درباره مجموعه دروغ‌ها ساخته «رایدلی اسکات»

جاسوسی برای ناکجا آباد

پس از فیلم پرهزینه و 100 میلیون دلاری گنگستر آمریکایی (American gangster) که سال پیش نمایش داده شد؛ «رایدلی اسکات» شهیر در آستانه 72 سالگی و در 10 اکتبر امسال فیلم «مجموعه دروغ‌ها» Body of lies را به اکران سراسری فرستاد. فیلمی 70 میلیون دلاری که در آستانه هفته پنجم اکرانش ‌ مصادف با سالروز تولد اسکات ‌ به رقم فروشی حدود 39 میلیون دلار رسیده؛ ضمن این‌که افتتاحیه «مجموعه دروغ‌ها» هم با ناامیدی به پایان رسید، چرا که فیلم چیزی حدود 13 میلیون دلار فروخت و برخورد نسبتا سرد منتقدان را نیز در پی داشت، روندی که اگر چه درخصوص گنگستر آمریکایی نیز کمی تا قسمتی موجود بود؛ اما فروش جهانی فیلم، دست‌کم رضایت خاطر دست‌اندرکاران تولید فیلم را به همراه داشت.
کد خبر: ۲۱۷۵۰۷

گنگستر آمریکایی اگر چه در آمریکای شمالی توانست 130 میلیون دلار بفروشد، اما فروش کل جهانی‌اش حدود 265 میلیون دلار بود. با این مقایسه، قضاوت درباره کار جدید «اسکات»‌ شاید ساده به‌نظر برسد، اما به دلیل انتظار بالایی که همواره از رایدلی اسکات وجود داشته، «مجموعه دروغ‌ها»ی او هم وارد کارنامه «صفر تا صد»‌ی او می‌شود. می‌گویند: او یا یک فیلم عالی می‌سازد، یا این‌که بدترین فیلم دنیا را کارگردانی می‌کند. او نقطه وسط ندارد.

راجر فریس «لئوناردو دی کاپریو»‌که عامل سازمان «سیا» در عراق و تعقیب کننده یک رهبر میانی سازمان‌های تروریستی در اردن است، با ماموریت از سوی رئیسش «ادهافمن( »راسل کرو)‌ به اردن اعزام می‌شود تا اطلاعات بیشتری از‌ «سلیم» فرمانده تروریست‌ها پیدا کند و به صورت مستقیم به هافمن انتقال دهد؛ عملیاتی که با بهره‌گیری از پیشرفته‌ترین ادوات جاسوسی امکان‌پذیر است. در جریان این عملیات جاسوسی، «فریس» پس از به‌دست آوردن اطلاعات اولیه؛ به دلیل لو رفتن یکی از رابطان محلی، زخمی و دستگیر می‌شود. جایی که نه ادهافمن می‌تواند سراغی از او پیدا کند و نه رابطان محلی. در جریان داستان و در فصل زخمی شدن و در نهایت دستگیری «فریس» او با یک پرستار اردنی به نام «عایشه»‌ آشنا می‌شود و همین آشنایی سبب می‌گردد او بیشتر از همیشه، از طرز فکر مردم عادی با خبر شود. رابطه‌ای عاطفی که هر چند سرانجام خوشی برای طرفین ندارد اما حاویدرس‌های زندگی است... این تمام داستان «مجموعه دروغ‌ها»ست. آنجا که دروغ بودن فناوری‌های جاسوسی آمریکایی‌ها به اثبات می‌رسد و چنین بازی‌های سیاسی و نگاه تیره و تار تروریست‌ها هم باز‌نمایی می‌گردد...

از نفوذی به دروغگویی!‌

شاید با نام «دیوید ایگناتیوس» در حوزه سینما آشنا نباشد، اما می‌توانید نام او را در مطبوعات بیابید. ایگناتیوس 58 ساله اگر چه 6 نوول به چاپ رسانیده که آخرینش همین «مجموعه دروغ‌ها»ست ؛ اما شغل اصلی‌اش مقاله‌نویسی و یادداشت‌نویسی در واشنگتن پست است. اولین نوول او سال 1987 به چاپ رسید و در حالی که سال 2005 طرح «مجموعه دروغ‌ها» را در سر داشت، به شرکت «برادران وارنر» وصل شد. اسم این طرح که در ابتدا «نفوذی» Penetration بود، با تغییر به «مجموعه دروغ‌ها» در اختیار «وارنری»ها قرار گرفت و این‌گونه بود که این نوول آوریل 2007 روانه نشر بازار شد و از همان تاریخ هم تولید پروژه سینمایی‌اش نقل محافل بود تا این که سرانجام اکتبر 2008 نسخه سینمایی این نوول روی پرده‌ها رفت. ضمن این که این نوول، اولین اقتباسی است که از کارهای «دیوید ایگناتیوس» در حوزه سینما انجام می‌گیرد و البته برای او خوش یمن بود. مارس 2006 خرید حقوق سینمایی اثری که هنوز نوشته نشده بود، انجام گرفت؛ آوریل سال بعد، نوول 320 صفحه‌ای ایگناتیوس به ویترین کتابفروشی‌ها راه یافت و 18 ماه بعد، او توانست برگردان سینمایی نوول‌اش را ببیند.

از تلما و لوئیز چه خبر؟!

لوکیشن‌ها در فیلم‌های «رایدلی اسکات» پیرنگ تمام فیلم او را تشکیل می‌‌دهد. چرا که خودش این عقیده را بارها بصراحت اعلام کرده. برای او لوکیشن‌ فیلم، پیام اول و آخر درباره اثری است که می‌‌خواهد بسازد. این طرز عقیده گاهی به او کمک می‌کند و گاهی او را به چاه می‌اندازد. «تلما و لوئیز» با این روند، به بالاترین جایگاه می‌رسد، و «سقوط شاهین سیاه»، «گنگستر آمریکایی» و همین «مجموعه دروغ‌ها» به ته دره می‌روند.

«مجموعه دروغ‌ها» اگر چه در بسیاری صحنه‌ها حتی  چشمنواز است و لوکیشن‌های رئال فیلم همراه دیالوگ مختصر و مفید، این چشمنوازی را لذت بخش می‌کنند. اما فیلم مانند یک اثر مستند تلخ، بیشتر جلوه‌گری می‌کند تا یک «تریلر جاسوسی!» اما همین مستند تلخ هم با انفجارهای پیاپی و خشونت‌های مبالغه‌آمیز به نمونه فیلم‌های اکشن و شدیدا فیزیکی تبدیل شده است. اکشنی که البته به گونه‌‌ای خیلی خیلی مدرن هم هست. «راجر فریس» از امکاناتی برخوردار است که هیچ «جیمز باندی» آنها را به خوابش هم ندیده. داشتن یک سری ابزار و ادوات الکترونیکی که در لحظه به «فریس» امکان می‌دهد به هر جای عالم که بخواهد پیام بفرستند و از همه جای کره‌خاکی سینگال دریافت کند؛ به همراه یک پشتیبانی هوایی معرکه که لحظه به لحظه او را ساپورت می‌کنند، از این دست امکانات ماورایی است. اما لوکیشن‌های رئالیستی رایدلی اسکات و دیالوگ مختصر و مفید فیلمش به یک سو، ابزار و ادوات مورد استفاده کاراکتر اصلی، شلوغی‌های چند باره، طرح داستان عشقی و... معجونی است خوش آب و رنگ که هنگام تست کردن، بدجوری تو ذوق می‌زند.

این فشنگ مشقی است اما شما را می‌کشد!

اگر چه در تریلرهای جاسوسی قواعد دست و پاگیر ژانر می‌تواند وجود نداشته باشد؛ اما گاهی اصرار بر فاکتوری می‌‌تواند فیلم را بدجوری شور یا بی‌نمک کند. در «مجموعه دروغ‌ها» با یک عامل و مامور امتحان پس داده سازمان سیا طرفیم که نه قرار است جاسوسی از نوع «جیسون بورن‌» باشد و نه حتی می‌تواند  و اصلا قرار هم نیست  که یک جیمزباند آمریکایی جلوه‌گری کند.

او ماموری یکه و تنهاست. حداقل به لحاظ فیزیکی؛ چرا که شاید دوروبرش را اگر با هر دوربینی برانداز کنید کسی را نمی‌بینید. از طرفی او اصلا تنها نیست و یک لشکر آدم از فاصله‌ای چندصد کیلومتری تا چند هزار کیلومتری او را می‌پایند. همان اپراتورهای ادوات الکترونیکی و دستگاه‌هایی که پرواز بالگردهای جاسوسی را هندل می‌کنند، ده‌ها نفرند. او به یک محله یا یک شهر نمی‌رود؛ ماموریت او از محل خدمتش تا پایان ماجرا به 3 کشور با جغرافیای گسترده ختم می‌شود، اما اصلی‌ترین اقدام او فراتر از کارهای «بورن» و «باند» است. او یک ذهن ریاضی هم دارد. البته ذهنی که برایش دست و پا کرده‌اند. ذهنی که رئیس یا مربی خونسردش «اد هافمن( »راسل کرو)‌ پایه‌ریزی کرده است. فریس با همین ذهن ریاضی و نظم‌دهنده و نظم‌پذیر، فکر بکری دارد  که آخر کار گندش درمی‌آید و دروغ‌ترین دروغ این مجموعه است  و آن هم تشکیل یک سازمان دروغکی تروریستی است که نه اصلا وجود خارجی داشته و نه عضوی دارد؛ اما فریس به سر زبان‌ها می‌اندازد که چنین سازمانی هست و پس از طرح انفجارها و کشتارهایی بظاهر عنوان می‌کند که این اقدامات را یک گروه تروریستی خطرناک انجام داده و تمام این دروغ‌‌بازی‌های «فریس» برای این است که سازمان تروریستی راستکی! که او به دنبال دستگیری رئیس آن سازمان (سلیم)‌ اصلا به این ماموریت آمده؛ حساس شوند و بیایند ببینند این سازمان تروریستی چی هست و کجا هست و تا آخر... فکر بکری که اگرچه سر و صدایی می‌کند، اما در پایان هیچ نتیجه‌ امیدوارکننده‌ای به همراه ندارد؛ چراکه دروغ «فریس» لو می‌رود و او هم زخمی و اسیر می‌شود...

دیدگاه ناتورالیستی یا رئالیستی!

سر رایدلی اسکات آنچنان که علاقه‌مند است تمام فاکتورهای فیلم‌های خودش را به دلخواه به المنت‌های حقیقی نزدیک یا تبدیل می‌کند. حتی اگر داستانش مربوط به آینده (بیگانه محصول 1979 را به یاد بیاورید)‌ باشد یا این که فیلمی تاریخی (گلادیاتور محصول 2000)‌ را در دست ساخت داشته باشد.

اما همان اشتباهاتی که در سقوط شاهین سیاه (محصول 2002)‌ روی داده؛ در «مجموعه دروغ‌ها» هم قابل رویت است. «مجموعه دروغ‌ها» هرگز یک اکشن مزخرف تجاری یا یک فیلم مهمل و مبتذل نیست؛ اما واقعا فیلم خوبی هم نیست. هیچ چیزی با اعتدال ضربه نمی‌خورد بویژه در سینمای هدفمند و در فیلم‌های خوب. در «مجموعه دروغ‌ها» نه با علت‌ها طرفیم و نه با معلول. نه زیرساختی موجود است و نه پی‌رنگ خاصی. ناتورال بودن فیلم‌های اسکات روندی است که گاهی اتفاق افتاده؛ رئال بودن او حداقل همیشه ادعای او قلمداد می‌شود، با این حساب «مجموعه دروغ‌ها»ی او به عنوان «بیستمین» کار سینمایی‌اش و «چهلمین» فیلمی که تهیه‌کنندگی‌اش را به عهده داشته در کجای علاقه‌مندی او به رئالیسم قرار می‌گیرد؟ دی‌کاپریو در این فیلم حتی عربی هم حرف می‌زند، عاشق می‌شود، شکنجه می‌شود، به یک خواستگاری سنتی می‌رود، بمب می‌ترکاند، آدم می‌کشد، جاسوسی می‌کند، جاسوس‌بازی درمی‌آورد، مورد حمله سگ‌های هار قرار می‌گیرد، مستقل و باتجربه معرفی می‌شود و... اسکات معلوم نیست چرا اینقدر زیاد و مبالغه‌آمیز اصلی‌ترین کاراکترش را پرورش داده. تمامی دروغ‌های افشا شده و پیام فیلم زیر سایه همین مواردی که اشاره شده مدفون شده است. جایی که حاشیه بر متن پیروز می‌شود.

فریبا نیک‌نژاد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها