این روزها اگر از آنهایی که تازه وارد دبیرستان شده‌اند بپرسید کلاس چندمی؟ بادی به گلو می‌اندازند و جوری که بقیه هم بشنوند بلند‌بلند می‌گویند، دبیرستانی‌ام! این جوری می‌شود که دبیرستان برای آنهایی که تازه پا به عرصه نسل سومی‌بودن گذاشته‌اند همه چیز می‌شود.
کد خبر: ۲۰۷۷۵۳
 سندی برای گواه دادن به بزرگ شدن مان، دلیلی برای این که دیگر صدای‌مان را کلفت کنیم و به خیلی چیزها بگوییم نه! حالا اگر صبح به صبح مادر یک سیب و یک لقمه نان و پنیر یا هر چیز دیگری را توی کیف‌مان بچپاند اساسی بهمان بر می‌خورد و اخلاق مان خراب می‌شود. حالا اگر مادر با نگرانی بخواهد ما را تا دم مدرسه برساند یا خدای نکرده اسم‌مان را در سرویس مدرسه ثبت‌نام کند انگار تمام دنیا را روی سرمان خراب کرده‌اند و بدترین ظلم را در حق مان روا داشته‌اند. چرا؟ چون ما دیگر  واقعا بزرگ شده‌ایم. دیگر نیازی نیست کسی مدام به وضعیت درس و مشق مان رسیدگی کند، مدام سراغ معلم‌ها را بگیرد و از کیفیت درس‌مان بپرسد. اما به جایش آن والدینی که تجربه دارند، می‌دانند که از اولین روز دبیرستان بچه‌هایشان به بعد کسی که باید مدام سراغش را بگیرند نه معلم ریاضی و زیست‌شناسی که ناظم مدرسه است؛ همان کسی که در دبیرستان برای بچه‌ها یک معنی دیگر پیدا می‌کند.

خلاصه که دبیرستانی شدن یعنی این که شما با خود خود زندگی فقط یک قدم دیگر فاصله دارید. با بزرگ شدن، دانشجو شدن و پا گذاشتن به عرصه زندگی مستقل. برعکس دانشگاه و دانشجو شدن، دبیرستانی شدن اصلا کار سختی نیست. یعنی خودش بی دردسر پیش می‌آید و در زندگی شما اتفاق می‌افتد. به همین خاطر هم دبیرستان و روزهای دبیرستانی بودن یکی از بهترین دوره‌های زندگی آدم‌ها به شمار می‌رود، دوره‌ای که دیگر تکرار نمی‌شود و نوستالژی آن سال‌های سال با آدم می‌ماند؛ حتی وقتی که پشت صندلی دانشگاه می‌نشینی و دیگر دبیرستان و دبیرستانی بودن برایت افت دارد. خیلی از آدم بزرگ‌ها اسم دبیرستان که می‌آید پروانه ای می‌شوند و چنان آهی از ته دل می‌کشند که دل آدم ریش می‌شود. خیلی از آدم‌ها هستند که حاضرند همه چیزشان را بدهند ولی باز به روزهای دبیرستان برگردند؛ به روزهایی که کتاب‌های درسی دیگر فقط ریاضی و علوم و فارسی نیست، چندین و چند عنوان تازه به این لیست کوتاه کتاب‌های دوره راهنمایی اضافه شده که باعث می‌شود آدم فکر کند اوه اوه، دیگر اساسی بزرگ شده و مشغله‌های درسی‌اش حسابی رشد کرده‌اند! خلاصه که روزهای خوشی است روزهای دبیرستان؛ روزهایی که بعضی‌ها به آن روزهای زرد رنگ بلوغ می‌گویند اما این زردی در دوران دبیرستان رفته رفته تبدیل به همان رنگی می‌شود که دلخواه خود شماست. فقط به شرط این که قدرش را بدانید و آن را همان جوری هدایت کنید که می‌خواهید.

دبیرستانی بودن چیزی خوبی است. آن قدر خوب که می‌شود با خیال راحت پزش را حتی به بزرگترها داد و کلی دل‌شان را بابت این که دیگر دبیرستانی نیستند سوزاند! باور کنید امتحانش خیلی جواب می‌دهد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها