نیش‌بانو و دیوارخان

کد خبر: ۲۱۷۷۱۳

نیش‌بانو اما آنقدر‌ها هم عقرب نبود که به اقتضای طبیعت نیش بزند و نداند چه می‌کند. دیوارخان همسر نیش‌بانو چندان هم بی‌تقصیر نبود. او شب‌ها که به خانه می‌آمد چهاردیواری خانه‌شان می‌شد پنج‌دیواری.

نیش‌بانو اول سعی می‌کرد به گردن دیوارخان طوق محبت بیاویزد و قشنگ‌ترین قابی را که سراغ دارد بر منظر آن نصب کند، اما به زودی اخم دیوارخان هم کشیده می‌شد و با ایرادگیری حسی ــ حرکتی نارضایتی و عدم تمایل به گفتمان و تعامل را به نظر نیش‌بانو می‌رساند. نیش‌بانو اوایل ازدواج نوش‌بانو بود، رفتارهای دیوارخان او را به این روز انداخت. بسکه مثل دیوار در مقابل حرف‌ها و شادابی‌های نیش‌بانو سکوت می‌کرد و درست وسط حرف‌هایش خمیازه می‌کشید کم‌کم نیش‌بانو حرف‌هایش روی دلش ماند و ماند و ماند و تبدیل به یک کیسه زهردار شد. حالا او هیچ چاره‌ای ندارد بجز این‌که کل یک مثنوی را چکیده کند و در یک عبارت موجز و مختصر به خورد دیوارخان بدهد. نتیجه اش هم معلوم است. دیوارخان هر دفعه یک آجرش موقع ورود به خانه می‌افتد.

اما چی شد که نیش‌بانو با دیوارخان عروسی کرد.

رازش این است که این دیوارخان هم از اولش دیوار نبود. آنقدر در مقابل شنیدن حرف‌های نامزدش صبور بود و درددل‌هایش را می‌شنید که اسمش غمخوارخان شده بود. ولی وقتی خرش از پل گذشت دیگر دل و دماغ غمخواری نداشت. با آن همه قسط و کار دوشیفته و گرانی و کم و کسری حقوق و هزار و یک بدبختی دیگر دنبال یکی می‌گشت که با او دردودل کند و غمخوارش باشد.

او نمی‌خواست این چیزها را به نوش‌بانو بگوید، زیرا فکر می‌کرد زن ظریف است و پژمرده می‌شود. از آن گذشته او مرد است و باید محکم بایستد، مثل یک دیوار. چون مشکلات زیادی داشت حوصله شنیدن هیچ مشکل دیگری را هم نداشت. او فکر می‌کرد نوش‌بانو با هر کلمه می‌خواهد بار اضافه‌ای بر دوشش بگذارد و خوب او هم یک دیوار بود و ممکن بود از کمر بشکند!

این طوری شد که او نقش دیوارخان را پذیرفت و حالا خدا می‌داند بچه‌هایشان چه ترکیبی از آب دربیایند. شاید چیزی شبیه آجر‌های تیغ‌دار یا زنبورهای سنگی!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها