گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

آنژیوگرافى نامزدها

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشوزر و جهان پرداخته‌اند از جمله «تحقق برنامه چهارم و رد طرح امنیت اجتماعی با دولت نمی خواند»،«درباره اظهارات موهن آغاجری»،«امتحانی جدید برای رسانه ملی»،«آنژیوگرافى نامزدها»،«هنجارشکنی با ترفند دموکراسی خواهی»،«راه اصلاح طلبان برای گفت و گو با آمریکا»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۳۶۹۰۲

مردم سالاری

«تحقق برنامه چهارم و رد طرح امنیت اجتماعی با دولت نمی خواند»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم آرش محبی است که در آن می‌خوانید؛محمود احمدی نژاد با حضور در یک برنامه تلویزیونی تلاش کرد که به برخی ابهامات درباره عملکرد اخیردولت پاسخ دهد. پاسخ های رییس جمهوربه ویژه درباره ناهمخوانی یک میلیارد دلاری اسناد مالی دولت با سند بودجه سال 85 که در گزارش تفریغ بودجه سال 85 دیوان محاسبات به آن اشاره شده است یا پاسخ های رییس جمهور درباره واردات سوخت خارج ازسقف بودجه ای تعیین شده توسط مجلس  تامل برانگیز بود که با پاسخ های احتمالی دیوان محاسبات و نمایندگان مجلس امکان بررسی  نقادانه آن بیشتر فراهم می شود.  احمدی نژاد  اما در بخشی از مصاحبه خود به نکاتی اشاره کرد که با رویکردهای گذشته دولت ودولتمردان هم خوانی ندارد.رییس جمهور البته در این مصاحبه نیز از ارائه آمارهای مصادره شده توسط دولت خودداری نکرد.

احمدی نژاد در بخشی از اظهارات خود گفت که درمجموع بالای 85 درصد اهداف  برنامه چهارم در دولت نهم محقق شده است.اظهارات رییس جمهور در واکنش به انتقادهای فعالان سیاسی واقتصادی  درباره عمل نشدن به برنامه چهارم توسعه در زمان دولت نهم بود.

 ادعای رییس جمهور وقتی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم  در حدود یک ماه قبل صادق محصولی سومین وزیر کشور دولت نهم درجلسه هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران مبانی برنامه چهارم توسعه-همان برنامه ای که احمدی نژاد مدعی تحقق بیش از 85 درصد از اهداف آن است- را بسیار منفعلانه و حتی بیان برخی از مبانی آن را شرم آور خوانده بود! چگونه می توان قبول کرد که در یک دولت وزیر کشور برنامه ای را این گونه مذموم بداند اما رییس دولت  در جهت اهداف تبلیغاتی هم که شده از تحقق 85 درصدی اهداف آن برنامه منفعلانه با مبانی شرم آور! خبر بدهد.

در عالم سیاست این نوع رفتارهای یک دولت را چه می توان نامید؟ آیا در یک ماهی که  از نظریه پردازی حاج صادق محصولی درباره برنامه چهارم  گذشته است اتفاقی افتاده و نظر دولت درباره این برنامه عوض شده است؟آیا انتقادهای اصلاح طلبانی نظیر خاتمی درباره بی توجهی به برنامه چهارم توسعه موثر واقع شده است و دولت نه تنها در نظر که در عمل هم  عقب ماندگیها و کم لطفی ها را نسبت به برنامه چهارم توسعه جبران کرده است؟ آیا در یک ماه می توان جبران کرد؟  پیش ازاین یک مقام بلندپایه دیگر دولت برنامه چهارم را مبتنی بر افکار سکولاریستی دانسته بود. آیا دغدغه این مقامات در یک ماه گذشته عوض شده است یا خدای نکرده القائات سکولاریستی کار خودش را کرده است؟!
رییس جمهور در بخشی دیگر از اظهارات خود پس از گذشت  حدود دو سال از اجرای طرح امنیت اجتماعی ازاجرای انتظامی این طرح انتقاد کرد ومدعی شد که  در 20 جلسه تخصصی به مدیران مربوطه اجرای این طرح تذکر داده است  اما متاسفانه در اجرای این تذکرات تاخیری صورت گرفته است.

 اجرای طرح امنیت اجتماعی که از آن به عنوان مهمترین برنامه ریزی و مهندسی اجتماعی وزارت کشور دولت نهم  یاد می کنند  دارای انعکاس های بین المللی و حواشی گوناگون بوده است. اولا اگر تذکری از سوی رییس جمهور درباره نحوه اجرای این طرح به مسوولان مربوطه داده شده است، تاخیر دررسیدگی به این تذکرات با توجه به ابعاد گسترده پیامدهای منفی این طرح وتبلیغات مسموم علیه نظام  مستوجب تنبیهات قانونی سنگین و از مصادیق جرم سیاسی است.

 از سویی مصطفی پورمحمدی هنگام  حضورش در وزارت کشوربارها از اجرای  طرح امنیت اجتماعی به نمایندگی از دولت حمایت کرده بود و حتی در مقاطعی که سخنگوی دولت بنابر اهداف وشرایطی اعلام کرد که طرح امنیت اجتماعی ربطی به دولت ندارد، سردار اشتری رئیس امنیت عمومی ناجا در پاسخ به الهام گفت که این طرح در عالی ترین مراجع قانونی، از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده و دستور آن با امضای رئیس جمهوری به نیروی انتظامی ابلاغ شده است. بسیاری از کارشناسان اجرای طرح امنیت اجتماعی آن هم  در شکل وشمایل انتظامی را پیش از اجرا شکست خورده می دانستند و حال که نشانه ها  وقراین پس از اجرا نیز از این مساله حکایت می کند و زمانی هم به انتخابات ریاست جمهوری دهم باقی نمانده است دولت به دنبال پیدا کردن  یک دوش قوی است تا بار شکست اجرای این طرح  و نارضایتی شهروندان را بر روی آن بگذارد.

رییس جمهور در بخش پایانی ارتباط  مستقیم خود با مردم بدون هیچگونه توجیه و مقدمه لازمی آمار و ارقامی از پیشرفت های دولت نهم نسبت به قبل از انقلاب و دولت های گذشته ارائه کرد که فارغ از صحت وسقم آنها به قول خود رییس جمهور «منصفانه» نیست که فقط به پای این دولت نوشته شود.

فی المثل رییس جمهور گفت که تولید آلومینیوم از 25 هزار تن در سی سال پیش به 218 هزارتن در سال 84 و 457 هزارتن در سال جاری افزایش یافته است  و همچنین تولید مس در کشور در سال 84 به 178 هزار تن و هم اکنون به 260 هزار تن افزایش یافته است. تفاوت آماری تولید این دو نوع محصول در زمان دولت نهم با دولت های گذشته به قدری زیاد است که مخاطب این آمارها احساس می کند در سه سال ونیم گذشته یا معجره هزاره سوم اتفاق افتاده است یا دولت های گذشته کم کاری و اهمال می کردند که نتوانسته اند به رکوردهای دولت نهم نزدیک شوند. در عالم واقع اما هیچکدام از این دو فرض درست نیست. فارغ از صحت وسقم  آمارهای ارائه شده درک این نکته که برای راه اندازی یک کارخانه آلومینیوم سازی و ایجاد زیر ساختهای لازم  برای توسعه این صنعت عمر چهار ساله دولت نهم کفاف نمی دهد احتیاج به تخصص خاصی ندارد.از این مقدمه ساده می توان نتیجه گرفت که اگر این آمارها پاک باشند، ربط  دولت نهم با توسعه صنایع مانند قیچی کردن روبان افتتاح یک مجموعه توسط  میهمان مدعو است.

رسالت

«درباره اظهارات موهن آغاجری»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛اظهارات اخیر هاشم آغاجری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم موجی از نگرانی را در  افکار عمومی کشور و به خصوص حوزه نخبگی برانگیخته است.

به گزارش کیهان چند روز پیش هاشم آغاجری در منزل عبدالله نوری گفته است: “ولایت مطلقه فقیه رذیله و شرک آشکار است.” وی در ادامه با متهم کردن همه فقهای شیعه به صدور احکام غیر اخلاقی افزوده است:” در حکومت ما از هیچ فقیهی حکمی پیرامون مسائل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خرد کردن انسانیت و سلطه پذیری بوده است.” این عضو ارشد سازمان مجاهدین در عین حال مدعی شده است:” دیدگاه های فقهی امام خمینی(ره) دچار تناقض است.”

هر چند این دست اظهارات بی اساس از جانب آغاجری مسبوق به سابقه است و وی در خرداد ماه سال 81 نیز ضمن اهانت به مردم و روحانیت مدعی شده بود که “در اسلام چیزی به عنوان روحانی وجود ندارد... و مگر مردم میمون هستند که از کسی تقلید کنند” اما مواضع فعلی وی در شرایط حساسی که نامزد قطعی سازمان مجاهدین برای حضور در انتخابات  ریاست جمهوری دهم به طور رسمی فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کرده است، تا حد زیادی نگران کننده به نظر می رسد.

این اظهارات موهن در دوره ای مطرح می شود که گفتمان انقلاب و منطق امام خمینی(ره) احیا و بازسازی شده است  و حتی بخشهایی از جریان دوم خرداد با پرچم تبعیت از امام(ره) و ارزشها و بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامی وارد صحنه رقابت در انتخابات آتی شده اند.

گروههای دوم خردادی که امروز به تعبیر خودشان در هیبت یک مثلث با پیکره واحد  در عرصه رقابتهای انتخاباتی حاضر شده اند باید تکلیف خود را با این دست موضع گیری ها مشخص کنند. آقایان کروبی، خاتمی و موسوی در برابر افکار عمومی اجازه ندارند و نمی توانند از کنار سخنان اخیر عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین بی تفاوت عبور کنند. رای دهندگان بخصوص از آقای خاتمی که به شدت از جانب سازمان نیمه مخفی و نیمه علنی مجاهدین مورد حمایت است، انتظار دارند به طور شفاف تکلیف خود را در قبال این اظهارات مشخص کند. موضوعات مورد اشاره آغاجری مسائلی نظیر  اصلاحات، جامعه مدنی، توسعه سیاسی، پلورالیسم و غیره نیست که خاتمی مثل گذشته بتواند با سکوت در قبال آنها و شانه خالی کردن از تعریف دقیق و عینی آن گندم سیاسی اش را درو کند این موضوعات به بنیان مرصوص فقهی نظام اسلامی و اعتقادات مردم مربوط می شود

 بدیهی است ژست های انتخاباتی احزاب و جریانات سیاسی در جهت گیری رای دهندگان موثر است اما آیا چنین گارد سیاسی موهنی که از جانب برخی دوم خردادی ها اتخاذ شده است بخصوص در شرایطی که فرهنگ سیاسی کشور رو به سوی ترمیم و بازسازی گفتمان انقلاب دارد، می تواند مرکز طیف رای دهندگان را نشانه بگیرد؟

دوم خردادی ها که این روزها می کوشند با فرار به جلو اختلافات درون گروهی خود را حتی با توسل به عکس های خندان خاتمی و کروبی در کنار هم انکار کنند(1) در اولین مراحل زیردستی ائتلاف سازی خود با چالش مهم جریان افراطی گریز از مرکز روبرو هستند. در واقع قصه، قصه “دم خروس و قسم حضرت عباس” است. قسم حضرت عباستان را باور کنیم که این مثلث موهوم “به یک جبهه و یک تفکر واحد ختم خواهد شد” و یا دم خروس سازمان مجاهدین را که هنوز اتفاقی نیفتاده از خانه عبدالله نوری در آمد.

بر این اساس جای این پرسش مهم وجود دارد جایگاه سازمان نیمه علنی مجاهدین و افرادی نظیر آغاجری کجای این پیکره واحد است؟ سازمان مجاهدین در یک سال گذشته نقش مهمی در ترغیب و تشویق آقای خاتمی برای حضور درانتخابات داشته است اما آیا امروز خاتمی حاضر می شود عقبه سازمانی و فکری خود را نادیده بگیرد و علیه آنها موضع گیری کند؟ موسوی که این روزها با ایده بازگشت به گفتمان انقلاب یکی دیگر از اضلاع این مثلث را تشکیل می دهد آیا حاضر است در برابر این اهانتها موضع بگیرد؟ کروبی هم که این روزها ورد زبانش این است ” من کنار نمی روم” آیا می تواند با تحریریه نوپدید خود که از جنس حامیان خاتمی است، کنار بیاید؟ مجمع روحانیون آیا حاضر است برای دفاع از بنیان فقاهت و دیانت در ایران آستین همت بالا بزند؟ و صدها آیای دیگر ...

به زعم راقم این سطور عمق و دامنه انسجام تئوریک مثلث کنونی جریان دوم خرداد و میزان قوام و پایداری آن با شداد و غلاظ موضع گیری واحد در قبال اظهارات موهن و بی اساس آغاجری قابل سنجش است. این مثلث اگر واقعا یک تفکر واحد است باید ضمن تصریح مواضع خود در قبال این موضوع تمام ظرفیتهای موجود را برای عدم تکرار چنین اتفاق ناخوشایندی به کار بگیرد.
پی نوشت:
 نگاه کنید به روزنامه اعتماد ملی ،30 بهمن 1387، شماره 863

اعتماد ملی

«امتحانی جدید برای رسانه ملی» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی اعتماد ملی است که در آن می‌خوانید؛مصاحبه محمود احمدی‌نژاد با شبکه یک سیما مجددا مساله‌ساز و موجب ایجاد ابهامات جدید و البته وضوح تفاوت و افتراقی است که میان دولت و مجلس وجود دارد.

فارغ از اینکه یک میلیارد دلا‌ر درآمد از فروش نفت بنا به تعبیر دیوان محاسبات مفقود شده و یا گم نشده و محل مصرف آن معلوم و تنها اسناد آن در دالا‌ن تودرتوی بوروکراسی کشوری سرگردان است! نحوه برخورد احمدی‌نژاد همچنان کم‌نظیر و بدون مثال است. مصاحبه ایشان نشانگر پاسخ‌ها و تعاملا‌تی خاص از نوع شخص ایشان و البته دولت نهم است. البته نباید انتظاری ماورای این حالت خاص نیز داشت.

احمدی‌نژاد مدت‌ها است که سطح خود را از رئیس‌جمهوری اسلا‌می ایران و شخصیتی که ضرورتا باید به دلیل منزلت و جایگاه خویش مافوق مجادلا‌ت سیاسی و حزبی و فرقه‌ای قرار بگیرد، در مرکز معرکه و منازعات سیاسی نشانده است. حداقل آن است که هیچ رئیس‌جمهوری تا پیش از ایشان در تعامل و مواجهه با نهادها و موسسات عالی حکومتی، شخص خود را طرف این مجادلا‌ت نمی‌دانستند.چنانچه گزارش تخلف و یا ابهامی از سوی دستگاه‌ها و نهادهای مسوول ارائه می‌شد، به اهلش رجوع داده و یا در سطحی که از یک مدیر ارشد قابل انتظار است، حوالت می‌دادند.

به هر حال پاسخ رئیس‌جمهور به گزارش رسمی دیوان محاسبات با چند جمله و تعریض به این و آن خاتمه نمی‌یابد. این گزارش رسانه‌ها، بلندگوهای استکبار، روزنامه‌نگاران، کارشناسان و... نیست؛ گزارش دیوان محاسبات است؛ همان نهادی که گزارش تفریغ بودجه را به صورت هرساله ارائه می‌کند. در تمام این گزارش‌ها در چهار سال اخیر فعالیت دولت نهم، دولت مطابق با تعهدات و تضمین‌های موجود در برابر مجلس عمل نکرد. جالب‌تر آنکه بدانیم رئیس‌جمهور در این نشست تلویزیونی به تمام منتقدان خود بی‌رحمانه و بدون امکان دفاع حمله کردند و هرچه دلشان می‌خواست فرمودند. نه کروبی، نه خاتمی و نه هاشمی و نه دوستان اصولگرایشان از سیل ادعاها و تعرض‌های ایشان مصون نماندند.
اما رئیس‌جمهور روشن نمی‌سازد که گزارش نهاد و موسسه‌ای همچون دیوان محاسبات درباره فقدان یک میلیارد دلا‌ر را به هر حال چه کسی و چگونه باید پاسخ دهد؟از آن مهم‌تر رفتار و نحوه عملکرد مدیریت رسانه در ایران است.

در حالی که احمدی‌نژاد از سطح یک مقام مافوق سیاسی خود را به نازل‌ترین منازعه‌گر کلا‌می و سیاسی تنزل داده است، آیا امکان دفاع برای منتقدان ایشان که در این برنامه به آنها حمله‌شده وجود خواهد داشت؟در اولین واکنش، نمایندگان مجلس مدعی شده‌اند که گزارش رئیس‌جمهور در ابعاد مختلف خلا‌ف واقع بوده است.دیوان محاسبات نیز از رئیس شبکه یک درخواست کرده تا ادله خود را در پاسخ به یکه‌تازی رئیس دولت نهم از همان برنامه خبری به پیشگاه ملت ایران ارائه نماید؛ حساب دیگر مغضوبان رئیس دولت نهم که نه انگیزه و نه علا‌قه‌ای به پاسخ به چنین موضعگیری‌هایی دارند، باید در جایی دیگر رصد شود. با این همه نحوه برخورد احمدی‌نژاد با منتقدانش و نوع رفتار صدا و سیما در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری می‌تواند موجب شود تا رسانه ملی امکان تعامل، گفت‌وگو، مناظره و فتح باب در این باره و سایر معضلا‌ت و دغدغه‌های داخلی و بین‌المللی را فراهم آورد. اعتماد ملی به سهم خود از این تصمیم و امکان دفاع استقبال کرده و آماده مشارکت در اینگونه مباحث است؛فرصتی که به نظر می‌رسد نباید به سادگی از سوی مسوولا‌ن رسانه ملی نادیده گرفته شود.

کیهان

«آنژیوگرافى نامزدها» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛امروز 22خرداد 1388 است، زمان برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری. پس از یک سال کش و قوس، سرانجام صحنه چگونه چیده شده است؟ کدام نامزدها از عرصه کنار رفته اند و کدام چهره ها در آخرین مرحله از ماراتن طولانی مدت رقابت حضور دارند؟ کدام ائتلاف ها شکل گرفته  و کدام زمزمه های ائتلاف بی سرانجام مانده و ادامه اختلاف ها را عیان کرده است؟ قریب به اتفاق چنین پرسش هایی 3ماه و نیم دیگر به پاسخ قطعی می رسند اما آیا از هم اکنون نمی توان به پیشواز روز انتخابات رفت و تصویری نسبتا روشن و شفاف از فضای آن روز به دست داد یا لااقل ابعاد و اضلاع آن را ترسیم کرد؟ البته برای جریان هایی که دل به ایجاد تعلیق و ابهام در انتخابات و غبارآلودکردن آن و به خیال خود غافلگیری بعدی امید بسته اند، احتمالا روشن شدن فضا و دورنمای انتخابات خیلی خوشایند نخواهد بود.

هرچند که ماه هاست بازی با نام ها و چهره ها تبدیل به هیجانی کاذب در این عرصه شده اما فراتر از این مباحث کم عمق، باید سراغ ابعاد انتخابات و مطالعه متغیرهای موثر در آن رفت. در واقع این ابعاد و اضلاع اساسی و متغیرهای مهم را می توان در انتخابات آینده سراغ گرفت: 1-تنوع نامزدها در راستای افزایش نشاط انتخاباتی و تضمین مشارکت حداکثری مردم 2-هویت و مواضع هر یک از جریان های «رقیب» یا «کنشگر و فعال» در میدان انتخابات، فراتر از نام ها و نامزدها 3-راهبردها و تاکتیک ها و سناریوهای  انتخاباتی در کنار احتمال های ائتلاف یا اختلاف 4-رویکرد دشمنان و قدرت های رقیب ایران و جریان اپوزیسیون همسو به انتخابات آینده 5-ارزیابی موقعیت فعلی کشور در آغاز دهه چهارم انقلاب (با شعار پیشرفت و عدالت)

تنوع نامزدها از شرایط لازم برای رونق و نشاط انتخابات است. بنابراین باید از این امر استقبال کرد و حضور قانونمند نامزدها را ارج نهاد، هرچند که برخی نامزدها در این میان هیجان زدگی بیش از اندازه از خود نشان داده و حداقل از یک سال پیش به تدارک نامزدی پرداخته اند. اما در کنار تنوع نامزدها و حتی «مهم تر» از آن، نباید از شفافیت در «هویت» آنها و به ویژه «جریان های حامی» یا جریان هایی که هر یک از نامزدها، آنان را نمایندگی می کنند غافل شد. ردیف شدن چهره ها و بازی نام  ها بدون مشخص شدن هویت جریان های اصلی که نامزدها آنها را نمایندگی می کنند جز به شلوغی و همهمه  و هیجان کاذب -شبیه بازار آهنگرها- و غبارآلودشدن فضا نمی انجامد. هر نامزدی که در چهارچوب قانون وارد عرصه می شود، حضورش محترم و مغتنم است. در عین حال این حق مردم است که از مرام و هویت وی و به ویژه حامیانش باخبر باشند، «جاذبه» و «دافعه»های آنان را بشناسند و وجوه تمایز را در میان نامزدها ببینند نه اینکه- از باب تمثیل- با میوه های سردخانه ای و یخ زده اما براق مواجه شوند که از بیرون خوش رنگ و لعاب بنمایند اما از درون پوک و پوسیده  باشند. گندم نمایی و جوفروشی هرچند که در سال های آغازین انقلاب و برخی مقاطع دیگر از سوی بعضی جریان های سیاسی انجام گرفت اما به مرور زمان دست کم فروشان و بنجل فروشان و بدلی فروشان رو شد و در نگاه مردم، آموزه عبرت و تجربه گردید.

هرچند که در طول 30سال گذشته برخی جریان های وابسته، گروهکی یا فرصت طلب سعی کردند با اسم و  آدرس ها و تابلوهای انحرافی، کشور را از رسم و شعارهای اصیل انقلاب (اسلام، عدالت، استقلال، آزادی و خدمتگزاری) دور کنند تا شاید غنیمتی فراچنگ آرند یا انقلاب را از ریشه بیاندازند اما تابندگی  همان شعارها باعث جریان یافتن خون تازه در رگ های انقلاب و تجدید حیات اصول آن شد و با موج وسیع جنبش اجتماعی که طی دهه اخیر با دیدن شبیخون- و سپس تاخت و تاز بی محابای- دشمنان و فرصت طلبان به راه افتاد، «اصولگرایی  تراز انقلاب» دوباره سکه رایج شد که ثمرات آن در زمینه پاکدستی و خدمتگزاری مسئولان، عدالت خواهی پیگیر و مبارزه با تبعیض، عزت و اقتدار روزافزون کشور و کوتاه  شدن دست طمع و تعرض دشمنان قابل مشاهده است.

هر نامزد و هر جریانی که وارد عرصه رقابت می شود هر سلیقه ای که داشته باشد نمی تواند چشم بر این دگرگونی و تغییر حقیقی در کشور به ویژه طی دهه اخیر ببندد و یا نسبت به آنچه گذشت و می گذرد، بلاموضع و بلاتکلیف باشد و تحفظ پیشه کند. کشور قرار نیست عقبگرد و ارتجاع به دوره ای داشته باشد که آمیختگی سهو و غفلت ها با سناریوی دشمنان داخلی و فرصت طلبان داخلی باعث کم فروغ شدن ارزش ها، به مسلخ رفتن اصول و باورها، به تاراج رفتن منافع و اقتدار ملی و پیشروی مهاجمان شد. نامزدها باید مشخص کنند در هر یک از دوره های انقلاب، دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات و عدالت  آیا در اردوگاه خودی باقی ماندند و در صف اصلی انقلاب که با ولایت و رهبری تعریف می شود، ثابت قدم ایستادند یا دچار قلب و انقلاب درونی شدند؟ این حق شهروندان است که بدانند نامزدها و حامیان آنها از عیار حداقلی- در تراز ملت ایران- برخوردارند یا سکه شان بدلی است؟ حق مردم است که بدانند هر یک از نامزدها- هرچند نفر که می خواهند باشند- در شبیخون فرهنگی دشمن، خواب بودند یا بیدار؟ در اردوی مقاومت و سد کردن راه مهاجمان بودند یا به لجستیک آنها می پرداختند و لااقل پلی شده بودند برای عبور رهزنان و غارتیان؟ حق مردم است که بدانند آقایان نامزدها و حامیان آنها به هنگام تنگ شدن عرصه بر عدالت و معیشت مردم از سوی زراندوزان و امتیازخواهان، ساکت و صامت- به نشانه رضایت- نشستند یا احساس تکلیف کردند به میدان بیایند و لااقل به زبان بیزاری بجویند و نهیب بزنند؟ مگر کسی می تواند بگوید نه با علی(ع) بودم و نه با معاویه، یا با اموی ها قوم و خویشی و رودربایستی داشتم و مجبور شدم امتیاز بدهم یا سکوت کنم؟ یا کسی می تواند ادعا کند چون با دولت و مجلس اصولگرا رقابت داشتیم، در بحبوحه جنگ و تهاجم تمام عیار دشمنان، تشخیص دادیم به جای همراهی با مردان خط مقدم مقاومت، سنگ به آنها بزنیم و تخطئه کنیم و چنان عمل نماییم که دشمن پوزه به خاک مالیده در جای جای خاورمیانه، طمع کند و دوباره امیدوار شود؟ هرکس و هر جریانی از سوی آمریکایی ها و صهیونیست ها نشان شد، باید از خود بپرسد و به مردم هم توضیح دهد که کدام خطا و غفلت- یا خدای نکرده انحراف- باعث شده روی موج دشمن بیفتد و با سناریوهای آنان هم پوشانی و همکاری کند. اگر قرار بود آنها از دموکرات های راستین خوششان بیاید که نباید از ملت ایران و فلسطین و لبنان و رهبران آنها انتقام بکشند.

«جاذبه» و « دافعه» نامزدها و حامیان آنهاست که به مردم خواهد گفت اعتماد کنند یا نکنند. خائن و خادم، دشمن و دوست، مفسد و مصلح، گروهکی و انقلابی، و مذهبی و دین ستیز را نمی شود در یک اردوگاه جمع کرد و هر جریانی که چنان سودای خامی را در سر بپروراند به شهادت تاریخ دهه اخیر، مورد سرزنش دوست و دشمن قرار خواهد گرفت، خسرالدنیا و الاخره شدن که جای خود محفوظ!

هر ائتلافی که شکل بگیرد، نامزدهایی به ائتلاف برسند یا متمایز در عرصه بمانند، امکان غافلگیری مردم و نخبگان در انتخابات پیش رو امری نزدیک به محال است. آنها که ائتلاف می کنند باید به روشنی بگویند سر چه چیزهایی به تفاهم رسیده اند و پاسخگوی عملکرد و سابقه موتلفان هم باشند و آنها که متمایز در صحنه حاضر می شوند باید معلوم کنند که چه بر دارایی ها و توانایی های ملت در آغاز دهه پیشرفت توام با عدالت می افزایند یا خدای نکرده در عمل از شتاب حرکت او می کاهند.

در کنار رقابت پرنشاط و شاداب جریان های گوناگون پایبند به اصول و مبانی انقلاب، کار تندروها و جریان های «پیرو» بیگانه گره خورده است. آنها در هر حلقه و جریانی حاضر شده اند، جز بر محنت و خسران آن محافل نیفزوده اند. اسناد فراوان این ادعا را می توان در انتخابات ریاست جمهوری گذشته،  انتخابات مجلس هفتم و هشتم و شورای شهر دوم و سوم مشاهده کرد. آنان فقط به کار موش در دیگ افکندن و دستپخت را از چشم مردم انداختن می آیند. تندروها، علم و پرچم ورشکستگی اند، بر بام هر جریانی که نصب شوند. افراطیون- که روزگاری به پنهانکاری و نفاق شناخته می شدند- اکنون به آبله های زشت منظری می مانند که بر هر سیمایی بیفتند، انزجار می آفرینند و فراری می دهند. این جریان اکنون به حدی از خسران رسیده که در عرصه  انتخابات مدام به تناقض و بن بست می خورد و تغییر مسیر می دهد و هدفی دیگر تعریف می کند، مانند کسی که تیر می انداخت و هر جا می خورد، دورش دایره می کشید، یعنی که به هدف خورده است. تندروها از خروج از حاکمیت و ادا و اطوار تحریم   انتخابات، به ولع بازگشت به قدرت برگشتند. نه به رئیس دولت اصلاحات وفادار ماندند، نه به رئیس دولت سازندگی و نه به رئیس مجلس اصلاحات. به هریک از آنها بد گفتند و عبور کردند و دوباره مدعی شدند به همان ها برمی گردند.

اینکه در رقابت با رئیس جمهور اصولگرای فعلی،  از میان آقایان کروبی، موسوی، خاتمی، قالیباف، روحانی و... دیگرانی از این دست چه کسانی حضور پیدا می کنند و اگر حضور پیدا می کنند، ائتلاف هایی شکل می گیرد یا خیر، به خودی خود اهمیت ندارد. آنچه مهم است و واقعیت دارد شفافیت کم سابقه میدان است و هر نامزد و جریانی که پای در میدان می گذارد و بر رونق انتخابات می افزاید، ناچار است به دور از مجامله و تحفظ، نسبت خویش را با وضعیت ثبات یافته و بالنده انقلاب در پس آن همه گردباد سهمگین دشمنی و فتنه مشخص سازد، که در یک سینه دو دل داشتن و در یک دل سودای دو دلبر پروراندن ممکن نیست. «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه. خداوند برای هیچ کس، دو دل در درونش قرار نداده است» (آیه 4 سوره احزاب). به تعبیر امیرمؤمنان(ع)، «محبت ما و محبت دشمنان ما در درون یک انسان جمع نمی شود. خداوند برای یک انسان دو قلب در درونش قرار نداده تا با یکی دوست بدارد و با دیگری دشمن شمارد. دوستان ما در دوستی خالصند، همان گونه که طلا در کوره آتش خالص می شود بی هیچ تیرگی. هرکه مین خواهد این حقیقت را بداند قلب خود را بیازماید، اگر چیزی از محبت دشمنان ما در قلبش با محبت ما آمیخته، از ما نیست و ما هم از او نیستیم.» (صفحه 212جلد 17تفسیر نمونه، به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم، طبق نقل نورالثقلین، جلد4، صفحه 234)

این هم نوعی از انژیوگرافی برای اطمینان از سلامت قلب است. به قول میرزاحبیب  قاآنی شیرازی:
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا ز جان بایست دل برداشتن
یا امیرحکم جانان باش یا دربندجان
زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن

جمهوری اسلامی

«تحلیل سیاسی هفته» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛قرار گرفتن اربعین حسینی در هفته جاری به این هفته معنویت خاصی بخشید. شیعیان سراسر جهان به این مناسبت به عزاداری شهدای کربلا پرداختند و سخنرانان مذهبی با مرور حماسه حسینی و رسالت عظیم پیام رسانان نهضت عاشورا حضرت زینب کبری و حضرت امام سجاد علیه السلام مسئولیت سنگین پیروان مکتب عاشورا را تشریح کردند. این یادآوری مجدد به ویژه با توجه به ابعادی که اربعین حسینی دارد در شرایطی که انقلاب اسلامی به عنوان ادامه راه نهضت عاشورا از هر طرف مورد تهاجم دشمنان اسلام قرار دارد دارای اهمیت زیادی است . همه باید از کار بزرگ پیام رسانان نهضت عاشورا مسئولیت پذیری را فرا بگیریم و برای تداوم انقلاب اسلامی و تحقق آرمانهای بلند امام خمینی تلاش کنیم .

سه شنبه این هفته 29 بهمن ماه سی و یکمین سالروز قیام مردم تبریز علیه رژیم شاه در گرامیداشت اربعین شهدای 19 دیماه قم بود . رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای روز دوشنبه در جمع عده ای از مردم تبریز که به همین مناسبت به دیدار ایشان آمده بودند تعبیر زیبائی درباره قیام مردم تبریز بکار برده و آنرا یک « قیام اربعینی » نامیدند و افزودند : حادثه 29 بهمن تبریز نقش تعیین کننده ای در انقلاب اسلامی ایفا کرد و انگیزه بیداری قیام و مبارزه را در سراسر کشور گسترش داد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین دیدار هشدار مهمی در زمینه تلاش دشمن برای تهی کردن نظام اسلامی دادند و افزودند : « تهاجم و شبیخون فرهنگی از جمله علائم تلاش جبهه استکبار برای بی محتوا کردن نظام اسلامی است و درک هوشمندانه این موضوع و دفاع از ارزشهای اسلامی و انقلابی وظیفه اینجانب و مردم است که به فضل الهی مردم امروز با هوشیاری درک بالا و قدرت تحلیل تحسین برانگیز در صحنه حاضرند. »

واقعیت اینست که حضور مردم در همه صحنه ها و برخورداری جامعه انقلابی و اسلامی ما از رهبری بیدار و هوشیار تاکنون توطئه های دشمن را در همه زمینه ها از جمله تهاجم فرهنگی خنثی کرده است . اما برای کامل کردم موفقیت ها در مقابله با تهاجم ها به تحکیم هرچه بیشتر وحدت در جامعه نیازمندیم . درحالی که دشمن با تمام وجود و با سرمایه گذاری فراوان درحال تلاش برای تهی کردن نظام از درون است هیچ مجوزی وجود ندارد که نیروهای نظام و انقلاب به همدیگر حمله کنند و با توسل به شیوه های حذفی و برخوردهای تخریبی جبهه داخلی را تضعیف نمایند. برای رسیدن به موفقیت کامل در جبهه مقابله باتهاجم فرهنگی باید جلوی برخوردهای حذفی و تخریبی گرفته شود و برای تقویت وحدت و همبستگی تلاش دائمی بعمل آید.

ماجرای سلمان رشدی مرتد نیز بخشی از تهاجم فرهنگی علیه اسلام و نظام اسلامی بود. در روزهای اول هفته جاری شاهد موضعگیری های قابل تقدیری از ناحیه بعضی نمایندگان مجلس و تعدادی از ائمه جمعه در حمایت از حکم حضرت امام خمینی علیه سلمان رشدی مرتد و کتاب موهن « آیات شیطانی » وی به مناسبت بیستمین سالگرد صدور این حکم تاریخی بودیم اما این تاسف همچنان وجود دارد که حق این حکم الهی ادا نشده و آنچنان که لازم بود در حمایت از آن اقدامی صورت نگرفت . هنوز وقت باقی است و ائمه جمعه حوزه های علمیه دانشگاه ها و رسانه ها می توانند با توجه به تاثیرات مهمی که حکم امام برجای گذاشت و جلوی گستاخی نسبت به مقدسات مسلمانان را گرفت به تشریح این واقعه بپردازند. تردیدی نیست که امام خمینی به حمایت های این و آن نیاز ندارند بلکه این خود جامعه اسلامی است که به زنده ماندن چنین حکم تاثیرگذاری نیاز دارد و باید با تشریح ابعاد واقعه ای که منجر به صدور این حکم شد و تاثیراتی که این حکم در جلوگیری از اهانت به مقدسات اسلام گذاشت نسل های آینده را با وظایفی که در برابر تهاجم فرهنگی و سیاسی دشمنان اسلام دارند آشنا کنند و به آنها بفهمانند که امکان و توانائی مقابله موفق با این قبیل تهاجمات را دارند.

در مسائل خارجی نیز در هفته ای که گذشت شاهد تحولات گوناگونی بودیم . اعلام تغییرات غیرمنتظره در صحنه سیاسی عربستان برگزاری مراسم سالگرد ترور « عماد مغنیه » و تاکید سید حسن نصرالله برگرفتن انتقام خون این شهید ادامه تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه وقوع چند انفجار در مراسم اربعین در کربلا و ادامه حملات آمریکا به خاک پاکستان از جمله رویدادهای مهم در صحنه بین المللی بودند.
در عربستان ملک عبدالله پادشاه عربستان دست به تغییرات وسیعی در کادر حکومتی این کشور زد. این اقدامات که در نظام سنتی و بسته عربستان غیرمنتظره تلقی می شود نظر رسانه ها و محافل سیاسی را به خود جلب کرده آنچنانکه منابع رسمی عربستان اعلام کرده اند ملک عبدالله شش وزیر کابینه شش مفتی ارشد حکومتی و تعدادی مقام قضایی را برکنار کرد و در اقدامی کاملا بی سابقه در این کشور یک زن را به سمت معاونت وزیر گماشت . همچنان که انتظار می رفت منابع رسمی درباره انگیزه این اقدامات نکات روشنی را بروز نداده اند و روزنامه عکاظ تنها به این نکته اشاره کرد که با این تغییرات عربستان به سرزمین اصلاحات و شکوفایی تبدیل خواهد شد. از اینرو در مورد واقعیت ماجرا تنها می توان به گمانه زنی ها اکتفاکرد. عده ای معتقدند حکام عربستان با روند تحولات جهانی خود را در فشار روزافزون احساس می کنند. حاکمان ریاض اگرچه برای حکومت قبیله ای خود که شکل و ساختار آن به دوران جوامع بدوی شباهت دارد و در این حکومت از دمکراسی و حاکمیت مردم نشانه ای پیدا نمی شود از حمایت همه جانبه غرب به ویژه آمریکا برخوردار است ولی قطعا نمی توانند از کنار شماتت های روزافزون افکار عمومی جهان به سادگی بگذرند. پس یکی از انگیزه های اقدام اخیر ملک عبدالله می تواند تلاشی برای نشان دادن قصد حکام عربستان به تغییر وضع موجود و همسویی با روند و چارچوب های پذیرفته شده جهانی تلقی شود. این فرضیه به ویژه با در نظر گرفتن ورود یک زن به کابینه و عزل مفتی های دارای تفکر افراطی قوت بیشتری پیدا می کند.

دومین فرضیه ای که مطرح است وقوع مرحله جدیدی از جنگ قدرت در ساختار حکومتی و در میان شاهزاده های سلطنتی این کشور می باشد. جنگ قدرت در ارکان سلطنتی سعودی همواره جریان داشته است . این جنگ اگرچه پنهان بوده ولی هر چند وقت یکبار مواردی از آن به ناچار آشکار می شود.

واقعیت این است که در عربستان مردم هیچگونه دخالتی در حکومت ندارند و تمامی دستگاه های حکومتی در قبضه آل سعود است . خاندان آل سعود که دارای شاخه های متعددی است حدود هزار نفر را در بر می گیرد که این هزار نفر البته به چهار خانواده رقیب تعلق دارند و با اینکه برخی بزرگان آل سعود از جمله ملک فهد کوشیدند تا زمینه یک اتحاد مستحکم را میان آنها برقرار کنند ولی موفق نشدند و رقابت و کشمکش سیاسی در میان خانواده سلطنتی همچنان جریان دارد.

این هفته همچنین شاهد برگزاری مراسم سالگرد « عماد مغنیه » مبارز ضد صهیونیست بودیم . عماد مغنیه مبارزی خستگی ناپذیر بود که در طول مبارزات 25 ساله اش ضربات سهمگینی را به رژیم صهیونیستی وارد ساخت و به جرات می توان گفت بخشی از پیروزی های مقاومت در لبنان و فلسطین متاثر از نقش و فعالیت های مغنیه بوده است . در لبنان در اولین سالگرد ترور وی هزاران نفر گرد آمدند و سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در این مراسم سخنرانی کرد. نصرالله ضمن تجلیل از فرمانده شجاع حزب الله بار دیگر عزم جنبش حزب الله را برای گرفتن انتقام خون عماد مغنیه از صهیونیستها تکرار کرد. نصرالله گفت : مغنیه را صهیونیستها سال قبل ترور کردند تا به زغم خود ازدست وی خلاص شوند ولی ما آنها را راحت نخواهیم گذاشت و وعده انتقام را انشاالله محقق خواهیم ساخت . این درحالی است که اخیرا یک روزنامه صهیونیستی با انتشار گزارشی جزئیات ترور مغنیه را فاش کرد و به نقش مستقیم موساد در ترور وی اعتراف نمود.

این روزنامه با تاکید بر اینکه تنها دستان اسرائیلی می تواند بمب را زیر صندلی اتومبیل مغنیه کار گذاشته باشد افزود : ماموران جاسوسی اسرائیل در ظاهر عربی از طریق کردستان عراق وارد سوریه شده و با بمب گذاری خودرو مغنیه را از راه دور منفجر ساختند. البته کارشناسان معتقدند برخی حکومت های عربی از جمله عربستان و اردن نیز در ترور مغنیه با اسرائیلی ها همکاری کرده اند. به عقیده این کارشناسان حکومت های عرب منطقه که به میانه روی مشهور شده اند از رشد سریع تفکر مقاومت در منطقه خشمگین هستند و برای متوقف ساختن این روند حاضرند به هر اقدامی دست بزنند. همچنانکه آنها در تهاجم اسرائیل به لبنان و همچنین در یورش صهیونیستها به غزه وقیحانه طرف اسرائیل را گرفتند. از دیدار این حکام وابسته ترور مغنیه می توانست این روند را متوقف کند و یا حداقل کند سازد.

این هفته همچنین در عراق شاهد تجمع میلیون ها زائر در حرم امام حسین (ع ) در کربلا بودیم که مراسم اربعین را برگزار نمودند. حضور این جمعیت عظیم که نشانه ابراز ارادت آنها به امام سوم شیعیان و تفکر ظلم ستیزی بوده است طبیعی بود که مورد خشم و غضب متعصب های جاهل و افراطیون گمراه و حامیان آنها باشد . از این رو گروههای تروریستی در سه عملیات جنایت بار دست کم 45 زائر را به شهادت رسانده و صدها نفر دیگر را مجروح ساختند. قطعا این گونه اقدامات ایذایی به جز رسوا نمودن گروههای متحجر و حامیان آنها نتیجه ای در برنخواهد داشت.

هفته جاری صهیونیستها به جنایاتشان علیه مردم فلسطین ادامه دادند و در این میان غزه همچنان آماج حملات ارتش صهیونیستی قرار داشت . در این حملات که طی روزهای اخیر مجددا شدت گرفته است تعدادی از مردم فلسطین شهید و مجروح شدند. ادامه این حملات نشانگر این واقعیت است که غزه همچنان مظهر مقاومت فلسطین است و تمامی تدابیر گذشته رژیم صهیونیستی در تحقق اهدافش در غزه ناکام مانده است .
ادامه اختلافات درونی در میان سران رژیم صهیونیستی دلیل دیگری بر شکست و ناکامی صهیونیستهاست و برگزاری انتخابات زودهنگام نیز نتوانست سایه بحران داخلی را از سر زمامداران این رژیم دور سازد. اکنون پس از برگزاری انتخابات نه تنها ثبات به این رژیم بازنگشته بلکه تشدید جنگ قدرت پایه های رژیم را بیش از پیش متزلزل ساخته است.

وخامت اوضاع درونی در هیات حاکمه رژیم صهیونیستی به آن حدی رسیده است که لیونی وزیر خارجه این رژیم که تا قبل از این از پیروزی های اسرائیل در جنگ غزه دم می زد روز سه شنبه اعتراف کرد این رژیم باید برای دستیابی به صلح و ثبات مناطقی را به فلسطینی ها واگذار نماید. این اعتراف از زبان صهیونیستی که به دلیل ژست های جنگ طلبانه در غزه شهرت یافته است بسیار قابل تامل است.

رخداد دیگری که این هفته شاهد آن بودیم تشدید حملات آمریکا به خاک پاکستان بود. آمریکا در طول یک هفته گذشته در سه مرحله مناطقی از خاک پاکستان از دو جنبه قابل تامل است . نخست اینکه این حملات در دوره ریاست جمهوری اوباما صورت می گیرد و بیانگر این نکته است که سیاست های اوباما تفاوتی با سیاست اسلافش از جمله جرج بوش ندارد و وی علیرغم وعده هایش در عمل همان راه و روش سنتی آمریکا و سیاست مداخله جویی آن کشور را ادامه می دهد. دوم اینکه از سرگیری این حملات مفهوم دیگری دارد و آن این موضوع است که اوضاع همچنان برخلاف خواست و پیش بینی غربیها پیش می رود و هیچ نشانه امیدبخشی از تحقق اهداف آمریکا در قلع و قمع گروههای شورشی مخالف آمریکا وجود ندارد.

قدس

«هنجارشکنی با ترفند دموکراسی خواهی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛هاشم آغاجری عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در سال 81 طی سخنانی مقلدان مراجع تقلید را به «میمون» تشبیه و به ساحت ائمه اطهار(ع) نیز جسارت کرده بود، اخیراً با ایراد سخنان دیگری در منزل عبدا... نوری، به ساحت مراجع عظام تقلید، علما و فقها هتاکی نمود و در سخنانی نظام اسلامی را مستبد معرفی کرد.عضو سازمان مجاهدین با بی حرمتی به امام راحل، سخنان ایشان را دارای تناقض دانسته و به نوعی در تلاش است تا با این ادبیات شخصیت بنیانگذار انقلاب اسلامی را مخدوش جلوه دهد.

اظهارات وی و همفکرانش دارای سابقه است. این جریان فکری در صدد است با هنجارشکنی نسبت به ساحت امام و علما، فضای گفتمانی جدید متأثر از ایده های پلورالیستی را در کشور حاکم کند. این بسته فکری را باید سوغات وارداتی افراد وابسته ای قلمداد نمود که آبشخور فکری آنها از مدرنیته است و به دلیل سنخیت نداشتن با باورهای اسلامی و بومی تلاش می کنند عقبه فکری و تئوریک خود را در جریانهای نوگرا که قرابتی با اندیشه های اسلامی ندارند، قرار دهند.

هجمه به ارزشهای دینی و حمله به میراث فکری امام خمینی(ره) توسط برخی افراد منسوب به اردوگاه اصلاح طلبان، در پرونده عملکردی آنها موجود است. اکبر گنجی از طرفداران این طیف فکری و مسافر کنفرانس برلین، در مصاحبه با نشریه اشپیگل اذعان می نماید: «از این به بعد باید اندیشه های امام را در موزه های تاریخ جستجو کرد.» اکنون همفکر وی در تکرار سخنان خویش در سال 81 ، بر همان اظهارات تأکید می کند.

وی در بخش دیگری از اظهاراتش، نظام اسلامی را در حالی به استبداد متهم می کند که خروجی عملکرد نظام اسلامی در 30 سال گذشته، با برگزاری انتخابات متعدد و مشارکت گسترده آحاد مردم، الگوی مردم سالاری دینی را به عنوان پارادایم موفق در ویترین دموکراسی های جهان قرار می دهد، به نحوی که توانسته است با اهتمام به حقوق شهروندی، آموزه های دمکراتیک را به منصه ظهور برساند. ولی اگر مراد از دموکراسی مبانی لیبرالی دموکراسی و اومانیسم می باشد، پر واضح است که انقلاب اسلامی و نظام مردم سالاری دینی در ایران نمی تواند قرابتی با دموکراسی و مردم سالاری داشته باشد.

ولایت مطلقه فقیه از ارکان اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده و انقلاب اسلامی در این سی سال، با اتکا به رهنمودهای ولی فقیه، مردم سالاری دینی را به بهترین وجه اجرا کرده است.از سوی دیگر، این سخنان یادآور فضای دوران حاکمیت اصلاحات است که هر روز در رسانه ها با هنجارشکنی های جدید و تولید گفتمانهای متعدد، مرزهای اعتقادی و سیاسی انقلاب اسلامی را در همسویی با بیگانگان تعقیب می نمودند.

اظهارات سخیف این عضو سازمان مجاهدین و عملکرد جریانهای حامی نامبرده در گذشته و حال قضاوت مردم را برای گزینش و تعیین ملاکها از شفافیت و وضوح بهتری برخوردار نمود. به عبارت دیگر، بخشی از بدنه دوم خرداد که موسوم به طیف افراطی می باشند، با این راهبرد برنامه های آتی خود را در معرض ارزیابی مردم قرار می دهند.جالب این است که آغاجری با بی شرمی تمام، به مقدسات، اسلام و انقلاب اسلامی توهین و در جای دیگر اعلام می کند در انقلاب اسلامی ایران آزادی بیان و دموکراسی وجود ندارد.

وی در حالی از نبود آزادی شکوه می کند که ارزشهای اساسی و محوری نظام را مورد تعرض قرار می دهد، بدین ترتیب، می توان اظهارهای ایشان را به رفتار اپوزیسیونی براندازان تعبیر نمود که د ردفاع از عملکردشان مقوله دموکراسی خواهی را مستمسک قرار می دهند.
اکنون تئوری برخورد نرم با کشورهای مخالف پس از ناکامی ابزارهای قهری، به یک راهبرد برای بیگانگان تبدیل گردیده است، چنانکه با عملیاتی کردن این ایده در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، در صدد بازسازی طرح مذکور در ایران بودند که دراین راه توفیقی کسب نکردند.

سخنان آغاجری نشان داد طیفی از دوم خرداد در آستانه انتخابات برای رقابت و دست یافتن به قدرت حتی از هزینه کردن امام نیز ابایی ندارند و بر این باور باطل هستند که با این هتاکی ها شاید بتوانند حمایت بیگانگان را به خود معطوف نمایند. اینان باید بدانند از سوی هر جریانی که با غلظت بیشتری حمایت شوند، به همان اندازه در قضاوتهای افکارعمومی با ادبار مواجه خواهند شد. مؤید این ادعا اظهارهای برخی از افراد جریان دوم خرداد است که در سخنانی اعتراف نمودند حمایت آمریکا از اصلاح طلبان موجب رویگردانی و ریزش آرای آنان گردید.

ذکر این نکته ضروری است که اگر سید محمد خاتمی و گروه ها و جریانهایی از دوم خرداد با سخنان آغاجری مخالفت دارند، قطعاً باید در مقابل این تهاجم بی تفاوت نباشند و اعلام موضع کنند و هرگونه اهانت به امام و علما و سیاه نمایی علیه نظام اسلامی را که در راستای فضا سازی منفی رسانه های بیگانگان می باشد محکوم و با صراحت مغایرت و مخالفت فکری خویش را با این اظهارهای هتاکانه اعلام نمایند.

شایسته است، دست اندرکاران رسانه و دیگر نهادهای مسؤول و ساختارهایی که وظیفه تنویر افکارعمومی را به عنوان یکی از مهمترین دغدغه های خویش می دانند، با تبیین دیدگاه های هنجارشکنانه وی، افکارعمومی را از ایده های خطر ناک جریان آغاجری مطلع نمایند تا با واکنش بهنگام جامعه، نظیر چنین دیدگاه هایی در نطفه خفه شده و فرصت ظهور و بروز پیدا نکنند.

صدای عدالت

«راه اصلاح طلبان برای گفت و گو با آمریکا» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی صدای عدالت به قلم علی خرم‎ ‎است که در آن می‌خوانید؛‏ رابطه ایران و آمریکا در وهله اول موضوعی نیست که بتوان آن را در رقابت های حزبی خلاصه کرد.این موضوع مربوط به منافع ملی است و بنابراین احزاب نیز باید این موضوع را ورای اختلاف های جناحی مورد توجه قرار دهند.جناح های ایران نباید رابطه با آمریکا را به عنوان عاملی برای پیروزی خود یا شکست طرف مقابل نگاه کنند.آمریکایی ها نیز اگر واقعا قصد برقراری روابط دیپلماتیک و پایدار با جمهوری اسلامی را داشته باشند نباید دل به یک حزب خاص ببندند و مذاکرات را منوط به قدرت گرفتن آن حزب در ایران کنند.آنان پیش از این یک استراتژی اشتباه را در قبال ایران پیش گرفته بودند و مذاکره با تهران را رد می کردند به این امید که جمهوری اسلامی سرانجام ساقط شود اما گذشت زمان به سیاست مداران آمریکایی ثابت کرده که باید در استراتژی گذشته خود تجدید نظر کنند و راه مذاکرات مستقیم را در پیش گیرند.

 ‏سیاست مداران کنونی آمریکا در راستای همین تغییر استراتژی وعده مذاکرات بدون پیش شرط با جمهوری اسلامی را طرح کرده اند اما به نظر می رسد آنها دیدی فراحزبی به موضوع دارند و مایلند موضوع را از دیدگاه منافع ملی خود پیش ببرند.این شیوه ای است که جناح های سیاسی ایران نیز باید در موضوع " رابطه با آمریکا" به کار بندند. البته بسیاری از تحلیل گران داخل ایران بر این نظر هستند که در صورت روی کار آمدن یک دولت اصلاح طلب،زمینه برقراری مذاکرات با ایالات متحده فراهم تر خواهد بود.استدلال اصلاح طلبان این است که تغییر ادبیات دولت مردان در حوزه سیاست خارجی فرصت بهتری برای گفت و گو فراهم می کند ولی واضح است که تغییر ادبیات یک تغییر شکلی محسوب می شود و نمی تواند محتوای روابط تهران و غرب را تحت تاثیر قراردهد. شرط پیشرفت محتوایی در گفت و گو با ایالات متحده و بالتبع بهبود مناسبات با غرب حمایت مجموعه جناح های نظام از چنین خواستی است.

اگر اصلاح طلبان برقراری رابطه با ایالات متحده را در دستور کار قرار دهند ولی جناح رقیب با آن همراهی نکنند امکان موفقیت گفت و گوها بسیار اندک خواهد بود. دشواری های موجود بر سر راه مذاکرات ایران و ایالات متحده در حالی خودنمایی می کند که افکارعمومی ایران از انجام چنین گفت و گوهایی استقبال می کند و نگاهی منفی نسبت به آن ندارند.بنابراین لازم است مجموعه جناح های سیاسی ایران نیز موافقت خود را با مذاکرات آشکار کنند تا امکان موفقیت گفت و گوها به حداکثر برسد. زمانی که مجموعه نیروهای موثر در ساخت سیاسی جمهوری اسلامی در موضوع رابطه با آمریکا به تفاهم دست یابند حضور یک چهره اصلاح طلب در راس دولت قطعا به پیشبرد مذاکرات کمک خواهد کرد.

اگر اصلاح طلبانی نظیر محمد خاتمی بتوانند قدرت را در دست گیرند و توافق سایر گروه ها در مذاکره با آمریکا را به دست آورند،بسیار بهتر از دولت مردانی مانند احمدی نژاد قادر به اداره مذاکرات خواهند بود.اما مهم این است که اصلاح طلبان در صورت تصاحب دولت اقتدار و شجاعت بیشتری از خود در روابط با غرب به نمایش بگذارند و از فرصت هایی که در این زمینه به وجود می آید بهترین استفاده را ببرند.برای مثال اقدام هایی نظیر پیام تبریک به رییس جمهور منتخب آمریکا،حضور در دانشگاه کلمبیا و ابراز تمایل برای ادای احترام به قربانیان 11 سپتامبر که از سوی احمدی نژاد مورد استفاده قرار گرفت،درس های خوبی است که اصلاح طلبان باید در صورت کسب دولت مورد توجه قرار دهند.اگر آنها دولت را به دست گیرند،پیام هایشان در روابط خارجی جدی تر گرفته خواهد شد هر چند که برای به بار نشاندن تلاش ها باید سایر جناح ها را همراه داشته باشند. ‏  

دنیای اقتصاد

«ریشه‌های ضعف تحلیل‌گری اقتصادی» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم فریدون ارجمند است که در آن می‌خوانید؛وجود اشکالات عدیده در نظام آموزشی ایران بر هیچ‌کس پوشیده نیست.

وجود این ایرادات زیان‌های فراوانی را به جامعه وارد نموده و در آینده نیز وارد خواهد نمود. یکی از پیامدهای اشکالات موجود را باید ضعف تحلیل‌گری اقتصادی و در شرایطی دیگر ضعف سیاست‌گذاران اقتصادی کشور دانست؛ جایی که در بسیاری مواقع سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی از بدنه کارشناسی اقتصادی خارج نمی‌شود و بسیاری از مسائل اقتصادی را غیراقتصاددانان مطرح نموده و یا حتی راه‌حلی برای آن ارائه می‌دهند.

بی شک در حال حاضر اهمیت علم اقتصاد و نگاه تخصصی به اقتصاد برای همگان پذیرفته شده است. لیکن سؤالی که ایجاد می‌شود، این است که به رغم وجود آگاهی لازم از این اهمیت، چرا اقتصاددانان کنونی به جایگاه خود دست نیافته‌اند؟ علاوه بر بسیاری از مسائل دیگر، یکی از عمده‌ترین دلایل این پدیده را باید در عملکرد ضعیف اقتصاددانان دانست که در طول زمان حقانیت خود را نتوانسته‌اند اثبات نمایند و راه را برای ورود افرادی که از تخصص کافی برخوردار نیستند، در حوزه اقتصاد باز گذاشته‌اند. این عملکرد ضعیف نیز خود محصول نظام آموزشی کشور ما است.

نگاهی گذرا به سیستم آموزشی به خوبی مشخص کننده دلایل این مدعا است. در جامعه ما همچنان رشته‌های فنی و مهندسی از بیشترین محبوبیت و مقبولیت در بین مردم و حتی مسوولان برخوردار است. در چنین شرایطی و با در نظر گرفتن وجود کنکور، نخبگان جامعه که عموما در کنکور رتبه‌های بالا را به خود اختصاص می‌دهند، به سمت رشته‌های فنی و مهندسی کشیده شده و باقیمانده نیز در انتخابی بین ماندن پشت کنکور یا رفتن به سربازی و ادامه تحصیل در رشته‌های علوم اجتماعی، راه دوم را انتخاب نموده و راهی رشته‌هایی چون اقتصاد می‌گردند. از این رو دانشجویان این رشته در اغلب موارد به رشته خود علاقه‌مند نبوده و از سر اجبار وارد این رشته شده‌اند.

این در شرایطی است که همین دانشجویان بی‌علاقه نیز بهترین گزینه برای ورود به رشته اقتصاد و ادامه تحصیل در این رشته نیستند. ماحصل این چنین مسائلی چیزی جز ضعف برای دانش‌آموختگان اقتصاد نخواهد بود. علاوه بر این، عدم ورود نخبگان به چنین رشته‌هایی، فرآیندی است که خود را تشدید نموده و وضعیت بدتری را نیز به دنبال می‌آورد. در شرایطی که فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی که از نخبگان جامعه هستند، شرایط آموزشی مناسبی برای نسل بعد از خود فراهم می‌آورند، فارغ‌التحصیلان سطوح بالای اقتصاد تبدیل به اساتیدی نه چندان توانمند و به دور از دانش روز خواهند شد. تکرار این فرآیند شرایط را از پیش نیز بدتر و نگرانی فراوانی در خصوص آینده ایجاد می‌کند. در این میان حداقل در سالیان اخیر، تعداد زیادی از فارغ‌التحصیلان رشته اقتصاد که از شرایط مناسب‌تری چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ کارنامه آموزشی برخوردار بوده‌اند، تحصیل را در خارج از کشور ادامه داده و به نظر می‌رسد بسیاری از آنان به دنبال بازگشت به کشور نیز نیستند.

تکرار فرآیند مذکور نتایج تاسف‌باری را به دنبال خواهد داشت. پر واضح است که پس از گذشت چند دوره، در میان فارغ‌التحصیلانی که در کشور باقی‌مانده‌اند، به‌ندرت می‌توان افرادی را پیدا کرد که از دانش، بینش و توانایی کافی برخوردار باشند و در این شرایط نمی‌توان آینده مناسبی برای اقتصاد کشور متصور بود. برای بهبود شرایط باید سرمایه‌های انسانی حوزه اقتصاد را گسترش داد و شرایطی را به وجود آورد که نخبگان جامعه به سمت چنین رشته‌هایی که با قاطعیت در شرایط کنونی بیشترین نیاز جامعه به آنها است، سوق پیدا کنند. تقویت بنیه دانش‌آموختگان رشته اقتصاد به هر شکل که باشد، می‌تواند در آینده اقتصادی جامعه و سیاست‌گذاری‌هایی که اتفاق می‌افتد، مفید و موثر باشد.

سرمایه

«بی اعتبارسازی نهادهای نظارتی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم حمید سعادت است که در آن می‌خوانید؛ موضع گیری رئیس جمهوری پیرامون گزارش دیوان محاسبات درباره عدم واریز یک میلیارد دلار مازاد درآمد ارزی به خزانه از چند منظر قابل بررسی است. آقای احمدی نژاد، گزارش دیوان را نوعی اشتباه و بی دقتی تفسیر کرده اند.

این تلقی رئیس جمهوری باعث خدشه دارشدن یکی از نهادهای مهم نظارتی کشور می شود. به فرض محال اگر اشتباهی در گزارش دیوان رخ داده رئیس دولت قبل از آنکه روبه روی دوربین سیما قرار گیرد باید ابهامات را از دیوان استعلام می کرد تا براساس پاسخ های دریافتی، بتواند جمع بندی واقع بینانه ای به مردم ارائه کنند.

و چون این نکته هم رعایت نشده، از بیان رئیس جمهوری این شائبه ایجاد شود که وی به نحوی درصدد است با بیان اینکه گزارش دیوان ناشی از یک اشتباه و بی دقتی است از محتوای گزارش دیوان به سادگی عبور کند. علاوه بر این ایشان به مصادیق اشتباه گزارش دیوان نپرداخته و به کلی گویی اکتفا کردند. از منظر دیگر عدم واریز یک میلیارد دلار به خزانه، مربوط به تخلفات بودجه ای سال 85 است و اگر قرار بود اسناد مورد اشاره رئیس جمهوری نهایی و ارائه شود تا دیوان دچار اشتباه احتمالی نشود طی دو سال گذشته باید این اتفاق می افتاد که نیفتاده است.

 آقای رحمانی فضلی نیز در مصاحبه اخیر خود اعلام کرده تاکنون اسنادی که نشان دهد یک میلیارد به خزانه ریخته شده در اختیار دیوان قرار نگرفته است.با این وجود، باز هم برای دولت این حق را قائل شدند که هرچه سریع تر اسناد لازم را در اختیار دیوان قرار دهد اما قوه مجریه تاکنون پاسخ مثبتی به این درخواست منطقی نداده است. اکنون هم دولت می تواند اسناد احتمالی ابهام زدا را به دیوان محاسبات تحویل دهد.

بدیهی است، دیوان محاسبات در خصوص اظهارات رئیس جمهوری واکنش نشان داده و خواستار اعاده حیثیت خواهد شد، اما نکته اساسی آن است که رئیس جمهوری تنها با هدف دفاع از عملکرد دولت، حاضر شد یکی از نهادهای مهم نظارتی کشور را متهم به اشتباه کند و طبیعی است در صورت عدم جبران این موضع نامستند، روند متهم سازی در واکنش به گزارش های رسمی، در آینده ادامه می یابد و موج بی اعتبارسازی نهادهای نظارتی در کشور به راه خواهد افتاد که این روند، مسلماً به نفع مردم، منافع ملی و اصل قانون گرایی نیست. در چنین شرایطی بهتر است سیاستمداران یا نهادهایی که گزارش های نظارتی را نمی پسندند به جای استفاده از جملات کلی و کلماتی که مفهوم متهم سازی از آن برداشت می شود، پاسخ های مستندی به مفاد گزارش های نظارتی بدهند تا کارشناسان و افکار عمومی، قضاوت واقعی و درست درباره مساله مورد اختلاف داشته باشند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها