خنده جام

خلمشنگ در پاییز!

رضا رفیع: همچنان که قول دادم یا دارم قول می‌دهم! روزهای پنجشنبه را منبعد سعی خواهم کرد که به عوض نثر، با نظم در خدمت شما باشم. الآنه هم که پاییز است و بهار شاعران خلوت طنز. پس تحفه نطنز زیر را تحویل بگیرید تا بعد...
کد خبر: ۲۱۶۶۵۴
با هر نفس ز عشق تو لبریز می‌شوم
بر خاطرات زلف تو آویز می‌شوم
با یاد چشم خربزه‌ای کشیده‌ات
وبگرد مرد خلوت پاییز می‌شوم
کژدار ساغر می و اما مریز می
  من خود ز چشم تو می ریز می‌شوم
شب‌ها که مشک اشک دهان باز می‌کند
سوی دلش کشانده و کاریز می‌شوم
گل در گلی، که هر سحر از عطر گیسویت
چون باد عصر حافظ و گلبیز می‌شوم
چنگی زدم به چنگ و تو در چنگم آمدی
دیگر ولی نچنگم (!) و چنگیز می‌شوم
سوزم  نسوز من!  من اگر گنده کنده‌ام
خاکسترم نگر که چه ناچیز می‌شوم
کمبود کاغذ است ولیکن به عکس تو
خود بهر چاپ عکس تو شومیز (1) می‌شوم
ای از تبار فلفلیان! تندخو مباش
چاقو صفت اگر که شوم، تیز می‌شوم
دیگ حلیم (2) هستم و اما از آتشت
آخر به جوش آمده، سر ریز می‌شوم
این دست بشکند که نمک بهر تو نداشت
باشد  شکرلبم!  نمکت نیز می‌شوم
شیرین من شوی، مگست می‌شوم عزیز
 پر ویز ویز گشته و پرویز می‌شوم
گفتی که می‌روم سفر قندهار، لیک
یکهو ز در درآمده سورپریز (3) می‌شوم
گفتم برو به گور، ولی از غمت حقیر
اخراج از اداره و بی میز می‌شوم
کی کرد توصیه که شوم عاشق و نگفت
آخر سرش به آتش غم جیز می‌شوم
با این همه، دوباره اگر عاشقم شوی
 من نیز چیز... چیز... بله چیز می‌شوم
رویم نمی شود که بگویم، ولی بدان
عا... عا... ش ... عاشق «تو» ی دلریز می‌شوم
با یاد چشم مست بهار است بی گمان
کاین گونه خلمشنگ به پاییز می‌شوم!

پانوشت:

1- شومیز: نوعی مقوای اعلا 2- مراد از حلیم در اینجا همان بردباری است؛ وگرنه ما هم اطلاع داریم که هلیم خوردنی داخل دیگ، همین طوری است که الآن نوشتیم! 3- سورپریز: خودمانی همان سورپرایز
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها