آغاز فصل جدید در رویکرد آمریکا به ایران‌

آن روی سکه‌

کارشناسان سیاسی معتقدند راه یافتن باراک اوباما به کاخ سفید می‌تواند فصل جدیدی را در برابر مواضع آمریکا نسبت به ایران باز کند. در حالی که در رقابت‌های انتخاباتی، مک کین از تمایل به بمباران ایران سخن گفته اوباما از مذاکره بدون پیش‌شرط با ایران حرف زده است و این تفکر را در میان اذهان عمومی به وجود آورده که تغییرات و دگرگونی‌های تازه‌ای در سیاست‌های‌ آمریکا در مواجهه با ایران پیش رو است. آمریکا نه‌تنها در بحث هسته‌ای بلکه با حضور در کشورهای همسایه ازجمله عراق و افغانستان موجبات نگرانی تهران را فراهم کرده و اینک وعده‌های جدید دموکرات‌ها فضای جدیدی را به وجود آورده که در این فضا، با تغییرات تازه‌ای مواجه خواهیم بود. نکته قابل تامل آن است که این تغییر رویکردها تا چه حد در عمل به وقوع خواهد پیوست و تا چه اندازه به نفع ایران خواهد بود.
کد خبر: ۲۱۵۸۰۱

پیروزی اوباما به معنای تحمیل ضرورت تغییرات در عرصه‌های ساختاری حکومت در آمریکاست. آنچه اوباما در برنامه یا شعار سیاست خارجی‌اش بیان می‌کند، به معنای تغییر در منش، رویکرد و روش جاری سیاست خارجی است.

علیرضا اکبری، کارشناس ارشد روابط بین‌الملل درخصوص رویکرد دولت جدید آمریکا در عرصه سیاست خارجی با بیان این که آمریکا ناچار به پذیرش تغییراتی شده است، می‌گوید:‌ پیروزی اوباما یعنی تحمیل ضرورت تغییرات و اصولا شخص اوباما یعنی تغییر.

در حال حاضر موضوعات مهمی در سیاست خارجی آمریکا وجود دارند که جزو چالش‌های اساسی سیاست خارجی این کشور به شمار می‌روند. جنگ جهانی علیه تروریسم، حضور نزدیک به یک میلیون نیروی نظامی در خارج از مرزهای آمریکا از خاور دور تا شمال اروپا، مساله عراق، مساله افغانستان، کنترل تعاملات و موازنه با چین، روسیه، اتحادیه اروپایی، فرآیند صلح خاورمیانه، مساله غامض کره شمالی، تداوم بحران اقتصادی، مساله بحران چهره و شخصیت آمریکا در محیط بین‌المللی، مساله ایران و معادله پیچیده سیاست، امنیت و اقتصاد در خلیج فارس ازجمله مهم‌ترین موضوعات و مسائلی است که اوباما به عنوان رئیس‌جمهور آینده آمریکا با آن مواجه خواهد بود.

با این حال اوباما بعد از انتخابات و روشن شدن این که وی رئیس‌جمهور بعدی آمریکا خواهد بود، در سخنرانی‌اش به گونه‌ای صحبت کرد که به ذهن متبادر می‌کند آمریکا می‌خواهد با یک دکترین جدید وارد صحنه بین‌المللی شود؛ دکترینی که معطوف به اخلاق در سیاست است. اگرچه این تغییرات در روش‌ها و تاکتیک‌ها ایجاد می‌شود و استراتژی کلان سیاست خارجی آمریکا توسط رئیس‌جمهور تعیین نمی‌شود، اما در عین حال این اخلاق در سیاست به معنای تغییر چارچوب‌هایی از سیاست خارجی آمریکاست که قشری از نومحافظه‌کاران افراطی آن را تجویز کرده‌اند و این فرصتی است که ایران می‌تواند از آن استفاده کند و سیاست ابتکار عمل را جایگزین سیاست عکس‌العمل نماید.

سیاست اوباما در قبال ایران

شعار اوباما در سیاست خارجی نسبت به ایران از گفتگو و تعامل شروع می‌شود. گفتگو و تعامل نقطه آغاز سیاست خارجی اوباما با ایران است، اگرچه مشاورانش هنوز مطمئن نیستند که این مهم امکان‌پذیر باشد. آنها معتقدند ایران احتمالا هنوز آماده نیست که بله را بگوید، اما این دلیلی برای امتناع کردن از بررسی این مساله که به نفع طرفین هم هست، وجود ندارد.

اوباما گفته است که ما باید به دیپلماسی مستقیم سرسختانه با ایران وارد مذاکره شویم.

وی در این باره پیش از انتخاب شدن به عنوان رئیس‌جمهور گفت «این حق را برای خود حفظ می‌کند که با هر کسی و در هر زمان و مکانی» که خود با تصور این‌که باعث ایمن نگه داشتن آمریکا می‌شود انتخاب کند، به مذاکره بپردازد.

بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که اوباما در صورت پیروزی تغییرات بنیادی نخواهد داشت ولی با تغییرات جزئی، در پی یک نزدیکی و سازگاری با ایران خواهد بود و واکنش ایران به چراغ سبز آمریکا معلوم نیست، اما برخی نیز بر این عقیده‌اند که ایران اوباما را جدی نخواهد گرفت.با این حال اوباما به دنبال گفتگو با ایران است، اما تاکید  دارد ایران باید غنی کردن اورانیوم را متوقف کند. تنها با همین هدف او حاضر است با دولت ایران وارد مذاکره مستقیم و بدون پیش‌شرط شود.

حتی بعید نیست او بی‌پروا رئیس‌جمهور و حکومت ایران را به فوریت بدون پیش‌شرط به مذاکره و گفتگو دعوت کند و بگوید حتی حاضر است برای شکستن این تابو خود پیش قدم شود، اما او می‌داند ایران از حقوق اصلی خود خطور نخواهد کرد و در عین حال خواهد گفت که در انتهای هر مذاکره‌ای تولید سوخت هسته‌ای در خاک ایران نتیجه نخواهد داد. و اگر این گفتگو و تعامل به نتیجه رسید که حل و فصل مسائل حاصل می‌شود و اگر به نتیجه نرسید، آن گاه به سمت مهار سیر خواهد کرد و در صورتی که مهار نتیجه نداد، برخورد منتفی نخواهد بود، این مسیری است که با مسیر جمهوریخواهان در نتیجه سخت‌تر و سهمگین‌تر خواهد بود.

اوباما یک فضای نسبتا باز را در محیط بین‌المللی ایجاد خواهد کرد، مشکل حیثیتی و نرم‌افزاری آمریکا را در محیط بین‌المللی تا حدود زیادی برطرف خواهد کرد و به دنیا خواهد گفت که ما آماده حل و فصل با ایران هستیم، اما او هرگز نخواهد توانست که مسائل بنیادین فیمابین را تغییر دهد.

او با این تاکتیک تلاش خواهد کرد که فاصله ایالات متحده با روسیه و چین و اروپا را درخصوص ایران به حداقل برساند.
او تلاش خواهد کرد یک جبهه کامل با گفتمان واحد در مقابل ایران ایجاد کند. اوباما فضای بهتری را برای ایران ایجاد خواهد کرد، ‌چون اوباما قبلا به صراحت از آمادگی برای مذاکره با ایران سخن گفته بود، ‌هرچند که این سخنان را به سبب فشار صهیونیست‌ها تعدیل کرد.

این فشار اوباما را بر آن داشت که درخصوص احتمال رقابت تسلیحاتی در منطقه ابراز نگرانی کند و بگوید که ایرانی مسلح به سلاح هسته‌ای با توجه به تهدیدی که متوجه اسرائیل می‌کند، شرایط بازی را تغییر خواهد داد.

به این ترتیب با نزدیکی به ایران، اطمینان لازم و کافی را برای کنترل و مهار خطر ایران نسبت به رژیم صهیونیستی خواهد داشت و زمینه را فراهم خواهد کرد که اگر ایران شرایط ظاهری تعامل را بدون حل و فصل مسائل بنیادین نپذیرد، آنگاه به یک تحریم و فشار همه‌جانبه بین‌المللی علیه ایران مبادرت کند.

اوباما در این مسیر از اهرم‌های حقوق‌ بشر، حقوق اقلیت‌ها، حقوق اجتماعی، تمایزات حقوق اساسی بین ایران و غرب، مساله تروریسم، فرآیند صلح خاورمیانه و مساله هسته‌ای ایران به عنوان اهرم فشار متوسل خواهد شد. بنابراین اگرچه ظاهر سیاست‌های اوباما منطقی‌تر یا نرم‌تر خواهد بود، اما نتیجه این رویکرد در معنای واقعی نه‌تنها تفاوتی با رویکرد جمهوریخواهان نخواهد داشت، بلکه در عمل پاره‌ای از مشکلات آنها در تضییع حقوق ایران و تنگ‌تر کردن عرصه برای جمهوری اسلامی ایران را هم برطرف خواهد کرد.

همچنین، زیر فشار رقبای انتخاباتی خود، باراک اوباما گفته که راه‌حل نظامی هیچ گاه به کلی از دستور کار خارج نشده است.

رئیس جمهور منتخب امریکا  حاضر است برای جلب موافقت ایران امتیازات مهمی به ایران بدهد که ازجمله آنها؛ تضمین امنیتی، رفع تحریمات و دادن امتیازات اقتصادی و انگیزه‌های مالی است اما از سوی دیگر، در برابر همکاری نکردن ایران، اوباما تلاش خواهد کرد تحریمات را چنان شدید کند که شامل بنزین و سایر فرآورده‌های نفتی وارداتی ایران هم بشود، اقدامی که حتی کابینه‌ بوش از آن امتناع ورزید.

افغانستان، تروریسم و مواد مخدر

علت حضور نظامی آمریکا در افغانستان تنها به موضوع ایران، مواد مخدر و برخی موارد دیگر که از مسائل کوتاه‌مدت است نیست، بلکه حضور نظامی آمریکا دارای ابعاد استراتژیکی بوده و درازمدت است.

واقعیت وجود نیروهای آمریکایی در افغانستان این است که آمریکا می‌خواهد از افغانستان به عنوان یک پایگاه نظامی دائمی برای افزایش نفوذ خود در آسیای مرکزی و خاورمیانه استفاده کند و از گسترش نفوذ روسیه و چین در این منطقه جلوگیری کند.

اما باید در نظر داشت حضور نظامی درازمدت آمریکا در افغانستان، حلقه محاصره نظامی را برای ایران تنگ‌تر می‌کند.

بارها شنیده شده اگر آمریکایی‌ها بخواهند عملیاتی علیه ایران انجام دهند، به عنوان نمونه از پایگاه هوایی شیندند در غرب افغانستان که فقط 100 کیلومتر با مرز ایران فاصله دارد بهره خواهد برد و چنین مواضعی برای ایران نگران‌کننده است.

با این حال اوباما در مواجهه با این بخش از نگرانی ایران معتقد است که ایرانی‌ها در نبردهای اولیه با طالبان در افغانستان همکاری همه‌جانبه داشتند، اما دولت آمریکا به جای تشکر از آنها دولت ایران را در محور شرارت قرار داده و این پیام روشنی به ایرانیان بوده که ما به آنها علاقه‌ای نداریم.

به عقیده وی، آمریکا در موارد بسیاری با ایران منافع مشترک داشته که جنگ علیه القاعده یک نمونه از این موارد است.

وی در بخشی دیگر در موضعی خشن‌تر درباره ایران گفته است ایران یک تهدید بزرگ است ولی فکر نمی‌کنم مانند شبکه القاعده باشد.

اوباما بر این عقیده است که باید شمار بیشتری نیروی نظامی از آمریکا به افغانستان فرستاده شود، زیرا افراد القاعده و طالبان از پاکستان به عنوان پناهگاه استفاده می‌کنند. وی حتی سفر دوره‌ای خود را با دیدار از این کشور آغاز کرد.

اوباما می‌خواهد آمریکا تمرکز نظامی خود را از عراق به افغانستان منتقل کند. او همچنین گفته است اولویتش مبارزه با القاعده و طالبان در افغانستان خواهد بود و در این باره تاکید کرده است که وضعیت افغانستان، بیشتر از عراق، امنیت ملی آمریکا را تهدید می‌کند.

اوباما افعانستان را جبهه مرکزی در مبارزه با تروریسم می‌داند.

وی همچنین گفت که تدابیر قاطعانه‌ای را برای جلوگیری از نفوذ تروریست‌ها از طریق مرز با افغانستان اتخاذ خواهد کرد.

به نظر می‌رسد کاخ سفید نوعی نقشه راه برای دولت بعدی آمریکا  نه‌تنها در زمینه تلاش‌های نظامی، بلکه در زمینه اقدامات و کمک‌های نظامی و غیرنظامی آمریکا به این کشور  تدوین کرده است؛ چراکه آسوشیتدپرس به نقل از مقامات وزارت دفاع آمریکا که به نامشان اشاره نکرد، نوشت: «بررسی راهبردی مذکور که از سپتامبر (شهریور) و در بحبوحه افزایش خشونت‌ها در افغانستان و افزایش شمار تلفات نظامیان آمریکا و همپیمانانش آغاز شده، در کاخ سفید تدوین شده است و انتظار می‌رود تا دسامبر (آذر) ارائه شود».

دولت بوش احتمالا درخواست ژنرال دیوید مک‌کرنان، فرمانده ارشد نظامیان آمریکا در افغانستان را برای افزایش 20 هزار نیروی آمریکایی در عراق در سال 2009 تایید خواهد کرد.

اگرچه اوباما خواهان افزایش شمار نظامیان آمریکایی در افغانستان است تا به این وسیله جلوی تبدیل شدن این کشور را به مامنی جدید برای گروه‌های تروریستی بگیرد، اما باید دانست که خونریزی بیش از پیش در افغانستان و کشور همسایه آن پاکستان باعث خواهد شد که به احتمال زیاد آمریکا در این منطقه به عنوان اشغالگر خارجی که مورد مخالفت مردم این کشورهاست قلمداد شود. چنانچه هم اکنون در عراق نیز چنین دیدگاهی نسبت به آمریکا وجود دارد.

در عرصه مبارزه با القاعده، اوباما قول داده است آن را در افغانستان دنبال و در صورت لزوم کار را در پاکستان تمام کند.

اوباما و عراق

در حال حاضر یکی از مهم‌ترین مسائل آمریکا در عراق، حضور نیروهای آمریکایی در این کشور و امضای توافقنامه نهایی با عراق است که ایران بشدت مخالف این مساله است.

این توافقنامه تامین‌کننده مبانی قانونی ادامه حضور نیروهای آمریکایی در عراق، پس از پایان ماموریت نیروهای چند ملیتی سازمان ملل متحد خواهد بود.

ماموریت نیروهای چند ملیتی سازمان ملل متحد در عراق، در پایان سال جاری میلادی به پایان می‌رسد و مقامات آمریکایی و عراقی ماه‌هاست درباره جزییات توافقنامه امنیتی مذاکره می‌کنند و بارها بر سر مسائلی چون تعیین جدول زمان‌بندی برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق یا مصونیت قضایی سربازان آمریکایی به بن‌بست رسیده‌اند.

اما در اینجا یکی از دلایل امضای این توافقنامه از منظر سیاستمداران آمریکایی، جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در ساختار قدرت و سیاست عراق است.

در این سو دولت ایران نیز ازجمله مخالفان جدی شکل‌گیری توافقنامه امنیتی بغداد  واشنگتن است. از لحاظ دولت ایران، حضور نظامیان آمریکایی و پایگاه‌های نظامی آمریکا در عراق به عنوان یک عنصر دائمی تهدید برای ایران به شمار می‌رود. در عین حال این جنبه تهدید دائمی باعث می‌شود هزینه‌های دفاعی ایران افزایش پیدا کند و این مساله به لحاظ اقتصادی و امنیتی برای ایران چندان مطلوب نیست. دوم این که از جنبه‌ استراتژیک، حضور نیروهای آمریکایی در عراق باعث می‌شود روابط اقتصادی و استراتژیک ایران و عراق روند صعود و بهبود بیشتر را طی نکند و ایران در حقیقت پس از سرنگونی صدام حسین از این منافع استراتژیکی و تجدید قوای همسایگی سودی نبرد. هم‌اکنون آمریکایی‌ها با فعالیت‌های اقتصادی شرکت‌های ایرانی در عراق مخالفت می‌کنند و همچنین مانع روابطی هستند که ممکن است از طریق آن، ایران نفوذ بیشتری در عراق به‌دست بیاورد. علاوه براین، حضور نظامی آمریکا مشکل دیگری را هم برای ایران ایجاد می‌کند. ایران در حال حاضر با بزرگ‌ترین پایگاهی که آمریکا در خارج از کشور دارد مواجه است و این مساله به لحاظ امنیتی برای کشورمان سودمند نیست. در حال حاضر تعداد نیروهای آمریکایی در عراق بیش از هر پایگاهی‌ است که آمریکا در کشورهای ژاپن، کره، فیلیپین و جاهای دیگر دارد. تجربه هم نشان داده است معمولا آمریکایی‌ها پایگاه‌هایی را که بعد از انجام جنگ‌ها برقرار می‌کنند عملا تعطیل نمی‌کنند. در چنین وضعیتی، طبیعی است ایران پیش از این که این موضوع به طور دائمی تثبیت شود، با آن مخالفت کند.

به علاوه باید دانست بخشی از این توافقنامه امنیتی که بیشتر حساسیت ایران نیز به آن مربوط می‌شود، مربوط به امضای توافقنامه‌های کلی و مبهم نیروهای آمریکایی با دولت عراق در زمینه هدایت عملیات نظامی و استفاده از زور در تعقیب نیروهای مخالف و ستیزه‌جو یا استفاده از فضای هوایی عراق برای عملیات نظامی است که دامنه تفسیر آن گسترده‌تر است و می‌تواند به اطراف مرزهای ملی ایران نیز کشیده شود. به عبارت صحیح‌تر، چنین توافقنامه‌هایی می‌تواند منجر به استفاده از خاک عراق توسط آمریکا علیه یک کشور ضد سلطه آمریکا در منطقه، یعنی ایران شود.

از این لحاظ نگرانی جمهوری اسلامی ایران در درجه اول مربوط به تداوم حضور سلطه محور آمریکا در عراق و تهدیدات بالقوه نظامی نیروهای آمریکایی بر ضد امنیت ملی ایران است. از آغاز بحران عراق در 2003، سیاست‌های منطقه‌ای دولت بوش عمدتا متمرکز بر تهدید نظامی ایران، تقویت ائتلاف‌های منطقه‌ای غیر دولت علیه ایران و به طور کلی به حداقل رساندن نقش ایران در حوزه فوری امنیتی خود بوده است.

چنین سیاست‌هایی نه تنها امنیت و منافع ملی ایران را به خطر می‌اندازد، بلکه منجر به بروز تعارض‌های استراتژیک سیاسی ‌ امنیتی و بی‌اعتمادی و تنش در روابط ایران با همسایگان از جمله عراق می‌شود.

در درجه دوم، نگرانی ایران به تبدیل مجدد عراق توسط آمریکا به عنوان متعادل‌کننده قدرت ایران در منطقه برمی‌گردد. هدف اصلی سیاست خارجی ایران از آغاز بحران عراق، تبدیل عراق به یک دوست استراتژیک و از آن طریق رفع تهدیدات نظامی این کشور بوده است. این مساله از طریق تقویت و حمایت از نسل جدیدی از نخبگان سیاسی در ساختار قدرت و سیاست عراق میسر است. انعقاد توافقنامه امنیتی و سیاسی آمریکا و عراق با این هدف ایران در تضاد است، زیرا در ماهیت با حضور دراز مدت آمریکا، محدودیت‌هایی برای نقش ایران به همراه می‌آورد.

اینک با پیروزی اوباما می‌توان به شرایطی تازه در این وضعیت رسید و این تغییر وضعیت در شرایطی حاصل می‌شود که اوباما به آنچه در برنامه‌های انتخاباتی خود در مورد عراق اظهار می‌داشت، پایبند باشد. نگاهی به رویکرد اوباما نشان می‌دهد وی پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 از مخالفان اصلی این جنگ بود. موضوعی که توانست محور شعارهای انتخاباتی‌اش شود.

اوباما گفته است اگر در انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر پیروز شود، طی 16 ماه نیروهای آمریکایی را از عراق خارج می‌کند. از منظر اوباما ورود آمریکا به منطقه خاورمیانه خود به خود به دخالت در امور ملت‌های منطقه می‌انجامد که این امر به آمریکا مربوط نمی‌شود و جایگاه جهانی آمریکا را به خطر می‌اندازد.

به اعتقاد وی نمی‌توان ضمن اشغال نگهداشتن عراق، بر شبکه‌ای تروریستی که در 80 کشور جهان فعالیت می‌کند، پیروز شد.

در گفته‌های اوباما تمرکز روی مساله عراق، آمریکا را از پرداختن به تهدیدهای دیگری که متوجه این کشور است باز می‌دارد.

باید توجه داشت در مورد عراق برای اوباما مساله منافع ملی آمریکا مطرح است. اوباما در گفتگو با سی ان ان گفت: من خواستار کاهش و خروج مسوولانه آمریکایی‌ها از عراق هستم. ما نیاز داریم تا ارتش خود را نظمی دوباره ببخشیم. ما نیاز داریم تا فکری برای افزایش هزینه‌های سربازان از جنگ برگشته بکنیم که از جمله آن هزینه‌ها مربوط به آسیب‌های جسمی و روحی است که به آنها وارد شده است.

اوباما با ابراز امیدواری به این‌که بتواند هزینه ماهانه 12 میلیارد دلار برای عراق را در طول زمان بشدت کاهش دهد گفت: به نظر من ما هزینه‌ها را دست کم گرفته‌ایم.

فواض جرجیس، استاد مطالعات خاورمیانه در این خصوص می‌گوید: رئیس‌جمهور آینده آمریکا مجبور است درباره قراردادی امنیتی با عراق مذاکره کند و با توجه به این که اوباما خواستار خروج نیروهای آمریکایی از عراق است، این مذاکره می‌تواند برگ برنده‌ای برای او باشد.

اوباما در عین حال در سخنان خود اهمیت ایران را در مبحث عراق فراموش نکرده است و خواستار گفتگو با ایران برای ثبات در عراق شد. اوباما در سخنان خود اعلام کرد برقراری امنیت در عراق بدون کمک ایران غیرممکن است.

وی در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا تاکید کرد: اگر نوری مالکی، نخست‌وزیر عراق می‌‌تواند روابط عادی حسنه با ایران را تحمل کند، ما نیز باید بتوانیم با آنها [ایران] گفتگو کنیم.

در این که اوباما سیاست متفاوتی درباره عراق نسبت به بوش در پیش می‌گیرد، شکی وجود ندارد.با این حال وی از به وجود آوردن یک چارچوب امنیتی منطقه‌ای برای خنثی‌سازی تهران حمایت می‌کند و معتقد است برای مهار ایران نیازی به داشتن حضور دائمی نظامی در عراق نیست.

اوباما معتقد است که یک قرارداد امنیتی منطقه‌ای جدید پس از خروج نیروهای آمریکایی از عراق همین کار را انجام می‌دهد بخصوص که این قرارداد جدید می‌تواند شامل تشکیل توافقنامه جدید یا احتمالا تقویت شورای همکاری خلیج فارس شود.

کتایون مافی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها