
دکتر پری شریفی آسیبشناس اجتماعی معتقد است این دختران میتوانند سر راه هرکسی قرار بگیرند و به دام گروههای فساد و اعتیاد و مواد مخدر بیفتند و در واقع هیچ آینده روشنی پس از این گریز در انتظار آنها نیست. در واقع این دختران با اقدام به فرار مرتکب جرم نمیشوند، بلکه پس از فرار است که دست به ارتکاب جرم میزنند.
یک پدیده فراگیر جهانی
دکتر شریفی در تعریف این پدیده اجتماعی میگوید، فرار از خانه نوجوانان و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد، غیرقابل تحمل و تغییرناپذیر است. این عمل به عنوان یک مکانیسم دفاعی بهمنظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزاردهنده و مضر و دستیابی به خواستههای مورد نظر انجام میشود.
امروزه در بیشتر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 19 13 ساله از خانه فرار میکنند که 74 درصد آنها دختر هستند.
از سوی دیگر براساس آمار دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، میانگین سن فرار دختران از خانه در ایران به سن 15 تا 20 سال رسیده است. افزون براین در آخرین تحقیق دفتر امور اجتماعی وزارت کشور در زمینه فرار دختران، بیشتر آمارها مربوط به شهرهای تهران، قم و سمنان است. در این تحقیق که چندی پیش توسط کار گروه فرار از خانه در همایش اسلام و آسیبهای اجتماعی مطرح شد، نرخ فرار دختران در این شهرها، 7 مورد در 100 هزار نفر بود در حالی که کمترین آمار فرار دختران هم مربوط به شهرهای سیستان و بلوچستان، ایلام و لرستان با حداکثر 7/0 درصد در 100 هزار نفر جمعیت است.
72 ساعت فاصله تا بزهکاری
دکتر شریفی در توضیح زمینههای اصلی تبدیل شدن نوجوان گریخته از خانه به یک بزهکار میگوید: «بررسیها نشان میدهد دختری که به هر دلیل خانه را ترک میکند؛ در صورتی که به موقع تحت کنترل قرار نگیرد، از روی سرگردانی، بیهدفی و مشکلات عدیده در تامین غذا و جای خواب به طور قطع در کمتر از 72 ساعت، ناچار به ارتکاب بزه میشود و در چرخه آسیبهای اجتماعی گرفتار خواهد شد. واکنش سریع و قاطع والدین و مقامات قضایی در ساعات اولیه گم شدن فرد، عامل مهمی در بازداشتن وی از گرایش به بزههای گوناگون و برگرداندن بیدردسر او به دامان خانواده است.»
اصلاح نهاد خانواده
این آسیبشناس اجتماعی که مخالف استفاده از لفظ دختر فراری است، میگوید: «به جای این لغت بهتر است از لغت بچههای بیخانمان، بدون همراه و راندهها استفاده کنیم. متاسفانه بیشتر این دختران در پرونده خود، بیش از یک بار سابقه فرار از منزل را دارند که شاید عمدهترین دلیل آن را بتوان در عدم آمادگی و تمایل نداشتن خانواده به پذیرش این دختران پس از بازگشت به محیط خانه یا برطرف نشدن عوامل زمینهساز فرار دختران از خانه، جستجو کرد. در واقع این خود خانواده است که بیش از دختر گریزان از خانه و بیخانمان نیاز به روانشناسی دارد، ریشههای فرار در خانواده است، متاسفانه نوجوانی که از خانه گریخته است پس از بازگشت دوباره به خانه در شرایط دشوارتری قرار میگیرد، خانواده سختگیریهایش را بیشتر میکند و دیگر هیچ روزنه امیدی برای او باقی نمیماند؛ و درست همینجاست که نهادهای اجتماعی همچون بهزیستی نقش پررنگی ایفا میکنند، به طور قطع ورود این نهادهای مدنی میتواند شرایط را برای زندگی این دختر آسانتر کند، در غیراین صورت پس از فرار دوباره او، دیگر همه پلهای پشت سر خراب شده است و دیگر امیدی به سالم ماندن این نوجوان وجود ندارد، بههرحال به موقع دست به کار شدن بارها بهتر از این است که چندسال بعد بخواهیم هزینهای دوچندان برای بازگشت آن فرد به زندگی معمولی کنیم.»
طلاق و ...
این آسیبشناس اجتماعی معتقد است، بررسیهای دختران آسیب دیده و گریزان از خانه نشان میدهد که در حال حاضر «طلاق» مهمترین معضلی است که شرایط نابهنجار را برای این نوجوانان فراهم کرده است. هماکنون بیشتر تعداد دختران فراری، فرزندان طلاق هستند. خانوادهای که یکی از والدین آن (مادر پدر) از خانواده جدا شده است و با طلاق گرفتن، محیط تربیتی خانه را رها کرده است، زمینه و بستر برای فرار فرزندان از خانه بسیار زیاد است. همچنین در خانوادهای که به دلیل ازدستدادن پدر یا مادر در اثر مرگ و حوادث طبیعی و ... کانون گرم تربیتی متزلزل شده و به یک خانواده از هم گسیخته تبدیل شده است، فرزندان آمادگی بیشتری برای ناسازگاریهای اجتماعی و ارتکاب جرم دارند. در چنین خانوادهای فرد با احساس ناکامی و محرومیت و کمبود محبت و ارتباط عاطفی مواجه است و در برخی موارد به دلیل عدم پذیرش جانشین (نامادری ناپدری)، زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه فراهم میشود.
خشونت در خانواده
اعمال خشونتهای روحی، جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است، دکتر شریفی با اشاره به این مساله میگوید: «بسیاری از دخترانی که قربانی این خشونتها میشوند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار میکنند و در شرایطی که از سوی نیروی انتظامی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند زیرا از محیط ناامن خانه میهراسند.»
فقر شدید و ثروت بیاندازه
این آسیبشناس اجتماعی مشکلات اقتصادی و فقر شدید را درست به اندازه توجه بیش از حد به خواستههای نوجوان و در دسترس بودن پول بیش از اندازه آنها در فرار دختران از خانواده موثر میداند، او اضافه میکند: «در برخی خانوادهها به خواستههای مادی، معنوی فرزندان توجهی نمی شود. لذا توانایی و مقاومت آنها درهم میشکند و از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره میبرند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیتها رهایی یابند. توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق حد سنی فرزند نیز میتواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد کند.»
دکتر شریفی این شاخصه را در تربیت فرزندانی با روحیه متزلزل بسیار با اهمیت میداند و اضافه میکند: «وقتی که تمایلات و خواستههای فرزندان محقق میشود، در واقع به محض ایجاد مشکلات و فشارهای زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها وجود ندارد. فرزند، به دلیل تربیت عاطفی(نه تربیت عقلانی) روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنه استقامت و طغیان میکند و همین امر سبب دوری از والدین و اعضای خانواده میگردد که نهایتا میتواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید. نوجوانی که بیشتر خواستههای وی محقق شده است، به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارهای زندگی که اجرای خواستههای او را مشکل میکند، خود را میبازد و راه چاره را فرار می بیند یا جوانی که تمام خواستههای او را محقق کردند، به محض آن که با یک خواسته نابهجای وی مخالفت کنند به دلیل روحیه غیرمنطقی فرزند نازپروری و کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدین از مکانیسم قهر و فشار و نهایتا فرار از خانه استفاده میکند. در واقع شیوه تربیتی که محبت افراطی و بیش از حد را در پیش گرفته است، موجب میشود تجربه رنجها و مشقات و فراز و نشیبهای زندگی از فرزند دریغ شود و او نتواند به خودسازی رفتاری بپردازد. این خانوادهها کودکانی خودخواه، بیتوجه و بیضابطه را بزرگ کردهاند، در نتیجه در مواجهه با کوچکترین مخالفتی، سریعترین راه، یعنی فرار از خانه را انتخاب میکنند. رفاه غیرمعمول را میتوان یکی از این عوامل نامگذاری کرد. فرزندانی که به دلیل غرق شدن در مسائل مادی که حرف اول در زندگی، خانوادههایشان میزند و سهلالوصول بودن خواستههای مادیشان دچار پوچی و دلزدگی میشوند به جستجوی چیزی خارج از محیط خانواده برمیآید که هرگز موفق به یافتن آن نمیشوند.»
اعتیاد و نابسامانی
دکتر شریفی معتقد است: «اعتیاد به عنوان شاخص خانوادهای بحران زده کارکردهای ناهنجاری دارد و اثرات مخرب آن جبران ناپذیر است.افرادی که به خاطر مسائل خاص حاصل از موادمخدر و همچنین تهیه آن که غالبا با مشکل مادی نیز روبهرو هستند فشارها و تنشهایی بسیار به خانواده وارد میکنند و همیشه در ذهن فرزندان موادمخدر به عنوان جداکننده افراد خانواده نقش بازی میکند. چیزی که در دید بچهها جدا نشدنی است و فرزندان این کانون ناامن و پرتنش راهی جز دوری از این محیط را ندارند. پسران بنابر شرایط خاص فرهنگی ملزم به کار کردن و استقلال شخصی هستند. اما در بین دختران که برای خارج شدن از این محیط راهی جز ازدواج ندارند مجبور به فرار میشوند. آنان در آتشی میسوزند که والدینشان روشن کردهاند.»
حدیث ضابطی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد