  گلوار  چشمی وا شدم
من بلیت رفت و برگشتی گرفتم، بعد از آن
راهی هستی و دیداری ز مافیها شدم
ناصحم دعوت به آدم گشتنم می کرد و من
تا شدم آدم، اسیر دختر حوا شدم
روزگاری خنده‌ام می آمد از مجنون وشان
حالیه مجنون حتی سایه` لیلا شدم
ای تو گل از بیخ! تا باقی است باغ زندگی
می شوم داغون ترت، چونان که تا حالا شدم
کاش کمتر کور بود آن طعنه زن تا یک نظر
بنگرد کز خاک کفشت کمپلت بینا شدم
کاغذ بی اعتباری بودم و با مهر توست
معتبر گر گشتم و با دست دل امضا شدم
رونوشتی هستم از اصل وجودت، نازنین!
گرچه در جسمی مجزا از تو، روزی جا شدم
ما دو تایی داخل یک تشت گردیدیم گل
 تو شدی شکل گل و من بلبل شیدا شدم
تا گل روی تو دیدم، عشق در من گل نمود
 بعد از آن تاریخ، من مستغنی از گل‌ها شدم
گفتی ام امروز: «فردا می رسد روز وصال»
نازنینا! بلکه من شرمنده فردا شدم
بارها هی مرده ام، اما به یک «برخیز» دوست
 کنده از جا چون فنر، سرزنده و برپا شدم
عشق، ما را در ازل از هر جهت فرمود شارژ
من چو وامق، بی رمق، سرگشته عذرا شدم!

رضا رفیع

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها