سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دلیلی که برای جدایی بیان کردهای فریب در ازدواج است، چرا؟
شوهرم به من دروغ گفته است. او خودش را استاد دانشگاه معرفی کرد و به من گفت که با مدرک فوقلیسانس در دانشگاه درس میدهد و درآمد خوبی هم دارد. او به من گفته بود در چند شرکت هم مدیر حسابداری است. در حالیکه او در دانشگاه فقط یک خدمه بوده است .
چطور با شوهرت آشنا شدی؟
او را یکی از آشنایان به من معرفی کرد و گفت پسر خوبی است و در دانشگاه درس میدهد. من هم که در سن ازدواج بودم قبول کردم به خواستگاریم بیاید. او به اتفاق خانوادهاش آمد و گفت که در یک دانشگاه درس میدهد خانه و ماشین دارد و درآمدش برای شروع یک زندگی بد نیست. من هم قبول کردم .
با یک جلسه صحبت همه چیز تمام شد؟
نه، اینطور نیست. همه چیز در یک جلسه نبود. من و شوهرم بهرام چندین بار با هم بیرون رفتیم و صحبت کردیم. بهرام مرد جذابی است و هر چقدر که صحبت میکرد من از همنشینی با او خسته نمیشدم. در چند جلسهای که با هم بیرون رفتیم او مرا به آپارتمانش برد و آن را به من نشان داد. رفتارش طوری بود که من اصلا به او شک نمیکردم و از اینکه دارم با چنین فردی ازدواج میکنم بسیار خوشحال بودم. بهرام آنچنان مرا جذب خودش کرده بود و به او اعتماد کرده بودم که حتی به خودم اجازه ندادم که در مورد صحت گفتههایش تحقیق کنم.
رفتار خانواده بهرام چطور بود؟ از برخورد آنها چیزی متوجه نشدی؟
بهرام در خانوادهای با سطح فرهنگ پایین زندگی میکرد. خودش میگفت وقتی بچه بوده پدرش فوت کرده و مادرش با کار کردن در رستورانها و خانههای مردم او را بزرگ کرده است. بهرام هم درس خوانده تا زحمات مادرش را جبران کند. خانواده بهرام او را بسیار دوست داشتند و هر چه میخواست برایش فراهم میکردند. او آپارتمان را هم با کمک مادر و خواهرانش خریده بود، اما در مورد اینکه او چه کرده است و آیا در مورد سطح تحصیلاتش واقعیت را گفته است یا نه، چیزی نمیگفتند .
در مراسم عروسی چطور، کسی حرفی نزد که تو شک کنی؟
متاسفانه بهرام آنقدر حرفهای رفتار کرد که من متوجه هیچ چیز نشدم. او به من میگفت چون خانوادهای با سطح فرهنگ پایینی دارد نمیخواهد عروسی بگیرد و به جای آن من را به سفر دور اروپا میبرد و من هم موضوع را با خانوادهام در میان گذاشتم. پدرم خودش برای ما میهمانی کوچکی برگزار کرد که فقط اقوام ما در آن بودند و کسی از خانواده بهرام حتی مادرش در آن میهمانی نبود. بعد هم ما یک ماه به مسافرت رفتیم و پس از بازگشت، زندگیمان را آغاز کردیم .
با توجه به اینکه میگویی بهرام یک نظافتچی است چطور هزینه سفر دور اروپا را تامین کرد؟
تا زمانی که از دروغ بزرگ او باخبر نبودم فکر میکردم که خودش کار کرده و پول این سفر را تهیه کرده است، اما بعد از رو شدن دستش متوجه شدم که دروغ گفته است و مقدار زیادی از این پول را از یکی از آشنایانش قرض کرده است. او تا مدتها بدهی میداد و بعدها من متوجه شدم این بدهکاری بابت چه چیزی است. تا زمانی که از دروغ بزرگ شوهرم باخبر نشده بودم به من میگفت به خاطر خانهای که خریده بدهکار شده است.
چطور متوجه شدی که شوهرت استاد دانشگاه نیست؟
مدتی که از ازدواجمان گذشت کمکم رفتار شوهرم تغییر کرد. او برخوردهایی داشت که من نمیپسندیدم با این حال تحمل میکردم و میگفتم درست میشود و من میتوانم او را تغییر دهم. تا اینکه یک روز سر زده به محل کارش رفتم؛ همان دانشگاهی که بهرام گفته بود استاد است و درس میدهد. سراغش را گرفتم. در کمال ناباوری به من گفتند که باید به بخش خدمات بروم و سراغش را از آنجا بگیرم، من گفتم که شوهرم استاد است نه یک نظافتچی، اما آنها گفتند تنها یک نفر به نام بهرام در این دانشگاه کار میکند و او هم نظافتچی است. به بخش خدمات رفتم، به من گفتند بهرام در حال نظافت راه پلههای ساختمانB است. به جایی که گفته بودند رفتم و دیدم بهرام در حال تمیز کردن راه پلههاست. از دیدن این صحنه آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کنم. بغض گلویم را میفشرد و آنقدر عصبی بودم که نمیتوانستم حتی گریه کنم .
بعد از اینکه متوجه شدی شوهرت نظافتچی است چه کردی؟
به خانه رفتم، همه وسایلم را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم. در آن ساعات بهرام بارها و بارها با من تماس گرفت، اما جواب تلفنش را ندادم. پس از آن هم هر بار به سراغم آمد حاضر نشدم او را ببینم و پس از آن روز من و بهرام دیگر همدیگر را ندیدیم تا روز دادگاه .
از شوهرت نپرسیدی چرا این دروغ بزرگ را به تو گفت؟
بهرام همیشه دوست داشت خودش را فردی بزرگ جلوه دهد و بگوید که انسان مهمی است. من این اخلاقش را متوجه شده بودم، اما هیچ وقت فکر نمیکردم که این طور مرا گول بزند. او با من ازدواج کرده بود تا از این طریق خودش را فردی معتبر و مهم جلوه دهد .
چرا فکر میکنی نمیتوانی همسرت را ببخشی و دوباره با او زندگی کنی؟
او به من دروغ گفت. شاید اگر صادقانه جلو میآمد و میگفت که دوستم دارد و میخواهد با من زندگی کند، قبول میکردم تا هر کاری که برای پیشرفتش لازم بود انجام دهم، اما در این شرایط که او قصد سوءاستفاده از من را داشته و دروغ به این بزرگی به من گفته است حاضر نیستم او را ببخشم و میخواهم جدا شوم .
در پرونده تقاضا کردهای که شوهرت همه حق و حقوقت را بدهد. آیا فکر میکنی با توجه به وضعیت مالی که شوهرت دارد بتواند این کار را بکند؟
او آنقدر مرا آزرده کرده است که حاضر نیستم ذرهای به خاطرش گذشت کنم. میخواهم تنبیه شود تا بداند که دروغ و فریب چه مجازاتی دارد. من حتما همه حق و حقوقم و مهریه 1500 سکهام را میگیرم و دیگر با این مرد فریبکار زندگی نمیکنم. هرچند او در این مدتی که ما با هم زندگی کردیم به من بدی نکرد و از او رفتار زنندهای ندیدم، اما دروغ بزرگی که گفت باعث شد تا نسبت به او کینه عمیقی پیدا کنم و دیگر نتوانم او را تحمل کنم .
مریم عفتی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانههای داخلی و معاند را بررسی کردهایم
ابراهیم تهامی، مهاجم سابق تیمملی در گفتوگو با جامجم:
گفتوگو با محمود پاکنیت بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون
در گفتوگو با تهیهکننده مستند معروف شبکه سه اولویتهای موضوعی فصل جدید بررسی شد