گفتگو با وینسنت کسل

سفر را دوست دارم

وینسنت کسل که این روزها مطرح‌ترین بازیگر مرد سینمای فرانسه است، فرزند ژان پی‌یر کسل بازیگر مشهور قدیمی سینمای کشورش است؛ اما حتی اگر او فرزند یک بازیگر مشهور هم نبود، باز به یقین پله‌های ترقی هنری را بسرعت طی می‌کرد. منتقدان سینمایی از وی به عنوان یکی از مستعدترین بازیگران سینما اسم می‌برند.
کد خبر: ۲۴۳۵۵۶
این بازیگر جوان که اواخر ماه نوامبر سال 1966 در شهر پاریس به دنیا آمد، در دهه 90 با بازی در درام ضد تبعیض‌نژادی «نفرت» به صورت یک چهره مطرح و محبوب درآمد. طی این سال‌ها در بیش از 40 فیلم سینمایی بازی کرده است.

از کارهای مطرح او می‌توان به سیزده یار اوشن، مامورین مخفی، بلوبری، غیرقابل مقاومت، لب‌خوانی‌ کن، از خط خارج شده، مدیترانه‌ای و الیزابت اشاره کرد. بجز فیلم‌های فرانسوی، در محصولات اروپایی و آمریکایی هم بازی دارد و در انیمیشن «شرک» به جای یکی از کاراکترهای قصه، صحبت کرده است.

در مراسم امسال جوایز فیلم سزار (اسکار فرانسوی)‌ برای «دشمن شماره یک مردم»، جایزه بهترین بازیگر مرد را گرفت. بجز این فیلم، او فیلم کانادایی «قول‌های شرقی» را نیز (به کارگردانی دیوید کراننبرگ)‌ روی پرده سینماها داشت. در این فیلم او نقش یک مامور مافیایی روسی را دارد که نقشی منفی است. مادر وینسنت کسل یک روزنامه‌نگار قدیمی است و به همین دلیل رابطه خوب و صمیمانه‌ای با رسانه‌های گروهی دارد. روزنامه‌نگاران فرانسوی هم مثل تماشاگران سینما در این کشور اروپایی او را دوست دارند.

از کودکی‌ات در شهر پاریس چیزی به یاد داری؟

خب، بازی را خیلی دوست داشتم و در خیابان اصلی محله‌ای که در آن زندگی می‌کردم، همیشه در حال رفت و آمد بودم. یک میدان و بولوار در نزدیکی محل زندگی ما وجود داشت که همیشه به آنجا سر می‌کشیدم و اوقات زیادی را در آن می‌گذراندم. حس می‌کردم این محل حال و هوایی شبیه برزیل یا آفریقای‌جنوبی دارد و برای همین خیلی دوست داشتم سرم را در این محل گرم کنم.

بهترین نکته درباره شهر پاریس چیست؟

وقتی می‌خواهی در آن بگردی، تازه می‌فهمی چقدر بزرگ و وسیع است. پاریس یکی از معدود شهرهای جهان است که تو همه جور آدم‌ را می‌توانی در آن پیدا کنی. در کنار خود فرانسوی‌ها، اقوام گوناگونی در این محل زندگی می‌کنند. برای همین تو در هر حالتی می‌توانی براحتی روحیه‌ات را عوض کنی. در عین حال، غذاهای خیلی خوب این شهر را فراموش نکنید.

وقتی برای بازی در فیلمی تازه مجبور به ترک این شهر می‌شوی، احساس می‌کنی چه چیزی را از دست داده‌ای؟

تلفیق فرهنگ‌های گوناگون را. آن‌طور که شنیده‌ام در شهر پاریس حدود 177 جامعه اقلیت متفاوت دارند در کنار هم زندگی و کار می‌کنند. این تنوع ملیتی و فرهنگی، حس و حال متفاوتی به شهر می‌دهد و آن را به چیزی استثنایی تبدیل می‌کند. از آنجا که من به غذا هم اهمیت زیادی می‌دهم، باید بگویم این تنوع فرهنگی باعث پیدا شدن انواع و اقسام غذاهای متفاوت هم می‌شود و این خیلی خوب است.

خب، چه چیز این شهر را بدترین آن می‌دانی؟

حدس می‌زنم که پاریس می‌تواند حکم یک شهر پرخاشگر و تندخو را داشته باشد.

با همه اینها، دوست داری لوکیشن فیلم‌هایت همیشه شهر پاریس باشد؟

خیر. سفر را خیلی دوست دارم و بازیگری این فرصت را به من می‌دهد تا به نقاط مختلف دنیا سربزنم. پاریس شهری است که در آن بزرگ شده و زندگی می‌کنم. ولی قرار نیست برای همیشه به آن بچسبم و ترکش نکنم. آنجا تنها شهری است که دوست دارم محل اصلی زندگی‌ام باشد.

برای گرفتن الهام به کجا می‌روی؟

وقتی احساس آرامش و آزادی می‌کنم، هیچ چیز بهتر از یک گشتزنی در سطح شهر نیست، برای کارهایم از مردم عادی و چیزهای معمولی الهام می‌گیرم. وقتی برای گشتزنی می‌روم امیدوارم کسی یا آشنایی را در طول راه ببینم و با او همراه و هم‌صحبت شوم. همیشه هم همین وضعیت پیش می‌آید، در این حالت تو حرف می‌زنی و دیدگاه‌هایت را با طرف مقابل تقسیم می‌کنی. نظرت را می‌‌دهی و نظر او را جویا می‌شوی. حاصل کار همیشه مثبت و خوب است و تو به یافته‌های تازه‌ای دست پیدا می‌کنی که تا قبل از این با آنها بیگانه بودی.

پس از این همه سال کار بازیگری، چطور خودت را برای یک نقش جدید آماده می‌کنی؟ هنوز هم این کار برایت چالش برانگیز است؟

صددرصد. برای من ایده بازی در یک فیلم و یاد گرفتن چیزهایی تازه از آن، اهمیت خیلی زیادی دارد. با این کار، یک سری از خواسته‌های درونی‌ام را برآورده می‌کنم. برایم خیلی جالب و جذاب است که ناگهان در نقد‌ها گفته شود من در فلان نقش پیچیده‌تر از همیشه بوده‌ام و بازی‌ام با کارهای قبلی‌ام فرق داشته است. «دشمن شماره یک مردم»‌را به این دلیل خیلی دوست دارم که نقش و بازی‌ام بیش از پیش مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت و گفتند این نقش تفاوت خیلی زیادی با دیگر کارهایم داشته است. خودم همیشه این طوری بوده‌ام که اگر پس از تماشای فیلمی در سالن سینما احساس کنم هیچ چیز تازه‌ای متوجه نشده‌ام یا یاد نگرفته‌ام حتما مشکلی در آن فیلم وجود دارد. در این حالت حس می‌کنم چیزی را از دست داده‌ام ( یا به دست نیاورده‌ام)‌ در این حالت از خودم می‌پرسم این فیلم به چه دردی می‌خورد؟

ولی خب، قبول داری که در خیلی فیلم‌ها نقش‌‌های مشابهی داشته‌ای؟ آیا این را یک خطر نمی‌دانی؟

قبول دارم. دعوا که نداریم!‌ ولی همه چیز به استقلال زبان برمی‌گردد. من یک بازیگر فرانسوی هستم که در محصولات بین‌المللی هم بازی می‌کنم. اگر قرار باشد ظرفیت بخش بین‌‌المللی کارم را نگاه کنم آن وقت مجبورم که خیلی مراقب باشم و با احتیاط عمل کنم. تا مدتی بازی در نقش‌هایی را قبول می‌کردم که از بازی در آنها لذت می‌بردم. همیشه هم این خطر کلیشه شدن وجودداشته است. با آن که بازی در بعضی نقش‌ها را خیلی دوست دارم، نمی‌خواهم شانس حضورم در کارهای متفاوت را از دست بدهم. بتازگی سعی کرده‌ام نقش‌های متفاوت‌تری را بازی کنم. دشمن شماره یک مردم و قول‌های شرقی هم در همین خصوص هستند.

در قول‌های شرقی آدم بد و شرور ماجرا هستی. ولی از آنجا که خودت موجود آرام و حساسی هستی، این مساله باعث می‌شود در قصه فیلم یک جورهایی مثبت و دوستانه به نظر برسی.

خب می‌دانی، همیشه هنگام بازی در یک نقش کمی سعی می‌کنم برخلاف جهت آب شنا کنم. برای مثال اگر دارم نقش یک آدم خوب را بازی می‌کنم، تلاشم این است که جنبه‌های تاریک‌تر روح او را نیز به تصویر بکشم. ما در زندگی واقعی خودمان این طوری هستیم، نه؟ حالا اگر بازی در یک نقش منفی به من سپرده شده است، سعی می‌کنم در درون خودم چیزهایی درباره او پیدا کنم که بتواند نجاتش دهد و مانع شود که او را یک کاراکتر شرور و بد ذات بدانیم، در این حالت سعی می‌کنم او را به گونه‌ای به تصویر بکشم که قابل درک‌تر باشد. در ارتباط با «قول‌های شرقی» من با فیلمنامه‌ای سر و کار داشتم که خیلی خوب نوشته شده بود و کاراکترم هم در آن بخوبی تشریح شده و توضیح داده شده بود، بویژه این که فیلمنامه 3 سکانس داشت که در آنها می‌توانستم چیزی غیر از خشن و شرور بودن را نمایش بدهم. این سکانس‌ها باعث حیرت و تعجب تماشاگران و منتقدان هم می‌شوند. در این صحنه‌ها، یک جورهایی چهره واقعی این کاراکتر را بدون هیچ واسطه‌ای می‌بینیم.

این جور شخصیت‌های منفی را به این دلیل این‌گونه نشان می‌دهید که فکر می‌کنید خود آنها هم مقصر اصلی نیستند؟

صد درصد، کاراکتر من در قول‌های شرقی خودش یک قربانی است. او می‌توانست فرزند کسی دیگر باشد و در یک محیط دیگر بزرگ شده باشد و همه او را به عنوان آدمی خوب بشناسند. این واقعیت مربوط به خیلی از آدم‌هاست.

به صورت طبیعی وقتی دارم نقشی با این خصوصیات را بازی می‌کنم، باید حال و هوا و حس درونی این کاراکتر را به درستی درک کنم. می‌دانم که نباید نسبت به او قضاوتی داشته باشم، این نکته کمک می‌کند تا این شخصیت به شکل صحیح‌تری جلوی دوربین به تصویر کشیده شود.

در «دختر متولد شده» با نیکول کیدمن همبازی بودی و در قول‌های شرقی نقش مقابل تو را نائومی واتس دارد که از خیلی جهات شبیه اوست. کار کردن با این بازیگر جوان چگونه بود؟

می‌دانستی اولین بار که نائومی واتس را دیدم سر صحنه دختر متولد شده بود؟ او برای دیدن نیکول کیدمن آمده بود که دوست صمیمی‌اش است. واتس بازیگر خیلی خوب و بااستعدادی است و متاسفم که من و او در صحنه‌های خیلی کمی با یکدیگر همبازی بودیم. در آن چند صحنه هم خیلی نگران و مراقب بودم که به خاطر صحنه‌های خشن فیلم، آسیبی به او نرسد.

وقتی بازی در دشمن شماره یک مردم به تو پیشنهاد شد چه حسی داشتی؟

در آغاز کار کمی گیج بودم. باورم نمی‌شد قرار است قصه زندگی و مرگ ژاک مسرین به صورت یک فیلم سینمایی درآید و من باید نقش او را بازی کنم. مسرین آدم عجیب و غریبی بود که به صورت یک پدیده رسانه‌ای درآمده بود و همه مردم فرانسه او را خیلی خوب می‌شناسند. این جنایتکار فرانسوی چندبار موفق شد از زندان فرار کند و این مساله، توجه محافل عمومی را به او جلب کرده بود. درگیری او با نیروی پلیس، حال و هوای یک فیلم اکشن پلیسی پرهیجان را داشت و وقتی در سال 1979 در شهر پاریس به دست ماموران پلیس کشته شد، احساس می‌کنم کل اداره پلیس کشور نفس راحتی کشید!

از آن زمان‌ها چیزی را در ارتباط با او به یاد داری؟

خب، آن روزها من توجهم به چیزهای دیگر بود، چیزهایی مثل بازیگران مشهور یا حتی بازی فوتبال. ولی موضوع و پرونده ژاک مسرین آنقدر پر سر و صدا بود که آدم بی‌خیالی مثل من هم چیزهایی درباره‌اش شنیده بود.

حس خاصی نسبت به او داشتی؟

آن زمان خیر، چون موضوع او ذهنیت مرا اشغال نکرده بود؛ ولی وقتی خواستم نقش او را بازی کنم، تمام پرونده او را دوباره‌خوانی کردم. پس از مطالعه پرونده زندگی او، احساس کردم آدم جالبی است و خوب است که فیلمی درباره او ساخته شود.

بازی در دشمن شماره یک مردم را بلافاصله پس از قول‌های شرقی شروع کردی. این موضوع مشکلی برایت ایجاد نمی‌کرد؟

وقتی یک بازیگر هستی، این مسائل دیگر اهمیت زیادی ندارد. تو بازی در یک نقش را قبول می‌کنی، درباره‌اش تحقیق می‌کنی و استنباط خودت از آن نقش را (البته با کمک کارگردان فیلم)‌ در مقابل دوربین فیلمبرداری ارائه می‌دهی. وقتی بازی در فیلمی را تمام کردی، همه چیز در مورد آن شخصیت دیگر تمام شده است. این کار مثل کتابی است که خواندنش را شروع می‌کنی و مدتی بعد وقتی تمام شد آن را کنار می‌گذاری. حالا باید درباره نقش و فیلم تازه‌ای فکر کنی که قرار است بازی کنی.

فیلمبرداری فیلم هم خیلی طول کشید. این طور نیست؟

هیچ چیز بیشتر از زمان تعیین شده وقت نبرد. ما قرار بود حدود 8 ماه کار کنیم و کل فیلمبرداری فیلم هم (با توجه به قصه‌هایی که از قبل اعلام شده و مشخص بود)‌ همین مدت طول کشید. یادت باشد که این فیلم یک کار 2 قسمتی است و برای فیلمی 2 قسمتی که تاریخی هم است، چنین مدت زمانی کاملا طبیعی به نظر می‌رسد.

از این که فیلم تو با استقبال منتقدان روبه‌رو نشد، ناراحتی؟

این موضوع را درک نمی‌کنم که چرا آنها فیلم را نپسندیدند. ژان ژاک آنو فیلمساز خیلی خوبی است و این فیلم او بدتر از ساخته‌های قبلی‌اش  که منتقدان سینمایی نظرات مثبتی نسبت به آنها داشته‌اند  نبود. آنها چیزهایی درباره فیلم نوشتند که در حقیقت هیچ یک از آنها را نمی‌فهمم. احساسم این است که منتقدان حرف اصلی فیلم را نگرفتند. با این حال، من به این فیلم هم افتخار می‌کنم.

کار تازه چه داری؟

فیلمی به نام «آواره» که آن را خیلی دوست دارم. این فیلم در برزیل فیلمبرداری شده است.

از طرح‌های آمریکایی چه خبر؟

هنوز فیلمنامه‌ای که واقعا مرا مجذوب خودش کند، پیدا نکرده‌ام. در عین حال می‌دانم برای قبول بازی در فیلم‌های آمریکایی محدودیت‌هایی دارم. اگر حس کنم فیلمنامه‌ای خسته‌کننده است، خیلی راحت بازی در آن را رد می‌کنم. بیشتر ترجیح می‌دهم با دوستانم و همکارانم در فرانسه کار کنم.

نمی‌خواهی پشت دوربین بروی؟

منظورت این است که فیلمی کارگردانی کنم؟ تا حالا 2 تا فیلم کوتاه ساخته‌ام. تا همین جای کار متوجه شده‌ام که کارگردانی یک فیلم خیلی مشکل نیست، اما آنچه خیلی سخت است این است که بتوانی یک فیلم خوب بسازی. فکر می‌کنم هنوز به چنین مرحله‌ای نرسیده‌ام. سینما تمام زندگی من نیست که بخواهم وقتی مشغول بازی در فیلمی نیستم، فیلمی را کارگردانی کنم یا بیکار نباشم. من یک زندگی خانوادگی هم دارم که باید به آن هم برسم.

ترجمه: کیکاووس زیاری
منبع: آسوشیتدپرس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها