گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

بدهی خارجی سنگ محک دولتمردان

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «حکمفرمایی برهنگی درفرهنگ وخواب مسئولان ما!»،«بازی را عوض کنید»،«واشنگتن همان تل آویو است»،«مسجد و سیاست»،«ایران هراسی؛ محور نشست آیپک»،«بدهی خارجی سنگ محک دولتمردان»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۵۰۵۸۷

ابتکار:حکمفرمایی برهنگی درفرهنگ وخواب مسئولان ما!

«حکمفرمایی برهنگی درفرهنگ وخواب مسئولان ما!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار است که در آن می‌خوانید؛نگاهی به تحولات رسانه ای 15 سال اخیر نشان می دهد که جهان با سرعتی شگفت آور به سوی ایزوله مطلق علیه بی اطلاعی و بی خبری حرکت می کند.راه اندازی هزاران شبکه تلویزیونی و ده ها هزار شبکه رادیویی ماهواره ای و صدها میلیون وب سایت و وبلاگ اینترنتی، نشان از حجم رو به گسترش فعالیت های رسانه ای در قرن بیست و یکم دارد.دیگر مقیاس های کهنه قرن بیستم که نهایت پیشرفت اطلاع رسانی بشری به خطوط اف ام، رسانه های آنالوگ، تلکس و فکس منتهی می شد، جایی در قرن نسل سوم تلفن همراه، وایمکس، رسانه های دیجیتال و ظهور بلوری ندارد!سرعت و حجم انتقال اطلاعات به جایی رسیده که دولت استرالیا برای کاهش فاصله و هزینه های جنبی بسیار زیاد زندگی مردم در این کشور پهناور ترجیح داده با بالا بردن زیرسطح های فنی و علمی توسعه ارتباطات در کشورشان، خانه های مسکونی را به اینترنت 120 مگابایتی متصل کند! همین اتفاق در ژاپن هم با کیفیتی دیگر انجام شد و کره جنوبی، دیگر توسعه یافته نوین است که دنیای ارتباطات را به سوی زندگی مردم کشورش سرازیر کرده است.

امروز اگر سری به اروپا و آمریکای شمالی بزنید، بدون استثنا در کشورهای آمریکا، کانادا و بسیاری از کشورهای غربی شبکه ارتباطات پرقدرت، زندگی مردم آن ها را تحت حمایت و خدمات خود دارد.پرداختن به این نکات به دلیل واکنش های مختلف در برابر سرعت رشد اطلاعات و رسانه ها در کشورمان است.در سال 70 وقتی برای نخستین بار زمزمه راه افتادن شبکه های ماهواره ای در ترکیه دهان به دهان نقل محافل شد و حتی مردم با تعجب به وسیله یک آنتن 2 متری می توانستند تلویزیون های ماهواره ای آسیا و ترکیه را دریافت کنند، رئیس وقت سازمان صداوسیما بدون این که حتی یک ساعت برای چنین موضوعی وقت صرف کند از عدم اجازه ایران برای ورود امواج ماهواره ای به داخل کشورمان خبر داده بود!

چند سال بعد قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره تصویب شد، در حالی که وضع کنندگان قانون دست کم یک ماه گروهی تخصصی و جامعه شناس را برای بررسی دلیل رویکرد مردم به ماهواره مشغول نکردند.امروز بنابر آمار موجود نسبت دیش های ماهواره ای به واحدهای مسکونی البته آن چه که می توان به راحتی از روی بام های منازل هم با چشم غیرمسلح دید یک به سه است!اما با این همه باز هم روند نزولی تولید محصولات قدرتمند و مدیریت های رسانه ای در سازمان صداوسیما ادامه دارد و مدیریت فرهنگی کشور هم با روحیه نقدگریز خود، فضا را برای تولد رسانه های اینترنتی داخلی منتقد، ولی غیرمعاند و مخالف بسته است!صداوسیما که خیلی تلاش دارد لفظ انحصاری رسانه ملی را داشته و برای ابد تثبیت کند، با وجود داشتن بیش از 8 شبکه تلویزیونی سراسری، 6 شبکه تلویزیونی بین المللی و بیش از 15 شبکه تلویزیونی استانی و بیش از 50 رادیوی داخلی و بین المللی، هنوز نتوانسته رضایت اکثریت مخاطبان میلیونی خود را به صورت مستمر جلب کند.در طول 14 سال گذشته به دلیل وارد شدن سطح روابط به مدیریت های صداوسیما و حضور افراد غیرمتخصص به خلاف سابقه رسانه در ایران، این سازمان دچار خللی عجیب و عظیم در مواجه با فراهم کردن نیازهای روز مردم پیدا کرده است.

این نیاز مشروع و قانونی مردم به رسانه ای پویا ربطی به سانسور تصاویر غیراخلاقی و موسیقی های غیرمجاز ندارد. چون نمونه های مشابهی وجود دارد که مردم به دلیل محتوا جذب محصولات می شوند ولی به خاطر دستگاه های تصمیم گیری متعدد در صداوسیما یک هدف مشترک وجود ندارد و به خاطر وارد نشدن فکر و اندیشه های تخصصی و رسانه ای جدید، ایده هم در کار نیست و در نهایت موجب سردرگمی و باری به هر جهت شدن مخاطب آن می شود.مقایسه فعالیت 7 شبکه سراسری کشورمان در چهار سال گذشته نشان می دهد، حضور مدیران غیرمتخصص و رفاقت ها به جای شایسته سالاری به رغم سپردن پروژه های بزرگ به تهیه کنندگان حرفه ای و بزرگ، باز هم تصمیم گیری ها قائم به فرد شده و در نهایت رئیس این سازمان بزرگ مجبور است از صدر تا ذیل همه اتفاقات را به تنهایی مورد تایید و یا عدم تایید قرار دهد.

چرا این امپراطوری بزرگ رسانه ای که با بودجه عمومی کشور اداره می شود، باید، به یک باره در مواجهه با یک سرویس 5 ساعته خنثی و سطحی مانند بی بی سی واکنش عصبی نشان بدهد؟آیا به لحاظ گسترش پخش زمینی و امکان دریافت راحت تر امواج، مخاطبان شبکه خبر سیما از بی بی سی کمتر هستند؟وقتی معاونت برون مرزی صداوسیما برای شبکه های خارجی خود سیگنال فارسی قرار نمی دهد، چرا از این که مردم جذب بی بی سی می شوند تعجب می کنیم!امروز پرس تی وی در ماهواره اینتل ست 902 در کنار شبکه های تلویزیونی سراسری و استانی پخش می شود، اما آیا نیاز مخاطب عام که زبان انگلیسی را نمی داند، تامین می کند و اگر نیازی نیست، به چه علتی پرس تی وی در این بسته شبکه های ماهواره ای قرار می گیرد؟البته دیوار توجیه بلند است که کارکرد این شبکه ها چنین و چنان است، اما نباید فراموش کرد که وقتی عرصه ای خالی شود، دیگری جای خالی ما را پر می کند!

بحث اجازه دادن برای راه اندازی شبکه های ماهواره ای در ایران یک تصمیم استراتژیک و بسیار مهم برای آینده فرهنگ و اخلاق جامعه ایران است.بررسی ظهور تک تک شبکه های ماهواره ای فارسی زبان سیاسی و تفریحی، نشان می دهد، نوعی ضدفرهنگ و ضدارزش به دلیل رشد دیدگاه متعصب در بخش های تصمیم گیری صداوسیما و با هدف مقابله رسانه ای با شبکه های آن در محصولات برشمرده شبکه های خارجی هدایت و پیگیری می شود.برای مثال بررسی فعالیت شبکه PMC در طول 5 سال گذشته نشان می دهد، این شبکه هر ماه نسبت به ماه گذشته در طول این مدت سرعت عجیبی در نمایش تصاویر با درصد برهنگی بالا داشته و امروز در جایگاهی است که به راحتی محصولات تلویزیونی با ایکس ریت 4 را به نمایش می گذارد و بعید نیست تا چند سال دیگر به صورت طبیعی تصاویر غیراخلاقی و مستجهن را در قالب ویدیو کلیپ به نمایش بگذارد.

این روش نرم در دیگر شبکه های فارسی زبان در ماهواره دنبال می شود و سعی دارند ذائقه طیف گسترده خانواده های سنتی و مذهبی را آرام آرام استحاله کرده و بی بند و باری را به چشم آن ها عادی کنند.این در حالی است که این شبکه ها برای عوام فریبی و گول زدن مخاطب عامشان، برنامه های عادی خود را در مناسبت های مذهبی مانند محرم و صفر و دیگر مراسم های طول سال، از اذان مغرب روز قبل تا اذان مغرب روز بعد قطع می کنند!بیشتر شبکه های حاضر در دوبی یا اروپا به خاطر نیاز مخاطب در تلاش برای جذب مخاطب سنتی و مذهبی جامعه با توسل به این روش ها هستند، اما در حالی این کار صورت می گیرد که صداوسیما و بخش های تصمیم گیرنده آن حتی از آن خبر ندارند!نشانه آن هم سوال این موارد از مسئولین سازمان صداوسیماست تا بی اطلاعی آن ها از موارد مورد اشاره مشخص شود.جز بولتن های کلی و بدون بحث و بررسی که اطلاعاتی مانند 7000 شبکه ماهواره ای و قابلیت دریافت 2000 کانال آن در ایران دردی از بررسی دقیق موضوع ماهواره و چرایی رویکرد مردم به آن دوا نمی کند.4

 سال پیش یک شبکه ایرانی در لوس آنجلس موضوع ورزش را هدف گرفته بود و قصد داشت با شیادی در حین مذاکره های خرید امتیاز پخش بازی های جام جهانی توسط شبکه سه، مخاطبان جوان ایرانی را با تبلیغ نام یک چهره ورزشی فراری وابسته به دربار پهلوی به سمت شبکه خود کشیده و مقدمه راه اندازی یک شبکه ورزشی را فراهم کند.ولی با واکنشی که در آن زمان توسط سایت بازتاب و پس از آن اطلاع مسئولین شبکه سه و سازمان صداوسیما به وجود آمد، این تصمیم نیمه کاره رها شد که جزو بدترین خاطرات رئیس این شبکه در لس آنجلس است.

واکنش سایت بازتاب نسبت به این قبیل موضوعات نشان از نیاز جامعه روز ایران به رسانه های پیشرو و مستقل دارد که بتوانند فراتر از دیدگاه های جناحی و پاچه خواری های حزبی، موضوعات مورد توجه مردم را به چالش بکشانند تا مخاطب مجبور نباشد، گره های ذهنی و انتقادات خود را در صدای آمریکا و بی بی سی دنبال کند!اگر قائل به این باشیم که داشتن رسانه های گزنده و منتقد که معاند و مخالف اصل نظام نیستند و روی اقدامات افراد نقادی می کنند متضمن بقای کل نظام است، آن گاه نباید با خبرهای غیرواقعی و بهانه گیری های متداول، این چهار سال جلوی فعالیت های پیشرو و موردنیاز جامعه را مسدود کرد.ظهور بی بی سی و واکنش های احساسی نیروهای جوان در بخش های خبری مانند 30:20 و امثال آن، به دلیل کمی سن و تجربه طراحان و بی اطلاعی مدیران تصمیم گیرنده است.چون به قول یک مثل قدیمی، کسی کنار دریا با خودش آب نمی برد! حالا اگر مزه آب این دریا آن قدر شور شده که کسی دست به آن نمی زد، ماجرا دیگر ربطی به ذات تشنگی و آب ندارد!

وقتی بازتاب، ایرانیوز، الف، جهان نیوز، فردا و... سایه فیلتر بر سر خود ببینند، نکند باید وارد معامله های سیاسی بشوند که صلاح دنیا و صلاح آخرت همگان در آن نیست و کار را به جایی می رساند که با ظلم خبری جلوی انتشار اشتباهات و خلاف ها گرفته می شود. از آن سو فضا برای سایت های معاند با اصل نظام و زیر سوال برنده اعتقادات مذهبی و فرهنگی مردم باز می شود.وقتی به بهانه های عجیب و غریب فیلم های روز جهان را از شبکه های داخلی حذف کنیم و به جای آن تله فیلم های آبگوشتی و سریال های مروج فرهنگ اوهام و فلسفه های بودایی باز می کنیم به بهانه این که شرقی هستند، نباید از این که تمام شهر پر از دست فروشان دی وی دی و سی دی های آخرین محصولات هالیوودی است، ناراحت شویم.

وقتی رادیو جوان، رادیو گفتگو و رادیو پیام در کنار رادیوهای پرشنونده دیگری مانند رادیو ایران، رادیو ورزش و رادیو فرهنگ دچار ایست قلبی از حرکتی رو به جلو در حوزه تخصصی خودشان می شوند، نباید توقع داشت که نسل جوان به سمت رادیو فردا و صدای آمریکا کشیده نشود و برنامه های فارسی بی بی سی را گوش نکند! این عرصه مانند میدان مین مخوف و بدون نقشه  است. که و نقشه این میدان فقط در دست متولیان فرهنگی است که بی تفاوت ایستاده و تکه تکه شدن فرهنگ و نسل جوان را در عبور اجباری و ذاتی از روی آن مشاهده می کنند.

در این میدان مین تنها ایجاد فضا در سینما، مطبوعات، اینترنت، رادیو و تلویزیون و جامعه می تواند در کنار هدایت فرهنگی و قانونی، شهروندان ایرانی را به سلامت عبور دهد. شاید دیدگاه سنتی و غیرمتخصص متولیان فرهنگی، بی بی سی را خطرناک فرض کند، اما خطرناک تر از بی بی سی محصولات زیرزمینی است که به راحتی پای آن به خانه های مردم رسیده و تازه ترین آن، انتشار تصاویر مستهجن و پورنو به جای سی دی قاچاق اخراجی های2 در سطح شهر است. وقتی سینما و تلویزیون ما هر کدام کار خودشان را کرده و مدیران آن به چشم هوو به یکدیگر نگاه نکنند و دستورالعمل های احزاب وارد عرصه فرهنگ عمومی کشور نشود، آن گاه دیگر دلیلی برای ترس از رادیو فردا و واهمه از بی بی سی باقی نمی ماند.

آیا در فرهنگ غنی ایرانیان و منش بزرگوارانه مولای متقیان علی(ع) فیلتر و سانسوری به این شکل در جریان بود؟ جز این است که ایرانیان در طول حیات امپراطوری بزرگ پارس با ایجاد تحول فرهنگی و آزادی های مشروع فضای رشد به دیگر اقوام می دادند؟ آیا علی(ع) در مدت 25 سال خانه نشینی و پس از آن سال های سخت سب ایشان در منابر و مساجد، خود یا فرزندش روی به برخورد فیزیکی آوردند؟! آیا نهضتی که در 25 سال خانه نشینی امیرالمومنین شروع شد و در دوره امام حسن و امام حسین و امام سجاد(ع) به اوج رسید و پس از آن نهضت علمی که از زمان امام باقر(ع) شروع شد و در زمان امام صادق(ع) به اوج رسید که امروز شیعه مدیون آن قرن طلایی است، محوریت سیاسی و نظامی داشت؟ مدیریت فرهنگی در هر زمانه و با هر شکل و شمایل نشان از ذکاوت طراحان و آینده نگری آن ها به تاثیر شگرف موضوع در آینده است.

امروز متاسفانه بی توجه به مبانی ارزشی فقه تشیع و به روز نکردن روش های تامین نیاز مشروع و قانونی مردم در حوزه رسانه و کاهش سطح توان مدیریت های فرهنگی و رسانه ای به خاطر تاثیر رفاقت ها بر شایسته سالاری کار را به جایی رسانده که با داشتن بزرگترین مرکز سرویس دهی رسانه ای در خاورمیانه از فضای عمل چند سرویس ساعتی در طول روز واهمه داریم.

اما در این میان بحث راه اندازی شبکه های فارسی تنها روشی است که می تواند در چهارچوب قانونی مشخص بدون تفسیرهای شخصی و اعمال نظر، راه را بر جنجال سازی و فرافکنی معاندان و مخالفان نظام مسدود کند. البته اگر این سوژه هم به مانند دیگر ابزارهای رسانه ای بازیچه دست گروه های سیاسی داخلی و هزینه های کلان آ ن ها برای تخریب یکدیگر نشود، می توان این امید را داشت که اهالی فن و سرمایه گذاران فرهنگی، در این زمینه به راحتی وارد عمل شده و با تولید و پخش محصولات گوناگون، روند توسعه رسانه ای کشور را پدید بیاورند. در صورت تحقق این توسعه رسانه ای دیگر راه انداختن بخش فارسی برای بی بی سی کار ساده ای نیست و دیگر توجیه اقتصادی و حرفه ای ندارد و از سوی دیگر شبکه هایی مانند سی ان ان، فکس نیوز و ام بی سی تصور راه اندازی سرویس فارسی را نمی کنند.

متاسفانه متولیان فرهنگی کشور و تصمیم گیرندگان در صداوسیما به خلاف وظیفه شان که می بایست به مانند پدربزرگی مهربان و صبور که با سعه صدر حرف تمام اهالی طایفه را شنیده و با هنر مدیریت و تجربه خود نیازهای عمومی را فراهم کنند، به سرگروهبان دوره آموزش خدمت وظیفه تبدیل شده اندکه با روحیه خشن و عصبی و متعصب که نه نیاز برایش مهم است و نه شخصیت عمومی حاکم بر دسته خودش، تنها به دادن فرامین خشک و اداری بسنده می کند تا مشکل و دردسر کمتری در مواجهه انسانی با موضوعات مختلف افراد مرتبط با خودش داشته باشد. این که با نصب یک قانون صورت مساله را حل کنیم، بی شک عافیت طلبی در انجام ندادن وظایف سختی مانند تحقیق گسترده در مورد نیازهای مردم و روش های به روز کردن ابزار و قوانین با نیازهای مورد نیاز آن هاست.

آفتاب یزد:بازی را عوض کنید

«بازی را عوض کنید»عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛‌12‌سال پیش در آستانه انـتـخــابــات دوم خــرداد 76یـک روزنـامـه‌نگار محافظه‌کار در سرمقاله خود مدعی شد که »هـمـه کـفـر پشت سرخاتمی ایستاده و همه نیروهای انقلابی از رقیب او حمایت می‌کنند«.تنها سه روز فرصت لازم بود تا مشخص شود تعریف چند درصد از مردم از اسلام و کفر، همان است که اصلی‌ترین روزنامه محافظه‌کاران ارائه می‌نمود. تفاوت عمیق دیدگاه مردم با مدعیان ارزش‌گرایی، باعث شد که مخالفان کم انصاف خاتمی، برای مدتی به اغما بروند. آنها سپس به بازسازی خویش پرداختند و شناسایی روش‌های جدید و چهره‌های نو برای جلب اعتماد مجدد مردم را در دستور کار قرار دادند و در این زمینه موفقیت‌هایی نیز کسب کردند. البته بررسی آمارهای انـتـخـابـاتـی چـهـار سـال اخـیـر، نـشـان مـی‌دهـد عدم کامیابی اصلاح‌طلبان که بخشی از آن متاثر از محدودسازی‌های رسمی بوده است تاثیری بر میزان آرای اصولگرایان نداشته است. حتی نگاهی عمیق به آمارها ثابت می‌کند ظرفیت کسب رای محافظه‌کاران یا اصولگرایان، افت شدیدی نسبت به سال 74 پیدا کرده است. در آن سال، سرلیست اصولگرایان در حدود 800 هزار رای در تهران کسب کرد و هم‌فکران سرشناس او در شهرستان‌ها نیز متناسب با همین وضع، آرایی نسبتاً قابل قبول به دست آوردند. 12 سال بعد از آن تاریخ یعنی در اواخر سال 86 نیز که پس از سه سال حاکمیت بلامنازع اصولگرایان، نوبت به قضاوت عمومی رسید سرلیست آن جناح در تهران، به سختی توانست خود را به رکورد سال 74 نزدیک کند؛ در حالی که با توجه به متوسط نرخ رشد جمعیت در این سالها، برای ثابت ماندن درصد طرفداران اصولگرایان، بایستی حدود سی درصد به تعداد آرای سرلیست آن جناح افزوده می‌شد. در بسیاری از شهرستانها، وضعیت از تهران هم بدتر بود.

اما اصولگرایان را چه باک! مهم‌ترین هدف برای آنها، بازماندن رقیب از راه یافتن به مناصب انتخابی بود که با آرای 5 تا 10 درصدی هم محقق می‌گشت. البته اغما رفتگان سابق، هیچ‌گاه حاضر نشدند از آسمان ادعاهای خود پایین بیایند. آنها بدون توجه به افت قابل توجه مجموعه آرای خویش در جامعه، همـواره از اقبـال گستـرده مردم به خود سخن گفته‌اند. محافظه‌کاران پس از تثبیت جایگاه‌های حکومتی، بر بسیاری از واقعیت‌های انتخاباتی چشم بستند و به ادعای خود به دنبال شناسایی عواملی رفـتـنـد که منجر به عدم پیروزی اصلاح‌طلباندر انتخـابـات مـی‌شـد. حضـراتی که در بسیاری از دوره‌های انتخابات، شعارهای معیشتی را سرلوحه تبلیغات شفاهی و مکتوب خود قرار می‌دادند پس از حذف رقیب، ‌مدعی شدند که رای مردم به آنها با هدف احیای ارزش‌ها بوده است. این ادعا از حدود یک سال قبل، جایگاه ویژه‌ای در تبلیغات مدعیان اصولگرایی پیدا کرده بود و آنها، با سوء استفاده از این روش، خود را از پاسخگویی به سوالات شفاف مردم و نمایندگان آنها در خصوص عملکرد دولت در عرصه‌های داخلی و خارجی بی نیاز می‌دیدند. ‌‌

اما برخی حوادث دو ماه اخیر، بازی را عوض کرده است. اکنون دیگر نمی‌توان مانند سال 76، بازی کفر و اسلام را به راه انداخت. زیرا کسی که امروز عملکرد دولت نهم را منجر به افتادن کشور در پرتگاه می‌داند، عالی‌ترین فرمانده دفاع مقدس بوده و در یک دهه اخیر بـا حکـم رهبـری نـظام، مسئولیت دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام را به دوش کشیده است.

در شرایط فعلی، زیرسوال بردن شعارهای عدالت ظاهر دولت، تنها مختص اصلاح‌طلبان نیست بلکه افرادی که سخنان سال‌های گذشته ایشان نشانه کینه عمیق از اصلاح طلبان بود نیز به زبان صریح یا در لفافه، اشتغال بیش از حد دولت به شعار عدالت و غفلت از اجرای عدالت را به چالش می‌کشند. امروز اصلاح‌طلبان، با سربلندی هر چه تمام‌تر - و البته با تاسف بسیار - ادعاهای خود در خصوص ناکامی دولت در عرصه خارجی را تکرار می‌کنند اما بـعـضـی از اصـولگرایان - اعم از سیاستمدار یا صاحب‌نظران دینی و اجتماعی - گاهی سخنانی در همین زمینه می‌گویند که به مراتب شدیدتر از ادعاهای اصلاح طلبان است.

برای عده‌ای از طرفداران دولت، تنها‌ متر قابل اعتماد، شخص احمدی‌نژاد و عملکرد اوست. برای این افراد، هر کس از احمدی‌نژاد انتقاد کند، یا بازی خورده است یا رانت‌خوار. اما مگر می‌شود کسی را که از بیست سال قبل تاکنون، نماینده رهبری در عالی‌ترین مرجع امنیت ملی کشور بوده است نیز بازی خورده نامید و هشدارهای او در خصوص پیامد منفی برخی تحرکات دیپلماتیک دولت نهم را ناشی از جنگ ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها دانست که به ادعای حامیان دولت، پس از روی کارآمدن احمدی نژاد به صورت علنی درآمده است؟

آنچه در بالا به آن اشاره شد و نمونه‌های دیگری از آن نیز در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد نشان می‌دهد که باید بازی را عوض کرد.

البته رفتار بعضی دولتی‌ها در یکی دو سال اخیر، به ویژه در حوزه یکی از معاونت‌های مورد عنایت رئیس جمهور، به گونه‌ای بوده است که بسیاری از ادعاهای ارزشی را بی‌رنگ و کم‌اثر کرده است. اما حتی اگر این مسائل هم وجود نداشت اظهارنظرهای اخیر افراد پرسابقه در جناح اصولگرا، هرگونه تلاش برای انحصار »ارزش‌گرایی« در دولت نهم و رئیس آن را زیرسوال می‌برد. پس بهتر است در 37 روز باقی‌مانده از فرصت تبلیغات انتخاباتی، به جای کلی‌گویی‌های بی‌خاصیت، آمارهایی ارائه کنند که کارآمدی دولت را ثابت می‌کند. مثلا به مردم بگویند علی رغم آنچه اصلاح‌طلبان می‌گویند، وضع اقتصادی کشور بسیار خوب شده و میزان رفاه در میان خانواده‌ها بالاتر رفته است، بگویند در عرصه‌های بزرگ اقتصادی- از جمله پروژه‌های نفتی- افراد بیشتر ، مشغول کار شده‌اند، آمارهایی ارائه دهند که نشان دهد با افزایش چشمگیر درآمدهای دولت و کاهش هزینه‌های دولت- به خاطر صرفه‌جویی‌های مورد ادعای حامیان دولت- بنیه اقتصادی کشور قوی‌تر شده و رونق کسب و کار در کشور افزایش یافته است، به مردم بگویند درخواست بازاریان برای کاهش مالیات متعلقه به دلیل رکود در سال 87، صحت ندارد و همان طور که رئیس‌جمهور سال گذشته بارها اعلام کرد شرایط جدید جهانی، فرصت اقتصادی کم نظیر در اختیار کشور ما گذاشته که نتیجه آن در رونق‌گیری پروژه‌های ساختمانی و ... قابل مشاهده است، آمارهایی در اختیار مردم بگذارند که نشان دهد دقت دولت نهم در گزینش همکاران خود، موجب تثبیت مدیریت کشور شده و فرصت‌سوزی‌های ناشی از تغییرات مکرر مدیریتی را به حداقل رسانده است و ... عرصه‌هایی که به آنها اشاره شد آن قدر برای مردم شفاف است که نه دولتی‌ها می‌توانند ادعای فله‌ای مطرح کنند و نه مخالفان دولت می‌توانند با کلی‌گویی، موفقیت‌های دولت را- در صورت وجود- تکذیب نمایند.

اگر حامیان دولت حاضر نشوند بازی را عوض کنند و کماکان به دنبال تکرار ادعاهایی باشند که یک حامی پر وپا قرص دولت فعلی، در آستانه انتخابات دوم خرداد 76 مطرح کرد قطعا در قضاوت مردم و اسلام شناسان واقعی تغییری ایجاد نخواهد شد. هیچ‌کس هم باور نخواهد کرد که همه کفر پشت سر کروبی، موسوی و محسن رضایی ایستاده‌اند تا صهیونیست‌ها به هدف خود برسند. اما بسیاری از آحاد ملت مطمئن خواهند شد که براساس معیارهای پذیرفته شده و قابل لمس برای مردم، حامیان دولت هیچ حرفی ندارند که برتری این دولت نسبت به رقیبان را ثابت کنند.
 
کیهان:واشنگتن همان تل آویو است

«واشنگتن همان تل آویو است»یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛در بحبوحه بحث های انتخاباتی در ایران که هر روز هم شدت بیشتری می گیرد، برخی تحولات استراتژیکی بسیار مهم در محیط منطقه ای و بین المللی که مستقیما به ایران مربوط می شود، مغفول واقع شده است.  امریکایی ها از مدت ها پیش در حال بازنگری سیاست خود درباره ایران هستند و این پروژه همچنان ادامه دارد. از حدود یک ماه پیش و با قطعی شدن بخش هایی از این استراتژی -که به آنها اشاره خواهیم کرد- امریکایی ها تاکید و تمرکز بر دو موضوع را آغاز کرده اند. اول، اینکه اگرچه مطمئن هستند انتخابات ریاست جمهوری در ایران اصول راهبردی امنیت ملی و سیاست خارجی آن را تغییر نمی دهد، اما تا زمان مشخص شدن نتیجه این انتخابات «تصمیم های بزرگ» نخواهند گرفت و دوم، امریکایی ها اکنون برداشتن اولین گام عملی برای اجرای استراتژی جدید خود درباره ایران را، که خود آن را «جلب اعتماد متحدان» نامیده اند، آغاز کرده اند. رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا و دنیس راس مشاور وزیر خارجه در امور ایران و خلیج فارس هم اکنون در منطقه به سر می برند. هیلاری کلینتون به تازگی خاورمیانه را ترک کرده است و سران برخی کشورهای عربی به همراه روسای جمهور پاکستان، افغانستان و رژیم صهیونیستی به زودی به واشینگتن خواهند رفت. آنگونه که منابع غربی اعلام کرده اند در تمامی این موارد مسئله ایران اصلی ترین دستور کار مذاکرات بوده وخواهد بود.

علت این است که امریکا به عنوان یک گام مقدماتی برای نهایی کردن استراتژی آینده خود در مقابل ایران، رفع نگرانی بلوک هایی چون اروپا، روسیه و چین، اعراب و اسراییل را در اولویت کار خود قرار داده است. تمامی این کشورها مکررا نگرانی خود را از اینکه امریکا در استراتژی جدید خود منافع و دغدغه های آنها را لحاظ نکند، ابراز داشته اند. امریکا هم مایل نیست این نگرانی عمق پیدا کند چرا که خوب می داند در آینده به همین متحدان برای ایجاد جبهه ای بر ضد ایران نیاز خواهد داشت. به همین دلیل، امریکایی ها دلداری دادن به متحدان خود را آغاز کرده اند و همانطور که گیتس دیروز در قاهره تاکید کرده سعی می کنند به آنها اطمینان بدهند آنها را در معامله احتمالی با ایران نخواهند فروخت. این قدم اول است.

نگران ترین بلوک در این میان البته  رژیم صیهیونیستی است. از ابتدای روی کار آمدن دولت اوباما در امریکا، برخی محافل اسراییلی در این باره که ممکن است برای نخستین بار در طول دهه های گذشته بحرانی در روابط امریکا و رژیم صهیونیستی شکل بگیرد، هشدار داده بودند. بعضی از آنها حتی از دولت اوباما به عنوان یک «تهدید امنیت  ملی» علیه اسراییل یاد کردند. رییس جمهور امریکا هم از آنجا که اساسا به لحاظ سیستمی در موقعیتی نیست که بخواهد راه ایالات متحده را از رژیم صهیونیستی جدا کند -والبته اعتقادی هم به این کار ندارد- به سرعت تلاش کرد تا صهیونیست ها را مطمئن کند که اهداف امریکا در مقابل ایران تغییر نکرده و منافع آنها در هرگونه تعامل احتمالی با ایران محفوظ خواهد بود. اکنون که این یادداشت نوشته می شود قرائنی هست که نشان می دهد پس از حدود دو ماه کش وقوس امریکا و اسراییل درباره رئوس یک همگرایی استراتژیک در مقابل ایران توافق کرده اند و بحث و گفت وگو های باقی مانده ناظر به روش ها ست نه اهداف. در حوزه روش ها البته هنوز اختلاف هایی جدی باقی است و اسراییلی ها همچنان برخی روش های اوباما را «خطرناک»می دانند، اما درباره این پیش بینی که اختلاف نظرهایی از این دست به بحران در روابط امریکا و رژیم صهیونیستی منجر شود باید حداکثر احتیاط ممکن را به خرج داد. این نوشته تلاش می کند رفتار منحنی روابط امریکا و اسراییل در دو ماه گذشته را به اختصار مرور کند و نشان دهد که چگونه رژیم صهیونیستی پس از یک دوره لفاظی، نهایتا خود را با اقتضائات سیاست منطقه ای اوباما هماهنگ کرده است.

در هفته های نخست روی کار آمدن اوباما، اسراییلی ها عمدا استفاده از نوعی ادبیات «ضد اوباما» را که از مدت ها قبل از آن توسعه داده بودند، شدت بخشیدند. در این مدت -که تا همین دو هفته پیش ادامه داشت- اسراییل مجموعه ای از نگرانی ها درباره سیاست آینده اوباما در مقابل ایران را روی میز گذاشت و از امریکا خواست یا سیاست جدیدی در مقابل ایران در پیش نگیرد و به همان مشی بوش پای بند بماند یا اگر در بازنگری سیاست امریکا در مقابل ایران جدی است، این موارد را در استراتژی خود لحاظ کند. فهرست فشرده نگرانی های ابراز شده توسط اسراییل در آن مقطع -که البته بحث درباره آنها هنوز هم ادامه دارد- چنین است:
1- تبدیل نشدن ایران به اولویت اوباما. اسراییلی ها عقیده دارند امریکا مسئله ایران را اولویت خود نمی داند و به جای آن، دو مسئله بحران افغانستان و پاکستان و بحران مالی جهان را در صدر مسائل مورد توجه خود قرار داده است. تصریحات مکرر مقام های اطلاعاتی و دفاعی امریکا به این موضوع، این نگرانی را در اسراییل بوجود آورده است که اگر امریکا برای ایران اولویت قائل نیست پس اولا برای پرداختن به آن هم «فوریت» قائل نخواهد بود و ثانیا از آنجا که برای حل تقریبا همه این مشکلات به ایران نیاز دارد، احتمال دارد از مواضع خود در قبال آن عقب نشینی کند و حاضر به امتیاز دادن شود.

2- مذاکره بدون پیش شرط با ایران. اسراییلی ها درباره حذف پیش شرط تعلیق از مذاکره با ایران سخت نگرانند و استدلال می کنند چنین اقدامی مستقیما به معنای پذیرش ضمنی و بی سر و صدای غنی سازی در ایران خواهد بود و علاوه بر این، با حذف پیش شرط، ایران این امکان را خواهد یافت که با استفاده از تاکتیک طولانی کردن مذاکرات برنامه غنی سازی خود را به یک پدیده غیر قابل بازگشت تبدیل نماید.این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران مذاکره با آمریکا را به طور جدی نفی کرده و آن را به هیچ وجه با منافع ملی خود سازگار نمی داند.

3-  اوباما در سال 2009 با بمب ایرانی مواجه می شود. نگرانی بعدی ابراز شده توسط اسراییلی ها که البته باید بیشتر آن را نوعی عملیات روانی روی امریکا دانست، این بود که روند توسعه برنامه هسته ای ایران به گونه ای است که جامعه بین المللی همین امسال با پدیده خیالی که اسراییلی ها آن را «بمب ایرانی» می نامند، مواجه خواهد شد و برآورد اطلاعاتی امریکا که می گوید این اتفاق مربوط به زمانی بین سال های 2013 تا 2015 است، ارزشی ندارد. 

4- بازدارندگی در مقابل ایران موثر نیست. نکته بعدی مورد نظر صهیونیست ها این است که بر خلاف امریکا تصور می کنند الگوی کلاسیک بازدارندگی در مقابل برنامه هسته ای ایران کارآمد نیست و ایران نه فقط سلاح هسته ای خواهد ساخت بلکه «حتما» آن را به کار هم خواهد برد و ضمنا دائما به یاد امریکایی ها می آورند که فقط «یک بمب برای اسراییل کفایت می کند».

بر مبنای این مباحث اسراییلی ها اولا بر شدت لحن خود دراین باره که با یا بدون امریکا به ایران حمله خواهند کرد افزودند و ثانیا از امریکا خواستند حداقل 4 در خواست آنها را اجابت کند: 1- پیش شرط تعلیق برای آغاز مذاکرات را حذف نکند 2- ایران را در اولویت کار خود قرار دهد و به این نکته توجه داشته باشد که مسائلی چون صلح خاورمیانه قبل از حل شدن مسئله ایران حل نخواهد شد 3- برای گفت وگو های خود با ایران سقف زمانی قائل شود و مذاکرات را زود شروع و زود تمام کند. و 4- از همین حالا بسته ای از تحریم های تند و تیز را برای زمانی که مذاکرات شکست خورده باشد آماده کند.

اکنون ما در موقعیتی قرار داریم که می توان گفت تکلیف این مباحث تا حدودی روشن شده یا در آستانه روشن شدن است. اندکی بیش از دو هفته است که اسراییلی ها لحن خودرا به کلی درباره ایران تغییر داده و کف بر دهان آوردن را تقریبا متوقف کرده اند. در حالی که تا پیش از این با اطمینان و قاطعیت از ناگزیر بودن درگیری نظامی با ایران سخن می گفتند، در دو هفته گذشته تقریبا تمامی سران رژیم صهیونیستی اظهارات گذشته خود را پس گرفته اند. شیمون پرز دیروز گفت که اطمینان دارد حمله نظامی برنامه هسته ای ایران را متوقف نمی کند. بنیامین بن الیعازر وزیر امور صنعت و تجارت کابینه رژیم اشغالگر قدس که همواره جزو پیشروان لفاظی علیه ایران بوده روز شنبه گذشته تاکید کرد که عقیده دارد مسئله ایران راه حل سیاسی دارد نه راه حل نظامی و اضافه کرد که نظر بنیامین نتانیاهو هم همین است. اویگدور لیبرمن هم که به یک معنا تندروترین عضو کابینه نتانیاهو است هفته پیش گفت اسراییل حتی اگر تحریم ها شکست هم بخورد به ایران حمله نخواهد کرد.

رسانه ها و محافل تحلیلی در غرب درباره علت این تغییر لحن ناگهانی عمدتا سکوت کرده اند درحالی که موضوع روشن است. اسراییلی ها در آستانه سفر 18 می نتانیاهو به واشینگتن و پس از آنکه دریافته اند هدف های امریکا با آنچه در ذهن آنهاست تفاوتی نمی کند، در حال «هماهنگ کردن» خود با اوباما هستند. موضوع حذف پیش شرط تقریبا قطعی است و نگرانی امریکایی ها فقط این است که آیا ایران اساسا پیشنهاد گفت وگو با آنها را خواهد پذیرفت یا نه. اسراییل هم با این موضوع همراه شده است چون می داند که خود به تنهایی توان رویارو شدن باایران را ندارد و امریکا هم به مذاکره با ایران نیازمند تر از آن است که با اخم صهیونیست ها از آن صرف نظر کند. این بحث که حل مسئله ایران وابسته به حل مسائل دیگر -مانند پروژه صلح- است یا برعکس نیز همچنان میان امریکا و اسراییل گشوده است، اما احتمالا در باره رسیدگی موازی به آنها توافق خواهند کرد. دو موضوع هست که البته هنوز حل نشده است. امریکا نپذیرفته که برای مذاکره با ایران سقف زمانی قائل شود. اصل قصه هم به یک منازعه میان سرویس های اطلاعاتی امریکا و اسراییل باز می گردد که میان برآوردهای اطلاعاتی آنها درباره زمان گذر برنامه ایران از نقطه بحرانی -با وجود اینکه به گفته دنیس بلر روی اطلاعاتی مشترک کار کرده اند- شکافی 5 ساله وجود دارد. امریکایی ها به طعنه می گویند تایمر اسراییل زیاده از حد تند کار می کند. به آماده سازی بسته جدید تحریم ها علیه ایران هم امریکایی ها به دو دلیل چندان روی خوش نشان نداده اند. اول اینکه می دانند تا قبل از امتحان کردن ایده مذاکرات مستقیم روسیه، چین و اروپا به هیچ وجه با یک قطعنامه جدید موافقت نخواهند کرد و علت دوم قوت یافتن این دیدگاه در امریکاست که مذاکره در مقابل ایران بهتر جواب می دهد تا تحریم. درباره دو مسئله بحث ها ادامه خواهد داشت اما چنان که پیش تر گفتیم فرض عدم دستیابی امریکا و صهیونیست ها به موضع مشترک منطقی نیست.

اعتماد ملی:مسجد و سیاست

«مسجد و سیاست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی اعتماد ملی است که در آن می‌خوانید؛در دین اسلام و به‌ویژه در تشیع، علمای دینی از جایگاه بالایی برخوردارند، چراکه آنها کارشناسان دینی هستند که در کسوت روحانی درآمده‌اند. آنچه برای روحانیت به‌عنوان اصل و معیار قرار دارد علم و عمل است و بنا بر این بوده که روحانیون همواره به عنوان خدمتگزاران مردی در طول تاریخ اسلام و تشیع از نقش و جایگاه بالایی برخوردار بوده‌اند. پس از غیبت کبری علمای دین نیز همواره در عرصه‌ها حضور داشته‌اند و ناظر و ناقد حکومت‌ها بوده‌اند.

روحانیون در این جایگاه والای خویش نه‌تنها در صورت لزوم به حمایت از حکومت‌ها برخاسته‌اند، بلکه در مواقعی به انتقاد از اشتباهات پرداخته و اشکالات را گوشزد کرده‌اند و بنابراین روحانیت همیشه در تلاش بوده تا استقلال خود را حفظ کند. البته استقلال روحانیت موضوع مورد توجه حضرت امام(ره) نیز بوده است و ایشان بارها فرموده‌اند که نه‌تنها روحانیت اسلام بلکه مساجد و حوزه‌های علمیه باید استقلال خود را حفظ کند و در این راستا حضرت امام(ره) هیچ اجازه ندارند تا این نهادها زیرنظر حکومت قرار گیرند. رعایت استقلال روحانیت موجب می‌شود تا همواره روحانیون از پایگاه مردمی برخوردار باشند و جایگاه روحانیت، مساجد و حوزه‌های علمیه در میان مردم محفوظ بماند. اگر روحانیون تحت لوای حکومت‌ها قرار گیرند و تنها در مقام دفاع از حاکمان برآیند و به خواست و مطالبات مردم توجهی نداشته باشند، بدبینی مردم را متوجه خود خواهند کرد و چنین است که مردم آنها را حقوق‌بگیران حکومت‌‌ها بر می‌شمارند و دیگر به آنها اعتماد نخواهند کرد. البته مساجد نیز باید پایگاهی برای گرایش و اندیشه‌های مختلف باشند نه آنکه به محفلی برای جریان خاص بدل شوند.

هیچگاه مساجد نباید با پذیرش اندیشه‌ای تحمیلی پایگاه مردمی خود را زیر سوال ببرند و موجب گوشه‌نشینی گرایش‌های غیرهمسو با جریانی که در صدد تحمیل اندیشه‌اش است، برآیند. تریبون مساجد باید در اختیار همه گرایش‌های سیاسی قرار گیرد، نه اینکه در عرصه‌ای چون ایام انتخابات تنها جریانی خاص اجازه استفاده از این تریبون را برای بیان دیدگاه‌های خود داشته باشند. بنابر اعتماد تاریخی مردم به نهاد روحانیت و مساجد، می‌توان گفت که روحانیون، تریبون مساجد، نماز جمعه ایفاگر نقش مهمی در روشنگری و آگاهی‌بخشی به مردم نسبت به وضع موجود است و بنابراین است که مردم می‌توانند نسبت به برنامه‌های کاندیدایی در عرصه انتخابات از طریق این تریبون‌ها آگاه شوند تا در سایه شناخت و آگاهی تصمیمات عقلانی و صحیح را اتخاذ کنند، نه آنکه از روی عدم شناخت کافی و تنها برپایه تصمیمی احساسی و بدون پشتوانه منطقی به تصمیم‌گیری درباره سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود بپردازند. من به عنوان یک فرد روحانی همواره از این طبع برخوردار بوده‌ام که به گرایش‌های مختلف سیاسی و اندیشه‌ای اجازه دهم تا از تریبون مسجدی که بنده تولیت آن را در اختیار دارم برنامه و دیدگاه خود را اعلام کند.

رسالت:نفری 25 هزارتومان !

«نفری 25 هزارتومان !»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛دکتر مسعود نیلی رئیس کارگروه اقتصادی ستاد انتخاباتی جناب آقای مهدی کروبی دیروز در روزنامه اعتماد ملی طی گفتگویی، خبر از تقسیم 34 هزار میلیارد تومان سود میان ملت ایران داد.

وی پیش از این در دومین بیانیه انتخاباتی آقای کروبی خبر از «دوباره ملی کردن صنعت نفت» داده بود و گفته بود در اولین گام به طور مساوی سود سهام شرکت‌های گاز و پخش فرآورده‌های نفتی را میان افراد 18 سال به بالا توزیع می‌کند. اما در پیشنهاد جدید گفته است این سود را 15 درصد به بنگاه‌ها 25 درصد به دولت و 60 درصد آن را به خانوارها اختصاص می‌دهد.با یک حساب سرانگشتی براساس طرح آقای نیلی هر ایرانی هر ماه 18 هزارتومان اعم از فقیر و غنی گیرشان می‌آید. لذا با جمع و تفریق ساده نرخ حاتم‌بخشی از بیت‌المال از انتخابات دور نهم تاکنون از رقم 50 هزارتومان به 18 هزارتومان  فرو می‌کاهد.

نگارنده در تاریخ 87/12/22 طی سرمقاله‌ای خطاب به آقای کروبی و مشاوران اقتصادی وی در خصوص «مردمی کردن درآمد‌های نفتی» دو سوال کلیدی مطرح کردم اما متاسفانه پاسخی نشنیدم، ظاهرا روش ستاد و خود ایشان این است که از آیین گفتگو فقط «گفت» را پاس می‌دارند.

بنده شجاعت آقای نیلی را تحسین می‌کنم، ایشان به قرائت آنچه که در صفحه اول اعتماد ملی آمده، یکی از دست‌اندرکاران مدیریت اقتصادی کشور طی دهه‌های گذشته بوده است و سمت‌ها و مسئولیت‌های کلیدی در سه دولت آقایان موسوی ، هاشمی رفسنجانی و خاتمی در سازمان برنامه و بودجه داشته است . ردپای آقای نیلی در طراحی برنامه سوم و چهارم دیده می‌شود.

تحسین بنده از آن جهت است که ایشان خود را آفتابی کرده است تا بنده قادر باشم سوالات بی‌پاسخم را در حوزه «بودجه» ،‌«برنامه» به طور اخص و در حوزه «اقتصاد» به طور اعم از ایشان بپرسم . نگارنده طی 5 سال گذشته حداقل یک صد مقاله انتقادی از رویکرد علمی و عملی اقتصاددانان کشور که دست‌اندرکار برنامه و بودجه بوده‌‌اند نوشته‌ام، دریغ از 4 کلمه پاسخ! اما باز ناامید نیستم.

به همین بهانه سوالاتی را از جناب آقای دکتر مسعود نیلی  رئیس کار گروه اقتصادی ستاد جناب آقای کروبی مطرح می‌کنم.
-1 به زعم  همه سیاستمداران کشور، اقتصاد ما یک اقتصاد بیمار است. این تکیه کلام آقای خاتمی در دوران اصلاحات بود. سوال بنده از جناب‌عالی که یکی از طبیبان اقتصاد مملکت بودید و مسئولیت‌های کلیدی هم داشتید این است که چه روزی قرار است این بیمار بهبود یابد و نسخه‌پیچی‌های جناب‌عالی طی سه دهه گذشته در مهمترین مراکز تصمیم‌گیری چه نقشی در بهبود و یا تشدید این بیماری داشته است.

-2 براساس چه برآوردی جناب‌عالی سود 34 هزار میلیارد تومانی برای شرکتهای ملی گاز و پخش فرآورده‌های نفتی پیش بینی می‌کنید،  تقویم محاسباتی شما چه مستنداتی دارد؟

-3 به نظر شما اگر شرکتهای یاد شده، نفت و گاز را به قیمت‌های جهانی بخرند، آیا قیمت تمام شده محصولات آنها و نیز مابه‌التفاوت قیمت‌های بین‌المللی وضعیت‌های یارانه‌ای قبلی همان خواهد بود که پیش‌بینی کرده‌اید؟

-4 آیا می‌دانید قیمت تمام شده یک بشکه نفت ، یک لیتر بنزین و هزار متر مکعب گاز چقدر است؟  طی سه دهه‌ای که جناب‌عالی در سازمان برنامه‌وبودجه دست‌اندرکار تهیه «برنامه» یا «تدوین» بودجه بوده‌اید این قیمتها را در پیش‌بینی درآمد شرکت ملی نفت و برآورد هزینه‌های آن و بالاخره سود شرکتهای تابعه چگونه در قسمت سوم بودجه سنواتی پیش‌بینی و در قسمت چهارم آن برآورد می‌کردید؟

-5 پیشنهاد فرمودیدوجوه آزاد شده از این طرح در یک صندوق عمومی متمرکز شود، تا ماموریت‌هایی که برای صندوق تعریف کردید عملی شود.
آیا فکر نمی‌کنید تاسیس یک صندوق با دریافت و پرداختی نزدیک به 34 هزار میلیارد تومان، تاسیس یک خزانه جدید در کشور است؟
شما که مبتکر صندوق ذخیره ارزی در برنامه‌سوم بودید یک مملکت را با یک خزانه تبدیل به یک مملکت با دو خزانه کردید، آیا فکر نمی‌کنید پیشنهاد جدید شما ما را با یک مملکت با 3 خزانه‌داری کل روبرو خواهد کرد؟

امروز شما نمی‌توانید پاسخ آقای کروبی را در مورد دریافت پرداختها در حوزه نفت بدهید. چرا که نیمی از درآمد نفت را به اعتراف آقای کردبچه  - همکار شما در سازمان برنامه - خارج از سازوکار خزانه طی سه دهه مدیریت کردید. امروز با فرار به جلو بدون پاسخگویی به سیاستمداران در خصوص نحوه رصد کردن منابع و مصارف در حوزه نفت و گاز می‌خواهید با تکثیر اشکال، پاسخ به آن سوال را سهل و ممتنع کنید؟!

-6 نکته مهمتر اینکه اگر در مورد عواید حاصل از نفت و گاز در داخل می‌شود این کار را کرد چرا در مورد دیگر منابع مربوط به انفال این‌کار را نکنیم؟
دولت هر چه درآمد دارد به مردم بدهد و بگوید خودتان هرطور می‌خواهید بروید خرج کنید، پس دیگر نیازی به برنامه کوتاه مدت و دراز مدت نیست تا دولت در سطح کلان پاسخگوی طرحهای ملی باشد.

آیا فکر می‌کنید در این نوع طراحی‌ها جایی برای دولت به ماهو دولت باقی می‌ماند که مصالح و منافع دراز مدت اقتصادی مردم را پاسداری کند؟
-7 یکی از ایراداتی که منتقدین محترم دوم خردادی به دولت نهم می‌گیرند این است که با صدقه دادن می‌خواهد مردم را اداره کند. در حالی که بحث سهام عدالت یک بحث کلیدی فارغ از این اتهام و متلک گویی سیاسی است.

اما اگر همین معنا با شکل ناشایسته‌ای توسط ستاد آقای کروبی مطرح شود و نرخ تقسیم سود نفری 25 هزارتومان در ماه برای هر ایرانی شود ، فکر می‌کنید ، این یک راه حل خوبی برای اوقاتی که انفجار قیمت‌ها رخ می‌دهد باشد ؟! آیا این راه حل از اتهام صدقه دادن به مردم بری است؟

توهین به دولت و ملت در اتهام گداپروری شما و دوستانتان به سیاستهای فعلی در دهه سوم را اگر برتابیم، اتهام مسئولینی که اجرای سیاستهایشان در دو دهه اخیر موجب گدا شدن مردم شده را چگونه می‌توان برتابید؟

-8 آقای عبدی در همان صفحه اول اعتماد ملی دیروز در سرمقاله «طرحی بی‌بدیل» در ستایش طرح آقای نیلی می‌نویسد جمله «نفت سرمایه است ، سرمایه بین نسلی است،  در امور سرمایه‌گذاری باید مصرف شود دولت باید آن را به نحو مطلوب استفاده کند» دروغ است چون تجربه پنج دهه گذشته خلاف آن را ثابت می کند . در ستون مقابل آن‌که مزین به عکس آقای مسعود نیلی به عنوان اقتصاددان آزادیخواه است در مورد سوابق و شایستگی‌های ایشان  نوشته شده است: «طراح صندوق ذخیره ارزی کسی جز دکتر مسعود نیلی نیست» همه می‌دانند فلسفه تشکیل حساب یا صندوق ذخیره ارزی براساس همان دروغ بوده که عبدی می‌گوید، است .
چطور ممکن است آقای عبدی طرح جدید را فارغ از دروغ قدیم براساس دروغ جدید (تاسیس صندوق جدید) یک طرح بی‌بدیل بنامد؟!

-9 به نظر می‌رسد آقای دکتر نیلی اهل حساب و کتاب نباشند چون در متن آمده است از 340 هزار میلیارد ریال 85 هزار میلیارد ریال را دولت برای مصرف در بودجه می‌بیند پس می‌ماند 255 هزار میلیارد ریال؛ از این 255 هزار میلیارد تومان هم 15 درصد به بنگاههای اقتصادی می‌دهند 25 درصد هم به بنگاههای اقتصادی دولتی؛ می‌ماند 60 درصد .

حالا 60 درصد 255 هزار میلیارد ریال می‌شود 153 هزار میلیارد ریال، این عدد را بین 70 میلیون ایرانی تقسیم کنیم نفری 18 هزارتومان می‌رسد.
آیا باید مردم دلشان برای ماهی 18 هزارتومان به این طرح خوش باشد؟!
اگر هم بخواهید آنچنان که در طرح آمده است پول را بین 18 ساله‌ها تقسیم کنید خودتان دست توی آمار دولت بردید می‌‌گویید 51 میلیون نفر 18 سال به بالا داریم (1) آن وقت 18 هزارتومان تبدیل می‌شود به 25   هزارتومان ، آیا 50 هزارتومان انتخابات دور نهم را به 25 هزارتومان فروکاهیدن هنر اقتصاددان آزادیخواه ستاد آقای کروبی است ؟!
 پی‌نوشت:
-1 اعتماد ملی صفحه  اول، اول  اردیبهشت 88

جمهوری اسلامی:چرا این بیماری را علاج نمی کنید

«چرا این بیماری را علاج نمی کنید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛در خبرها خواندیم یک شرکت روغن موتور به جرم گران فروشی مبلغ 30 میلیارد تومان جریمه شد . هرچند نام این شرکت در خبرها نیامده لکن براین نکته تاکید شده که سازمان تعزیرات حکومتی براساس شکایت سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان پرونده مربوطه را بررسی نموده و پس از محرز شدن گران فروشی چند قلم از محصولات این شرکت حکم صادره بعد از تجدیدنظر نیز تایید شده است .

این خبر را نباید عادی و کم اهمیت دانست و از کنار آن عبور کرد. کمترین ضرری که وجود چنین پدیده هائی برای جامعه دارد اینست که جریان و گردش اقتصادی کشور را بیمار می کند و مانع کارآمدی تلاش های برنامه ریزی شده اقتصادی و ثمردهی آنها برای مردم می شود.

در خبر جریمه شدن این شرکت با دو واقعه مواجه هستیم که یکی تاسف بار و دیگری امیدوار کننده است . اصل وجود افرادی که درآمدهای کلانی از راه گران فروشی به دست می آورند شدیدا برای جامعه خطرناک است و از این جهت باید برای جامعه اسلامی و انقلابی خود که با چنین عناصر اخلالگری مواجه است متاسف باشیم . در کنار این پدیده زشت از اینکه دستگاه های نظارتی بدون اغماض با این اخلالگری برخورد کرده اند باید خوشحال باشیم با این امید که با تقویت نظارت و تشدید برخورد با اخلالگران مفاسد اقتصادی به حداقل برسد و البته روزی بطور کامل ریشه کن شود.

تا رسیدن به چنان روزی تکلیف مردمی که بنا را براعتماد می گذارند و به خرید مایحتاج زندگی می پردازند اما بی خبر از واقعیت ها همواره از آنها چند برابر قیمت واقعی دریافت می شود چیست آنچه دستگاه های نظارتی کشف می کنند و از میان آنها تعداد متخلفانی که با آنها برخورد جدی می شود فقط درصد کمی از اخلالگران اقتصادی را تشکیل می دهند. بسیاری از این اخلالگران ریز و درشت مشغول خالی کردن جیب مردم به شکل های مختلف هستند و به دام نیز نمی افتند و یا با شگردهائی از چنگال عدالت می گریزند.

اینکه یک شرکت مثلا رب گوجه یا چیپس و یا پفک در هر سال میلیاردها تومان فقط هزینه تبلیغات رادیو تلویزیونی می کند و چند برابر این مبلغ وعده جایزه پرداختن به مشتریان خود می دهد معنائی جز این ندارد که کل این مبالغ را باضافه چندین برابر سود آن از جیب مردم در می آورد. در واقع همه هزینه ها اعم از تبلیغات جایزه مخارج و سود را مردم پرداخت می کنند.

همین وضعیت در بانک ها مشاهده می شود. بانک ها برای جلب مشتری اقدام به تعیین جوایز خیره کننده مینمایند و با صرف هزینه های هنگفت به تبلیغ آن در رادیو و تلویزیون می پردازند . روشن است که وقتی مثلا در یکسال جوایز یک بانک به رقم 500 میلیارد تومان برسد این مبلغ و چندین برابر آنرا که سود خالص خود بانک است از جیب مردم به دست آورده است . بنابر این باید به این سئوال پاسخ داد که در سیستم بانکی کشور چه بیماری مهلکی وجود دارد که اینهمه بی حساب و کتاب سود می برد درحالی که عده ای از مردم دچار فقرند و کل جامعه نیز با تورم دو رقمی دست و پنجه نرم می کند.

از عوارض آن سود مصنوعی بی حساب و کتاب و این فقر و تورم تحمیلی یکی چند شغله شدن بسیاری از مردم است که شاید در ظاهر به معنای درآمد بیشتر باشد ولی در واقع محروم شدن افراد چند شغله از داشتن فرصت رسیدگی به خود و خانواده و مشارکت در برنامه های معنوی و اجتماعی است . علاوه بر این هر فرد که از روی اجبار به چند شغله شدن روی آور می شود عملا به همان تعداد مانع اشتغال دیگران می گردد و به بی کاری در جامعه دامن می زند. عجیب است که ما به دست خود زمینه های بی کاری را در جامعه فراهم می کنیم و در همان حال فریادمان از مشکل بی کاری و عوارض مخرب آن بلند است !

چاره کار کاملا روشن و مشخص است . هم بانک ها هم شرکت ها هم رسانه ملی و هم سایر ابزارها در اختیار مسئولان مملکتی هستند. آنها اگر بخواهند و اراده کنند می توانند زمینه های ایجاد اخلال های اقتصادی را از بین ببرند و این بیماری را علاج نمایند. واقعیت اینست که این یک بیماری لاعلاج نیست و راه های درمان مشخص هم دارد. البته موانع و مقاومت هائی نیز وجود دارند که اگر اراده ای قوی برای برخورد با آنها و برداشتن آنها وجود داشته باشد برطرف کردن آنها کار مشکلی نیست.

کشور ایران به فضل الهی از نعمت های زیادی برخوردار است آب و هوائی متنوع دارد که در همه فصول سال تقریبا امکانات چهار فصل را فراهم می سازد نیروی انسانی با استعداد و کارآمدی دارد که قدرت استفاده از این نعمت ها و امکانات را به نحو احسن دارد و نظام حکومتی آزاد و مردمی و برخورد از مکتب انقلابی و خلاق اسلام نیز در این کشور مستقر است . با برخورداری از اینهمه نعمت و فراهم بودن زمینه ها اگر اجازه داده شود عوامل اخلال اقتصادی همچنان فعال باشند و اراده ای برای ریشه کن ساختن آنها بکار نیافتد این ظلم بزرگی به این کشور و این ملت و این نظام است .

نظام جمهوری اسلامی می تواند الگوی مدیریت برتر در جهان امروز برای همه کشورها و ملت ها باشد بشرط آنکه موانع و مشکلات موجود در این نظام برطرف گردد و از همه ظرفیت های آن و از همه استعدادهای مردم به درستی و بطور کامل استفاده شود. هرچند می توان از کنار پدیده های شومی از قبیل اخلالگری های اقتصادی بی تفاوت گذشت و اهمیتی به آنها نداد اما این واقعیت را نیز نمی توان انکار کرد که چشم پوشی از همین اخلالگری هاست که راه را بر معالجه بیماری اقتصاد می بندد و هر روز این بیماری را تشدید می کند. چرا اراده ای برای معالجه این بیماری خطرناک وجود ندارد

سرمایه:بدهی خارجی سنگ محک دولتمردان

«بدهی خارجی سنگ محک دولتمردان» عنوان سرمقاله‌ی‌ روزنامه ی سرمایه به قلم شاهین شایان آرانی است که در آن می‌خوانید؛رشد بدهی های خارجی در کشورهای صنعتی شان دهنده توانایی مدیران مالی آن کشور است که قادر هستند با یک واحد دارایی، بیش از دو واحد سرمایه گذاری انجام دهند. اصولاً اهرم مالی که به بیان ساده کار کردن با پول دیگران است، یکی از اصول پایه ای مدیریت مالی محسوب می شود و در کشورهای در حال توسعه به دلیل ضعف منابع، به استفاده از ابزار تامین مالی از کشورهای خارجی توجه ویژه می شود.

به تعبیر دیگر، در کشورهایی چون ایران که برای داشتن رشد اقتصادی بالا نیازمند رشد سرمایه گذاری هستند، تنها استفاده از اهرم مالی و تامین منابع از کشورهای خارجی است که می تواند عامل موثری در تحقق اهداف تولیدی و صنعتی یک کشور باشد.

برای جذب منابع خارجی، از دو راه استفاده می شود، یکی استقراض از طریق شبکه بانکی یا دولت است و راه دوم از طریق مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم است، بدین شکل که سرمایه گذاران به صورت مستقیم در پروژه های عمرانی و صنعتی یک کشور حضور پیدا کنند یا اینکه به صورت غیرمستقیم اقدام به خرید سهام بنگاه های یک کشور کنند.

در ایران لااقل طی چند سال اخیر فرآیندهای دوگانه جذب منابع تا حدودی کند شده که این کندی نشان دهنده ضعف مدیریت مالی دولت است.
اما در همین حال باید به میزان جذب منابع نیز توجه کرد. اساساً میزان بدهی خارجی یک کشور باید 30 تا 40 درصد تولید ناخالص داخلی آن کشور باشد. به عبارت دیگر، اگر میزان تولید ناخالص داخلی کشور را حدود 250 تا 300 میلیارد دلار فرض کنیم، ایران می تواند 70 تا 80 میلیارد دلار از منابع خارجی استفاده کند و در واقع بدهی خارجی داشته باشد. به شرط آنکه مدیریت مالی قوی برای به کارگیری آن در رشد و توسعه صنعتی داشته باشد.

در این میان نکته اساسی آن است که هر دولتی باید به این نکته توجه کند که چگونه ریسک سرمایه گذاری در یک کشور را به حداقل برساند تا توانایی جذب منابع خارجی به حداکثر برسد. بنابراین وظیفه دولت ایجاد فضای مناسب برای تقویت مدیریت مالی منابع خارجی است.

عدم توجه به این نکته باعث شده دولت طی چند سال اخیر کمتر قادر به استقراض یا جذب منابع مستقیم یا غیرمستقیم شود. به هر حال فراهم کردن بستر سرمایه گذاری برای سرمایه گذاران و در نهایت جذب منابع هنری است که نشان دهنده توانایی مدیریت مالی دولت هاست.

دنیای اقتصاد:انتخابات ریاست‌جمهوری و بن‌بست‌های اقتصاد ایران

«انتخابات ریاست‌جمهوری و بن‌بست‌های اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر سیداحمد میرمطهری است که در آن می خوانید؛به نظر می‌رسد در این ایام همه چیز تحت‌‌شعاع رقابت‌ها و تبلیغات‌ انتخاباتی قرار گرفته است.

بدون تردید، برنامه رییس‌جمهور کنونی استمرار سیاست‌های جاری برای به ثمررساندن هرچه بیشتر برنامه‌هایی است که طی چهار سال اخیر دنبال کرده است. در صف مقابل، برنامه‌های متعدد و متنوعی از سوی داوطلبان مختلف اعلام شده است که شاید بتوان برنامه اصلی و حداقلی رقبا را بازگشت به سامان اقتصادی چهار سال قبل دانست.

اما آیا استمرار سیاست‌های کنونی و نیز بازگشتی یکباره به سامان پیشین سیاست‌گذاری‌های اقتصادی در شرایط کنونی مهیا است؟ آیا واقعیت‌های سهمگین اقتصادی نشان از حضور شرایط تازه‌ای نمی‌دهد که خواه استمرار وضع م جود خواه بازگشت به وضع پیشین را دشوار می‌سازد؟

اکنون آثار رکود تورمی اقتصاد بیش از پیش نمایان است. منابع مالی دولت محدودتر از سال‌های قبل است و این به سبب افت هنگفت درآمدهای نفتی دولت است که پیامدهای آن بر هزینه‌های عمرانی و سطح فعالیت‌های اقتصادی مشهود خواهد بود. منتقدان اعتقاد دارند که انضباط مالی و بودجه‌ای دولت در سال‌های اخیر به کمترین سطوح تنزل یافته است و گفته‌های گاه‌وبیگاه در نقد وضعیت صندوق ذخیره ارزی، سرنوشت مبهم درآمدهای ارزی سال‌های گذشته، یا انحراف عملکرد فعالیت‌های عمرانی از بودجه‌های مصوب، مسیر متفاوت حرکت اقتصاد نسبت به برنامه‌های پنج‌ساله و سیاست‌های چشم‌انداز، همه حکایت از فاصله شدید عملکرد و برنامه است که حاصل «برنامه‌ناپذیر» شدن هرچه بیشتر اقتصاد ما بوده است. البته، بدون تردید همین واقعیت‌های جاری اقتصاد ایران، می‌تواند پایانی بر سیاست‌های گشاده‌دستانه دولت در زمینه بازتوزیع درآمد باشد.

از این رو، به رغم وضعیت هفته‌های اخیر و هفته‌های پیش رو به نظر می‌رسد به‌خصوص در نیمه‌ دوم سال جاری امکان استمرار برخی سیاست‌های اقتصادی مانند سال‌های اخیر نخواهد بود. این تازه در شرایطی است که به سبب کاهش شدید آهنگ سرمایه‌گذاری و نرخ رشد اقتصادی، تلاش‌های دولت عمدتا باید معطوف به کاهش هزینه‌ها و نیز تلاش برای کاهش آسیب‌های ناشی از شرایط رکود تورمی در اقتصاد باشد.

در شرایط کنونی هم از آثار تورمی ناشی از رشد نقدینگی آسیب می‌بینیم و هم از آثار رکودی برخاسته از سیاست‌های انقباضی. در یک کلام سیاست‌های انقباضی با تاثیرگذاری روی سطح سرمایه‌گذاری، دستمزدهای اسمی و درآمدی می‌تواند زمینه را برای رویگردانی از این سیاست‌ها و بازگشت دوباره به سیاست‌های انبساطی فراهم سازد. از این رو، شاهد چرخه معیوب سیاستی از یکی به دیگری خواهیم بود، چنانکه در سا‌ل‌های اخیر بوده‌ایم. کمترین پیامد این چرخه معیوب، بی‌اعتنایی کامل فعالان اقتصادی به سیاست‌های دستگاه‌های ناظر و برنامه‌ریز است. چنین شرایطی خود زمینه‌ساز بروز نوسان‌های غیرعادی در بخش‌های مختلف اقتصادی و بروز پدیده‌های مخرب اقتصادی می‌شود. البته، بدون تردید می‌توان با احیای سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و شوراهای‌عالی سیاست‌گذاری تاحدودی روند تصمیم‌سازی‌های اقتصادی را منطقی‌تر ساخت؛ اما واقعیت‌های جاری جامعه نشان از تغییرات شدیدی در ساختار اقتصادی ایران دارد که در عمل از میزان تاثیرگذاری این نهادها کاسته است. رشد شدید حجم نقدینگی، بودجه‌های جاری دولتی و سطح مطالبات عمومی، نسبت به دوره‌های قبل و از سوی دیگر کاهش شدید میزان برنامه‌پذیری و نظارت‌پذیری اقتصاد ایران موانع اصلی بازگشت به سامان تصمیم‌سازی‌های اقتصادی سال‌های پیشین است. با فرض قابل اعتنای غیر ممکن بودن، استمرار شرایط کنونی، پرسش مهم این است که چه باید کرد؟ و چگونه می‌توان با این پدیده‌های نابهنجار با رویکردی نظام‌مند مقابله کرد. تردیدی نیست که تنها راهکار، اصلاح ساختار هم در عرصه سیاست‌گذاری اقتصادی و هم در عرصه اجرا است. بنابراین، اولویت نخست، خواه برای دولت کنونی و خواه برای دولت‌هایی که رقبا تشکیل دهند، اتخاذ سیاست‌هایی برای برنامه‌پذیر ساختن و نظارت‌پذیر ساختن اقتصاد ایران است. تنها چنین رویکردی است که می‌تواند روزنی در برابر بن‌بست اقتصاد ایران بگشاید.

مردم سالاری:هردم از این باغ بری می رسد

«هردم از این باغ بری می رسد»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می‌خوانید؛عملکرد جانبدارانه صدا و سیما در جریان انتخابات ریاست جمهوری  پیش رو موضوعی نیست که توسط اصلا ح طلبان مطرح شود. این رویه  چنان آشکار و بی پرده است که انتقاد شخصیت های اصولگرا را نیز به دنبال داشته و اعتراض آقایان دکتر حسن روحانی ، عماد افروغ، خوش چهره، محسن رضائی و ... نمونه هایی از این دست است. در روزهای اخیر موج انتقادات به رسانه ملی سیر صعودی پیدا کرده و حتی کار به تجمع حامیان آقای مهندس موسوی در مقابل صداو سیما کشیده شد.
طی چند روز گذشته در شبکه های مختلف تبلیغات گسترده ای از برنامه های آتی رسانه ملی در رابطه با انتخابات صورت گرفت. طبیعی است که انتظار می رفت تا مسئولا ن صدا و سیما انتقادات واعتراضات به حق و منطقی را شنیده و طی این برنامه ها در روش فعلی خود تجدیدنظر نمایند. دیدن برنامه های اولیه در چند شبکه آب پاکی را بر روی دستان منتقدین ریخت و نشان داد که قرار است در برهمان پاشنه جانبدارانه قبلی بچرخد و برای اجرای برنامه های انتخاباتی افرادی که همگی از حامیان دو آتشه آقای احمدی نژاد هستند دعوت به عمل می‌آید.

شبکه سوم سیما در برنامه ایران 88 خود در روز دوشنبه 14 اردیبهشت میزبان آقای مقدم فر مسئول خبرگزاری فارس بود، این خبرگزاری از جمله حامیان  جدی و پروپاقرص آقای احمدی نژاد و از منتقدین و مخالفین تمام عیار اصلا ح طلبان است گویا مجری محترم برنامه نیز از سایت معروف رجانیوز است که اهانت های آن به شخصیت های بزرگواری چون هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی، میرحسین موسوی و ...برکسی پوشیده نمانده است. میهمان این شبکه در تمام طول مدت حضورش به نقد ورد نمودن برنامه های آقایان میرحسین موسوی و کروبی دو کاندیدای اصلاح طلب پرداخت. بدون آنکه این دو بزرگوار و یا حامیانشان فرصت دفاع داشته باشند. البته مجری محترم نیز از تحلیل های میهمان خویش خرسند و خوشحال بود و وی را در جهت نقد بیشتر مواضع آقایان کروبی و مهندس موسوی یاری می نمود.

در همین روز برنامه 30:20 شبکه دوم مجری برنامه، اخبار و برنامه های مهندس موسوی را چنان پخش کرد که گویا ایشان طرحی جز ادامه روند فعلی و  تداوم برنامه های آقای احمدی نژاد ندارند.

بیان جملا ت ناقصی از زبان آقای موسوی همچون: اگر رئیس جمهور شوم سفرهای استانی را ادامه می دهم: اگر رئیس جمهور شوم برنامه مسکن مهر را ادامه می دهم و ... و عدم اشاره به دنباله مطالب گوینده این سخنان در ذهن شنونده این شائبه را القا می نماید که برنامه های آقای احمدی نژاد همگی درست و به جا و موفقیت آمیز بوده به نحوی که حتی رقبایش نیز چاره ای جز ادامه آنها ندارند.

در همان روزی که شبکه مورد بحث این سخنان مهندس موسوی را به صورت قیچی شده و ناقص  نقل می نمود آقای موسوی در شمال نسبت به سرنوشت و چگونی هزینه کردن270 میلیارد دلا ر درآمد کشور در سه سال و نیم گذشته انتقاد کرد و پرسید: منشا» هزینه های عجیب و غریب انتخابات کجاست؟ صداو سیما به مخاطبانش نگفت که مهندس موسوی در شمال کشور صریحا اعلا م کرده است: مملکت به اشتغال و تولید نیاز دارد نه توزیع سیب زمینی و ... به هر حال هر دم از باغ صدا و سیما بری می رسد و باید منتظر بود  که در چهار هفته ای که تا روز برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری فرصت باقی است چه تازه تر  از تازه ترهای دیگر خواهد رسید.

 فراموش نکرده ایم  که در جریان انتخابات هفتم ریاست جمهوری در بعضی از برنامه های رسانه ملی فقط مانده بود بگویند به خاتمی رای ندهید اما همگان دیدند که اکثریت ملت بر خلا ف تبلیغات وسیع و دامنه دار و جانبدارانه به سید محمد خاتمی رای دادند.

قدس:ایران هراسی؛ محور نشست آیپک

«ایران هراسی؛ محور نشست آیپک»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛در اجلاس اخیر آیپک موضوع تهدید دستیابی ایران به سلاح اتمی برای اسرائیل یکی از محوری ترین مباحث بود. بیشتر سخنرانان اجلاس یاد شده در این مورد سخن گفته و راهکارهای واشنگتن و جامعه جهانی برای وارد آوردن فشار بیشتر به ایران به منظور متوقف کردن برنامه هسته ای، مورد بررسی قرار گرفت.

یهودیان پرنفوذترین اقلیت قومی در ساختار حاکمیت آمریکا هستند که بیش از 281 سازمان و مؤسسه و 250 اتحادیه منطقه ای دارند. در میان این فهرست بلند بالا از لابی های یهودی در آمریکا، «کمیته امور عمومی آمریکا» به شکل برجسته ای خودنمایی می کند. تدوین و تبیین راهبردهای کلان سیاست خارجی آمریکا به شکلی آشکار تحت نفوذ و سیطره لابی های یهودی و صهیونیستی می باشد که نفوذ گسترده رسانه ای، تجاری و سیاسی این اقلیت، مقامهای کاخ سفید را همواره در برابر مطالبات صهیونیستها به تمکین وادار نموده است.

اکنون این پرسش مطرح می گردد که اصرار مکرر سخنرانان این اجلاس مبنی بر تهدید دستیابی ایران به سلاح اتمی با چه هدفهایی صورت می پذیرد؟
در شرایط کنونی که موضوع هسته ای ایران از طریق نشستهای 1 + 5 و دعوت از ایران برای حضور در نشست یاد شده و همچنین پاسخ جمهوری اسلامی بتدریج در آستانه کاهش دغدغه های امنیتی کشورهای غربی می باشد، اتهام دستیابی به سلاح اتمی، بیانگر گشایش سوژه قدیمی در فاز جدید جنگ روانی است.

گروه مذکور که برآیند مذاکرات چند ساله خویش و گزارشهای بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را نتیجه همکاری و وجود شفافیت در برنامه هسته ای تهران معرفی می کنند، در استمرار گفتگوها در خصوص تشدید تحریمها دچار تفرقه و تشتت آرا گردیده و اجماع فزونی برخوردهای نرم علیه ایران روند کاهش را نشان می دهد، اما جنگ طلبان، محور فعالیتهایشان را بر متقاعدسازی کشورهای طرف مذاکره به نحوی متمرکز نموده اند که آنها را به سوی افزایش فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران سوق دهند.

بر کسی پوشیده نیست که رژیم اشغالگر قدس فضای ثبات و آرامش را در جهان بویژه در شرایط کنونی همسو با سیاستهایش ارزیابی نمی کند، زیرا از دید آنها چنانچه همواره صلح جهانی با چالشهای متعددی رو به رو باشد، می توانند آن را دستاویزی برای بقای خود قرار دهند.

به نظر می رسد، لابی یاد شده به عنوان حافظ منافع صهیونیستها در ایالات متحده همواره باید با اعمال نفوذ بر دست اندرکاران کاخ سفید سیاستهای تل آویو را از طریق ساز و کارهای گوناگون عملی نمایند.

تکرار سخنان غیردیپلماتیک و بی بهره از مستندات با هدف تحت تأثیر قرار دادن نشست 1 + 5 می باشد تا همچنان سایه تهدید و طولانی شدن مذاکرات با آینده مبهم استمرار داشته باشد و جمهوری اسلامی متحمل هزینه های معنوی گسترده ای گردد.

تضعیف جبهه و محور مخالفان رژیم صهیونیستی در منطقه یکی دیگر از هدفهای صهیونیستهاست تا کشورهای منطقه را به تقویت همگرایی علیه ایران تشویق نمایند، به گونه ای که در سالهای اخیر پروپاگاندای صهیونیستی و اربابان فرامنطقه ای این رژیم برخی کشورهای مسلمان منطقه را در خصوص پروژه ایران هراسی تا حدودی همسو و هم جهت با خود نموده است.

تحولات سیاسی منطقه در سال 2009 ، پروسه انتخابات در کشورهای لبنان، عراق و افغانستان موضوع دیگری است که می تواند با تشدید تبلیغات، تأثیرپذیری گروه های اسلامی و آزاده را از جمهوری اسلامی تحت تأثیر قرار دهد. اگرچه امروزه ملتها وکشورهای پیرامونی با آگاهی از مواضع ایران تلاشهای رسانه ای غرب و مهره های حاشیه ای آن را نمی پذیرند که شکل گیری و حضور جریانهای بیگانه ستیز در پارلمان این کشورها مبین این موضوع می باشد.

دوگانگی و تضاد رفتاری دولت فعلی آمریکا و کابینه افراطی رژیم صهیونیستی زمینه را برای جهت گیریهای افراطی از سوی دولتمردان این رژیم در مقایسه با گذشته فراهم نموده است، اگرچه بارها مقامهای این رژیم ناتوانی و عجز خویش را از انجام هرگونه اقدامی علیه جمهوری اسلامی ابراز داشته اند، ولی نتانیاهو و دستیار وزارت امور خارجه اش با جنگ روانی تلاش دارند موضوع جدی بودن تهدید هسته ای ایران در اذهان به فراموشی سپرده نشود، به نحوی که در روزهای اخیر مقامهای تل آویو هرگونه شبیه سازی حمله اسرائیل به عراق را در مورد ایران مقایسه ای نامعقول و غیرقابل تحقق ارزیابی نمودند.

شعار تغییر و مذاکره از سوی اوباما، رژیم اشغالگر قدس را به گونه ای به هراس انداخته است که مبادا این دروغ راست تعبیر گردد و واقعاً تغییری در سیاست خارجی آمریکا رخ دهد که در برگیرنده ابهام برای اشغالگران باشد. این در حالی است که با گذشت بیش از 100 روز از ریاست جمهوری اوباما تغییری در عرصه مناسبات ایالات متحده با دیگر بازیگران رخ نداده است و رئیس جمهور دموکرات آمریکا در مسیری گام نهاده که هدفهای اسلافش را با متدهای نرم افزاری تعقیب می نماید. به دیگر سخن، اسرائیل از این موضوع نگران است که مبادا در پی به قدرت رسیدن این چهره دموکرات و شعارهای مطرح شده از سوی وی، اولویتها و هدف گذاری یهودیان مغفول واقع شود و در حاشیه قرار گیرد.

از سوی دیگر، سخنان افشاگرایانه رئیس جمهور ایران در نشست ژنو ناخرسندی دولتمردان آمریکا و واکنش تند مقامهای تل آویو را به دنبال داشت که با نگارش نامه به برخی همتایان خویش تلاش کردند وعده محکومیت این اظهارات را بگیرند و اینک با پرداختن به موضوع یاد شده در صددند از ناکامی و شکست ژنو انتقام بگیرند.
نکته ای که نمی توان آن را نادیده گرفت، اینکه ایجاد فضای تهدید با محوریت جمهوری اسلامی موضوعی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی هر دو از آن بهره می برند، زیرا زنده نگهداشتن جو رعب و وحشت نه تنها ایران را به عنوان یک یاغی به جهانیان معرفی می کند، بلکه زمینه تسلیح کشورهای جنوب غربی آسیا را فراهم می نماید که سبب رونق کارخانه ها و مجتمعهای صنعتی و نظامی آمریکا می شود.

بدین ترتیب، برگزار کنندگان نشست آیپک با محور قرار دادن موضوع هسته ای ایران سعی دارند با انحراف افکار عمومی از سخنان افراطی لیبرمن و التیام رنجش اروپایی ها با بزرگنمایی موضوع ایران محور مشترک علیه جمهوری اسلامی را تقویت نمایند و بر نفرت کشورهای دنیا از این رژیم بویژه پس از جنایت ضد بشری جنگ 22 روزه سرپوش بگذارند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها