با دکتر ابراهیم متقی ، کارشناس ارشد روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه

فرجام دیپلماسی ترس‌

اظهارات باراک اوباما از حدود یک‌ماه پیش که از سوی مردم آمریکا به سمت رئیس‌جمهور انتخاب شد و حتی قبل از آن در دوران رقابت‌های ریاست‌جمهوری نمایانگر این واقعیت است که سیاست‌های وی با سیاست‌های فعلی کاخ سفید تفاوت چندانی نخواهد داشت.
کد خبر: ۲۲۲۸۹۱
دکتر ابراهیم متقی، کارشناس ارشد روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه معتقد است هیچ تفاوتی در جهت‌گیری سیاست خارجی اوباما و بوش نسبت به ایران وجود نخواهد داشت.

وی در گفتگو با ‌جام‌جم‌ با اشاره به اظهارات اوباما مبنی بر ضرورت گفتگو با ایران تاکید می‌کند که همواره سیاست‌های آمریکا با پیش‌شرط همراه خواهد بود.

مشروح این گفتگو را می‌خوانید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روی کار بودن دموکرات‌ها و جمهوریخواهان در مسند ریاست جمهوری آمریکا، آیا تفاوتی در سیاست‌خارجی آنها نسبت به جمهوری اسلامی ایران دیده شده است یا خیر؟

جایگاه رئیس‌جمهور آمریکا در ساختار سیاسی و تصمیم‌گیری این کشور محدود‌تر از آن چیزی است که جامعه ایرانی درک می‌کند. اگرچه در نظام سیاسی آمریکا نشانه‌هایی از سیستم ریاستی وجود دارد و در این سیستم موقعیت رئیس‌جمهور برتر از دیگر کارگزاران قدرت در آمریکا محسوب می‌شود، اما رئیس‌جمهور ناچار است سیاست‌های خود را با کنگره، افکار عمومی و گروه‌های ذی‌نفوذ هماهنگ کند.

بنابراین اگر خواسته باشیم روابط ایران و آمریکا را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، الگوی رفتاری روسای جمهور فقط یکی از شاخصه‌ها و نشانه‌های کنش و نوع ارتباط دو‌جانبه محسوب می‌شود و علاوه بر آن باید به ساختار قدرت، نیروهای تاثیرگذار و فضای بین‌المللی حاکم در سیاست بین‌الملل توجه داشت.

شخص رئیس‌جمهور با توجه به اختیارات و نقشی که دارد در چند درصد از شکل‌گیری سیاست خارجی آمریکا تاثیرگذار است؟

 تصمیمات رئیس‌جمهور به لحاظ قانونی لازم‌الاجراست؛ مگر این‌که کنگره با دو سوم آرا‌‌‌خواسته باشد با سیاست‌های آن مخالفت کند، اما آن چیزی که قدرت رئیس‌جمهور را متعادل می‌کند و کاهش می‌دهد، مساله مربوط به کنترل و موازنه در ساختار سیاسی آمریکاست.

با این اوصاف می‌توان گفت نیروها و گروه‌های ذی‌نفوذ در عرصه سیاسی و سیاست‌خارجی آمریکا نقش و تاثیرگذاری بیشتری ‌نسبت به رئیس‌جمهور دارند؟

نخبگان سیاسی، گروه‌های ذی نفوذ، مجموعه‌هایی که مربوط به حوزه‌های سیاسی و اقتصادی هستند، همگی گروهی را تشکیل می‌دهند که این گروه از اعتبار تصمیم‌گیری موثر برخوردار است.گروهی را تشکیل می‌دهند که دارای سیاست جمعی هستند و به نوعی الگوی رفتاریشان در راستای رویارویی با دیگری نیست، بلکه در چارچوب هماهنگ‌سازی با گروه‌های دیگر است، بنابراین نوع واکنش نخبگان سیاسی آمریکا در ارتباط با تصمیم‌گیری مبتنی بر کنش تدافعی یا تهاجمی نیست و  عمدتا جلوه‌هایی از کنش معطوف به سازگاری را در تصمیماتشان مورد توجه قرار می‌دهند.

‌این نوع سیاست در قبال ایران بیشتر جنبه تهاجمی و خصمانه داشته و کمتر معطوف به کنش سازگاری بوده است.
وقتی که رئیس‌جمهور مواضعی را اتخاذ می‌کند، این مواضع شکل جمعبندی شده تصمیمات جمعی است. در نظر بگیرید خانم رایس، استاد روابط بین‌الملل در آمریکاست، اما وقتی می‌خواهد موضوعی را در ارتباط با سیاست خارجی مطرح کند از نوشته استفاده می‌کند یا رئیس‌جمهور آمریکا در اعلام بسیاری از مواضع، سخنرانی و نشست‌های مطبوعاتی از نوشته استفاده می‌کند.

نوشته به این معناست که تصمیمات صریح و دقیق اتخاذ می‌شود و تصمیماتی که می‌تواند مواضع دولت آمریکا باشد نه مواضع رئیس‌جمهور آن به تنهایی. دیدگاه رایس، آلبرایت یا افراد دیگری که مسوولیت اجرایی داشتند، به عنوان مواضع دولت آمریکا تلقی می‌شود و دولت به عنوان یک مقوله بزرگ‌تر از حکومت، نخبگان سیاسی یا جایگاه رئیس‌جمهور یا وزیر امور خارجه است.

با روی کار آمدن اوباما، تحلیل‌های متعددی ارائه می‌شود و برخی بر این اعتقادند که بر اساس مواضع اعلام شده از سوی وی، رئیس‌جمهور آینده آمریکا قطعا تغییراتی را در سیاست خارجی خود نسبت به ایران در پیش خواهد گرفت. با توجه به این صحبت‌ها و نوع ساختاری که در آمریکاست، آیا آنها به لحاظ عقلانی به مرحله ایجاد رابطه با ایران و تغییر در سیاست‌های پیشین خود رسیده‌اند؟

تفاوت در مواضع اوباما و ایران زیاد است. من مواضع اوباما را ادامه سیاست‌های جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا می‌دانم.

از چه نظر؟

‌هیچ تفاوتی در جهت‌گیری سیاست خارجی اوباما و بوش نسبت به ایران وجود نخواهد داشت. اوباما با موضوعاتی مخالف است که این موضوعات قالب‌های کلی سیاست خارجی ایران را تشکیل می‌دهند.

به عنوان مثال وقتی آمریکایی‌ها می‌گویند ما با سیاست ایران در حمایت از تروریسم مخالف هستیم به این معناست که نقش ایران را در عراق، فلسطین و لبنان می‌خواهند نادیده بگیرند و ایران نیز نمی‌تواند این نقش را از دست بدهد. اینجاست که باید حوزه مصالحه ایجاد شود.

مصالحه‌ به مرحله‌ای گفته می‌شود که عرصه قدرت و مواضع ایران و آمریکا یا 2 کشور با یکدیگر متعادل می‌شود.

یعنی 2 کشور در حال ایجاد این حوزه مصالحه هستند؟

امکان ایجاد مصالحه‌ وجود دارد و مصالحه به معنای این نیست که در کوتاه مدت و بدون طی شدن مراحل اجرایی دیداری بین اوباما و احمدی‌نژاد شکل بگیرد. باید مطمئن بود که سیاست‌های آمریکا با نشانه‌هایی ازپیش‌شرط همراه خواهد بود. ممکن است پیش شرط در قالب ادبیات غیر رسمی سازماندهی شود. به این شکل که عنوان نشود، اما در قالبی پیگیری شود.

دوم این‌که پیش‌شرط می‌تواند در چارچوب همکاری‌های اولیه شکل بگیرد؛ یعنی این‌که دستور کار در حوزه کارشناسی آماده شده و توافقات اولیه شکل گرفته باشد و در نتیجه، در تنظیم دستور کار موضوعات خاصی مورد توجه قرار گیرد.

آمریکایی‌ها در ارتباط با موضوعات امنیت منطقه‌ای هیچ‌گاه پیش‌شرط را مورد توجه قرار نداده‌اند، یعنی همواره آماده مذاکره با مقامات ایرانی بودند، اما پیش شرط را در ارتباط با موضوع هسته‌ای تعیین کرده بودند.

در آخرین مواضع اوباما نشان می‌داد موضوع پیش شرط درباره هسته‌ای هنوز وجود دارد و آمریکایی‌ها حساسیت خاصی نسبت به غنی‌سازی از سوی ایران دارند.

می‌توان این تحلیل را پذیرفت که مساله غنی‌سازی برای 2 طرف حیثیتی شده است. شاید اگر این موضوع از چنین حالتی درآید، ایجاد رابطه راحت‌تر ‌شود.

‌واقعیت‌های سیاست خارجی ایران و آمریکا کاملا ماهیت عملگرایانه دارد. هر دو کشور مواضع نسبتا تندی را در برخورد با دیگری اتخاذ می‌کنند، اما هر یک به نقش و مواضع یکدیگر واقف هستند؛ بنابراین نمی‌توان در وضعیت موجود مساله ایران و آمریکا را در چارچوب و قالب لجبازی یا جدال‌گرایی غریزی تحلیل کرد. هر دو کشور از انگیزه لازم برای حل مسائل امنیتی برخوردارند و هر کدام برای موقعیت دیگری جایگاهی را قائل است، اما جهتگیری‌های ایران و آمریکا تا حد زیادی با هم تفاوت دارد. جهتگیری‌های سیاست خارجی کار نسبتا سخت و پردامنه‌ای است.

اقدامات دولت نهم در قبال آمریکا متفاوت از دولت اصلاحات است. وقتی حتی صحبت از رابطه با آمریکا می‌شد مواضع تندی از سوی آقایانی که امروز طرفدار برقراری رابطه هستند، صورت می‌گرفت. با توجه به نامه تبریک احمدی‌نژاد به اوباما و سفرهای مکرر وی به آمریکا با برنامه‌هایی ویژه، فکر می‌کنید این مواضع نشانه چیست؟ آیا صرفا تبلیغی است یا اهداف دیگری وجود دارد مانند جلوگیری از حمله نظامی؟

اگر ایران در شرایط ترس و نگرانی نسبت به آمریکا قرار داشته باشد، به گونه‌ای  اراده مقاومت را به شکل اجتناب‌ناپذیر از دست می‌دهد و قادر نیست بازی سیاست و قدرت را با آمریکا پیگیری کند.

هر کشوری که دیپلماسی را با ترس شروع کند، با شکست ادامه می‌دهد. ایران به هیچ وجه کنشش در برخورد با آمریکا از موضع ضعف، ترس و نگرانی نخواهد بود.

نکته دوم این‌که اصولگرایان برای حل مسائل ایران و آمریکا ابزارهای متنوع‌تری دارند. مجموعه‌های اصلاح‌طلب هیچ کنترلی بر نهادهای استراتژیک، امنیتی و حتی دیپلماتیک ایران نداشتند. در حالی که اصولگرایان کاملا از قدرت و احاطه لازم در حوزه‌های یاد شده دارند.

در دوران اصلاح‌طلبان اگر ارتباطی هم  با آمریکایی‌ها ایجاد شد در چارچوب تحرک و کنش اصولگرایان و در فضای مربوط به نهادهای استراتژیک ایران و آمریکا بوده است. زمانی که اصولگرایان محوریت قدرت را در ایران داشته باشند، طبیعی است که با مخالفت کمتری از سوی اصلاح‌طلبان روبه‌رو می‌شوند و آمادگی لازم را برای دخیل دانستن موضوعات امنیتی و قدرت در روند مذاکرات ایران و آمریکا خواهند داشت.

سیاست در پیش گرفته شده از سوی احمدی‌نژاد در قبال آمریکا از چه زاویه‌ای قابل تحلیل است؟

به طور کلی اصولگرایی در ایران با عملگرایی بیگانه نیست. همان‌طور که جمهوریخواهان و محافظه‌کاران جدید در آمریکا بیگانه نیستند. در چنین شرایط و فضایی باید این موضع را مورد توجه قرار داد که اصولگرایی در ایران و محافظه‌کاری در آمریکا به سبب شعارهای تند و نظارت عالیه‌شان بر حوزه‌های عمومی قدرت، قابلیت بیشتری برای انجام اقدامات معطوف به مصالحه و کنش عملگرایانه دارند.

نباید این‌گونه تصور کرد که سیاست اعلامی ایران که ماهیت رادیکال دارد، آثار خود را در فضای سیاست عملی و سیاست رئال برجای گذارد.

با توجه به این صحبت‌ها امکان تغییر فضا برای ایجاد ارتباط تا چه اندازه وجود دارد؟

ابتکار لازم را در این رابطه خانم رایس انجام خواهد داد. احتمالا دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا در اواخر نوامبر انجام خواهد شد که می‌تواند در رابطه با موضوعات دفتر حافظت منافع آمریکا در تهران یا موضوعات مربوط به امنیت در عراق، افغانستان و حتی پیمان امنیتی آمریکا و عراق باشد.

بر چه اساس و استدلالی با این قطعیت معتقد به برگزاری مذاکرات میان ایران و آمریکا هستید؟

در سنت‌های آمریکایی این موضوع وجود دارد که بسیاری از تصمیمات جدی در سیاست‌خارجی در دوران بعد از رقابت‌های انتخاباتی گرفته می‌شود. تا به حال حزب دموکرات و جمهوریخواه درگیر تبلیغات انتخاباتی بودند و هرگونه تصمیم بوش می‌توانست بر فرآیند انتخابات تاثیر بگذارد.

از آنجا که نباید تصمیمات سیاست‌خارجی بازتاب داخلی داشته باشد، در نتیجه این تصمیمات را جهتگیری تیم آینده تنظیم خواهد کرد. دیدار بوش و اوباما نیز برای تنظیم و متعادل‌سازی سیاست‌های دوران بود؛ زیرا هر تصمیمی که در این دوران اتخاذ شود، رئیس‌جمهور بعدی باید آن را ادامه دهد. به همین سبب گروه‌های مشورتی جدید وارد حوزه تصمیم‌گیری مقامات گذشته می‌شوند و از نزدیک در روند تصمیمات قریب الوقوع مشارکت می‌کنند.

بنابراین گروه‌های تاثیرگذار در سیاست‌خارجی آمریکا نیز به مرحله تغییر رابطه با ایران رسیده‌اند.

صد در صد همین‌گونه است. سیاست خارجی گیتس و رایس است و ارتباط چندانی با موضع اوباما ندارد. اوباما در شعارهای تبلیغاتی خود می‌خواست این مساله را مطرح کند که آمریکایی‌ها تحرکات دیپلماتیک لازم نداشتند.

شعار تبلیغاتی اوباما در مذاکره بدون پیش شرط و سریع مقامات عالیرتبه ایران و آمریکا نمود داشت. ابتکار جدید مذاکرات و مصالحه با ایران در اواخر نوامبر از سوی دولت جدید سازماندهی می‌شود. در کوتاه‌مدت امیدی به دیدار روِسای جمهور ایران و آمریکا وجود ندارد، زیرا این دیدار باید بعد از توافق نسبی درخصوص برخی از موضوعات مورد اختلاف انجام پذیرد.

در این رابطه گام‌هایی برداشته شده است؟

تاکنون تمام مذاکرات ایران و آمریکا در قالب موضوعات چند جانبه قرار داشته است. در ارتباط با عراق مقامات عراقی حضور داشتند یا در اجلاس ژنو صرفا طرف ایرانی و آمریکایی نبود. وزرای خارجه 1+5 حضور داشتند؛ اما ابتکار جدید می‌تواند سطح نوینی از دیپلماسی دو جانبه را رقم بزند.

فاطمه تیمورزاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها