دوباره باید شد

کد خبر: ۲۱۵۹۶۵

«راه و چاه» را... «ته چاه» یاد گرفتم.

هر چه همت «از من خواسته»... «از من ساخته».

فکرم «عکس عملم» است... نه «عکس‌‌العملم»!

حراف وقتی سردردم را دید، گفت «سرماخوردی؟» ... گفتم نه «سر ما را خوردی»!

با لبخند... «صورت» حسابی «پرداخت» می‌شود... .

وضعیت «مطلوب»... «معطوف» به تغییر نگاه است.

رفتار «دلچسب»... برای چسباندن «دل شکسته».

برای دیگران «لقمه بگیر»... «لقمه گرفتن» خطاست!

بزرگان وقتی «زنده هستند»... نمی‌شود یادشان را «زنده داشت»؟!

برای «خیرخواهی»... «عاری از آری» نباش.

«برنده‌ام». چون فرصتی برای «باختن» ندارم.

در بازی زندگی. به «بازسازی» و «بازی‌سازی» نیاز داریم .

جوان وقتی با «زندگی مشترک» تماس می‌گیرد. «مشترک مورد نظر» در دسترس نمی‌باشد!

وقت را باید «غنیمت» شمرد. نمی‌توان آن را «غنیمت» گرفت.

«زمان خوش» فقط «زبان خوش»‌را می‌شنود .

برای این که سوار بر «خر مراد» باشی. از «خر شیطان» پیاده شو!

خواب دیدی «تعبیر می‌کنی». خوب دیدی «تغییر می‌کنی».

این «اثر انگشت» است. که فرد را «انگشت‌نما» می‌کند.

تا بیدار بود «هرزه‌گو» بود همین که خوابید «هذیان‌گو» شد.!

اگر تا «نوک بینی» خود را می‌بینی. احتیاج به عمل «خودبینی» داری.

مثل بچه «آدم» باش. البته از نوع «هابیل» آن!

ابتدا خود را «تحت تعقیب» قرار دهیم، سپس ببینیم «در تعقیب» چه چیزی هستیم؟.

«سایه». از روی درخت «افتاده» است!

«آب پاکی»، روی چرک نویسم ریختم. «پاکنویس» شد!

گاهی حرف خود را «پس» بگیر. تا «پس» زده نشوی.

زن و مردی که در «یک واحد» زندگی می‌کنند، بهتر نیست به صورت «یک واحد» عمل کنند؟

«خودخواه» . نهایتا «در خود» غروب کرد.

آسمان وقتی باران کاشت. دریا داشت.

«حراف» بود. «سکوتش» هیچ‌گاه شنیده نشد!

مادر با اشک. «گل محبت» را «آب می‌دهد».

دریا سر قطره‌ای که . شعار استقلال می‌داد، را زیر آب کرد.

«دو پا» . و این همه «رد پا».!

آنقدر «دید چشمانش» قوی بود. که «چشمانش آب هویج» آورد!

«خود را بخوان» . و «آواز آغاز» را زمزمه کن.

عده‌ای . فقط «سایه شان»، «افتاده» است.

«پرنده» مهربانی را «پر، نده». در قفسه سینه محبوس کن.

فرد دانا، تا «دستور از بالا» نرسد، کاری «انجام ندهد» . (فکر)‌

اثر انگشتم «منحصر به شخص» است، پس «خودم» هستم.

مهاجم فرصت‌طلب . «دروازه» حریف را «گل آلود» کرد!

«بخاری» غیر از زمستان. «بخاری» ندارد.

الاغ «مدعی‌» بود. چیزی «بارش»‌ است!‌

به خاک سپاری، «سپرده‌گذاری بلند‌مدتی»‌است که. «سپرده‌گذاران»‌آن بی‌بهره‌اند!‌

پرچم هر کشور «یک پارچه» نیست. سمبل «یکپارچگی» است.

علی درویش‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها