گزیده سرمقاله روزنامه‌های امروز

روز قدس، تبلور وحدت اسلامی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «روز قدس، تبلور وحدت اسلامی»،«جشن آزادی نزدیک است»،«اعلامیه بی اعتبار بالفور»،«اوباما در دو برداشت»،«تورم‌زا بودن طرح تحول اقتصادی؟»،«چرا جنگ تحمیلی آغاز شد؟» و ... که گزیده برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۰۴۵۳۸

قدس

«روز قدس، تبلور وحدت اسلامی» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در ابتدای آن می‌خوانید؛فردا بار دیگر امت خداجوی و روزه دار در لبیک به فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر حمایت از آرمان ملت مظلوم فلسطین در روز جهانی قدس، با فریادهای کوبنده خویش ضمن پشتیبانی از مردم ستمدیده فلسطین، جلوه زیبایی از انسجام اسلامی را به نمایش خواهند گذاشت.
نامگذاری روز جهانی قدس در جمعه آخر ماه مبارک رمضان از سوی امام راحل بیانگر دوراندیشی و تأمل و نگاه نافذ ایشان است که ضمن شناخت دغدغه ها، فرصتها و چالشهای موجود جهان اسلام، با انتخاب روز جهانی قدس، انرژی متراکم جهان اسلام را در مسیر تحقق آرمان فلسطین هدایت نمود.

در ادامه سرمقاله می‌خوانید؛این نامگذاری، مسأله فلسطین را به دغدغه ای قابل اعتنا در سطح جهان اسلام مبدل نموده و جنبشهای اسلامی و جامعه مسلمانان با اشتیاق فراوان، دیدگاه امام(ره) را با حضور در صحنه، حمایت عملی و عینی نمودند. از سوی دیگر، با جهانی نمودن روزی به نام قدس، موضوع قدس شریف از نگاه محدود ملی گرایی و ناسیونالیسم عرب خارج شد و به یک مسأله محوری در سطح جهان اسلام مبدل گردید.

در بخش دیگر سرمقاله می‌خوانید؛... رؤیای تشکیل اسرائیل بزرگ پایان یافته و دیگر راه بازگشتی وجود ندارد.» این صحبتهای یک شهروند عادی یا یکی از شخصیتهای محوری جریان تجدیدنظرطلب و پساصهیونیسم نیست، بلکه سخنان نخست وزیر این رژیم است که با وقوف به شرایط موجود رژیم صهیونیستی و آگاهی از واقعیتهای آن، ناگزیر از اعتراف شده است. به سخن دیگر، واقعیتهای پس از 2006 در جامعه اسرائیل، افق تحقق ایده «نیل تا فرات» را با بن بست مواجه نموده و حتی استمرار حیات سیاسی رژیم صهیونیستی را در هاله ای از ابهام قرار داده است، به نحوی که برخی از تئوریسینهای جریان پساصهیونیسم، در آینده ای نه چندان دور فروپاشی صهیونیسم را بر اساس شواهد موجود دور از انتظار نمی دانند.

سرمقاله‌ی روزنامه قدس ادامه داده است؛... امام خمینی(ره) در این زمینه با توجه به توانمندیهای مسلمانان معتقدند: «وقتی یک میلیارد جمعیت فریاد کرد اسرائیل نمی تواند، از همان فریادش می ترسد. اگر همه مسلمین که در دنیا هستند، در روز قدس همه بیرون بیایند از خانه، فریاد بکنند مرگ بر آمریکا و مرگ بر «اسرائیل»، همین قول مرگ برای آنها مرگ می آورد و...»

در بخش دیگر سرمقاله می خوانید؛انتظار می رود، روز قدس که نقطه تلاقی آرمان امت اسلامی در دفاع از فلسطین است، در اقدامی هماهنگ و همسو با حضور پررنگ و گسترده مسلمانان، مبارزان فلسطینی را در پیگیری خط جهادی تقویت نماید و این رفتار سیاسی به عنوان یک جهت گیری نهادینه شده علیه اسرائیل و حامیانش، به عنوان مکانیسم مبارزاتی تلقی شود.

قلندریان در پایان سرمقاله نوشته است؛مقام معظم رهبری در این زمینه در اظهاراتی فرمودند: «اسرائیل به عنوان یک واقعیت مجعول، بر اساس سنت الهی از بین خواهد رفت و سرزمین فلسطین به عنوان یک واقعیت تاریخی با ساکنان مسلمان و مسیحی و یهودی اش، به حیات خود ادامه خواهد داد.»
 
جمهوری اسلامی

روزنامه‌ی جمهوری اسلامی با جمع بندی مسائل گوناگون هفته‌ی جاری سرمقاله خود را همچون پنجشنبه های گذشته تحلیل سیاسی هفته نام گذاشته و نوشته است؛روزها و شب های این هفته از جلوه و عظمت خاصی برخوردار بود به گونه ای که هیچ ایامی از سال با آن برابری نمی کند و ارزش یک شب آن از هزار ماه افزونتر است . در این هفته لیالی قدر را پشت سر گذاشتیم شبهایی که خداوند باب رحمت خود را به روی بندگان گشود و روح آفت زده انسان ها را با نیایش های شبانه شستشو کرد. بهترین فرصت برای زدودن رذایل اخلاقی سپری شد ولی سفره رحمت ضیافت الهی همچنان گشوده است و می توان از لحظه های باقیمانده آن هم برای تحول روحی عمیق استفاده کرد.
آخرین جمعه ماه مبارک رمضان نیز فردا از راه می رسد و بار دیگر خاطرات تلخ یک ملت مظلوم و ستمدیده را در اذهان زنده می کند. روز جهانی قدس در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان یادآور مرارت های ملت ستم دیده فلسطین است که قریب 60 سال آماج بی رحمانه ترین جنایات قرار گرفته اند. حوادثی که طی دهه های گذشته در سرزمین مقدس فلسطین رخ داده نمایانگر نیات ضد انسانی و باطن جنایتکار صهیونیست و حامیان جهانی آنهاست که با سلطه جویی علیه مردم بی دفاع و زنان و کودکان بی گناه صورت گرفته است اما روز جهانی قدس نماد پایداری عزت طلبی و مبارزات استقلال طلبانه ملت فلسطین است که با سلاح انتفاضه به مبارزه با رژیم جنایتکار صهیونیستی برخاسته اند.

در ادامه سرمقاله می‌خوانید؛این هفته همچنین یادآور زیباترین و پرافتخارترین حماسه تاریخی ملت ایران در برابر استکبار جهانی است که درس بزرگ ایستادگی و الگوی استقامت در مقابل زورگویان را به ملتهای جهان داد. تاریخ رشادت ها و حماسه آفرینی های رزمندگان مخلص و مومن در هشت سال دفاع مقدس امروز به الگویی برای اعتلا و بالندگی ملتها و گروههای مبارز تبدیل شده و نشان می دهد ملتها می توانند با صلابت و ایمان متجاوزان و زورگویان را به زانو درآورند.

بخش دیگر سرمقاله به تحولات خارجی می‌پردازد؛در مرور تحولات خارجی هفته چند رخداد مهم شاخص تر از بقیه بود. وقوع انفجار مهیب در اسلام آباد پاکستان سقوط اولمرت و تشدید بحث ها بر سر توافقنامه امنیتی بغداد ـ واشنگتن از جمله گزارش هایی بود که در صدر عناوین خبری رسانه های جهان قرار داشت .
انفجار مهیب در مقابل یک هتل مجلل واقع در منطقه به شدت حفاظت شده و دیپلمات نشین اسلام آباد نشان داد که اوضاع سیاسی در پاکستان همچنان ملتهب است و علیرغم تحولات عمده که طی یکسال گذشته در این کشور به وقوع پیوسته این کشور کماکان گرفتار بحران است . برگزاری انتخابات سراسری کناره گیری ژنرال پرویز مشرف از قدرت تشکیل دولت ائتلافی و به روی کار آمدن دولت منتخب این نوید را می داد که آشفتگی سیاسی این کشور سر و سامان بگیرد ولی انفجار اخیر نشان داد که وضعیت چندان هم امیدوار کننده نیست .

در ادامه می‌خوانید؛درباره ماهیت طالبانیسم باید گفت بدنه این جریان را عمدتا سلفی های افراطی تشکیل می دهند که ابتدا از طرف برخی کشورهای عربی و مشخصا عربستان تغذیه مالی می شدند و آمریکا نیز در یک برهه در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق با فراهم کردن مهمات و تسلیحات برای این جریان نقش موثری در رشد آن داشته است . اگرچه این جریان هم اکنون نیز به طور غیرمستقیم تحت حمایت مالی شبکه کشورهای عربی قرار دارد ولی این افراطیون مذهبی هم اکنون به تشکیلاتی منسجم دست پیدا کرده و منابع مالی دیگر در داخل پاکستان نیز برای خود تهیه کرده اند. عمده پایگاه این جریان در استان وزیرستان شمالی و بخشی از بلوچستان پاکستان است . طالبان ها در این مناطق که ساختار قبیله ای دارند کاملا کنترل اوضاع را در اختیار دارند و دولت پاکستان نقش چندانی در اداره این مناطق ندارد.

در ادامه سرمقاله و در همین زمینه می‌خوانید؛آمریکایی ها در هفته های اخیر مستقیما و بدون اینکه با مقامات پاکستانی هماهنگی ایجاد نماید حملات متعددی را در داخل خاک پاکستان صورت داده اند. این فشارها و دخالت های آمریکا به خودی خود باعث پیچیده تر شدن اوضاع گشته و انفجار اخیر را به نوعی نتیجه و بازتاب این سیاست های آمریکا در پاکستان تلقی کرد.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛این هفته سقوط ایهود اولمرت رخداد دیگری بود که مسائل فلسطین را تحت الشعاع قرار داد. ایهود اولمرت هفته جاری استعفای خود را تسلیم شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی کرد. اولمرت درحالی استعفا داد که همچون بسیاری از سلف خود پرونده قطوری از سواستفاده مالی و اختلاس را به همراه دارد. این درحالی است که اولمرت در واپسین روزهای حکومتش به بیهوده بودن ادعای « اسرائیل بزرگ » از نیل تا فرات اعتراف کرد. در این اعتراف اولمرت که در واقع وصیت سیاسی وی به جانشینانش تلقی می شد اظهار داشت اسرائیل بزرگ هرگز امکان تحقق ندارد و کسانی که این موضوع را مطرح کرده اند بیش از 60 سال اسرائیلی ها را فریب داده اند.

سرمقاله جمهوری اسلامی ادامه داده است؛با کناره گیری اولمرت « زیپی لیونی » وزیرخارجه کابینه اولمرت به جای وی در حزب « کادیما » (یکی از دو حزب عمده اسرائیل ) نشست و روز سه شنبه نیز از سوی پرز مامور تشکیل کابینه شد. لیونی درصورت موفق شدن به تشکیل کابینه دومین زن بعد از « گلدامایر » است که به این سمت می رسد. با اینحال لیونی هم در تشکیل کابینه ائتلافی مشکل دارد و هم اینکه وی نیز دارای پرونده سواستفاده مالی است از اینرو بعید است که این صهیونیست مونث نیز بتواند گرهی از مشکلات اساسی گریبانگیر رژیم صهیونیستی را بگشاید.

بحث پایانی سرمقاله درباره عراق است. در این باره می‌خوانید؛در عراق در هفته جاری بحث ها بر سر توافقنامه امنیتی بغداد ـ واشنگتن جریان داشت و کماکان اظهارات ضد و نقیضی را از سوی مقامات عراق شاهد بودیم . نوری مالکی نخست وزیر عراق در این هفته اعلام کرد موانع جدی در راه امضای توافقنامه وجود دارد. مالکی در توضیح برخی از این موانع به بند مربوط به مصونیت نظامیان آمریکا در عراق اشاره کرد و تاکید نمود دولت عراق هرگز حاضر نخواهد شد به نظامیان آمریکایی مصونیت نامحدود یا همان کاپیتولاسیون را اعطا کند.

در ادامه می‌خوانید؛البته تبعات قرارداد مذکور منحصر به این بند نیست و بندهای به شدت خفت بارتری نیز در قرارداد وجود دارد که موجب شده است اکثریت قریب به اتفاق شخصیت های مذهبی سیاسی و اقشار مختلف عراق مخالف امضای قرارداد مذکور باشند. با اینحال جریانی در دولت عراق در تکاپوست تا به هر شکل ممکن مقدمات امضای این قرارداد ننگین را فراهم آورد. این جریان که سردمدار آن جناح کرد است همواره از نهایی شدن و نزدیک بودن امضای توافقنامه خبر می دهد و نقش میانجی در پیش گرفته و مذاکرات فشرده ای را برای هموار شدن مسیر امضای توافقنامه با مخالفان در دولت عراق از یک سو و مقامات آمریکایی از سوی دیگری آغاز کرده است .
 
کیهان

«جشن آزادی نزدیک است» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در ابتدای آن می‌خوانید؛مسئله آزادسازی فلسطین و رهایی سرزمین بیت المقدس از چنگال خونین غاصبان و اشغالگران بدسرشت صهیونیستی از سال های دور و از زمانی به اندازه تمام عمر این اشغالگری مطرح بوده است؛ اما آنچه شیب کند این حرکت را سرعت بخشید و نقطه عطفی در روند مبارزات آزادیبخش شد، ظهور انقلاب اسلامی بود.

در ادامه یادداشت می‌خوانید؛اندیشه قدسی ایستادگی در برابر باطل و نبرد و پیکار با ظلم و ستم مولودی مبارک به نام «جنبش مقاومت» را در پیکره کشورهای اسلامی به ارمغان آورده که امروز «نقشه راه» آرمان رهایی «قدس» به شمار می آید. رژیم اشغالگر قدس و جنبش نامشروع صهیونیسم طی 6دهه گذشته با هدف ایده «اسرائیل بزرگ»! در راه رسیدن به آرزوی واهی خود نیل تا فرات عزم خود را جزم نموده و بر شدت جنایت ها، خباثت ها و اعمال وحشیانه اش در کشتار مردم مظلوم فلسطین و تصرف خانه و کاشانه آنها افزوده است تا این رویای دیرینه و منحوس را به وقوع رساند. در این میان از پشتیبانی مادی و لجستیکی و حمایت های معنوی غرب، خصوصاً آمریکا، بهره فراوان برده است.
آیا تئوری «اسرائیل بزرگ» قابلیت تحقق دارد؟

در بخش دیگر می‌خوانید؛پاسخ به این سؤال چندان سخت و مشکل به نظر نمی رسد؛ کافی است اوضاع و احوال و پاره ای اتفاقات را مرور کنیم؛ایهود اولمرت که تا چند روز پیش نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود با اظهارات ناامیدانه ای از نابودی رویای اسرائیل بزرگ پرده برداشت و سخن گفتن از این رویا را خودفریبی دانست. پیشتر و پس از جنگ 33روزه و شکست مفتضحانه و تاریخی رژیم صهیونیستی از حزب الله، گزارش وینوگراد قاضی بازنشسته در رابطه با مقصران ناکامی ارتش اسرائیل در حمله به لبنان، نقشه سیاسی این رژیم را دستخوش تغییرات کرد. هرچند اولمرت در آن زمان به مدد فداکردن وزیر جنگ و رئیس ستاد مشترک کابینه اش توانسته بود تا حدودی از موج گسترده و فزاینده فشارهای سیاسی بگریزد اما بالاخره اولمرت مجبور به استعفا شد.

یادداشت نویس کیهان در ادامه نوشته است؛ایدئولوژی میلیتاریستی و مادی گرایانه رژیم صهیونیستی در نبرد ایدئولوژی اسلامی مستاصل شده است و جنبش های مقاومت با الگوپذیری از انقلاب اسلامی توانسته اند در لبنان و حتی فلسطین پیروزی های ارزشمندی را رقم بزنند.
در این مقطع حساس که نه تنها خواب اسرائیل بزرگ برای سردمداران رژیم صهیونیستی تعبیر نشده است و این تئوری را دیگر باید به بایگانی تاریخ سپرد؛ ضرورت دارد کشورهای اسلامی در جهت زدودن و رفع موانعی که بر سر راه اتحاد و یکپارچگی مسلمانان نهاده شده آگاه بوده و به تقویت جبهه موحدین و یگانه پرستان همت بگمارند. چرا که هرچند رژیم صهیونیستی در حالت احتضار به سر می برد، لیکن جبهه استکبار جهانی به روند اسلام ستیزانه خود ادامه می دهد و ذره ای پا پس نکشیده است.

در بخش پایانی می‌خوانید؛نبرد میان «اسلام» و «کفر» کماکان ادامه دارد و در این کارزار آنچه بیش از همه به کار می آید آگاهی توده مسلمانان جهان است تا همچون ید واحده در برابر ظلم و زور بایستند.
روز قدس روز آگاهی ملت ها و مستضعفین جهان در برابر زیاده خواهی های مستکبرین است و فردا مسلمانان بار دیگر به صحنه می آیند تا در آینده ای نه چندان دور آزادی قدس را جشن بگیرند.

مردم سالاری

«اعلامیه بی اعتبار بالفور» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم الهام نظام جو است که در آن می‌خوانید؛یهودیان اولین ساکنان فلسطین نبودند. واقعیات نشان می دهد که تمدن در فلسطین سابقه ده هزار ساله دارد.
یهودیان قرن بیستم، غالبا اغلب آنهایی هستند که بعدا به دین یهود درآمدند و پیوند نژادی با اسرائیلی ها یا عبرانی هایی که در فلسطین در زمان مسیح یا قبل از وی زندگی می کردند، ندارند.
دوم نوامبر 1917  آرتورجیمز بالفور، وزیر خارجه بریتانیا این نامه را خطاب به لرد روچیلد صادر کرد:
بسیار خوشوقتم که از طرف دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان اعلامیه ای رابه اطلاعتان برسانم که مبنی بر موافقت با خواست صهیونیست ها است و به وسیله کابنیه تصویب شده است.
اعلامیه بالفور به وجود آورنده یکی از بحرانی ترین مسائل زمان ماست.
صهیونیست ها از موقعیت جنگ جهانی اول استفاده کرده ودر مقابل حمایت های خویش از متفقین پشتیبانی و حمایت دولت بریتانیا را برای به رسمیت شناختن مقاصد خود جلب کردند.
خدمات یهود به متفقین در طی جنگ اول به دلیل کلیم بودن اعراب نیز در پیروزی نیروهای متفقین جزو اسرار باقی مانده است.
اعلامیه بالفور با توجه به تعهدات و تضمین هایی که بریتانیا به فلسطینیان داده بود علیرغم معنای واقعی آن منافات کامل داشت دو دلیل عمده بی اعتباری اعلامیه بالفور از نظر حقوقی عبارتند از:
1- در تاریخی که این اعلامیه مطرح شد، فلسطین بخشی از امپراطوری عثمانی بود و دولت بریتانیا، هیچگونه حاکمیت و تسلطی نداشت و نمی توانست آنچه را که متعلق به او نیست ببخشد.
2- اعلامیه بالفور به خاطر اینکه به حقوق طبیعی و قانونی ملت فلسطین تجاوز کرده  بی اعتبار است.
تهیه کننده این اعلامیه (آرتوربالفور) در یادداشتی در تاریخ 11 اوت 1919 به دولت بریتانیا چنین نوشته است: در فلسطین ما حتی پیشنهاد بحث درباره چگونگی و شکل مشورت با خواست مردم فعلی کشور را نمی کنیم، چهار قدرت بزرگ پشتیبان صهیونیست اند و صهیونیست، صحیح یا غلط خوب یا بد در سنت های همیشگی احتیاجات فعلی و در امیدهای آینده از مفهوم بسیار عمیق تری از خواست های هفتصد هزار عربی که اکنون در فلسطین زندگی می کنند ریشه گرفته است.
پر پیداست که اگر بریتانیا حاکمیتی بر فلسطین و قدرت حقوقی برای ساختن اعلامیه نداشت پس چنین اعلامیه ای بی اعتبار بوده و اگر سایر قدرت ها مثل فرانسه و ایتالیا و آمریکا که بر فلسطین حاکمیتی نداشتند اعلامیه را صادر نمودند دلیلی برای اعتبار اعلامیه نخواهد شد چون مجموعه اسناد بی اعتبار نمی توانند سندی قانونی را بیافرینند.

دنیای اقتصاد

«تورم‌زا بودن طرح تحول اقتصادی؟» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم علی سرزعیم است که در ابتدای آن می‌خوانید؛
در رابطه با طرح تحول اقتصادی مکرر سخن گفته شده است، اما به دلیل عدم ارائه طرح تفصیلی موضوع از سوی دولت، هنوز این مساله در جامعه به خوبی شناخته نشده و ابعاد آن شناسایی نشده است.
 
دقیقا به همین دلیل دیدگاه‌های متعارض در رابطه با آن مکرر مطرح می‌شود. یکی از دغدغه‌هایی که از بدو طرح مذکور بیان شد، تورم‌زا بودن آن است. آیا واقعا اجرای این طرح تورم‌زا خواهد بود؟
برای سادگی فرض کنید که تنها یک کالای سوبسیدی در کشور وجود دارد و آن هم بنزین است. فرض دیگری نیز اختیار کنید و آن اینکه بنزین مذکور تماما وارداتی است. حال به محاسبات ساده ناشی از اجرای طرح مذکور می‌پردازیم. فرض کنید سالی 6‌میلیارد دلار بنزین (لیتری 1 دلار) وارد می‌شود و به قیمت 100‌تومان به مردم فروخته می‌شود. در شرایط فعلی دولت از بودجه سالانه خود سالی 6‌میلیارد دلار صرف واردات می‌کند. به عبارت دیگر دولت بودجه‌ای معادل با 6000‌میلیارد‌ تومان بابت این‌کار در اختیار دارد و با این رقم معادل ارز مذکور را تامین می‌کند (با فرض دلار 1000‌تومانی).

دولت در ازای فروش بنزین چیزی معادل 600‌میلیارد‌ تومان از مردم دریافت می‌کند. لذا دولت به طور خالص 5400‌میلیارد‌تومان بابت مصرف بنزین می‌پردازد که فرض کنیم همه آن از محل مالیات تامین می‌شود.
حال اگر طرح تحول اقتصادی بخواهد اجرا شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دولت سعی خواهد کرد تا بنزین را به قیمت جهانی در بازار داخلی عرضه کند. در این حالت دولت بودجه ای بابت بنزین نخواهد داشت و همان 5400‌میلیارد‌ تومان را به صورت نقدی به مردم پرداخت خواهد کرد، یا به عبارت دیگر این مبلغ را از مردم به عنوان مالیات دریافت نخواهد کرد.

مردم نیز این پول را به یک شرکت خصوصی یا دولتی وارد‌کننده بنزین (مثلا شرکت پالایش و پخش) خواهند داد تا بتوانند سوخت خود را تامین کنند. تا اینجای کار هیچ اتفاق خاصی در مورد متغیرهای پولی رخ نداده است که بخواهد تورمی‌ رخ دهد.
قبلا این پول از مردم گرفته می‌شد و به دولت داده می‌شد تا دولت آن را به آن شرکت وارد‌کننده بنزین بپردازد، حال یک واسطه کم شده و خود مردم مستقیما مبلغ مذکور را به آن شرکت می‌پردازند. نکته مهم و مغفول این است که در صورت واقعی شدن قیمت بنزین، تقاضای آن از این سطح کاهش یابد. به عبارت دیگر به جای تقاضای 6‌میلیارد لیتری بنزین، تقاضای بنزین 4‌میلیارد لیتر می‌شود. در این حالت 4000‌میلیارد‌ تومان توسط مردم بابت واردات بنزین هزینه می‌شود و 1400‌میلیارد‌ تومان در دست مردم باقی خواهد ماند.

اگر مردم این مبلغ باقی مانده را پس‌انداز کنند، باز هم هیچ تورمی ‌رخ نخواهد داد، اما اگر آن را مصرف کنند، آنگاه تورم افزایش خواهد یافت. روشن است که در این حالت تورم کمتر از حالتی است که برخی گمان می‌کنند با تزریق 5400‌میلیارد ‌تومان به جامعه تورم ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر یک تغییر رفتار مصرفی رخ می‌دهد و حجم نقدینگی تغییری نخواهد کرد. اما اگر دولت صرفا 4000‌میلیارد‌ تومان را به مردم برگرداند و 1400‌میلیارد ‌تومان باقی مانده را برای خود نگه دارد و صرف بودجه عمرانی و جاری کند، قطعا تورم متناسب با این عدد افزایش خواهد یافت. حال اگر این مدل را کمی‌پیچیده تر کنیم تا به دنیای واقع نزدیک تر شود، بازهم تغییر چندانی در اصل مطلب رخ نخواهد داد. اگر به جای یک‌ کالای سوبسیدی، 100 کالا در نظر بگیریم، استدلال هیچ فرقی نخواهد کرد. همچنین اگر فرض کنیم که بخشی از بنزین مصرفی از داخل تهیه می‌شود، باز هم استدلال مذکور پابرجا خواهد بود. مثلا قیمت تمام شده بنزین برای پالایشگاه‌های داخلی (با فرض صفر حساب کردن قیمت نهاده)، 300‌تومان باشد ولی دولت اختلاف 300 و 100 را بپردازد. حال وقتی طرح تحول اقتصادی اجرا شود، این زیان حذف خواهد شد و مردم با قیمت واقعی بنزین آن را جبران خواهند کرد.

اگر فرض کنیم که دولت بودجه بنزین را از محل صادرات نفت بپردازد، بازهم در این تحلیل تغییری ایجاد نخواهد شد. دلارهای نفتی توسط بانک مرکزی به ریال تبدیل می‌شود. در شرایط فعلی بودجه دولت به ریال است و دولت معادل 6000‌میلیارد‌تومان بابت بنزین هزینه می‌کند و توسط بانک مرکزی معادل ارزی آن را به شرکت پالایش و پخش پرداخت می‌کند. لذا دو تبدیل در این فرآیند انجام می‌شود. وقتی طرح تحول اجرا شود، دولت برای پرداخت بودجه بنزین به مردم ناگزیر است تا درآمدهای نفتی را به ریال تبدیل کند و به میزان 5400‌میلیارد ‌تومان به جامعه پرداخت نقدی کند.

مردم این پول را به شرکت پالایش و پخش پرداخت می‌کنند و شرکت مذکور برای انجام واردات ناگزیر است تا این مبلغ را به دلار برگرداند. لذا همان‌گونه که مشاهده می‌شود، ابتدا و انتهای این دو مسیر یکی است و صرفا طول مسیر آنها با هم تفاوت می‌کند. در مسیر اول، دولت بر سر راه قرار دارد و در مسیر دوم مردم. لذا این موضوع که بودجه واردات بنزین از کدام محل تامین شود (بنزین یا نفت)، اهمیت چندانی ندارد.

رسالت

«به بهانه روز قدس» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم ‌محمد کاظم انبارلویی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛فردا آخرین جمعه ماه مبارک رمضان،  روز جهانی قدس است . مردم مسلمان ایران،‌مسلمانان جهان و بسیاری از آزادیخواهان در سرتاسر گیتی فرصتی می‌یابند تا به مسئله فلسطین به‌عنوان جدی‌ترین تراژدی انسانی در قرن ما و قرن گذشته بیندیشند .

در ادامه سرمقاله می خوانید؛اروپا و آمریکا در یک دسیسه شوم و سیاه به بهانه کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم به جنبش صهیونیسم کمک کردند تا یک حکومتی را در قلب جهان اسلام بر پایه زور، تجاوز، قتل ،‌غارت و غصب سرزمین‌های اسلامی بنا کند تا آنها به سلطه شیطانی خود در سرزمین‌های اسلامی ادامه دهند.

سرمباله رسالت ادامه د اده است؛رئیس جمهور کشورمان در چهارمین سفر به نیویورک برای حل صلح‌آمیز مسئله فلسطین پیشنهاد طرح رفراندوم آزاد برای تعیین سرنوشت مردم مظلوم فلسطین ارائه داد . این پیشنهاد مدت‌ها قبل توسط رهبرمعظم انقلاب اسلامی به‌عنوان یک راه‌حل مسالمت آمیز برای خاتمه جنگ و خونریزی و پایان دادن به دردها و رنج‌های سه نسل از مردم این سرزمین مطرح شده بود.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛با مروری به تاریخ مبارزات ملت فلسطین این حقیقت فاش می‌شود که استمرار و ادامه اشغال و تجاوز به مرز محال نزدیک می‌شود  و موضوع انقلاب اسلامی در ایران و شکل گیری جنبش مقاومت در درون سرزمین‌های اشغالی و نیز در لبنان و اکثر کشورهای اسلامی پایانی بر فتوحات صهیونیست‌ها در منطقه خاورمیانه بود .

در بخش پایانی سرمقاله می‌خوانید؛فردا میلیون‌ها انسان به خیابان‌ها می‌ریزند تا آزادی قدس را فریاد کنند . فردا میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا بیزاری خود را از ادامه کشتار در سرزمین‌های اشغالی اعلام می‌دارند .این حضور میلیاردی حیات گفتمان مقاومت در افکار عمومی جهان را  واتاب خواهد داد .فریاد آزادیخواهان جهان برای رهایی قدس آن قدر بلند است که  می‌تواند بر جیغ و داد رسانه‌های استکباری و صهیونیستی برای سرپوش نهادن به جنایت‌ها و خیانت‌ها غلبه کند.

ابتکار

«چرا جنگ تحمیلی آغاز شد؟» عنوان یادداشت روزنامه‌ی ابتکار به قلم سردار حسین علایی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛  هفته دفاع مقدس، فرصتی است تا به دلایل و چرایی آغاز جنگ از سوی صدام پرداخته شود. تا کنون دلایل و نکات مختلفی برای انگیزه صدام در تهاجم به ایران ذکر شده است.برخی می گویند صدام، دست به یک حمله پیش دستانه تمام عیار علیه جمهوری اسلامی ایران زد تا از صدور امواج انقلاب اسلامی به مردم آن کشور که اکثرا مسلمان و شیعه هستند جلوگیری نماید و با درگیرکردن مردم آن کشور در یک جنگ گسترده، آنان را از الگوگیری و پیروی از انقلاب اسلامی بازداشته تا در نتیجه ساکنین بین النهرین خواستار برپایی حکومت اسلامی در عراق به سبک ایران نشوند و از سرنگونی رژیم دیکتاتوری حاکم بر آن کشور جلوگیری شود.

برخی دیگر اظهار می دارند که صدام شرایط تغییر رژیم شاهنشاهی در ایران را فرصت مناسبی برای تغییر شرایط تاریخی ژئوپلیتیکی عراق می دانست و می خواست با تصرف استان خوزستان ایران و تسلط بر اروندرود، راه مطمئن خود را به دریا و آبهای آزاد باز کند و قدرت سرزمینی کشورش را افزایش دهد. نظر دیگری می گوید که صدام می خواست رهبری جهان عرب را در شرایط افول رهبری مصر, بدلیل سازش با اسرائیل بدست گیرد و در رقابت با عربستان و مصر، خود، در راس جامعه عرب قرار گیرد.

در ادامه یادداشت می‌خوانید؛در واقع، صدام یک جنگ نیابتی را از سوی آمریکا علیه انقلاب اسلامی، هدایت می کرد. چنانچه منحنی کمکها و حمایتهای آمریکا از صدام در طول جنگ تحمیلی ترسیم شود بیانگر افزایش تدریجی نقش آمریکا در حمایت از رژیم بعثی عراق از توسعه کمک های سیاسی و تبلیغاتی به سمت کمکهای اقتصادی، اطلاعاتی و نظامی از ارتش بعثی است و این امر نشان دهنده علائمی از جنگ نیابتی است زیرا از یک سو جمهوری اسلامی ایران را تحریم تسلیحاتی نموده و از سوی دیگر دست همه کشورها را در ارسال گسترده سلاح به عراق باز می گزارد و آمریکا به تدریج، نقش مداخله گر نظامی به نفع صدام را با گسترش ناوگان جنگی اش در خلیج فارس به خصوص در سالهای آخر جنگ ایفا می نماید.برخی دیگر می گویند، اصولا صدام فردی ماجراجو، خشن، ضد شیعه و ضد ایران و ایرانی است و لذا او که با زور و قدرت نظامی و از طریق تشکیلات حزب بعث در عراق حکومت می کرد می خواست در شرایطی که هنوز نظام جمهوری اسلامی در ایران به طور کامل مستقر نشده و دچار چالش های تثبیت خود است، با حمله به ایران، هم موجب سرنگونی نظام جدید را فراهم آورد و هم با این بهانه شیعیان عراق را به طور کامل سرکوب نماید و به این ترتیب با ایجاد یک بحران خارجی، از ظهور مشکلات و مسائل داخلی در عراق جلوگیری نماید. شاهد این استدلال، اخراج گسترده شیعیان ایرانی تبار از آن کشور و به شهادت رساندن علمای بزرگ شیعه در عراق، از جمله آیت الله سید محمد باقر صدر قبل از آغاز جنگ تحمیلی است.

علایی در یادداشت خود افزوده است؛به هرحال به نظر می رسد علت اصلی تهاجم ارتش بعثی را باید در جای دیگری جستجو کرد. صدام که پس از کنار زدن حسن البکر، قدرت را در عراق بدست گرفته بود احساس می کرد که با حمله به ایران به یک "پیروزی مطمئن " دسترسی پیدا خواهد کرد که این موفقیت بزرگ، قدرت وی را در عراق افزایش داده و از او شخصیت یک قهرمان را می سازد. تصور صدام از ضعف قدرت نظامی انقلاب اسلامی و ضعف قوای مسلح ایران در آن زمان، باعث تصمیم وی برای حمله گسترده و همه جانبه نظامی به ایران شد. صدام اگر فکر می کرد که باید روزی با خفت و خواری از سرزمین های اشغالی ایران به عقب رانده شود و صدها هزار نفر از نظامیان خود را در جبهه های جنگ از دست بدهد و در عین حال هیچ دستاوردی هم نداشته باشد حتما به ایران حمله نظامی نمی کرد. برآورد غلط اطلاعاتی وی از توان ایران که با استفاده از روش های کلاسیک، توان رزمی نیروی مقابل را محاسبه می نماید و فقط در ارزیابی خود، توان نیروهای مسلح آن کشور را مدنظر قرار دهد موجب وسوسه صدام برای آغاز جنگ و حمله به ایران شد. او احساس می کرد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی: 1-ارتباط سازمان یافته ارتش ایران با آمریکا قطع شده و امکان پشتیبانی از تسلیحات آمریکایی موجود در ارتش ایران وجود ندارد و خروج پنجاه هزار مستشار آمریکایی از ارتش ایران، سیستم هدایت و کنترل این ارتش را با مشکل اساسی مواجه ساخته است.2-نه تنها سیل ارسال سلاح های آمریکایی به ایران قطع شده بلکه آمریکا جمهوری اسلامی ایران را تحریم تسلیحاتی نموده و ایران امکان دریافت هیچگونه سلاح جدیدی را از هیچ کشوری در دنیا ندارد.3-سازمان ارتش ایران بهم ریخته و اکثر فرماندهان و امرای آن بخاطر وابستگی به رژیم شاهنشاهی کنار گذاشته شده و سیستم سلسله مراتب و ساختار آن به هم ریخته است و لذا این ارتش نمی تواند در خدمت انقلاب اسلامی و کشور قرار گیرد. او مشاهده می کرد که دولت موقت با کاهش خدمت سربازی به یک سال، موجب شده که حتی این ارتش دارای استعداد کافی سازمانی هم نباشد. این در حالی بود که در آن زمان ارتش بعثی عراق حداقل بیش از پنج لشکر سازمانی بیشتر از استعداد لشکرهای ایران در دوران شاه در اختیار داشت و لذا در جنگ زمینی دارای برتری یگانی و تسلیحاتی بود.4-با راه اندازی جنگ مسلحانه در کردستان ایران از طریق گروه های دمکرات و کومله که صدام آنها را تجهیز و تسلیح می کرد بخشی از قوای همین ارتش با شرایط فوق و نیز قسمتی از استعداد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که هنوز شکل نظامی به خود نگرفته است با این گروهها در برخی از استان های همجوار با عراق درگیر است لذا، برای دشمن، توان رزمی قوای مسلح ایران باز هم ضعیف تر، ارزیابی می گردید.5-او تصور می کرد که وجود اختلافات سیاسی در راس کشور -درگیری بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی و نیز با نخست وزیر وقت -موجب می شود که حمله به ایران این اختلافات را تشدید کرده و لذا از ایجاد یک اراده قوی برای مقابله با ارتش متجاوز جلوگیری خواهد نمود.به نظر می رسد که صدام با توجه به نکات فوق، ارتش بعثی را به خاک ایران گسیل داشت تا ظرف یک جنگ کوتاه مدت، به اهداف خود برسد اما غافل بود که در ایران قدرت عظیمی به نام رهبری امام خمینی (ره) وجود دارد که تهدید جنگ را تبدیل به فرصتی شایسته برای ظهور تواناییهای ملت ایران می نماید و می گوید اگر"این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم."

اعتماد ملی

«سفر با چه هدفی»عنوان سرمقاله‌ی رزنامه‌ی اعتماد ملی است که در آن می خوانید؛در حالی که نفس حضور رئیس‌جمهور در مجامع جهانی برای حفاظت از منافع ملی و تیبین سیاست‌های کلا‌ن نظام برای افکار عمومی، رسانه‌ها و دولت‌های دیگر امری مستحسن و پسندیده است، ماهیت و محتوای سخنان ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل گرچه حاوی نکات مثبتی است ولی خلا‌ءهای زیادی دارد. سخنرانی اخیر، چهارمین سخنرانی وی در مجمع بوده است. نگاهی به سخنان ایشان در اجلا‌س چهارم نشان می‌دهد، استراتژی خاص و مناسبی بر سخنان رئیس‌جمهور مترتب نیست. وی همان اظهاراتی را بر زبان جاری ساخت که در جلسات قبلی تکرار کرده بود. به نظر می‌رسد احمدی‌نژاد به جهت تاثیر سخنرانی و گستره مخاطبان، برای دفاع از حقوق ملی ایران به این زحمات چهارگانه مبتلا‌ شده است.

اما واضح نیست که خود وی چه انتظار و تصوری از جایگاه خویش دارد؛ آیا احمدی‌نژاد در نقش یک منجی به سازمان ملل می‌رود؟ آیا در کسوت یک معلم اخلا‌ق، سران دیگر کشورها را خطاب قرار می‌دهد؟

روشن است که مهم‌ترین کارکرد ایشان رئیس‌جمهوری اسلا‌می ایران است. احمدی‌نژاد باید و شایسته بود که از مشکلا‌ت، معضلا‌ت و سوءتفاهم‌هایی که در مناسبات ایران و جامعه جهانی است سخن می‌راند. مهم‌ترین معضل امروز ایران موضوع پرونده هسته‌ای است. در داستان هسته‌ای، ایران مظلوم واقع شده و حقوق فنی و بین‌المللی آن نادیده گرفته شده است.

مجمع فرصتی است تا نظرات ایران به صورت کارشناسی، عقلا‌نی و با زبان جهانی به مخاطبان منتقل شود. امروز افکار عمومی دارای قدرتی بی‌نظیر در جهان است و چنانچه بتوانیم نظرات و انتظارات خود را به درستی طرح نماییم، گوش‌های زیادی برای شنیدن یافت می‌شود. از سوی دیگر در 3 سال اخیر جناب رئیس‌جمهور پای سخنان روسای کشورهای اروپایی و آمریکایی می‌نشیند و با فروتنی به سخنانشان گوش می‌دهد اما به محض آنکه وی پشت تریبون می‌رود، بخشی از میهمانان از اجلا‌س خارج می‌شوند؛ مخصوصا روسای کشورهای غربی!

معلوم نیست چرا علی‌رغم آگاهی به رفتار سخیف رهبران غربی، ایشان اصرار به تکرار این رویه دارد. چه احمدی‌نژاد را قبول داشته باشیم چه بر او نقد روا داریم، او اینک رئیس‌جمهوری اسلا‌می ایران است؛ کشوری با عزت، قدرت و دانایی. نباید ایشان و هیچ مقام دیگر سیاسی‌ای در این کشور، به خود اجازه دهد موجبات هتک و وهن ارزش‌های ملی و دینی فراهم شود.

با این همه شایسته است به عنوان یک راهبرد بنیادی، وزارت امور خارجه و دیگر نهادهای درگیر، شرایطی را فراهم آورند تا ایران اسلا‌می بتواند بیشترین دستاوردها با کمترین هزینه‌ها را اکتساب نماید.

کارگزاران

«اوباما در دو برداشت» عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی کارگزاران به قلم دکتر حسین دهشیار است که در آن می‌خوانید؛این باور مخدوش که برخاسته از کمی تجربه سیاسی مفید، اندوخته تئوریک ناچیز و سستی ارزشی است در حوزه‌هایی از گیتی وجود دارد که ویژگی‌های فردی نامزدهای انتخاباتی در آمریکا نقش تعیین‌کننده در شکل‌دادن به سیاست خارجی این کشور خواهد داشت. در چارچوب این منطق است که به لحاظ تیرگی پوستی و نام غیرغربی، یکی از کاندیداها ارجح‌تر نگریسته می‌شود. امید این است که کاندیدای حزب دموکرات به پیروزی در چهار نوامبر رسیده و به کاخ سفید راه یابد. فردی که به کاخ سفید پای خواهد گذاشت با توجه به خطراتی که آمریکا را تهدید می‌کند به تدوین استراتژی خواهد پرداخت. خطراتی که این کشور را هدف قرار داده ناشی از جایگاهی است که آمریکا در صحنه جهانی از آن برخوردار است.

تا زمانی‌که آمریکا موقعیت کنونی خود در قلمرو گیتی است می‌توان انتظار داشت که تهدیدات از کیفیت متداول برخوردار باشند. بنابراین تا زمانی‌که ماهیت خطراتی که آمریکا با آنها روبه‌رو است تفاوتی نکرده است نباید انتظار دگرگونی در عملکرد بین‌المللی این کشور داشت. جدا از اینکه چه کسی به قدرت برسد، رئیس‌جمهور آینده آمریکا حفظ منافع حیاتی در خاورمیانه و آسیای مرکزی را سرلوحه سیاست خود قرار خواهد داد. کشور چین تا نزدیک به دو دهه آینده تلاش را بر بنیان نهادن زیرساخت‌های اقتصادی قرار داده است و به همین‌ روی بعید به نظر می‌رسد خواهان برهم زدن معادلات سیاسی در شرق آسیا و در درجه دوم در صحنه جهانی باشد. کشور روسیه فاقد اعتبار ارزشی در گستره گیتی و بی‌بهره از ابزار ضروری برای ایفای نقشی فراتر از قاره اروپا به شکلی کارآمد است. اتحادیه اروپا هم به دلایل پرواضح فاقد فرهنگ استراتژیک که برای ایفای نقش جهانی فراتر از مباحث اقتصادی است، ضروری به نظر می‌آید. پس این آمریکاست که تا زمان‌ «رسیدن» چین، نقش «ناظم جهانی» را همچنان ایفا خواهد کرد.

باراک اوباما در صورت پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری از نقطه‌نظر روشی این احتمال را نمایان ساخته است که ممکن است شیوه‌اش متفاوت با روش رئیس‌جمهور فعلی آمریکا باشد ولیکن از نقطه‌نظر «تصوری» همان عینک کنونی را استفاده خواهد کرد. اما کشورهایی که امیدوار به تغییر «تصور» آمریکا نسبت به خود در صورت پیروزی باراک اوباما هستند بهتر است به دو نکته حیاتی توجه کنند. باراک اوباما پایگاه حزبی خود را در بین لیبرال‌های حزب دموکرات دارد و به همین روی در صورت ورود به کاخ سفید می‌بایستی نظرات و ارزش‌های جناح لیبرال را کاملا در اصولی که بر آنها در صحنه سیاست خارجی توجه خواهد داشت، ملحوظ کند. اوباما برخلاف بوش، به عنوان یک عضو جبهه لیبرال تاکید بر اشاعه دموکراسی نخواهد داشت بلکه او بر احترام به حقوق تاکید خواهد کرد.

لیبرال‌هایی که در صورت پیروزی اوباما نقش تعیین‌کننده در سیاست‌ خارجی آمریکا خواهند داشت به شدت نگاه منفی به حضور ارزش‌های آسمانی به عنوان معیار حکومت‌ها در ارزیابی شهروندان خود و جهت‌دادن به سیاست‌ها نسبت به کشورهای دیگر دارند. البته پرواضح است که در رابطه با دوستان سعی در معتدل‌کردن آن خواهند داشت ولیکن در رابطه با کشورهایی که از نظر آنان در تعارض با منافع آمریکا قدم برمی‌دارند آن را به شکلی وسیع به صحنه خواهند آورد. با توجه به اینکه همتایان اروپایی آنان نیز در این مقوله به طور طبیعی گرایش به سوی طیف سیاسی چپ دارند، مخالف با راست کیشی‌مذهبی روش کلیدی در تامین منافع آمریکا خواهد بود. پس باراک اوباما اشاعه حقوق را در تمامی شکل‌های آن و بالاخص حق مخالفت مذهبی را در سیاست‌ خارجی آمریکا وجاهت فراوان خواهد داد. از سوی دیگر برخلاف تصور بسیاری نفوذ اساسی دولت اسرائیل برخاسته از علاقه‌مندی و یا وابستگی فردی در کاخ سفید نیست، بلکه آنچه از نظر سیاسی حمایت از منافع اسرائیل را در آمریکا بسیار حیاتی ساخته، نقش کنگره آمریکاست.

نفوذ اسرائیل در آمریکا برخاسته از جایگاه شامخ این کشور در بین اعضای کنگره است. برخلاف جمهوریخواهان، روسای جمهور دموکرات برای حفظ قدرت خود از طریق پپاده کردن سیاست‌های به‌شدت وابسته به نگاه مثبت کنگره هستند که در طول نیم‌‌قرن اخیر به استثنای سال‌های بسیار محدود اکثرا در کنترل دموکرات‌ها بوده است. باراک اوباما با توجه به اینکه فاقد اشتهار ملی است و به جهت اینکه در کارنامه خود کمتر اعتبار قانونگذاری دارد اگر پیروز شود با تفاوت بسیار ناچیزی با رقیب جمهوریخواه خود خواهد داشت، پیش از هر رئیس‌جمهوری در تاریخ مدرن آمریکا تابع و گوش به‌فرمان کنگره خواهد بود. پس ریاست‌جمهوری باراک اوباما که در بخش‌هایی از جهان بسیاری خواهان آن هستند به معنای پررنگ‌تر شدن توجه به منافع اسرائیل به عنوان یک متحد استراتژیک در حیات دادن به اهداف آمریکا خواهد بود. بنابراین آنانی که به لحاظ درک سطحی و اینترنتی خود از سیاست‌ خارجی آمریکا و ناآشنایی به تاریخ سیاسی و فکری این کشور، پیروزی باراک اوباما را خواهان هستند به منفعت خود دست نخواهند یافت اگر خواست آنان تحقق یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها