گلنوشا صحرا نورد

قورباغه و جیرجیرک

کد خبر: ۲۲۶۹۳۲

روز و شب‌ها گذشتند تا سرانجام روز مسابقه فرا رسید. جیرجیرک‌ها در محل برگزاری مسابقه حاضر شدند. داوران در کنار خط مسابقه روی سنگ‌های کوچک نشستند. شرکت‌کنندگان در مسابقه به نوبت جلو آمدند و از روی خط مسابقه پریدند و داوران اندازه پرش هرکدام از جیرجیرک‌ها را با صدای بلند برای تماشاچیان اعلام کردند. نوبت به جیرجیرک خاکستری رسید. جلو آمد و روی خط مسابقه ایستاد و تمام نیرویش را جمع کرد و پرید. وقتی که به پشت سرش نگاه کرد دید از خط پایان گذشته است. تماشاچیان برای او دست زدند. جیرجیرک خاکستری با خوشحالی دست‌هایش را باز کرد و تکان داد و دوستانش جلو آمدند و او را بغل کردند و تبریک گفتند. جیرجیرک خاکستری در بین جیرجیرک‌های شرکت‌کننده نفر اول شده بود. رئیس داوران با خوشحالی جایزه و نشان افتخار او را داد و جیرجیرک خاکستری تشکر کرد و آوازخوانان به طرف لانه‌اش به راه افتاد. در بین راه قورباغه پیر برکه را دید که روی برگ سبزی نشسته است. قورباغه پیر که از ناتوانی نمی‌توانست برای شکار به این‌سو و آن‌سو بپرد، منتظر شکار بود. با دیدن جیرجیرک خوشحال شد و سلام داد. سلامی‌که بی‌طمع نبود. جیرجیرک جواب داد : سلام
قورباغه پیر گفت: چقدر خوشحالی؟ جیرجیرک گفت : امروز در مسابقه پرش اول شده‌ام. قورباغه پیر فکری کرد و گفت: یعنی تو بیشتر از بقیه جیرجیرک‌ها پریدی؟ جیرجیرک گفت: بله و مدال طلایی را که از دور گردنش آویزان بود نشان داد و گفت: این جایزه‌ام است.

قورباغه پیر، برگ سبزی را که داخل برکه و نزدیک به خودش روی آب افتاده بود نشان داد و گفت: یعنی تو می‌توانی از آنجا بر روی این برگ سبز بپری؟ جیرجیرک خاکستری که خیلی مغرور شده بود گفت: بله این که چیزی نیست. آن وقت نفس عمیقی کشید و با تمام قدرت پرید و روی برگ سبز افتاد و تا خواست از جایش بلند شود و بایستد، قورباغه پیر با سرعت زبان چسب ناکش را دراز کرد و او را بلعید و گفت: اولین شکار امروزم یک جیرجیرک طلایی بود و جیرجیرک خوش خیال فقط یک روز قهرمان بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها