در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در همان سالها که این کارگردان افتخار میداد و در جشنواره فیلم فجر حاضر میشد او را بیشتر در بازار فیلم در حال نسکافه خوردن با توزیعکنندگان خارجی میدیدند که برای خرید و فروش فیلم به ایران آمده بودند. جالب اینجاست که این کارگردان که ساخت فیلم را با فعالیت در سینمای جوان یکی از شهرستانهای کوهستانی آغاز کرده بود بعد از مدتی متوجه شد که ارتباط با کارگردانان دگراندیش سینمای ایران میتواند او را به هدف جهانی شدن نزدیک کند به همین دلیل از روابط عمومی خود استفاده کرد و با خانواده این کارگردان ارتباط برقرار کرد و حتی شرایطی را فراهم آورد که یکی از افراد این خانواده در سرزمین زادگاه او فیلمی را مقابل دوربین برد. این کارگردان در ادامه این روابط اعلام کرد که قرار است داماد این خانواده شود! خبر خیلی زود در محافل سینمایی پیچید در نشریات سینمایی چاپ شد. این اتفاق خجسته باعث شد تا کارگردان جوان قصه ما خیلی زودتر از آنچه فکر میکرد پلههای ترقی را بالا برود و در سطح سینمای بینالملل معروف شود و بازیگران هالیوودی افتخار کنند که با لباس محلی سرزمین کارگردان در کنار او بایستند و عکس یادگاری بگیرند و بعد این عکس را روی سایتها بگذارند و از افتخار خود بگویند. چنین افتخاراتی باعث شد که ابهت سینمای خارج در برابر دیدگان کارگردان جوان ایرانی مثل خار و خاشاک فرو بریزد و او را تشویق کند که اعلام کند نامزدی خود را با دختر کارگردان ایرانی بهم زده است البته درزمان اعلام این خبر دختر کارگردان همراه با خانواده خود در خارج از کشور مقیم شده بود به همین دلیل اصلا به روی خود نیاورد و توضیحی را لازم ندید که در این باره بازگو کند. البته در منطقه جغرافیایی زادگاه کارگردان جوان هم اتفاقاتی رخ داده بود و کارگردان جوان بیشتر روزها و شبهای خود را در مرزی میانی بین وطن و خارج سپری میکرد به همین دلیل توضیح بیشتری نداد زندگی در مرز میانی باعث شد تا کارگردان جوان چند فیلم دیگر هم بسازد فیلمهایی که به مذاق هواداران مرز میانی خوش میآمد و او هرروز معروفتر میشد. البته نباید از حق گذشت و باید این نکته را یادآوری کرد که کارگردان جوان در سالهایی که با بزرگان سینما نشست و برخاست داشت اصول سینما را خوب یاد گرفته بود و میدانست که دکوپاژ چگونه میتواند فیلم را خوشساخت کند.
حالا نام کارگردان جوان که حدودا به سن 40 سالگی رسیده بود برای سینمادوستان و مدیران جشنوارههای بینالمللی نام آشنایی بود و او میتوانست از جایگاه جشنوارهای خود دفاع کند. اما این جایگاه هم نتوانست کارگردان 40 ساله را از استعداد غریزی خود دور نگه دارد. او همیشه به یاد داشت که روابط عمومی خوب و ارتباط با آدمهایی که در شرایطی به هزار و یک دلیل مطرح هستند توانسته است او را در کار و زندگی مطرح کند. به همین دلیل در تازهترین استفاده از این استعداد و شرایط هفته قبل بار دیگر خود را نامزد خانم جوانی اعلام کرد که بنا به هزار و یک دلیل که ما از بیشتر آنها بیخبر هستیم اکنون در سطح بینالملل مطرح است. کارگردان جوان دیروز و 40 ساله امروز از همه دنیا خواست که به نامزد او کمک کنند. این خبر به همان اندازه که این کارگردان چندین سال قبل اعلام کرد که نامزد کرده است برای سینمادوستان جالب بود البته این بار یک فرق کوچک داشت این فرق کوچک این بود که مردم به این حرف کمی بدبینانه نگاه کردند. البته این بدبینی دیری نپایید چون پدر دختری که ایرانیالاصل است رگ غیرتش خیلی زود جنبید و اعلام کرد که این کارگردان برای مطرح کردن خودش اعلام کرده است که داماد من است! عجب شهرت چه چیز خطرناکی است، طلب شهرت میتواند خطرناکتر هم باشد و خطرناکتر از هر دوی اینها میتواند این حس باشد که آدمیزاد فکر کند با روابط عمومی بالا و ارتباطات میتواند راه صد ساله را یک روزه برود و برگردد. از طنز ماجرا که بگذریم بیانصافی است اگر نگاهی به فیلمهای کوتاهی که این کارگردان ساخته، نداشته باشیم، فیلمهایی که نمایش آنها در جشنوارههای داخلی و خارجی نوید کارگردانی را میداد که میخواهد با استفاده از سینما مشکلات جامعه خود را به نمایش بگذارد و برای مردم محروم، پناهگاه مناسبی دست و پا کند. اما شهرت مانند طلسمی است که میتواند اندیشهها را با خود به بیراهه ببرد.
جایگاه مناسب سینمای ایران در عرصه بینالمللی
چقدر خوب است که سینمای ایران با فیلمی مانند درباره الی در سطح بینالمللی بدرخشد و رابرت دنیرو با افتخار در کنار اصغر فرهادی کارگردان این فیلم بایستد و با او عکس بگیرد. این عکس را دیگر نمیتوان یک عکس تشریفاتی و تبلیغاتی دانست چون فیلم درباره الی آنقدر خوب است که همه به این خوب بودن اذعان دارند و اصغر فرهادی آنقدر به خوب بودن فیلمش و کاربلدی خود اطمینان دارد که لازم نیست برای تبلیغات کنار رابرت دنیرو بایستد و عکس بگیرد. حالا این رابرت دنیرو است که افتخار میکند فیلمی اجتماعی از ایران در جشنواره او حضور دارد. فیلمی که نه میتوان به آن گفت که برای خوش آمدن مذاق مدیران جشنوارههای خارجی ساخته شده است و نه میتوان گفت سیاه نمایی از ایران است. درباره الی درباره روابط بین انسانها و تنهایی است که روز به روز وسیعتر میشود.
سال گذشته فیلم آواز گنجشکها ساخته مجید مجیدی در جشنواره برلین مطرح شد و رضا ناجی بازیگر این فیلم توانست جایزه خرس نقرهای این جشنواره را از آن خود کند. درباره الی و آواز گنجشکها را میتوان نمایندگان اصلی سینمای ایران در عرصه جهانی دانست، فیلمهایی ارزشمند که با هدف جذب مخاطب داخلی ساخته شدهاند و توفیق بینالمللی آنها نشان از کاربلدی کارگردانان آنها دارد.
تصویر ناتمام
هفته گذشته یک روزنامه سینمایی عکسی از مسعود کیمیایی و خانمی با عینک طبی و موی سفید را در صفحه اول خود چاپ کرد که اگر توضیح عکس نبود امکان نداشت بیننده متوجه شود که این خانم کسی نیست جز فریماه فرجامی؛ بازیگری که بعد از مدتها از بستر بیماری بلند شده است و به دیدار مسعود کیمیایی آمده تا به یاد آورد و برای ما هم یادآوری کند که این زن شکسته همان زن جوان و خوش چهرهای است که در فیلمهایی مانند خط قرمز، تیغ و ابریشم، سرب، پرده آخر، مادر و... بازی کرده و خوش درخشیده است. این خبر و عکس خیلی زود روی سایتهای سینمایی و خبرگزاریها هم دیده شد تا یاد این بازیگر بار دیگر در ذهنها زنده شود و همه بیاد آورند که روزی روزگاری نهچندان دور زنی بود که میدانست بازیگری یعنی چه و نقش باید چگونه اجرا شود تا در یادها بماند. اکنون این بازیگر آمده تا بار دیگر تصویر ناتمام خود را به پایان برساند و ثابت کند که پرواز را به خاطر سپرده است و این راز را فراموش نخواهد کرد. تصویر شکسته فرجامی فقط یک نکته را به یاد میانداخت؛ نکتهای که آقای بازیگر سینمای ایران روزی بر زبان جاری کرد و گفت: هنرمندان باید قدر خود را بیشتر بدانند...
حاشیههای تمام نشدنی یوزارسیف
سریال یوسف پیامبر هفته گذشته به پایان رسید. برخی بر این باور هستند که با پایان این سریال حواشی این سریال هم کمرنگ شده و طی یکی، دو هفته به فراموشی سپرده میشود اما اگر این فرضیه را قبول کنیم نمیتوانیم آن را درباره شخص یوزارسیف بپذیریم چون او تازه به میدان آمده است تا با نیروی جوانی که دارد در ردیف بازیگران پر خبر قرار گیرد. به عنوان مثال هفته گذشته این خبر منتشر شد که قرار است یوزارسیف در ستاد خبری یکی از نامزدهای ریاست جمهوری فعالیت کند (جالب اینجاست که مردم و حتی خبرنگاران از نام اصلی این بازیگر استفاده نمیکنند و او را به نام یوزارسیف معرفی میکنند.) البته طبق خبرها فیلم سینمایی آل که یوزارسیف در آن نقش اصلی را بازی میکند، قرار است تابستان امسال بعد از انتخابات اکران شود و بازهم مردم خواهند گفت که یوزارسیف به سینماها آمده است. حکایت مصطفی زمانی و نقش یوزارسیف شاید او را شبیه حکایت پروین سلیمانی و نقش طاهره خانم کند. سلیمانی نقشهای بسیاری را بازی کرده است اما آنچه او را بین مردم معروف کرد نقش تلویزیونی طاهره خانم بود که بعد از آن مردم این بازیگر را با این نقش شناختند. شاید هم یوزارسیف شبیه حمید لولایی و نقش خشایار و تکیه کلام او شود که مدام میگفت: غلام! حمید لولایی بعد از سریال زیر آسمان شهر و نقش خشایار مستوفی نقشهای زیادی را بازی کرد، اما مردم هرگز نخواهند توانست نقش خشایار را فراموش کنند. زمانی هم شاید در دوره بازیگری خود نقشهای متفاوت زیادی را بازی کند، اما دیگر نخواهد توانست از زیر سایه نام یوزارسیف خارج شود.
سارا بختیاری
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه