دوباره باید شد

کد خبر: ۲۱۷۷۰۸

«دوست ناباب»من به «خاک سیاه» نشاندن را خوب می‌داند! 

با «توپ پر» نمی‌‌توان «دفع توپ»  کرد.

«خوب دیدن»‌ باعث شد «خوب دیده»  شود.

یک عده «سرشون درد»‌ می‌کنه برای «دردسر!»

بچه‌ها، آنچه می‌خواهیم «نمی‌شوند» چون کلمه‌ای تحسین‌آمیز «نمی‌شنوند.»

«نقش خود»  را خوب بازی کنیمشاید امروز «آخرین فیلم»‌ زندگیمان باشد!‌

«کیش و مات»‌ شده از زندگی دست به «مهره سیاه و سفید»  نمی‌زند!‌

حرف حساب احتیاج به «چرتکه»‌ دارد  نه حرف «چرت.»

گاهی برای گرفتن «حق و حساب» مجبور به دادن «حق حساب»  شدیم!‌

«نقدا« »نسیه»  نمی‌پذیریم!

یک بار هم «سعادتمون»‌ را «میزون»‌ کنیم.

چون با فکر «موافقم« »موفقم.»

نویسندگان «سابقه‌دار» دارای «سود سابقه» هستند.

نرخ بالای «سکته» کار و بار عده‌ای را کرده «سکه!»‌

چون دیروز را «کاشتم»‌  امروز را «داشتم.»

«دلخوشی» به این است که از کسی «دلخور» نباشی.

«نرمش»  صبح  برای «نرمش نشان دادن»  در طول روز است.

«ماهیگیر» قلاب می‌اندازد تا «یک لقمه ماهی»  درآورد.

«برنخواستن»‌  نشانه «نخواستن»‌!‌

«حرفه‌مان حرف زدن»‌ نباشد «حرف‌های حرفه‌ای»  بزنیم.

«انسان»‌ می‌‌افتد تا کامل شود «میوه»  کامل می‌شود و می‌افتد.

اگر توانستی «خوبی»  را ببینی «خوبی.»

قبلا «آینده»  بیشتری داشتمحالا «گذشته»  بیشتری! 

مرگ «یک‌بار» سراغ انسان می‌آید ترسو «هزاران بار» سراغ مرگ می‌رود.

«دستش»‌ را بگیر«قصدش» را نگیر.

برای تشکیل «زوج واحد» خودخواهی را «دم‌حجله»‌ کشت.

دیروز «سپری»‌شد و فردا «سپری»  برای فرار از امروز!‌

برای «رسیدن»‌ «رسیده» باید شد.

وقتی بر تکبرش «پای فشرد» کسی «دستش را نفشرد.»

دو فرد «از خود راضی» مانند «دو خط موازی»  هیچ‌گاه به هم نمی‌رسند!‌

موفقیت «دست به دست»  می‌شود «از دست» نمی‌رود.

ناامید به شکست «می‌بازد» نادان به شکست «می‌نازد!»‌

هر شب با «بررسی رفتار»  خود «آخرین موجودی»  خود را محاسبه کنیم.

برای موفقیت لازم نیست «نابغه»  باشی کافی است «نابالغ»  نباشی.

در زمانی که دو دوتا، به «ناچار چهار تا» می‌شود «حرف حسابی» باقی می‌‌ماند؟

از امور دنیوی «دل‌گیر» قبل از این که «دلگیر» شوی.

با «محبت« »خدا را به خود» دعوت کنیم.

«با هم رسیدن» مهم‌تر از «به هم رسیدن» است.

شخصیتت را«بساز» و «نفروش!»

دانـشـمـنـدان بـا «اکـتـشـافات« »اشتباهات» را کشف می‌کنند!

ناامیدی یعنی «خودکشی» امید یعنی «خودکوشی.»

«مشکل‌ نگیر» تا «مشکل تو را نگیرد!»

«سحرخیز» برای یک روز آزمایی «دورخیز» می‌کند.

احـسـاس کردم از خدا «دور» شدم ولی باز او را «دوروبرم» احساس کردم.

وقتی «قول» می‌‌دهی «بدهکار» می‌شوی.

«ناآشنایی با شنا» بیشتر از اینها «برایش آب خورد.»

علی درویش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها